-
عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
با سلام خدمت دوستان بزرگوار
من پسری هستم 27 ساله دارای یک منزل و یک مغازه که به نام خودم هست تحصلاتم هم دیپلم هستم و دانشگاه هم قبول شدم ولی دیدم که بازار بهتر میتونم موفق باشم که همه اینها رو هم در جلسه خواستگاری گفته بودم
من به خواستگار دختر بودم که از هر لحاظ ایشان رو پسندیدم ه خواستگاری ایشان رفتیم و قرار شد 2 ماه بعد عقد کنیم که در این دو ماه هم صیغه خوندیم جهت آشنایی با هم دیگه
من یک چیزی که طی دوران نامزی متوجه شدم این بود که پدر دختر خانم با این وصلت مخالف و مادر و خود دختر خانم موافق بودن و چیزی هم متوجه صحبت این دختر خانم شدم چون ایشان تاکید بر عقد زود تر از موعد بودن چون مثل اینکه فامیل های ایشان صحبتهایی کرده بودن چون میگفت فامیل ها زیاد دارن حرف میزنن (در توجیه کردن سنگ اندازی پدرش در امر خیر ما)
وقتی قرار شد خرید کنیم پدر ایشان خریدی بیشتر از اون چیزی رو گفتن که ما در خواستگاری توافق کرده بودیم یعنی حرف خودشون رو عوض کردن یه چیزی تقریبا دوبرار قرارمون قبلیمون
خلاصه جرو بحث ما شروع شد و کا به جاهای باریک و خلاصه قهر کردن دختر ایشان شد وقتی من به اتفاق پدرم خواستیم برای حل موضوع به خانه ایشان بریم پدر ایشان زنگ زدن و گفتن که پدرم نیاید و خودم تنها برم
در اونجا چیزهایی شنیدم که مغزم سوت کشد اول دختره بود که میگفت به نظرم ما با هم تفاهم نداریم اگه العان به هم بزنیم بهتره که بعداز عقد بهم بزنیم (اصلا 180 درجه قبل صحبت میکرد چون واقعا من رو دوست داشت و عاشقم بود و من هم همین طور) که من در جواب گفتم که ما 1 ماه بیشتر باهم صحبت نکردیم یکمی زوده که قضاوت کنیم و بهتره که بازم بیشتر روی این موضوع فکر کنی.
بعد پدرش بود که میگفت خانواده خودم میگن دختر تو دادی به یه کاسب بیسواد (البته من همه این موارد رو به دختر خانم در جلسه خواستگاری گفته بودم که مشگلی با تحصلات و کارم نداری که ایشان گفتن نه هیچ مشگلی ندارم) وقتی این صحبت ها شد و حرف ها رد و بدل شد پدر ایشان گفتن که تا 1 ماه دیگه باز هم صحبت کنیم که اگه به تفاهم رسیدیم اونوقت عقد کنیم که البته ایشان باز هم حرف بیشتر از دوبرار شدن خرید رو پیش کشیدن و گفتن باید حتما انجام بدین.
وقتی من آمدم خانه و مشورت با چند نفر از بزرگان و مشاور هم چند جلسه رفتم به این نتیجه رسیدم که بهتره وصلت نشه به این چند دلیل
اول اینکه ایشان به نوعی اول در باغ سبز نشان داده بودن (در خواستگاری ایشان میگفتنما هیچ کاری با خرید و عروسی نداریم هر کاری خودتان میدونین انجام بدین ولی باز هم ما طی قرار میزان خرید و عروسی رو کردیم)
دوم مادی بودن این خانواده چون فقط در مسائل مادی مشگل داشتن و اصلا به حسن های دیگه توجه نداشتن
سوم توهین پدر ایشان که گفتن بنده کاسب بیسواد هستم در صورتی که ایشان از قبل هم این مسائل رو میدانست
چهارم عدمتمایل خود دختر خانم با توجه به حرف هایی که در جلسه آخر دیدار (البته این امکان رو میدم که ایشان روی فشار خانواده این صحبت ها رو کرده باشن برای وادار کردن من جهت دادن امتیاز و راضی شدن من برای شروط اونها)
و تلاش خانواده دختر جهت کسب امتیاز و قبول شروط و خواسته اضافه شده آنها
العان این 1 ماهه که بهم زدم بد جوری دارم عذاب وجدان میکشم که کارم درست بوده یا نه
تورو خدا بگید کارم درست بوده یا نه و کجای کارم اشتباه بوده
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه
سلام
طبق گفته های شما ، شما که به هم نزدی آنها شرط و شروط و قراردادی که با شما بسته بودند را رعایت نکردند طبیعی است که شما را به پای قرارداد دیگری کشانده اند که شما حاضر به امضای آن نشده اید . چرا عذاب وجدان ؟!
این طبیعی است که شما نسبت به آنچه اتفاق افتاده خوشحال نباشید .
اتفاق خاصی نیفتاده . یک صیغه خوانده بودید برای محرمیت و طی دوران شناخت خوب در گام های ابتدایی این شناخت ، آنچه باب ذائقه ی شما باشد اتفاق نیفتاده . طبیعی است که باید برای این عدم ذائقه در همین شرایط فکری و کاری کنید .
در نتیجه تصمیم گرفته اید و مسیر دیگری را انتخاب کرده اید . چرا به این راه اعتماد ندارید ؟ چرا نگاهتان رو به عقب است ؟ چرا عذاب وجدان ؟ .................
پاسخ همه ی سئوالها در درون خود شماست . چرایی اش را بیابید .
ببینید آیا ضعف در تصمیم گیری
یا عدم اعتماد به نفس
یا ترس
و یا.................
علت اصلی را پیدا کنید .
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
برادر گرامی
سلام
به همدردی خوش امدید
تصورم اینه که عنوان تاپیک شما مبهمه.شاید بهتر باشه یه عنوان دیگه انتخاب کنید.
من حس و حال شما رو کاملا درک میکنم و خداروشکر که تصمیم درستی گرفتید.الان هم یکی دو تا موضوع دیگه مشابه با مشکل شما در جریانه اما چون فراتر رفتن و ادامه دادن مشکلات دیگری هم به مشکل اصلیشون اضافه شده
شما نباید عذاب وجدان بگیرید.کسی که باید عذاب وجدان بگیره اونا هستن.
اگر دقیقا ماجرا همونیه که شما توضیح دادید پس مقصر اصلی این خانواده بودن که تمام قول و قرارهاشونو یادشون رفته...
اونا باید عذاب وجدان بگیرن که به یه کاسبی که داره زحمت میکشه و نون حلال در میاره توهین کردن...
اونا باید عذاب وجدان بگیرن که حاضر شدن به خاطر مسائل مالی و مادیات اسم یک نفر روی دخترشون بمونه...
شما چرا عذاب وجدان داشتی؟
در عجبم که چرا صحبتهای این خانوم ناگهان تغییر کرد؟
به نظر شما کسی بود که بشه بهش یک عمر اعتماد کرد؟!
شما الان علت عذاب وجدانت چیه؟
هنوزم به ایشون علاقه داری؟
دنبال راه برای برگشتید؟
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
با توضیحات و تفاسیری که نوشتید به نظر من کار درستی کردید و از تصمیم خودتون پشیمان نشید. همیشه با دختری ازدواج کن که بتونه بهت افتخار کنه نه اینکه به هر بهونه روت عیب بذاره.
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
عذاب وجدان من به این علته که اسم من روی اون دختر افتاده و ما در این دوران یه رابطه عاطفی خیلی زیادی تجربه کردیم و حسابی به هم وابسته شدیم و به خاطره اینه که اون به اون دختر یه لطمه خیلی سختی به روحیش وارد شده البته به من هم همین طور باور کنید تا 3 و 4 صبح اصلا خواب ندارم و حسابی به کارم لطمه وارد شده من خودمم توی این جریانات تا حدودی مقصر میدونم میگیم شاید بهتر بود به جای موضع گرفتن و ایستادگی شایدکسی رو واسطه میکردیم اوضاع فرق میکرد نباید با خود دختر من جرو بحث میکردم
البته توی این 1 ماهه نامزدی پدر دختره چند بار از موضع خودش عقب کشید و لی باز هم دوباره اومد سر حرفش
شاید اصلا مبلغی که من روز اول گفتم واقعا کم بوده ولی خوب چرا العان باید بگه
آره من واقعا اون خصوصیات دختری که میخواستم رو در ایشان دیدم و واقعا دوستش دارم
راه بازگشت نمیدونم باشه یا نه چون اگر هم بخوام من برگردم شاید اونا قبول نکنن یا اگرهم قبول بکنن شروط شان از مهر گرفته تا همه مسائل خیلی سخت میشه
نمیدونم شاید اصلا از من خوششون نیومده و واقعا خواستن با این سنگ اندازی ها خودم بگم نه
ولی اون همه مهر و عاشقی بین ما دوتا چرا یهویی اینطور شد چرا دختر بجای دفاع از من همش از پدرش دفاع میکرد و کارها پدرش رو امتحان کردن من میدونست
اصلا نباید میرفتیم توی فاز عشق و عاشقی که جدا شدنمون اینقدر سخت باشه
از این میترسم که نکنه دختری بهتر یا مثل اون پیدا نکنم یا خیلی بد تر
همه چی داشت زیبایی رفتار خوب سنگینی و شایدم و اقعا عشاقم بود ولی ...
از این میترسم که اگه یک وقتم برگردم اون موضوعات رو همیشه بگوبه به سرم
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
برادر عزیز اسم اون دختر هم روی شما افتاده !
این طبیعیه که شما الان دارید خودتونو سرزنش میکنید
اما با خودتون بشینید و فکر کنید
بدست آوردن یک دختر به چه بهایی؟
خورد شدن شما؟کوچیک شدنتون؟رفیق جیب شما بودنشون؟
این خانوم اگر به شما علاقه داشت و اگر کسی بود که میشد روش حساب کرد به این راحتی طرف پدرش رو نمیگرفت.
به خدا منم همینطوری بودم.پدرو میگفت فلانی به دردت نمیخوره و ....اما من چون همسرم رو دوست داشتم جلوی پدرم ایستادم.بی احترامی نکردم اما گفتم من فلانی رو دوست دارم و حتی اگر بدبخت ترین آدم روی زمین باشه بازم باهاش هستم.
شما میگی همه چی داشت.
من فکر میکنم شما معیارهاتون برای ازدواج غلطه
اولین چیزی که به ذهنتون میاد زیباییه..بعد رفتار خوب.
بعدشم به نظر شما این خانوم همه چیز داشت.اما مهم ترین چیز رو نداشت.اونم عدم درک همسر آینده اش و پشتیبانی از اون.
فکر کردید این کم چیزیه؟
مطمئن باشید اگر عاشق شما بود هرجور بود سعی میکرد به شما برسه و در نهایت ارامش و احترام به پدرش میگفت که به شما علاقه داره و میخواد باهاتون ازدواج کنه
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
دارم فکر میکنم شاید اگه تحصیلات و تیپ زیبایی داشتم هیچ وقت این رفتار رو با من نمیکردن
شایدم بهتر باشه برم دنبال یه مدرک دانشگاهی بعد ازدواج کنم بابت همین مسئله تحصیل از خیلی ها جواب نه شنیدم
یه بار که یکی از اونها که از نظر خانواده و شخصیت اسم و رسمی برای خودشون دارن وقتی اصرار مار رو دیدن گفتن دختر ما تحصیل کرده هستش ولی پسر شما چی
برای ما ملاک تحصیلاته
باور کنید برای خیلی از فامیل ها و آشنا ها و غریبه اقدام کردم ولی خوب به خاطر تحصیلات جواب نه شنیدم
در صورتی که پسرای فامیل یا دوستان من که کمی تصیلات دانشگاهی دارن مثل من نه نشنیدن
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
سلام دوست عزیز اگه دختر خانوم دوست داشت میتونست پدرشو راضی کنه پس من یه چیز واسم مشخص سد دختر دارایی تو رو میخواد چون تو خانواده ای بزرگ شده که معیار اولشون پول هستش دوم اینک : دختر خانوم اعتماد به نفس ندارن چرا؟ چون شما داری تو زمونه ای زندگی میکنی که دیگه زوج های جوان خودشو همدیگه رو انتخاب میکنن نیازی به شناخت بیشتر نیستش فقط اذن پدر دختر واجبه حالا اگه مبینی دارن سنگ اندازی میکنن تو اینده دختر میره خونه باباش یه حرفایی بهش میزنن و ماد خونه خودت زندگیی واست زهر مار میشه اون الان نمیتونه رو حرف خودش وایسه حساب کن 2 سال بعد چی میشه من اینارو دیدم حالا مونده به مصلحت خودت به نظر من شما جفت تقدیری هم نیستید فدایت انشاالله موفق باشی.:305:
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یونس قنبری
سلام دوست عزیز اگه دختر خانوم دوست داشت میتونست پدرشو راضی کنه پس من یه چیز واسم مشخص سد دختر دارایی تو رو میخواد چون تو خانواده ای بزرگ شده که معیار اولشون پول هستش دوم اینک : دختر خانوم اعتماد به نفس ندارن چرا؟ چون شما داری تو زمونه ای زندگی میکنی که دیگه زوج های جوان خودشو همدیگه رو انتخاب میکنن نیازی به شناخت بیشتر نیستش فقط اذن پدر دختر واجبه حالا اگه مبینی دارن سنگ اندازی میکنن تو اینده دختر میره خونه باباش یه حرفایی بهش میزنن و ماد خونه خودت زندگیی واست زهر مار میشه اون الان نمیتونه رو حرف خودش وایسه حساب کن 2 سال بعد چی میشه من اینارو دیدم حالا مونده به مصلحت خودت به نظر من شما جفت تقدیری هم نیستید فدایت انشاالله موفق باشی.:305:
اتفاقا یکی از اصلی ترین علتی که من این قضیه رو منتفی کردم و یادم رفت بگم این بود که من نمیتونستم با دختری ازدواج کنم که مهم ترین مرکز تصمیم گیریش خانوادش باشه و اونها هم طرز فکرشون این طوری باشه
من 27 سال زندگی کردم و خدا سر شاهد هست البته نیازی هم به قسم نیست چون شما من رو نمیبینید و نمیشناسید ولی توی عمرم دستم برای لذت به یک نامحرم نخورده با یک نامحرم برای لذت حرف نزدم چون همیشه به این اعتقاد داشتم همون طور که من طوست دارم خانمم آفتاب مهتاب ندیده باشه دست نامحرم بهش نخوده باشه اون هم همین احساس رو داره بعدش در اولین تجربه این طور و با این فضاحت
نمیدانم حکمت خدا در چیه
چرا با من اینطور بازی شده
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
برادر عزیز
شکی در این نیست که داشتن مدرک دانشگاهی مهمه و متاسفانه برای خیلیا ملاک شده.
اما
مطمئن باشید اگر کسی بخواد سنگ بندازه و ایراد بگیره شما اگر با مدرک دکترا هم جلو برید ایراد میگیرن.
فکر بدی هم نیست.
من نمیدونم شغل شما چیه..تخصصتون چیه...علاقه تون چیه...
میتونید با توجه به این موارد رشته تحصیلی رو انتخاب کنید.که هم خیلی بهتون فشار از نظر روحی نیاد و هم اینکه به قولی یه مدرکی گرفته باشید.
ضمنا ناشکری هم نکنید.
تیپ زیبا که حتما چشمای رنگی و قد بلند و ...نیست
شما میتونید با شیک لباس پوشیدن و طرز صحبت کردن و نشستن و برخاستن به زیبایی ظاهر خودتون اضافه کنید.
توکلتون به خدا باشه.
اون خانوم قسمت شما نبوده و ما درایم یکسری واقیعت ها رو میبینیم.
من اگر شما برادرم بودید با توجه به شرایطی که ازین خانوم گفتید به هیچ عنوان برای برادرم انتخاب نمیکردم
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tomcat
دارم فکر میکنم شاید اگه تحصیلات و تیپ زیبایی داشتم هیچ وقت این رفتار رو با من نمیکردن
این طرز فکر را باید اصلاح کنید، شما ارزشمند و با شایستگی هستید ، اتفاقی رو که افتاده به فال نیک بگیرید و در جهت مثبت ازش بهره برداری کنید
ارزش انسانها به تحصیلات و دارایی ها و زیبایی ظاهرشون نیست ، هرچند این موارد بی اهمیت نمی باشند و هم کفو بودن را شامل می شود
اما رفتار و منش ما هست که ارزش وجودی ما را معنا می کند
بهترین همسر برای ما ، کسی است که ما را به خاطر وجودخودمان بخواهد ، و این خودمان، یعنی شخصیتی که ما با زحمت و تلاش می سازیمش
شایدم بهتر باشه برم دنبال یه مدرک دانشگاهی بعد ازدواج کنم بابت همین مسئله تحصیل از خیلی ها جواب نه شنیدم
خوشبختانه شما جوان هستید و پر از انرژی
چرا که نه ، می توانید برای ادامه تحصیل اقدام کنید ، البنه با این دیدگاه که برای بالا بردن آگاهی تون اقدام به تحصیل می کنید نه برای گرفتن زن!
می دانید چرا؟
چون اگر با دیدگاه بدست آوردن تحصیل جهت گرفتن زن ، مشغول به تحصیل شوید
دوران تحصیلتون بسیار ملال آور میشه و چنانچه بعد از اتمام تحصیلات با جواب منفی مواجه شوید ، بسیار سرخورده می شوید مگر اینکه از همین امروز روی عزت نفستون کار کنید
بنابراین
یکم) روی عزت نفس خودتون بیش تر از قبل کار کنید تا این فکر که عدم داشتن تحصیلات ، مشکل شخصیتی برای شماست در ذهنتون تعدیل بشه ( ما تحصیلات بدست می آوریم که اولا با داشتن تحصیلات و تخصص موقعیت های بهتر و فرصت های زیادی در جهت کار و درآمد در زندگی داشته باشیم و ثانیا آگاهی و دانش خودمون را بالا ببریم ) لذا وقتی شما کار خوب و درآمد کافی دارید می بایست هدف از داشتن تحصیلات برای خودتون کاملا مشخص و روشن بشود
دوم) مدتی هم زمان بدهید ( مثلا دوماه )، و اجازه بدهید مرور زمان بخشی از مشکلات را حل کند
اگر آن خانواده چراغ سبز نشان داند ، و چنانچه شما همچنان خواستار آن دختر خانوم بودید با حفظ عزت نفستون ، با دید مثبت استقبال کرده و ادامه دهید ، منتها خطوط اصلی زندگیتون را مشخص کنید ، و به آنها پایدار بمانید ، ببینید شما بسیار صادقانه و بی ریا برای ازدواج اقدام کرده اید ، اما رفتار آن خانواده( ابتدا پذیرفتن شما با همین شرایط فعلی ، و بعد تغییر موضع دادن و عنوان اینکه شما بیسواد هستید و اهمیت دادن به حرف دیگران ) نشان دهنده آن هست که این خانواده از استقلال نظر برای خود برخوردار نبوده و چه بسا در طول زندگی مشترک این مشکل به عنواین مختلف حتما دردسرساز خواهد شد -- دقت کنید که این دختر خانوم نیز تصمیماتش بر اساس حرف دیگران و با تغییر موضع پدر خانواده تغییر می کند )
سوم) چنانچه مدت زمان در نظر گرفته شده طی شد و اقدامی از سوی آن خانواده جهت ادامه برقرار نشد ، مسلم بدانید که جواب آن خانوده منفی است و اصرار بیشتر شما ، شرایط و تحمل را برای شما سخت تر خواهد کرد
چهارم) دوران نامزدی ( شش ماه تا یکسال) ، دوران شناخت هست ... حرف یک عمر زندگی است .به همین خاطر توصیه می شود در این دوران احساسات را دخیل نکنید تا بتوانید با اگاهی و بررسی همه مزایا و معایب تصمیم نهایی و سرنوشت ساز را برای خودتون بگیرید.
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tomcat
دارم فکر میکنم شاید اگه تحصیلات و تیپ زیبایی داشتم هیچ وقت این رفتار رو با من نمیکردن
این طرز فکر را باید اصلاح کنید، شما ارزشمند و با شایستگی هستید ، اتفاقی رو که افتاده به فال نیک بگیرید و در جهت مثبت ازش بهره برداری کنید
ارزش انسانها به تحصیلات و دارایی ها و زیبایی ظاهرشون نیست ، هرچند این موارد بی اهمیت نمی باشند و هم کفو بودن را شامل می شود
اما رفتار و منش ما هست که ارزش وجودی ما را معنا می کند
بهترین همسر برای ما ، کسی است که ما را به خاطر وجودخودمان بخواهد ، و این خودمان، یعنی شخصیتی که ما با زحمت و تلاش می سازیمش
شایدم بهتر باشه برم دنبال یه مدرک دانشگاهی بعد ازدواج کنم بابت همین مسئله تحصیل از خیلی ها جواب نه شنیدم
خوشبختانه شما جوان هستید و پر از انرژی
چرا که نه ، می توانید برای ادامه تحصیل اقدام کنید ، البنه با این دیدگاه که برای بالا بردن آگاهی تون اقدام به تحصیل می کنید نه برای گرفتن زن!
می دانید چرا؟
چون اگر با دیدگاه بدست آوردن تحصیل جهت گرفتن زن ، مشغول به تحصیل شوید
دوران تحصیلتون بسیار ملال آور میشه و چنانچه بعد از اتمام تحصیلات با جواب منفی مواجه شوید ، بسیار سرخورده می شوید مگر اینکه از همین امروز روی عزت نفستون کار کنید
بنابراین
یکم) روی عزت نفس خودتون بیش تر از قبل کار کنید تا این فکر که عدم داشتن تحصیلات ، مشکل شخصیتی برای شماست در ذهنتون تعدیل بشه ( ما تحصیلات بدست می آوریم که اولا با داشتن تحصیلات و تخصص موقعیت های بهتر و فرصت های زیادی در جهت کار و درآمد در زندگی داشته باشیم و ثانیا آگاهی و دانش خودمون را بالا ببریم ) لذا وقتی شما کار خوب و درآمد کافی دارید می بایست هدف از داشتن تحصیلات برای خودتون کاملا مشخص و روشن بشود
دوم) مدتی هم زمان بدهید ( مثلا دوماه )، و اجازه بدهید مرور زمان بخشی از مشکلات را حل کند
اگر آن خانواده چراغ سبز نشان داند ، و چنانچه شما همچنان خواستار آن دختر خانوم بودید با حفظ عزت نفستون ، با دید مثبت استقبال کرده و ادامه دهید ، منتها خطوط اصلی زندگیتون را مشخص کنید ، و به آنها پایدار بمانید ، ببینید شما بسیار صادقانه و بی ریا برای ازدواج اقدام کرده اید ، اما رفتار آن خانواده( ابتدا پذیرفتن شما با همین شرایط فعلی ، و بعد تغییر موضع دادن و عنوان اینکه شما بیسواد هستید و اهمیت دادن به حرف دیگران ) نشان دهنده آن هست که این خانواده از استقلال نظر برای خود برخوردار نبوده و چه بسا در طول زندگی مشترک این مشکل به عنواین مختلف حتما دردسرساز خواهد شد -- دقت کنید که این دختر خانوم نیز تصمیماتش بر اساس حرف دیگران و با تغییر موضع پدر خانواده تغییر می کند )
سوم) چنانچه مدت زمان در نظر گرفته شده طی شد و اقدامی از سوی آن خانواده جهت ادامه برقرار نشد ، مسلم بدانید که جواب آن خانوده منفی است و اصرار بیشتر شما ، شرایط و تحمل را برای شما سخت تر خواهد کرد
چهارم) دوران نامزدی ( شش ماه تا یکسال) ، دوران شناخت هست ... حرف یک عمر زندگی است .به همین خاطر توصیه می شود در این دوران احساسات را دخیل نکنید تا بتوانید با اگاهی و بررسی همه مزایا و معایب تصمیم نهایی و سرنوشت ساز را برای خودتون بگیرید.
در مورد گزینه دوم بیشتر توضیح بدید یعنی من خودم جلو برم و باز هم پیشنهاد بدم که برگردیم یا اینکه منتظر باشم که اونها بگن که برگرد
یعنی غرور اونها اجازه اینکار رو بهشان خواهد داد
بعد اگه که قرار باشه که بعد از 2 ماه خودم به اونها پیشنهادم رو بدم باید به خود دختر خانم به صورت غیر مستقیم(آخه از خانواده مذهبیه و اجازه نمیده که من به صورت مستقیم با اون صحبت کنم) یعنی از طریق دوستش بهش برسونم یا از طریق خانواده دختر خانم پیشنهادم رو بدم
لطفا راهنماییم کنید
بابا یکی جواب مارو بده
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tomcat
من پسری هستم 27 ساله دارای یک منزل و یک مغازه که به نام خودم هست تحصلاتم هم دیپلم هستم و دانشگاه هم قبول شدم ولی دیدم که بازار بهتر میتونم موفق باشم که همه اینها رو هم در جلسه خواستگاری گفته بودم
من یک چیزی که طی دوران نامزی متوجه شدم این بود که پدر دختر خانم با این وصلت مخالف و مادر و خود دختر خانم موافق بودن
علت مخالفت اولیه پدر و موافقت دختر و مادر را متوجه نشدید؟ اگر پدر مخالف بود و شما هم متوجه شدید چرا پی گیر نشدید و جدی نگرفتید؟
وقتی قرار شد خرید کنیم پدر ایشان خریدی بیشتر از اون چیزی رو گفتن که ما در خواستگاری توافق کرده بودیم یعنی حرف خودشون رو عوض کردن یه چیزی تقریبا دوبرار قرارمون قبلیمون
پدر زیر حرف و قول خودش زد. دلیل خوبی برای قابل اعتماد نبودن این خانواده است. چرا ناراحتید؟
خلاصه جرو بحث ما شروع شد و کا به جاهای باریک و خلاصه قهر کردن دختر ایشان شد وقتی من به اتفاق پدرم خواستیم برای حل موضوع به خانه ایشان بریم پدر ایشان زنگ زدن و گفتن که پدرم نیاید و خودم تنها برم
چرا قبول کردید؟ اگر قرار است خانواده ها صحبت کنند شما هم باید با خانواده می رفتید و قبول نمی کردید.
در اونجا چیزهایی شنیدم که مغزم سوت کشد اول دختره بود که میگفت به نظرم ما با هم تفاهم نداریم اگه العان به هم بزنیم بهتره که بعداز عقد بهم بزنیم (اصلا 180 درجه قبل صحبت میکرد چون واقعا من رو دوست داشت و عاشقم بود و من هم همین طور) که من در جواب گفتم که ما 1 ماه بیشتر باهم صحبت نکردیم یکمی زوده که قضاوت کنیم و بهتره که بازم بیشتر روی این موضوع فکر کنی.
خب وقتی دختر اعلام نارضایتی کرده و جوابش منفی بوده چه اصراری به ادامه دارید؟
بعد پدرش بود که میگفت خانواده خودم میگن دختر تو دادی به یه کاسب بیسواد
پدرشون خیلی راحت به شما توهین کردند و کلا پدر با شخصیت و عاقلی به نظر نمی رسند. اگر مخالف نامزدی دخترشان بودند چرا قبول کردند؟ بعد هم که خرید را دو برابر کردند و حالا هم که به شما از قول فامیلشان می گویند بی سواد. اگر در تصمیمش شک دارد و تحت تاثیر حرف فامیل است، بی خود خودت را گرفتارشان نکن. این که پدر است و سنی ازش گذشته اینجوری است، دختر و مادر ؟؟؟
وقتی این صحبت ها شد و حرف ها رد و بدل شد پدر ایشان گفتن که تا 1 ماه دیگه باز هم صحبت کنیم که اگه به تفاهم رسیدیم اونوقت عقد کنیم که البته ایشان باز هم حرف بیشتر از دوبرار شدن خرید رو پیش کشیدن و گفتن باید حتما انجام بدین.
وقتی من آمدم خانه و مشورت با چند نفر از بزرگان و مشاور هم چند جلسه رفتم به این نتیجه رسیدم که بهتره وصلت نشه
خب بزرگان و مشاور هم که گفتند بهتر منتفی بشه.
العان این 1 ماهه که بهم زدم بد جوری دارم عذاب وجدان میکشم که کارم درست بوده یا نه
تورو خدا بگید کارم درست بوده یا نه و کجای کارم اشتباه بوده
عذاب وجدان داری که حقی از دختر خانم و خانواده اش ضایع شده؟ به نظر من خیر. عذاب وجدان شما اشتباه است. شما که کار اشتباهی نکردید.
اما اگر ناراحت هستید که نامزدیتان به هم خورده، باید بگویم که فقط یک ماه و برای آشنایی بوده که متاسفانه شما زوج مناسبی برای هم نبودید و تمام شد. این که ناراحتی ندارد. خوب بود عقد می کردید و بعد عروسی با هزار دردسر و دادگاه و مهریه و ... مکافات جدا می شدید؟ الان فهمیدید مناسب هم نیستید و انشالله همسر مناسب خودتان را پیدا می کنید.
پرسیدید که چون دانشگاه نرفتم با من این برخورد را کردند؟ شاید دلیل آنها این باشد، اما شما نباید اعتماد به نفستان را از دست بدهید یا در تصمیمتان شک کنید. شما تشخیص دادید که بازار کار برایتان از دانشگاه مفیدتر است. الحمدلله که از نظر مالی هم از خیلی از دانشگاه رفته ها جلوتر هستید.
الان توی هر روستایی هم یک شعبه از دانشگاه .... هست. هر کس را که می بینی یا دانشگاه درس می دهد یا دانشگاه درس می خواند. سرعت رشدش از قارچ هم بیشتره.
3-4 سال بعد از ظهرها دو روز در هفته تفریحی بری کلاس لیسانس می گیری.
مهم مدرک نیست، مهم تاثیر این آموزشها بر دانش، نگرش و رفتار شماست.
با این تعاریفی که شما از اون خانواده کردید فکر می کنم مایل به هم خوردن نامزدی نیستند فقط خواستند سخت گیری کنند و توقعشان را ببرند بالا. اما من بودم بخاطر بدقولی و بی تربیتی و دهن بینی شان اصلا دیگه نزدیک نمی رفتم.
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
دوست عزیز
یعنی شما این همه بی ثباتی در نظر پدر و خود این خانم رو می تونید نادیده بگیرید؟فکر نمی کنید اینا همش یک نشانه بوده تا دقت بیشتری در تصمیم گیریتون داشته باشین؟باید دنبال کسی باشین که شما رو همینطور که هستین بخواد با تمام خوبیها و بدیها.
هیچ کسی به خاطر اینکه صرفا بخواد بقیه رو راضی کنه در تحصیل موفق نمیشه،اینکار با توجه به شغلی که برای خودتون انتخاب کردین فقط وقت شما رو تلف میکنه.جوری باشین که خودتون به خودتون افتخار کنین نه اینکه به چیزی تبدیل بشین که یک عده از شما خوششون بیاد!
خانواده ی ایشون باید نگران باشن که اسم کسی روی دخترشونه و حالا بر خلاف نظر قبلیشون دارن عمل می کنن و همه چیز رو بهم می زنن شما که در این ماجرا مقصر نبودین که بخواین عذاب وجدان داشته باشین،با توجه به اینکه من صیغه به این شکل رو شخصا بر خلاف تعالیم قران می دونم،اما در این دوره زمونه خوشبختانه جامعه نگاه سنتی به این مقوله ی به اصطلاح اسم گذاشتن روی کسی نداره پس عذاب وجدان شما کاملا بی دلیله.
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
به نظر من علت مخالفت پدر ایشان این بود که ما به نظر ایشان سر مهریه زیاد چانه زدیم و از 700 سکه به 200 سکه کاهش دادیم که به نظرم زیاد تو ذوقش خورده بود و سر مهریه صیغ هم بازم ناراحت شده بودن چون پدر ایشان 1 سکه برای مهریه صیغه اعلام کردن کهپدرم من گفتن یک ربع سکه(که به نظر خودم هم نیازی نبود که سکه مهریه رو هم کم میکردیم). و فکر کنم که ایشان با مبلغ برای خرید مخالف بود. و من وقتی پی بردم که مار از کار گذشته بود البته قبول دارم من اینجا یکمی کوتاهی کردم شاید اگر پیگیر ماجرا بودم هیچ وقت کار به جاهای باریک کشیده نمیشد و همون دختر بارها گفت بیا موضوع رو حل کن و من به جای این کار با اونها لج کردم و به دختر خانم گفتم که خود پدرت کار رو خراب کرده و خودش هم درستش کنه که اشتباه بزرگ من اینجا بود و باعث شد که دختره فکر کنه من باباش رو تحویل نمیگرم (البته همه اینا نحلیل منه شاید اصلا درست نباشه و این خانواده خواستن با اینکار من رو جواب کنن در واقع بهانه گیری کردن)
بابت اینکه چرا خودم تنها رفتم چون ایشان میگفتن من نمیتانم جلوی پدرم صحبت کنم در واقع پدر دختر خانم روشون نمیشد بنابراین گفتن که بدون پدرم برم (البته توی اون جلسه پدر ایشان گفتن که چرا مسائل رو خودت بدون حضور کسی دیگه و به تنهایی حل نمیکنی و کسانی دیگر رو وساطت میکنی که البته چون من توی این مسائل خصوصا مادی زیاد تجربه نداشتم به خاطر همین سعی میکردم با حضور پدرم حل کنم ک این برای اونها قابل تحمل نبود)
به نظرم دختره تحت فشار خانوادش این صحبت رو کرده بود شایدم واقعا خودش به این نتیجه رسیده بود
والله عقل من هم همین رو میگه و نباید دیگه ادامه بدم ولی نمیدانم با احساسم و دلم چه کار کنم؟ دلم به حال اون دختره هم میسوزه
البته نمیدونم شاید علت این همه اسرار من و دل سوزی ها و عذاب وجدانم به خاطر این باشه که تا حالا با هیچ جنس مخالفی ارتباط نداشتم و به خاطر همین که حالم اینطور خرابه
نمیدانم ...
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
tomcat گرامی
به تالار همدردی خوش آمدید
با توجه به اینکه مشاوره رفته و راهنمایی گرفته اید ، و با توجه به گفته های شما و اینکه آنها منصرف شده و عقب نشینی کرده اند ، و بدقولی ها .
بهتره از این موضوع کاملاً صرف نظر کنید ، و منتظر نباشید و بعد از مدتی ترمیم عاطفی و احساسی پی گیر کیس های دیگر باشید .
هرگز در دوران نامزدی که هدف شناخت هست وارد فاز احساسات نشوید .
پا ورقی
======
عنوان تاپیک شما کلی و مبهم است لطفاً عنوانی متناسب با مسئله خود را در پست بعد ارسال کنید تا جایگزین کنیم .
.
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
این عنوان خوبه
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
salam bebin doste man man ham hodode 6 mahe pish rabetam ro ba namzadam be ham zadam mikham az negahe ye dokhtar begam ke in majara kheili sakht bod vali kam kam man ham paziroftam ke bedarde ham nemikhordim pishnahadam in e ke zaman bede
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
ببینید العان چند روزه که من سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی باز دارم بدتر میشم حتی مسافرت هم رفتم ولی از قبل بدتر شدم و نمیتونم از یادم پاکش کنم یا حداقل کمتر یادش کنم ولی میبینم که باز نمیشه
-
RE: خواهش میکنم شما بگید کارم درست بود یا اشتباه دارم دیوانه میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pinash
salam bebin doste man man ham hodode 6 mahe pish rabetam ro ba namzadam be ham zadam mikham az negahe ye dokhtar begam ke in majara kheili sakht bod vali kam kam man ham paziroftam ke bedarde ham nemikhordim pishnahadam in e ke zaman bede
تایپ غیر فارسی بر خلاف قوانین تالار است. لطفا ازین به بعد پستهای خود را به فارسی بفرستید
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
با سلام شرمنده چند وقت سر نزدم امروز یه چند روزیه که بعد بیش از 2 ماه از بهم خوردن نامزدی کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که واقعا قسمت ما نبوده که بهم برسیم
تا اینکه امروز ظهر وقتی کامپیوترم رو روشن کردم دیدم یاهو مسنجرم یهویی باز شد با ایدی نامزدم (در دوره نامزدی بعضی شبها با هم به جای اس دادن چت میکردیم) یه پیغام برام فرستاده که توش یک علامت سوال زده من ای یک ماهه دارم هر روز ایدیش رو نگاه میکنم هیچ وقت آنلاین نبوده و اصلا هم اهل چت بازی نبوده من هم در جوابش چند تا علامت سوال فرستادم تا حالا که تقریبا چند ساعتی گذشته که هیچ جوابی نداده به نظر شما امکان داره اشتباهی فرستاده باشه یا خواسته یک ارتباط برقرار کنه و چراغ سبز نشان بده نظر شما چیه؟
ممنون میشم راهنمایم کنید
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
از دوستان ممنون میشم که من رو راهنمایی کنند
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
همون چند تا علامت سوال كه فرستادي بسه. لازم بشه جواب ميده. درضمن اگر قرار باشه چيزي رو دوباره شروع كنيد بايد رسمي و از طرف خانواده ها باشه. دفعه پيش هم علت بهم خوردن، خانواده ها بودند پس بنظر مي رسه شرط رضايت اونها در اولويت اوله و اگر حتي شما يواشكي دونفري با هم حرف بزنيد فايده اي نداره.
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
به نظر شما امکان داره این یک چراغ سبز باشه که من ب صورت رسمی جلو برم
فعلا منتظرم که ببینم دوباره چیزی میفرسته یا نه تورو خدا برام دعا کنید
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
دوستان کسی نیست که یکمی منو راهنمایی کنه فقط همون یک دوستمون بود کسی نیست
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
دوست عزیز سلام
تا میتونی صبر داشته باش متمرکز شو به جنبه های دیگه زندگی
توکل بخدا داشته باش
اگه هدف ادامه هست سعی کن رسمی و زیر نظر خانواده ها باشه
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
فردا میخوام که یکی رو واسته کنم بره شاید یک جورایی راضیشون کنه یا بگه که حرف حسابشون چیه که بتونم بازم برگردم خدا کنه که بتونه راضیشون کنه وگرنه من دق میکنم البته فکر نکنم که راضی بشن چون تا حدودی اخلاقشون دستم اومده حتی اگر دختره هم راضی باش خانوادش نمیزارن
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
از این میترسم که نکنه بگن نه و سنگ روی یخ بشم
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
سلام خدمت دوستان امروز دختر خانم بهم اس داد و خلاصه کار به صحبت تلفنی کشیده شد بهم گفته از من انتظار نداشته به همین راحتی من رو بزنی کنار که من گفتم شما من رو گذاشتی کنار و شروطی گذاشتی که من رو رد کنی و میگفت چرا به خاطر من این کار و اون کار رو نکردی قراره فردا برم به صورت حضوری بیرون ببینمش
به نظرتون چی بگم بهش که دلش نرم بشه و برگرده آخه میگفت فقط میخوام ببینمت صحبتهایی باهات داشته باشم و وقتی ازهم جدا شدیم میخوام نه تو به فکر من باشی نه تو توروخدا جوابم رو بدید
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
دوستان لطف کنید یکمی من رو راهنمایی کنید
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
همون چند تا علامت سوال كه فرستادي بسه. لازم بشه جواب ميده. درضمن اگر قرار باشه چيزي رو دوباره شروع كنيد بايد رسمي و از طرف خانواده ها باشه. دفعه پيش هم علت بهم خوردن، خانواده ها بودند پس بنظر مي رسه شرط رضايت اونها در اولويت اوله و اگر حتي شما يواشكي دونفري با هم حرف بزنيد فايده اي نداره.
در تکمیل صحبتهام...
مشخص بود که کار به گفتگوی دونفره یواشکی می رسه.
دختر خانم شما رو دوست داره و اینکه میگه بعد صحبت نه تو به فکر من باش نه من به فکر تو الکیه. می خواد تورو متوجه کنه که به پاش وایستی و یجور تهدید نرم برای بیان این مطلبه که تورو خدا یه کاری کن من نرم!
اما شما...
ببینید علی رغم نیت دختر خانم که برای من محرز هست شما بر سر توافقات قبلی بمونید و زیرش نزنید. یعنی اینکه اگر نمی تونید واقعا خرج عروسی رو دوبرابر کنید نکنید. خیلی خیلی مهم هست که دختر خانم رو توجیه کنید. بهش بگید من واقعا نمیتونم و از توان من خارجه که بخوام هزینه ها رو دوبرابر کنم. بحث دوست داشتنم یک طرفه و بحث آرامش فکری و سلامت روحیم هم یکطرف. نمی خوام بخاطر قرض و قوله همین اول زندگی تحت فشار باشم و مطمئنا این فشار به زندگی دونفریمون میاد و اولین کسی هم که اذیت خواهد شد خود شمایی. اینو مطمئنم اگر داشته باشم و اگر خداوند روزی بیشتری بهم بده 100% از خرج کردن برای شما دریغ نمی کنم اما در شرایط موجود لزومی به چنین اثباتی نمی بینم و ترجیح می دم توی زندگیم با کار و تلاش عشق و دوست داشتنم رو ثابت کنم.من به همکاری شما نیاز دارم و شما هم اگر خواهان این ارتباط هستی بهتره خانواده رو متوجه این قضیه بکنی و کنار من وایستی نه در مقابل من. شما اگر با من باشی من هر مشکلی رو تحمل می کنم ولی اگر بری در جبهه مقابل من چطور می تونم روی پشتوانه شما حساب کنم....
آقای tomcat:
لازم نیست حرفاتون رو ویرایش یا سانسور کنید. قول الکی ندید. دخترخانم خودش اومده دنبالت پس تورو می خواد. فقط قانعش کن همین! و نترس از اینکه بذاره بره چون اینجوری الگوی بدی در زندگی درست می کنی. نترس و مرد باش!! و در اولین فرصت پس از گفتگوی ضمنی تون فورا با واسطه و ریش سفید محترم، رابطه رو دوباره رسمی کنید و یادتون نره بر اعصاب و حرفهایی که می زنید کنترل داشته باشید....جانب احترام رو همیشه داشته باشید.
داخل پرانتز عرض میکنم:بحث اینکه به دختر خانم بگید شما اول یه چیز گفتید بعد زدید زیر قولتون پدرت ال کرد بل کرد و غیره رو هرگز مطرح نکنید(احساسات ایشون رو جریحه دار نکنید). فقط دختر خانم و به طبع اون خانواده محترمش رو راضی کنید که دوبرابر کردن خرج عروسی به صلاح نیست...
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
همون چند تا علامت سوال كه فرستادي بسه. لازم بشه جواب ميده. درضمن اگر قرار باشه چيزي رو دوباره شروع كنيد بايد رسمي و از طرف خانواده ها باشه. دفعه پيش هم علت بهم خوردن، خانواده ها بودند پس بنظر مي رسه شرط رضايت اونها در اولويت اوله و اگر حتي شما يواشكي دونفري با هم حرف بزنيد فايده اي نداره.
در تکمیل صحبتهام...
مشخص بود که کار به گفتگوی دونفره یواشکی می رسه.
دختر خانم شما رو دوست داره و اینکه میگه بعد صحبت نه تو به فکر من باش نه من به فکر تو الکیه. می خواد تورو متوجه کنه که به پاش وایستی و یجور تهدید نرم برای بیان این مطلبه که تورو خدا یه کاری کن من نرم!
اما شما...
ببینید علی رغم نیت دختر خانم که برای من محرز هست شما بر سر توافقات قبلی بمونید و زیرش نزنید. یعنی اینکه اگر نمی تونید واقعا خرج عروسی رو دوبرابر کنید نکنید. خیلی خیلی مهم هست که دختر خانم رو توجیه کنید. بهش بگید من واقعا نمیتونم و از توان من خارجه که بخوام هزینه ها رو دوبرابر کنم. بحث دوست داشتنم یک طرفه و بحث آرامش فکری و سلامت روحیم هم یکطرف. نمی خوام بخاطر قرض و قوله همین اول زندگی تحت فشار باشم و مطمئنا این فشار به زندگی دونفریمون میاد و اولین کسی هم که اذیت خواهد شد خود شمایی. اینو مطمئنم اگر داشته باشم و اگر خداوند روزی بیشتری بهم بده 100% از خرج کردن برای شما دریغ نمی کنم اما در شرایط موجود لزومی به چنین اثباتی نمی بینم و ترجیح می دم توی زندگیم با کار و تلاش عشق و دوست داشتنم رو ثابت کنم.من به همکاری شما نیاز دارم و شما هم اگر خواهان این ارتباط هستی بهتره خانواده رو متوجه این قضیه بکنی و کنار من وایستی نه در مقابل من. شما اگر با من باشی من هر مشکلی رو تحمل می کنم ولی اگر بری در جبهه مقابل من چطور می تونم روی پشتوانه شما حساب کنم....
آقای tomcat:
لازم نیست حرفاتون رو ویرایش یا سانسور کنید. قول الکی ندید. دخترخانم خودش اومده دنبالت پس تورو می خواد. فقط قانعش کن همین! و نترس از اینکه بذاره بره چون اینجوری الگوی بدی در زندگی درست می کنی. نترس و مرد باش!! و در اولین فرصت پس از گفتگوی ضمنی تون فورا با واسطه و ریش سفید محترم، رابطه رو دوباره رسمی کنید و یادتون نره بر اعصاب و حرفهایی که می زنید کنترل داشته باشید....جانب احترام رو همیشه داشته باشید.
داخل پرانتز عرض میکنم:بحث اینکه به دختر خانم بگید شما اول یه چیز گفتید بعد زدید زیر قولتون پدرت ال کرد بل کرد و غیره رو هرگز مطرح نکنید(احساسات ایشون رو جریحه دار نکنید). فقط دختر خانم و به طبع اون خانواده محترمش رو راضی کنید که دوبرابر کردن خرج عروسی به صلاح نیست...
ممنون از راهنمایت من دیشب یه 20 دقیقه ای تلفنی که باایشان صحبت کردم گفتن که میخوان یکسری مسائل رو که پیش آمده بود رو برام توضیح بدن که فردا دچار سوء تفاهم نشید و پدر و مادرم در این جریان هیچ نقشی نداشتن و این تصمیم خودم بوده که ما به درد م نمیخوریم ایشان میگفتن که شما چرا خیلی راحت از من گذشتی و پای من هیچ کاری نکردی چرا به خاطر من چلوی پدر و مادرت نایستادی این رو که گفت من دیگه کپ کردم این دیگه چه صحبتی بود کرد دختر هرجه قدر هم که بی سیاست باشه نباید این حرف رو بزنه که به خاطر من جلوی خانوادت وایسا اینه که ته دل من رو میلرزونه و احساس میکنم اگر ایدئولوژی ایشان این باشه خوب این در زندگی آینده خیلی خطرناک خواهد بود لاقل برای من که نمیتونم با خانوادم قطع ارتباط یا مقابلشون وایسم بابا ناسلامتی پدر و مادرم هستند بیگانه که نیستم کافر هم این کار رو با پدر و مادر خودش میکنه؟ البته شاید این صحبتی که کرده صحبتی بوده که در خانه ایشان میشه و ایشان آمده به من منتقل کرده شایدم از روی بچگی این صحبت رو کرده نمیدانم تو رو خودا راهنمایم کنید چکار کنم
یعد یک چیز که یادم رفت بگم اینه که حس ششم میگه که مادرش از این ارتباط اطلاع داره آخه ایشان در خانه و شب صحبت کرد البت در حمام صحبت میکرد چون صدا میپیچید
ویک یک چیز اینکه من دانستم که مادر ایشان در خانه همه کاره هستند البته اینجوری نشان نمیدن
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
یک خط صاف و مستقیم درنظر بگیرید و روی همون حرکت کنید. ایشون نیاز به اطمینان از سمت شما احساس کرده که گفته چرا جلوی خانواده ات بخاطر من واینستادی. از هر کاهی کوه نسازید. گفتگو گفتگو گفتگو... کلید حل مشکل شماست. دختر خانم رو توجیه کنید. انقدر با شک و تردید حرف نزید. سر حرفتون بایستید. ایشون هم این تردید رو متوجه میشه و از شما ثبات می خواد....دلیل دوست داشتن می خواد. خودش هزینه عروسی رو دوبرابر کرده یا خانواده اش مهم نیست... مهم اینه که دلیل بیارید توجیهش کنید. با دلش راه بیایید.
نکته: ببینید برای خانواده دختر خیلی سخته که دخترشون یک ماه با یکی صیغه باشه بعد همه چی بهم بخوره(اونهم در جامعه ایرانی). اونها در شرایط جالبی نیستند و از طرفی نمیخوان که بعدها گفته بشه دخترشون رو به ما انداختند. با رعایت همه حرمتها حرفتون رو بزنید و میدون رو خالی نکنید. اگر حرفهایی که بهتون گفتم به اونها بگید 99% موفق میشید. 1% هم ممکنه خانواده گیر و اذیت کنی باشن که دراینصورت باید خوشحال باشید عروسی سر نگرفت.
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
یک خط صاف و مستقیم درنظر بگیرید و روی همون حرکت کنید. ایشون نیاز به اطمینان از سمت شما احساس کرده که گفته چرا جلوی خانواده ات بخاطر من واینستادی. از هر کاهی کوه نسازید. گفتگو گفتگو گفتگو... کلید حل مشکل شماست. دختر خانم رو توجیه کنید. انقدر با شک و تردید حرف نزید. سر حرفتون بایستید. ایشون هم این تردید رو متوجه میشه و از شما ثبات می خواد....دلیل دوست داشتن می خواد. خودش هزینه عروسی رو دوبرابر کرده یا خانواده اش مهم نیست... مهم اینه که دلیل بیارید توجیهش کنید. با دلش راه بیایید.
نکته: ببینید برای خانواده دختر خیلی سخته که دخترشون یک ماه با یکی صیغه باشه بعد همه چی بهم بخوره(اونهم در جامعه ایرانی). اونها در شرایط جالبی نیستند و از طرفی نمیخوان که بعدها گفته بشه دخترشون رو به ما انداختند. با رعایت همه حرمتها حرفتون رو بزنید و میدون رو خالی نکنید. اگر حرفهایی که بهتون گفتم به اونها بگید 99% موفق میشید. 1% هم ممکنه خانواده گیر و اذیت کنی باشن که دراینصورت باید خوشحال باشید عروسی سر نگرفت.
ببینید شک داشتن به خاطر فقط به خاطر این صحبت ایشان نبوده این برنامه رو توی خانواده خودشون هم داشتن یعنی خانواده ایشان با تمامی افراد خانواده پدر خانواده قطع ارتباط کردن به این دلیله که من میترسم بعد اگر واقعا برای اون خانواده 1 ماه صیغه بودن دخترشون مهمه چرا پدر خانواده مرتب صحبت از این میکرد که اگر شد اگر هم نشد هیچ عیبی نداره یا حرف من رو زمین بندازن بهیچ عنوان دختر بهشون نمیدم چرا از موضع خودشون کمی با اینکه چند بار ما اقدام کردیم و توضیح دادم که امکان پذیر نیست برای من شرایط شما ولی هیچ کوتاهی نیامدن و خواسته هاشان در هر جلسه بیشتر میشد؟
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
یکی نیست مارو نصحیتی راهنمایی چیزی کنه
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
دوست عزیز
پست های سرافراز رو دوباره مرور کن
خیلی قشنگ و واضح راهنماییت کرده
موفق باشی
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
من امروز رفتم ملاقاتش سعی کردم تا اونجایی که میتونم آرام صحبت کنم و تند نشم و در صحبت هاش حق رو به او دادم البته بیشتر دردل بود وخیلی دلش پر بود و بهش گفتم که میخوام برگردم و میخوام یک زندگی خوب شاد درست میکنم و چکار میکنم خلاصه نزدیک 2 ساعت هرچه بهش گفتم قبول نکرد و گفت من جوابم نه هستش به هرگی قسمش دادم گوش نکرد نمیدانم اگر قصدش برگشتن بود پس چرا قبول نکرد که من بازم جلو برم نمیدانم قصدش فقط ناراحت کردن من بود یا واقعا میخواست که به منتوضیح بده که جریان چه بوده ترورو خدا بهم بگین چکار کنم
فقط زودتر بگین خواهش میکنم
البته زیاد توی مسائل ریز وارد میشد و میگفت تو چرا فلان کار رو نکردی تو چرا نگفتی که حاظرم برای تو هر کاری که میخوای انجام بدم آخه من گفته بودم که هر کاری که از دستم بیاد و در رضای خدا باشه
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
سلام دوست عزیز
من فرصت نکردم تمام نظرات رو بخونم.تنها چیزییکه میتونم بگم این که شما باید به عنوان یه مرد محکمتر حرفاتونو بزنین.نه اینکه جنگ و دعوا کنین اصلا.ولی با قاطعیت روبروش قرار بگیرین و حرفاتونو بزنین.به نظرم ایشون و خونوادش شما رو خوابوندن تو آب نمک!البته شرمنده که اینو گفتم ولی احتمال زیاد همینطوره.
اگه بهش محکم بگین که اینهمه طول و دراز دادن بی معنیه و اگه نظرت مثبته بهم اعلام کن مسلما میفهمین چه قصدی دارن.ولی اگه با عجز و تمنا باهاش صحبت کنبن فکر کنم همچنان این ماجرا ادامه خواهد داشت.
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sepide_roshan
سلام دوست عزیز
من فرصت نکردم تمام نظرات رو بخونم.تنها چیزییکه میتونم بگم این که شما باید به عنوان یه مرد محکمتر حرفاتونو بزنین.نه اینکه جنگ و دعوا کنین اصلا.ولی با قاطعیت روبروش قرار بگیرین و حرفاتونو بزنین.به نظرم ایشون و خونوادش شما رو خوابوندن تو آب نمک!البته شرمنده که اینو گفتم ولی احتمال زیاد همینطوره.
اگه بهش محکم بگین که اینهمه طول و دراز دادن بی معنیه و اگه نظرت مثبته بهم اعلام کن مسلما میفهمین چه قصدی دارن.ولی اگه با عجز و تمنا باهاش صحبت کنبن فکر کنم همچنان این ماجرا ادامه خواهد داشت.
فکر کنم اگر همه رو میخوندی قضاوت دیگه ای میکردی
امروز با دختره که رفته بودیم بیرون فقط آمده بود یک جور باباش رو تبرئه کنه از حرف هاش اینطور فکر کنم باباش متوجه شده بود که باعث بانی همه این مشکلات خود شخص ایشان هست به همین خاطر دختره آمده بود که بگه تمام تصمیات رو خودم گرفتم ولی اینطور نیست با توجه به شناختی که از دختر خانم کسب کرده بودم البته این دختر خانم خیلی عزیز بود ولی چه فایده.
دوستان من یک چیزی رو از صحبت های قبل و بعد و حرف هایی که رد وبدل شده توی این چند وقته از ایشان خانواده محترمشان متوجه شدم به این علت مشکلات پیش آمد و ماجرا بهم خورد که برای شما میگم.
ما که روز اول رفتیم خواستگاری خوب خانواده ایشان خیلی خوب مارو پسند کردن ولی از اونجا که خانواده ایشان دهن بین بودند و در صحبتهای ایشان متوجه این عیب شدم که به حرف دیگران زیاد توجه میکنن اقوام ایشان گفتند که چرا دختر خود را به یک کاسب بیسواد دادید (قابل توجه باشه که ایشان خیلی دوست داشتن که من وارد اداره بشم و درسم رو اداره بدم در واقع موقعیت من رو یک جور ننگ میدونستند از حرفهای امروزشون هم متوجه شدم که میگفت چرا نرفتی تو اداره و درست رو ادامه ندادی) و از اونجا که ایشان به حرف مردم خیلی توجه میکردند و در واقع میخواستند که این کمبود من رو جبران کنن و بگن که آقا پسر خیلی خاطر دختر خانم رو میخواد بنابراین اون شروط سنگین رو گذاشتن و از اونجا که من مقابل خواسته غیر معقول اونها ایستادم و زیر بار نرفتم (البته شاید اینجا من باید طور دیگه ای رفتار میکردم یکمی از خودم انعطاف نشان میدادم و سریع در مقابل اونها موضع نمیگرفتم) و اونها به هیچ عنوان فکر نمیکردن که من عقب بکشم (از هاج واج شدنشون بعد از انصراف بنده متوجه شدم که انتظار نداشتن) بنابراین مرتب میگفتن اگر خواستی بهم بخوره هیچ عیبی نداره و بذار بهم بخوره چیزی که نمیشه (ولی بعدش من از طریق صحبت امروز دختر خانم متوجه شدم که ایشان و خانوادش تحت شار روحی خیلی زیادی هستند) روی خواستشون پافشاری کردن و خلاصه کار به جدایی کشید و یک چیز دیگه من متوجه شدم این بود که اونها با اینکه میدانستند درآمد من حداقل 3 برابر یک معلم هست ولی باز هم حاضر بودن من کارمند و دارای مدرک حداقل فوق بودم ولی کاسب نبودم آخه گناه من این وسط چی بود خوب من رو همین جوری روز اول دیدن چرا دیگه این فیلم رو سرم در آوردن آخه مگه احساسات و غرور ندارم امروز برای اینکه دختره رو برگردونم و راضیش کنم هر چه میگفت حق رو به اون دادم و حتی ناحقاش و حسابی خودم رو به لجن کشاندم برای اینکه فقط برشگردونم
این بود برداشت اینجانب از تحرکات و اعمال اونها
خلاصه زندگی من این دو ماهه حسابی به لجن کشیده شده و از زندگی و کار حسابی دور شدم و در کارم حسابی ضربه خوردم طوری که سود این ماه من بسیار کمتر از ماههای گذشته شد و اصلا دوست ندارم به سمت اینجور خانواده های برم حداقل روی صحبت خود وایسادن رو ندارن و اینقدر دهن بینن
-
RE: عذاب وجدان بعد از بهم خوردن نامزدی
دوستان اگر نظر بدن ممنون میشم