-
من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
[align=justify] با سلام و خسته نباشید
من و نامزدم دختر عمو و پسر عمو هستیم من شمال و ایشون جنوب زندگی میکنن
یکسال بیشتر میشد من و ایشون همیشه و بیشتر شبها چت می کردیم چون ایشون نگهبان و کشیک شب بودن و باید تمام شب رو بیدار میموندن و من با اینکه کارمندم و باید صبح به سر کار میرفتم اما همه ی شب رو بیدار بودم و چت میکردم ، اوایل میرفتیم تو رومها و با عموی کوچکم میگفتیم و مخندیدیم تا وقتی که روم خالی میشد و من میموندم و ایشون و تا صبح صحبت میکردیم از همه چی من از مشکلاتم و ایشون از کار و واقعا باهاش راحت بودم و حتی همه رازهای خودم و خانوادمو که کسی از فامیل نمیدونست بهش میگفنم و ایشون هم ثابت کرده بود که راز داره و خلاصه رابطه سالم و خوبی بود و من ایشون رو از یهترین دوستانم میدونستم - بعد از اینکه عید امسال ما به جنوب سفر کردیم من و ایشون به همراه فامیل زیاد به گردش رفتیم و من واقعا به ایشون وابسته شدم و حتی اگر بگم عاشق شدم دروغ نیست گذشت و من اینو حتی به ایشون هم نگفتم و همچنان دوستای خوبی بودیم البته خیلی صمیمی تر، تا اینکه ایشون به یه سفر چند روزه رفت و اونجا با دختری که از دوستای چت بود ملاقات کرد و من خیلی ناراحت شدم و چون اون دختر رو میشناختم در مورد احساسم باهاش صحبت کردم و اون منو خاطر جمع کرد که بین اون و پسر عموم چیزی نیست ولی به پسر عموم هم گفت که من دوستش دارم و ایشون متوجه شد و از همون اول به من گفت که اگه بخوام یه روزی ازدواج کنم حتما تو رو انتخاب میکنم ولی الان ازدواج برام زوده و قصد ازدواج ندارم( من و ایشون 25 ساله هستیم و ایشون 2 ماه از من بزرگتره) و اینکه چون مطمئن بود من جنوب زندگی نمیکنم دوری از خانوادش هم براش سخت بود و مشکل دیگه این که من دانشجو ترم آخر حسابداری هستم و ایشون دیپلم دارن و من کارمندم و تقرییا حقوقم 2 برابر حقوق ایشونه- من در جواب بهش گفتم اگه برات زوده میتونیم نامزد بشیم تا موقعی که زمانش برسه که خانواده برای ازدواج من فشار نیارن و در مورد کار یا تحصیل و درآمد این منم که باید مشکل داشته باشم که ندارم تا ایشون تصمیم بگیره چندبار به من گفت که براش ازدواج خیلی زوده - بالاخره اومدن خواستگاری هر 2 خانواده از این موضوع راضی و خوشحال شدند و اما پدر من با این موضوع که ما چند ماهی یا حتی یک سالی نامزد باشیم و فقط صیغه محرمیت خونده بشه راضی نشد و گفت تاریخ عقد باید مشخص بشه و نامزدم یه چند بار مخالفت کرد اما بالاخره خودش گفت که بعد از ماه رمضان عقد میکنیم خلاصه صیغه محرمیت خونده شد و ایشون به جنوب برگشتن اون یک ماه و نیم خیلی صمیمیتر شدیم خیلی هم ایشون و هم من به همدیگه ابراز عشق میکردیم تا زمانی که عقد کردیم و قرار شد عید 92 عروسی کنیم، اما بعد از عقد ایشون تو این 3ماه بارها به من گفته که ازدواج خیلی براش زود بوده و کاش عقد نمیکردیم خیلی رفتارش سرده و از من میخواد که بهش ابراز علاقه نکنم و نگم که دل تنگشم و یا نپرسم کی برای دیدنم میای و یا از رفتارش شکایت نکنم... تو این 3 ماه ایشون 2 بار برای دیدنم به شمال اومد و من هر 2 بار نهایت تلاشمو کردم که دائم کتارش باشم و نیازاشو برآورده کنم اما به محض اینکه از پیشم رفت روز از نو روزی از نو ، وقتی مبیبنه حق با منه و واقعا داره اذیت میکنه ازم عذر خواهی میکنه اما این رفتار فقط نهایت 2 روز طول میکشه و باز هم سرد میشه من از ایشون توقع دارم مثل خودم نه اما حداقل کمی به من ابراز محبت کنه اما ایشون نه تنها این کارو نمیکنه بلکه اصلا براش مهم نیست که بدونه برای من چه اتفاقی افتاده یا چه کار میکنم کلا خیلی سرد رفتار میکنه
با خودم گفتم بیشتر مردها حتما همینطورن بزار براش خودم حرف بزنم از همه چی براش میگم از خودم از کارام مثل قبل رازای خانواده رو بهش میگم بهش ابراز عشق میکنم اما ایشون براش مهم نیست و همچنان سرد رفتار میکنه گفتم شاید به خاطر دوری باشه 2 هفته پیش خودم مرخصی گرفتم و یک هفته جنوب پیشش بودم و واقعا توقع داشتم که مثل خودم نه اما حداقل تحویل بگیره منو اما ایشون اینقدر اون یک هفته سرد رفتار کرد که حتی خانوادش هم متوجه شدند و من به اندازه موهای سرم از رفتنم پشیمون شدم فقط موقع برگشتم مهربون شده بود و کلی عذر خواهی کرد و گفت که کارش خیلی زیاده و بزارم به حساب خستگیش ،من با خودم گفتم اگر خستگی باشه با همه باید سرد باشه نه فقط با من اما ایشون اینقدر عذر خواهی و البنه ابراز عشق کرد و گفت که دلم نمیخواد با قهر و ناراحتی بری و من بخشیدم اما حالا باز هم همون سردی - امروز تو چت من بهش گفتم تو منو نمیخوای واسه همین این رفتارو با من میکنی و ایشون شکلک ناراحتی گذاشت نمیدونم منظورش تایید بود یا ناراحتی از حرف من- و دوباره از من خواست که شکایت نکنم گفت براش ازدواج زود بود و ای کاش عقد نمیکردیم گفت ابراز عشق نکنم گفت هنوز بهت عادت نکردم که بخوام باهات حرف بزنم گفت اصلا باهات راحت نیستم گفت با تو حرفم نمیاد گفت شاید بعدا خوب بشم اما الان نه - یه مثال هم برام زد گفت: من یکسال بود ماشین میخواستم بعد از یکسال با کلی زحمت این ماشینو خریدم وقتی ماشین دار شدم خوشحال نشدم اما بعد از دو سال وقتی خواستم رینگشو بفروشم انگار قلبم داشت کنده میشد ( یعنی منو با خودرو مقایسه کرد؟):302:
گفت از مسولیت میترسه گفت همش فکر میکنه یه روزی با عمو( پدر من ) دعواش میشه گفت نمیتونه به آینده فکر کنه گفت ما فکرامون شبیه هم نیست و من براش توضیح دادم که لزومی نداره فکرامون شبیه هم باشه مهم ابنه که به فکر هم احترام بزاریم و قبول کنیم ولی ایشون گفت همین الان تو نمیدونی این چند روز فکر من چی بوده و من هم نمیدونم فکر تو چی بوده ولی من دقیقا میدونستم افکار این چند روزش چی بوده ایشون در مورد من نمیدونست یعنی من بهش هر روز میگم اما ایشون توجهی نمیکنه و بعدش گفت تو که فکر مشغول منو میدونی چرا از فکرای خودت با من حرف میزنی یا ابراز علاقه میکنی من خیلی خسته ام
و من در آخر گفتم باشه هر وقت احساس کردی زمانش رسیده بیا دنبالم من دیگه نه میگم دلتنگم نه شکایت میکنم نه باهات حرفی میزنم نه هیچی تا وقتی که خودت منو بخوای
گفت یعنی دیگه اس ام اس هم ندم منم گفتم هر جور راحتی
بعدش گفت بیا مثل اون موقع ها فقط دو تا دوست معمولی باشیم مثل اون موقع ها چت کنیم گفت این برات سخته؟ منم گفتم یه جایی از مغزم و تمام قلبم وقتی بخوام با تو چت کنم یادم میاره که این همون شوهریه که تو رو نمیخواد و این نه تنها برام سخته بلکه عذابه:302::302:
آخرش هم گفتم باشه هر موقع وقت شد میام چت مثل اون قدیما
ازم پرسید ازم ناراحتی منم در جواب بهش گفتم اون وقتها ازم اینو نمیپرسیدی
این تمام غصه های منه
من واقعا نمیدونم باید چه کار کنم، من از این قضیه سخت در عذابم و ایشون هم اینو به خوبی میدونه ازتون خواهش میکنم کمکم کنید من باید چه کار کنم ، کار درست چیه
من واقعا دوستش دارم و با وجود اینکه عقد کردیم ایشون منو نمیخواد این خیلی داره آزارم میده لطفا راهنمائی کنید خواهش میکنم :302: - خیلی ممنونم
مریم[/align]
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
دوست عزیز:72:
به نظر من شما دیگر هیچ هیچ............هیچ تماسی با ایشان نگیر.
منظورم قطع کامل زنگ و اس ام اس و ایمیل و چت و........
بگذار او با خودش خلوت کند و تصمیم نهایی رابگیرد.
اگر عقد به پیشنهاد و اصرار شما و خانواده بود بگذار ادامه و یا قطع کامل رابطه به پیشنهاد ایشان باشد.
مطمئن باش این کار بهترین تصمیمی است که در شرایط کنونی خواهی گرفت.
بیان نکردید شما تصمیم دارید ان شاالله بعد از ازدواج به جنوب برید یا ایشان به محل زندگی شما می آیند؟
امیدوارم خداوند بهترین را برایتان هموار سازد.:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
به نظر من همسرتون با خودش كنار نيومده بذاريد يه مدت تنها با شه ازش سراغي نگيرين تا خوب با خودش سنگاشو وا بكنه .هيچ رابطه تلفني مسج چت و ....نداشته باشين تا از غارتنهاييشون بيان بيرون.
ميدونم سخته دركت ميكنم اينجور وقتا ما خانما دوست داريم با صحبت كردن خودمونو آروم كنيم ولي مردا كاملا برعكسن دوست دارن تنها باشن.
صبر كنيد و هر وقت خودش سراغتونو گرفت باهاش صحبت كنين حتي اگه اين دوره طول كشيد بعد از اينكه اومد سراغتون اصلا ملامتش نكنين و منطقي و به دور از احساسات با هم صحبت كنين:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام عزیزم
ممنون از راهنمائیتون :72:
ایشون قراره به شمال بیان
[align=justify]خودمم این تصمیم رو گرفتم اما با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟[/align]
سلام گلنوش جان
ولی آخه چطور میتونم ملامتش نکنم؟
چطور باهاش منطقی باشم؟
چی باید بهش بگم؟
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟[/align]
دوست عزیز:72:
به نظر من از این کار اجنتاب کنید و به چت و یا هر بازی فکری دیگری که شما را معلق تر از قبل می کند وارد نشوید.
اجازه دهید او در تنهایی کاملا فکرهایش را بکند. اگر قرار است با هم باشید
که وقت برای صحبت و چت و غیره زیاد است و اگر قرار هم هست خدای ناکرده
جدا شوید که هرچه این وابستگی ها کمتر باشد دل کندن آسان تر است.
موفق باشید.:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
ممنون sanjab جان
خانواده من از این موضوعات هیچ چیزی نمیدونن و من اصلا نمیتونم به جدایی فکر کنم هم به خاطر روحیه خودم که میدونم اگه خدایی نکرده این اتفاق بیفته دیگه نمیتونم از جا بلندشم و هم به خاطر خانوادم مخصوصا پدرم چون علاقه و عشق خاصی بهم داریم بیشتر از پدر و دختر
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
سلام عزیزم
ممنون از راهنمائیتون :72:
ایشون قراره به شمال بیان
[align=justify]خودمم این تصمیم رو گرفتم اما با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟
اگر خودش اس ام اس داد يا هر پيغام ديگه شما بايد بريد يعني دقيقا زمانيه كه از غار تنهاييش اومده بيرون.فقط بذاريد خودش ازتون سراغ بگيره
سلام گلنوش جان
ولی آخه چطور میتونم ملامتش نکنم؟
چطور باهاش منطقی باشم؟
چی باید بهش بگم؟
حق داري گفتم كه خيلي سخته خود من بعد از بيشتر از يك سال متاهلي تازه عادت كردم كه اينجور موقع ها به تنهاي همسرم احترام بذارم و بعد از اينكه اومد سراغم مثل هميشه خوب باهاش برخورد كنم. عزيزم اين خصلت تمام مرداست و ما فقط بايد بتونيم در برابرش صبر كنيم تا خودشون بيان سراغمون.ما زنا اينجور وقتا كه مردا ساكت ميشن فكر ميكنيم ما رو دوست ندارن و بهمون فكر نميكنن ولي اينطور نيست. اين ساكت شدنهاشون يه چيز طبيعيه و ما بايد بهش احترام بذاريم.البته اگر خواست صحبت كنه نگين واي اين همه مدت كجا بودي چه عجب ياد من افتادي و گريه و ... نداريم ها! بذاريد صحبتاشو بكنه و بعد با ملايمت و بدون عصبانيت جواب صحبتاشونو بديد
در مورد اينكه گفته دوست معمولي باشيم فكر كنم ديگه ديره شما زن و شوهر رسمي هستين
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
گلنوش جان ممنون عزیزم که راهنمایی میکنی:72:
روزی 1000 بار با خودم میگم نکنه ازدواجم اشتباهه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
سلام عزیزم
ممنون از راهنمائیتون :72:
ایشون قراره به شمال بیان
[align=justify]خودمم این تصمیم رو گرفتم اما با این موضوع که ازم خواسته مثل قبل 2تا دوست معمولی باشیم چه کنم آیا اگر اس ام اس داد که بیا چت نرم؟
اگر خودش اس ام اس داد يا هر پيغام ديگه شما بايد بريد يعني دقيقا زمانيه كه از غار تنهاييش اومده بيرون.فقط بذاريد خودش ازتون سراغ بگيره
سلام گلنوش جان
ولی آخه چطور میتونم ملامتش نکنم؟
چطور باهاش منطقی باشم؟
چی باید بهش بگم؟
حق داري گفتم كه خيلي سخته خود من بعد از بيشتر از يك سال متاهلي تازه عادت كردم كه اينجور موقع ها به تنهاي همسرم احترام بذارم و بعد از اينكه اومد سراغم مثل هميشه خوب باهاش برخورد كنم. عزيزم اين خصلت تمام مرداست و ما فقط بايد بتونيم در برابرش صبر كنيم تا خودشون بيان سراغمون.ما زنا اينجور وقتا كه مردا ساكت ميشن فكر ميكنيم ما رو دوست ندارن و بهمون فكر نميكنن ولي اينطور نيست. اين ساكت شدنهاشون يه چيز طبيعيه و ما بايد بهش احترام بذاريم.البته اگر خواست صحبت كنه نگين واي اين همه مدت كجا بودي چه عجب ياد من افتادي و گريه و ... نداريم ها! بذاريد صحبتاشو بكنه و بعد با ملايمت و بدون عصبانيت جواب صحبتاشونو بديد
در مورد اينكه گفته دوست معمولي باشيم فكر كنم ديگه ديره شما زن و شوهر رسمي هستين
دقیقا این درخواستش به نظرم نهایت بی رحمی اومد
راسی الان اس ام اس داد که میای چت؟ منم جواب دادم که خوابم میاد
چون نمیتونم مثل دوست معمولی صحبت کنم
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
عزیزم یک کم صبر داشته باش
فقط ازت میخوام صبر داشته باش
باور کن گذشت زمان خیلی چیزها رو معلوم میکنه
باهاش هیچ تماسی نداشته باش,خیلی در دسترسش نباش...
خلاصه بهش اجازه بده فکر کنه,خودش هم گفته که فکر میکنه واسش زود بوده,بذار تکلیفشو با خودش روشن کنه واین میسر نمیشه جز این که تو ازش فاصله بگیری,میدونم سخته,درک میکنم ولی به شیرینی نتیجش میارزه
بذار فکر کنه و تو تو این فاصله محکم باش و فاصلت رو حفظ کن,اگه بهت گفت بیا چت بگو مثلا یه کاری داری که نمیتونی بری یا اگه دلت تنگ شده بود و اون زنگ زد بهت باهاش کوتاه اما خوب صحبت کن و تو اولین نفری باش که خداحافظی میکنه و میگه,تاکید میکنم اگه اون زنگ زد,تو بهش اس ام اس,زنگ,ایمل و....نده و نفرست,بذار اون شروع کنه و کمبودت رو حس کنه
حس نیاز رو تو نامزدت به وجود بیار
اینا نظرات شخصی من بود صبر کن تا باز کارشناسا و باتجربه ها هم بیان و راهنماییت کنن
مواظب قلب مهربونت باش خانمی
ایشالله خودش متوجه اشتباهش میشه و برمیگرده
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
دقیقا این درخواستش به نظرم نهایت بی رحمی اومد
راسی الان اس ام اس داد که میای چت؟ منم جواب دادم که خوابم میاد
چون نمیتونم مثل دوست معمولی صحبت کنم
اين همه نوشتم!!! .........آخرش وقتي اومد سراغت محلش ندادي؟؟؟
نبايد با كنايه باهاش صحبت ميكردي حالا يه حرفي زده عمل نكرده كه!!:160: دوباره ناراحت شده و دوباره رفته تو غار خودش و شما دوباره بايد صببببببببرررررررر كني
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام شوکا جان
ممنون عزیزم حتما همین کارو میکنم:72:
ممنون که راهنمائی کردی برام دعا کن
گلنوش جان باور کن اصلا نمیدونم چی باید میگفتم بهش اب خدا چکار کنم :302:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
آفرین خوب گفتی که خوابت میاد
ولی....
خیلی هم کش دارش نکن
واسه بعضی وقتها خوبه نه همیشه
بعدش هم اگه سراغت اومد مثلا زنگ زد اصلا اصلا نگی کجا بودی چرا به من زنگ نزدی ,تو منو دوست نداری و.....خلاصه از این حرفا نگو
از کار و بار صحبت کن,مثل همون دوست معمولی که خودش گفته,باور کن میدونم سخته ولی لازمه
من میگم اون اول ابراز محبت کنه بعد تو
تو پیش قدم نشو بذار بدونه فرصت داره و فکر نکنه مثلا دیگه اسیره:163:
باور کن بعضی از این پسر ها این قدر اعتماد به نفس کاذب دارن که فکر میکنن حالا اگه یه دختر حالا تو که نامزدشی,بهشون ابراز احساس کنه دیگه فرصتاشون رو از دست دادن و از این حرفا...
ولی اگه تو یک کم فاصله بگیری متوجه دوریت میشه دلش برات تنگ میشه و برمیگه....
فقط به خودت و اون زمان بده ببین چی میشه
از هیچ چی هم نترس,فقط از رو احساس تصمیم نگیر و منطقی فکر کن
این کارارو انجام بده,باز هم با تایید با تجربه های تالار,من نظر شخصیمو گفتم
آخرش هم که باید بیای خبرای خوب بدی به اضافه ی شیرینی عروسیت
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
ممنون شوکا جان
خدا از دهنت بشنوه که به خیر و خوبی تمام بشه عزیزم
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
فعلا تو تالار بگرد و بقیه ی مشکلات و را هکارها رو بخون,خیلی فکرت باز میشه
حتما این کار رو بکن
ببین همه یما در یک مقطع زمانی باید پا رو دلمون بذاریم و صبر پیشه کنیم
صبر ادمو بزرگ میکنه
به این موضوعی که واست پیش اومده به دید مثبت نگاه کن و فقط نیمه ی خالی لیوان رو نبین
یک فرصتی پیش اومده که مریم نسبت به قبل بزرگ تر و عاقل ترشه و خودشو بسازه....
پس شروع کن,مطمءن باش میتونی
فقط تو تالر برو و بگرد و بخون
مهارت های ارتباطی رو یاد بگیر مهارت های کلامی از تو تالار سرچ کن و تمرین کن....
خیلی هم فکرت رو نذار روش حداقل یه مدت رها کن بعدش به راهکارای دیگه فکر کن,الان به نظر من بهترین راهکار فرصت دادن به نامزدت هست
حتما همین طوره,منتظر خبرای خوب هستیم.
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
مريم جان اول ارامشتو حفظ كن بعد هم به نظر من زيادي تو دسترسش بودي چرا خودتو دست كم ميگيري و ميگي كه نه به اندازه من بلكه حداقل يكم بهم محبت كنه يعني چي عزيزم !!!!!
تا اخر عمرتون ميخوايد همينطور ادامه بديد كه چون اول شما ايشون رو دوست داشتيد و ايشون از علاقه شما باخبر شده پس شما بايد بيشتر محبت كنيد و ايشون ملزم نيست به محبت كردن شما چرا فك ميكني كه شما بايد بيشتر محبت كني؟هر ذهنيتي نسبت به خودت داشته باشي ديگران هم همون ذهنيتو نسبت بهت پيدا ميكنن
عزيزم اول يكم خودتو باور داشته باش و اعتماد بنفستو بالا ببر و بدون كه لايق بهترينهايي
اينقدر هم بهش فاز منفي نده كه منو دوست نداري و از اين حرفا دوستت داشته كه با هم ازدواج كرديد ديگه يكم زيادي تو دسترسش نباش و هميشه شروع كننده نباش سعي نكن هرجور شده عشقتو بهش ثابت كني يكمي هم به ايشون فرصت بده تا عشقشو بهت ثابت كنه و دلتنگت بشه
شاد باشي خانمي
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام
باور کنید دست خودم نیست انگار مریض دوست داشتنش هستم
آره همیشه فکر میکنم من باید بیشتر محبت کنم
اما دیگه نه
تقریبا راهنمایی های همه دوستان یکسان بود و اینو بهم رسوند که باید خودش قدم ورداره
اگه نظر دیگه ای داشتی خوشحال میشم ممنونم دعا کن برام:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
ببخشين بچه ها من وقتي اينو مي نوشتم dis conect شدم بعد ارسالم متوجه بقيه ارسالا شدم
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
مریم به قول باربارا میگه وقتی تو یه دریا هستین و توی یه قایق نشستین دو نفره باید پارو بزنین,نه یک نفره
پس اینقدر یک طرفه محبت نکن و یک کم فاصله بگیر
تو این مدت هم کتابای خانم باربارا دی انجلس رو بخون الته یه قسمت هاییش هم تو همین سایت هست فقط باید وقت داشته باشی و همت که عمل کنی
مطمءنم نتیجه میگیری
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aramesh_1390
ببخشين بچه ها من وقتي اينو مي نوشتم dis conect شدم بعد ارسالم متوجه بقيه ارسالا شدم
من از همه ممنونم واقعا امشب حال خوبی نداشتم و مطمئنم اگه حرفهای شما نبود حتما خودم براش زنگ میزدم ممنون:72:
اما هنوز یه چیزی خیلی اذیتم مبکنه اینکه فکر میکنم اصلا براش مهم نیستم
ممنون شوکا جان حتما میخونم
اما حالا به نظرت نوبت ایشون نیست که پارو بزنه و این قایقو حرکت بده؟
اما شوکا جان میترسم ، میترسم مسیرو اشتباه بره و خدا نکرده زندگیم تباه بشه
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
ببین عزیزم تو انتخابش بودی که الن نامزدش هستی پس مطمءن باش دوستت داشته,کسی که مجبورش نکرده بهوده
پس بدون که میخواستت
فقط بهش زنگ نزن,بذار اون بزنگه
صبر صبر صبر
هر روز بیا و به تاپیکت سر برن,بیا و حرف ها رو مرور کن تا محکم تر شی
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام
امروز صبح برعکس روزهای قبل اس ام اس صبح بخیر بهم نداد :302::302:
من واقعا از تباه شدن زندگیم میترسم
همش با خودم میگم یعنی این جواب عشق و محبت منه خدا؟
من طاقت شکست نداااااااااااااااااااارم خدایا آخه چرا:302:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام مریم جان
عزیزم می دونم شرایط خیلی سختی داری اما سعی کن آروم باشی . بذار یه مدت اینجوری بگذره . اشتباه منو تکرار نکن. بذار یه مدت فکر کنه اجازه بده اگه می خواد برگرده با میل خودش و با تمام وجود برگرده نه با اصرار تو و از روی دلسوزی و عذاب وجدان.
اگه با اصرار و التماس بخوای مجبورش کنی باهات زندگی کنه مطمئن باش از اون زندگی لذتی نخواهی برد. تو زنی باید ناز باشی و اون نیاز. شاید چون این حالت تو رابطتون نیست داره اینجوری برخورد میکنه. یه کم بهش فرصت بده. مریم می دونم که اصلا کار ساده ای نیست چون خودم این روزا رو به نوعی تجربه کردم می دونم چه حالی داری.
راستی مریم فعلا اجازه نده خانواده هاتون چیزی بدونن چون در این صورت مشکلت بدتر پیچیده میشه.
به خدا توکل کن . امیدوارم هر چه صلاحته همون برات مقدر بشه.:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
عزیزم سلام
من به خانواده خودم چیزی نگفتم اما ایشون رو نمیدونم
ممنون از اینکه راهنمایی کردی:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام مریم جان
من هم می خوام نظر شخصیم رو بگم و نمی دونم که اصلا کارشناسانه هست یا نه.
با دوستان موافقم. هیچ تماسی با نامزدت نداشته باش. به تماسهای اس ام اسی و چت هم اصلا جواب نده. اجازه بده باهات تماس تلفنی بگیره و در آنصورت هم شما گوشی را برندار و بگذار پدر یا مادرت جواب بدن و اگر از اونها خواست گوشی رو بگیر.
اگه یه مدت طولانی هیچ خبری ازش نشد و تماس تلفنی هم نداشت، اونوقت حتما از پدرت بخواه که اون ازش علت بخواد که چرا هیچ خبری از نامزد رسمیش (زنش) نمی گیره. بنظرم لازمه که بدونه اگه از زنش خبری نگیره، باید به بزرگترها جواب بده و اون موقع است که جدی به موقعیت خودش و زنش و وظایفتون نگاه می کنه.
در ضمن خیلی از خواسته هات نگفتید. نمی دونم شما هم در اظهار محبت یا نیاز به اون تفریط کرده اید یا نه. معمولا غالب مردها از زنهایی که خیلی پاپیچشان می شوند، دوری می کنند.
بنظرم شما یک مدت راهکار بالا را بکار بندید و منتظر عکس العمل او باشید.
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام blue sky
ممنون از راهنماییتون
من نمینونم این مشکل رو با خانوادم در میون بزارم واقعا برام سخته و پدرم به شدت ناراحت میشن
من از ایشون دور هستم ، چط.ور ابراز علاقه ام میبونه افراطی باشه ؟
باور کنید اگر یک شب منو با کلمه عزیرم اونم تو چت صدا کنه من به اندازه دنیا خوشحال میشم:302:
اما این حرفها ، این محبت ها فقط همون 1.5 ماه نامزدی بود و بس..
واقعا احساس بدبختی میکنم:302::302: بارها از خداوند میپرم حق من اینه؟
با خودم میگم شاید خدا میگه خانواده خوب، کار و درآمد خوب و از همه مهمتر سلامتی بهت دادمه دیگه بخت خوب شاید میگه زیاده برام نمیدونم خدا ببین دارم کفر میگم:302:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
شاید این حرف من کمی ناراحت کننده به نظر بیاد.
اما شما در همه چیزخیلی پیشقدم بودی.در واقع اولین بار شما ابرازعشق کردی(که ازطریق اون خانوم به گوشش رسید)
شما (یا خونواده شما) اصرار به عقد کردید.
در واقع هیچ چیزکه نشون بده این ادم خواهان 100 در 100 برای ازدواج با شما بوده وجود نداشته.یعنی این ادم به قطعیت و یقین نرسیده که تو اون زمان باهات ازدواج کنه.شاید در اون زمان همون رابطه گرم دختر و پسر عمویی براش خوشایند بوده.
اما تقریبا تو عمل انجام شده قرار گرفته.منکر این نیستم که اون اقا تا زمانیکه به یقین نمیرسید نباید تن به ازدواج میداد اما ...
بهر حال شما میبایستی صبر میکردید.شاید اگر صبر میکردید اصلا به خواستگاریت نمیومد،شاید هم میومد اما در هر صورت کارش رو با اطمینان قلب انجام میداد و شما دیگه هرگز به این شکل سردرگم نمیشدی.
در واقع این وصلت زود انجام شده.شما میبایستی رابطت رو در حد متعارف فامیلی(نه بیشتر) نگه میداشتی تا خودش تصمیم بگیره که میخواد ازدواج کنه یا نه.
الان هم نزدیک شدن زیاد بهش قدرت فکر کردن رو ازش میگیره،اون الان با خودش در کلنجار برای پذیرش موقعیت جدید هست اما حضور همیشگی شما در کنارش(بصورت چت،اس ام اس و...) مانع ازفکر کردنش میشه.درسته که دیره اما اجازه بده با خودش کنار بیاد و رومی رومی یا زنگی زنگی بشه
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
دوست عزیز:72:
لطفا انقدر سوگواری و مرثیه سرایی نکن.
به نظر من فعلا اصلا اصلا به خانواده ها چیزی نگو.
اگه سراغی گرفتند بگو خوبه فعلا سرش کمی شلوغه.
مطمئن باش اگه به خانواده ها بگی شرایط پیچیده تر میشه.
سرت با کار و درس و ورزش و کتاب و همدردی و..............گرم کن.
پروانه خانم راهنمایی خوبی کرد میتونی بگردی تاپیکشو بخونی اول مشکل بین ایندو نفر بود ولی وقتی
خانواده ها در گیر شدند گره کوری شد که اصلا باز نشد و متاسفانه ماه پیش از هم جدا شدند.
موفق باشی. :72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام بهار جان
با این حرفها حالا به نظرتون چی میشه ، ایشون منو نمیخواد این منو تا حد مرگ شکنجه میده:302::302:
پروانه جان میشه لطفا اسم تاپیکتو بگی که سرچ کنم و بخونم
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
سلام خانوم
همونطور که دوستان گفتند صبور باشین و بزارین نامزدتون به سمت شما برگردن.از وابستگیتون کم کنین لطفا
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
مريم جان چيزي كه ازت ميخوام اينه كه لطفا پيش داوري نكني خب اس ام اس صبح بخير نداده پس يعني دوستت نداره عزيز من لطفا اين فكرا رو از خودت دور كن دوستت داشته كه شما با هم ازدواج كرديد ديگه خانمي به هر چيزي كه فكر كني و يا بترسي سرت مياد حالا شما هي بشيني فك كني كه زندگيت از هم ميپاشه بدون كه از هم ميپاشه چون اين ذهنيت روي رفتار و عملكرد شما هم خواسته يا ناخواسته تاثير ميذاره ونامزدتون هم بجاي انرزي مثبت انرزي منفي ميگيره و چرا بهش تلقين ميكني كه دوستم نداري ميدوني اين حرف چقدر روش تاثير ميذاره بجاي فاز منفي دادن انرزي مثبت بده منظورم (محبت كردن از طرف شما نيست فعلا)
مثلا وقتي ازت خبر ميگيره بجاي اينكه بگي تو دوسم نداري ميتوني بگي مرسي از اينكه به فكرمي و نگرانمي اينطوري هم از زنگ زدنش پشيمون نميشه و هم اينكه بجاي اينكه بهش تلقين كني كه دوستت نداره بهش تلقين ميشه كه بفكرته نگرانته .از اين جور جمله ها زيادن ميتوني استفاده كني
ولي به نظر من فعلا باهاش تماس نگير شروع كننده ارتباط نباش ولي وقتي هم تماس گرفت باهاش با ارامش صحبت كن بدون ابراز دلتنگي يا داد و غال كه تو دوسم نداري با ارامش به حرفاش گوش كن بذار برات حرف بزنه حالا حرف عادي كاري هرچي ........
البته اينا نظر شخصي منه و جنبه كارشناسانه نداره
شاد باشي گلم
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
با اجازه دوستمون پروانه خانم:72:
قهر طولانی نامزدم
http://www.hamdardi.net/thread-16771.html
مشکل جدی با نامزدم،لجبازی و شرط گذاشتن
http://www.hamdardi.net/thread-17174.html
موفق باشید.:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
خواهشا اينقد نگو منو نميخواد
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
[align=justify]دوستان اگه امشب یا فردا شب از من خواست که برم چت کنم باهاش ، این کارو انجام بدم ؟ با اینکه قبلا ازم خواسته که مثل 2 تا دوست معمولی که قبلا بودیم رابطه چت داشته باشیم... باهاش چت کنم؟
اگه جوابتون مثبته ، من چطور باید رفتار کنم؟ همونطوری که ایشون خواستن مثل 2 تا دوست معمولی؟ یعنی ناراحتیمو نشون ندم و اصلا به روی خودم نیارم ؟ اگه اون هم اصلا به رو خودش نیاورد من باید چه کار کنم؟
تا کی باید با ایشون که همسر منه اینجور رفتار کنم؟ اگه این رابطه به قول خودش دوست معمولی ادامه پیدا کنه به نظر شما تا همیشه باقی نمیمونه؟ و آیا این باعث نمیشه که ایشون هیچوقت نسبت به من اجساس همسری نداشته باشه؟ [/align]
لطفا همه دوستان منو راهنمایی کنن ، جواب سوالامو بدین خیلی ممنون و برام دعا کنن لطفا
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
[align=justify]دوستان اگه امشب یا فردا شب از من خواست که برم چت کنم باهاش ، این کارو انجام بدم ؟ با اینکه قبلا ازم خواسته که مثل 2 تا دوست معمولی که قبلا بودیم رابطه چت داشته باشیم... باهاش چت کنم؟
اگه جوابتون مثبته ، من چطور باید رفتار کنم؟ همونطوری که ایشون خواستن مثل 2 تا دوست معمولی؟ یعنی ناراحتیمو نشون ندم و اصلا به روی خودم نیارم ؟ اگه اون هم اصلا به رو خودش نیاورد من باید چه کار کنم؟
تا کی باید با ایشون که همسر منه اینجور رفتار کنم؟ اگه این رابطه به قول خودش دوست معمولی ادامه پیدا کنه به نظر شما تا همیشه باقی نمیمونه؟ و آیا این باعث نمیشه که ایشون هیچوقت نسبت به من اجساس همسری نداشته باشه؟ [/align]
لطفا همه دوستان منو راهنمایی کنن ، جواب سوالامو بدین خیلی ممنون و برام دعا کنن لطفا
دوست عزیز
ببخشید منو ولی انگار شما اصلا پستهایی رو که بچه ها زحمت می کشند می نویسند براتون نمی خونید:316:
دوستان زیادی مثل گلنوش و بهار و پروانه و آرامش و تنهاو...... براتون پست گذاشتند
وخیلی ها هم در زیر پستها تشکر گذاشتند یعنی موافق صحبتهای دوستان بودند ولی گویی
مرغ شما فقط یک پا داره و دوباره همان سوالهای اولیه رو پرسیدید.
لطفا تمام پستهای دوستان را از اول تا اینجا چندین بار بخوان و اگر او تماسی داشت محترمانه
وبدون طلبکاری صحبت کن ولی مختصر و کوتاه و اگر خودت وسوسه شدی دوباره تماسی بگیری باز به این تاپیک سر بزن.
فکر نمی کنم هیچ راه حل دیگری غیر از صبر و سکوت مسئله شما داشته باشد.
موفق باشید.:72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
با این حرفها حالا به نظرتون چی میشه ،
هرچی می خواد بشه ، بشه
چرا اینقدر خودت رو نگران و دلواپس چی شد چی نشد می کنی؟
چرا اینقدر به خودت استرس وارد می کنی؟
ایشون منو نمیخواد
نمی خواد که نخواد
تو چی؟
تو خودت ، خودت رو می خواهی؟
تو خودت خودت رو دوست داری؟
این منو تا حد مرگ شکنجه میده
خودت چی ؟
تو خودت، خودت رو شکنجه نمی کنی؟
دخترجان برای خودت ارزش و احترام قائل شو
اینکه نمیشه یه عمر توی زندگی تو دنبالش بدوی و اون همش فراری باشه
مرگ یکبار شیون هم یکبار
صبر کن عزیزم
فقط صبر
بذار شوهرت تکلیفش رو با خودش یکسره کنه
بالاخره باید ببینه میتونه مرد یک زندگی باشه یا نه
یه مقدار این احساساتت رو پس انداز کن
تا به موقع و درست بتونی ازش استفاده کنی
یعنی چی که میگه بیا با هم مثل دوتا دوست معمولی باشیم و با هم چت کنیم؟
تو زنش هستی
تو ارزشمند هستی
تو زیبا هستی
تو دوست داشتنی هست
تو قشنگی
تو مهربونی
اما داری خودت با ندانم کاری و سمج شدن و بی صبری تمام این ارزش هایت رو از بین می بری
خوبِ خوب گوش کن
مرد باید سراپا نیاز باشه ، و تو سرپا ناز
اگر این نیاز مرد پاسخ داده نشه ، یک عمر بعد از عروسی ، همش به رویت میاره که تو رو نمی خواسته و تو رفتی دنبالش و مجبور شده
تو که نمی خواهی یک عمر با ترس از دست دادن این آقا زندگی کنی؟ می خواهی؟
یه تاپیک بود "پشیمانی بعد از عقد "
چندتا پست اولش رو حتما بخون
یه قسمتی از مشکل اون مراجعه شبیه به شماست
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
سلام بهار جان
با این حرفها حالا به نظرتون چی میشه ، ایشون منو نمیخواد این منو تا حد مرگ شکنجه
دوستان اگه امشب یا فردا شب از من خواست که برم چت کنم باهاش ، این کارو انجام بدم ؟ با اینکه قبلا ازم خواسته که مثل 2 تا دوست معمولی که قبلا بودیم رابطه چت داشته باشیم... باهاش چت کنم؟
اگه جوابتون مثبته ، من چطور باید رفتار کنم؟ همونطوری که ایشون خواستن مثل 2 تا دوست معمولی؟ یعنی ناراحتیمو نشون ندم و اصلا به روی خودم نیارم ؟ اگه اون هم اصلا به رو خودش نیاورد من باید چه کار کنم؟
سلام عزیزم
اینجا که کسی نمیتونه بهت بگه چی میشه؟کسی که نمیتونه اینده رو پیشگویی کنه اما بهتون گفتیم برای اینکه این موضوع رو بفهمی باید صبر کنی.
این جملت منو خیلی ناراحت کرد.چرا شکنجت میده؟تا وقتی تو شخصیتت به اون ادم وابسته است کاری درست نمیشه.یه جایی شنیدم که میگفت زن و شوهر مثل دو جزیره نزدیک هم اند که دریای عشق بینشونه،یعنی چی؟یعنی دو جزیره جدا از هم یعنی هر کدوم شخصیت و وجود منحصر به فرد خودشو داره اما دریای عشق بینشون ارتباط ایجاد کرده.
پس تو چه باهاش ازدواج کنی چه نکنی باید شخصیت مستقلت رو حفظ کنی و به اون هم همچین اجازه ای بدی.
اصلا شاید همین رفتار تو نگرانیهاش رو تشدید کرده.بعد ازعقد به یکباره دیده انگار عنان زندگی ازدستش خارج شده،من وجودیش داره گم میشه چون تو همیشه بهش چسبیدی نمیذاری مستقل و با خیال راحت فکر کنه.لابد به خودش میگه این که الان اینجوره لابد بعد ازازدواج دست و پام رو خواهد بست.
ضمنا مردها دوست دارن برای بدست اوردن مطلوبشون تلاش کنن،با این کار قدرت و مردانگی خودشون(دو خصلت فوق العاده مهم برای مردان) رو به خودشون و همسرشون نشون خواهند داد و اعتماد به نفس خواهند گرفت.
حتی اگر برگشت اجازه بده رابطه کاملا متقابل باشه ،اگه تو 2 قدم به سمتش برداشتی بذار اونم چند قدم به سمتت بیاد.
به تنهاییش،مستقل بودنش احترام بذار.
اما در مورد چت...من شخصا موافق نیستم...رابطه بصورت دوست معمولی یه جور فرار ازواقعیت زن و شوهری شماست.بهتره یه زمان رو مشخص کنید و ازش بخواهید تو این زمان مشخص خوب فکر کنه،سنگاشو با خودش وا بکنه و تصمیم بگیره.یا پذیرفتن این رابطه و قبول مسئولیتها یا راه دیگر.
این زمان برای تو هم فرصتی هست برای تصحیح غلطهای ارتباطیت.
به تموم چیزایی که بهت گفتیم عمیقا فکر کن
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
شاید حرفام کمی نامربوط به سوال شما باشه ولی فکر میکنم تصور غلط شما از ارتباط صمیمانه و نزدیک بودن با همسر بی تاثیر در این مشکل نیست.
اینکه شما دائم تکرار میکنید من اسرار خانوادم را به ایشون گفتم. من هر کاری کردم و هر نفسی کشیدم گزارش دادم ... این رفتار ها همه اشتباه است و بی تاثیر در این تردید نیست.
در ضمن شما اصلا فرد مطمئن و رازداری نیستید و این هم میتونه یکی از علل تردید باشه.
صمیمت و صداقت به معنی گفتن همه چیز نیست.
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
دوستان شما درست میگین شاید واقعا من بیش از اندازه بهش توجه میکنم و خیلی ابراز محبت می کنم
شاید واسه همین به من گفته مثل اون موقع ها فقط دوست باشیم چون اونموقع ها حتی تصور اینکه یه روزی در مورد عشق من صحبت کنه براش محال بود منظورم اینه که یه جورایی براش دست نیافتنی بودم ، هیچوقت فکرشم نمیکرد یه روزی منه مغرور عاشقش بشم یا حتی از بین این همه فقط اونو دوست داشته باشم
باید رقتارم مثل همون موقع ها بشه از همه چی براش بگم اما در عین حال حریم بینمون رو حفظ کنم و یه کاری کنم که ایشون بخواد طرفم بیاد
دوستان از همتون ممنون:72:
بهار جون میشه لطفا یکم از این ناز کردنها رو اگه قابل آموزشه برام بگی
[/b][/font][/color][/size][quote=بهار66]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam65
اما در مورد چت...من شخصا موافق نیستم...رابطه بصورت دوست معمولی یه جور فرار ازواقعیت زن و شوهری شماست.بهتره یه زمان رو مشخص کنید و ازش بخواهید تو این زمان مشخص خوب فکر کنه،سنگاشو با خودش وا بکنه و تصمیم بگیره.یا پذیرفتن این رابطه و قبول مسئولیتها یا راه دیگر.
این زمان برای تو هم فرصتی هست برای تصحیح غلطهای ارتباطیت.
به تموم چیزایی که بهت گفتیم عمیقا فکر کن
[size=medium][color=#FF1493][font=Tahoma][b] بقیه دوستان هم اگه در مورد چت با نظر دوستمون بهار موافق هستن لطفا نظرشونو بگن ممنون :72:
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
والا من به عنوان یک مرد اصلا دوست ندارم همش توی توهم باشم !
اگر ببینم داره توهم بیش از حد میشه سریعا واکنش نشون میدم و موقعیت رو عوض می کنم.
شاید نباید بگم و برای من مرد بد باشه ولی شما باید تعادل رو حفظ کنید. یعنی هر چقدر احساس دارید و قابل احترام هست نگذارید همش و در هر زمانی فوران کنه که انگار وقتش گذشته.
ولی به هر حال من به عنوان یک مرد میگم اگر شما جواب ندید و خیلی عادی مثل یک دختر آشنا جواب بدید. یعنی گفت خوبی ؟ شما جواب ندی: آره عزیزم ! خیلی عادی و نه رسمی
ولی سعی کنید کمی ناراحتیتون رو توی ظاهر بیارید با دیر جواب دادن به اس ام اس و یا تلفن.
یک مورد دیگه اینکه شاید دیگه کاربرد نداشته باشه الان ولی میگم : من مرد هم حس حسادت دارم. یعنی اگر ببینم کسی که دوستش دارم بگه مثلا فلان چیز رو خیلی دوست دارم و عمرمه و .... تلاشم رو بیشتر می کنم ولی به هیچ وجه به روی خودم نمیارم !!!
شما فقط صبر کنید ، خدا رو از یاد نبرید مطمئن باشید خدایی دارید که از همه مشکلاتتون بزرگتره و از وصف خارجه. قدرتی داره که میتونه کاری کنه شوهرتون اون حس درونیش رو آنچنان بروز بده که روزی یکی از تاپیک های شما از خوشبختی بی حد و حصرتون باشه.
تذکر:نظارت شخصی من بود و مطمئنا نظر کارشناسی نیست
-
RE: من و نامزدم سه ماهه عقد کردیم اما ایشون منو نمیخواد
:72:ممنون مجید جان
خداوند همه جا کمک حال من بوده امیدوارم این دفعه هم منو تنها نزاره و کمکم کنه