وابستگی به پسرهایی با تیپ خاص ازدواجمو تحت تاثیر قرار داده

مشکل من شاید عجیب یا خنده دار به نظر بیاد اما فعلا همین ازدواجمو تحت تاثیر قرار داده.

جریان از این قراره که پسرهایی که یه شکل خاصی دارن منو جذب میکنن و در واقع وابسته.

پسرهایی با پوست گندمگون،نه سبزه و نه روشن،چشمای قهوه ای روشن ،و نخندینا خیلی برام مهمه قفسه سینه شون باید قوی محکم و کاملا مردونه باشه...کمی یغور و مردونه و..مو حتما مشکی

از اون ادمایی که منو جذب میکنن اما بقیه بهم میگن بهار تو که خیلی خوشگلتری.از اینا بهتر دور و برت هست؟

حالا مشکل اینه که اولا چرا من به شدت به اینا وابسته میشم؟یه کم از حالت خوش اومدن گذشته.

دوم اینکه سر همین با خونوادم اصلا توافق ندارم و نه اونا کوتاه میان و نه من هر کار میکنم مثلا میتونم با یه پسر پوست روشن عروسی کنم..اصلا یه جورین.

سوم اگه با کسی که این مدلی که من میخوام نیست عروسی کنم بعد عروسیم میترسم به سمت همچون ادمی جذب بشم و کارم به خیانت بکشه؟

چهار خوب این مدلی که من میخوام کم گیر میاد..نمیتونمم جایی سفارش بدم که برام بسازن..

میدونم خندتون ممکنه بگیره ولی خوب...

این چیزا کاملا جدای اخلاق و رفتار هست که خیلی برام مهمه..در واقع میخوام بدونید ظاهر و اخلاق و رفتار دو مسئله جدا از هم هستن و الان صحبتم فقط روی ظاهره.

تو زندگی مشترک میدونم مسائل مهمتر هست اما تو این مورد خاص نمیدونم چرا نمیتونم کوتاه بیام؟

دوستان راه حل میخوام نه هی ایراد گرفتن و قضاوت.

ممنون:72::72:

سلام

بهار جان...شما دیگه چرا !!! ای بابا ! ما از شما داریم درس میگیریم !

نمیدونم..هرچی میخوام برت بنویسمو میدونم که خودت خیلی بهتر میدونی...

اما اینا هم شد معیار !؟! واسه ازدواج؟!!کی با سینه سپر خوشبخت شده و کی با پوست روشن بدبخت؟!

احساس میکنم خیلی زیاد به خودت تلقین میکنی...نه؟

شاید کسی رو با این ویژگیها دیدی و روت اثر گذاشته...ممکنه؟مثل همکاری...همسایه ای...هنرپیشه ای...

بهار جان به نظر من بریا خودت حلاجی کن:

مثلا بگو خوب من اگر با یه پسر با پوست گندمگون،نه سبزه و نه روشن،چشمای قهوه ای روشن و سینه به ظاهر محکم اما دست بزن دار...خسیس...غرغرو...ازدواج کنم خوبه؟قابل قبوله؟

بهار جان من نمیگم به این خواسته ات توجه نکن و کلا بذارش کنار...حق داری که کسی رو بپسندی که جذبت کنه اما فقط این معیارت نباشه

قبلا هم این حس رو داشتی یا جدیدا بهش رسیدی؟

مریم جان..عزیزم..لطفا بهم نگو بهار تو دیگه چرا؟
بخدا به این جمله الرژی گرفتم..خوب واسم مشکل پیش اومده اومدم مشاوره بگیرم..منم مثه شما.

اما در مورد دوم من که تو پست قبلیم توضیح دادم برای من ظاهر و اخلاق و رفتار دو موضوع مجزان..یعنی من روی اخلاق و رفتار خیلی دقت میکنم و برام مهمن خیلی.

اون به کنار..بحث من درباره قسمت ظاهره...خوب هر کسی یه سلیقه ای داره اما کار من انگار از سلیقه گذشته نمیدونم چرا؟

پس لطفا این قضیه رو با خصوصیات اخلاقی و رفتاری یکی نکنید

نمیدونم ریشه این احساس کجاست و چیه؟

کمیت ظاهرت چیه؟

چی؟؟؟؟؟؟!

منظورت خصوصیات ظاهری خودمه؟؟؟

نقل قول:

---

بعد عروسیم میترسم به سمت همچون ادمی جذب بشم و کارم به خیانت بکشه؟

---

منم مي خواستم بگم شما چرا كه نمي گم !!!
خيلي راحت از خيانت حرف نزنيم بهتره
خيلي ها قد بلند دوست داشتن و با يه ادم قد كوتاه ازدواج كردن و همون شد همه زندگيشون
ادمايي كه كارشون به خيانت ميكشه (البته به نظر من) مشكل داخلي دارن و يا اعتقاداتشون خيلي سست شده
اينقدر ازين خاطرات خيانت شنيديم كه فكر ميكنيم كه چيزي مي تونه منجر به خيانت شه
اين حساسيت ها وجود داره ولي معمولا ادم سبك سنگين ميكنه و خوبي ها وبدي هاي خاستگار رو در نظر مي گيره و با توجه به معيار خودش كه چه چيزايي براش مهمه تصميم مي گيره
چون مرد با اين خصوصيات به طور يكجا زياد پيدا نميشه
انشالله موفق باشي

ممنونم ملاحت جان که نگفتی تو دیگه چرا.!!!

اره حق با توئه اما میخوام بفهمم چرا من به همچین ادمایی وابسته میشم؟برای خودمم عجیبه..میدونی همونطور که قبلا گفتم از خوش اومدن گذشته و یه جورایی وابسته میشم

بله،ما سلیقه های مختلفی داریم که باید ببینیم با ظاهر خودمون جور در میاد یا نه.

مثلن من دوست داشتم همسرم یه سری ویژگی های ظاهری خاص داشته باشه.ولی بعد متوجه شدم چیزی که من

می خوام.یا باید طرف اضافه وزن داشته باشه یا یغور باشه که بشه از روی مانتو قضاوت کرد که با توجه به ابعاد خودم

مناسب من نمی بودن مسئله ی بعدی برخلاف عام که می گه چیزی که زیاده دختر و پسره اینطور نیست،الآن هر دختر پسر

دم بخت یا نامزد شوهر داره یا قصد ازدواج نداره. پس اونقدر حق انتخاب نداریم که بخوایم هم سلیقه ظاهر رو راضی کنیم هم

سیرت رو.پس باید تو یکدوم،انتخابمون گسترده تر باشه.ظاهر وقتی تعیین کنندست که بین دو انتخاب با خصوصیات یکسان

باشیم.البته پسند اولیه شرط لازمه،ولی نباید شروط پسند اولیه کمیاب یا متناقض با ظاهر خودمون باشه.

فرهنگ چرا اینجوری میگی؟چرا دعوام میکنی؟مگه من گفتم این موضوع خوبه یادرسته؟اگه به نظرم مشکل نبود که اینجا تاپیک نمیزدم.

خوب باید بفهمم چرا اینجوریم یا نه؟

اما در مورد ظاهرم..خوب من پوستم روشنه . پوست روشنمو هم خیلی دوست دارم..چشمای خودمم قهوه ای روشنه..موهامم مشکی (رنگ طبیعیش).

خوب الان این به اون قضیه ربطی داره؟

سلام بهار جان

ببخش خيلي سعي ميكنم جايي پست نزارم اما درمورد شما اصلا دلم نيومد

ميدونم داستان منو خوندي.من هم مثل شما بودم جداي از اخلاق تقريبا همه اين خصوصياتي كه ميگين تو همسرم دوست داشتم داشته باشه

پسرهایی با پوست گندمگون،نه سبزه و نه روشن،چشمای قهوه ای روشن ،و نخندینا خیلی برام مهمه قفسه سینه شون باید قوی محکم و کاملا مردونه باشه...کمی یغور و مردونه و..مو حتما مشکی
و اابته قد بلند
جالبه كه من پيدا كردم

همسرم همونيه كه ميخوام اما...
اين ظاهر به نظر من يه ظاهر كاملا مردونه بود و جالبه به همين دليل وابسته شدم !!!واونم ميكفت تو هموني كه من ميخوام و به نظرم خيلي زني!!

ميدوني فكر ميكنم اينكه سوزنمون روي يه سري خصوصيات ظاهري گير ميكنه و تازه به اين جور تيپا وابسته ميشيم برميگرده به ذهنيتي كه واسه خودمون ساختيم

سعي كن روي خودت كار كني و بتوني اين تابو رو واسه خودت بشكني

من هنوزم قربون قد وبالا و ... همسرم ميرم اما جه فايده

اميدوارم خدا يكيو سر راهت بزاره كه ظاهر و باطنش همون باشه كه ميخواي:72:

ميدونم اين حرفا مشكلتو حل نميكنه اما به شدت روي مجموع خصوصيات باهم تمركز كن و ذهنتو روي يك نكته حساس نكن كه خداي نكرده از همونجا ضربه بخوري

بهار جان به نظرم عجيب نيست حست ..
من فكر ميكنم هر دختري يه سري خصوصيات رو توي ظاهر مي پسنده و دوست داره توي زندگي با چنين فردي باشه
مثلا من قد بلند خيلي دوست دارم و برام يه معياره
من دوستاني رو ديدم كه با ديدن يه فيلم از يكي خوششون مي اد و هميشه ارزو مي كنن كه ادمي كه باهاش ازدواج مي كنن اندامي شبيه به اون ادم داشته باشه (منظورم همين فيلم هاي عاديه)
يا يه ادم خوشتيپ مي بينن و چنين حسي دارن
فردي با اين خصوصيات جايي ديدي كه روت تاثير گذاشته باشه ؟مثلا من فكر مي كنم علاقه من به قد بلند هم چنين دليلي داره.
بازم من فكر ميكنم يه بشيني و به معيارات امتياز بدي بهت كمك ميكنه

سلام بهار جان

این موردی که گفتی کاملا سلیقه ای هست سلیقه شما هم اینه کسی نمیتونه با یه پست نظر شما رو تغییر بده

کار به بد یا خوب بودن سلیقه ات هم ندارم فقط میتونم آرزو کنم همچین موردی خیلی زود برات پیدا بشه

سوالت خنده داره

مثه اینه بگی چرا من از میوه سیب خوشم میاد؟علت علمی که نداره یه جور سلیقه هست دیگه

بهار توجه کن که نگفتم بهار تو دیگه چرا..:311:

بهار عزیز،ما سلیقه های مختلفی داریم ولی باید ببینیم مناسب ما هست یا نه.

تو هم ببین آیا سلیقه ت با ظاهر خودت تناسب داره یا نه.ولی خودتو در بند این

سلیقه نکن.

دوستای عزیز ممنونم:72::72:.

راستش نمیدونم چی بگم؟
اتفاقا یه بار یه موردی دقیقا اینجوری اشنا شدم..بعلاوه تحصیلات بالا و شرایط دیگش هم خوب بود اما از اخلاقش خوشم نیومد واسه همین جواب منفی دادم.

اره اولویت اول برای من اخلاقه

اما
چرا من به این مدل پسرا وابسته میشم؟
منظور من خوش اومدن نیست..من به این ادما وابسته میشم..وابستگی با خوش اومدن فرق داره اما مال من ازحد اعتدال گذشته و باید فکری براش بکنم.اما چطوری؟چطوری بفهمم چرا اینجوریم؟

ملاحت جان کلا این مدل ادما همیشه روم تاثیر گذاشتن.

با خونوادم توافق نمیکنم..کلا مدلی که میگم شاید واسه خیلیا خوشایند نباشه.و بهم میگن اِاِاین چرا؟ازاین بهتر هم که هست....

نقاشی اون قد بلند هم هست جزو معیارام البته من قد بلندم و کلا همچین پسرایی هم گیرم میان.

هر چی فکر میکنم چرا؟چرا؟
نمیدونم فقط یه حس خاصی بهم میدن...

بالفرض شوهرمم این مدلی شد..که اصلا معلوم نیست...چرا باید بهش وابسته بشم؟

فقط میدونم یه حس قدرت..جذابیت..معذرت میخوام ببخشید خربودنشون...

کی گفته هر کی اینجوریه قدرت داره؟داره؟نداره؟
پس این چه حسیه که من دارم؟

الان 2 تا سوال مطرح شده.

1) اینکه چرا شما به اینجور انسانها شرطی شدید.
2) چکار کنید که این شرطی شدن در شما کمرنگ بشه و بتونید پذیرای بقیه تایپ ها باشید و نگرانی هاتون کمتر بشه.


کدوم رو الان باید جواب داد؟

برای رسیدن به جواب سوال دوم باید جواب سوال اول رو پیدا کرد.تا ریشه پیدا نشه نمیشه بطور کامل حل کرد و راه حلها فقط موقتا جواب میدن.

پس اول سوال اول
دوم سوال دوم

من اینو یه بار تو یه برنامه رادیویی از این بیگانه ها شنیدم. نمیدونم چقدر درسته.

میگفت که در سنین بلوغ؛ زمانی که هورمون های بدن دارن تغییر میکنن و مدام نوسان دارن، امکان داره زمانی که هورمون های بدن (هورمون عشق) در بدن ترشح شده، طرف بره تو خیابون و یا فیلمی چیزی ببینه.
دیدن یک صحنه و از طرفی در همون موقع بالا بودن هرمون عشق در بدن در اون لحظه میتونه باعث شرطی شدن این هورمون به اون صحنه بشه.
مثل پسری که مثلا میگه من دنبال دختری با پاهای فلان هستم....


یک مورد دیگه اینکه، در زمان بلوغ، چون عموما بلوغ جسمی زودتر از بلوغ فکری هست؛ از طرفی انسان در ذهنش به علت غریضه در اون دوران به دنبال جفت رویایی خودش میگرده، پس در ذهنش میاد تصویر سازی میکنه از همسر آیندش (دقت کنید: تصویر سازی. یعنی قیافه رو میسازه. چون هنوز به بلوغ فکری نرسیده پس رو ساختن ایده آل ذهنی در زمینه اخلاق و اینا تمرکز نداره. رو قیافه تمرکز داره )
در نهایت، موقع سن ازدواج کاملا ناخودآگاه دنبال آدمی میگرده با همون مشخصات ظاهری که در دوران بلوغ ساخته.

اون مورد اول واقعا هست؟یعنی هورمونهای بدنم شرطی شده؟از کجا بفهمم اینطوریه یا نه؟ولی چه جواب جالبی!!
تا اونجا که خاطرمه از روی فیلم نبوده...چطوری بفهمم چطوری شرطی شدم؟

اره..تصویر سازی اما چرا همچین تصویری؟..چرا بهم اون حسهایی که گفتم رو میده؟

به نظر من که ظاهر خیلی مهمه

بگرد کسیو که میخوای پیدا کن (یا بهتره بگم خوب باش تا خوبی که میخوای بیاد سراغت)

دقیقا هم میتونی سفارش بدی خدا(کائنات کهکشان نیروی ماورائیو... یا هر چی که اسمشو بذاریم) برات بفرسته و میفرسته

اگه نشد و یه خواستگار داشتی که همه چیزش خوبه و ظاهرشو نپسندیدی اونوقت دربارش فکر کن

جوانه عزیز همونطور که گفتم نباید احساسم تا حد وابستگی پیش بره.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهار66

جوانه عزیز همونطور که گفتم نباید احساسم تا حد وابستگی پیش بره.

---

بهاری سلام ،اول از فرصت سو استفاده کنم،احوالتو بپرسم ...خوبی گل بهاری.چرا پررنگ نمیشی
مگه ندیدی تو حال و احوال بهت تذکر اکید دادم .....:311:

بهار جون راستش من منظورت رو از این احساس وابستگی متوجه نمی شم....
خوب این سلیقه شماست ،شاید بشه بهش گفت حساسیت شدید رو ظاهری خاص .....ولی ارتباطی به وابستگی نداره ....

به خاطر استفاده شما از این کلمه وابستگی من دو تا احتمال دادم...
1.اینکه شما در گذشته به چنین فردی علاقه مند بودی و طی رابطه ای حالا رابطه کاری یا فامیلی یا....احساس وابستگی به ایشون پیدا کردی نه به ظاهرش بلکه به خودش
و الان تو اطرافت داری دنبال شخصی می گردی که چنین خصوصیتی رو داشته باشه یعنی ظاهری با مشخصات اون شخص خاص!
اینجوری آیا؟


2.شما به اشتباه از این واژه وابستگی استفاده می کنی و منظورت اینکه حساسیت عجیبی رو ظاهر این جوری پیدا کردی وهرکی می اد بررسی میکنی ببینی تمام این شرایط رو داره یا نه...

خوب اول باید ی توضیحی در این باره بگی .

و یک مورد دیگه

پسرهایی با پوست گندمگون،نه سبزه و نه روشن،چشمای قهوه ای روشن ،و نخندینا خیلی برام مهمه قفسه سینه شون باید قوی محکم و کاملا مردونه باشه...کمی یغور و مردونه و..مو حتما مشکی

پسرایی با این ویژگی هایی که گفتی اصلا پسرای کم یابی نیستن .... یعنی شما شرایط ویژه ای انتظار نداری که بگیم این مشخصات غیر منطقی هست
خوب اکثر پسرا نه سفیدن نه سبزه
اکثر ایرانی ها رنگ چشم قهوه ای دارن حالا روشن نه خوب روشن هم توشون هست
اکثرشون مو مشکی هستن

و اون سینه قوی با ورزش درست می شه یعنی با ورزش فک کنم پرس سینه !یعنی به اون قضیه اصلا کلید نکن ...نمی دونم حالا دقیقا با چه ورزشی ولی می دونم هر پسری با هر بدنی می تونه از طریق ورزش و تغذیه سینه اش ورزیده بشه...
(البته بگم ی پسر خیلی چاق باشه یا خیلی خیلی لاغر و ظریف باشه شاید نشه)
حتی اگر اون فاکتور قد بلند که بعدا گفتی رو هم بهش اضافه کنیم بازم ...خیلی مورد این شکلی زیاد هست.
خوب دیگه یعنی اصلا اینا که گفتی مشکل نیست نایاب هم نیست
خودتم که ماشالا خوشگلی و قد بلندی خوب ی پسر خوش تیپم گیرت می اد
مبارکه :104::46:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهار66

مشکل من شاید عجیب یا خنده دار به نظر بیاد اما فعلا همین ازدواجمو تحت تاثیر قرار داده.

جریان از این قراره که پسرهایی که یه شکل خاصی دارن منو جذب میکنن و در واقع وابسته.

پسرهایی با پوست گندمگون،نه سبزه و نه روشن،چشمای قهوه ای روشن ،و نخندینا خیلی برام مهمه قفسه سینه شون باید قوی محکم و کاملا مردونه باشه...کمی یغور و مردونه و..مو حتما مشکی

از اون ادمایی که منو جذب میکنن اما بقیه بهم میگن بهار تو که خیلی خوشگلتری.از اینا بهتر دور و برت هست؟

حالا مشکل اینه که اولا چرا من به شدت به اینا وابسته میشم؟یه کم از حالت خوش اومدن گذشته.

دوم اینکه سر همین با خونوادم اصلا توافق ندارم و نه اونا کوتاه میان و نه من هر کار میکنم مثلا میتونم با یه پسر پوست روشن عروسی کنم..اصلا یه جورین.

سوم اگه با کسی که این مدلی که من میخوام نیست عروسی کنم بعد عروسیم میترسم به سمت همچون ادمی جذب بشم و کارم به خیانت بکشه؟

چهار خوب این مدلی که من میخوام کم گیر میاد..نمیتونمم جایی سفارش بدم که برام بسازن..

میدونم خندتون ممکنه بگیره ولی خوب...

این چیزا کاملا جدای اخلاق و رفتار هست که خیلی برام مهمه..در واقع میخوام بدونید ظاهر و اخلاق و رفتار دو مسئله جدا از هم هستن و الان صحبتم فقط روی ظاهره.

تو زندگی مشترک میدونم مسائل مهمتر هست اما تو این مورد خاص نمیدونم چرا نمیتونم کوتاه بیام؟

دوستان راه حل میخوام نه هی ایراد گرفتن و قضاوت.

ممنون:72::72:

---

سلام
پاسخ ها رو نخوندم و نظرمو درباره اصل موضوع میگم .
خانم بهار بهتره قبل از هر چیز شما یه کمی چشم و نفس خودتون رو کنترل کنید . چه دلیل داره شما رنگ پوست و چشم و محکمی قفسه سینه !!!! و ... پسر ها رو کنترل کنید که بخواهید وابسته بشید .
دوما این خوبه که حداقل خودتون رو میشناسید . فقط مراقب باشید ، ممکنه از ترس گیر نیاوردن شوهر با یک پوست سفید چشم آبی قفسه سینه شل !!!! ازدواج کنید و اون رو هم بدبخت کنید .
در آخر هم مراقب باشید بخاطر این وابستگی ممکنه در مواجهه با یکی از همین ها که دوست دارید کنترل خودتون رو از دست بدید و چشم به اخلاق و خانواده و ... ببندید و خودتون رو بدبخت کنید .
در آخر با توجه به اینکه شما مشکلتون مهمه حتما به یک مشاور مراجعه کنید .

بهار جان من فکر می کنم جستجو کردن برای ریشه یابی و درمان برات چندان مفید نخواهد بود مگر اینکه الان دچار چنین وابستگی ای شده باشی. مفید نبودنش به این علته که درمان بر اساس مورد و شرایط دو طرف فرق می کنه. همونطور که میزان وابستگی هم به خیلی شرایط دیگه بستگی داره.

اگر دوست داشتی به این سوالات جواب بده.
1- ایا الان شخصی در اطرافت هست که چنین مشخصاتی داره و شما وابسته شدی؟ و حالا می خواهی وابستگیتو کم کنی؟

2- آیا وابستگیت به گونه ای است که باعث می شود تصمیمی بر خلاف منطقت بگیری؟
3- یا به طور کلی تعریف کن که منظور شما از این وابستگی چیست و چه واکنش ها و احساساتی را در این وابستگی تجربه کردی یا می کنی؟

سلام نازنین جان..ممنون.تذکر اکید!!!راستش الان به کمی انزوا احتیاج دارم..به موقش پررنگ هم میشم.:43:

هیچ کدوم ازاونایی که گفتی نبود..در واقع من وقتی با کسی که اون مشخصاتی که گفتم رو داره رابطه عاطفی دارم نمیتونم رابطه رو مدیریت کنم..وابسته میشم و اون خصوصیات ظاهری کلی احساس مختلف بهم میده مثل همون قدرت تکیه گاه و...

اره خیلیا ازپسرا اون مدلین اما نه دقیقا چیزی که من میگم..اما قسمت مهمتر قضیه اینه که چرا من بهشون وابسته میشم؟حالا علاقمندی به کنار...وابستگی رو چیکار کنم؟؟

دیجیتال من عزیزالان منظورت این بود که من دختر هوسباز و چشم چرونیم،روت نشد بگی؟

ببخشید شما وقتی با یه خانوم در ارتباطی اونم عاطفی به ظاهرش نگاه نمیکنی؟حالا خوبه من نگفتم پسر خوشگل و فلان و بهمان میخوام..بعدشم مگه قراره فقط مردا به ظاهر توجه کنن؟مگه زنها ادم نیستن که بخوان به ظاهر توجه کنن؟هر نوع احساس جسمانی و غیر جسمانی که قراره بین زن و شوهر باشه کاملا دو طرفه است.حالا ممکنه شدتش کم و زیاد باشه ولی اصل موضوع تو هر دوطرف هست.

نه..محاله..چون اون چشم ابی و...درصدشون تو جامعه ما پایینه پس احتمال وجود فرد مورد نظر من خیلی بیشتر از اونیه که تو گفتی.
درباره مورد بعدی نمیدونم چی بگم..اما دارم تلاش میکنم ریشه این احساس رو پیدا کنم و تو وجودم مخفیش نکنم.
باید حتما برم مشاور؟؟؟اوضاع وخیمه؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دلجودلتنگ عزیز
قبلا کسی بوده...که بله وابسته شدم..مواردی هم بوده که با دیدن علائم وابستگی کات کردم اما خوب به هر حال تبعاتی برای شخص من داشته..

گمون میکنم اره..ممکنه رو تصمیماتم تاثیر بذاره..یا خیلی اذیت میشم تا بتونم کاری کنم که منطقم بر احساسم غلبه کنه..اینکار انرژی خیلی زیادی ازم میگیره..
اینجور مواقع کات کردن هم اصلا برام راحت نیست و انرژی و توان زیادی صرف میکنم

ضمنا اصلا با خونوادم تو این موضوع توافق نداریم.و اشخاصی که این مدلی نیستن زیاد به دلم نمیشینن واسه ازدواج..

من فکر میکنم سوال بهار، مشکل خیلییییییییی از جونای ما باشه. علل خصوص آقایون با غلظت بسی بیشتر.

بهار جان، شما دنبال ریشه یابی هستی. من فکر میکنم این که دقیقا چی شد که تو این خصوصیات برات مهم شده مهم نیست. مهم اینه که الان میدونی رو این قضیه شرطی هستی.
پس فکر میکنم راه های مقابله با شرطی بودن به دردت بخوره.

اولین راهی که من به ذهنم میرسه تلقین هست.
این که مدام تو ذهنت بگی من از فلان انسانها بیشتر خوشم میاد و جذبشون میشم، خودش باعث قوی تر شدن این جاذبه میشه.
پس باید خلاف این رو رفتار کنی.
دقیقا مثل یک انسان وسواسی. که مثلا دست شستن به دلش نشسته، اما باید مقابله کنه. باید مغزش رو در اون موقع روشن کنه و هرگونه پیغام از طرف وسواس رو خاموش. باید اصلا یه مدت نگاه نکنه تا کم کم از مغزش حذف شه.

خیلییییییی مشتاقم جواب دوستان با تجربه رو بشنوم برای مقابله با این نوع شرطی شدن ها. چون خودم با موارد زیادی برخورد داشتم که این نوع حساسیت واقعا اذیتشون میکنه و در انتخاب همسر دچار مشکل شدن. حالا خدا رو شکر بهار جان زیاد هم رو جزییات شرطی نیستن.

-----------

من اصلا نسبت به نظرهای الانم مطمئن نیستم. چون اولا میدونم کافی و کامل نیست و راهکار جامعی نیست. و بعد اینکه صرفا بر اساس تجربه حرف زدم. امکان داره اشتباه گفته یاشم.

بهار جان

منم توی دوران لیسانسم یه پسری بود که من خیلی جذبش شده بودم، قیافه بامزه ای داشت ولی تپلی! به خاطر طرز برخوردش من دورادور خیلی جذبش شده بودم و وابسته! البته این خوش اومدن دورادور بود، و هیچ رابطه ای جز سلام و احوالپرسی و مسائل درسی نبود ولی واقعا تاثیر عجیبی روی زندگی من گذاشته بود

این قضیه ماله 6-7 ساله پیشه ولی من هنوزم کسی شبیه اون رو میبینم انگار یه وولوولکی تو احساساتم میشه،

این مشخصات ظاهری که شما گفتی می تونه ناخودآگاه شمارو ببره به احساساتی که با شخصی با این مشخصات تجربه کردی و شاید چون توی ذهنتون از اون آدم چیزهای خوبی ساختین، هر کسی با اون نشونه های ظاهری را میبینید یه سری حس اون موقع ها توی شما زنده میشه

به نظرم بهتره بهش اهمیت ندین و به عنوان یه بازی احساسات توی ذهنتون بهش نگاه کنید و پروبال بهش ندید تا خدای نکرده روی این قضیه به وسواس گرفتار نشین:72:

با سلام، چیزی که به نظرم می رسد این است که شما در ناخودآگاهتان تصویری خوشایند از شخصی/مجموعه ای از اشخاص دارید که تبلور ویژگی های آن ها می شود افرادی با تیپی که فرمودید. در مورد خانمها تا جایی که بنده می دانم، این خوشایندی بیشتر حالت داشتن تکیه گاهی مطمئن، پشت گرمی، اعتماد... دارد.
شخصا معتقدم اگر گزینه مناسب شما پیدا شود و به دلتان بنشیند، الزاما ممکن است ویژگی هایی که فرمودید را داشته باشد یا نداشته باشد. به وقتش و برای آدم مناسب، چشمتان به میزان لازم به طور خودکار بسته خواهد شد :)

شما در این قضیه خاص دچار وسواس شدید .و شروع این وسواس هم ازاینجا بوده .

نقل قول:

---

قبلا کسی بوده...که بله وابسته شدم..

---

و بعد از اون به خودتون تلقین کردید که تنها کسی رو میپسندم که خصوصیاتی شبیه اون شخص داشته باشه .


به نظر من باید سطح توقعاتتون رو پایین بیارید .نه اینکه به طور کامل سرکوبش کنید .

مثلا به جای اینکه بگید فرد مورد نظرم باید بلند قد باشه بهتره بگید قدش از من بلند تر باشه .
یا به جای اینکه حتما رنگ پوستش گندمگون باشه .بگید نه زیاد تیره باشه نه زیاد روشن .
به جای ورزیدگی بگید زیاد چاق و زیاد لاغر نباشه .
رنگ چشم رو هم کلا بیخیال بشید بهتره -یه جورایی قهوه ای روشن کمیاب تر از چشم رنگیه .

با اینکار برای انتخاب گزینه های بیشتری خواهید داشت .

به نظر من شاید شما واقعا مشکل خاصی نداشته باشید.قضیه خیلی سادست.از یک سری خصوصیات خوشتون میاد که باعث آرامش و وابستگیتون میشه.اگر این معیارها که گفتید به عنوان اصلی ترین ملاکها برای ازدواجتون نباشه و در حد تعدیل شده ای بعد از اخلاق و تفاهم قرار بگیره مشکلی به وجود نمیاد.
گفتید از اینکه وابسته میشید ناراحتید...خب شاید دلیلش این باشه که هنوز ازدواج نکردید و رسما به کسی متعهد نشدید.بعد از ازدواج مطمئنا قضیه اینطور نخواهد بود.

من همه پست ها رو کامل خوندم ولی هنوز نمیتونم درک کنم که این وسط دقیقا چه چیزی آزارتون میده!؟

نقل قول:

---

قبلا کسی بوده...که بله وابسته شدم..مواردی هم بوده که با دیدن علائم وابستگی کات کردم اما خوب به هر حال تبعاتی برای شخص من داشته..

گمون میکنم اره..ممکنه رو تصمیماتم تاثیر بذاره..یا خیلی اذیت میشم تا بتونم کاری کنم که منطقم بر احساسم غلبه کنه..اینکار انرژی خیلی زیادی ازم میگیره..
اینجور مواقع کات کردن هم اصلا برام راحت نیست و انرژی و توان زیادی صرف میکنم

---

درضمن به نظر میاد شما خیلی آزادانه رفتار میکنید و وارد آشنایی های متعددی شدید.چیزی که با توجه به شرایط اجتماعی و روحی ما، قبل از ازدواج از سم بدتره!!

همینطور به نظر میاد که شما همه پسرها رو خیلی آنالیز میکنید...بعد از مدتی ذهنتون دیگه الان به این کار عادت کرده و به محض دیدن هر پسری ناخودآگاه شروع به سرچ کردن موارد موردنظرتون میکنه!!

مورد دیگه هم اینکه به نظرم شما خیال پردازی هم زیاد میکنید و قوه تخیل قوی دارید.اینم توی این زمینه قبل از ازدواج اصلا خوب نیست(البته اگه افراطی باشه) چون تخیلات ما حد و مرز نداره ولی توی دنیای واقعی ماجرا فرق میکنه و وقتی اون خیالات ما برآورده نشه،مشکلات و سرخوردگی ها شروع میشه!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهار66

حالا مشکل اینه که اولا چرا من به شدت به اینا وابسته میشم؟یه کم از حالت خوش اومدن گذشته.

شاید بهتر باشه سوال را این طور اصلاح کنیم که چرا من به کسی که دوستش دارم وابسته می شم؟ مشکل شما وابستگی است، نه قیافه طرف. شما از کسی که خوشتون بیاد بهش وابسته می شید. خوش اومدن اشکالی نداره، وابستگیش مساله است.

دوم اینکه سر همین با خونوادم اصلا توافق ندارم و نه اونا کوتاه میان و نه من هر کار میکنم مثلا میتونم با یه پسر پوست روشن عروسی کنم..اصلا یه جورین.
فکر نکنم اگر خواستگار با این قیافه داشته باشی و گزینه مناسبی باشه، خانواده ات بخاطر قیافه اش ( چشم روشن و پوست گندمی و سینه سپر ...:) ) ردش کنند. به نظرم خواستگار مناسبی داری که این خصوصیات را نداره و خانواده ازت علت رد کردنش را می پرسن و نمی تونی بگی که چون پوستش گندمی نیست خوشم نمی آد. درسته؟

سوم اگه با کسی که این مدلی که من میخوام نیست عروسی کنم بعد عروسیم میترسم به سمت همچون ادمی جذب بشم و کارم به خیانت بکشه؟
بهار عزیز، اینجا دیگه لازم بگم که شما دیگه چرا؟
آیا واقعا نوشتن و دیکته کردن به دیگران آسونه و خودمون حرفهامون را باور نداریم؟
بر فرض که خواستگار شما ظاهری و اخلاقی عالی بود و بعد از ازدواج متوجه شدی که مشکلاتی دارید یا انتخابت درست نبوده، راه حلش خیانته؟ منظورم این است که بدترین مشکل دنیا هم که باشه، بهار به خیانت فکر می کنه؟ فکر خیانت چرا به ذهنت رسیده؟ ازدواج نکرده و به مشکل نرسیده و ... راه حل آماده توی ذهنت داری؟ خطرناک نیست؟

چهار خوب این مدلی که من میخوام کم گیر میاد..نمیتونمم جایی سفارش بدم که برام بسازن..

به قول نازنین این مدلی خیلی هم کم نیستا ! یک قیافه تیپیکال مرد ایرانی است. فقط بدنسازی رفته سینه اش بیشتر سپر شده!

دوستان راه حل میخوام نه هی ایراد گرفتن و قضاوت.

ممنون:72::72:

---

بهار جان، خواستگار خوبی داری که ویژگی مذکور را نداره و نمی دونی چه تصمیمی بگیری؟

سپاس فراوان:72::72::72:

اول یه توضیحی درباره کلمه خیانت بگم.اولا از دید من خیانت صرف مسئله جنسی نیست..همین که من با همسرم باشم اما یه تصویر از یه مرد دیگه مربوط به گذشته یا حال فرقی نمیکنه گوشه ای از ذهنم پیغام بده و چراغ بزنه برای من عین خیانته..نمیخوام اینو به همه تعمیم بدم.این فقط مال شخص منه..یعنی تا این حد هم برای من دوست داشتنی نیست..
این که با همسرت حرف بزنی و ذهنت یه جای دیگه بره..این که مدام اون فکر ازارت بده..تو مقاومت کنی اما انگار از دو طرف مخالف دارن میکِشنت و اونوقت متلاطم میشی..وقتی اشفته شدی به هم میریزی..نمیتونی اوضاع زندگیت رو کنترل کنی و زندگیت دچار نوسان میشه...

من اسم اینم میذارم خیانت.
ثانیا من میخوام تا اونجا که میشه از همین الان پیشگیری کنم.این بده؟

چیزی تقریبا اکثرتون اشاره کردین اینه که شخصی که من بهش وابسته شدم شده معیار ذهنیم حالا من همه رو با اون مقایسه میکنم..اما قضیه برعکسه ..یعنی چون اون شخص معیارای ذهنی منو داشته بهش وابسته شدم.

بله قوه تخیل من قوی بوده اما الان به شدت کنترل شده.

ارامش و وابستگی یه جا جمع نمیشه..حداقل برای من..وقتی وابستگی هست کنترل و مدیریت رابطه خیلی سخته و این خیلی منو عصبانی و اشفته میکنه.

من به کسی که دوسش دارم وابسته نمیشم من به اشخاصی با این مشخصات وابسته میشم.

وبله این رو تصمیمگیریم اثر گذاشته..نمیتونم به کسی دیگه جواب مثبت بدم..از طرفی نمیخوام با کسی دیگه عروسی کنم و اون تصویر برام بشه یه رویای از دست رفته..یا یه ذهنیت ارمانی تبدیل بشه به اشتباه.

بذارین یه توضیح دیگه بدم..همچین خصوصیاتی که گفتم مدام تو ذهنم پیغام میده تکیه گاه مردی که میشه بهش تکیه کرد جذاب مردانه و یه جذابیت پنهان..اشنا...

نمیدونم چی بگم واقعا؟؟

بهار ذهنیتی که راجع به خیانت داری کاملا درسته!

ولی من ی موضوع رو نمی فهمم!منظورت از وابستگی!
یعنی دوست می شی با کسی با این مشخصات و بعد وابسته میشی...
وابسته میشی یعنی چی؟دقیقا چه جوری وابسته می شی...
خوب این حس حمایت که گفتی!خوب قابل درکه ،چون بعضی افراد ظاهرشون جوریه که حس حمایت به ادم می دن وربطی به رنگ پوست و قدشون نداره بیشتر به ظاهر مردونه ربط داره
ولی خوب فقط در نگاه اول
بعدش طرز برخورد و رفتار اون شخص هست که این حس رو به آدم میده
راستش من به نظرم خودت داری این قضیه رو بزرگ می کنی واسه خودت و اصلا قضیه پیچیده ای نیستش

مثلا منم ی سری ویژگی های ظاهری همیشه تو ذهنم بود که فکر می کردم پسر مورد علاقم باید تا حدی اون ویژگی ها رو
داشته باشه
ولی بعضی این خصوصیت ها تو ظاهر نامزدم نبود
ولی وقتی باهاش آشنا شدم اون خصوصیات کلا فراموشم شد....
مثلا برای مثال بگم من دوست نداشتم پوستش سبزه باشه ولی سبزه بود
مثلا خیلی به نظرم هیکلی بود
ولی بعد از یکی دوبار انقدر ازش خوشم اومد که اون تصویر ذهنی کلا برهم ریخت...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین 1

بهار ذهنیتی که راجع به خیانت داری کاملا درسته!

ولی من ی موضوع رو نمی فهمم!منظورت از وابستگی!
یعنی دوست می شی با کسی با این مشخصات و بعد وابسته میشی...
وابسته میشی یعنی چی؟دقیقا چه جوری وابسته می شی...

یعنی به شدت به سمت اون فرد جذب میشم..ممکنه اون شخص در مقابل کسی که معیارایی که گفتم رو نداره سطح پایینتری داشته باشه مثلا از نظر تحصیلات یا خونواده یا... مثلا یه نفر باشه که پوستش روشنه یا اونجوری که گفتم نیست و تحصیلات بالاتری داره یا سطح فرهنگ بالاتری داره یا خونواده بهتری داره یا حتی قشنگتر باشه اما اینجا اون شخص با مشخصات ظاهری که گفتم منو جذب میکنه..و وابستگی..اخه وابستگی رو چطوری توضیح بدم؟
و من میدونم اینکار منطقی نیست..اونوقت مدام تلاش میکنم که از اون شخص فاصله بگیرم و خونوادم هم نمیتونن تحمل کنن من شخصی که یه فاکتورش از اون یکی پایینتره رو ارجحیت بدم و خودمم میدونم اینکار غلطه و اصلا وابستگی غلطه..برای همین خیلی تلاش میکنم که از بین بره.

خوب این حس حمایت که گفتی!خوب قابل درکه ،چون بعضی افراد ظاهرشون جوریه که حس حمایت به ادم می دن وربطی به رنگ پوست و قدشون نداره بیشتر به ظاهر مردونه ربط داره
ولی خوب فقط در نگاه اول
بعدش طرز برخورد و رفتار اون شخص هست که این حس رو به آدم میده

اره رفتار و اخلاق خیلی برام مهمه اما باز اونم پررنگه..بالا بیشتر توضیح دادم

راستش من به نظرم خودت داری این قضیه رو بزرگ می کنی واسه خودت و اصلا قضیه پیچیده ای نیستش

پیچیده نمیدونم اما بزرگ هست..من دارم اینطوری فرصتامو به بطالت میگذرونم برای چیزی که نمیدونم چیه..برای چیزی که نمیدونم ایا درسته؟

---

به نظرم خانم نازنین خیلی درست گفتن...

خب سعی کن به کسی جواب مثبت بدی که تا حدی هم این ویژگی ها رو داشته باشه..
در ضمن وابستگی به کسی که آدم میخواد باهاش ازدواج کنه که بد نیست!
شما از الان نگران چیزی هستی که اصلا اتفاق نیفتاده و شاید هرگز اتفاق نیفته!!
مشکل شما اینه که هنوز عاشق کسی نشدی!
وقتی آدم واقعا شیفته کسی بشه،همونطور که نازنین گفت از خیلی از معیارهاش کوتاه میاد یا به کل فراموش میشه!!
در ضمن این وابستگی هم که مدام دربارش میگید مال اوایل آشنایی هست!
شما وقتی عاشق بشی و ازدواج کنی بعد از مدتی انقدر توی پیچ و خم زندگی میفتی که خیلی از مسائل مجردی به کل یادتون میره.(البته سعی کنید همسرتون حتما تا حدی معیارهاتون رو داشته باشه که به قول خودتون همیشه این آرزو به دلتون نمونه)
ببینید همه ما آدمها توی ذهنمون یه سری ایده آل ها و معیارها رو داریم.مثلا آیا پسر مجردی هست که از همسر آیندش تصور یه دختر زشت رو داشته باشه!!؟ همه اون گوشه ذهنشون یه آدم کامل رو تصور میکنن...قدهای بلند.اندام های زیبا چهره های جذاب.... ولی مسلما همه اینها محقق نمیشه!حالا شاید هم بعد از ازدواج این ایده آل گوشه ذهنمون بازی کنه(بالاخره مرغ خیال کس را کس بال و پر نبندد!) ولی این به معنای خیانت نیست.اگه آدم واقعا به همسرش متعهد باشه.این خیالات شاید فقط گاهی بیان و برن..(البته همونطور که گفتم باید سعی بشه توی انتخاب حتما تا حدی طرف معیارهای ظاهری مورد نظر رو داشته باشه،به نظر من تا 60 ٪ هم کفایت میکنه،ولی اگر حتما اون ایده آل ذهنی هم نبود مشکلی نیست)
بذارید یه خورده زمان بگذره...خودتون متوجه میشید که واقعا مشکل بزرگی نیست ...

سلام
به نظرم مشکل شما ی راه حل ساده داره
شما تا حالا معیاراتون را شماره یندی و درجه بندی کردین؟مثلا اخلاق 4 امتیاز-ایمان 3 امتیاز و ......
خوب حتما این کار را کردید. حالا راه حل اینه که امتیاز دهیتون را از اول به معیارا انجام بدید و مشخصات ظاهری که مد نظرتونه را با شماره بالاتری امتیاز بدبد. و سپس به مواردی که پیش خواهد اومد نگاه کنید، ممکنه کسی با این مشخصات ظاهری پیدا بشه که در سایر موارد امتیازش کمتره ولی وقتی امتیازا را جمع میزنید به نمره قبولی میرسه! به هر شکل یادتون باشه عشق و کشش جسمس هم در ازدواج بسیار بسیار مهمه و اصلا نباید به به این خواستتون بی توجهی کنید چون بعدا مشکل ساز میشه.(درست مثل خود من که دوست داشتم همسرم چشمای روشن داشته باشه و نشد، حالا هر زنی را که میبینم چشمای روشنی داره بدجوری دست و دلم میلرزه و قلبم به تپش میافته!) البته من از ازدواجم راضی هستم ولی میخوام بدونید چنین چیزایی سر ر اهتون قرار داره پس به مشخصات ظاهری خیلی امتیاز بالا بدید(البته نه اینکه چشمتون را رئ همه چیز ببندید):310:

نمیدونم شاید من نمیتونم منظورمو درست برسونم.

نقل قول:

---

در ضمن وابستگی به کسی که آدم میخواد باهاش ازدواج کنه که بد نیست!
شما از الان نگران چیزی هستی که اصلا اتفاق نیفتاده و شاید هرگز اتفاق نیفته!!

---

چرا وابستگی بد نیست؟به نظر من وابستگی وحشتناکه..هر چقدر که دلبستگی تو ازدواج قشنگ و زیبا و سازنده است وابستگی بد و ویران کننده است.
برای تفاوت این دوتا براتون مثال میزنم.دلبستگی اون ماسه هاییه که با عشق کف دستات نگه داشتی و وابستگی اینه که از ترس از دست دادن دستتو مشت کنی اما ای دل غافل که ماسه ها از لای انگشتات میریزن.درسته؟

برادر من اتفاق افتاده..من که خودم دارم میگم اتفاق افتاده و چقد از من انرژی گرفته..شاید من با اون اقا با اون مشخصات ظاهری نتونم ازدواج کنم ایا درسته بخاطر ظاهرش وابستش بشم؟
درسته مدام یه شکلی تو ذهنم تاب بخوره و همه رو باهاش مقایسه کنم.باید صبر کنم یکی که هم اخلاقش خوبه هم رفتارش خوبه هم خونواده هم تحصیلات هم کار هم پول و هم عین تصور ذهنی من هست بیاد.
حالا فرضا اومد باید وابستش بشم؟من نمیخوام وابسته بشم.

معیارامو دسته بندی کردم..از نظر منطقی به غیر از اخلاق و رفتار تحصیلات و خونواده و پول و..مهمترن تا اینکه مثلا حتما رنگ چشاش قهوه ای روشن باشه و حتما بازوها و قفسه سینه محکمی داشته باشه و حتما اونی که من گفتم باشه..اما درعمل ذهن من اونا رو تایید نمیکنه.

برام جالبه. مشکل بهار، مشکل خیلییییییییی از ماها هست.
یه جور شرطی شدن در ذهن. و خیلیییییییییی از ماها داریم به همین واسطه ضربه میخوریم برای ازدواجمون.
اون وقت هنوز علم روانشناسی نمیدونه باید برای برخورد با این شرطی شدن ها چه کرد؟؟

حتی اگر نمیدونه، برام جالبه و مهمه بشنوم که علم هنوز نفهمیده که الکی آدم هی دنبال جواب سوالش تو مقالات نگرده.
منتظر پاسخگویی کارشناسان تالار هستم:72::43::82:

دوست عزیز
خانمها در وهله ی اول حذب خصوصیا ت ظاهری طرف میشن اما اون چیزی نیست که اونها رو عاشق نگه داره خصوصیات رفتاری و ... خیلی چیزهای دیگه است که باعث میشه اونها رو عاشق نگه داره!

سلام بهار خانوم:72:

تنها راهی که به ذهنم می‌رسه دور کردن ذهنتون از تفکر به علاقتون هست.

قبول دارم، آدم وقتی یاد یه چیزی میوفته سخت می‌شه که ذهنشو منحرف کنه. اما راهکار، فکر نکردن نیست. راهکار اینه که عوامل ایجاد این تفکراتو تا حد امکان کم کنین.

حالا این عواملو چجوری کمشون کنیم؟

اول از همه، باید بگیم که ما و شما نمی‌تونیم کاری کنیم که این پسرا کمتر بشن یا از بین برن و ... :) پس کم کردن این عامل‌ها به خودمون و رفتار خودمون وابستست.

۱. اگه در جمع‌هایی هستین که کارشون آنالیز و بحث در مورد تیپ و قیافه‌ی این و اون هست، وقتی صحبت این میشه که فلانی (جنس مخالف) تیپش این مدلیه یا فلانی موهاش قشنگه و ... سعی کنین توی بحثاشون شرکت نکنین. در صورت امکان، تلاشتون هم بر این باشه که موضوع صحبتو به چیز دیگه تغییر بدین. بحث کردن در مورد قیافه‌ی خوب و هیکل مناسب برای جنس مخالف، نتیجه‌ای جز قوی کردن علاقه‌ی درونیتون و جز‌ئی‌تر شدن انتظاراتتون از تیپ و اندامِ شریکِ زندگیِ مشترکتون نداره. و هر قدر این انتظارات جزئی‌تر بشن، احتمال پیدا کردن فرد مورد نظرتون کمتر میشه. و از اون بدتر، به دلیل کمیاب شدن ظاهرِ موردِ علاقتون، احساس و علاقتون به آدمایی که این مشخصاتو دارن بیشتر میشه. ( = دور شدن از توجه به اخلاق و رفتار افراد ) :163:

۲. فکر کنم قبول داشته باشیم که راه حل این موضوع توی خونه موندن هم نیست. من اعتقاد دارم آدم می‌تونه توی اجتماع باشه اما به این موضوعات فکر نکنه. کافیه وقتی خودمون تنهاییم و خبری از صبحت‌های دوستان آنالیزورمون(!) نیست، خودمونو نگه داریم و آنالیزور نباشیم. راهش هم اینه که کمتر به جنس مخالفمون توجه داشته باشیم. نگاهمونو بهشون کمتر کنیم. و چه بهتر اگه این نگاه‌هارو فقط در مواقعی که ضرورت ایجاب می‌کنه داشته باشیم.

البته بهار خانوم، نباید اینجوری باشه که وقتی به جنس مخالف نگاه نمی‌کنین، با خودتون بگین که "نگاه نمی‌کنم چون می‌خوام علاقمو کمرنگ کنم." اینجوری ممکنه بازم فکر کنین. پس بهتره در کنارش هدف جایگزینی هم پیدا کنین.
مثلا یکی فلسفه‌ی نگاه نکردنشو این می‌دونه که "من مسلمانم. خدا هم گفته نگاه نکنید. پس حتما مصلحتی هست. و نگاه نمی‌کنم." و ... شما هم می‌تونین فلسفه‌ای برای این کار انتخاب کنین. چیزی که براتون جالب باشه و بتونه پشتوانه‌ای برای استمرار در این کار باشه.

این دو راه، راه‌هایی بودن که به ذهنم می‌رسیدن. شما قطعا راه‌های دیگه‌ای هم به ذهنتون می‌رسه که از اون طریق عوامل ایجاد این جور فکرارو کمتر کنین. با عملی کردن این راهکار‌ها، به مرور زمان فکر کردنتون کمتر میشه. با کم شدن میزان فکر کردنتون، نتایج بدست اومده از تفکرات گذشتتون کمرنگ‌تر میشن.
و خوب فکر کنم شما همینو می‌خواین.

:72:

سلام بهار.منم واقعا شبیه توام.خیلی سخته.آدم گیج میشه.ببین اهمیت بده به سلیقت.فقط معیاراتو تعادل ببخش.اگر کسی 40 50 60 درصد از معیارای ظاهرو داشت و البته بقیه مواردشم خوب بود حتما راجبش جدی فکر کن.خودتو اذیت نکن.آخر یکی به دلت میشینه که بقیه مواردشم خوبه.باید بدونی (مناسبترین کیه) نه ایده آل ترینه ذهن تو.( ظاهر مهمه...) ولی ظاهری که مناسب تو باشه.اگر ظاهرت از 20 17 هست پس طرفتم دست کم 15 باشه!
پس قبول کن طرفتم طرز فکرش مثل تو باشه و قسمتی از علاقش بخاطر ظاهرت باشه.و این خوبه.ولی اگر روزی ظاهر از بین رفت ریسک بزرگی کردین هر دوتون.ولی میشه با ظاهر علاقمند شی و بعد هم ارزش هاشو ببینی! البته اگر خوش اقبال باشی!