-
عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام - من یه پسر 28 ساله هستم - مدتی با یه خانوم 37 ساله آشنا شدم و بعد از مدتی گفتگوی طولانی در حالا جفتمون عاشق هم شدیم - و حالا موندیم چه کنیم - خیلی با هم بحث کردیم که ازدواجمون غیر ممکنه چون اون 9 سالاز من بزرگتره و قبلا یه بار ازدواج کرده - اما اصلا نمیتونیم از هم دل بکنیم - بارها و بارها ارتباطمون رو با هم قطع کردیم تا همدیگه رو فراموش کنیم ولی نشد که نشد- ما به این نتیجه رسیدیم که میتونیم همدیگه رو واقعا خوشبخت کنیم - اما چطور باید ازدواج کنیم - چطور باید این موضوع رو به خونواده هامون بگیم - چطور اونها رو راضی کنیم -جفتمون داریم دیووونه میشیم ولی اگه از هم جداشیم میمیریم - این یه عشق سطحی و بچگانه نیست واقعا همدیگه رو دوست داریم و به هیچ وجه حاضر نیستیم همدیگه رو رها کنیم - خواهشا یه راهی به ما نشون بدین:316:
-
RE: کمکم کنید
سلام
والله اینجا 2تا مسله هست
یکی فقط خود تو که آیا به عواقب این ازدواج فکر کردی سا نه
همشو قبول کردی یا نه
بعدش میرسی به مخالفت خانواده
مخالقتی که احتمالا هیچوقت راضی نشن
متاسفانه در ایران برای ازدواج بجز عشق 2نفر به هم باید چیزهای دیگه هم فراهم باشه
من خودم بخاطر همین مخالفت خانواده مجبور شدم از کسی که دوستش داشتم بگذرم
-
RE: کمکم کنید
سلام yasen :72:
در راستای کمکی که خواستی، اجازه بده مشکلات احتمالی اینگونه ازدواجها رو بازگو کنیم تا ببینیم به همهی اینها فکر کردهای یا نه.
این خانوم ۹ سال از شما بزرگتر هستن. ده سال دیگه شما همچنان جوان و شادابی، اما این خانوم محترم، حدود ۵۰ سال سن خواهند داشت. شکستگی در ظاهر ایشون، برای شما که شاید در اوج جذابیتت باشی اذیتکننده نیست؟
شاید شکستگی ایشون برای شما مهم نباشه، اما آیا به مسائل مربوط به روابط زناشویی فکر کردی؟ فکر میکنی که ده سال دیگه، این خانوم توانایی همراهی با شما توی این مسائلو داشته باشه؟
یه مسئلهی مهم دیگه هم هست، که به نظر من مهمترینشونه. شما به عنوان جنس مذکر، فطرتت اینه که برای همسرت حامی و تکیهگاه باشی. این خانوم هم فطرتش اینه که به همسرش تکیه کنه (بگذریم از بانوانی که به بهانهی فمینیسم و ... میخوان روی فطرتشون درپوش بذارن و خودشونو مستقل از این موارد بدونن.) فکر میکنی این خانوم با توجه به سن بیشتری که دارن، میتونن به شما تکیه کنن؟ از این مطمئنی که به خاطر سن بالاتر، شما رو به اصطلاح بچه نمیدونن و حاضرن در زمانهای سخت زندگی بهتون اعتماد کنن؟
به اینها موارد دیگری مثل احتمال خیلی کم برای داشتن فرزند و ... اضافه کنین.
صادقانه، آیا به اینها و مشکلات احتمالی دیگه فکر کردین؟
جدا از تمامی اینها، باز هم مسئلهی مهم دیگهای وجود داره... :
نقل قول:
جفتمون داریم دیووونه میشیم ولی اگه از هم جداشیم میمیریم
:163:
شما به هم وابسته شدین. عاطفی شدن رابطه، توانایی درست تصمیم گرفتنو میگیره. و yasen عزیز، اگه اشتباه تصمیم بگیری، ممکنه تبعات این اشتباه، ضربات بزرگی به شما و یا اون خانوم بزنه.
برای جلوگیری از این موضوع، باید در جوی غیر احساسی تصمیم بگیرین. راه حلی به ذهنم میرسه، که شاید بهترین نباشه و دوستان راه حل بهتری بگن.
اما فکر میکنم بد نباشه که برای دو سه ماه، هیچ رابطهای با هم نداشته باشین. حتی پیامک که شاید کوچکترین نوع ارتباط باشه رو هم نداشته باشین. تمام چیزهایی که به نوعی یادآور روابط احساسیتون بوده رو هم برای مدتی کنار بذارین. بعد از این مدت که از احساسات دور شدی، در مورد این خانوم تصمیم بگیر. این بار بدون ایجاد رابطهی احساسی و با همراهی خانوادتون، چون حتما راهنماییهای زیادی میتونن بکنن.
برای گفتن به خانوادهها هم ترسی نداشته باش. اگه تصمیمت به دور از احساسات باشه، دلایل قانعکنندهی زیادی برای ازدواج خواهی داشت که با این دلایل، خانوادهها هم قانع میشن. اما الان، با ذهنی که نصفش را احساس گرفته، خانوادهها حتما بوی احساسو از میان دلایلتون استشمام خواهند کرد! و خوب، در این صورت مخالفت کردنشون کاملا طبیعی خواهد بود.
پس برای جلوگیری از تصمیم اشتباه توسط شما یا خانوم، و همچنین برای داشتن دلایل قانعکننده (بدون هیچ نشانهای از احساس) برای خانوادههاتون، بهتره رابطه موقتا و برای مدت کافی، کاملا قطع بشه تا ذهنتونو از احساس خالی کنین و با عقل تصمیم بگیرین.
:72:
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام،
اگر در همین انجمن اختلاف سنی جستجو کنید، می بینید که تاپیک مشابه زیاد داریم.
از جمله این تاپیک ها:
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=146
http://www.hamdardi.net/thread-21478.html
پیشنهاد من این است که حتماً هر دو به مشاوره ازدواج مراجعه کنید و این مسئله رو به دور از احساسات و منطقی بررسی کنید.
و به این دقت کنید که "عشق" برای یک ازدواج موفق کافی نیست و باید به مسائل بسیار مهم دیگری هم توجه داشته باشید. مدیر همدردی در این تاپیک به بعضی از مسائل اشاره داشتند:
نقل قول:
اگرچه معیارهای ازدواج متعدد هست و فقط یکی از آنها سن می باشد، اما این همه تفاوت سنی روی تمام معیارهای ازدواج تاثیر می گذارد. بعضی در زمان کوتاه و بعضی دراز مدت. مثلا
1 – مسئله فرزند( در این مورد با یک پزشک می توانید مشورت نمائید)
2 – تفاوت در علاقه ها، فعالیت ها و احساسات و هیجانات به لحاظ تفاوت در دوره سنی شما
3 – نزدیکی زمان یائسگی و تغییرات هیجانی و عاطفی ناشی از آن
4 – تفاوت سبک زندگی ناشی از تفاوت سنی
5 – مسائل مربوط به ارضاء جنسی و انتظارات جنسی
6 – اختلاف سلیقه در مورد تفریحات، اوقات فراغت و فعالیتهای جنبی
7 – اختلافات ناشی از تقسیم وظایف، تقسیم قدرت و مسئولیت ها
8 - مشکلات در تعامل اجتماعی با فامیل و دوستان به لحاظ تفاوت ها سنی
9 – توقعات احتمالی بالای شما ، پس از فروکش کردن احساساتتان
نکته: علاوه بر مسائل فوق، نیاز است که تناسب شما در سایر معیارهای ازدواج هم سنجیده شود، این موضوع را می توانید در یک مشاوره حضوری با یک متخصص مشاوره خانواده ارزیابی نمائید.
انتخاب با شماست.
موفق باشید.
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
فکرشو بکن !
شما یه مرد جذاب 50 ساله ای ایشون دست به عصا شاید باشن !
رابطه ات با پیرزنا چطوره؟
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام آقای محترم
آیا اون خانم از ازدواج قبلش فرزندی داره؟؟
آیا دلیل واقعی جدایی اون خانم از همسر اولش برای شما روشن شده؟؟
آیا مطمئن هستید که اون خانم بخاطر یکبار شکست به شما وابسته نشده است؟؟
آیا مطمئن هستید که بخاطر مسائل مالی با شما نمی خواهد ازدواج کند؟؟
آیا مطمئن هستید که برای فرار از حرف مردم و جامعه نمیخواهد به ازدواج با شما تن دهد؟
آیا به نظر شما عشق تنها بدون در نظر گرفتن کلیه جوانب در زندگی کافی است؟
فرداروزی که وارد زندگی مشترک شدید آیا فقط عشق می تواند حلال تمام مشکلات شما باشد؟؟
آیا برای شما قابل تحمل هست در کنار خانمی قدم بردارید که همه فکر میکنن مادرتون هست؟
آیا درمورد اینکه خانمهای خیلی زود شکسته میشن اطلاعاتی دارید؟
آیا در مورد یائسگی و عدم بارداری خانمها در سنین بالا اطلاعاتی دارید؟؟
و ...
در مورد همه اینها فکر کنید درضمن شما اطلاعات بیشتری در مورد اینکه تفاوت فرهنگی و طبقاتی دارید یا نه ، و یا اینکه خانواده اون خانم با ازدواج شما موافق هستن یا نه رو ندادید. هیچ وقت زندگی مشترک را با عالم دوست دختر و دوست پسری مقایسه نکنید و مبنا را بر این دوران نگذراید چون تجربه کلیه متاهلین نشون میده که بین این دو دوران زمین تا آسمان تفاوت هست.
موفق باشید.
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام دوست عزيز من نمونه اي دارم كه خانم5 سال بزرگتره الان هم دو تا بچه دارن ولي اين آقا هيج جا دوست نداره با خانمش بره چون دوستاش همه خانمهاشون جوان هستند و احساس خوبي بهش دست نمي ده خوب ميدونيد كه يك خانم وقتي بچه داره ميشه خوب كمي شكسته تر ميشه حالا بزرگتر هم باشه كه ديگه هيچ حتما بايد يك آقا از خانم بزرگتر باشه هم دليل علمي داره هم دليل منطقي آخر اين كار واضحه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
-
RE: کمکم کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مسافر زمان
سلام yasen :72:
در راستای کمکی که خواستی، اجازه بده مشکلات احتمالی اینگونه ازدواجها رو بازگو کنیم تا ببینیم به همهی اینها فکر کردهای یا نه.
این خانوم ۹ سال از شما بزرگتر هستن. ده سال دیگه شما همچنان جوان و شادابی، اما این خانوم محترم، حدود ۵۰ سال سن خواهند داشت. شکستگی در ظاهر ایشون، برای شما که شاید در اوج جذابیتت باشی اذیتکننده نیست؟
شاید شکستگی ایشون برای شما مهم نباشه، اما آیا به مسائل مربوط به روابط زناشویی فکر کردی؟ فکر میکنی که ده سال دیگه، این خانوم توانایی همراهی با شما توی این مسائلو داشته باشه؟
یه مسئلهی مهم دیگه هم هست، که
به نظر من مهمترینشونه. شما به عنوان جنس مذکر، فطرتت اینه که برای همسرت حامی و تکیهگاه باشی. این خانوم هم فطرتش اینه که به همسرش تکیه کنه (بگذریم از بانوانی که به بهانهی فمینیسم و ... میخوان روی فطرتشون درپوش بذارن و خودشونو مستقل از این موارد بدونن.) فکر میکنی این خانوم با توجه به سن بیشتری که دارن، میتونن به شما تکیه کنن؟ از این مطمئنی که به خاطر سن بالاتر، شما رو
به اصطلاح بچه نمیدونن و حاضرن در زمانهای سخت زندگی بهتون اعتماد کنن؟
به اینها موارد دیگری مثل احتمال خیلی کم برای داشتن فرزند و ... اضافه کنین.
صادقانه، آیا به اینها و مشکلات احتمالی دیگه فکر کردین؟
جدا از تمامی اینها، باز هم مسئلهی مهم دیگهای وجود داره... :
نقل قول:
جفتمون داریم دیووونه میشیم ولی اگه از هم جداشیم میمیریم
:163:
شما به هم وابسته شدین. عاطفی شدن رابطه، توانایی درست تصمیم گرفتنو میگیره. و yasen عزیز، اگه اشتباه تصمیم بگیری، ممکنه تبعات این اشتباه، ضربات بزرگی به شما و یا اون خانوم بزنه.
برای جلوگیری از این موضوع، باید در جوی غیر احساسی تصمیم بگیرین. راه حلی به ذهنم میرسه، که شاید بهترین نباشه و دوستان راه حل بهتری بگن.
اما فکر میکنم بد نباشه که برای دو سه ماه، هیچ رابطهای با هم نداشته باشین. حتی پیامک که شاید کوچکترین نوع ارتباط باشه رو هم نداشته باشین. تمام چیزهایی که به نوعی یادآور روابط احساسیتون بوده رو هم برای مدتی کنار بذارین. بعد از این مدت که از احساسات دور شدی، در مورد این خانوم تصمیم بگیر. این بار بدون ایجاد رابطهی احساسی و
با همراهی خانوادتون، چون حتما راهنماییهای زیادی میتونن بکنن.
برای گفتن به خانوادهها هم ترسی نداشته باش. اگه تصمیمت به دور از احساسات باشه، دلایل قانعکنندهی زیادی برای ازدواج خواهی داشت که با این دلایل، خانوادهها هم قانع میشن. اما الان، با ذهنی که نصفش را احساس گرفته، خانوادهها حتما بوی احساسو از میان دلایلتون استشمام خواهند کرد! و خوب، در این صورت مخالفت کردنشون کاملا طبیعی خواهد بود.
پس برای جلوگیری از تصمیم اشتباه توسط شما یا خانوم، و همچنین برای داشتن دلایل قانعکننده (بدون هیچ نشانهای از احساس) برای خانوادههاتون، بهتره رابطه موقتا و برای
مدت کافی،
کاملا قطع بشه تا ذهنتونو از احساس خالی کنین و با عقل تصمیم بگیرین.
:72:
از دوستانی که لطف کردن و جواب دادن متشکرم - باید بگم من به همه جوانبش فکر کردم و با این حال باز هم حاضرم با این دخترازدواج کنم - همه راه حل ها رو هم امتحان کردم - حتی یه مدت رابطمون رو قطع کردیم اما نشد که نشد - من واقعا نمیتونم این دختر رو فراموش کنم - حاضرم هر از خود گذشتگی برای رسیدن به اون انجام بدم - حتی اگه لازم شد تا آخر عمر ازدواج نمیکنم - آخه چه اشکالی داره مگه حضرت محمد با یه خانومی که 15 سال از خودش بزرگتر بود و قبلا یه بار ازدواج کرده بود ازدواج نکرد - ما هیچ کدوممون مشکل مالی نداریم و شاغلیم - در ضمن مطمئنیم با هم خوشبخت میشیم اما خانواده هامون واقعا موندیم چه کنیم
خدایا تو بگو چه کنم - هیچ راهی نیست باید صبر کنم تا اون دنیا بهش به هم برسیم - حاضرم صبر کنم - حتما صبر میکنم یا باهاش ازدواج میکنم یا تا آخر عمر مجرد میمونم
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
می گن وقتی ادم یکی رو دوست داره که خیلی ازش بزرگتره یا خیلی کوچیکتره یه کمی خودش یه جورایی مشکل داره. مثلا داره دنبال مامان یا بابا یا دنبال بچه می گرده به جای همسر.
من که ندیدم شماهارو. ولی خیلی سخته ادم بتونه یکی رو پیدا کنه که واقعا یارو همدل باشه باهاش. حالا چی کار می شه کرد اگه یه کمی یکی زودتر و یکی دیر تر به دنیا اومده؟؟
دنبال این و اون و حضرت و ایین چیزا نگرد. بهانه نتراش. فقط به خودتو اون خانم باید نگاه کنی و تصمیم بگیری.
به نظر خود من اینکه کی چروک صورتش بیشتره یا هر چی مهم نیست. اینا مهم نیست. رابطه هم ربط زیادی نداره که طرف جوون باشه یا نه. به خود شخص مربوطه که بتونه پا به پا بیاد.
شروع آشنایی تون چطور بود؟ خود خانم می دونست چه کار می کنه؟ راستی بچه نداره؟ با حرف و رفتار و نگاه مردم چه کار می کنی؟ این مهمه و اثر می ذاره.
با مشاورهم حرف زدی؟ ادم وقتی یکی رو دوست داره همه ی مشکلات رو هم قبول می کنه ولی بعدش ممکنه پشیمون شه یا نتونه تحمل کنه. خود خانم مشکلی نداره؟ می تونه بعدا تحمل کنه رفتارای مردم رو؟ برای اون از تو سخت تر می شه.
به خیلی چیزا باید فکر کنی. چون خیلی رایج نیست کمی مشکله برخورد با این شرایط. به خاطر همینم دقت کن.
اگه انقدر همدیگه رو دوست داشتین که هیچی نتونست جداتون کنه خوب چه می شه کرد؟ احتمالا اگه اینطور باشه خونوادت هم بالاخره راضی می شن.
من خودم توصیه نمی کنم. ولی اگه هیچ مشکلی به جز اختلاف سنی وجود نداره می تونی بازم بررسی کنی ببینی که چه کار باید بکنی.
با پست sanazi_o خیلی موافقم.
از روی صحبت کردن فقط فهمیدین که می تونین همدیگه رو خوشبخت کنین؟ احتمالش کم نیست که اشتباه کرده باشین.
سخته سوالت. مطمن نیستم کار درستی کردم نظر دادم یا نه. فقط می خواستم بگم که درکت می کنم و امیدوارم در هر صورت موفق باشی.
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
نه بچه نداره - به همه ی این موارد فک کردم و هیچی جز اون واسم مهم نیست
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلامی دوباره
دوست عزیز خیلی بد هست که 2نفر که همدیگرو دوست دارن بخاطر شرایط نتونن باهم باشن
میدونم که جدا شدن هم خیلی سخته
همینجوری بگی خداحافظ و تموم کنی,ساده نیست
من خودم همچین ازدواجی رو نفی نمیکنم
البته بشرطی که 2طرف کاملا از مشکلاتی که آینده ممکنه براشون پیش بیاد آگاه باشن و مرد هم سر قول و تعهداتش بمونه و بعدا نظر عوض نکنه
ولی با خانوادت میخوای چیکار کنی؟
اگه مخالفت شدید کردن به حرفشون گوش میدی؟
من خودم کسی رو که بهش علاقه داشتم بخاطر مخالفت خانواده در نهایت مجبور شدم که رها کنم
آیا حاضریید که تا آخرش همینجوری سر کنید باهم؟
یعنی بدون ازدواج و مراسمها
راستی چرا جوابهات اینقدر کوتاه هست؟
هرچقدر بیشتر از خودت بگی بقیه هم بهتر میتونن راهنمایی کنن
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
آره حاضرم تا آخر عمر واسش بمونم و این کارو میکنم چی کار کنم دوسش دارم با همه ی وجودم دوسش دارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیش میش
سلامی دوباره
دوست عزیز خیلی بد هست که 2نفر که همدیگرو دوست دارن بخاطر شرایط نتونن باهم باشن
میدونم که جدا شدن هم خیلی سخته
همینجوری بگی خداحافظ و تموم کنی,ساده نیست
من خودم همچین ازدواجی رو نفی نمیکنم
البته بشرطی که 2طرف کاملا از مشکلاتی که آینده ممکنه براشون پیش بیاد آگاه باشن و مرد هم سر قول و تعهداتش بمونه و بعدا نظر عوض نکنه
ولی با خانوادت میخوای چیکار کنی؟
اگه مخالفت شدید کردن به حرفشون گوش میدی؟
من خودم کسی رو که بهش علاقه داشتم بخاطر مخالفت خانواده در نهایت مجبور شدم که رها کنم
آیا حاضریید که تا آخرش همینجوری سر کنید باهم؟
یعنی بدون ازدواج و مراسمها
راستی چرا جوابهات اینقدر کوتاه هست؟
هرچقدر بیشتر از خودت بگی بقیه هم بهتر میتونن راهنمایی کنن
چی بگم از خودم من فقط میدونم اونو دوس دارم و بدون اون میمیرم واقعا میمیرم شعار نمیدم من یه آدم منطقی هستم مذهبی هستم - اما عاشقم و واسه عشقم جونمم لازم باشه فدا میکنم
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی
خدایا یه راهی نشونم بده
دلم گرفته ای دوست هوای گریه دارم - شاید باور نکنین اما هر شب کارم شده گریه - مثله بچه های کوچیک میشینم با خدا حرف میزنم و شاید ساعت ها گریه میکنم
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام دوست عزیز
عشق شما انقدر فرا رفته که نسبت به مشکلت و مسائل احتمالی آینده چشم بسته اید یکمی ایست کنید ...
[size=large]stop کنید ...
به خودن نگاه کن به هدفهایی که قبل از آشنایی با این خانوم را داشته اید توجه کن ....
عقلت و ندای درونت از شما چه می خواستند و چه هدفهایی را داشتید و از کجا به کجا رسیدید ؟!!...
برنامه هاییی که پیش رو داشتید را تا چه مقدار پیش بردید ؟!!....
با خانواده ات چگونه بودی حال چگونه هستی ؟!!...
از دوستان و آشنایان چه مقدار دور افتادید ؟!!....
از هدفهایت ...از برنامه هایت ....از ملاکهایت .....از معیارهایت ...چطور؟!!..
حال یک قدم به جلو بردار :
در مورد همه مسائلی که گفتم فکر کن و همه انها را یادداشت کن و ببین با حال شما چقدر تفاوت دارد ؟!!!
لطفا تفاوتها ها را چه کوچک و چه بزرگ یادداشت کن و انها را اینجا هم بگذار تا باهم پیش برویم ....
============
اگر از خداوند طلب کمک داری دوست عزیز حرکت از شما برکت از خدا .....
پس به خودت به اینده ات و به گذر زمانت که در حال حاضر در حال از دست رفتن است بیشتر توجه کن و نگذار عشق انقدر تارو پود شما را فراگیرد که شما را از گذر زمان بی اطلاع سازد .....
دوست عزیز شاید اینجا همان ندایی از خدا باشد که نیاز هست کمی بیشتر تفکر کنی .....
عشق واقعی فقط از ان خداست و بدون عشق او مرگ حق ماست پس اینقدر پیش خود نگو «که اگر نباشد معشوقه ام من میمیرم»[/size]
=============
پس منتظر پاسخ شما هستیم ...
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
تشکر دوست عزیز - باید بگم این روزها از خانواده و جامعه فاصله گرفتم و فقط وفقط نشستم و دعا میکنم شاید یه معجزه بشه - درمورد آیندم عشق این خانوم به من انگیزه داده تا دوباره درس بخونم واسه ارشد چون تصمیم گرفتیم تو یه دانشگاه قبول بشیم - دعا ها و مناجات هام هم باعث شده به خدا خیلی نزدیکتر بشم و به یه پاکی خاصی رسیدم - اما هرگز این خانومو رها نمیکنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
سلام دوست عزیز
عشق شما انقدر فرا رفته که نسبت به مشکلت و مسائل احتمالی آینده چشم بسته اید یکمی ایست کنید ...
[size=large]stop کنید ...
به خودن نگاه کن به هدفهایی که قبل از آشنایی با این خانوم را داشته اید توجه کن ....
عقلت و ندای درونت از شما چه می خواستند و چه هدفهایی را داشتید و از کجا به کجا رسیدید ؟!!...
برنامه هاییی که پیش رو داشتید را تا چه مقدار پیش بردید ؟!!....
با خانواده ات چگونه بودی حال چگونه هستی ؟!!...
از دوستان و آشنایان چه مقدار دور افتادید ؟!!....
از هدفهایت ...از برنامه هایت ....از ملاکهایت .....از معیارهایت ...چطور؟!!..
حال یک قدم به جلو بردار :
در مورد همه مسائلی که گفتم فکر کن و همه انها را یادداشت کن و ببین با حال شما چقدر تفاوت دارد ؟!!!
لطفا تفاوتها ها را چه کوچک و چه بزرگ یادداشت کن و انها را اینجا هم بگذار تا باهم پیش برویم ....
============
اگر از خداوند طلب کمک داری دوست عزیز حرکت از شما برکت از خدا .....
پس به خودت به اینده ات و به گذر زمانت که در حال حاضر در حال از دست رفتن است بیشتر توجه کن و نگذار عشق انقدر تارو پود شما را فراگیرد که شما را از گذر زمان بی اطلاع سازد .....
دوست عزیز شاید اینجا همان ندایی از خدا باشد که نیاز هست کمی بیشتر تفکر کنی .....
عشق واقعی فقط از ان خداست و بدون عشق او مرگ حق ماست پس اینقدر پیش خود نگو «که اگر نباشد معشوقه ام من میمیرم»[/size]
=============
پس منتظر پاسخ شما هستیم ...
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام
من هم در شرايط مشابه شما هستم، يعني علاقه دو نفر به يكديگر و انبوه مشكلات واسه رسيدن بهم. ما واسه رسيدن بهم برنامه ريزي كرديم و مسلما لطف خدا اين اتفاق رو مي تونه زودتر به نتيجه برسونه.
اما شما هم ديگه خيلي داريد بي تابي و بي قراري مي كنيد. شما كه فردي مذهبي هستين پس بايد توكل بيشتري داشته باشيد .
ذهنتون رو از تمركز روي اين موضوع برداريد و كمي به مسائل ديگه بپردازيد.
از گريه هاي شبانه دست بكشيد چون باعث ميشه فقط و فقط خواهش دل شما رو بيشتر كنه.
اگه همينجور با سوز و گداز جلو بريد كم كم تمام زندگي تون فقط در همون خانوم خلاصه ميشه
ان شا الله كه همه آرزومندان، حاجت روا بشوند.:323:
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
یه سئوال:
این خانم اولین خانمی هستن که شما در طول زندگیتون باهاشون رابطه برقرار کردید؟؟
ببخشید این سوال رو میپرسم اما لازمه:
رابطه شما با این خانم در چه حد هست؟ تلفنی؟ حضوری؟ یا فراتر از اینها؟ رابطه ج ن س ی؟
جواب دادن به این سوالات فکر کنم خیلی کمک میکنه در این که دوستان راحت تر شما رو راهنمایی کنن.
ممنونم
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
برادر عزیز سلام
واسه چی اینقدر خودت رو اذیت میکنی,هنوز که اتفاقی نیفتاده
ببین دوست من ازدواج خودش یکسری مشکلات و سختیها داره
وقتی که خانواده هم مخالف باشن یسری مشکلات دیگه هم بوجود میاد
وقتی یه ازدواج غیر معمول هم باشه یه دسته هم مشکلات از اینجا ایجاد میشه
و این مشکلات بعضا باهم ترکیب و تشدید هم میشن
پس تو باید خودتو واسه جنگ با سه دسته از مشکلات آماده کنی و این کار هم با گریه و خودخوری نمیشه
واقعا با خودت روراست باش و ببین مرد این کار هستی یا نه
راستی چندتا سوال داشتم.
آیا خانواده تو و یا اون خانوم از موضوع خبر دارن؟
آیا تو و اون خانوم حاضرید با وجود مخالفت خانوادها و بدون اجازه اونها باهم عقد کنید؟
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
پشیمون خواهی شد مثل روز روشنه..:310:
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
[quote=yasen] تشکر دوست عزیز - باید بگم این روزها از خانواده و جامعه فاصله گرفتم و فقط وفقط نشستم و دعا میکنم شاید یه معجزه بشه - درمورد آیندم عشق این خانوم به من انگیزه داده تا دوباره درس بخونم واسه ارشد چون تصمیم گرفتیم تو یه دانشگاه قبول بشیم - دعا ها و مناجات هام هم باعث شده به خدا خیلی نزدیکتر بشم و به یه پاکی خاصی رسیدم - اما هرگز این خانومو رها نمیکنم
دوست عزیز
بعضی از ماها افرادی سر راهمان قرار می گیرند که باعث تغییرات مثبتی در زندگیمان می شوند و به آنها نباید با چشم همسر آینده بنگریم بهتر است دوباره stop کنید :
می خواهم خو را تنها دریابید با یک اعتماد بنفس فوق العاده و بی نیاز ..
پس دوباره باید stop کنید :
یک نفس عمیق روح شما را ارام می کند البته به هیچ چیز دیگری جزء آرامش خاطر فکر نکن ...
حال چشمانت را ببند و خودت را فراتر از این موقعیتی که هستی ببین برتر و جوانتر و والاتر ...
چه چیزی دلت می خواهد ....دوست داری در کجا باشی ؟!!.....
ارتباطتت را با خداوند چقدر می توانی فراتر ببینی ؟!!
تحصیلاتت را تا چه حدی می بینی ؟!!
آینده ات را با یکه تازی ببین و بگو در کجا ایستاده ای ( تنهای تنهای با تمام موفقیتها و اعتماد بنفسهایت) ..؟!!
ایا تازیدن به سمت موفقیت با سوق دادن خودت فقط خودت به خودت برایت چه لذتی دارد ؟!!
آیا احساس نمی کنی که بی نیازی ارامش خاطر بیشتری دارد ؟!!
حال قدمی دیگر رو به جلو داشته باش
(دوست عزیز از شما می خواهم قدمت رو به جلو باشد نه به سمت عقب پس خواهشا نسبت به معشوقه ات فعلا بی تفاوت باش تا راحتتر تیجه گیری کنیم ...)
حال یک قلم و کاغذ بردار و بنویس : نام دوستان و اطرافیان و اشنایانی که از انها فاصله گرفته ای و در جلوی اسم انها بنویس که در گذشته چه احساسی نسبت به انها داشتی و حال چه احساسی داری ؟!!
حال در صفحه ای دیگر بنویس که چه کسانی در گذشته مشوق شما بودند و حال شما از انها چگونه متشکرید ؟!!
در صفحه بعدی برایمان بنویس در کجاها احساس تنهایی شدید داشتی و کدامیک از این آشنایان این احساس را برایت پر کردند ؟!!
و بنویس که در حال حاضر از او چگونه یاد کردی؟!! فاصله ...فراموشی...بی تفاوت ...یا بدون رهایی
[size=small]و حال به معشوقه ات فکر کن
گذر زمان بر تارو پود ما می تازد خود را بسیار بالا ببین و انقدر بالا که دیگر نیازی به حمایت کسی نداری حال بگو جای این خانوم که عمری بالاتر از شما داشته و توان ایستادن ندارد کجاست واینکه مانع بقیه پیشرفت شما می شود چه حسی داری ؟!!
به خودت بنگر فقط به خودت که حتی وقتی این خانوم خودش را مانع شما می بیند بیشتر رنج می کشد حال بگو چقدر رنج این خانوم برایت مهم است و اهمیت دارد ؟!!
==================
بعضی مواقع در راستای زندگیمان افرادی قرار می گیرند که به مانند فرشته ای از سمت خداوند برای ما هستند که بهتر است فال نیک را فقط نیکو کنیم!!!
دوست عزیز در هیچ کاری اصرار نکن دعایت خوب است که موجب نزدیکیه بیشتر شما به خدا شده و خداوند صلاح شما را بهتر می داند که این خانوم را اگر صلاح باشد برای ازدواج شما مقدر می سازد پس صلاح کارت را بسپار به خدا و اصرار کردن ممنوع !!!
بگذار زمان بتازد بر تار و پود شما ......!!!![/size]
==================
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط صنم_64
سلام
من هم در شرايط مشابه شما هستم، يعني علاقه دو نفر به يكديگر و انبوه مشكلات واسه رسيدن بهم. ما واسه رسيدن بهم برنامه ريزي كرديم و مسلما لطف خدا اين اتفاق رو مي تونه زودتر به نتيجه برسونه.
اما شما هم ديگه خيلي داريد بي تابي و بي قراري مي كنيد. شما كه فردي مذهبي هستين پس بايد توكل بيشتري داشته باشيد .
ذهنتون رو از تمركز روي اين موضوع برداريد و كمي به مسائل ديگه بپردازيد.
از گريه هاي شبانه دست بكشيد چون باعث ميشه فقط و فقط خواهش دل شما رو بيشتر كنه.
اگه همينجور با سوز و گداز جلو بريد كم كم تمام زندگي تون فقط در همون خانوم خلاصه ميشه
ان شا الله كه همه آرزومندان، حاجت روا بشوند.:323:
ممنون دوست عزیز - میگی از گریه های شبانه دست بردارم - من هیچ راهی برای رسیدن به معشوقم ندارم مگر خدا یه معجزه ای انجام بده - پس شب و روز دعا میکنم به درگاه خدا با سوز و گریه شاید معجزه شد- به هر حال من عاشق اون خانومم و باید برای رسیدن به اون هر کاری از دستم بر مییاد انجام بدم
رابطه من با اون خانوم فقط تلفنی و گاهی اوقات حضوری در مکان های عمومی
[quote=چشمک]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasen
تشکر دوست عزیز - باید بگم این روزها از خانواده و جامعه فاصله گرفتم و فقط وفقط نشستم و دعا میکنم شاید یه معجزه بشه - درمورد آیندم عشق این خانوم به من انگیزه داده تا دوباره درس بخونم واسه ارشد چون تصمیم گرفتیم تو یه دانشگاه قبول بشیم - دعا ها و مناجات هام هم باعث شده به خدا خیلی نزدیکتر بشم و به یه پاکی خاصی رسیدم - اما هرگز این خانومو رها نمیکنم
دوست عزیز
بعضی از ماها افرادی سر راهمان قرار می گیرند که باعث تغییرات مثبتی در زندگیمان می شوند و به آنها نباید با چشم همسر آینده بنگریم بهتر است دوباره stop کنید :
می خواهم خو را تنها دریابید با یک اعتماد بنفس فوق العاده و بی نیاز ..
پس دوباره باید stop کنید :
یک نفس عمیق روح شما را ارام می کند البته به هیچ چیز دیگری جزء آرامش خاطر فکر نکن ...
حال چشمانت را ببند و خودت را فراتر از این موقعیتی که هستی ببین برتر و جوانتر و والاتر ...
چه چیزی دلت می خواهد ....دوست داری در کجا باشی ؟!!.....
ارتباطتت را با خداوند چقدر می توانی فراتر ببینی ؟!!
تحصیلاتت را تا چه حدی می بینی ؟!!
آینده ات را با یکه تازی ببین و بگو در کجا ایستاده ای ( تنهای تنهای با تمام موفقیتها و اعتماد بنفسهایت) ..؟!!
ایا تازیدن به سمت موفقیت با سوق دادن خودت فقط خودت به خودت برایت چه لذتی دارد ؟!!
آیا احساس نمی کنی که بی نیازی ارامش خاطر بیشتری دارد ؟!!
حال قدمی دیگر رو به جلو داشته باش
(دوست عزیز از شما می خواهم قدمت رو به جلو باشد نه به سمت عقب پس خواهشا نسبت به معشوقه ات فعلا بی تفاوت باش تا راحتتر تیجه گیری کنیم ...)
حال یک قلم و کاغذ بردار و بنویس : نام دوستان و اطرافیان و اشنایانی که از انها فاصله گرفته ای و در جلوی اسم انها بنویس که در گذشته چه احساسی نسبت به انها داشتی و حال چه احساسی داری ؟!!
حال در صفحه ای دیگر بنویس که چه کسانی در گذشته مشوق شما بودند و حال شما از انها چگونه متشکرید ؟!!
در صفحه بعدی برایمان بنویس در کجاها احساس تنهایی شدید داشتی و کدامیک از این آشنایان این احساس را برایت پر کردند ؟!!
و بنویس که در حال حاضر از او چگونه یاد کردی؟!! فاصله ...فراموشی...بی تفاوت ...یا بدون رهایی
[size=small]و حال به معشوقه ات فکر کن
گذر زمان بر تارو پود ما می تازد خود را بسیار بالا ببین و انقدر بالا که دیگر نیازی به حمایت کسی نداری حال بگو جای این خانوم که عمری بالاتر از شما داشته و توان ایستادن ندارد کجاست واینکه مانع بقیه پیشرفت شما می شود چه حسی داری ؟!!
به خودت بنگر فقط به خودت که حتی وقتی این خانوم خودش را مانع شما می بیند بیشتر رنج می کشد حال بگو چقدر رنج این خانوم برایت مهم است و اهمیت دارد ؟!!
==================
بعضی مواقع در راستای زندگیمان افرادی قرار می گیرند که به مانند فرشته ای از سمت خداوند برای ما هستند که بهتر است فال نیک را فقط نیکو کنیم!!!
دوست عزیز در هیچ کاری اصرار نکن دعایت خوب است که موجب نزدیکیه بیشتر شما به خدا شده و خداوند صلاح شما را بهتر می داند که این خانوم را اگر صلاح باشد برای ازدواج شما مقدر می سازد پس صلاح کارت را بسپار به خدا و اصرار کردن ممنوع !!!
بگذار زمان بتازد بر تار و پود شما ......!!!![/size]
==================
سلام دوست خوبم - اتفاقا یه مدت اون خانوم هم دچار فشارهای روحی شد به خاط رابطمون - من که میخواستم تکیه گاهش بشم شده بودم عذاب روحش چون اونم منو دوست داشت - وقتی دیدیم اوضاع اینجوریه یه مدت رابطمونو قطع کردیم به پیشنهاد من - اما نتونستیم واقعا نتونستیم - الان دوباره با هم صحبت میکنیم اما کمتر حرف های عاشقانه میزنیم - بیشتر به عنوان دوست به هم نگاه میکنیم تا فشار روحی کمتری داشته باشیم - اما اصلا نمیتونیم این رابطه رو قطع کنیم - چون میدونیم که چقد عاشق همیم و تو حرف زدنمون فقط داریم ملاحظه کاری میکنیم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط کیش میش
برادر عزیز سلام
واسه چی اینقدر خودت رو اذیت میکنی,هنوز که اتفاقی نیفتاده
ببین دوست من ازدواج خودش یکسری مشکلات و سختیها داره
وقتی که خانواده هم مخالف باشن یسری مشکلات دیگه هم بوجود میاد
وقتی یه ازدواج غیر معمول هم باشه یه دسته هم مشکلات از اینجا ایجاد میشه
و این مشکلات بعضا باهم ترکیب و تشدید هم میشن
پس تو باید خودتو واسه جنگ با سه دسته از مشکلات آماده کنی و این کار هم با گریه و خودخوری نمیشه
واقعا با خودت روراست باش و ببین مرد این کار هستی یا نه
راستی چندتا سوال داشتم.
آیا خانواده تو و یا اون خانوم از موضوع خبر دارن؟
آیا تو و اون خانوم حاضرید با وجود مخالفت خانوادها و بدون اجازه اونها باهم عقد کنید؟
سلام دوست عزیز - از موضوع ما هیچ کس خبر نداره - بدون اجازه خانواده خب فعلا امکانش نیست آینده رو نمیدونم - اما تا آخر هستم و اصلا هم کوتاه نمیام -
-
RE: عاشقی خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
از شما نمی خواهم که ارتباطتت را قطع کنی ادامه بده هر چقدر که می تونی و دوست داری هر طور که دلت می خواهد صحبت کن آیا برایت سودی دارد چه سودی ؟ چه منفعتی ؟ جزء خرج کردن عقل و دلت از راه نادرستش در راهی که نباید قدم بگذاری !
بگذار تا دوباره بگویم
شما انگیزه ات را گم کرده ای !!!!
راه موفقیتهایت را گم کرده ای!!!
مشوق هایت را گم کرده ای!!!
راه رهایی ات را گم کرده ای!!!
در حالی که همین نزدیکی است و آن هم در درونت که فقط و فقط اجازه نفس کشیدن را به او نمی دهی ...
خود را رها کن از قید و بند ها رها کن و عقلت را پیش رویت بگذار و تا می توانی اجازه بده تا با دلت بحث کند و بجنگند دلت با اینکه با او می جنگد هر از گاهی نکات ان را در خود حک می کند ولی مفهومش را نمی فهمد تا اینکه ان نکات را پاس می دهد به افکار و از افکارش که همان عقل است کمک می گیرد پس عقل پیروز است !!
دوست خوبم انگیزه ای دیگر را برایمان در وجودت پیدا کن و راهت را ادامه بده و با عقلت همسو شو می بینی که موفق تری .....
در زندگی اشتباهاتی می کنیم انها را بپذیر و با درس عبرت گرفتن از آنها راه صحیح را پیدا کن ...
نگو نمی توانم .....نمی شود ....امکان ندارد ....که خود اینها مانع پیشرفتت هستند خواستن توانستن است !!
شما فقط اعتیاد پیدا کردی که می دانم ترکش بسیار بسیار سخت است چون به هر حال همه ماها در زندگی به چیزهایی معتاد می شویم که کنار گذاشتنش بسیار سخت است ولی اگر بخواهی کم کنی می شود چون خودت خواستی و می خواهی راهت را تغییر بدهی !!!
پس از اعتیادت در راه ایمانت در راه اعتقادات در راه پیشرفت و تحصیلت در راه خوبیها خرج کن !
و بعد کم کم اعتیادت را به تعادل برسان و لذت ببر !!
اگر بخواهی و تغییرات را بپذیری ما هم برایت دست به دعاییم ...
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
دوست عزیز سعی کن خدا را در وجودت پیدا کنی یادت باشه تاریکترین ساعت شب قبل از طلوع خورشید است پس امید را از خودت دور نکن .....
نسبت به این خواسته ات خیلی اصرار نکن و با او قطع رابطه کن تا خودت را پیدا کنی ....برای یه مدت نیازه که تمرکز زدایی کنی و به هیچ عنوان به این خانوم فکر نکنید تا وقتی افکارتان آرام گشت می توانید دوباره خواسته های خودت را مرور کنی و ملاکهای جدیدت را بنویسی و ببینی به کدام خواسته ات نزدیک است ...
بهتر است عشق را از خودت دور کنی تا چشمانت را بهتر بگشایی و بهتر ببینی !!.....
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
اگه عشقمو فراموش کنم دیگه خدا رو هم فراموش میکنم - من از خودم از زندگی از دنیا از خدای از همه خسته ام - من از اینکه روز الست به خدا بله گفتم پشیمونم - اگه نمازی هم الان میخونم نه به خاطر عشق به خداست فقط به خاطر فرار از جهنمه - هدف آفرینش این بود که خدا دنبال عاشق میگشت - خب الانم 14 معصومو داره که عاشقشن و خدا هم عاشق اونا - ما این وسط هیچکاره ایم - زباله های آفرینش
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
عزیز اگه فکر می کنی واقعا همونیه که همه ی عمرت دنبالش می گشتی با خانوادت صحبت کن. شاید بتونن درکت کنن و بهت اجازه بدن که با نظارت خونواده ها از نزدیک بیشتر با هم صحبت کنین و اشنا شین. یا بیرون برین. شاید به این نتیجه برسین که انتخابتون درست بوده یا به این نتیجه برسین که اصلا تصور درستی از هم نداشتین و فکر می کردین یه جور دیگه این. تا جایی که یادمه نوشته بودی که با خانوادت مطرح نکردی. دختر خانم سنش از چهره اش مشخصه یا کمتر نشون می ده؟
من یه خانم رو یادمه که ازدواج کرده بود شوهرش همین حدودا ازش کوچکتر بود و بعد چند سال همش به شوهرش شک داشت و خلاصه نگران بود.
سن لزوما مشکل نیست. چون رایج نیست مشکل می شه. چون برخورد بقیه رو تحمل کردن و ادامه دادن سخته. وگرنه چطور می شه اقایون تا کلی سال بزرگتر باشن از خانما و هیچکس عیب ندونه؟!
به نظر من اینکه خانم یه بار جدا شده هم مهمه.
من خودم اگه بچه داشتم تا 5 یا نهایتش 6 سال اختلاف سنی این مدلی رو مشکلی نداشتم ولی جدا شدن از همسر قبلی رو بیشتر مشکل داشتم. باید بدونی دقیقا چرا جدا شدن و چه مدت با هم بودن و اصلا در این مورد مشاوره بگیری. نوشته بودی 9 سال اختلافه. کم نیست.
اگه به همه چی فکر کردی و واقعا مطمنی حداقل به خانوادت بگو. اونا هم می تونن واست بگردن ببینن به جز سن مشکلی هست واقعا یا نه.
اینکه دوستان نوشتن یه مدت از هم فاصله بگیرین هم خوبه. سعی کنین مثلا سه ماه از هم دور باشین و فاصله بگیرین و کارهای خودتونو بکنین. اگه بعد از سه ماه باز هم می خواستین بقیه عمرتونو با هم باشین اونوقت می تونین بیشتر به احساستون اعتماد کنین.
موفق باشی.
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
تشکر دوست عزیز - قبلا امتحان کردیم یه مدت جدا شدیم کارمون به بیمارستان کشید
امشب شب آرزوهاست اگه سری به این تایپیک زدین و از ماجرا خبر دار شدین اگه عابرویی پیش خدا دارین شما رو به فاطمه زهرا واسمون دعا کنید دعا کنید خدا خودش اسباب ازدواج ما رو فراهم کنه - غیبی - همون عالم غیبی که بهش ایمان دارم - مطمئنم بین من و سیمینم فقط یه اراده ی خدا لازمه - خدا بخواد میشه فقط کافیه خدا بخواد-
همه دنیا بخواد و تو بگی نه ؛ نخواد و تو بگی آره تمومه - خدایا ما فقط منتظر یه آره ی تو هستیم - خدا تو به عزیزترین عزیزانت ( محمد و ال محمد) منو به عزیزم برسون
مسئله اختلاف سنی مشکل خیلی هاست - به نظرم باید تو جامعه فرهنگ سازی کنیم - من از همه ی کسانی که این مشکلو دارن خواهش میکنم هر جور میتونن این فرهنگو تو جامعه نهادینه کنند که خوشبختی به سن نیست - حضرت محمد (ص) و حضرت خدیجه (س) با وجود 15 سال اختلاف سنی خوشبخت ترین زوج جهان بودند- هر کس هر جوری میتونه اینو مسئله رو فریاد بزنه تو نت با نوشتن مقاله کتاب فیلمنامه پایان نامه - کمک کنید خواهش میکنم هر کس که با نظر من هم عقیده است که سن ملاک خوشبختی نیست کمکم کنه
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام دوست گرامی
بنده پیشنهاد میکنم حتما"به مشاوره حضوری مراجعه کنید.
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
ی چیزی را هیچ وقت فراموش نکنید: اینکه میگید ی مدت خواستید جدا شید کارتون به بیمارستان کشیده اصلا نشانه خوبی نیست!!!!!! این نشانه شیدایی و وابستگیه و با عشق فرق داره و اصلا هم ضامن خوشبختی در زندگی مشترک نیست، خیلی ساده میتونه به نفرت هم حتی تبدیل بشه و این با عشق دو مساله جداست،الان تصمیم نگیرید که سطح ی سرس هورمون ها و مواد شیمیایی در مغز شما بالا پایین شده و این حس را براتون ایجاد کرده، این هشدار را جدی بگیرید شرایط روانی شما و ایشون اصلا اینطوری باقی نمیمونه و پس از وصال چشمتون را باز میکنید و دیگه پشیمونی فایده ای نداره، حتی اگر همه شرایطتون بهم جور بود باز هم در شرایط شیدایی که شما الان درش قرار گرفتی هر اقدامی اشتباه می بودچه برسه به این شرایطی که شما دارید!:310:
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
دوست عزیز مساله پیامبر رو با حضرت خدیجه رو قاطی نکنید.
او پیامبر بود و حضرت خدیجه ام المومنین، اولین زن اسلام آورده و... حضرت خدیجه مقامی داشت که مادر حضرت زهرا شده.
نگفتید رابطه شما پیرزن ها چطوره؟
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
دوست عزيز
اقاي كامروا نظر دقيقي دادند
بيشنهاد ميكنم يه مدت تمركزتونو ازين مساله دور كنيد و تو شرايطي تصميم بگيريد كه ارومتر شده باشيد
((حتما به مشاور هم مراجعه كنيد))
ازساير دوستان هم خواهش ميكنم نظراتشون رو به شيوه اي درست بيان كنند
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
با توجه به توضیحاتی که در این تاپیک داده اید به نظر می رسد این لینک هم بتواند به شما کمک کند
مدير همدردي در اين لينك نظراتي داده ان كه به نظرم به شرايط شما هم خيلي نزديكه:
http://www.hamdardi.net/thread-22689-post-210148.html#pid210148
خصوصا اين قسمت:
اگر کسی دچار احساس شیفتگی بشود که با عقل و هنجارها سازگاری ندارد و مشورت ها در فرد موثر نمی شود و احساس آنقدر قوی شده است که قدرت عاقله را در راستای خواهش های خود مدیریت می کند. چنین فردی مقاوم تر از آنست که حرفی در او اثر کند. و تغییر یابد.
با دقت بخونيد
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
چرا همه میگن نمیشه - منم میدونم عاقلانه نیست به مصلحت نیست نشدنی غیر ممکنه اما کمک خواستم - من سیمینو دوست دارم ازش دل نمیکنم
اگه میتونین یه راه حل پیشنهاد بدین که ما به هم برسیم
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
آره میدونم - بود و نبود ما هیچ تأثیری نداره - هممون باید دیر یا زود بار سفر آخرتمونو ببندیمو و بریم - سفری که هیچ کوله باری واسش آماده نکردیم - ولی تنها راه سالم به مقصد رسیدن تو این سفر ، سوار سیمرغ عشق شدنه البته منظورم عشق به خداست - میدونم - ولی کو مرد عمل - ما فعلا به این عشق ها ی زمینی خو کردیم - هر چن عشق زمینی اگه پاک باشه آدمو میتونه به یه جاهایی برسونه - من از وقتی با سیمین آشنا شدم خیلی پاک تر از قبل شدم - میخوام این ماجرا رو تا آخرش برم - هیچی مهم نیست - شاید به خدا رسیدیم
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
yasen عزیز سلام
من بهت حق میدم که نمیتونی درست تصمیم بگیری و وابسته شدی
متاسفانه احساسی که با عقل هدایت نشه موجب اشتباهات بزرگی میشود
شما الان داخل گود هستی خیلی چیزها رو نمیبینی ما که بیرون هستیم میبینیم تو نمیتونی تصمیم بگیری نه اینکه ناتوان هستی نه
بلکه از یک طرف وابسته ای و همین وابستگی مانع دید درستت شده
دوست عزیز به خودت زمان بده ذهنت آروم بشه تا تصمیم درستی بگیری
همه دوستان همدردی راهکارهای درستی بهت دادن
بهت پیشنهاد دارم دوباره همه پست ها رو مرور کن
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی
حتما با خودت فکر میکنی اینجا کسی حالت رو نمیفهمه..کسی درک نمیکنه تو عاشقی..چرا کسی نمیدونه تو شیفته اون زنی؟؟
یادمه پارسال شب ارزوها حال خوبی نداشتم..ماه ها با اطرافیان در کشمکش بودم تا با ازدواجم با پسری موافقت کنند.پارسال شب ارزوها ازخدا خواستم اونچه که به صلاحم هست پیش بیاره...رابطمون کات شد...من ناراحت..اون ناراحت..شاید اون لحظه برای اشکهام نه من و و نه دوستم که پیشش بودم هیچ نهایتی رو نمیدیدیم...ایا بعد از این ماجراها زندگیم میتونست بخوبی ادامه پیدا کنه؟ایا موقش نبود از خدا گله کنم؟برای اون که کاری نداشت؟
الان یک سال میگذره...زندگیم خیلی بهتر شده...دیدم وسیعتر شده...نگاهم به همه چیزتغییر کرده و من اینو مدیون خدام که ازم مراقبت کرد..
من دیگه درباره مشکلات واقعی نه تخیلی که خواهی داشت نمیگم چون دوستان به حد کافی بهت گفتن.من فقط درباره یه پستت حرف دارم.
نقل قول:
اگه عشقمو فراموش کنم دیگه خدا رو هم فراموش میکنم - من از خودم از زندگی از دنیا از خدای از همه خسته ام - من از اینکه روز الست به خدا بله گفتم پشیمونم - اگه نمازی هم الان میخونم نه به خاطر عشق به خداست فقط به خاطر فرار از جهنمه - هدف آفرینش این بود که خدا دنبال عاشق میگشت - خب الانم 14 معصومو داره که عاشقشن و خدا هم عاشق اونا - ما این وسط هیچکاره ایم - زباله های آفرینش
ایا خدا به ما نیازداره؟؟خدا بهمون فرصت داده تا کشف کنیم.خودمونو.خودش رو..تا لذت ببریم از وجودش که مراقبمونه...
اگه ازترس جهنم نماز میخونی نمیگم نخون اما اندازه همون توقع داشته باش...
نمیدونم اینجور وقتا خدا چه حالی داره اما حدس میزنم لبخند میزنه از موجود کوچیک دو پایی که داره نق میزنه..انگار از امپول ترسیده اما نمیدونه این امپول قراره حالش رو خوب کنه.
من خیلی فکر کردم که ایا برای خدا کاری داره اونچه که میخوایم رو برامون جور کنه...دیدم بلفرض خدا خواسته مون رو اجابت کنه..مظروف رو بده ایا ظرف ما اماده است؟..گاهی خواسته مون زیاده اما ظرف وجودمون اماده نیست..گاهی ظرف وجودمون کوچیکه مثل ابی که از فنجون سرریز میشه...گاهی ظرف وجودمون کثیفه باید تمیز بشه و گرنه مظروف رو هم الوده میکنه.. ظرف وجود بعضیامون شکسته است..بعضی وقتا باید رو خودمون کار کنیم...رو ظرف وجودمون..ایا اماده پذیرش عشق هست؟نکنه انقد کوچیکه که فقط هوس توش جا میشه؟
موفق باشید
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام دوست عزیز - ممنون از همدردیتون - این که گفتم خدا رو فراموش میکنم یا فقط برای فرار ار جهنم خدا رو عبادت میکنم فقط از سر دلشکستگی بود نه حرف دلم - حقیقت اینه که ما هیچ وقت نمیتونیم با این دو رکعت نماز دست و پا شکسته نه بهشتی بشیم و نه از جهنم نجات پیدا کنیم - هممون میدونیم اگه خدا با نظر لطفش به ما نگاه نکنه همه جهنمی هستیم - حرفایی که زده بودم بیشتر درد و دل بود با خدا چون وقتی اینجوری با خدا حرف میزنی حاجتتو زودتر میده اگر چه به زبان عوام بگم دل خدا میشکنه - ولی خداست دیگه عادت کرده به ناسپاسی ها و نق زدن بنده هاش -
آره خدا : بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود ولی من هنوز هم سیمینو میخوام
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا جان رسد به جانان یا جان ز تن در آید
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلی نشست
عشق،ان شب مست مستش کرده بود
فارغ ازجام الستش کرده بود!
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای!
خسته ام زین عشق دل خونم نکن
من که مجنونم ،تو مجنونم نکن!
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ،من نیستم!!
گفت:ای دیوانه،لیلایت منم،در رگت پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی ،من کنارت بودم و نشناختی
خودت رو رها کن...یه مدت برو زیر نظر مشاور..سیمینت پر در نمیاره و بره..هست..تو برو پیش مشاور..ببین اصلا اماده زندگی هستی..بذار روی خودت کار کنه...بعد ازدوره کامل مشاوره تصمیم بگیر.
موفق باشید
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
yasen سلام
اومدی اینجا راهنمایی بشی یا اینکه فقط تایید کنیم؟؟
شما حرف هیچ کدوم از دوستانی که وقت میزارن و راهکار میدن رو گوش نمیدی
من نمیگوییم که شما حتما باید نوشته های ما رو بپذیرین اما اگر اینقدر در تصمیمتون مصمم هستید ادامه دهید
اگر تصمیم نگرفتی کمی به حرفای دوستان توجه کن
من حس میکنم امادگی ازدواج هم ندارید و هنوز تفاوت عقل و احساس را نمیدانید
پیشنهاد میکنم مشاوره حضوری مراجعه کنید
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام حالا چرا میزنی
باشه ما رفتیم سه ماه کنج عزلت بشینیم ببینیم چی میشه
ممنون از همه ی دوستانی که تو این مدت ما رو راهنمایی کردند.
البته بعد از سه ماه بر میگردم
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
سلام من برگشتم - البته سه ساعتم نشد - خب دلم نیومد شماها رو رها کنم
قابل توجه همه ی دوستان وروانشناسان عزیزی که تو این مدت ما رو راهنمایی کردند خدمتتون عرض کنم : سیمین من خودش دکترای روانشناسی داره و استاد دانشگاهه - همه ی راه حل های شما رو هم امتحان کردیم - اصلا آشنایی ما هم با جر و بحث مباحث روانشناسی شروع شد - بنده یه مدعی نظریه پردازی تو زمینه روانشناسی هستم و سیمین هم از من مدعی تر - عاقبت نظریه های افلاطونی ما شده این عشق آتشین
دوستان عزیز من و سیمین از امشب تصمیم گرفتیم برای حل مشکلمون 40 شب دعای توسل بخونیم - با هم - خواهش میکنم شما هم ما رو دعا کنید. شب چهلم مصادف میشه با نیمه ی شعبان
-
RE: عاشق خانمی هستم که 10 سال ازم بزرگتر است. چطور خانواده رو راضی کنم؟
حالا كه اين قدر به اين عشق اصرار داريد چرا براي رسمي شدن رابطه اقدام نميكنيد؟
اينهمه دوستان اومدن واز مزايا ومعايب ازدواج با فردي كه بزرگتره براي شما گفتن،وشما تنها تكرار كرديد كه عاشقيد.اگر اين عشق براتون اين قدر مهمه واين قدر مسئوليت پذير هستيد كه عواقب تصميم گيريهاي خودتونو بذيريد ،پس چرا براي رسمي شدن رابطه تون گامي بر نميداريد؟