-
با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام. یه شوهر بداخلاق دارم.مثلا یه بار یه سوسکی تو دسشویی اومده بود اوقات هر دومونو بخاطرش تلخ کرد. از لحاظ مالی مستقلم.وقتی عصبانی میشه دوس داره بیشتر و بیشتر حرصمو در بیاره و حرفایی بهم بزنه که ناراحت بشم.ولی بازم احساس میکنم نمیتونم ازش جدا بشم چون بهش وابستم. البته از یه لحاظ دیگه. و البته برام سخت خونه ی پدریم برگردم تا حالا چند بار فحش داده و چند بارم کتکم زده. ولی هیچ وقت حرف طلاقو پیش نمیکشه و خودمم هر وقت حرفشو پیش میکشم مسخرم میکنه میگه تو به رابطه ی ج ن س ی عادت کردی، اگه طلاق بگیری دیگه تو خونوادت جات نیس، مگه بچه ای، وقتی باش قهر میکنم شروع میکنه به بد وبیراه گفتن البته از ترسش فقط چند بار قهر کردم.الان 9 ماه ازدواج کردم بچه هم ندارم. 9 ماه دارم تحقیر میکشم مثلا بهم میگه من زن عاقل میخاسم ولی تو عاقل نیسی. یه بار که زدمو و قهر کردم رفتم خونه بابام بابام باش کلی دعوا کرد منم گفتم خوب اشتباه کردی چه انتظاری داری. گفت اینا همش از خریت تو. به طلاق هم فک کردم. خونوادمم میگن طلاق بگیر . دقیقا فک میکنه زن برا کلفتی ساخته شده و من باید همه کارای خونه رو انجام بدم. و اگه کوچکترین نقص و کمبودی تو زندگیمون پیش بیات حتی اگه خودشم مقصر باشه به گردن من میندازه. و داد و بیداد راه میندازه.
من با بچه مخالفم بخاطر همین بداخلاقیاش . وقتی بهش میگم به شدت جبه میگیره.شوهرم هر چی از دهنش در میات میگه بعدشم میگه معذرت میخام دیگه تکرار نمیشه. دوست داره همه کارام و همه چیزو کنترل کنه تو خونه . به من هیچ اختیاری نمیده حتی تو آشپزخونه و طریقه ی مرتب کردنشو و چیدن وسایل هم دخالت میکنه. بخدا از دسش ضعف اعصاب گرفتم برا زن هیچ ارزشی قایل نیس. فک کنم پدرشم با مامانش اینجوری برخورد میکرده. وقتی میریم خونه ی مامانش اینا با همه بد اخلاقی میکنه. اونا خودشونم خیلی جالب با هم حرف نمیزنن. به شدت در مقابل اشتباهاتش جبهه میگیره. توانایی پذیرفتن اشتباهاتشو نداره. و همه ی اشتباهاتشو به گردن من میندازه. از تربیت غلطش. اوایل به عمد اذیتم میکرد و خودش میگه میخام حرصتو در بیارم. از گریه کردنت لذت میبرم. چون دوستت دارم اذیتت میکنم. اما الان دیگه از عمد اذیت نمیکنه.شوهر م خیلی کمال گراست . انتظار داره من ادم کاملی باشم بدون هیچ اشتباه و خطا و اگه غیر از این باشه تو خونه قیامتی به پا میکنه. همینجور که باش زندگی میکنم دلم ازش پر تازه وقتی هم ابراز میکنم یه حرفایی میزنه که دلم بیشتر پر میشه.از وقتی باش ازدواج کردم یه مسافرت خوش یا عروسی خوش نرفتم همشو تو دهنم زهر مار کرد حتی عروسیه خودمون. و من خیلی میترسم اون بیاد از ترس از دس دادنم منو باردار کنه. تا ازش طلاق نگیرم. همش میخات از حقوقی که میگیرم برا منافع شخصیش استفاده کنه همش ازم سو استفاده میکنه. مثلا میگه بریم با پول تو بازارموبایل بخرم برا خودم. البته من تسلیمش نشدم. به زندگی با وسواس نگاه میکنه. از این اخلاقش متنفرم. احساس میکنم ازش چندشم میشه. یادم رفت بگم تو مسیئله ج ن س ی هم ازم توقعات نابجا داره. تحت تاثیر فیلم ها ی پرونو. ااز طرفی از تنهایی وحشت دارم از طلاق میترسم.دیگه نتونم تا آخر عمر ازدواج کنم.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
ای بابا یعنی چی که گفته از گریه کردنت لذت می برم؟؟؟تو دعوا این و میگه یا برای توجیه کار خودش؟یا به شوخی؟؟؟
عزیزم شما کارای خونت رو به خوبی انجام دادی و اون باز دخالت کرد؟یا شاید عیب و نقصی وجود داشته که اون تو کارای خونه دخالت کرده؟منظورم اینه که خونرو همیشه تمیز و مرتب و با سلیقه نگه داشتی و باز اون این حرفا رو میزنه؟یا نه؟
فکر میکنم جلوش خیلی ضعف نشون دادی .این طور نیست؟
مثلا از چی ایراد میگیره که میگی کمال گراست و می خواد که تو بدون عیب و نقص باشی؟
باید کاری کنی که بهونه دستش ندی عزیزم .
این که میگی به زندگی با وسواس نگاه میکنه یعنی چی؟میشه بیشتر مثال بزنی؟
از خودت هم بگو از اخلاق و خصوصیات خودت بیشتر بگو .
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بها جان....عزیزم شما و شوهرتون چند سالتونه؟ چطور با هم اشنا شدین؟
خیلی از حرفایی که در مورد شوهرت گفتی واسه هر زنی ناراحت کننده هست اما یه جیزای خیلی خوبی هم توی حرفات هست
اینکه اذیتت میکنه اما خودش عذر خواهی میکنه و اینکه دوست داره و حاضر به جدایی نیست
شما فعلا جلوگیری رو مد نظر داشته باشین که الان اصلا موقع بچه دار شدن نیست
قرص بخور بهترین راه که ناخواسته برادار نشی و خیالت راحت باشه مرتب بیا تاپیکو چک کن مطمئنا جواب میگیری
عزیزم به جدایی فکر نکن.... زنئگی شما پر از نکات مثبت و چر ارزشه....و همیشه بدون تقصیر از2 طرفه
حتما یه جاهایی هم شما کارایی کردی که عکس العمل شوهرتون این شده:43::46:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
چرا سوسک اومد تو دستشویی اوقات جفتتون تلخ شد؟شما چیکار کردی؟ایشون چیکار کرد؟
همه وقتی عصبانی میشن میخوان لج طرفشونو دربیارن !!!!
اول از همه این واژه طلاق رو کاملا از دهان و ذهنت پاک کن.بازم خداروشکر که همسرت نمیگه طلاق
در مورد بارداری نگران نباش.خودت دقت کن که فعلا این اتفاق نیفته.راهاش زیاده.خودتم حتما میدونی
چرا میگه شما عاقل نیستی؟
هزار بار گفتم بازم میگم...
زنی که شوهرش جنبه و ظرفیت حقوقشو نداره و منتظره که زن حقوق بگیره و سریع به حساب پوله برسه نباید بره سر کار.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نه خدا شاهده اینطور نیس من در حد توانم کار میکنم. اما میدونی که من یه زن شاغلم و با ندازه ی یه زن خونه دار نمیتونم کار کنم. بعدشم من هر روز خونه رو تمیز میکنم. بطور مثال میگه میوه نباید تو یخچال فاسد بشه. بالای کمد، بالای یخچال، تمیز بشه. مثلا موقعی که ظرفشویی لک چای میگیره نمیذاره من با واکتیس بشورمش. میگه ظرف شویی خراب میشه. یا مثلا میگه روشویی (دستشویی) باید یا جرم گیر شسته بشه. مثلا میگه توالتو با تاید میشوری دلت خوشه تمیز میشه کثیف ترشم میکنی باید با واکتیس بشوریش.یا اصرار داره حمومو با جرم گیر بشورم در صورتی که ما تو آپارتمان زندگی میکنیم. و روشویی و توالت و حموم خیلی کثیف نمیشه. از طریق خاستگاری و سنتی. من 26 سال و شوهرم 28 سال داره. وقتی سوسک اومد گفت بیا تمیزش کن گفتم باشه رفتی تمیزش میکنم. فک کنم دسم بند بود. گفت این خونه که توش زندگی میکنیم تلک دونیه. من آدم بدختیم. که تو این خونه زندگی میکنم. در صورتی که خونمون نو ساز واتفاقا خوب هم هست اما هر خونه ای یه عیبایی داره. مثلا یه بار واحد بالا سریمون اومده بود کار خرابی کرده بود. راه آبشونو سوراخ کرده بود آب حمومش رو سرمون چکه میکرد. اون چند روز ایقد غر زد و سر من داد زد که من چقد بدشانسمو من آدم بدبختیم و من تو خونه شانس نیوردم. سر خود تو کاری که وارد نبود دس زد ینی سقف کاذب خونه. در صورتی که نیاز نبود و اونم تو این کار وارد نبود وخونه خودمونم نبود . سقفو که دست زد ایقد سرم داد زد که خدا میدونه. بعدشم شوهری که ایقد از کارای خونم ایراد میگیره نمیذاره من نرم سر کار. تازه اگه نرم بیشتر با هم دعوا میکنیم بهتر که برم. بخدا خیلی تلاش میکنم که بهونه دستش ندم. اما از اونجایی که هیچ زنی کامل نیس نمیتونم بالاخره یه چیزی پیدا میشه ازم ایراد بگیره. وقتی زدمو و رفتم خونه بابام. بعد ده روز که اومد دنبالم بابام خیلی نصیحتش کرد. خیلی زورش شد اومد خونه گفت حقت بود زدمت. من آدم بدبختیم که گیر تو و خونوادت افتادم. گفت از خریت منه که اون باید این حرفا رو از بابام بشونه. میگفت حقم نبود بابات این حرفارو بهم بزنه. در صورتی که بابام توهینیم بهش نکرد تازه باید کتکشم میزد. خودشو مبرا میدونس از کاری که با من کرده. اصن میگفت مامانم مقصر در حالی که مامان من هیچ ربطی به قضیه نداشت و اون دوس داره بار تقصیراتشو به گردن دیگرون بندازه. چون خودش ظرفیت و تحمل به دوش کشیدن اشتباهاتشو نداره. شما نمیدونیدمن از دستش چی میکشم؟ اون بخاطر یه مسیله ی کوچیک قشقرق به راه میندازه.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
,وسواسش به زندگی یعنی همه چیز تو زندگی باید بر وفق مرادش باشه.ینی همیشه و در تمام ساعات روز باید همه چیز تو خونه سر جاش باشه. بخدا اگه به زندگیه خودتونم نگاه کنید میبینبد ایطور نیس. هیچ چیز مطلق و صد در صدی وجود نداره. اگر نباشه اون ادم بدبختیه. اگر نباشه اون باید قیامت راه بندازه.در صورتی این دلایلی پیش و پا افتادس اصن دلیل خوبی برا بدختیش نداره. اصن این چیزایی که براش دعوا راه میندازه ارزش دعوا ندارن. انگار دلش میخات الکی اوقتمونو خراب کنه. فوقالعاده ادم منفیه. سر هر چیز کوچیک میگه من آدم بدشانسیم. در حالیکه من خودم شانس زندگیش بودم. من هم سر کار میرم. هم جهیزیم کامل بود. هم بابام تو رهن خونه بهش کمک کرد. هم زیبا بودم. هم قانع. با هیچی زنش شدم. عیبم اینه که غذا هام خوب نیس. و فراموشکارم. که البته خودشم فراموشکار.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان چرا خوب نمیتونی غذا درست کنی؟
مثلا چی رو فراموش میکنی؟
صبور باش عزیزم.چیزی نیست.ازین بدتارشم بودن که درست شده زندگیشون.توکلت به خدا باشه
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
به هم دردی خوش اومدی
قبل از همه چیزا میخوام بهت بگم طلاق اصلا فکر خوبی نیست بهش فکر نکن اصلا به قول دوستم مریم123آروم باشین خیلی بدتر از شما هم هستن ولی به طلاف فکر نمیکنن و سغی میکنن زندگیشونو درست کنن نه با طلاق بدترش بکنن
تو شوهرتو دوس داری و اونم تورو دوس داره اینجوری که خودت گفتی
اینجوری که من از حرفات برداش گردم همه این رفتارها بر میگرده به خانوادش
شوهر شما قکر کنم وسواسیه و خیلی دوس داره تو همه چیز دخالت کنه
آدم خیلی حساسیه و دوس داره همه چیزو با داد و غال و دعوا درست کنه و اصلا صبور نیست
آره شما درست میگین که هیچ زنی نمیتونه تو خونش همه چیزش کامل باشه ولی شما هم چون شاغل هستی حیلی فرق میکنی با خانم های خونه دار پس آشپزیتو خوب کن یکم
شما از اول زندیگیتون تا حالا خیلی کوتاه اومدین و به قول معروف به شوهرتون رو دادین اونم داره سو استفاده میکنه
یکم عوض بشین و نزارین زور بگه بهتون
وقتایی که عصبانی میشه شما بهش هیچی نگین صبر کنینن آروم بشه بعد باهاش حرف بزنین
فعلا تا میتونید از بچه دار شدن جلو گیری کنین
اصلا هم پیش شوهرتون حرف طلاقو نزنین چون بیشتر جساس میشه و بدتر میکنه
انشاا... بچه های تالا هم کمکتون میکنن:72:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
من هم اوایل آغاز زندگی مشترک همچین وسواسهایی داشتم. کاملا معتقد بودم که دست را فقط باید با مایع دستشویی شست و سرامیک را فقط باید با جرمگیر شست و ...
نگران نباشید که این وسواسها از بین رفتنی است!
اولین نکته ای که باید بدانید این است که تذکرات همسرتان، "ایراد گیری" نیست. ارایه راهکار است. چون زندگی خود او هم هست و می خواهد زندگیش به صورت ایده آل در حال اجرا باشد. منظور او ابدا "ایراد گیری" و نشان دادن "ضعف" شما نیست. هر چند ممکن است گاهی به علت کم مهارتی در صحبت از عبارات نامناسبی هم استفاده کند.
اشکالی که شاید بعضی از مردها در اوایل زندگی دارند، همین دخالت در انجام کارهای منزل است (کاشکی به جای دخالت کمی هم انجام می دادند!!). مردها منطقی (از نظر خودشان) فکر می کنند. چیزهای سنگین زیر . . . سبکها دور . . . خطرناکها عقب . . . شکستنی ها بالا . . . پرکاربردها دم دست . . . بلا استفاده ها توی انبار و ... اما خانمها (که مدیر زندگی هستند مثلا . . .) جور دیگری فکر می کنند. من هم هنوز مطمئن نیستم اما مثلا اینجوری: جهیزیه من جلو . . . اونی که خواهر شور داده توی انباری . . . اونی که فلانی بهش نظر داشت اونجا . . . و .... (:325:)
این تفاوت طرز فکر باعث دلخوری می شود که البته با کمی کسب مهارت و مرور زمان حل شدنی است.
پیشنهاد می کنم در اموری که همسرتان به آنها حساس است و وسواس دارد، قبل از انجام آن حتما از خودش مشورت بگیرید.
برای مدتی به حرفهای ایشان هم توجه کنید. (حرف بدی هم شاید نزنند. چرا آدم کار را درست و اصولی انجام ندهد؟)
نمی دانم ایشان چقدر در انجام دادن کارهای خانه سهیم هستند، اما می توانید سهم ایشان را در همان موارد مورد وسواس ایشان قرار بدهید تا خودشان زحمتش را به بهترین شکل ممکن بکشند.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام یه سوال وضیعت خونه خانواده همسرت چطوره؟همه چیز سر جاش؟همه چیز همیشه مرتب؟
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
عزیزم من کاملا درکت میکنم...
دو سالی هست که ازدواج کردم و اوایل ازدواجم رفتار همسرم خیلی به رفتار همسر شما نزدیک بود... من هم مثل شما شدیدا فراموش کار بودم و این باعث میشد من خیلی خنگ پیشش جلوه بدم... شوهرم خیلی ادم با هوشیه خیلی دوست داره زنش مثل خودش باشه.... ولی با گذر زمان هم من عوض شدم هم اون....
اشپزی چیزیه که با تمرین و تجربه بهتر میشه... اوایل خیلی خراب کاری میکردم و این باعث میشد اون به جای اینکه صبوری کنه و من رو درک کنه بدتر تحقیرم میکرد.... ولی الان بعد از گذشت 2 سال خیلی بهتر شدم... کمتر فراموش میکنم و حواسم بیشتر به خونه زندگیم هست... شوهر من هم بهم میگفت دوست دارم حرصتو در بیارم و خوشم میاد... با اینکه حرفاش خیییییییییییلی اذیتم میکرد و شب و روز کارم گریه بود..و همش به روزی که با هم اشنا شدیم لعنت میفرستادم..... همسر من هم خیلی وسواسیه...و به همه چی اهمیت میده... و برعکس من ادم بی خیالی بودم..و مثلا اگر تو خونه چیزی خراب میشد به جای غصه خوردن میگفتم ولش کن فدای سرم....ولی حالا تقریبا شدم مثل اون... احساس میکنم این روزا هم همسرم خییییییییییییلی بهتر شده... بیشتر قدرمو میدونه و بابت خراب کاریام ( هرچند خیییییییییییییییییییییییل ی کمتر شده) میگه عیبی نداره تو دانشجویی و فکرت هزار جا هستو... خلاصه درکم میکنه...
بهار جان من اصلا قصد نصیحت ندارم... خودت بهتر شرایط زنگیتو میدونی... ولی مشکل من که شبیه به مشکل شما بود با گذر زمان و سعی در اصلاح خودم کم و بیش میتونم بگم حل شد....
اینارو هم بگم که اوایل خییییییییییلی از ازدواج با من ابراز پشیمونی میکرد و میگفت من اگه با غیر از تو و خانوادت وصلت میکردم وضعم خیلی بهتر بود و..... خلاصه حرفایی که مطمینم خودت از همسرت شنیدی و خیلی هم اذیتت کرده....به من هم فوش میداد...به خانوادم توهین میکرد... من صبوری میکردم ولی هروقت به اسم خانوادمو وسط میکشید شدیدا باهاش برخورد میکردم و میگفتم من هیچی ولی حق نداری به خانوادم توهین کنی!!.. (نمیگم شما هم همین کار رو بکن..)
ولی حالا بعد با گذر زمان یه جورایی به خودش اومده.... با هم خو گرفتیم... بیشتر به هم وابسته شدیم... میگه هیچ کس مثل تو منو تحمل نمیکنه... اگه بعضی وقتا حوصله اشپزی نداشته باشم میگه عیبی نداره میریم بیرون.... یا مثلا من اصلا شام نمیخورم فقط سالاد درس کن... قدر دانیاش بیشتر شده و کارامو وظیفم نمیدونه.... ولی به یاد داشته باش خیلی از کارایی که بهم میگفت انجام بدم الان خودم دست به کار میشم و نمیزارم تو خونه ایرادی باشه... برعکس این روزا من همیشه ازش ایراد میگیرم بابت شلخته گریش یا هر چیزی....:163:.....(البته نه اونطوری که مثل قبل دعوا بشه.... بهش گوشزد میکنم که متوجه باشه)
در ضمن بهار جان.... این رو از روی تجربه میگم... زیاد به حرفهای اقایون توجه نکن....
مثلا من اوایل ازدواج وقتی حرفهایی میزد که اذیتم کنه... ساعتها به حرفش فکر میکردمو حسابی حرص میخوردم و اخرش هم گریه بود.... با اینکه بعد از دعوا اگر بهش میگفتم تو این حرفو بهم زدی... سخت یادش میومد و میگفت نه من اصلا منظورم این نبوده....
به خاطر همین الان حتی اگر عصبی میشه من یه گوشو در میکنمو یه گوشو دروازه.... هیچ اهمیتی هم نمیدم... خودش بعد از اینکه ناراحتی از بین بره خیلی عادری رفتار میکنه.. انگار نه انگار که همچین حرفایی رو زده...
پس هیچ وقت به خاطر حرفایی که یه مرد تو زمانی که عصبانی بوده زده محکمه به پا نکن... خودت هم اذیت نکن.. کاملا بی تفاوت باش... اینطوری خییییییییییییلی ارومتری...کمتر به خودت لطمه میزنی...
نمیگم به حرفاش اهمیت نده... ولی بعضی از اقایون وقتی عصبانی هستن حرفهایی رو میزنن که هیچ وقت بهش فکر نکردن... فقط دنبال چندتا جملن که ذهن درگیرشونو خالی کنن....وگرنه مطمین باش حرفایی که بهت زده و الان حسابی تو ذهنت حک شده هیچ کدومش یادش نیست....پس خودتو ناراحت نکن گلم... :46:
ببخشید... به خاطر وقت کمی که دارم این پاسخ رو خیلی سریع نوشتم...خیلی نا مرتبه و تا دلتون بخواد غلط املایی داره...
مدیونید اگه مسخرم کنید:300::163:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نه اتفاقا نه خونشون تمیز و اصلن و ابدا به ظاهر خونشون اهمیت نمیدن. خیلی هم خسیسن و اصن به ظاهر خونشون نمیرسن. خیلی به شکمشون میرسن شوهرمم همینطور شکم پرست. در حد ی به شکمش اهمیت میده که بعضی وقتا حالم بهم میخوره. برده ی شکمش. من همیشه غذا رو به میل ایشون درست میکنم چون خیلی برام مهم نیس غذای مورد علاقمو بخورم. اما اون نمیذاره تو هیچی خودم باشم. حتما باید نظر خودش اجرا بشه.
اتفاقا شوهر منم مث شما اوایل ازدواج خیلی ابراز پشیمونی میکرد در حالیکه منصفانه نبود.واتفاقا الان ازش میپرسم من چه خوبی دارم میگه هیچ کس دیگه نمیتونه تحملم کنه. اتفاقا شوهر منم خیلی باهوش ولی به شدت فراموشکار. اتفاقا من خیلی بی خیالم. اما دارم میشم مث خودش. انگار اون چیزایی که بهش گیر میده رفته تو وجودم. اتفاقا منم وقتی اون اسم خونوادمو میاره. آمپر میچسبونم و سریع واکنش نشون میدم. اتفاقا شوهر منم ثانیه نمیشه یادش میره. ولی من حرص میخورم. همه ی حرفاتو باید کپی و پیست کنم اینجا دقیقا عین زندگی خودم. با حرفات خیلی امیدوارم کردی واقعا ازت ممنونم.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
چرا کسی بام همدردی نمیکنه؟ خیلی نمیاین برام مطلب بنویسسین
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del_khaste69
ببخشید... به خاطر وقت کمی که دارم این پاسخ رو خیلی سریع نوشتم...خیلی نا مرتبه و تا دلتون بخواد غلط املایی داره...
مدیونید اگه مسخرم کنید:300::163:
فکر می کنم ترس و وسواسی که تو زندگی پیدا کردی، داره نهادینه می شه!
ترس از این که انتقاد بشی، ازت ایراد گرفته بشه، کارت درست و کامل نباشه و ...
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان... عزیزم کم نیستن خانمهائی که مشکلشون مثل تو هست ، پس اصلاخودتو ناراحت نکن. منم یکمی همسرم شبیه شوهر شماست، منم با شوهرم به خاطر توهین هاش و بی احترامیاش به من و خانوادم مشکل دارم عزیزم.همیشه کوتاه میومدم وهیچی نمی گفتم، ولی الان منم مثل اون شدم.(که البته مثل اون شدن هم خوب نیست) میخوام تغییر رویه بدم، ما خودمون همسرانمون رو بد عادت مکنیم و بال و پر میدیم به رفتارهای بدشون و اجازه میدیم هر توهینی رو که دوست دارن به ما بکنن. بعد به خودمون میایم و خسته میشیم و فکر میکنیم اگر مثل اونها رفتار کنیم، همه چیز درست میشه، ولی بدتر میشه. اعتماد به نفس از دست رفتتو ببر بالا و یه کم دقتتو زیاد کن، اجازه نده بهونه دستش بیاد.صبور باش عزیزم، با یه کم تغییر در اخلاق و رفتارات همه چیز درست میشه... :43::72:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
خوشحالم که بهت کمک کردم بهار جان...
ناراحت نباش... من خودم خیلی وقته عضو این گروه هستم و خیلی هم تاپیکهارو دنبال میکنم... ولی اگر تو مشکلی که مطرح میشه سر رشته یا تجربه ای نداشته باشم ترجیح میدم سکوت کنم و هیچ نظری ندم....چون نمیدونم اون شخص رو کمک میکنم یا بر عکس...؟؟:325:
بهار جان از خصوصیات خوب همسرت بیشتر بگو... چیزهای خوبی که به نظرت میاد.. و رفتارش وقتی همه چیز بینتون خوبه....
mali.j.m عزیز من هم با حرفهای شما موافقم... ولی من خیییییییلی سعی کردم تغییرش بدم و با صحبت کردن مشکلمو حل کنم... ولی بهترین راهش همین اصلاح خودم بود که نتیجشو دیدم....اقایون قابل تغییر نیستن عزیزم... هیچ وقت عادتهای ذاتیشون رو کنار نمیزارن.... این حرف من نیست.... من خیلی برنامه های روانشناسی نگاه میکنم... و این رو بارها شنیدم.....ولی به نظرم با بهانه ندادن و بی عیب و نقص کردن زندگی میشه تا حدودی این رفتارهارو کنترل کرد و دلشون رو کاملا به دست اورد...
:46::46:
پیدا جان وسواس شاید... ولی ترس نه...
من کلا نوشتهامو مرتب و بی عیب مینویسم... روزی هم که تاپیک بهار جان رو دیدم فرداش امتحان داشتم ...و خلاصه وقت زیادی نداشتم... ولی چون زندگی بهار جان خیلی به اوایل زندگیم نزدیک بود خیلی دوست داشتم استرسشو کمتر کنم و بهش بگم که تنها نیست....
درسته من عوض شدم... ولی نه چیزی که همسرم میخواد... احساس میکنم با هر کس دیگه ای هم ازدواج میکردم...باید بی خیالی و فراموش کاریمو اصلاح میکردم...
مثلا الان خودم هم طاقت خونه نامرتب رو ندارم...هیچ ظرفی نباید تو سینک اشپزخونه باشه... و احساس میکنم وقتی خونه مرتب و تمیزه ارامش خودم هم بیشتر و نسبت به خودم احساس خوبی پیدا میکنم... در مقابل همسرم هم متوجه تمیزی و مرتب بودن خونه میشه و خیلی قدر دانی میکنه...و این ارامشو دو چندان میکنه...
راستی اینم بگم که من هم اوایل همش طبق خواسته اون غذا درست میکردم و قید غذاهای مورد علاقه خودم رو زده بودم... ( شوهر من هم خیلی شکمو هست :163: راستش من تا حالا مردی رو ندیدم که به فکر شکمش نباشه...).... من خودم عاشق پلوهای قاتی مثل لوبیا پلو و عدس پلو هستم.... و اون شدیدا از این غذاها بدش میومد...
ولی من یه روز که خییییییلی هوس لوبیا پلو کرده بودم دلو زدم به دریا و قبل از اینکه از سر کار بیاد دست به کار شدم و تا میتونستم بهش ادویه های خوشمزه زدم و خلاصه حسابی خوشمزش کردم... و بدون هیچ حرفی سر سفره گذاشتم... گفتم ببخشید ولی من خیلی هوس کرده بودم.. مطمینم تو هم بدت نمیاد چون خیلی خوشمزست ( اعتماد به نفسو دارین؟؟:163:) اونم خورد و اتفاقا خییییییلی خوشش اومد و بعد از اون من حد اقل دو بار تو هفته لوبیا پلو درست میکردم البته به خواسته ایشون.... بعد از اون هم بقیه غذاهای مورد علاقم رو درست میکردمو اونم بدش نمیومد ( نمیدونم شاید خونه خودشون این غذاها زیاد خوب درست نمیشه که همسرم بدش میومد)
این جور مسایل واقعا ارزش فکر کردن رو نداره و خودت متوجه میشی که با گذر زمان چقدر این مسایل تغییر میکنه...
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
عزیزم من هم همسرم هنوز بعد از 6 سال زندگی خصوصیات همسر شما رو داره. اما اگر بتونی عواطف همسرت رو بشناسی می تونی به مقدار زیادی مشکلات رو برطرف کنی. به چه طریق؟ به این طریق که موقعیت های خوشایندی برای همسرت ایجاد کنی تا اروم بشه و تمرکزش بر روی نکات منفی (البته از دید کمالگرای خودش) کم بشه.
حتما دقت کردی همه ما وقتی از چیزی ناراحتیم تمام نقص های اطرافمون رو پررنگ تر میبینیم و وقتی خوشحالیم شاید اصلا اونها رو نبینیم. خوب احتمالا کسانی که زیادتر متوجه نقص های اطرافشون هستند از درون ناراحتی ای دارند.
مثلا من متوجه شدم که همسرم در مواقع زیر بیشترین بهانه گیری را در مسائل خانه و یا من دارد:
1- گرسنه باشد
2- در سر کارش مشکلی داشته باشد که البته من از ان بیخبرم
3- احساس کند به کسی ظلم کرده
خوب شما هم ابتدا سعی کن شناسایی کنی که در چه مواقعی همسرت بیشترین بهانه گیری و پرخاشگری را دارد تا در مرحله بعد برای شما بنویسم که چطور می شود این بهانه گیری ها را با شناسایی موقعیت ها کاهش داد.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
دوست عزیزم سلام
من فکر میکنم اکثر ادمها اوایل زندگیشون مشکل دارند.چون بلاخره دو تا ادم از دوفرهنگ وطرز فکر مختلف اومدن.اختلاف سلیقه زیاده.سو تفاهم بسیار پیش می یاد.اما بعد از مدتی به طور خود به خود هرکدوم یه قدم می یان جلو و به اخلاق ورفتار هم خو میگیرند و تا حد زیادی میشه گفت شبیه هم میشن.شوهر من هم وسواس های خاص خودش رو داره.نمیتونم بگم دقیقا مثل شوهر شماست اما به چیزهایی حساسیت داره.مثلا اینکه تو استفاده ازوسایل خیلی دقت کنی (چه وسایل خونه.چه ماشین و ...)مثلا اگه تو خونه ما یه چیز خراب بشه شوهرم اعصابش خرد میشه نه به خاطر پولش .همش میگه من وقت ندارم بیفتم دنبال اینکه چیزی رو تعمیر کنم.یادوست داره غذاها اونجوری پخته بشه که مادرش میپخت.یا سر چیزهایی که به نظر من بی اهمیت وجزئی مییان اون عصبی و ناراحت میشه.منم مثل شما اوایل شوهرم وقتی غر میزد خیلی ناراحت میشدم گریه میکردم.اما بعد یه مدت نمیدونم چی میشه ادم به بی حسی میرسه:227:
شوهرم سریع اعصابش از یه مسئله خرد میشه غر میزنه و سریع هم پشیمون میشه.من دیگه به این نتیجه رسیدم با اینکه شوهرم خیلی سعی کرده این رفتارشو کنار بذاره اما تا حد زیادیش ژنتیکیه و دست خودش نیست.الان تقریبا دوساله از زندگیمون میگذره و خیلی به رفتارهای هم خو گرفتیم .مثلا من وقتی با شوهرم باشم هرگز رانندگی نمیکنم وترجیح میدم خودش برونه چون تمام مسیر اونقدر غر میزنه که من دست چپ وراستم رو هم قاطی میکنم.یا تو استفاده از وسایل خونه دقت بیشتری به خرج میدم یا غذاها رو اونجور میپزم که دوست داره.باورتون نمیشه اما الان خودم هم دوست دارم اونجوری پخته بشن.آدم واقعا بعد یه مدت سازگار میشه .هم مرد وهم زن.صبور باشید و بدونین که تنها نیستین:43:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
شوهر من هیچ وقت ازم تشکر نمیکنه بابت مرتب کردن خونه. از زمانی که قهر کردم و بابام کلی شوهرم رو نصیحت کردم. همش میخات دق دلیشو سر من خالی کنه. خیلی اذیتم میکنه. این تا خالی نشه همش منو اذیت میکنه. من میشناسمش. وقتی از یه چیزی ناراحت بهونه گیری میکنه. مثلا دیروز با وجودی که خونه مرتب بود گفت: اگه ناراحت نمیشی پاشو خونه رو مرتب کن. که گ ه گرفته. در حالی که ایقد مرتب وبد که اون چهار تا چیزو برمیداشتم 5 دقه هم نمیشد. ناراحت بود که بهش گفتم طلاهامو نمیفروشم. منظورم طلاهایی هست که خونوادم برام خریدن.البته همیشه ایطوری نیس بعضی وقتا خودبه خود عصبی میشه. چون فک میکنم با یه دزد ازدواج کردم که میخات هر جور شده به اموال خونوادم چنگ بندازه. ازش متنفرم. خیلی با رفتاراش خودشو تو چشم سیاه کرده. تازه یه مشکل دیگه که باش دارم اینه که خونه ی فامیلای من نمیات. نمیدوم چون خودشو از فامیلام کمتر میدونه یا بخاطر اینکه فامیلای من براش غریبن حوصلش نمیشه منم که آدم نیسم نظر منم که مهم نیس. بعد 9 ماه که از ازدواجمون میگذره فقط 2 بار خونه ی عمه و عموم اومده که اونم گاها بعد برگشتن اوقاتمو تلخ کرده. یه بار که دیشب باشه به زور بردمش خونه ی پسرعموم .میخام بفهمه که باید به منم احترام بذاره. و این که ازدواج کردم کردم دلیل نمیشه رفت وآمدمو با همه قطع کنم. خصوصیات خوبش اینه که وقتی حالش خوبه همش بغلم میکنه بوسم میکنه. و خیلی میگه دوستت دارم.جوری که نیاز نیس منتظر باشم تا بگه. از نظر مالی هر چی در توانش خرج میکنه. از ای مردا نیس که باید التماسش کنی تا یه وسیله برا خونه بخره. همیشه جلو دیگرون بهم احترام میذاره. البته به غیر خونواده ی خودش. از نظر ج ن س ی ارضام میکنه. با وجودی که براش سخته آخه من مث بقیه ارضا نمیشم. بیشتر وقتا بعد دعوا معذرت خواهی میکنه. بنظرم کارش سخته و شاید بداخلاقیاش بخاطر همین باشه. دو شب از هر شش شب فقط2 الی 3 ساعت میخابه. البته از پدرشم الگو گرفته. آخه اون فک میکنه خوشبختی تو پول و و س ک س و شکم. چون برا خودش این چیزا مهم فک میکنه منم همینجورم . نمیدونه تنها چیزی که ازش میخام زبون خوش و احترام. خیلی ازتون ممنونم که برام پیام میذارین.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان به نظرم امتیاز های مثبت شوهرت رو بزرگتر کن و پررنگ و هر کار خوبی که میکنه همون لحظه بهش بگو که چقدر خوشحال شدی و ازش تشکر کن که باز هم انجام بده .خیلی تاثیر داره .مثلا همین که میگی وقتی خوبه بغلت میکنه و بوست میکنه و میگه دوست داره .این خیلی عالیه و آرزوی خیلی از زن ها است که شوهرشون این کارو انجام بده .وقتی این کارارو میکنه بهش بگو چقدر الان احساس خوشبختی میکنم بگو وقتی باهام انقدر مهربونی دلم میخواد هرکار که بگی انجام بدم .بگو البته همیشه دلم میخواد ولی الان تو این لحظه با جون و دل دلم میخواد همه کار برات کنم .
هر کار خوبی که میکنه ازش تشکر کن .مطمئن باش وقتی تو این کارو بکنی اونم به مرور زمان عادت میکنه که برای بعضی کارای تو تشکر کنه .البته زیاد هم حساس نباش چون آقایون تشکرشون رو عملی به خانمشون نشون میدن و اکثریتشون زبونی تشکر نمیکنن.
وقتی میگه این زندگی به گه کشیده شده با خنده و شوخی ببهش بگو "عزیزم دلت میاد به زندگی به این خوبی و قشنگمون این طور بگی؟ الان این چند تارو هم که بردارم دیگه عالی میشه "
یا مثلا وقتی از سر کار میاد بهش خسته نباشید و اینا که گفتی...بعد چند دقیقه خودت رو براش لوس کن و بگو تمام خونرو تمیز کردم ،جارو کردم ،تی کشیدم، غذای خوشمزه پختم،....تمام کارایی که کردی و بگو البته طوری نباشه که فکر کنه داری منت میزاری . اونم بلاخره یاد میگیره که باید تشکر کنه .
عزیزم تو با حرفها و اعمالت به راحتی میتونی به شوهرت خیلی چیزا رو یاد بدی.چون آقایون واقعا بلد نیستند یا اصلا حواسشون نیست که این حرفا رو بزنن.به مرور زمان همه چیز درست میشه .تازه 9 ماه فقط گذشته .با صبرو حوصله همه چی حل میشه .به امید خدا:72:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام. دوستان باهام همدردی کنید. هر کی میات این تایپیکو میخونه یه چیزی برام بنویس. شوهرم یه بار تنها رفته مشاور نمیدونم چی گفته کلا مغزشو شستشو داده. از وقتی اومده دیگه محلم نمیذاره. بغلم نمیکنه. نمیگه دوست دارم. برا رابطه هم سراغم نمیات. میدونم که خیلی طاقت نمیاره. حالا بنظر شما تو این مدت من پیشقدم بشم خوبه یا بده؟ قبلش ایقد پشت سر هم میگفت که اصن منو تشنه نمیذاشت. حتی تو مسیله ی ج ن سی. حالا چیکار کنم؟ پریشب هم دعوامون شد. من معذرت خواهی کردم اما اون با وجودی که بیشتر مقصر بود معذرت خواهی نکرد. هر چی از دهنش در اومد گفت.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام خانمی. :305:عزیزم اصلا شما پیش قدم نشو، چون عادت میکنه. طاقت بیار درست میشه،شما کارهای روزمرت رو انجام بده و طبیعی باش .چی شد که دعواتون شد!!! وچرا شما معذرت خواهی کردی؟؟؟
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان سلام. شوهرت خودش بهت گفت رفته مشاوره؟؟ خب بهش بگو بیا با هم بریم اینطوری خیلی بهتره چون جفت تون مشکلتون رو با مشاور در میان میزارین و زندگیتون بهتر میشه. وقتی یکی از طرفین تنها به مشاوره مراجعه میکنه معمولا مشکل طرف مقابل رو عنوان میکنه و مشکلات خود شخص مطرح نمی شه ، احتمالا شوهرت چون تنها رفته فقط شاید مشکلات شما را مطرح کرده و مشاوره هم یک طرفه به قاضی رفته، به این خاطر اخلاقش عوض شده. بهش بگو عزیزم خیلی خوشحالم که رفتی مشاوره ولی بیا با هم بریم شاید منم مشکلی داشته باشم و برای بهتر شدن زندگیمون بهتره دو طرفمون حضور داشته باشیم. ببین جوابش چیه.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نه ما با هم تحت نظر مشاوره هستیم. اون روز اون رفت تا مشاوره تنها باش صحبت کنه. تا غرورش جلو من خرد نشه. اما مثکه کامل مخشو خورده. البته اون میدونه شوهرم مشکل داره. اما شوهرم خیلی اغراق کرده. الکی گفته خیلی به خانمم کمک میکنم. و غیره که نمیدونم.
راستی یادم رفت ما تو جلسه ی مشاور باهم دعوا کردیم. چون اونجا خیلی تند رفتم اونم جنبشو نداشت. شوهرم دیگه حاضر نیس بیات مشاوره. شوهرم از فامیلاش فقط یه داداش تو شهر ما کار میکنه. من به مشاور گفتم: اندازه ای که خونه ی داداشت رفتیم کل فامیل منو بذاری رو هم اوقد نمیشه . شوهرممم گفت واقعیت نداره. ما فقط چند بار رفتیم خونه داداشم. سر همین حرف از کوره در رفت. از جلسه ی مشاوره زد بیرون.حرفایی که هیچ وقت بهش نزده بودم اون شب گفتم اونم گفت برو گم شو. دروغگو. غلط کردی. جلو چند تا آدم بزرگ. اما من توهین نکردم. فقط داد میزدم. شوهرم وقتی کم میاره به دروغ متوسل میشه و حرفای منو منکر میشه اون شبم همین کارو کرد. فک کرده ازدواج کرده میدون مبارزس. که نباید کم بیاره.
یادم رفت بگم از قبل دعوا اون اونجوری شد. ینی محلم نمیذاره. اما دعوامونم که شد معذرت خواهی نکرد.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
چرا کسی برام چیزی نمینویسه؟
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جون
تاپیکت رو کامل خوندم.
به نظر من خوبیهای شوهرت خیلی خوبن. همون طور که بدیهاش هم خیلی رو اعصابت هستند. اما خوبی هاش یک خوبیهایی هستند که به نظر من خیلی برجسته و درخشانند. یعنی میدونی خیلی ها دنبال این خوبی ها هستند. و اگر شوهرت این خوبی ها رو داره به نظرم می تونی امیدوارم باشی که لااقل بتونی یک راهی پیدا کنی که باهاش از احساساتت صحبت کنی.
یک سوال: اگر این طور که گفتی ازش متنفری و حس های به این بدی داری پس چطوری هنوز ارضاء میشی و از روابط جنسیت راضی هستی؟ شاید ته دلت واقعا دوستش داری و فقط از دستش عصبانی هستی برای همین هم نمیخوای جدا بشی؟
اینکه تو خوبی هاش گفتی خیلی راحت خرج میکنه ، پس علت گیر دادنش به پولهای تو چی هست؟ تو تو کارت موفق تر از اونی؟ یا درآمدت بیشتره؟ شاید یک جورایی حس حسادت هست، یا مثلا فکر میکنه تو اگر درآمد داشته باشی ممکنه کمتر رو اون حساب کنی. شاید علت گیر دادنش به اوضاع خونه و اینام یک جورایی مربوط به حسی هست که نسبت به کار کردن تو داره. شاید کمی از یک زن قدرتمند میترسه. البته به نظر من حتما به کار کردن ادامه بده اما سعی کن بفهمی آیا اون مشکلی با این موضوع داره یا نه و اگر داره خیالش رو راحت کن. مثلا پیشنهاد من اینه که یک 4 ماهی پولت رو قلمبه بیاری بدی بهش و بگی هر طور که تو بگی خرج میکنیم و واقعا هم این حس رو داشته باش. فکر کن این 4 ماه پولت رو ریختی دور و اصلا نگران نباش که چی میشه. اگرم دیدی که جواب نمیده همیشه میتونی دوباره به روند امروزت برگردی.
یک جیزهایی هم از خانواده رسیده و کاریش نمیشه کرد. مثلا شوهر من تو موضوع غذا یک ورژن خفیف شده باباش هست. البته الان دیگه داره ورژنش کاملا اکسپایر میشه خدا رو شکر.
یک تجربه خودم رو هم بهت بگم که ازش نتیجه دیدم تو همون مواردی که گفتم اصلاح شده و امیدوارم از این به بعد هم بتونم اجراش کنم. اینکه که ناراحتیت و احساست رو بگی بدون توهین. مثلا نگی تو خیلی آدم وسواسی و گندی هستی بگی که این کار تو در من احساس مثلا بیعرضگی ایجاد میکنه. طرفت ممکنه عصبانی بشه بی منطقی (البته از نظر خودشون آقایون آخر منطق هستند) و بداخلاقی کنه اما تو حرفت رو بزن. حتی اگر قبول نکرد بگو به هر حال این موضوع منو ناراحت کرده خواستم بهت بگم. یکی دو بار با قدرت کامل احساست رو بگو و ناراحتیت رو ابراز کن. بعد تا چندین بار یا چند ماه هیچی نگو. یعنی اگر اون رفتار تکرار شد نشون بده که ناراحت شدی ولی چیزی نگو یا بداخلاقی نکن. بعد از چند ماه اگر تغییری حاصل نشد دوباره بگو و باز ول کن. من فکر میکنم آدمها برای تغییر یک مدت زمانی نیاز دارن که اول از همه بررسی کنند ببینن اون ایرادی که بهشون وارد کردی درست هست یا نه. اولش ممکنه اصلا ندونن درباره چی صحبت میکنی. هر چند وقت یکبار که ناراحتیت رو ببینن می فهمن که آها پس اینو میگه. بعد اگر به این نتیجه برسن که حق با تو هست باز یک مدت زمانی لازم دارن که بتونن خودشون رو تغییر بدن و بعد ممکنه چندین سال طول بکشه تا کاملا اون اخلاق رو از بین ببرن.
امیدوارم اوضاع بهتر بشه.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
نگین خانم
مثلا حقوقش تموم شده بود گفت تو حقوقتو بده من موبایل بخرم. یا یه بار قبل از اینکه حقوقش اضاف بشه گفت: تو با حقوقت خرج خونه رو بده منم حقوقمو پس انداز کنم. پرسیدم پس انداز به نام کی؟ میگه به نام خودم. ینی من این وسط برگ چغندرم. مثلا حقوقش تموم شده بود من خرج دکترشو میدادم. میگفتم حالا هر وقت نیروگاه پول دکترو داد بهم بده. میگفت: حالا معلوم نیس کی بده.... مثلا هر چی میخات بخره میگه به نام خودش. مث ماشین. مث رهن خونه . ولی به دروغ میگه من خونه رو به نامت میزنم که من حاضر بشم طلاهامو بفروشم. ینی طلا های دختریم و طلاهایی که کادو بهم دادن. نه سرویس طلایی که خودش برا عروسی برام خریده. بهونشم اینه که این سرویس طلایی که خودش برام خریده پر نگین و افت قیمت داره. البته سرویس عقدمو حاضر بفروش. منم میترسم دروغ بده خونه رو به نامم نزنه دلم نمیات طلاهامو بدم. تا خونه بخره. تازه قابل توجه که 12میلیون از پولی که قراره خونه بخریم بابام و داداشم دادن. تو بودی زورت نمیشد. تازه فقط اینا نیس چیزای دیگه ای هم ازش دیدم که خیلی زیاد میشه بنویسم که نشون میده از من فقط به عنوان کلفت و بهره کش جنسیش استفاده میکنه. فقط تو حرف میگه دوست دارم. بعدشم پست کاری ایشون بسیار بالاتر از من هست. و قبل از ازدواج با منم یه زن شاغل میخاسه. درآمدمم از اون کمتر. ولی بخش قابل توجهی از درآمدش بابت قسط میره اما بازم بیشتر از من میمونه. در ضمن هر بار بهش میگم تو که اینهمه از من انتظار داری سر کار میرم نمیرسم. میخای تا نرم سر کار، کارای خونه رو بکنم. میگه نه برو. چشم نگین خانم من این کارو میکنم. کارایی که با من میکنه هیچ ربطی به شغلم نداره. دلیلش شاید بخاطر این که فاصله ی طبقاطیه که با هم داریم یا بخشی تربیت خراب خونوادگیش و فرهنگ پایینشون. اصن ذاتن آدم بداخلاق و کمظرفیت و کم حوصله یه، شوهرم همه چی بلده برخورد اجتماعیش در حد اعلاس. با مردم تو کوچه و فامیل خیلی خوبه در حدی که ناراحت میشم. اما فقط حرف زدن با منو بلد نیس. مثلا به من میگه نگو بیه بگو بفرما. بهش میگم پس ایهمه بد و بیراه که تو به من میگی چه؟ اونا نه زشت؟ روزی صد بار فحش خودم میدم که انتخابش کردم.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
ازتون خواهش میکنم با هام حرف بزنید من هر روز میام چک میکنم؟ وقتی میام میبینم کسی برام پیام نذاشته ناراحت میشم. حرفاتون آرومم میکنه.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان من تاپیکهاتو تقریبا دنبال میکنم ولی نظر سازنده ای ندارم که برات بنویسم ولی حالا که ازم خواستی برات مینویسم
مشکل من وشما اساسا با هم متفاوته ولی یه وجه تشابه داره که شوهرامون دست بزن داره که فکر میکنم این مسئله تقریبا بین همه آقایون عمومیت داره
عزیزم من بعد از اون دعوای شدیدی که بینمون پیش اومد نشستم خیلی چیزهارو با خودم سبک سنگین کردم یا باید شوهرمو بخاطر مشکلاتی که با هم داریم و من اذیت میشم واسه همیشه کنار بزارم یا با همین اخللاقهاش یه جوری کنار بیام و با گذشت زمان و تکنیکهای خاص و مهارتها و تجربیات دوستان و مشاوران زندگیمو به یه سمت بهتر ببرم
و به این نتیجه رسیدم که نمیتونم تنهاییو تحمل کنم و شوهرم یه جورایی با همه دلخوریهایی که ازش دارم هنوزم دوست دارم و بهش وابسته هستم از نظر روحی روانی پس راه دومو انتخاب کردم
دیدم که حتی اگه از این اقا هم جدا شم و با تنهاییم هم کنار بیام و وابستگیمو رها کنم بازم تنها خوام شد و بازم باید نفر بعدی وارد زندگیم بشه و چند سال دیگه وقتمو بزارم که اونو بشناسم و با اخلافهای اون کنار بیام پس بهتره با همین شوهر خودم که دوسش دارم کنار بیام
عزیزم من ضعفها و اشکلات خودم و شوهرمو شناختم و دارم اونهارو برطرف میکنم، راه درست زندگی کردنو دارم یاد میگیرم و خوشبختانه و خدارو شکر و با کمک و راهنمایی دوستان تالار تا حدودی موفق شدم
برای شما دوست عزیز هم ارزو میکنم مشکلتون حل شه راه درست زندگیو یاد بگیرید و بتونید زندگیتونو به سمت خوشبختی پیش ببرید
:72::72:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان، عزیزم ببین وقتی میخواد کار به دعوا کشیده بشه باید خودتو کنترل کنی، حتی اگر تقصیر شوهرت هست شما صبور باش، مگه نمیخوائی زندگیت خوب بشه؟؟ مگه نمیخوائی آرامش داشته باشی؟ ببین هر اتفاقی می افته با شوخی و خنده رد کن ، مثلا بخاطر همون سوسکی که گفتی حتی اگه شوهرت اوقاتش تلخ شد تو با خنده و شوخ طبعی یه کاری کن که اون هم بخنده و سر مسائل الکی حرص نخوره، شاید نتیجه اینکارتو در کوتاه مدت نبینی ولی مطمئن باش در بلندمدت خواهی دید. "وقتی میگن کمال همنشین در من اثر کرد همینه دیگه"، اگه تو آروم و صبور باشی شوهرت هم به مروز زمان اینرو از تو یاد خواهد گرفت.
راجع به حقوقت هم، فکر نکنم شوهرت به زور و اجبار بخواد از شما پولتو بگیره، و اگه یه موقع هم درخواست کرد و خودت دادی دیگه نباید منتی داشته باشی، ولی خیلی منطقی و با آرامش با شوهرت صحبت کن که تو هم حق داری توی زندگی چیزی به نامت باشه چون شاغلی و اگه قبول نکرد مقداری از حقوقت واسه خودت پس انداز کن، چون حقوق زن صرفا مال خودشه و وظیفه نداره خرج زندگی کنه ولی حقوق شوهر مال هردو هست، ولی اینو بدون عزیزم اکثر مردا چیزی به نام زنشون نمی کنن مگه اینکه بچه داشته باشن، شوهر من هم چیزی به نامم نکرده وقتی بهش میگم چرا اینکارو نمیکنی میگه وقتی بچه داشتیم هرچییزی خواستی به نامت میزنم دیگه اونزمان خیالم راحته که زندگیمون محکمتره و بیشتر به هم گره میخوریم، تو هم مطمئن باش انشااله بچه دار بشی شوهرت خودش اینکارو میکنه.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
به نظر من همین امروز برو طلاق بگیر...تو توی دست یه مرد دیو صفت اسیر شدی..برو همین الان طلاق بگیر..یه لحظه هم وقت تلف نکن
دوستان لطفا کسی در جواب حرفم چیزی ننویسه..اجازه بدین خود بهار صحبت کنه.ممنونم:72:
گر صبر کنید زغوره حلوا سازم..پس صبوری کنید
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
ترانه جون منم میترسم تنها بشم. گاها میگم مگه چه عیبی داره تا آخر عمرم ازدواج نکنم. اما میگم مگه به عنوان یه زن مطلقه میتونم تو یه همچین جامعه ای زندگی کنم. تازه به فرض که ازدواج کنم مردا فقط زیر یه سقف که خودشونو نشون میدن. اما از طرفی چون ته دلم دوس دارم از شوهرم انتقام بگیرم میگم این تنها راهیه که میتونم ازش انتقام بگیرم. شوهرم آنچنان دست بزن نداره فقط سه بار منو زد. شوهرتو تحریک نکن تا کمتر بزنتت. اگه عصابی شدی نهاینش تندی بکن بهش اما توهین نکن بهش. حتی اگه اون کرد. نه بین مردا عمومیت نداره. تا حالا بابام یه بارم مامانمو نزده. داداشام به هیچ وج رو زن دس بلند نمیکنن. فرهنگا با هم فرق داره. بهار چون آره شوهر من یه دیو صفت. یه هیولاست. مث یه اژدهاست که از دهنش آتیش بیرون میزنه.اما از ترس تنها موندن یا اینکه یه شوهر بدتری گیرم بیات تا حالا ولش نکردم. ولی بنظرم این خیلی ظالمانس. چون من زنم نمیتونم طلاق بگیرم. چون فردا نمیتونم خودم انتخاب کنم مورد انتخاب قرار میگیرم. اما این زندگی هم برام مث جهنم. افسردگی گرفتم دارم لحظه لحظه با ترس زندگی میکنم. ترس از اینکه همه چی مرتب نباشه الان که شوهرم برنجونتم . اوقاتموننو تلخ کنه. خیلی نسبت بهش بدبین شدم. خیلی خرد شدم خیلی زودتر از زمان معمولش من از دست این پیر میشم. هر کی منو میبینه میگه چقد بعد از ازدواجت زشت شدی.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
سلام بهار جان
من این چند روزه که توی تالار میچرخم و پستهای شما رو میبینم متوجه شدم که شما دیدت به زندگی بسیار بسیار منفیه...از اون بدتر دیدت به مردها خیلی منفیه و به قول خودت همسرت شما رو به چشم یه برده برای ارضای تمایلات جنسیش میبینه...
در تاپیک ستاره و گل یاس هم مدام بهشون گوشزد میکنی که :شوهرت طلاقت نمیده چون میخواد حق و حقوقتو نده...
اومدیمو یکی زنشو دوست داشت...گفت طلاقش نمیدم تا مشکلمون حل بشه
یعنی مردی که زنشو طلاق بده خوبه؟یعنی میخواد همه حق و حقوق زنشو بده؟
بهار جان همه ما در زندگیمون ازین مشکلاتی که شما میگین داریم..اونم فراوان...
من مجبورم کمی پراکنده بنویسم چون دارم دونه دونه پستهات رو میخونم و نظرمو میگم:
مثلا اولین پستت نگاه کن با چه جمله ای شروع کردی:
سلام.یه شوهر بداخلاق دارم.....
جایی نوشته بودی دوبار قهر کردم و رفتم خونه پدرم....بهار جان فقط خدا میدونه که این کارت چقدر اشتباه و آسیب زاست..اگر هدفت طلاقه این کارو بکن...اما به شرطی که تصمیم قاطع گرفته باشی...چون دیگه با این کارت جای برگشتن نمیمونه...
همونجا گفته بودی من دو بار قهر که رفتم خونه پدرم شوهرم چون دوستم داره اومده دنبالم....به نظر خودت حرفات ضد و نقیض نیست!؟
من فکر میکنم شما نیاز داری به اینکه تایید بشی....همه بیان برات پست بذارن آخی..بهار جان..چقدر بهت سخت میگذره....
زندگی بچه های تالارو میبینی؟
یکی داره میسوزه که چند وقته قهرم و شوهرم سراغی نیمیگیره....اونوقت همسر شما (چه مقصر و چه بی گناه) پا پیش میذاره...
از اولین پستت مدام میگی..بهانه گیره...وسواسیه...بد اخلاقه...فحاشه...دست بزن داره...عمدا حرصمو دیماره...عمدا اذیتم میکنه...پولامو میگیره...شکم پرسته..خانوادشم مثل خودشن....خسیسن...هیچ وقت ازم تشکر نمیکنه
بهار عزیز..کمی هم میشه به ایرادای خودت اشاره کنی؟
من چیزی که از نوشته های شما برداشت کردم (نمیدونم درسته یا نه)
اینه که لحن فوق العاده تندی داری.....و بدون مقدمه میری سر اصل مطلب
تمام پستهای ارسالیت اینجوری بود...
میگی سلام و بسم الله..شروع میکنی هرچی دلت میخواد میگی...با همسرتم این برخورد رو داری؟
پس زمینه سازی چی میشه؟
میگن هروقت میخوای حرفی بزنی که طرف مقابلت بفهمه و جبهه نگیره با مقدمه برو جلو...
گفتی ازت تشکر نمیکنه هیچ وقت...بهار جان زندگی مشترک که این چیزا رو نداره.واقعا من و تویی بهش نگاه نکن
شما برای ایجاد ارامش همسرت خونه رو تمیز میکنی و اونم برای ایجاد ارامش شما میره سرکار.
یه سوال؟هر روز که از سرکار میاد خونه بهش میگی مرسی عزیزم که سرکار بودی؟ازش تشکر میکنی؟
منم همسرم حساسیتهایی داره و سعی میکنم تا اونجایی که بتونم تحریک نکنم حساسیتشو...مثلا اگر تو سفره اندازه سر سوزن خرده نان یا برنج بمونه روزگار من سیاهه !!!!
یا مثلا به محض اینکه اخرین لقمه غذا از گلوم میره پایین باید حتما حتما سفره رو جمع کنم.
اوایل برام خیلی سخت بود...اما میبینم من دلم میخواد زندگی کنم....حالا یه سفره هم سریع تر جمع کنم....اول و اخرش که باید جمع باشه....
همسرت بهار جان خیلی نکات مثبت خوبی داره که در مردای این دوره و زمونه کم پیدا میشه...خیلی راحت از کنار اونا گذشتی...توجه به روابط زناشوییش با شما....دست و دل باز بودنش...معذرت خواهیاش
بهار جان این جمله ات رو نگا کن:
چون اونجا خیلی تند رفتم اونم جنبشو نداشت
واقعا چرا فکر میکنی اون باید جنبه اش رو داشته باشه؟
چرا به خود کاملا این حق رو میدی که شما میتونی تند بری اما اون باید جنبه داشته باشه!؟
شما مشکلات خودتونو حل کنید نه مشکلات رفت و امد با فامیل رو....مهمتر خودتونید...
این جمله رو ببین:
اما دعوامونم که شد معذرت خواهی نکرد
شما چند بار در دعواها پیش قدم شدی و عذر خواهی کردی؟
عذر خواهی کردن همسرت برات عادت شده....
دعوایی که شما هم کم در اون مقصر نبودی..اما توقعت اینه که حتما همسرت بیاد و عذر خواهی کنه
بهار جان...خواهر خوبم...درک درستی از زندگی مشترک نداری....دقیقا شدی مثل همسرت...زندگی رو میدون مبارزه میبینی....
حتما دوست داری در مقابل هر عملی عکس الملی داشته باشی...
دوست داری هر کار خوبی که برای همسرت میکنی اون ازت تشکر کنه....واگر نکنه شما بهم میریزی....
چه اشکال داره با همسرت برخی مواقع خیلی مودبانه صحبت کنی...مثلا بگی بفرمایید اینم یه چایی داغ برای عزیزم !
میدونی چقدر همسرت رو شارژ میکنه..چقدر بهش روحیه میده؟
بعد ما میگیم چرا قدیما انقد طلاق کم بود...چون زنا کلمه اقا از دهنشون نمیفتاد...همیشه احترام و محبت...البته فقط دلیلش این نیست و زیاده..حالا من همین یه مورد رو گفتم
در نهایت بهار جان چند تا توصیه دارم به عنوان کسی که 3 سال بیشتر از شما طعم زندگی مشترک رو چشیده:
1.عیب های خودت رو هم در اسرع وقت به دقت بررسی کن
2.خوبی های همسرت که انصافا کم هم نیستند رو جلو چشمت بیار
3.سعی کن برای هر کار خوبی که میکنی انتظار تشکر از همسرت نداشته باشی
4.به نیازهاش و خواسته هاش تا حد امکان توجه کن
5.مقدمه چینی برای حرفات حتما حتما انجام بده
و ....
موفق باشی
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
من نیازی به تایید ندارم. فقط میام دردو دل کنم. چون مقصر نیسم که نیاز به تایید داشته باشم. این من نیسم که زندگیمونو خراب میکنم. شوهرمه که بخاطر چیزای بی ارزش زندگیمونو خراب میکنه. بخدا خیلی سعی میکنم کار ی کنم ازم ایراد نگیره. باور کن سعی کردم اشتباهاتمو تکرار نکنم تا دیگه قیامت راه نندازه. اما منم انسانم اشتباه میکنم. پیغمبر خدا که نیسم. اون نمیتونه انتظار داشته من آدم کاملی باشم.من واقعیتو نوشتم اینا هم بدبینی نیس. شوهر من آدم بدبینیه. از عالمو و آدم ایراد میگیره. من برای اینکه فقط وجود خارجی داشته باشم.تلاش میکنم. میخام شوهرم حسابم کنه. میخام به نظرم اهمیت بده حتما نخوات نظر خودش اجرا بشه. تازه رفتار شوهرم باعث بدبینیم شده. از وقتی گفته بیه بده. بهش میگم بفرما عزیزم شربت. آخه شوهرم کارایی که میکنم نمیبینه کارایی که نمیکنم میبینه. تشکر نکنه اما حداقل ایقد غر غر نکنه. چون من تو خونه حق حرف زدن ندارم. اونجا حرفمو زدم. آخه نمیشه که آدم همیشه کوتاه بیات از شخصیتت چیزی باقی نمیمونه. میشم شوهرم به طور کامل. چون شوهرم تحمل پذیرفتن اشتباهاتشو نداره. اوایل برا منم خیلی سخت بود کار خونه بکنم. چون شوهرم میومد خونه میگفت:فلان کار و نکردی معلوم نیس از صب تا حالا چکار کردی. معلوم نیس این دو هفته چکار کردی.در حالی که اثاث کشی بود. و هر چی کار میکردیم تموم نمیشد. اما الان عادت کردم. زحمت میکشم تازه سه قرط و نیمشم باقیه. میتونم تند برم من از اول ازدواجم تا حالا کلی شخصیتم سرکوب شده. نمیگم کارم درسته. اما از بس دم نزدم عقده ای و کینه ای شدم.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار جان دوستان هرچی میگن واسه آرامش و حفظ زندگی خودته، ولی نمیشه یک طرفه به قاضی رفت، شاید واقعا تو حق داری و شاید شوهرت حق داره، ولی بهتره شوهرتو راضی کنی هردو با هم پیش یک مشاور مجرب برید نه هر مشاوری.
ببین عزیزم من هم با شوهرم خیلی مشکل داشتم ولی از وقتی داریم میریم مشاوره خداروشکر کم کم رفتارامون داره تغییر میکنه، پس مطمئن باش خیلی تاثیر داره.:72:
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
دوست عزیز شوهر شما نه هیولاست نه اژدهای اتش خوار و نه دیو بد طینت.راهکار شما هم طلاق نیست
به چند تا نقل قولی که ازت میذارم دقت کن.
نقل قول:
. از نظر ج ن س ی ارضام میکنه. با وجودی که براش سخته آخه من مث بقیه ارضا نمیشم
نشون میده از من فقط به عنوان کلفت و بهره کش جنسیش استفاده میکنه
اون فک میکنه خوشبختی تو پول و و س ک س و شکم
دوست عزیز اگه شوهرت تو رو برای ارضای جنسی خودش میخواست انقد ارضا شدن تو که میگی مثه بقیه هم نیستی براش مهم نبود...میتونست به فکر خودش باشه کارش که تموم شد ول کنه و بره.و بگه مشکل خودشه..این با بقیه فرق داره.به من چه؟
اما تو براش مهمی..به خواست و نیاز تو احترام میذاره.
نقل قول:
شوهرم یه بار تنها رفته مشاور نمیدونم چی گفته کلا مغزشو شستشو داده.
بشدت ذهن خوانی میکنی..حتی تو تاپیک بقیه مراجعان ذهن خوانیت رو بعنوان راهنمایی میگی.
نقل قول:
عیبم اینه که غذا هام خوب نیس
خیلی به شکمشون میرسن شوهرمم همینطور شکم پرست. در حد ی به شکمش اهمیت میده که بعضی وقتا حالم بهم میخوره. برده ی شکمش
اون چیزایی که درباره نظافت گفتی مثل اینکه ازت میخواد دستشویی رو با پودر لکه بر بشوری به نظرم کاملا طبیعیه..و راستش من خودم کسی رو ندیدم از پودر لباسشویی برای نظافت سریس بهداشتی استفاده کنه.
و از همه مهمتر غذا...
چرا فکر میکنی هر کی غذای خوشمزه میخواد شکم پرسته؟؟؟!!!!!
اگه قراره ما هرچی دستمون اومد درست کنیم و بخوریم و فقط شکم سیر کردن باشه چه زندگیه؟؟اشپزی هنره..خیلی هم مهمه..بدن نیاز به غذا داره و اصلا موضوع بدی نیست..و یه غذای خوب نه تنها ازنظر جسمانی بلکه از نظر روانی ادمو تقویت میکنه.بشدت مهمه که دست پختت رو خوب کنی.
نقل قول:
چون فک میکنم با یه دزد ازدواج کردم که میخات هر جور شده به اموال خونوادم چنگ بندازه. ازش متنفرم. خیلی با رفتاراش خودشو تو چشم سیاه کرده
دیگه چی؟؟؟!!!!!!!!!!
انواع و اقسام افکار منفی رو داری..بعد انتظار داری زندگیت هم خوب باشه..همین افکار برای داغون کردن زندگیت کافیه.
رفتارای تو بشدت منو یاد کارای مادرم میندازه.مادر منم همین معایب تو رو داره و فقط دلش میخواد درد دل کنه مثه تو.
نقل قول:
چرا کسی بام همدردی نمیکنه؟ خیلی نمیاین برام مطلب بنویسسین
چرا کسی برام چیزی نمینویسه؟
ازتون خواهش میکنم با هام حرف بزنید من هر روز میام چک میکنم؟ وقتی میام میبینم کسی برام پیام نذاشته ناراحت میشم. حرفاتون آرومم میکنه.
اوایل ما گوش میدادیم اما دیگه خسته شدیم..اگه مادرم یک هزارم وقتی که فقط واسه در دل میذاشت دنبال اصلاح خودش بود الان زندگیش خیلی بهتر بود.
وقتی مسائل رو یک جانبه میبینی وقتی اصلا گوش نمیدی بقیه چی دارن بهت میگن.وقتی فقط دیگران رو مقصر بدونی هیچ چی تغییر نمیکنه.وقتی حرمتها بینتون ازبین میره یه کاه میشه یه کوه.اونوقت سر یه لیوان اب سر یه دونه سوسک دعوا میشه.
وقتی مثل مادرم کنتور میندازی که چند بار خونه فامیل خودش رفت و چند بار خونه فامیل من
نقل قول:
من به مشاور گفتم: اندازه ای که خونه ی داداشت رفتیم کل فامیل منو بذاری رو هم اوقد نمیشه .
وقتی بینتون همه چیز من و تو هست نه ما...
وقتی مثل مادرم ذهن خوانی میکنی و گناه ادما رو میشوری مشکلاتت روز به روز بزرگ میشه.مثل یه گلوله برفی که غلتش میدی و بزرگ تر میشه.
وقتی سر هر چیز پای خونوادت رو میاری وسط و خونواده من خونواده تو راه میندازی..
خیلی برام جالبه بخاطر وابستگی و نیاز جنسی باهاشی اما دربارش میگی فقط به فکر سکسه..در حالیکه باید قبول کنی هر دوتون نیازهایی دارین و این طبیعیه...
متاسفم بهارررر خانوم با این روند به جایی نمیرسی...یه جرقه رو هم میشه خاموش کرد هم میشه به یه اتیش بزرگ تبدیل کرد و تو کار دومو انجام میدی.
میتونی اینجا رو تبدیل به دفتر خاطراتت کنی و تا اخر عمر از یه نداشتن یه زندگی اروم بنالی و بیای بگی امروز شوهرم فلان فردا بچه ام بهمان.
یا میتونی زندگیتو درست کنی.
موفق باشی
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار
من کاملا حالت رو می فهمم. اینکه که گاهی آدم جز سیاهی چیزی نمیبینه و طرفش هم یک هیولا میشه. اینکه احساس کنی دیگه از خودت چیزی نمونده. من خودم این حس ها رو تجربه کردم. ولی وقتی حالم بهتر شده دیدم حالا اونقدر ها هم همه چیز سیاه نیست.
الان هم به نظرم تو خیلی کلافه ای از دست شوهرت.
نمیتونین یک چند روزی از هم دور باشین؟ نه اینکه بری خونه مامانت اینا که حالت قهر باشه. مثلا به اسم مسافرت. با حالت دوستی از هم جدا بشین. مخصوصا اگر تو بری یک چند روزی مسافرت به نظر من هم شوهرت ارزش حضورت رو تو خونه درک میکنه. هم تو یک فرصتی پیدا میکنی که چند روز دور باشی از این غوغا. دوری هر چند وقت یکبار خییییییییییییییلیییییییی خوبه. تجربه زندگی من که این رو می گه.
رفتارهایی که در مورد مسائل مالی گفتی از شوهرت هم بیشتر شبیه لجبازی های کودکانه است. بنابراین باید ببینی علتش چیه. من از حرفهای تو می فهمم که اون از چیزی ناراضیه (منطقی یا غیر منطقیش رو کاری ندارم) و داره با لجبازی و بچه بازی خودش رو خالی میکنه.
من برخلاف دوستان اصلا مخالف طلاق نیستم و اونو کاملا یک راه حل میدونم. اما آدم باید بشینه فکر کنه ببینه آیا واقعا می ارزه یا نه؟ منم چون بهش فکر میکردم با دو تا از دوستام که طلاق گرفتن و دوباره ازدواج کردن صبحت کردم. از یکیشون پرسیدم تو که دو تا شوهر کردی آیا شوهرها واقعا با هم فرق میکنند ;) ؟ گفت نهههههه :))) جالبه که این دوستم شوهر اولش کتکش میزد و اینقدر همیشه ازش بد میگفت که من فکر میکردم شوهر دومش هر کی باشه از اولی بهتره !!!!!!
یکی دیگم که شوهر اولش بداخلاق بود و می زدش و از یک خانواده فقیر که باخودشون خیلی فرق داشتند. ازش جدا شد و با یک مرد دیگه ازدواج کرد که خانوادش عالی بودن همه پزشک و خارج رفته و حالا این یکی مشکل ناتوانی جنسی داره و اصلا قبول هم نمی کنه.
بازم از احساساتت و حس هایی که نسبت به شوهرت داری اینجا بنویس. احساسهای بدی که اون به تو داده. حس بدی که نسبت به زندگی در تو ایجاد کرده. گاهی فقط حرف زدن کلی حال آدم رو بهتر میکنه! مهم نیست که داره منطقی حرف میزنه یا همه حرفاش اشتباهه. گاهی نیاز آدم فقط حرف زدن هست.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
بهار منظور من اینه که شوهرم فک میکنه اگه منو از لحاظ جنسی و مالی و شکم ارضا کنه من خوشبختم.چون این چیزا برا خودش تو اولویت فک میکنه منم که یه زنم ایطورم. بعدشم اون میگه باید با واکتیس بشوری در صورتی که واکتیس باعث سرطان میشه. نباید زیاد استفاده کرد. حتی بعضی وقتا که استفاده میکنم دچار سردرد و تنگ نفس میشم. حتما راس میگن که میگن اینا ضرر داره. خودم آدمای وسواسی میشناسم که در اثر استفاده زیاد از این مواد پوستش زخم شده بود رفته بود عمل کرده بود. آشپزی مهم ولی نباید زندگی آدمو تحت شعاع قرار بده. نباید بخاطر غذا زندگی کرد یا تو زندگیت هدفت غذا بشه.یا اوقات آدمو بخاطر غذا تلخ کنه. البته الان خیلی کمتر شده. بعدشم من هیچ وقت پای خونوادمو وسط نکشیدم. چون شوهرم فک میکنه خودش و خونوادش مهمن نه من و خونوادم وفامیلام.. اون باید یاد بگیره به من احترام بذاره. مگه توقع زیادی دارم. این دلیل نمیشه چون فامیلای من از نظر اون غریبن و حوصلش سر میره نظر منو محترم نشمره با من نیات. همونطوری که من میرم اونم باید بیات. البته از این بابتم شوهرم خیلی بهتر شده.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
ببین بهار جان 9 ماه زمان زیادی نیست برای اینکه شما کاملا همدیگرو بشناسید و خواسته ها و حساسیت های همدیگرو درک کنید، الان هم خودت گفتی در مورد غذا شوهرت حساسیتش کمتر شده و الان با فامیلهای شما راحت تر شده، پس ببین گلم مرور زمان باعث میشه همدیگرو بهتر بشناسید و به علایق و خواسته های هم بیشتر احترام بزارید.
ببین گلم درسته غذا همه چیز نیست ولی ببین یه هنر هستش واسه یه خانم.
توی گوگل سرچ کن ببین انواع و اقسام غذاها هستن که درست کردنشون خیلی آسون هست و مواد خیلی زیادی هم لازم ندارن، اصلا هروز یه غذای جدید درست کنی روحیه خودت هم خوب میشه و شوهرت خوشحال میشه که به به چه زن هنرمندی دارم. من خودم اکثرا از اینترنت دستور غذاهای مختلفی رو که جدید و آسان هستن رو پیدا میکنم (بخاطر اینکه منم حوصله آشپزی رو زیاد ندارم) و برای همسرم درست میکنم اون هم خیلی خوشحال میشه.
شوهر منم مثل شماست، خونه خانواده و فامیل من نمیاد، خانواده من اینجا نیستن ولی سالی یکبار هم نمیاد بریم دیدنشون، میگه اونجا حوصلم سر میره، منم اوایل ناراحت میشدم ولی الان دیگه برام عادی شده، بهش پیشنهاد میدم که توی مثلا فلان تعطیلات بریم ، اگه قبول بکنه بیاد که خوشحال میشم اگه نیاد دیگه ناراحت نمیشم ولی الان به مرور زمان بهتر شده.
تو هم اگه شوهرتو دوست داری باید سعی کنی زندگیتو بسازی.
-
RE: با شوهر بداخلاق ووسواسیو بهانه گیرم چه کنم؟ تو فکر طلاقم
اینجا یه پوئن مثبت اینه که حداقل تا حدودی میدونی شوهرت چی میخواد و این یعنی خیلی از راهو رفتی..حالا تو قصدت چیه؟اینکه شوهرت دیگه سکس و غذا و پول دوست نداشته باشه؟مگه میشه؟به خواسته هاش احترام بذار..وقتی میبینی غذا براش مهمه تلاش کن خوشحالش کنی..یه چیزی رو هم درگوشی بهت بگم.غذا خیلی خیلی خیلی مهمه..نه فقط واسه شوهرت..واسه بچه ایندت..واسه همه...یه غذای خوب میتونه خونواده رو دور هم جمع کنه.غذا میشه یه بهونه،یه وسیله نه یه هدف.
ببین عزیز من سوسک و این چیزا بهونه ان..دلخوری از قبل وجود داره حالا با کوچکترین اتفاق فرد دق دلیش رو خالی میکنه..برو دنبال اصل مشکلت..اما نه با بدبینی..بلکه با واقع بینی..
همون سوسک میتونه تبدیل بشه به یه سوژه واسه شوخی و خنده هم میتونه تبدیل بشه به یه موضوع واسه قهر و دعوا.بستگی داره پیش زمینه زن و شوهر چی هست؟
از الان برو سراغ اشپزی.نه ازسر وظیفه.بلکه با شوق..اینکه میتونی مواد مختلف رو که تنهایی نمیشه خوردشون با هم قاطی کنی و از توش یه معجون خوشمزه دربیاری لذت بخشه..اینکه حواست باشه نمک به اندازه فلفل به اندازه ترشی به اندازه یادمون میندازه تو زندگی هم همه چی باید به اندازه باشه.
نیاز نیست با وایتکس بشوری..با پودر لکه بر بشور..همیشه از دستکش و برس مناسب استفاده کن..هواکش رو هم بزن.
یه مدت رو خونواده اون و خونواده خودت زوم نکن..فعلا تمرکزت رو بذار رو ترمیم رابطه خودتون..به وقتش به موضوع خونواده هم میرسی.
یه دفترچه واسه خودت درست کن...هر کار مثبتی که انجام میدی توش بنویس و از خودت تشکر کن...خودت از خودت حتما تشکر کن.
هر وقت موضوعی از طرف شوهرت ناراحتت کرد قبل از اینکه بیای بهش بگی روی یه کاغذ بنویس و بعد پاره کن و بریز دور..بعدش میتونی دربارش با شوهرت حرف بزنی نه دعوا کنی..امتحان کن.میبینی چه تاثیر جالبی داره
تو کار خونه ازش کمک بگیر..حتی اگه زیر بار نرفت بدون دعوا خواسته ات رو تکرار کن مثه یه ضبط صوت...بدون هیچ ناراحتی.
زمان بده.کم کم اون هم عادت میکنه.
رو برچسبهای کوچیک جملات مثبت با کلمه (ما ) بنویس و روی یخچال و دیوار بزن و مرتب بهشون نگاه کن.
انجام بده.تاثیرشونو میبینی
موفق باشی