-
شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
با سلام
من 34 و شوهرم 38 ساله هستيم.مدت 6 ساله كه ازدواج كرديم البته قبل از ازدواج نزديك 2 سال عقد بوديم.همسرم يه ازدواج ناموفق داشته.كه از اون ازدواج كه 5 سال طول كشيده بود 2 تا بچه دختر و پسر داره. اوايل بچه ها پيش همسرم بودن يعني حدودا 2 سالي با ما زندگي ميكردن ولي بعد مادرشون اونها را گرفت و با خودش به خارج از ايران برده البته شوهرمم خيلي راضي بود كه بچه ها پيش ما نباشن.در اون مدتي كه بچه ها پيش ما بودن مدام به همسرم ميگفتم كه منم بچه ميخوام ولي اون همش منو متقاعد ميكرد كه همين دوتا بچه هامونن و اگه تو خودت بچه دار بشي نميتوني باهاشون خوب تا كني.بعد از اينكه بچه ها از پيش ما رفتن باز به من مي گفت فعلا بزار يه نفس راحت بكشيم. خدائيش منم بهش فشار نمي آوردم با خودم ميگفتم بايد بهش فرصت بدم.بعد از 2 سالي مه از رفتن اون بچه ها گذشت من ديگه پيگير شدم و حتي ديگه قرص نخوردم و جلوگيري نداشتم.اما ديدم خبري نشد.رفتم پيش دكتر زنان بعد از كلي آزمايش و اينا گفت تو مشكلي نداري همسرت بايد آزمايش بده. وقتي بهش گفتم بعد از چند وقتي كه از بچه داشتن برام بد گفت ولي ديد من مسرم بهم گفت وازكتومي كرده همون موقع كه بچه دومش به دنيا اومده يعني قبل از آشنائي با من؟ و اين موضوع را از من مخفي كرده.حلا هم اصلا حاضر نيست كه عمل كنه ميگه تحت هيچ شرايطي بچه نميخواد و ميگه بايد بين من و بچه يكي را انتخاب كني!
ببخشيد كه طولاني شد . از اين خلاصه تر نتونستم بگم.
خواهشميكنم راهنمائيم كنيد.
من در اين مورد ( وازكتومي ) با هيچ كدوم از افراد خونوادم حرفي نزدم
به راهنمائي شما خيليييييييييييييييييي نياز دارم:316:
از كارشناسان سايت خواهش ميكنم بهم مشاوره بدن .
واقعا كم آوردم مدام به جدائي فكر ميكنم. آخه زندگيي كه توي اون اصلا خواسته ها و هدفهاي من هيچ اهميتي نداشته باشه و اصلا رضايتمندي من براي همسرم مهم نباشه چه ارزشي داره. خيلي افسرده شدم .
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
سلام دوست عزیز
منم خیلی ناراحت شدم
بلید این موضوع رو با شما در میون میذاشتن
حالا اینجا یه کم صبر کنین تا اون هایی که تجربه دارن در این مورد بیان و راهنماییتون کنن
در ضمن به نظر من عنوان تاپیکتون با متنی که گفتین زیاد هم خوانی نداره
در کنار حرفهای دوستان که بعدا میگن عمل برگشت وازکتومی در صد موفقیتش خیلی پایینه
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
سلام شوكاي عزيز
خواهش مي كنم بهم بگو اصلا اين زندگي كه پشتش يه دروغ به اين بزرگي هست چيزي كه با هيچ چيز قابل جبران نيست چه ارزشي داره . الان حدود چند ماهي ميشه كه من قضيه وازكتومي را فهميدم. باور كن همش با خودم توي جنگم.همش فكرم مشغوله. فكر ميكنم كابوس ميبينم. يه خواب راحت نداشتم. ديگه اصلا بهش اعتمادي ندارم. از خودم بدم مياد.
لطفا منو راهنمائي كنين.:316:
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
واقعا حق میدم بهت,کاملا درک میکنم
اینو بگین که خصوصیات دیگه ی همسرتون چه جوریه؟
از بقیه ی خصلت های همسرتون راضی هستین؟
چرا با وجود داشتن 2 تا بچه که ایشون داشتن حاضر به ازدواج با ایشون شدید؟
بچه خیلی دوست دارین؟
دیگه...
آهان راستی فکر کنم اگه تو همین تاپیک ادامه بدین بهتره ولی درخواست کنین اسم تاپیکتون رو عوض کنند(از طریق ارتباط با ما,پایین صفحه)
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
آيا وازكتومي قابل برگشت است؟ يعني با جراحي شوهرت دوباره مي تونه بچه دار بشه؟
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
خوش خبر گرامی سلام سال نو مبارک
به نظرم این موضوع از دو جنبه شما را ناراحت کرده:
1. اینکه همسرت این موضوع را از شما پنهان کرده. فکر میکنی در مورد یک موضوع مهم بهت دروغ گفته شده. احساس میکنی ایشون به تنهایی برای زندگی دو نفرتون (زندگی مشترکتون) یک تصمیم خودخواهانه گرفته. و حالا بقیه کار را شما بعهده گرفتی با دامن زدن به این حس بد و با افکاری نظیر اینکه رو دست خوردی، دیگه چه دروغهای دیگه ای ممکنه بهت گفته باشه، چقدر میشه به این آدم وزندگی با این آقا اعتماد کرد و...
2. اینکه شما علاقه داری بچه دار بشی و با اینکار همسرت، فکر میکنی که دیگه اینکار ممکن نیست.
الان یکسر این ماجرا شما هستید و یکسر همسرت و عقبه ای که داره. لازم است خاطر نشان کنم که همسرت تنها مردی نیست که این کار را کرده. و شما هم تنها زنی نیستی که با شنیدن همچین خبری شوکه شدی. بعضی از آقایونی که در زندگیهای قبلی شکست خورده اند اینکار را میکنند. خیلیهاشون توی زندگی اول با زنی مواجه بوده اند که علیرغم میل همسر بچه دار شده (احتمالا برای رام کردن مرد چموش یا ثبات و دوام زندگی) و در مقابل اعتراض مرد، نا موفق بودن روشهای بارداری را ذکر میکنند. یا حتی پیش می آید که مرد فکر میکند زن نظر او را در مورد تعداد بچه ها یا زمان بچه دار شدن، محترم نمیشمارد و این میشود که خودش دست بکار میشود. عده قلیلی از مردان هم برای آسایش در روابط ج.ن.س.ی با همسر، و یا خیلی دلایل دیگر اینکار را میکنند از جمله کمک به همسر برای پرهیز از عوارض قرصها یا روشهای دیگر ضد بارداری.
به هر حال با اینکه عمل همسر شما بسیار ناپسند بوده و فریب در ازدواج نام دارد و... اما شما که این چند ماه را در این زندگی ماندی حتما با خودت فکر کرده ای که این زندگی نکات مثبتی دارد و این همسر خصلتهای خوب زیادی دارد که ارزش حفظ کردن را داشته باشد. اگر اینطور است، سعی کن خودت را آرام کنی با روشهای سازنده ای که بلدی. فکر کن ببین چقدر وجود بچه حقیقتا ( و نه تحت تاثیر این اتفاق) در زندگیت برات مهم است. اگر به هر شکل علاقمندی بچه داشته باشی، به هر حال همسرت هم باید علاقه داشته باشه درسته؟ بچه دار شدن یا نشدن تصمیمی است که دو نفر باید با هم بگیرند و بهتر است قبل از ازدواج حتما راجع به این موضوع و حتی تعداد بچه ها و نیز نکات کلی تربیتی آنها صحبت شود. نمیدانم شما قبل از ازدواج چه توافقی کرده اید. اما اگر برای شما مهم است که از این زندگی بچه داشته باشید، لازم است که همسرتون متقاعد بشن. خبر خوب اینکه وازکتومی با درصد زیادی (بسته به اینکه چند سال از روی آن گذشته باشه) قابل برگشته. و حتی اگر هم نشه که طبیعی بچه دار بشید، میشود آی وی اف کرد (لقاح مصنوعی و گذاشتن سلول تخم در رحم مادر). اما همه اینها منوط به این است که شما اول با خودت کنار بیایی. بتوانی همسرت را ببخشی (اینکار در صورتی که بخواهی این زندگی را حفظ کنی برای آرامش خودت، همسرت و زندگیت لازمه). و در ثانی با مدیریت درست این قضیه بتوانی همسرت را به بچه دار شدن قانع کنی. وقتی هر دو با هم تصمیم به بچه دار شدن بگیرید خوب تلاشهایتان را بر این امر متمرکز میکنید و انشا الله با مشورت با پزشک یا پزشکان متخصص به نتیجه مطلوب میرسید.
خودت گفتی که چند ماهه خبر دار شدی. خوب! پس دیگه عزاداری بسه! بلند شو و این امتحان سخت در زندگیت رو ببین چطور میتونی با قدرت و صلابت ( که هر زن و مردی برای مواجهه با سختیهای زندگی متاهلی حتما باید داشته باشه) و با توکل بر خدا به درستی مدیریت کنی.
برات آرزوی موفقیت دارم:72:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام خانوم ليلا موفق!
وازكتومي با احتمال خيلي كمي قابل برگشت است. ولي شوهر من به هيچ وجه بچه نميخواد و اصلا حاضر نيست كه عمل كنه1 به من ميگه بين من و بچه بايد يكي را انتخاب كني؟ كلا آدميه كه فقط به خواسته ها و اهداف خودش توي زندگي اهميت ميده و به رضايت من توي زندگي هيچ اهميتي نميده. اصلا زندگي مشترك براش مفهومي نداره!
ممنون عزيزم كه به مشكل من توجه نشون دادي لطفا منو راهنمائي كنين!!!!!!:316:
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
درصد موفقیت قطعی و ۱۰۰ درصد نیست. هرچه فاصله زمانی بین انجام وازکتومی و جراحی باز کردن لوله کمتر باشد و تکنیک انجام جراحی بهتر باشد، شانس موفقیت عمل بیشتر خواهد شد. البته زمان بر ومشکل است
پس پببینید هنوز وقت دارین:305:
من فکر میکنم با درایت و مهارت های ارتباطی شما این مسئله کاملا حل شه...
چه خصوصیات مثبتی همسرتون داشتند که انتخابشون کردین؟
ببینید بلاخره ادم ها یه اشتباهاتی میکنند،شما رفتارهای دیگشون رو هم مد نظر داشته باشین
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
سلام بي دل عزيز
ممنونم كه براي مشكل من وقت گذاشتي!
از خصوصيات ديگه شوهرم پرسيدي؟
كلا خيلي مردسالاره تصميماي اساسي توي زندگي مثل خريد نوع ماشين ، سرمايه گذاري مختلف و از اين جور مسائل را فقط خودش انجام ميده و اصلا به نظرات من اهميت نميده اگه زياد تو اين جور مسائل پيگير يكي از خواسته هاي خودم بشم بهم ميگه اگه اونجوري صلاح ميدوني خودت انجام بده و من هيچ كمكي نميكنم. اصلا به زندگي مشتركمون اهميت نميده به اينكه مثلا بگم يكي از وسايل خونه كه قديمي يا از كار اوفتاده را عوض كنيم براش مهم نيست ميگه از نظر من هيچ مشكلي نيست كه مثلا مبلمون توي اين 6 يا 7 سال فرسوده شده. فقط به مسائل كاريش اهميت ميده همه خرجي براي دفترش و كارمنداش انجام ميده ولي براي خونه نه. به ارتباط خانوادگي چه با خونواده خودش چه با خونواده من هيچ اهميتي نميده. اگه نزديكترين آدم بهش مثلا پدر يا مادرش يكم به حرفش گوش ندن يا مطابق خواسته اون عمل نكنن سريع ميزارتشون كنار.
من خيلي توي زندگي احساس تنهايي و يكنواختي ميكنم.
از صبح كه ميره سر كار تا ساعت 10 شب كه بياد خونه يه تلفن يا حتي پيامكم بهم نميده. اگه هم من بهش زنگ بزنم ميگه سرم شلوغه كار دارم.
من بچه ميخوام. مگه ميشه مثل دو تا همخونه اي با هم باشيم . هر كسي هدفاي خودشو دنبال كنه اين كه ديگه زندگي مشترك نميشه!
تو رو خدا راهنمائي كنين!:316:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام عزیزم.شما تو چه شرایطی با شوهرت صحبت کردی؟اینقد بهش گیر ندادی که کلافه وعصبانی بشه؟
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
نقل قول:
نوشته اصلی توسط khoshkhabar
از خصوصيات ديگه شوهرم پرسيدي؟
كلا خيلي مردسالاره تصميماي اساسي توي زندگي مثل خريد نوع ماشين ، سرمايه گذاري مختلف و از اين جور مسائل را فقط خودش انجام ميده و اصلا به نظرات من اهميت نميده اگه زياد تو اين جور مسائل پيگير يكي از خواسته هاي خودم بشم بهم ميگه اگه اونجوري صلاح ميدوني خودت انجام بده و من هيچ كمكي نميكنم. اصلا به زندگي مشتركمون اهميت نميده به اينكه مثلا بگم يكي از وسايل خونه كه قديمي يا از كار اوفتاده را عوض كنيم براش مهم نيست ميگه از نظر من هيچ مشكلي نيست كه مثلا مبلمون توي اين 6 يا 7 سال فرسوده شده. فقط به مسائل كاريش اهميت ميده همه خرجي براي دفترش و كارمنداش انجام ميده ولي براي خونه نه. به ارتباط خانوادگي چه با خونواده خودش چه با خونواده من هيچ اهميتي نميده. اگه نزديكترين آدم بهش مثلا پدر يا مادرش يكم به حرفش گوش ندن يا مطابق خواسته اون عمل نكنن سريع ميزارتشون كنار.
من خيلي توي زندگي احساس تنهايي و يكنواختي ميكنم.
از صبح كه ميره سر كار تا ساعت 10 شب كه بياد خونه يه تلفن يا حتي پيامكم بهم نميده. اگه هم من بهش زنگ بزنم ميگه سرم شلوغه كار دارم.
این نکاتی که شما ذکر کردی همه اش منفی بود که! :311:
خیلی خوب! حالا روی نکات مثبت ایشون و همینطور زندگیتون تمرکز کن و ببین چه چیزهای خوبی این زندگی داره که ارزش حفظ کردن رو داره.
حالا فکر کن همسرت چه نکاتی از این زندگی به نظرش منفیه؟
و حالا فکر کن ببین چه چیزهایی هست که ایشون رو به ادامه زندگی با شما ترغیب میکنه؟
حالا اگر این نقاط ضعف و قوت را درست شناسایی کرده باشی، کار کردن روی این نقاط ضعف و قوت خیلی میتونه در حل مشکلاتتون موثر باشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط khoshkhabar
من بچه ميخوام. مگه ميشه مثل دو تا همخونه اي با هم باشيم . هر كسي هدفاي خودشو دنبال كنه اين كه ديگه زندگي مشترك نميشه!
تو رو خدا راهنمائي كنين!:316:
به نظرت این دلایلی که ذکر کردی، دلایل موجهی برای بچه دار شدنه؟
در موفق ترین زندگیها، بچه با خودش کلی دردسر میاره. شما فکر میکنی بچه میتونه راهکار خوبی برای حل مسائل و مشکلات فیمابین شما باشه؟
به نظر من شما لازمه که اول با صبر و بکار بردن مهارتهای همسر داری (مهارتهای ارتباطی با همسرت)، مشکلات زندگیتو با ایشون کمرنگ کنی. و به اینوسیله زمینه آمدن بچه رو فراهم کنی. وگرنه بچه خودش باری اضافه خواهد بود روی دوش این زندگی.
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
لطفا منو راهنمائي كنين!
شوكاي عزيز!
من وقتي با همسرم آشنا شدم در شرايط خيلي بدي بودم. توي يه شهر غريب تك و تنها زندگي ميكردم و سر كار ميرفتم. خيلي تنها بودم و به خاطر كمبود محبت متاسفانه اول وابستگي بهش برام پيش اومد بعد مرحله انتخاب. به حرف هيچ كسي گوش ندادم. همه ميگفتن تو كه يه خانم مهندسي با يه شغل خوب و ظاهر خوب چرا به يه مردي كه دو تا بچه داره و زنشو طلاق داده علاقه مند شدي؟ هيچ شرايط مالي و شغلي خوبي هم نداشت.من انقدر بهش وابسته شده بودم كه هيچ فكري نميكردم.حتي جشن عروسي هم نگرفتيم يه مهموني عقد كه فقط خونواده هاي هر دومون بودن.حتي خريد عروسي يعني سرويس عروسي را خودم گرفتم. مقدار بيشتر پول پيش خونه را من دادم.
خلاصه من با نهايت احساس و وابستگي اين زندگي را شروع كردم.بخاطر اون جلوي همه وايسادم.
اما اون بعد از 8 سال و با اينهمه عشقي كه من براش گذاشتم اينجوري جوابمو داد.
خيلي از زندگي باهاش نااميدم .
اينكه ميگي چند ماهي گذشته من هيچ كاري نكردم.به خاطر اينكه همش توي شوكم فكر نميكردم اينجوري از كسي كه انقدر دوستش داشتم نارو ببينم.
به همه رفتاراش ترديد دارم.
كمكم كنين!
ميتونم با شوكا يا بي دل عزيز از طريق ديگه مثلا چت حرف بزنم.
كسي ديگه اي نميخواد منو راهنمائي كنه؟
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ليلاي موفق عزيز ممنون از توجهت!
مگه ميشه كه بچه نخوام. مگه چند دفعه زندگي ميكنيم.
هر مرحله از زندگي لذت خودشو داره.
من نميخوام مثل دو تا همخونه اي باهم باشيم
همش توي زندگي اون از جانب دوتامون تصميم بگيره
اگه بخوام دنبال طلاق باشم چطوري بايد ثابت كنم يا چه جوري شروع كنم
من خيلي تنهام كسي را ندارم كه كمكم كنه
خواهش ميكنم منو راهنمائي م=كنين!:316:
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
به نظرم خیلی همسرتون رو حمایت کردین و ایشون عادت کردن
حالا الان که میتونین رو رابطتون کار کنین
یه کم صبر داشته باشین تا کارشناسا بیان
این جا چت نمیشه کرد و البته خلاف قوانین تالار همدردی هم هست اما اگه پیگیر باشین راهنماییهای خوبی میتونین از دوستان بگیرین
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
دوست عزیز پست شما در تالار عمومی این امکان را به شما خواهد داد تا از نظرات کارشناسی مدیر محترم و سایر دوستان با تجربه تر هم بهره ببرید. بنده چت را توصیه نمیکنم و خیلی هم در راستای قوانین تالار نیست.
خشم و آزردگیتون رو در رابطه با موضوع وازکتومی ایشون اگر بتونید مدیریت کنید، خیلی بهتون کمک میکنه. خیلی از این افکار منفی که الان در رابطه با ایشون و زندگیتون دارید، تحت تاثیر این آزردگیست که دارید. سعی کنید احساساتتون رو بدرستی مدیریت کنید و اگر مقدوره ببخشید این کار ایشون رو. بعد در آرامش و با فکر باز بنشینید به سوالاتی که در پست قبل کردم جواب بدید. البته فکر کردن به محاسن این زندگی خودش کمک کننده است برای کنترل خشمتون. سری به مقالات سایت هم در همن رابطه بزنید. اگر تونستم بعدا میگردم براتون یکی دو تاشو میذارم.
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر جان جواب منو بده.شوهر شما مساله مهمی رو از شما مخفی کرده.شم چه قدر دوستش داری؟اینقدر هست که اگه عمل کنه و نتیجه نگیره ازش جدا شی؟
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام ساره جان!
من هميشه توي زندگي مشتركمون رعايتشو زياد كردم توي اين مورد وازكتومي اولش حسابي شوكه شدم. زود عكس العمل نشون ندادم كه مثلا عصباني بشم. فقط گفتم اصلا نميتونم باور كنم كه تو اين قضيه به اين مهمي را 8 سال از من قايم كردي و بهم دروغ گفتي. توي اين سالها مدام توي گوش من ميخوندي كه بچه فايده نداره و من ساده ميگفتم چون از زندگي قبليت ناراضي بودي اين حرفا رو ميزدي و به مرور نظرت عوض ميشه. اما نگو تو از اول از جانب منم براي زندگي من تصميم گيري كردي. واقعا اين معني دوست داشتنه؟
من كه يه دختر مجرد 25 ساله بودم با تو ازدواج كردم مگه ميشه بچه نخوام؟
چطور به خودت اجازه دادي كه از جانب منم تصميم بگيري؟
اگه به قول شوكاي عزيز چند ماهي گذشته و من اقدام اساسي نكردم همش دنبال اين بودم كه با حوصلاه و صبر قضيه را براش حلاجي كنم براش روشن كنم كه منم توي زندگي مشترك حق و حقوقي دارم.
منظورم اينه كه من هميشه اونا درك كردم رفتارهاي عصبي نشون ندادم.
سعي كردم منطقي حرف بزنم.
اما فكر ميكنم داره از دوست داشتن من سوئ استفاده ميكنه
فكر ميكنه من با هر شرايطي زندگيمو حفظ ميكنم
ولي منم براي خودم خواسته هايي دارم
شخصيت دارم
دارم زندگي ميكنم
من كه وسيله اي براي گذران زندگي اون و دنبال شدن اهداف اون نيستم
چون خودش يه بار طعم بچه داشتن رو چشيده ديگه اين حق را براي من قايل نميشه
واقعا بي انصافيه
لطفا جواب بدين؟:316:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
عزیزمبهت حق میدم. اگه عمل کنه و نتیجه نگیرید چی؟
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
در پاسخ اينكه اگر عمل كنه و نتيجه نگيره حاضرم باهاش بمونم:
اون فقط ميگه به هيچ وجه بچه نميخواد و حاضره بميره ولي بچه نداشته باشه؟
بهش ميگم آخه من توي زندگي دلمو به چي خوش كنم
تو كه اصلا به زندگيمون اهميت نميدي
نه بچه ميخواي
نه به ظاهر زندگي اهميت ميدي
8 ساله كه هيچ وسيله ايمونو عوض نميكنيم
حتي براي دلخوشي من يه بار نشده يه كاري كه من دوست دارم بكني
ميدوني چي جواب ميده
ميگه
اگه فكر كردي بخاطر بچه نخواستن بهت باج ميدم سخت اشتباه كردي؟
اگه چيزي ميخواي خودت بايد هزينه كني
من ديگه توي اين چند سال شناختمش.
اصل زندگيش پيشرفت توي كارشه و دنبال كردن كاراي دفترش
به زندگي مشترك اهميتي نميده
ببخشيد كه رك ميگم اما اگه مسوله س.ك.س نبود فكر كنم اصلا ازدواج نميكرد
اصلا از مسئوليت خوشش نمياد چه مالي چه معنوي
لطفا نظر بدين:316:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
براش گفتین که براتون خیلی مهمه؟که باهاش میمونید اگه نتیجه نگیرید؟احساستونو درک میکنم
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
من خيلي براش توضيح دادم كه نفس عمل برام مهمه
ولي اون اصلا يه ذره هم به من فكر نميكنه
همش با خودم فكر ميكنم كه اون دنبال يه رابطه دوست دختر دوست پسريه
كه فقط س.ك.س بهم پيوندشون ميده نه زندگي مشترك
بهش ميگم تو كه بچه نميخواستي چرا از اول به من نگفتي وازكتومي كردي
ميگه مگه هر كي ميخواد ازدواج كنه بچه ميخواد؟؟؟!!!!!!!!!!
ميگه اگه منو ميخواي بايد همينجوري بخواي؟
ميگم بريم پيش مشاور
مسخرم ميكنه
من تا حالا به هيچ كسي در مورد اين قضيه چيزي نگفتم
هر وقت كه خونوادم ازم در مورد بچه پرسيدن گفتم فعلا آمادگيشو نداريم
الان همه فكر ميكنن كه من مشكل دارم
-
RE: شوهرم فقط به خواسته هاي خودش اهميت ميده
بي دل عزيز!
من از حرفاي شما اين برداشت را كردم كه مردا هر كاري بكنن هرچقدر طرفشونو گول بزنن و هر چقدر دروغ بگن و خودخواه باشن زنا بايد دنبال يه نكات مثبت حتي شده خيالي توي زندگيشون بگردن و دلشونو به اونا خوش كنن و تحمل كنن و زندگي را به هر شكلي حفظ كنن.
ولي من مدام دارم به اين فكر ميكنم كه اينجوري هيچ ارزشي براي خودم قائل نميشم.چه جوري توقع داشته باشم كه اون بهم اهميت بده. وقتي راحت با اين دروغ توي زندگي كنار بيام و ببخشمش كاملا يه آدم منفعل ميشم كه فقط وسيله گذران زندگي اونه و خودش هيچ خواسته و نظري در مورد زندگي خودشم نداره. كه به نظرم از نظر انسانيت به خودم ظلم بزرگي ميكنم.
لطفا نظرتونو بگين:316:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
اشتباه برداشت کردید.
من نظرم را با توجه به مطالبی که شما نوشتید بیان کردم. شما الان پر از تناقضید! از یکطرف این زندگی را پر از مشکل و همسرتان را فاقد هرگونه نکته مثبت میدانید، از طرف دیگر اصرار عجیبی برای بچه دار شدن دارید و ایشان را هم به عکس العمل تند و دفاع از موضعش وا داشته اید. از یکطرف خود را فردی تنها و بدون هیچ پشتوانه میدانید به اضافه بی صبری و ضعفی که در همینجا از خود نشان میدهید، از سوی دیگر اصرار دارید به ما بقبولانید که این زندگی اصلا قابل اصلاح نیست و احیانا طلاق راهکار خوبی است. از سوی دیگر کاملا پیداست که شما علاقه به باز سازی این زندگی و سازگاری با آن دارید.
آنچه که من در پستهای قبلی خدمت شما عرض کردم با توجه به همین موارد بود. من برای شما تصمیم گیری نکردم. رفتار هسرتان را هم تایید نمیکنم. آن سوالات را مطرح کردم که بتوانی با پاسخ به اونها به ذهنت یک سامانی بدهی. بدانی که چه میخواهی؟ هدفت چیست؟ امکاناتت چیست؟ برای رسیدن به اهدافت چه امکاناتی داری یا نداری. کجاها باید چه هزینه هایی بکنی؟ ما حصل و یا تبعات هر تصمیمی چه خواهد بود؟ بدانی که بین ماندن و رفتن، انتخاب بین صفر و صد نیست. بدانی که بچه را از چه جایگاهی داری طلب میکنی. سوای تعصبات، سوای لجبازیها، سوای خواهشهای زودگذر، منافع دراز مدت زندگیت چه اقدامی را طلب میکند.
هر تصمیمی با توجه به شرایط خاص شما و تواناییهای شما معنا پیدا میکند. شاید دراین شرایطی که شما دارید یکنفر با مواجه شدن با چنین دروغی، فورا در صدد طلاق بر بیاید. یکنفر دیگر ممکن است بخشش کند و را هکارهای مختلفی را برای بهبود اوضاع بکار گیرد. هیچ حکم کلی وجود ندارد. هر مسئله ای راهکارهای مختلفی دارد.
فرض کنیم قتلی اتفاق افتاده. شاید یک خانواده ای مصر بایستد و خواهان قصاص باشد، و یک خانواده ای هم ببخشاید. یک خانواده ای شاید در قبال بخشش، دیه طلب کند، خانواده دیگری دیه را هم ببخشد. شاید کسی حتی با قصاص هم به آرامشی که لازم است نرسد و بر عکس فرد دیگری با بخشش احساس کند که لطف خدا در سرتاسر زندگیش جریان پیدا کرده و حس خوبی پیدا کند. همه اینها بستگی به ظرفیتها، قوه شناخت و درک ما از خودمان و زندگی شخصیمان و دنیای پیرامونمان دارد. بستگی به قابلیتها و صبر و پذیرش ما دارد. هر تصمیمی که شما بخواهید بگیرید سختیهای خودش را دارد. هزینه هایی دارد و شما باید خودتان سبک سنگین کنید ببینید کدامیک نفعش به ضررش بیشتر میچربد.
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن:72:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام خوش خبر
درک می کنم کاملا چه حسی داری ،واقعا این مساله بزرگی بوده که از شما پنهان کرده و حتما باید قبل ازدواج در این مورد با شما صحبت می کرد..
حالا اتفاقی هست که افتاده و ایشون این مساله رو پنهان کرده ...شما تو این شرایط به دلیل اینکه از ایشون دلخوری بزرگی دارید،نسبت به ایشون خیلی منفی شدینو هیچ چیز مثبتی در اون نمی بینید....
صد در صد شوهر شما سراپا منفی نبوده که شما تونستید باهاش 6 سال زندگی کنید تونستید حتی بچه های قبلی ایشون رو بپذیرید ..
ی ویژگی های مثبتی توش دیدید که قبول کردید با کسی که دو تا بچه داره ازدواج کنید
این حس منفی تون همش به خاطر این دروغه و الان باید سعی کنید منطقی باشید وبه خاطر ی دروغش که قبول دارم اصلا مساله کوچیکی هم نیست،بر روی همه خوبی های ایشون خط نکشید.
این حرفایی که می گم اصلا به این منظور نیست که بگم شما مقصرید ،مسلمه که همسر شما مقصر هست و تحت هیچ شرایطی نباید این موضوع رو پنهان می کرد ولی شما هم
خودتون در زمان ازدواج تون باید این مساله بچه دار شدن و علاقه تون به بچه رو مطرح می کردید،چون شما با فردی ازدواج کرده بودید که پدر بوده و دو تا بچه داشته،پس باید این احتمال رو می دادید که ایشون ممکنه دیگه بچه نخواد و اگر واقعا بچه دار شدن براتو ن خیلی اهمیت داشت قبل از ازدواج باید این مساله رو مطرح می کردید...
الان هم چون ایشون خودش می دونه مقصر هستش دار ه سعی می کنه به اصطلاح جلوی شما کم نیاره و از موضعش پایین نیاد ...
به نظر من اگر شما می تونستید به خشمتون غلبه کنید و به جای متهم کردن ایشون و کوچیک کردن شخصیت ایشون ...طوری رفتار کنید که به همسرتون احساس عذاب وجدان بدید خیلی موفق تر می بودید.
منظورم اینکه بدون عصبانیت و بدون تحقیر ایشون، فقط شدت و میزان آزردگی تون رو نشون می دادید و نشون می دادید از این مساله تا چه حد غصه دار هستید....
از اینکه فرصت مادر شدن رو از شما گرفته ....بدون اینکه با شما در این باره حرفی بزنه....
اگر با ملایمت فقط افسردگی و ناراحتی تون رو
نشون بدین ممکنه
ایشون از خر شیطون پایین بیان و برن عمل کنند .
چون من الان سرچ کردم دیدم نوشته در 70 درصد موارد این عمل قابل برگشت هستش.
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
با سلام
شاید نظر من یکمی با بقیه متفاوت باشه
همسر شما مسئلهی به این مهمی رو به شما نگفته و اون رو پنهان کرده در حقیقت حق انتخاب رو از شما گرفته و حالا هم به جای اینکه شما براش شرط بگذارید ایشون دست پیش رو گرفتن که عقب نمونن !!!!
من اصلا نمیگم که به جدایی فکر کنید ولی باید با همسرتون طوری برخورد کنید تا متوجه بشه که نباید حق مسلم دیگران را به این راحتی ازشون بگیره
شوهر شما حتی از کاری که کردند پشیمان و ناراحت نیست و این از نظر من اصلا رفتار جالبی نیست
قرار نیست برای هر مشکلی به طلاق فکر کنیم ولی قرارم نیست واسه هرچیزی بخواهیم تا این حد کوتاه بیاییم
این شما هستین که الان باید برای همسرتون شرط بگذارید نه ایشون
یعنی که چی بین منو بچه باید یکی رو انتخاب کنی چرا این حرف رو زمان ازدواج نگفت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا نگفت؟؟؟؟؟
همسر شما قطعا نکات مثبت داره من نظر بچهها رو رد نمی کنم ولی این کارشون اصلا منطقی نبوده و یه جورایی کلاه برداری محسوب میشه
می بخشید اگه تند شدم
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
دوستان به نظر من مشکل اصلی این وسط گم شده و داره به حاشیه پرداخته میشه.
از دید من مشکل اصلی اینه:
همسر خوش خبر نمی خواد بچه داشته باشه. همین.
به نظر من پرداختن به مبحث وازکتومی الان مثل این میمونه که به مردی ایراد بگیریم که چرا از اول ازدواج نگفتی میخوایی پیشگیری کنی!
وازکتومی عمل غیر قابل بازگشتی نیست. پس چرا فکوس کنیم روی اینکه چرا ایشون وازکتومی کردن؟
البته قبول دارم که باید توضیح میدادن ولی درد لاعلاج نیستش که.
پس به نظرم باید با ایشون منطقی صحبت بشه راجع به بچه دار شدن. توی زندگی مشترک همون قدر که زن حق مادر شدن داره، مرد هم حق داره که بچه نخواد. بهتره با هم صحبت کنین و به یه نتیجه ی مشترک و معقول برسین.
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر عزیز سلام
انشاله که خبر خوش مادر شدنت رو بهمون بدهی و کاممون شیرین بشه :72:
الان خیلی عصبانی هستی ها ، ولی اگر مدتی آگاهانه در صدد تلاش برای حل مشکلت باشی آرام می گیری
خانوم عزیز ، به قول نازنین 1 بالاخره ایشون یکسری نکات مثبت داشته که شما دوستش داری
اما الان آنچنان از دستش عصبانی هستی( کاملا هم حق شما هست) که خوبی هاش را کمرنگ می کنه
در خلال پست هایی که زدی ، مشکلات دیگری هم هست که خودشون باعث شده مشکل بچه دار شدن یا نشدن اینقدر خودش رو بزرگ جلوه بده
ببین خانومی یکسری وقایع هست ، هر چقدر هم بخواهیم اونها رو کتمان کنیم ، باز هم وجود داره
دسترسی به مسائل جنسی هست ! هرچند نادرست و .... حتی شرعی هم می تونه باشه پس چه دلیل داره ایشون با شما زندگی کنه و خودش را محدود به شما کنه؟
آیا هدف شما از ازدواج بچه دار شدن بوده؟( بر این مساله که بچه دار شدنم هم بخشی از زندگی مشترک هست خدشه ای وارد نمی کنم)
آیا اگر همسر شما بنا به دلایلی اقیم بود ، شما ازش طلاق می گرفتید؟
آیا یک درصد امکان نداره دلیل اینکه همسرت این مساله رو از شما پنهان کرده، این بوده باشه می خواسته شما همسرش بشوی؟
حرف شوهرت هم که گفته یا من رو باید انتخاب کنی یا بچه رو ، که آیه قران نیست ، شوهرت هم معصوم نیست ، بنابریان میشه سیاه سفید نکرد و کمی خاکستری دید
-------------------
تا حالا فکر کردی چرا همسرت برای خونه خرج نمیکنه؟
تا حالا فکر کردی چرا اینقدر کارش برایش مهم هست؟
تا حالا فکر کردی چرا شوهرت تمایل داشت بچه هاش از پیشش بروند؟
تا حالا فکر کردی آیا زندگی در کنار همسرت را دوست داری؟
تا حالا فکر کردی از نظر عاطفی چقدر هزینه کردی و از خودت مایه گذاشته ای؟
تا حالا سعی کردی با حرف نه ، بلکه در عمل از شوهرت بخواهی که اعتمادت رو جلب کنه؟
تا حالا این طور هم نگاه کرده ای که همسرت ممکن هست فکر کنه ، شما تنها برای فرار از تنهایی و بچه دار شدن باهاش ازدواج کرده ای ؟
تا حالا شده با خودت صادقانه بررسی کنی ، که آیا ممکن هست با حرفت و یا عملت چقدر ازدواج ناموفق همسرت و موقعیت خوب خودت را به رخش کشیده باشی؟
تا حالا فکر کردی شاید انتظارات همسرت را نشناخته باشی؟
تا حالا فکر کردی تعاملت با همسرت چقدر هست؟ چه خوب و یا چه بد
-----------------
توصیه می کنم ابتدا با خودت همدل شو و ببین آیا همین جوری همسرت را می خواهی و زندگی کردن با او را طالب هستی یا نه
بعد
اگر تصمیم به موندن گرفتی در صدد باش بکه تو و همسرت با هم همدل شود و به توافق هایی برسید
اگر هم تصمیم گرفتی که ارزشش رو نداره و طلاق بگیری بهتر هست ، خودت را برای شرایط پس از طلاق آماده کن
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام
نظرمن ازدیدگاه مردیه که خودش وازکتومی کرده.
دوستان جوابهای جامع وکاملی دادن فقط گذرزمان میتونه به شما کمک کنه به این معناکه اگه شوهرتان شمارو واقعا دوست بداره ازموضع خود کوتاه میاد ورضایت شماروجلب میکنه(که حتما همینطورمیشه)حداقل فرصتی برای سنجش علاقه ایشان به شما فراهم میشه وبهترمیتونی تصمیم بگیری.
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
دوست عزیزم نمی دونم نمی خوام داوری کنم یا نظر شخصی بدم فقط یه حدس بود که از اولین باری که تاپیک شما رو خوندم حس کردم گفتم بگم که یک درصدم این احتمال رو در نظر بگیری و راجع بهش تحقیق کنی
از اولین باری که تاپیکتون رو خوندم حس کردم شاید اصلا شوهر شما بچه دار نمی شه آخه چه دلیلی داره که تو سن 32 سالگی یا حتی قبلترش با توجه به تاریخایی که گفتین کاری کرده باشه که تا آخر عمر بچه دار نشه
می دونم از ازدواج قبلیش بچه داره خوب شاید سرپرستی اون بچه ها رو مثلا گرفته بودن و بچه های خودشون نبودن
نمی دونم وقتی می گین گفته بین من و بچه باید یکی رو انتخاب کنی و دیگه اینکه می گفتین بیشتر تمایل داشته که بچه های ازدواج قبلیش پیش شما نباشن حس کردم شاید اصلا اون بچه ها بچه های خودشون نبوده و ایشون بچه دار نمیشه
اگر اینجوری باشه فکر کنم بیشتر درکش کنین که چرا مصرانه می گه که بچه نمی خوام.
در کل مطمئن هستین که این عمل رو انجام داده
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام به همه دوستاني كه به مشكل من توجه نشون دادن!:323:
از همتون ممنونم كه برام وقت گذاشتين و راهنمائيم كردين!:323:
بي دل عزيز واقعا ازت ممنونم. حق با شماس من الان توي موقعيت بدي گير كردم. از طرفي من شوهرمو خيلي دوست دارم ولي حسابي دلم ازش رنجيده.
فكر كنم قبل از هر چيز يه موضوعي را بگم :
همسرم هميشه با بچه داشتن مخالف بود. اين موضوع وقتي كاملا شفاف عنوان شد كه اون دو تا بچه از پيشمون رفتن. يعني بعد از يه مدتي كه از رفتن اونا گذشت من به شوهرم گفتم كه بچه دار بشيم. اونم حسابي از بديهاي بچه داشتن گفت از مسئوليتش-از قدر نشناسي بچه-از اينكه يه عمر بايد بهش سرويس بدي و اونم همش طلبكار باشه و ......
خلاصه همش سعي ميكرد منو متقاعد كنه كه بچه نباشه. بهم ميگفت براي اينكه تو خيالت راحت باشه هرچي توي زندگي خريديم به نام تو باشه كه تو هم احساس امنيت داشته باشي.
من تا قبل از اينكه از وازكتومي اطلاع پيدا كنم همش پيش خودم ميگفتم به مرور نظرش عوض ميشه . فكر ميكردم همين كه ببينه با هم تفاهم داريم و يه زندگيه آروم با هم داريم به بچه داشتن رغبت نشون ميده.
ولي وقتي گفت وازكتومي كرده و اصلا بچه نميخواد حسابي بهم ريختم.
توي اين چند روز تعطيلي حسابي باهم صحبت كرديم ولي اون همه حرفش اينه كه بچه نميخواد!
ميگه اگه واقعا فكر ميكني بدون بچه بدبخت ميشي فكراتو حسابي بكن! و يه تصميم اساسي بگير
بهش گفتم يعني از دست دادن من اصلا برات مهم نيست؟
ميگه تو چي به خاطر يه بچه اي كه هنوز وجود نداره ميخواي منو ترك كني؟
ميخواستم منو راهنمائي كنين: :316:
من اصلا به اينكه جدا بشم نميتونم فكر كنم چون به قول بي دل عزيز نقاط قوت زيادي داره كه مطابق با خصوصصيت مرد مورد علاقه منه؟ ولي از طرفي با اين قضيه كه زندگي مشتركمون يه نقص بزرگ داشته باشه نميتونم كنار بيام.
هر جائي برم بهم بگن چرا بچه نداري؟
اونائي كه در جريان زندگيمون هستن بگن تو چرا دكتر نميري؟ ( يعني شوهرت كه 2تا داشته حتما تو ايراد داري)
ميشه براي هميشه قيد بچه را بزنم يعني پشيمون نميشم؟
اين ديگه براي همسرم عادت نميشه كه همه تصميماي مهم زندگيمونو خودش بگيره؟
از همتون خواهش ميكنم در مورد نقاط ضعف و قوت اينكه من شوهرمو ببخشمو بچه نخوام منو آگاه كنين
از آقاي علي قشنگ ميخوام اگه امكان داره در مورد علت اينكه وازكتومي كردن رام توضيح بدن؟:316:
در جواب ليلاي ساروان عزيز
پيش يه دكتر متخصص رفتم گفت بايد معاينه كنه و يه سري آزمايش انجام بشه.
نميدونين با چه مصيبتي راضيش كردم اونم فقط به خاطر اينكه من مطمئن بشم وازكتومي كرده نه اينكه بخواد عمل كنه.
خلاصه بعد از معاينه و آزمايشات دكتر تاييد كرد و گفت چون 8 سال از عمل ميگذره احتمال موفقيت عمل كمتر از 30 درصده تازه بايد بعد از عمل هم اگه عملش موفق بود يه مدتي دارو بخوره .
بي دل عزيز ميخواستم منو راهنمائي كنين چطوري ميتونم شوهرمو از اين حالتي كه تصميماي مهم زندگي مشتركمونو خودش ميگيره خارج كنم .
يعني براي اينكه اون متقاعد بشه كه زندگي مشترك بايد تصميماتش مشترك باشه من چه كارايي بايد بكنم.
همسرم هميشه مورد تاييد خونوادشه يعني همه خونوادش به تصميماي اون اعتماد دارن و توي خيلي از مسائل ازش راهنمائي ميخوان. اينو گفتم كه بدونين زيادي اطرافيانش بهش پر و بال دادن كه صاحب نظره و به هيچ مشورتي احتياج نداره.
خيلي از تصميماتش مطمئنه و حاضر نميشه بخاطر نظر ديگران عوضشون كنه.
اصلا به مشاور اعتقاد نداره.خودشو عقل كل ميدونه.
لطفا راهنمائيم كنين چطوري زندگيمو سر و سامون بدم:316:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر عزیز وقتی نام شخصی را میبری و فقط از او میخواهی که پاسخ شما را بدهد، ممکن است دیگر دوستان به احترام خواست شما دیگر پاسخی ننویسند! هر چند که بسیار صاحب نظرتر و پر تجربه تر باشند و نیز آماده ارائه کمک باشند.
به نظرم در بین پاسخهایی که تا بحال بنده و دوستان برات ارسال کردیم، نکات خوبی بود که چطور بر خودت در این اوضاع مسلط بشی و به خودت کمک کنی تا برآیند درستی از اوضاع بعمل بیاری که شما را هدایت کنه به تصمیم گیری صحیح.
به هر حال در زندگی شما مسائلی و شرایطی هست که زندگی شما را خاص میکنه. مثلا اینکه شما همسر دوم مردی هستی که دو تا بچه داره. یک مسئله مهم این است که ایشان اینطور که شما گفتی براحتی بچه هاش را در اختیار خانمش گذاشت که ببرد. فکر میکنی چرا؟ یک روی این موضوع این است که الان شما داری از این عدم حضور افرادی از زندگی سابق این آقا، حظ و بهره اش را میبری. اما طرف دیگر این موضوع این است که مردی که براحتی دو تا بچه اش را دو دستی تقدیم کرد تا ببرند، چه تفکری و چه خصوصیات اخلاقی و چه جهان بینی پشت این تصمیمش بوده؟
این نوع زندگی میتوانست برای شما بسیار آسیب زا تر و پر چالش تر از اینی باشد که الان هست. فرض کنید خانم براحتی بچه هایش را نمیبرد و نمیرفت. یا همسر شما نمیگذاشت که بچه ها را ببرد. بعد خانوم هر روز قرار بود به یک بهانه ای بچه ها را ببرد و پس بیاورد. هر بار به یک بهانه زنگ بزند که بچه چنین شد چنان شد. بچه ها را علیه شما تحریک کند. و خیییییییییلی مسائل دیگر که خیلی هاش بطور مشترک چنین زندگیهایی را عذاب آور میکند و خیلی های دیگرش اصلا به عقل جن هم نمیرسد و بطور کاملا ابتکاری و خلاق و از نوع منحصر بفرد! دمار از روزگار همسر دوم و زندگی دوم در میاورد. فکر کن همین حالا که آقا بچه ها را داده به مادرشان، هر از گاهی قیافه دپرس میخواست بگیره و اشک و ماتم راه بندازه که هوای جیگر گوشه هایش را کرده و...
اینکه مرد چه تصمیمی در مورد بچه دار شدن در زندگی دوم میگیرد یا از چه دیدگاهی با بچه های زندگی دوم برخورد میکند، همه و همه پیامدهای تشکیل زندگی دوم است. به هر حال شما پذیرفته اید که وارد زندگی مردی شوید که یک تجربه شکست داشته و آسیب های جدی که احتمالا از این شکست خورده باشد چه بسا همواره با او همراه باشد. و این کار یک زن دوم را سخت میکند از این نظر که باید تلاش بیشتری نسبت به زنان دیگر به خرج دهد تا از یک زندگی نسبتا معمولی و رابطه نسبتا سالم با همسر برخوردار باشد.
این زندگی که شما در اون قرار دارید، سرمایه گذاری زیادی میخواسته و هنوز میخواهد، و شما لازم است که چنانچه میخواهید این زندگی به سر منل مقصود برسد، صبر و تحمل و پذیرش بسیاری داشته باشید. و در عین حال یک سیاستمدار بالفطره باشید!
بسیاری از مسائل را ما نمیتوانیم در زندگیمان تغییر دهیم. خودمان را هم بکشیم نمیتوانیم. خداوند یک جایی در قرآن میفرماید که ای پیامبر تو خودت را هم بکشی اینها ایمان نخواهند آورد! دیگه ما که جای خود داریم. حالا شما با تکرار مکرر این موضوع تا بحال به نتیجه نرسیدید با جر و بحث و دعوا و لج و لج بازی، با بحث منطقی، با پیله کردن، نتیجه نگرفتید و بعد از این هم احتمالا نخواهید گرفت. حد اقل فعلا این موضوع رو دیگه هی تکرار نکنید. اگر تصمیم به ادامه زندگی دارید باید "مردم" را به کل از فکر و ذهنتون بندازید بیرون. ما که برای دلخوش کردن مردم زندگی نمیکنیم. شما اگر خودت زمینه اش را فراهم نکنی، هیچکس به خودش اجازه دخالت نخواهد داد.
و در پایان پرسیدی چطور به زندگیت سر و سامان بدهی؟
به خودت و افکارت که سرو سامان بدهی، زندگیت سر و سامان خواهد گرفت. این مسئله در ذهن شما اهمیت زیادی پیدا کرده. باید اول با خودت کنار بیایی. اگر از عهده آرام کردن خودت بر اومدی، میتونی عنان و اختیار زندگیت رو بهتر بدست بگیری. شما که هدفت زندگی کردنه و نمیخواهی از این مرد جدا بشی، چرا خودت و همسرت را در دو راهی انتخاب بین خودتان و بچه قرار میدی؟ به ته تهش نرسون همه چی رو. یک راهی برای بازگشت همسرت از تصمیمش در شرایط آرامش باقی بگذار. ولی به هر حال لازمه اش این است که فعلا این مسئله را بپذیری که ایشان تمایلی حد اقل فعلا و شاید همیشه به بچه دار شدن ندارد!
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
بي دل عزيز ممنونم بخاطر وقتي كه برام ميذاري!:43:
واقعا خدا را شكر ميكنم كه با اين سايت آشنا شدم و تونستم با آدماي خوبي مثل شما آشنا بشم و از راهنمائيهاي مفيدتون استفاده كنم.
من بعد از خوندن نوشته هاي سازنده شما و بقيه دوستاي مهربون به اين نتيجه رسيدم كه به موضوع بچه فعلا فكر نكنم و بسپارمش به خدا. همه فكرمو روي آرامش زندگيم بزارم و سعي كنم به نكات مثبت و قوت همسرم توجه كنم كه انصافا كم هم نيستن!
فقط نگران اينم كه نكنه همسرم فكر كنه كه من كلا از بچه دار شدن منصرف شدم و ديگه هيچ وقت نميخوام .نميدونم چطوري بيان كنم.منظورم اينه كه دوست دارم هم آرامش زندگيمو حفظ كنم و هم يه جورايي براي آماده كردن شوهرم براي بچه تلاش كنم. كار سختيه!!!!!!!!!
لطفا همه دوستان منو راهنمايي كنن كه چطوري ميتونم اين كار رو بكنم.:323:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام دوست عزیز سال نو مبارک
امیدوارم مشکلت زودتر حل بشه، من بعنوان آدمی که خودم سراسر زندگیم مشکلات است فقط یه چیز کوچیک به ذهنم میرسه و اونم اینه که به شوهرت بگی "وجود تو برای من از وجود بچه با ارزش تر و آرامش بخش تر هست ولی اگه یه روزی تصمیم بگیری که در کنار تو یک بچه ای داشته باشم که از وجود هردوی ماست و پیوند بین ما رو عمیق تر کنه من رو خوشبخت ترین زن روی زمین میکنی"
انشااله که به مراد دلت برسی عزیزم.
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ممنون sanazi_o عزيز!
اميدوارم مشكلات توهم حل بشن:323:
دوستان عزيز و مهربون خواهش ميكنم كمكم كنين!
چيزي كه فكر منو خيلي مشغول ميكنه سن منه!
آخه من 34 سالمه ديگه داره براي بچه دير ميشه.
درسته به قول دوست عزيز بي دل مهربون! من خودم از اول ميدونستم كه دارم با يه مردي كه يه بار ازدواج كرده و 2 تا بچه داشته ، ازدواج ميكنم.ولي من درگير احساسات شدم عاشقش شدم و هنوز هم با اينكه موضوع به اين مهمي را ازم مخفي كرده بود دوستش دارم!
ولي خدائيش توي اون مدتي كه اون 2 تا بچه باهامون بودن سعي ميكردم بهشون محبت كنم.و دوستشون داشته باشم. به اونا به چشم يه كار ثواب نگاه ميكردن.
ولي هممون ميدونيم كه كار سختي بود اونم با وجود مادرشون.خدا را شكر ميكنم كه پيش مادرشون رفتن و فكر ميكنم اينجوري براي همه بهتر شد.
اينا را براي اين گفتم كه بدونين من همش با نيت خوب توي زندگيم جلو رفتم . فكرم نميكنم كه داشتن بچه از شوهرم با وجود اينكه 2 تا بچه داشته و پيشش نيستن ، چيز نامعقولي باشه.
يعني من چون با يه مردي كه توي زندگيش يه شكست داشته ازدواج كردم حالا بايد قيد بچه را بزنم يا اينكه از اول بايد فكر اينجاشو ميكردم.
البته من با بي دل عزيز كه ميگه بايد در مورد بچه روزهاي اول به توافق ميرسيدين ، موافقم. ولي خدائيش اصلا به عقلم نميرسيد كه ممكنه وازكتومي كرده باشه!!!!!!!!!!!!!!!!
روي عشقي كه بينمونه خيلي حساب باز كرده بودم همش با خودم ميگفتم وقتي از زندگيمون راضي باشه وقتي آرامش داشته باشيم با بچه دارشدنمونم موافقت ميكنه.
همسرم هميشه از زندگيمون اظهار رضايت ميكنه و ميگه خوشحاله كه باهم ازدواج كرديم و خيلي خوشبخته ولي در مورد بچه ميگه حرفشو نزن چرا ميخواي آرامشمونو بهم بزني ؟ چرا ميخواي زندگيمونو خراب كني؟
خواهش ميكنم كارشناسا و بقيه دوستان سايت منو راهنمائي كنن:316:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر عزیزم
بچه داشتن برای بعضی از آدم ها یک آرزو ی فوق العاده شیرین است و برای بعضی از آدم ها ................:302:
این حرف برای امروز تو نیست . شاید ابدا هم مال تو نباشد . نه مال امروزت و نه برای فردایت .
اما نمی دونم چرا این حرف ها را رو به تو می زنم . بگذار به حساب اینکه زیاد لای دست و پای این تیپ آدم ها وقت خودم را سپری می کنم . شاید بیشتر یک دردل ساده باشه با تو .
خیلی از بچه ها در این دنیای بزرگ هستند که چشم انتظار یک آغوش گرم و مهر آدم های خوب و مهربان هستند و حسرت می کشند که یک چشم با نگاه عمیق آنها را ببینه . یک گوش که واقعا آنها را بشنوه . یک بینی قوی که مست از بوی معصومیت و پاکی و صداقت آنها بشه و یک دست گرم و مهربان دست به سرشون بکشه و یک پا یک قدم برای شاد شدن دل آنها قدم برداره
آنها واقعا هستند نفس می کشند . آرزو نیستند .وجود دارند . گوشت و پوست و استخوان ......سرشار از احساسات و اندیشه های قشنگ ............فقط مورد بی لطفی بعضی از ما آدم ها قرار می گیرند و یا شاید گاهی هم طبیعت ..... به صورتهای معصومشان که نگاه کنی قند توی دلت آب میشه که عجب صورتهای ناز و مامانی دارند و .........چه اندیشه ها و آرزوهایی ......چه احساسات ناب و پاکی ......
بعد از خودت می پرسی چرا ؟! این بی مهری از کجا آمده که آنها بی سرپرست رها شدند.
آن قدر که یک بچه ی معصوم در رویاهاش با یک مامان و بابای رویایی ، اما ساده حرف میزنه و فقط می خواد که اونها بیان تا اون بتونه براشون بچه ی خوبی باشه :302:و خوب درس بخونه تا اونها بهش افتخار کنند :302:...................
باور کن فقط همین نه بیشتر از این :302:
و در نهایت یک عروسک و یا یک ماشین براشون بخره :302:
آن وقت دلت می خواد زار بزنی اما جلوی خودت را می گیری . بغضت رو فرو میدی و اون بچه رو به آغوش می کشی تا نفهمه که آرزوی قشنگ و کوچیک او چه غوغایی توی دلت به پا کرده و..................
و گاهی برآورده کردن آرزوی یک بچه چقدر کار ساده ای است اما ما از ترس و از خودخواهی و ........مانع یک تغییر مسیر زندگی می شیم . مانع برآورده شدن یک آرزوی کوچک می شیم در حالی که ......................
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
عزیزم منم مثل تو 34 سالمه و ازدواج دومم و همسرم 36 سالشه و ازدواج دومش. شوهر منم بچه نمیخواد البته بخاطر مشکلاتی که با هم داریم ، ولی اگه مشکل خاصی نداشته باشی نگران نباش این همه خانم که در سن بالا بچه دار میشن و بچه های سالم بدنیا می آرن رو می بینیم و میتونیم امیدوار باشیم که انشااله برای ما هم مشکلی پیش نمیاد. موفق باشی.
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ساناز عزيز!
شوهرت از ازدواج قبليش بچه نداره؟
برات دعا ميكنم.
اميدوارم هرچي به مصلحتت باشه پيش بياد:323:
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
سلام آني جان
قرار نبود اشك ما را در بياريد.
درست دست گذاشتيد روي نقطه ظعف هميشگي من و خيلي هاي ديگه كه متاسفانه كاري هم ازمون برنميآد.
شما بهتر ميدونيد كه در عرف و جامعه ما راجع به اين كودكان چه فكرهاي ناجوري ميشه، از ....زاده گرفته تا كودكاني با ژنتيك و وراثت نامرغوب و بر اين باور كه محيط هيچ تغيير و تاثيري بر رشد و بلوغ انساني اين كودكان يا ندارد و يا بسيار كم و موقتي خواهد بود.
و اين شعر را هم براي توجيه به كار ميبرند كه:
"اصل بد نكو نگردد چون كه بنيادش بد است"
و چندين مثل ديگر كه من به شخصه اعتقادي به آن ندارم اما دوربرم آدمهاي بسياري را از روشنفكر گرفته تا مذهبي، سنتي و ... ديدم كه متاسفانه اعتقاد دارند.
براستي چه ميتوان كرد و يا چه ميشه كرد؟
بارها به اين مسأله فكر كردم كه اگر بتوانم حتي به يك نفر كمك كنم. از سرپرستي گرفته تا تامين مخارخش. اما راهش را نميدونم هر چند همسرم هم با من همراه نيست و خيلي اعتقادي به اين مسائل نداره و ميگه آدم كلاه خودش را بگيره كه باد نبره.
نمي دونم.
خوشخبرجان ببخشيد عزيزم توي تاپيك شما اين مطلب را عنوان كردم.
انشاءا.. مشكل شما هم به زودي حل بشه.
نظر خاصي ندارم جز اينكه صبر كني و با آرامش همسرت را راضي كني.
موفق باشي گلم
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
ani عزيز!
از توجهت ممنونم!
ولي خيلي متوجه نشدم كه چه پيغامي ميخواي بهم بدي ؟
اي كاش ساده و شفاف باهام حرف بزني و منو راهنمائي كني؟
-
RE: شوهرم قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم
خوش خبر جان شوهرم بچه نداره، ولی دوست نداره. فکر میکنم منظور آنی عزیز این هست که درصورتیکه دوست داشته باشید میتونید قشنگ ترین کار ممکن که سرپرستی یه بچه باشه رو بعهده بگیرید. ولی با توجه به اینکه همسر شما حتی راضی به نگهداری بچه های خودش نبود بعید میدونم که قبول کنه سرپرستی بچه دیگران را بعهده بگیره. ولی باید سعی کنی با ظرافت زنانه و با آرامش راضیش کنی. نمیدونم چرا مردا اینقدر خودخواه شدن ، شوهرمن که میگه حالا وقت زیاده انگار من تازه بیست سالمه. اصلا به ما زنها فکر نمیکنن.