-
شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
دختری هستم 25 ساله
زیبا و فریبنده
دانشجوی دکترا
شاغل در یک مرکز دولتی
باهوش (در زمینه درس)
بسیار احساساتی
کمبود اعتماد به نفس
از خانواده ای متوسط، پدرم مبتلا به بیماری عصبی، مادر بسیار مذهبی، و یک برادر
سه سال پیش با پسری خوش قیافه و تحصیلکرده و بسیار خوش سرو زبان آشنا شدم، این آشنایی داشت به خواستگاری می انجامید پس از شش ماه اما چون من می ترسیدم از نظر مالی بسیار پایین تر از آنها باشیم نگذاشتم بیایند، به شدت به دوست پسرم وابسته بودم و هستم و آرزوی ازدواج با او را دارم و می خواهم با او به خارج از کشور بروم تا بدون به چشم آمدن تضاد طبقاتی ازدواج کنیم
در آن مدت ما روابط جنسی در حد عشق بازی اولیه داشتیم
سه ماه بعد او به صورت ناگهانی رابطه را قطع کرد و رفت در حالیکه من اسم او را در مقاله هایم زده بودم که با هم اپلای کنیم، بعد از 4 ماه برگشت و گفت پشیمان است و در اصطلاح مخ منو زد، پس از مدتی گفت که در این مدت در صدد ازدواج با یک دختر بسیار پولدار بوده که به هم خورد و دوباره برگشت سراغ من. از آن به بعد من به هم ریختم، دیگر به او اعتماد نداشتم، البته همه دخترهارا به چشم سکس یا ازدواج بررسی می کند، مثلا از دوستان من پیش من توصیف جنسی می کند.
پس از گذشت یک سال من و او دیگر باکره نبودبم، اوایل بسیار مضطرب بودم اما کم کم عادی شد. بعد با هم هم خانه ای شدیم، مشکلاتی که من با او دارم:
1- او شوخی های زننده ای می کند
2- برایش روابط من و مردان دیگر اهمیت زیادی ندارد
3- برنامه ای برای ازدواج ندارد
4- می گوید اگر دختری پولدار ولی زیباتر و بهتر از من دید با او دوست می شود
5- اخیرا یک شاگرد دختر هرزه پیدا کرده که از صبح تا شب به او اس ام اس مس دهد و شاگردش به راحتی صحبت از همبستری با او می کند (بیشتر می خواهد از او استفاده کند تا از ایران برود)
6- دوست پسر من بسیار پولکی است و در ازای هرکاری که انجام می دهد پول مطالبه می کند و من مقدار قابل توجهی پول به او داده ام
7- می گوید من اگر کسی را پیدا کردم تستش می کنم ولی اگر تو بهتر بودی برمیگردم
8- نسبت به مساله بکارت من احساس مسئولیت کمی دارد
من به خاطر این وضع هر روز گوشی و لپ تاپ او را چک می کنم و مانند بیماران روانی شده ام و به او شک دارم
نکات مثبت دوست من:
1- مهربان است
2- باهوش است
3- بسیار با عرضه است
4- پنهان کاری نمیکند تقریبا
5- مرا خیلی دوست دارد
6- خانواده اش نظر مثبتی به من دارند
7- با انصاف و عاقل و منطقی است
اعتماد به نفس بسیار بالایی دارد
در حال حاضر من در حال دیوانگی هستم چون فکر می کنم به من خیانت خواهد کرد، او هم به صورت تناوبی اعتماد مرا جلب کرده سپس از بین می برد
به نظر شما چه کنم؟
-
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
سلام،
به تالار همدردی خوش آمدید.
ببینید، اتفاقی که برای شما افتاده به نظرم ناراحت کننده است.
متاسفم که باید شما با توجه به نکات مثبتی که دارید، به اینجا برسید.
من می توانم دو نفر رو مقصر بدانم.
1- آقا پسر که بدون داشتن حس مسئولیت پذیری و به خاطر لذت و سرگرمی، رابطه ای رو با شما شروع می کند و به اینجا می رساند و حالا هم برایش مهم نیست.
2- خود شما! اگر مسئله ای مثل بکارت برای شما مهم است، پس نباید به این راحتی از دستش می دادید.
به نظرم به دو تا کار می توانیم بکنیم.
یکی اینکه آقا پسر رو سرزنش کنیم و بگوییم که چرا با دختر مردم این کار رو کردی و حالا هم پی خوشگذرانی های بعدی ات هستی؟
و یکی اینکه شما رو سرزنش کنیم و بگوییم که با وجود داشتن هوش بالا و مدارک تحصیلی بالا، چرا درگیر چنین رابطه ای شدید و چرا اینقدر در این رابطه ماندید و چرا کاری کردید که مایه پشیمانی شما بشود.
نمی دانم که کدام یک از این دو حالت شما را آرام تر می کند.
با این حال قصد سرزنش کردن رو ندارم...
با این توصیف شما ایشون هدفش خوشگذرانی است. تا وقتی هم که در دسترسش باشید، خبری از ازدواج نخواهد بود.
بهترین کار این است که ادامه رابطه رو مشروط به خواستگاری رسمی از طرف خانواده ایشون بکنید و دیگر تن به بازی هایش ندهید. رابطه رو قطع کنید. اگر خواستگاری شما آمد، خوب فکرهایتون رو بکنید که آیا او مرد زندگی شما هست یا نه. و اگر نیامد، خدا رو شکر کنید که از دست یک آدم خوشگذران رها شدید.
موفق باشید.
-
RE: لطفا منو راهنمایی کنید
یک کم عذاب وجدان گرفتم
به خدا اون آدم بدی نیست
فقط خیلی رک می گه اون چیزایی که تو ذهنشه، پسراییو می شناسم که همه کار می کنن ولی با دروغ
اما دوست من همه شرایط و احتمالاتو می گه هرچند که تلخه
بله عنوان خوبیه
ممنون
من حرف شمارو قبول دارم
اما چندتا نکته وجود داره
من شدیدا به اون وابسته ام و عملا منطقی نیستم
اعتماد به نفس پایینم باعث شده مساله اختلاف طبقاتی به من این تفکرو بده که اون نباید یباد خواستگاری من
در حالی که خانوادش منو دوس دارن
نمی شه گفت اون خوش گذرونه بلکه ایده آل گراست شدیدا
اگه کسی همچین مشکلیو با من درمیون میزاشت همین راهکارو بهش می دادم ولی خودم نمیتونم انجامش بدم
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
خب ببینید خانم شقایق،
یا شما هدفت این هست که یک دوست پسری داشته باشی، یک مدت با او باشی، حالا آخرش هم شاید ازدواج کنید، شاید ازدواج نکنید. و این احتمال رو هم می دهی که اگر مورد بهتری پیش آمد، او رو ول کنی و بروی سراغ مورد بهتر.
یا اینکه شما از این آقا پسر خوشت آمده و به او وابسته شدی. امیدت ازدواج بوده. برای او از خودت مایه گذاشتی. چون مطمئن بودی یک روز ازدواج می کنید، تن به رابطه دادی...
اگر حالت اول در رابطه با شما درست است، باید بگویم که خب، دیگر جای این ناراحتی ها رو ندارد! البته من به هیچ وجه با چنین رابطه ای موافق نیستم. ولی شما برای زندگی خودتون تصمیم گیرنده هستید.
ولی فکر می کنم در مورد شما بیشتر حالت دوم صحیح است. یعنی از صحبت هایتون این مشخص بود.
و برای همین هم چنین جوابی به شما دادم.
قبول! او پسر صادقی هست (!) و صادقانه به شما گفته:
- در صدد ازدواج با یک دختر بسیار پولدار بوده
- همه دخترهارا به چشم سکس یا ازدواج بررسی می کند
- از دوستان من پیش من توصیف جنسی می کند.
- شوخی های زننده ای می کند
- برایش روابط من و مردان دیگر اهمیت زیادی ندارد
- برنامه ای برای ازدواج ندارد
- می گوید اگر دختری پولدار ولی زیباتر و بهتر از من دید با او دوست می شود
- می گوید من اگر کسی را پیدا کردم تستش می کنم ولی اگر تو بهتر بودی برمیگردم
دختر خانم خوب!
خداوند به شما یک چیزی هدیه داده، و اون هم اسمش عزت نفس است.
چرا فراموشش کردی؟!
چرا برای خودت احترام قائل نیستی؟!
حتی رابطه ی دوست پسر دوست دختری هم اینطوری نیست! چه برسد به رابطه ای که مثلاً قرار است به ازدواج ختم بشود!
دوست پسر دوست دخترها همه اش برای هم داستان عاشقانه تعریف می کنند که عزیزم من فقط تو رو دوست دارم، فقط تو رو می خواهم. ولی باز هم آخرش معلوم نیست رابطه شون چه می شود.
در مورد شما که خود آقا پسر به همه زبانی می گوید نه قصد ازدواج دارد، نه به شما پایبند است.
اولاً که او به هیچ وجه آمادگی ازدواج ندارد.
دوماً او فردی خوشگذران است.
سوماً شما انتخاب اول او نیستی. شما فقط یک راه حل هستی تا وقتی که نفر بعدی رو پیدا کند.
البته ظاهراً با توجه به روحیات شما، او به خودش این اجازه رو هم می دهد که شما رو نگه دارد، و در کنارش با نفرهای بعدی هم کم کم رابطه برقرار کند.
دوست من!
وقتی برای خودت احترام قائل نیستی، دیگران چرا باید به شما احترام بگذارند؟!
چرا اینقدر وابسته شده ای؟
خودت رو فراموش نکن. خدا رو فراموش نکن!
ببین آیا واقعاً چنین کسی می تواند مرد زندگی شما باشد؟!
موفق باشی.
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
اگر ایشان از طبقه بالایی هست چرا پولکی هست و چرا از شما پول می گیرد؟
شما زیبا، دکتر، موفق، گیرم که بکارت خود را از دست دادی ( که کار خطرناکی کردی و نباید میکردی )
ولی با توجه به شرایط موجود حرف م یزنم
یا شما اطلاعات ناقص به ما میدهید
یا اطلاعات ناقص به ما میدهید!
دوست پسرت پولدار است ولی از تو پول می گیرد
دوست پسرت دوستت دارد ولی میگوید بهتر از تو را پیدا کرد میگذارد و می رود...
دوست من شما مشکل بسیار جدی دارید، باید به یک روانکاو مراجعه کنید و بدانید ریشه های این عدم اعتماد به نفس از کجا هست؟ باید سریع حلش کنید. اصلا گیرم این فرد آمد خواستگاری شما اصلا این کیس ازدواج هست و اصلا قابل اعتماد هست؟ جل الخالق!
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
سلام دوست عزیز، شقایق خانم:72:
به تالار خوش اومدی:72:
به عنوان یه دختر، خیلی ناراحتم از دستت!
باور کن مثل یه خواهر نگرانتم شقایق عزیز!
شقایق جان،
ایرادهایی که به ایشون گرفتی، به نظرم به دلیل نوع رابطه ای که دارید، اصلاً بهش وارد نیست.
ایشون همسر شما نیست که روی روابط شما با مردای دیگه حساس باشه!
چیزی که فقط به خود شما مربوطه و براش اهمیتی قائل نشدی (موضوع بکارت)، میخوای برای ایشون اهمیت داشته باشه؟
ایشون جایی تعهدی نداده که به شما پایبند باشه!
نقل قول:
6- دوست پسر من بسیار پولکی است و در ازای هرکاری که انجام می دهد پول مطالبه می کند و من مقدار قابل توجهی پول به او داده ام
یکی از آقایون، که یادم نیست اسم کاربریش چی بود، چند وقت پیش نوشته بود که بدون هیچ تعهدی و بدون هیچ خرجی، میتونه از دخترای زیادی استفاده کنه و حتی میگفت اگه زرنگ باشی، میتونی پول هم ازشون بدست بیاری!
من باور نمیکردم! اما الان میبینم نمونه ی عینیش مقابل چشممه!
خواهر عزیزم، چرا اجازه میدی تا این حد با احساس و عقلت بازی کنه؟!
نقل قول:
5- شاگردش به راحتی صحبت از همبستری با او می کند
عزیز دلم، شما چرا فرقی بین خودت و این شاگرد، حس میکنی؟!
شما و این شاگرد، هر دو هیچ نسبتی با این آقا پسر ندارین!
نقل قول:
مرا خیلی دوست دارد
کسی که رفتارش این جوریه، حتی معنی دوست داشتن رو نفهمیده! چه برسه به اینکه بتونه این حس رو به شما منتقل کنه!
مگه ممکنه کسی رو دوس داشته باشی اما فکر بقیه توی ذهنت باشه و حتی بخوای اونا رو تست هم بکنی و اگه بهتر بودن... ! ! !
شقایق جان، خیلی باید روی خودت کار کنی عزیزم! در اولین مرحله، باید به این رابطه ی ناسالم خاتمه بدی. یا سالمش کنی، یا کلاً قطعش کنی.
شقایق گلم، مگه اختلاف طبقاتی چیه؟
(اگه قبل از آشنایی اومده بودی و میگفتی اختلاف طبقاتی داریم، حتماً در موردش بحث میکردیم. اما الان فرق میکنه)
به این فکر کن که از چیزی که اصلاً اهمیتی نداره، چه قولی ساختی و داری ازش دوری میکنی.
اما به چیزای مهم تر و مهم تری، اصلاً توجه نکردی!
اینا رو نمیگم که سرزنشت کنم! دارم میگم تا متوجه بشی مسیری که داری میری به جای خوبی ختم نمیشه. خواهش میکنم زودتر مسیرت رو عوض کن!
یه چیزی یادم رفت. اینکه میگی:
نقل قول:
4- پنهان کاری نمیکند تقریبا
و این رو جزء خوبیهای ایشون برشمردی، به نظرم اگه از روی این نکته:
نقل قول:
فقط خیلی رک می گه اون چیزایی که تو ذهنشه، پسراییو می شناسم که همه کار می کنن ولی با دروغ
اما دوست من همه شرایط و احتمالاتو می گه هرچند که تلخه
به این نتیجه رسیدی، این معنیش عدم پنهان کاری نیست!
این یعنی اینکه ایشون امور غیر اخلاقی و عدم پایبندی براشون اصلاً ضد ارزش محسوب نمیشه! وگرنه کدوم آدمی دوس داره یه ضد ارزش رو بگه و همه جا جار بزنه؟!
نه اونایی که پنهانی این کارا رو میکنن آدمای درستی هستن نه اونایی که پنهان نمیکنن و بازم از این کارا میکنن!
این رفتارشو دلیل بر صداقت و پسر خوب بودن نذار لطفاً!!
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
سلام شقایق جان
دردی که این روزها روحت رو می آزاره و باعث شده دنبال درمان باشی درک می کنم وخوشحالم که این تالار رو برای همدردی انتخاب کردی مشاوران سایت ودوستان راهنمایی های خوبی می تونن بهت بکنن.
دوست عزیز طریقه آشنایی ات با این آقا به چه طریقی بود؟
وقتی که با این آقای هستی چه کاری می کنه که احساس رضایت ازاین رابطه داری؟
گفتی که مادری مذهبی داری چطور با این آقا تونستی همخونه بشی؟ فکر نمی کنی پنهانکاری های خودت روحت رو آزرده وازاینکه این آقا به اصطلاح توی روابطش پنهانکاری نمی کنه تو رو شیفته خودش کرده؟
غیر ازاین مورد چه صفاتی این آقا داره که تو رو بی نهایت شیفته خودش کرده؟
رابطه ات با همجنس های خودت چطوره؟ می تونی ارتباط خوبی با بقیه آدمها برقرارکنی؟ خودت خوش سرو زبون هستی؟
تا حالا حضوری پیش مشاور یا روان شناس هم رفتی؟
اضطراب یا استرس هم داری؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
ممنون از همه دوستانی که پاسخ دادن
دوست من خیلی آدم عجیبیه
خانواده اش منو دیدن، و پسندیدن خودش هم با خانواده من آشنا شده
اما به شدت ایده آل گرا هستش
اون چیزایی که تو ذهنشه به من می گه، وقتی بهش می گم ناراحت می شم از حرفات می گه تو خیلی لوسی و من باید درستت کنم!
اکثر دوستاش و همکلاسی هاش منو دیدن و می شناسن
تا حالا چندبار سعی کردم رابطه رو تموم کنم ولی نتونستم
اینم که ازم پول گرفته، یه جریان دیگه ایه
اون باعث شد من که دختر ولخرج و بی حساب کتابی بودم پولامو پس انداز کنم و به خاطر پروژه درسی خودم که در حالت باید کلی پول براش می دادم، از یه ارگان دولتی با بستن قرارداد 50 میلیون تومن بگیرم، و برای سرمایه گذاری 10% این پولو به دوستم دادم
اون از من پول نمی گیره در ازای کارا، از بقیه
در مورد این شاگردش که اخیرا متوجه شدیم واقعا فاحشه هستن، هروقت بهش گیر می دم می گه تو به من توهین می کنی با این حرفا، من اگه بخوام به تو خیانت کنم طرف باید خیلی سرتر از تو باشه
دوستان عزیز
لطفا برچسب خوشگذرون به اون نزنید، من آدم خوشگذرون زیاد دادم
از پشت کوهم نیومدم، آدمای زیادی به من پیشنهاد دادن، می تونم بگم یا به شدت خوش گذرون و معلوم الحال بودن یا هیچ تناسبی با من نداشتن
من نمی خوام به خاطر ترس از خیانت با یه پسر که سطحش پایین تر از منه ازدواج کنم
دوست من از ازدواج می ترسه، فکر می کنه اگه ازدواج کنه می افته تو یه زندان و موقعیت های پیشرفتش گرفته می شه
مشکل بعدی من اینه که خیلی بی ثبات شدم، یه لحظه خیلی ناراحت و مشکوکم بهش، لحظه بعد به یاد خوبی هاش می افتم و منطقی که فکر می کنم می بینم اون چرا باید به من خیانت کنه وقتی سیر تا پیاز ماجرارو می گه...
در کل الان دوتا موضوع هست:
1- آیا می تونم امیدوار باشم که اون تغییر کنه ( یکی از جیزایی که منو نگه می داره اینه که من روش خیلی کار کردم و واقعا بهتر از قبل شده و نمی خوام نتیجه کارمو به یکی دیگه تقدیم کنم)
2- خسته شدم از شنیدن این جمله که تو اعتماد به نفس نداری، من خیلی آدم موفقیم هم تو زمینه کاری هم درس (شاگرد اول کارشناسی ارشد با معدل 19.08- بیشترین تعداد مقاله در همکلاسی ها، شاغل و ...)، و تا حالا بیشتر از 10 تا از دوستام بهم گفتن دوست پسرت خیلی خوبه و ... چون اون ظاهر خوبی داره واقعا حتی مامانم بعد از دیدنش گفت این تورو از چشم ما می اندازه
مشکل من اینه که موفقیت هام برام مهم نیستن و اصلا خوشالم نمی کنن، فکر می کنم وظیفم بوده نمی دونم شاید مازوخیسم دارم قدر زیبایی ظاهریمو نمی دونم، شاید تواضع بیش از حد باعث شده که ان جوری بشم
وقتی بچه بودم پدر مادرا منو می زدن تو سر بچه هاشون، و من به خاطر اینکه بچه های دیگه ازم بدشون نیاد خیلی خاکی رفتار می کردم به مرور زمان فکر می کنم این مساله باعث شد من کلا خودمو نبینم دیگه و همیشه اولویت اولو به دیگران بدم
اینارو گفتم چون فکر می کنم جزییاتیه که به حل مشکل کمک می کنه
یه بار دیگه می گم دوست من مشکلش تو زبونه و می ترسه از مسئولیت هر وقت هم که بهش گیر می دم سر این مسایل احساس می کنم خودمو ضعیف جلوه دادم
دلم نمی خواد بکارت دلیل ازدواجم باشه (به نظرم این ازدواج به طلاق منجر می شه-عاملی که باعث ازدواج می شه نباید بعد از ازدواج از بین بره بلکه باید تقویت بشه)، می خوام به خاطر شایستگی هایی که دارم منو انتخاب کنه
احساس می کنم یه ذهنیت دوقطبی پیدا کردم یه قطبی که همه چیو منفی می بینه و به همه شک داره و می شه گفت از مردم می ترسه و یه قطب که شدیدا خوش بین و مثبت نگره
در حال حاضر بین این دو قطب گیر کردم و دارم دیوونه می شم
چه کار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
ممنون پارمیدا جان
دوست عزیز طریقه آشنایی ات با این آقا به چه طریقی بود؟
ما سه سال پیش در یک نمایشگاه دانشگاهی آشنا شدیم، ایشون دانشگاه تهران درس ارشد می خوند و من ترم هفت لیسانس بودم تو شریف
وقتی که با این آقای هستی چه کاری می کنه که احساس رضایت ازاین رابطه داری؟
اون خیلی جذاب و باحاله، همیشه خوشحال و شاده و در حال خندیدنه، وقتی باهاش هستم حس می کنم هویت بهتری دارم (نمی دونم چرا از یه منبع خارجی باید هویت بگیرم) روابط خصوصیمون هم نزدیک به ایده آل هستش هم برای من هم برای اون
گفتی که مادری مذهبی داری چطور با این آقا تونستی همخونه بشی؟ فکر نمی کنی پنهانکاری های خودت روحت رو آزرده وازاینکه این آقا به اصطلاح توی روابطش پنهانکاری نمی کنه تو رو شیفته خودش کرده؟
خانواده ام تهران نیستن، بله از اینکه مدام به خانواده ام دروغ می گم خیلی ناراحتم، دوست من خیلی خونسرده و اعتماد به نفس بالایی داره، اونم پیش خونوادش پنهان می کنه این قضیه رو، مطمئن نیستم که این ویژگیش منو شیفته اون کرده
غیر ازاین مورد چه صفاتی این آقا داره که تو رو بی نهایت شیفته خودش کرده؟
تو سوال اول گفتم + اینکه موقعیت سنجی و با عرضگی
رابطه ات با همجنس های خودت چطوره؟ می تونی ارتباط خوبی با بقیه آدمها برقرارکنی؟ خودت خوش سرو زبون هستی؟
بله، من شنونده خوبی هستم اکثر دوستای دخترم همیشه با من دردو دل می کنن و من تقریبا رازهای مهم زندگیشونو می دونم، معمولا تو روابطم با دخترا خیلی مهربون و قابل اعتمادم، با پسرا یکم خشن و اخلاق گرا ولی باز پسرا هم خیلی باهام صمیمی هستن و اولین کسی که برای راهنمایی راجع به دوس دختراشون انتخاب می کنن منم
به اندازه دوستم خوش سروزبون نیستم و کلا آدم کم حرفی هستم ولی اینو تشخیص می دم که افراد از همصحبتی با من لذت می برن
تا حالا حضوری پیش مشاور یا روان شناس هم رفتی؟
یه بار تو 17 سالگی به خاطر اینکه تو درس خوندن برای کنکور تنبلی می کردم رفتم پیش یه روانپزشک و بهش گفتم می شه یه قرص بدین که دیگه تنبلی نکنم و اون کلی باهام حرف زد و نتیجه اش این شد که من رتبه خیلی خوبی تو کنکور آوردم
اضطراب یا استرس هم داری؟
من کلا تو زمینه های درسی اصلا استرس ندارم، ولی وقتی یه نفر ازم ناراحت بشه خودم تغییر غلظت آدرنالین رو تو خونم حس می کنم و معدم درد می گیره به خاطره عصب واگ، و در مورد این دوستم یه بار از شدت ناراحتی دچار اسپاسم قفسه سینه شدم
یا اگه احساس کنم مامانم از دستم ناراحته حاضرم همه زندگیمو بدم که ناراحت نباشه
البته ریشه این مساله رو می دونم وقتی بچه بودم مامانم برای تنبیهم تهدید می کرد برای همیشه از پیشم می ره به خاطر همین شخصیت وابسته ای پیدا کردم و همش می ترسم آدمایی که دوسشون دارم از پیشم برن
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
آیا می تونم امیدوار باشم که اون تغییر کنه ( یکی از جیزایی که منو نگه می داره اینه که من روش خیلی کار کردم و واقعا بهتر از قبل شده و نمی خوام نتیجه کارمو به یکی دیگه تقدیم کنم)
شقایق جان بیشتر داری برای این آدم مادری می کنی تا معشوقگی پس مطمئن نباش بهت خیانت نمی کنه. اون هردختری رو که ببینه می تونه نقش معشوقه رو براش داشته باشه یه ناخنک میزنه و وقتی دلشو زد کجا بهتر از آغوش خطابخش شقایق.
از پست آخرت کاملاً معلومه که دختر باهوش وبا معلوماتی هستی ولی اینکه چرا بالغانه نصمیم نمی گیری و توی کودکیت موندی جای سواله! اگه نتونی توی این مورد بالغانه وقاطعانه تصمیم بگیری ضربه می خوری.
کلاسهای تحلیل رفتار متقابل خیلی می تونه به تو کمک کنه.. اگر تهران هستی و دوست داشتی بگو تا شماره تماس کلاسها رو بهت بدم.
نمی دونم کتاب" یارپنهان" نوشته یونگ رو خوندی با نه؟ پیشنهاد می کنم برای شروع این کتاب رو بگیری وبخونی. اگه خوشت اومد بگو تا کتابهای دیگری دراین زمینه برات معرفی کنم.
اگه بتونی هرچه زودتر خودشناسی رو شروع کنی زودتر می تونی از این برزخی که برای خودت درست کردی بیرون بیایی.
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
نقل قول:
آیا می تونم امیدوار باشم که اون تغییر کنه ( یکی از جیزایی که منو نگه می داره اینه که من روش خیلی کار کردم و واقعا بهتر از قبل شده و نمی خوام نتیجه کارمو به یکی دیگه تقدیم کنم)
شقایق جان بیشتر داری برای این آدم مادری می کنی تا معشوقگی پس مطمئن نباش بهت خیانت نمی کنه. اون هردختری رو که ببینه می تونه نقش معشوقه رو براش داشته باشه یه ناخنک میزنه و وقتی دلشو زد کجا بهتر از آغوش خطابخش شقایق.
چه کار کنم که رابطه از حالت مادرانه در بیاد؟
اونم خیلی به من وابسته است اما دقیقا چون مطمئنه من نه هیچ وقت خیانت می کنم نه تنهاش می زارم این جوری رفتار می کنه
بارها و بارها این جمله رو گفته: ما نمی تونیم کات کنیم
اشتباه بزرگ من تو این رابطه محبت بی قید و شرط بود، الان راه حلم چیه؟
چه قد الان احساس خوبی دارم
دیشب فکر می کردم بدبخت ترین آدم دنیام
اما الان احساس بهتری دارم
می بینید که اصلا پایدار نیستم
چی کار بباید بکنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
از پست آخرت کاملاً معلومه که دختر باهوش وبا معلوماتی هستی ولی اینکه چرا بالغانه نصمیم نمی گیری و توی کودکیت موندی جای سواله! اگه نتونی توی این مورد بالغانه وقاطعانه تصمیم بگیری ضربه می خوری.
کلاسهای تحلیل رفتار متقابل خیلی می تونه به تو کمک کنه.. اگر تهران هستی و دوست داشتی بگو تا شماره تماس کلاسها رو بهت بدم.
نمی دونم کتاب" یارپنهان" نوشته یونگ رو خوندی با نه؟ پیشنهاد می کنم برای شروع این کتاب رو بگیری وبخونی. اگه خوشت اومد بگو تا کتابهای دیگری دراین زمینه برات معرفی کنم.
اگه بتونی هرچه زودتر خودشناسی رو شروع کنی زودتر می تونی از این برزخی که برای خودت درست کردی بیرون بیایی.
من مطالعات روان شناسی زیادی داشتم
نمی دونم چرا انقد احساساتی و بدون فکر رفتار می کنم
نمی تونم راهکارای کتابایی که خوندمو عملی کنم
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
[1- آیا می تونم امیدوار باشم که اون تغییر کنه ( یکی از جیزایی که منو نگه می داره اینه که من روش خیلی کار کردم و واقعا بهتر از قبل شده و نمی خوام نتیجه کارمو به یکی دیگه تقدیم کنم)
2- خسته شدم از شنیدن این جمله که تو اعتماد به نفس نداری، من خیلی آدم موفقیم هم تو زمینه کاری هم درس (شاگرد اول کارشناسی ارشد با معدل 19.08- بیشترین تعداد مقاله در همکلاسی ها، شاغل و ...)، و تا حالا بیشتر از 10 تا از دوستام بهم گفتن دوست پسرت خیلی خوبه و ... چون اون ظاهر خوبی داره واقعا حتی مامانم بعد از دیدنش گفت این تورو از چشم ما می اندازه
مشکل من اینه که موفقیت هام برام مهم نیستن و اصلا خوشالم نمی کنن، فکر می کنم وظیفم بوده نمی دونم شاید مازوخیسم دارم قدر زیبایی ظاهریمو نمی دونم، شاید تواضع بیش از حد باعث شده که ان جوری بشم
وقتی بچه بودم پدر مادرا منو می زدن تو سر بچه هاشون، و من به خاطر اینکه بچه های دیگه ازم بدشون نیاد خیلی خاکی رفتار می کردم به مرور زمان فکر می کنم این مساله باعث شد من کلا خودمو نبینم دیگه و همیشه اولویت اولو به دیگران بدم
اینارو گفتم چون فکر می کنم جزییاتیه که به حل مشکل کمک می کنه
یه بار دیگه می گم دوست من مشکلش تو زبونه و می ترسه از مسئولیت هر وقت هم که بهش گیر می دم سر این مسایل احساس می کنم خودمو ضعیف جلوه دادم
دلم نمی خواد بکارت دلیل ازدواجم باشه (به نظرم این ازدواج به طلاق منجر می شه-عاملی که باعث ازدواج می شه نباید بعد از ازدواج از بین بره بلکه باید تقویت بشه)، می خوام به خاطر شایستگی هایی که دارم منو انتخاب کنه
احساس می کنم یه ذهنیت دوقطبی پیدا کردم یه قطبی که همه چیو منفی می بینه و به همه شک داره و می شه گفت از مردم می ترسه و یه قطب که شدیدا خوش بین و مثبت نگره
در حال حاضر بین این دو قطب گیر کردم و دارم دیوونه می شم
چه کار کنم؟
[
شقايق جان ورود به يه رابطه نامتعارف آدمو تحت فشارهايي قرار ميده كه تو الان توش هستي.
بله شايد دوست شما خيلي آدم رك و .. و.. و.. باشه اما از بعضي جهات قابل اعتماد نيست.آدمهايي هستن كه در بعضي ابعاد خيلي بزرگن.. مهارت هاي ارتباطي نيرومندي با ديگران دارن وچشمگيرن .. وجذاب و خوش تيژ و خوش صحبتن و..اما مسئوليت پذير نيستن. خودخواهي شون مانع ازون ميشه كه شريك زندگي كسي محسوب بشن و اگر با كسي مثل حالاي شما همخونه بشن مرد زندگي نيستن.. دغدغه زندگي ان.
دوست من تعريف رابطه اي كه تو رو با اين آقا پيوند داده چيه؟
1. او نو تعريف كن و براش اسمي انتخاب كن.
در اين تعريف يا دونفر زن و شوهرن با تمام يا بخشي از اون وظايف
يا دوست ان.. دوستان غير همجنس و روابطشون در يه دايره تعريف شده
يا همدل و همسر و هم زبان و..
يا يه جورايي شريك تجاري و همكارن و..فكر ميكنن زن و شوهرن وو..
قسمت دوم:
بعد از تعيين نوع و نام اين رابطه از خودت بپرس آيا هموني هست كه ميخواستي؟
ديدي بعضي ادمها ميرن بازار با يه ليست بعد برميگردن در حاليه كه يه عالم خرت و پرت بنجل خريدن هيچي از چيزاي ضروري رو هم نخريدن كه هيچكلي هم ضرر كردن.. چون گير فروشنده هاي ناقلايي افتادن كه بلد بودن جنس خودشونو بهشون قالب كنن!مثال كوچك و ناقصي يه! ازدواج مثل خريد نيست اما واقعا از خودت پرسيدي تو زندگي چي مي خواستي و الان چي داري؟
قسمت سوم:
گاهي اون چه داريم نسبت به قبل بيشتر شده اما چي به خاطرش پرداختيم؟
سلامت مونو؟ زيبايي مونو؟ عشق مونو؟ بكارت روحمون؟( از جسم نميگم مسائل فردي و اجتماعي بخش جسمي بماند از روح مي گم كه ديرتر خوب ميشه و جاي بعضي از زخماش تا پايان عمر با فرد ميمونه.. دست كم كار آموزي در پزشكي قانوني تهران و خاطرات بد مراجعين كه به من اينو ياد داد!)
من اول رو دوچيز اين آقا انگشت ميذارم مسئوليت پذيري و قابل اعتماد بودن.مسئوليت پذيري در قبال تو يعني تو به عنوان يه حتي دوست در آينده كاري و شغلي ايشون مهم باشي و تو رو بعد از كار و مدرك پي اچ دي و .. و .. قرار نده!اگه قرار داد يعني رابطه شما يه رابطه ابزاريه.. يعني اصالت بود و نبود تو بعد از گرفتن دكترا و .. و.. و..
شرمنده ام.اما در اين حال : شقايق يعني چرخي كه زندگي دوستش بهتر بچرخه نه يك دوست كه اونو در تمام مراحل شريك خودش و زندگيش ميبينه. نميدونم شايد تمرين خاكي بودن تو بهت آموخته يادبگيري چيزي باشي كنار چيزهاي ديگه! اما عزيزمن ! تو يك چيز نيستي.. يه كسي و ارزشت از بسيار چيزها فراتره.. اگه دوستت اينو نميدونه( اونم با اين سطح تحصيلات) نگران كننده است !
مسئله بعد قابل اعتماد بودن. هم خودت و هم باقي دوستان منو به خاطر جسارت و صراحت و گستاخي كلامم ببخشن
در همه جاي دنيا مگه يكي دو نقطه محدود از دنيا زن و مرد وقتي در جسم و از روح به صورت متعارف قانوني يا حتي غير قانوني.. عشقي.. عرفي و .. شريك ميشن به طور ناگفته دارن بهم تعهد ميدن كه جسم و روح خودشونو باكسي ديگه شريك نشن.اين كه سير ساده اين حركت از پيوندهاي بدوي تا مراسم ازدواج امروزي در طول تاريخ بشر چي بوده يه حرف ديگه است. الان اين وجود داره و مقبوله و هنجاره.يعني چي كه ايشون بعد اين نوع زندگي كه شما ايجاد كردي هنوز در تو ايجاد اعتماد نميكنه؟
يعني چي كه شاگرد يه نفر به خودش اجازه ميده به سادگي تقاضايي رو در متن پيامك بهش براحتي پيشنهاد كنه؟يعني چي كه همه پسرا از اين كارا ميكنن؟ نه قربانت! من دوستان زيادي دارم كه آقا هستن و با سنين مختلف و شرايط متفاوت سرشون بكار خودشونه.كي گفته مرد بودن مساوي با پنهان و آشكار سراغ هر رابطه اي رفتن؟
تو ميگي ايشون ايده آل گرا هستن. چه خوب اين ايده آل گرايي يعني من مثل يه تست كننده مسابقات كيك و شيريني به حضور ..جنسيت.. ارتباط ..زيبايي.. افراد مختلف ناخنك بزنم تا بهترين طعمو پيداكنم و بعد بگم بله؟
ببين دوست من يه عيب آدمهاي كتابخونده اينه كه راحت تر از ديگران مي تونن رو اشتباهات سر پوش بذارن و براي خطاها اسامي مناسب و داراي بار منفي كم پيداكنن.
ترديدي نيست كه تو در روابط اجتماعي مهارت داري و توانايي اما درون تو هنوز ناتمام و شكننده و آسيب پذيره..وگرنه رابطه اي كه در تو چنين دوگانگي بزرگي ايجادكنه نمي پذيري.
من خواهش ميكنم براي اين رابطه حتما پيش مشاور بري.
دوست خوبم خودن كتاب ها بدون نتيجه گرفتن ازاونا فقط زنداني كردن اون كتابا در ذهنه.
در ضمن ماها نگفتيم كات كن.. گفتيم اين رابطه اگه قرار ه باشه بايد سالم باشه. رابطه روحي كه در اون يكي استثمار كنه يكي استثمار بشه اسمش دوستي نيست.. يه جورايي برده داري مدرنه.استثمار كردن گرفتن پول و هزينه فرد نيست .. گرفتن توان رشد .. آرامش .. شادي.. عشق حقيقي.. احساس تعالي و پيشرفت.. ميل به زيبا بودن و زيباتر شدن و.. يه عالم چيز ديگه است.. .من كه صاحب نظر نيستم اما اين رابطه در وهله اول بايد اصلاح بشه تا بعد ببيني شايسته تداوم هست يانه:72:
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
اونم خیلی به من وابسته است اما دقیقا چون مطمئنه من نه هیچ وقت خیانت می کنم نه تنهاش می زارم این جوری رفتار می کنه
مطمئناً این آدم هم توی زندگی وکودکیش مشکلاتی داشته که باعث وابستگی وگرایش اون به سمت دختری با انرژی غالب مادرانه مثل تو شده. ولی مشکل ما الان تحلیل اون آدم نیست واینکه اون می تونه کات بکنه یا نه وبعد ازکات این رابطه چی به سرش میاد نیست.
مشکل مااینه که چرا شقایق عزیزمون وابسته مردی شده که مسئولیت گریزه و داره نقش مادر جدید این آدم رو بازی می کنه ونیازهای عاطفی اون رو بدون هیچ هزینه ای براش برآورده می کنه.
نقل قول:
چه قد الان احساس خوبی دارم
دیشب فکر می کردم بدبخت ترین آدم دنیام
اما الان احساس بهتری دارم
می بینید که اصلا پایدار نیستم
وقتی که ما رضایت درونی وشادبودنمون رو مشروط به رضایت کسانی بکنیم که دوسشون داریم وخودمون رو نادیده بگیریم میشه این حالت ناپایداری که تو داری. اگه اون تو رو دوست داشته باشه تو خوشبخت ترین دختر هستی واگراحساس کنی دوست نداره یا توی این رابطه سرد شده میشی بدبخت ترین آدم. توی تحلیل رفتارمتقابل به این موضوع میگن "دیگران خشنودکن" داشتن ونیاز به تأییدطلبی.
اینها همون افکار دخترکوچولویی هست که یه روزی زندگی ومرگش رو تو رضایت مادرش واطرافیانش می دیدو حالا تبدیل شده به رضایت دوست پسرش. تا وقتی که از این وابستگی راحت نشی وخودت رو بی قید وشرط دوست نداشته باشی همیشه دنبال یک تأیید کننده خارجی برای احساس رضایت درونی ات خواهی بود.
اینکه فهمیدی احساساتی هستی و اعتماد به نفس کمی داری با وجود موفقیت های ظاهری زندگیت می تونه سرآغاز خوبی باشه برای تغییرات بزرگ توی زندگیت.
ببین این آقا چه چیزهای خوبی داره که تورو جذب خودش کرده بعد اون کارها رو خودت برای خودت انجام بده. بفرض مثال این آدم به چند تا زبان خارجی تسلط داره و تو به خاطر این موضوع همیشه پز این آدم رو به دوستات میدی ومثلاً میگی دوست من 4 تا زبان زنده دنیارو مسلطه. از این به بعد به جای اینکار خودت برو دنبال یادگیری زبانهایی که دوست داشتی یادبگیری یا علاقمندیها وکارهای نیمه تمام دیگرخودت.
راستی غیراز درس خوندن به چه کارهای دیگری پرداختی یا می پردازی؟ چه کارهایی بوده که همیشه دوست داشتی انجام بدی ولی موکول کردی به بعد از تمام شدن درسهات؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
ملاحت عزیز
احساس می کنم دارم تو دریا غرق می شم
دریای جهل و نادانی
چه چیزای مهمی بودن که من بهشون توجه نکردم
دوس ندارم پیش مشاور برم و مشکلاتمو به زبون بیارم چون مهر تاییدیه به حماقت خودم
اینجا هم احساس بدی دارم
فکر می کنم شماها از دست من به خاطر کارام عصبانی هستین
چرا شما ین همه اونو بد می بینین در حالیکه از نظر من اون بهترینه؟
واقعا می شه این رابطه رو اصلاح کرد؟؟؟
یعنی امیدی هست؟
چه جوری؟
من باید تمرین فکر کردن بکنم
به من یاد ببین فکر کردنو
من بلدم همه چیو از دیدگاه ریاضی حل کنم و برای هر چیزی بهترین جواب علمیو بیارم حتی برای دیگران هم راهکارای خوبی می دم
اما به خودم که می رسم ضعیف می شم
من می خوام قوی باشم
پارمیدا جان:
حدس شما کاملا درسته، مادر دوست من شخصیت مردونه ای داره و همش به فکر پول در آوردنه در حالیکه پدرش خیلی مهربون و عاطفیه
من نمی دونم چرا تقریبا خودمو دوست ندارم
دوست من هم این مساله رو به من گفته که تو خودتو دوس نداری
چرا؟
چی می شه که یه آدم این جوری می شه؟
چیزی که در اون هست و من پزشو می دم چیه؟
اون هرچیزی که اراده کنه به دست می آره
اون خیلی قویه
و یه جورایی برای دخترای دیگه دست نیافتنی
این که من باهاش دوستم به من احساس قدرت و برتری می ده
چه قد جالب خودم اینو نمی دونستم
من قبلا خیلی کتاب می خوندم و نقاشی می کردم بعضی وقتها شعر هم می گفتم
الان مدت زیادیه که ورزش نکردم و هیچ فعالیت هنری نداشتم و آخرین کتاب غیردرسی که خوندم مال اردیبهشت پارساله
دوست دارم برم کلاس رالی، کاراته و یوگا
حتی از فال گیری هم خوشم می آد البته این کارو برای دوستام خیلی انجام می دم و از نظر اونا فالای من درسته ولی متاسفانه واسه خودم نمی تونم بگیرم
یکم آلمانی بلدم اما می خوام تکمیلش کنم
دوس دارم هر روز یه ساعت برقصم
دوس دارم تار یاد بگیرم
و مهم تر از همه من دوس داشتم باستان شناس بشم و برم از بیابونا چیزای قدیمیو پیدا کنم و فرهنگ مردم گذشته رو تفسیر کنم و یا زمین شناسی یا حتی جانورشناسی بخونم از فسیل شناسی هم خوشم می آد
دوس دارم برم مصر
اما رشته ای که خوندم یه رشته مهندسیه و هیچ ارتباطی به باستان شناسی نداره من رشتمو دوس دارم و انقد ایده توش دارم که بهم فرصت نمی ده برم کویرو بگردم
دوس دارم زیر نور ماه بشینم و ستاره هارو نگاه کنم و چند تا از داستانای صادق هدایت رو که از حفظم زمزمه کنم
راستی هدف ما چیه تو زندگی؟
من هیچ هدفی ندارم و اصلا بعضی وقتها شک می کنم به اینکه واقعا یه موجود زنده هستم
یه نکته دیگه
من بدون اینکه بخوام تو روابط اجتماعی همیشه نقش رئیسو پیدا می کنم اما تو این رابطه این جوری نیستم چرا؟
علاقه ای هم ندارم رئیس باشم اما فکر می کنم یه بخشی از مشکل به خاطر اینه که من اختیارمو به طور کامل دست دوستم دادم
رابطه من با دوستم خیلی با رابطه ام با بقیه فرق داره
دوستای من وضع منو نمی دونم و اگه بگم بهشون هرگز باور نمی کنن که شقایق دختری که همرو رو انگشت می چرخونه انقد مطیع باشه
چرا؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
راستش وقتی ویژگی ها عشقتون رو خوندم،همش اجساس میکردم شما دارید از دوست صمیمی من صجبت میکنید!اسم مستعارش رو اینجا میزارم میلاد!...
میلاد دوست من هست و حدود 25سالش هست....
میلاد زیبا رو هست..
میلاد پدر پولداری داره
میلاد شدیدا به جنس مخالف کشش داره
میلاد اگه بخواد از شن دریا هم پول در میاره
میلاد با 5 دقیقه صجبت همه رو مبهوت میکنه.
میلاد هر دختری زیبایی که میبینه میگه:به به
میلاد میگه چیزی نیست که من بهش دست پیدا نکنم
میلاد هر دختری که خواهان زیادی داره در عرض 1 هفته به اصطلاح خودش "مخ
میکنه" و به رابطه عاطفی رو به رابطه جنسی میکشونه
میلاد خیلی قویه
و................
می بینید چقدر شبیه هستند!!
شما گول 1نفر شبیه میلاد رو خوردید!،میلاد همیشه به من میگه دخترا رو باید تست کرد و بهترینش رو گلچین کرد.باید از پله های پایین به پله های بالاتر در رابطه با دختر پرید.میلاد میگه همیشه باید طرف مقابل رو به خودت وابسته کنی تا نهایت لذت رو از یک رابطه رو ببری!..
همه این ها رو میلاد شیطون به من گفته و مطمئنم عشق شما هم داره رو شما انجام میده...نمیتونم از میلاد انتقاد کنم چون خودش اینجا نیست اما نکته ای که هست ایشون این طرز فکر رو داره و به نظر 90 جامعه ایرانی ما این طرز فکر اشتباه هست.ایشون در حال شبیه سازی رابطه بی قید و بند اروپایی (که تو فرهنگ اون اصلا مشکلی نداره و اوکی هست)در ایران شبیه سازی میکنه..نمیدونم به کشور های اروپایی سفر کردید یا نه اما میلاد دوست من دوست داره دوست دختر اروپایی داشته باشه و به قول خودش یه روزی میره اروپا و اونجا با کوله باری از تجربه یکه تازی میکنه!!:310:
خواهر گلم مواظب خودت باش ...امثال میلاد ها ،هیچوقت به بی نهایتشون نمیرسند.همیشه دنبال بی نهایت هستند..بی نهایت رو نمیسازن بلکه بی نهایت رو انتخاب میکنند و امثال دختران گل:72: مثل شما رو پیدا میکنند.پس بیشتر به رابطه خودت با عشقت فکر کن و از این به بعد بیشتر مراقب خودت باش....
شما موقعیت اجتماعی خوبی داری و نباید به این راحتی خرابش کنی..
:72:
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
Cent عزیز
ممنون از راهنماییت
دوست من وضعش در این حد حاد نیست
گفتم که ایشون قصد خواستگاری هم داشته در ابتدای رابطمون اما من مخالفت کردم
و اعضای خانوادش منو دیدن و می شناسن
این شخصی که شما می گید شبیه شخصیت بارنی در سریال Hoe I met your mother هستش
که خلا عاطفی داره و به اصطلاح خود آمریکایی ها با Meaningless sex داره پرش می کنه
دوست من بزرگترین خواستش اینه که در مرکز توجه باشه
ولی متاسفانه این تفکر نادرست جامعه که می گه پسری که چندتا دوست دختر داره زرنگ تره و همین طور این باور که به مردا اجازه تنوع طلبی می ده روی دوست من تاثیر گذاشته
من می بینم که اون با وجودی که به من خیانت نکرده خیلی علاقه داره به دوستاش بگه این کارو کرده و هروقت بخواد پیش کسی پز بده می گه من کلی دوس دختر داشتم در حالی که تو 22 سالگی با من دوست شد و من اولین دوست دخترش بودم و فعلا آخرین هستم و یه بار هم که تصمیم گرفت با کس دیگه ای ازدواج کنه رابطشو به کلی با من قطع کرد در حالی که می تونست هردومونو داشته بااشه
متاسفانه اون چندتا دوست نادرست داره که بهش القا کردن که دخترا نباید احساس امنیت کنن اگه این طور بشه هیچ وقت به حرفت گوش نمی دن
خیلی از کاراش نمایشیه برای اینکه منو تو مشتش نگه داره و همین طور خیلی از حرفاش واسه اینه که بگه من خیلی خفنم
به این نتیجه رسیدم که یه مدت رابطمو باهاش کم کنم اگه واقعا منو بخواد اعتراض می کنه اگه هم نه مشخصه که نبود منو با چیز دیگه ای پر کرده
خیلی سخته این کار، نمی دونم از پسش بر می آم یا نه
و یا حتی نمی دونم اپروچ درستیه؟
چه جوری باید به خودم متکی باشم و به دیگران وابستگی نداشته باشم؟
اگه یه روز یه اتفاقی واسه دوستم بیفته فک می کنم من از ناراحتی بمیرم
متاسفانه دنیای کثیفیه
من خیلی از دوستامو می بینم که وضع بدتری از من دارن. اول برای تحریک حسادت طرف می رن با یکی دیگه رو هم می ریزن بعد وضع بدتر می شه و برای فراموش کردن قضیه چندتا دوست پسر پیدا می کنن، خوش بختانه من تحت هیچ شرایطی این کارو نمی کنم
من اعتقاد دارم خیانت دو طرفه هستش یکی از چیزایی که به من آرامش می ده همینه، وقتی من انحراف ندارم اونم نباید داشته باشه
یکی از کارای بدی که من کردم این بود که موبایل و ای میلشو بدون اجازه چک کردم
و این کار فقط به خودم ضربه زد و باعث شد انقد گریه کنم که کارم به بیمارستان بکشه
الان اون می گه تو چرا خودتو با دخترای آویزونی که مشخصه دنبال چی هستن مقایسه می کنی؟ و ناراحت می شه از اینکه من بهش اعتماد ندارم می گه اگه تو خودتو باور داشته باشی اصلا اینارو به حساب نمی آری و وقتی با مخالفت من روبرو می شه شدیدتر کارشو ادامه می ده و می گه قصدش اینه که حساسیت منو از بین ببره در حالی که این کار بدترش می کنه
خلاصه بگم اون منو دوس داره و برای من جایگاه گذاشته تو آینده و می گه ما حتما باید با هم از ایران بریم و می گه اگه اعتماد به نفستو ببری بالا حتما باهم ازدواج می کنیم - با بی اعتمادی من نسبت به خودش مشکل داره و می گه رفتارت توهین آمیزه
اما رفتاراش آزارم می ده چند ساعت که بی خیبر باشم ازش سیل فکرای منفی می آد تو مغزم
حتی تا اونجا پیش می رم که فک می کنم رابطمون مثل فیلم بیترمون می شه
بعضی وقتا تو دعواهامون تهدیدش می کنم به اینکه ازش شکایت می کنم، یا به خونواذش زنگ می زنم و ...
همینا باعث شده به گفته خودش من دیگه اون شقایق مهربون دوس داشتنی نباشم و اگه چاقو دستم بدن بکشمش!
ولی این طور نیست اینا همش یه ابزار دفاعیه
اما بعد یکی دو ساعت همه چی فراموش می شه
دوباره روز از نو روزی از نو
چه کار کنم که کنترل محبتم و همین طور عصبانیتم بیاد دستم؟
چه کار کنم که قدرمو بیشتر بدونه؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
بنظرمن اولین کاری باید بکنین اینه که در اسرع وقت ، این همخونه گی رو تموم کنین
وقتی اینقدر به هم نزدیکین نمی تونین درست و منطقی تصمیم بگیرین
خودتون رو از این فضای مبهم و الوده به وابستگی جدا کنین
شما بیش حد تصور در دسترس هستین !
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقایق جان،
این پسر در 22 سالگی با شما آشنا شده. با تعاریفی که از ایشون کردید از اون پسرهایی هست که اگر دست و پاش در رابطه با شما اینقد بسته نشده بود حداقل تا سی سالگی یه هفت-هشت- ده تایی دوست دختر عوض می کرد و حسابی بالا و پایین این روابط را می سنجید و بعد واسه زندگیش تصمیم می گرفت.
به درست و غلطش کار ندارم. ولی از این گروه است.
حالا شقایق را دارد که:
به قول دوستی، برایش مادری کند.
خانه گرمی که هر وقت خواست بهش برگرده.
شام و نهار و خدمات پس و بعد از آن.
صفر شدن هزینه های زندگیش ( اگه هزینه خانه و خوراک و ... باشماست ) یا حداقل نصف شدنش ( اگر نصف نصف می دهید )
کسی که گاه و بیگاه پول توجیبی و هزینه خوشگذرونی ( های مجازش) را می دهد.
کجا می تونست بره از خانه ی تو بهتر؟
نمی تونه از تو دل بکنه چون براش منفعت ( مادی و غیرمادی ) داری.
از طرف دیگه آدم به یه گلدون توی خونه اش هم دلبستگی پیدا می کنه و اگه موقع اسباب کشی بخواد بذارتش و بره یه کم همچین نگاش می کنه و دل دل می کنه. به هر حال چند سال باهات زندگی کرده، شام و نهار خورده، ... کم نیست. ولی برای ازدواج اصلا دلیل خوبی نیست. یه روزی تصمیم نهاییش را می گیره. اگر به این با هم بودن ادامه بدید قطعا با شما ازدواج نمی کنه یا اگر ازدواج کنه فقط از روی دلسوزی و عذاب وجدان است که نتیجه اش را خودت می دونی.
اما اگر الان جدا بشید ... شاید بره یه دو سه سالی گشت هاش را بزنه، جوونیش را بکنه، با به قول خودتون فاح .. و غیرفا ... دوست بشه و سبک سنگین کنه و بعد شاید موقع ازدواج برگرده و به گزینه تو فکر کنه. اون موقع دیگه به دلیل مجبور بودن انتخابت نمی کنه. به خاطر همه شناختی که ازت داره. اون موقع دیگه گزینه دلسوزی اثرش کمرنگ می شه و شاید اگه به نتیجه مثبت برسه زندگی بهتری داشته باشید.
خارپشت پسر هست و از دید مردها برات نوشته. نظرش را دوباره بخون. شاید اونطرف قضیه را بهتر از ما خانمها می بینه.
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقايق عزيزم... گفتني ها با تو بسيار دارم و روحيه ات براي من اشناست...
دختر گل! دقيقا قضيه تو از اونجا آب مي خوره كه در كودكي باهات بد رفتار شده... پارميدا خيلي خوب بهت تشخيص داد و من هم روش تاكيد مي كنم... مشكل دست كم گرفتن خودت، نديدن ارزش ها و خوبي هاي خودت، وابستگي بيش از حدت، تلاش براي راضي نگه داشتن اينو اون و پايين بودن اعتماد بنفست در تو بيداد مي كنه!
راستش تعجب مي كنم! دختري كه دانشگاه شريف درس خونده معدل بالا بوده در 25 سالگي داره دكترا مي گيره صحبتهاش مثل يك دختر 14 ساله است كه عاشق پسر همسايه اشون شده(IQ بالا لزوما به معناي داشتن EQ بالا نيست)...اين نشون مي ده تو تا الان كه به اين سن رسيدي اصلا روي مهارتهاي فردي، شناخت خود و غذا دادن به روح و روانت هيييچچچ كاري نكردي! زندگي با دوست پسرت هم به اين مساله دامن زده و همه وقت آزادت رو براي فكر كردن روي خودت ازت گرفته...
تو راست ميگي...نمي توني كات كني چون با اين روحيه و در اين شرايط برات محال ممكنه!
براي تو واجبترين كار ممكن در اسرع وقت اينه كه خودت رو بصورت اورژانسي بشناسي و درمان كني... بهت تاكيد مي كنم اين شناختن تو نبايد براي بدست آوردن دوست پسرت باشه بلكه فقط و فقط براي پيدا كردن من واقعي خودت بايد انجام بشه...
اينكه در 17 سالگي با صحبتهاي يه روانپزشك انقدر متحول شدي خيلي عاليه و نشون ميده دختر حرف گوش كني هستي.در مرحله اول سريعا از دوست پسرت فاصله بگير و در اسرع وقت تحت نظر يك مشاور خبره قرار بگير تا قدم به قدم اين حالتهات درمان بشه...
هر قدمي كه برداري و هر پله اي كه بري بالاتر و خودتو پيدا كني حرفهاي بچه هاي اينجا رو بيشتر متوجه ميشي و وضعيت اسفناك خودت در اين رابطه بهتر متوجه ميشي...اونوقت خودت براي دوري كردن از اون پسر پيشقدم ميشي و با خودت ميگي اي واااي! اين من بودم كه اينطوري بودم؟؟ باورم نميشه!!:163:
برو هرچه سريعتر يك روانشناس خوب پيدا كن مرتب ازش وقت بگير برو پيشش... روي مطالعات شخصي ات اصلا حسابي باز نكن چون با روحيه اي كه از تو ديدم فايده نداره...بايد اقدام جدي تري انجام بدي...وگرنه متاسفانه بايد بگم بزودي به بيماري افسردگي مبتلا مي شي(نمونه اش رو قبلا ديدم)
يك يا علي بگو و همت كن!
شقايق در خطره!!
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
می شه یه یه روانپزشک خوب به من معرفی کنید؟
خودم یه صدای گریه روحمو می شنوم
شقایق از دست من ناراحته
بعضی وقتا برام آرزوی مرگ می کنه
نیت می کنم به شقایق برسم به خاطر خودش نه به خاطر کس دیگه ای
شقایق لطفا منو دوست داشته باش
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
من دكتري رو كه خودم رفتم و راضي بودم رو اينجا مي نويسم...
موسسه فرهنگي هنري تربيت فرزندان برتر
جناب آقاي دكتر مجد
02188034669
02188729546
يكم دير نوبت ميده ولي ميارزه...
درضمن براي شروع مي توني با روانشناسان مركز مشاوره دانشگاه صحبت كني و خيلي سريع هم مي توني ازشون وقت بگيري...:72::72:
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
سلام شقایق جان
خوشحالم که به همخونگی ات با این آقا پایان دادی قدم بزرگ وشروع خوبی هست.الان باید ضربه نهایی رو بزنی و قاطعانه بهش بگی که از این بلاتکلیفی خسته شدی و بیشتر ازاین نمی خواهی به این شکل ادامه بدهی و دوست داری تا فلان تاریخ ( یک زمان چند هفته ای یا حتی چندماهه رو مشخص کن) تکلیف این رابطه رو مشخص کنیم که می خواهیم برای آیندمون چه تصمیمی بگیریم. و ازش بخواه که توی این مدت هیچ تماسی باهم نداشته باشین تا بدور از احساسات وبالغانه تصمیم تون رو برای ادامه (خواستگاری رسمی)یا کات این رابطه بگیرین. و توی این مدت هم تو حتماً پیش مشاور برو و از کلاسهای خودشناسی ومطالعه غافل نشو. تو سایت همدردی هم مطالب ومقالات جالب ومفیدی هست که می تونی مطالعه کنی. سایت دکترشیری هم جالبه.www.doctorshiri.com
اینم شماره کلاسهای تحلیل رفتار متقابل(TA):موسسه فراروان(خیابان جمالزاده شمالی) 66437753
تواین موسسه خدمات مشاوره ای هم انجام میشه.
تو سایت همدردی هم اگه سرچ کنی مدیرهمدردی مشاورهای خوبی رو معرفی کردن.
حتماً ما رو درجریان پیشرفت کارهات قراربده.
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
مرسی سرافراز جان
پارمیداجان
من نمی تونم این طوری باشم، اگه می تونستم کارم به اینجا نمی کشید
لطفا راهکارای ملایم تری به من بده
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
وای شقایق خیلی خوشحال شدم که بلاخره صدای شقایق کوچولو ترسان که هر لحظه ازاینکه دیگران رهاش کنن وحشت داره رو شنیدی.خیلی خوبه که رو این موضوع کار کنی.
اما یه چیزی که تو نوشته هات دیدم شباهتیه که از یه جهاتی تو و دوستت دارین.من از نوشته هات که گفته بودی نمیخوای با کسی پایینتر از خودت ازدواج کنی احساس میکنم تو دوستت رو یه جورایی نردبانی برای بالا رفتن خودت میبینی.بین خودت و اون تفاوت مالی و... میبینی دوست داری از بودن با اون تو هم به اوجی که دوست داری برسی.اما جالب اینجاست که اونم همچین طرزتفکری داره.میگه اگه دختری پولدارتر یا زیباتر دید سراغ اون میره.(یکبار هم قصد ازدواج با یه دختر بسیار پولدار رو داشته).
دوم اینکه چون بین خودت و اون فاصله طبقاتی میبینی احساس حقارت پنهانی میکنی که سعی میکنی با تلاش برای نزدیکتر کردن اون به خودت این حس حقارت رو از بین ببری و به خودت بگی من تونستم اونو بدست بیارم.
اما بذار شقایق جان بهت بگم شما حتی اگه با هم ازدواج کنید هم موفق نخواهید بود.تو باید دنبال کسی باشی که به معنای واقعی تو رو بخواد حتی اگه ازنظر ظاهری از دوستت پایینتر باشه.شقایق جان تموم زندگی ادم تو تیپ و قیافه و زبون و پول خلاصه نشده.تو باید یاری رو واسه زندگیت انتخاب کنی که شریک روزگار پیریت هم باشه.نه اینکه در خوشبینانه ترین حالت تا چین چروک رو صورتت نشست رهات کنه
تو پست اولت نوشته بودی دوستت با انصافه.متاسفم که بگم انصاف یعنی من به علاقه تو احترام بذارم و حداقل ازارت ندم که متاسفانه اون...
شقایق جان لازم نیست ادم تو هر چیز ظاهری اول باشه.انقد مسائل ظاهری رو پررنگ ندون و کمی هم برای درون ارزش بذار.
زندگی شبه زن و شوهری که شما داشتین و روابط جنسی مکرر هردوتون رو وابسته کرده اما من تقریبا مطمئنم که دوستت پیشخودش فکر میکنه همچین دختری مثه شقایق با این همه محاسن چرا انقد اویزوونه(ببخش که این کلمه رو استفاده کردم) حتی اگه به روت نیاره.تو انقد بهش چسبیدی که اولا باعث شده اعتماد به نفس کاذبش بالا بره و دوم حتی اگه بخواد هم دیگه نمیتونه درست ببیندت.چون همیشه در دسترس بودی و گاهی اون شاید هوس کنه دخترای دست نیافتنی تر رو بدست بیاره تا هم اعتماد به نفسش بالا بره و هم بقول خودت پز بده.تو شدی همون تلویزیونی که تو خونه هست و طرف گاهی دلش سینما میخواد و یا شایدم یه تلویزیون جدیدتر.
متاسفم اگه حرفام ناراحتت کرد.
کمی روی حرفام فکر کن
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقایق جان درک می کنم که چقدر این کار برات دردناکه ولی قصد ما اینه که بفهمیم این آقا شما رو برای ازدواج میخواد یا نه؟ مطمئن باش بهترین راه برخورد با این آدم برخورد قاطعانه است اگر بخواهی با ملایمت برخورد کنی تو بازنده خواهی شد. این درد زایمان روحی رو تحمل کن تا یه تولد باشکوه رو شاهدباشی وگرنه یه روزی که دور هم نیست این آقا وقتی که با دلبستن به یکی دیگه وبا شکستن دل تو، ترکت می کنه اونوقت پشیمون میشی که چرا خودت قبلاً برای خودت تصمیم نگرفتی. اگر این آقا شما رو بخواد می تونه اعلام کنه وگرنه با محبت نمی تونین مجبورش کنین با شما بمونه. وقتی شما قاطعانه تصمیم تون رو اعلام کنین چه بسا براش جذابیت بیشتری هم پیداکنین.
شقایق جان اینجا خلاصه ای ازفصل اول کتاب یارپنهان رو که برات معرفی کرده بودم گذاشته دوست دارم برداشتت رو دراین مورد بدونم.
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/Posts/7
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
به نظر من موضوع اساسی اینجا این نیست که ایشون دوست پسرش می خواد باهاش ازدواج کنه یا نه، موضوع ما اینجاست که آیا این آقا برای ازدواج مناسب هستند یا نه؟ که نشونه ها به طور واضح می گن که نه نیستند، به نظر من اصلا جای بحث و گفتگو نیست
از یک طرف یک مشکل اساسی هم اینجاست که روی شخصیت این دوست خوبمون خانوم شقایق بیشتر زوم بشه که چرا ایشون چنین انتخابی کردند و این انتخاب رو ادامه دادند؟ یک نوع عدم اعتماد به نفس و غیرواقع بینی اینجا دیده میشه اون هم از نوع شدید. شقایق باید اول خودش را بشناسه و روی نقاط ضعف خودش کار کنه بعد خودش بتونه یه ارزیابی منطقی داشته باشه که آیا چنین فردی که در آغاز اینطوریه برای زندگی مشترک مناسب هست یا خیر.
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقايق جان... ميدونم سختته...باشه قبول. به خودت زيادي سخت نگير ولي از يك جايي شروع كن باشه؟ يه مشاوره برو! اون جايي كه پارميدا گفت يك سري بزن...
ببين عزيزم... ما خارج گود هستيم و از بيرون داريم دنياي تورو تماشا مي كنيم. يكي از دوستان دوران دبيرستانم رو كه بعد از سالها ملاقات كردم يك چنين حالتي رو گذرونده بود. با يه پسره چند سال زندگي كرده بود. مي گفت براش لوبيا پلو مي پزم چون دوستش داره درحاليكه خودش از لوبيا پبو متنفر بود(يعني فكر كن چه كارها كه واسش نكرده بود)... پسره مرتب با اين و اون دوست مي شد. حتي يبار با يك دختر دوست شد و آوردش خونه درحاليكه اين دوست ماجراي ما هم توي اون خونه بود و به اون دختر جديد گفت كه اين دختر(يعني دوست من) دختر عمه اشه!!!! دو نفر همزمان! فكر كن! دوست من داغون شد! بعد از مدتي هم پسره يك دختر پولدار پيدا كرد كه باهاش ازدواج كنه و قضيه رو با دوستم مطرح كرد و محترمانه(!) ازش خواست كه ديگه خونه اش نياد! اين دوست من افسردگي گرفت... الان ازدواج كرده اما من وقتي ديدمش حال خيلي بدي داشت و حتي يكبار تا مرز طلاق با شوهرش پيش رفت. بهم مي گفت براي اين شوهرشو انتخاب كرده كه شبيه اميده(همون دوست پسره)...
ببين عزيزم! اين راه تباهيه! درده! رنج بي نهايته! همين الان هم رنجه...مطمئنا رهاش كني بازم رنجه اما لااقل روي پاي خودت وايميستي... اگر با روانشناس و حتي دوستاي اين تالار در تماس باشي خودتو حتماپيدا مي كني... رها كن خودتو از اين سياهي و پليدي بي منتها! بخدا هستن آدمهايي كه از ته دل براي آدم احترام قائلن و هرگز آزارت نمي دن! بند كردي به اين پسر كه چي؟
بلند شو شقايق! دوستت دارم... منم مثل تو از خانواده متوسطي بودم...منم مثل تو دوران كودكي خوبي نداشتم... منم مثل تو در يكي از بهترين دانشگاههاي تهران درس خوندم... منم مثل تو ضعف داشتم اما از رنج كشيدن خسته شده بودم... خوندم و خوندم...گشتم و گشتم...تا كمي خودمو پيدا كنم...هنوزم راه دارم....
ديگه نمي خوام خانم دكتر خوشكل باهوش مخترع مهربونم بازيچه اون پسره ازخودراضي ببينم! اوكي؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
وای شقایق خیلی خوشحال شدم که بلاخره صدای شقایق کوچولو ترسان که هر لحظه ازاینکه دیگران رهاش کنن وحشت داره رو شنیدی.خیلی خوبه که رو این موضوع کار کنی.
اما یه چیزی که تو نوشته هات دیدم شباهتیه که از یه جهاتی تو و دوستت دارین.من از نوشته هات که گفته بودی نمیخوای با کسی پایینتر از خودت ازدواج کنی احساس میکنم تو دوستت رو یه جورایی نردبانی برای بالا رفتن خودت میبینی.بین خودت و اون تفاوت مالی و... میبینی دوست داری از بودن با اون تو هم به اوجی که دوست داری برسی.اما جالب اینجاست که اونم همچین طرزتفکری داره.میگه اگه دختری پولدارتر یا زیباتر دید سراغ اون میره.(یکبار هم قصد ازدواج با یه دختر بسیار پولدار رو داشته).
دوم اینکه چون بین خودت و اون فاصله طبقاتی میبینی احساس حقارت پنهانی میکنی که سعی میکنی با تلاش برای نزدیکتر کردن اون به خودت این حس حقارت رو از بین ببری و به خودت بگی من تونستم اونو بدست بیارم.
اما بذار شقایق جان بهت بگم شما حتی اگه با هم ازدواج کنید هم موفق نخواهید بود.تو باید دنبال کسی باشی که به معنای واقعی تو رو بخواد حتی اگه ازنظر ظاهری از دوستت پایینتر باشه.شقایق جان تموم زندگی ادم تو تیپ و قیافه و زبون و پول خلاصه نشده.تو باید یاری رو واسه زندگیت انتخاب کنی که شریک روزگار پیریت هم باشه.نه اینکه در خوشبینانه ترین حالت تا چین چروک رو صورتت نشست رهات کنه
تو پست اولت نوشته بودی دوستت با انصافه.متاسفم که بگم انصاف یعنی من به علاقه تو احترام بذارم و حداقل ازارت ندم که متاسفانه اون...
شقایق جان لازم نیست ادم تو هر چیز ظاهری اول باشه.انقد مسائل ظاهری رو پررنگ ندون و کمی هم برای درون ارزش بذار.
زندگی شبه زن و شوهری که شما داشتین و روابط جنسی مکرر هردوتون رو وابسته کرده اما من تقریبا مطمئنم که دوستت پیشخودش فکر میکنه همچین دختری مثه شقایق با این همه محاسن چرا انقد اویزوونه(ببخش که این کلمه رو استفاده کردم) حتی اگه به روت نیاره.تو انقد بهش چسبیدی که اولا باعث شده اعتماد به نفس کاذبش بالا بره و دوم حتی اگه بخواد هم دیگه نمیتونه درست ببیندت.چون همیشه در دسترس بودی و گاهی اون شاید هوس کنه دخترای دست نیافتنی تر رو بدست بیاره تا هم اعتماد به نفسش بالا بره و هم بقول خودت پز بده.تو شدی همون تلویزیونی که تو خونه هست و طرف گاهی دلش سینما میخواد و یا شایدم یه تلویزیون جدیدتر.
متاسفم اگه حرفام ناراحتت کرد.
کمی روی حرفام فکر کن
:(
آخه چه طور ممکنه اون انقد بی رحم باشه؟
چرا باید تنوع طلبی برای اون تعریف بشه؟
من بهش نچسبیدم واقعا
یکی از دلیلایی که می گه شاید یه روزی بره دنبال یکی دیگه همینه که من حداقل تو ظاهر غرورمو حفظ می کنم و به گفته خودش بقیه دخترا براش می میرن اما من خیلی عادیم و دلیل دیگش هم اینه که من خیلی باهاش قهر می کنم
من اولین بار که خوندم ناراحت شدم اما بعدش به این نتیحه رسیدم که شما صلاح منو در نظر گرفتی
ممنونم
جزییات زیادی اینجا وجود داره
وگرنه من هم آدم کم شعوری نیستم که تحت این شرایط دردناکی که شما می گین ادامه بدم
شاید من خیلی اگزجره نشون دادم ولی به هر حال ممنونم دوست خوبم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
شقایق جان درک می کنم که چقدر این کار برات دردناکه ولی قصد ما اینه که بفهمیم این آقا شما رو برای ازدواج میخواد یا نه؟ مطمئن باش بهترین راه برخورد با این آدم برخورد قاطعانه است اگر بخواهی با ملایمت برخورد کنی تو بازنده خواهی شد. این درد زایمان روحی رو تحمل کن تا یه تولد باشکوه رو شاهدباشی وگرنه یه روزی که دور هم نیست این آقا وقتی که با دلبستن به یکی دیگه وبا شکستن دل تو، ترکت می کنه اونوقت پشیمون میشی که چرا خودت قبلاً برای خودت تصمیم نگرفتی. اگر این آقا شما رو بخواد می تونه اعلام کنه وگرنه با محبت نمی تونین مجبورش کنین با شما بمونه. وقتی شما قاطعانه تصمیم تون رو اعلام کنین چه بسا براش جذابیت بیشتری هم پیداکنین.
شقایق جان اینجا خلاصه ای ازفصل اول کتاب یارپنهان رو که برات معرفی کرده بودم گذاشته دوست دارم برداشتت رو دراین مورد بدونم.
http://jahadstudingunit.parsiblog.com/Posts/7
ممنون پارمیداجان
من اون متنو خوندم، تحلیلم اینه:
من فکز می کنم دوست من که شخص مادی گراییه یک تصویر مادی از خودش روی من انداخته و به همین دلیل فکر می کنه می تونه این موجود مادی رو به یک نسخه بهتر تعویض کنه
در عوض من که یه شخصیت جاه طلب دارم تصویر تاج قدرتمو انداختم روی اون و چون نمی خوام قدرتمو از دست بدم به شدت وابسته این تصویر هستم
حالا برای اصلاح رابطه باید این تصاویرو حذف کنیم (کنم) و چیزی که واقعا وجود داره ببینم
من نیازی ندارم به خاطر اینکه اون بهترینه خودمو بهترین ببینم خودم چیزای زیادی برای بهترین بودن دارم
درست فهمیدم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
بلند شو شقايق! دوستت دارم... منم مثل تو از خانواده متوسطي بودم...منم مثل تو دوران كودكي خوبي نداشتم... منم مثل تو در يكي از بهترين دانشگاههاي تهران درس خوندم... منم مثل تو ضعف داشتم اما از رنج كشيدن خسته شده بودم... خوندم و خوندم...گشتم و گشتم...تا كمي خودمو پيدا كنم...هنوزم راه دارم....
ديگه نمي خوام خانم دكتر خوشكل باهوش مخترع مهربونم بازيچه اون پسره ازخودراضي ببينم! اوكي؟
چشم سرافراز عزیزم
ممنونم از کمکت
خدارو شکر می کنم
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
شقایق خانم مشکل شما رو خوندم و خواستم به عنوان یه پسر نظرم رو بگم
از نظر من بزرگترین کار غیر متعارفی که شما انجام دادید هم خونه شدنتون با اون پسر بوده و برقراری رابطه جنسی
همین باعث شده که تا این حد گنگ بشید و نتونید اتفاقاتی که داره میافته رو تحلیل کنید
وقتی بدون وجود هیچ تعهد رسمی (منظورم ازدواجه) خودتون رو در اختیار یه پسر میزارید در واقع به اون اجازه میدید که هر موقعه که خواست بزارتتون کنار. چون کسی هستید که تجربش کرده و دیگه چیز جدیدی براش ندارید، در کنارش تعهدیم که بهتون نداره، حالا دیگه چشمش باز شده، شروع میکنه به مقایسه کردن شما با بقیه دخترها، از ظاهرتون گرفته تا رفتارتون، میدونه که هر موقعه که بخواد شما رو خواهد داشت. مطمئن باشید که با ادامه پیدا کردن این رابطه به این صورت تنها کسی که لطمه میبینه شما هستید. اون پسر با شما هم که تموم کنه خیلی راحت با هرکسی که بخواد میتونه ازدواج کنه پشت سرش هم هیچ حرفی در نمیاد، اما برای شما چی؟؟
من فکر میکنم مشکل شما از اونجا شروع شده که از شهرستان اومدید تهران و از خانوادتون جدا شدید، احساس تنهایی و نیاز به یه پشت گرمی باعث شد که بجای خانواده به اون پسر پناه ببرید. شقایق خانم شما بزرگترین چیزی که یه دختر داره رو به راحتی تقدیم اون پسر کردید، حالا وقتی همه جوره شما رو تجربه کرده برای چی باید پای شما بمونه؟؟؟
جلو ضرر رو هروقت که بگیرین منفعته؛ میدونم چه فشاری رو دارید تحمل میکنید اما الان عاقلانهترین کار اینه که به این رابطه خاتمه بدید، اگه واقعا شما رو بخواد برای ازدواج میاد جلو وگرنه که اگه تموم بشه خیلی بهتره. کدوم عاشقی جلو عشقش با یه دختر دیگه ارتباط برقرار میکنه؟!! حتی اگه باز هم فکر میکنید که پسره خوبیه این رابطه رو تمومش کنید، قضیه یه عمر زندگیتونه شوخی که نیستش که. اگه واقعا دوستتون داشته باشه مطمئن باشید که بر میگرده
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
من اون متنو خوندم، تحلیلم اینه:
من که یه شخصیت جاه طلب دارم تصویر تاج قدرتمو انداختم روی اون و چون نمی خوام قدرتمو از دست بدم به شدت وابسته این تصویر هستم
حالا برای اصلاح رابطه باید این تصاویرو حذف کنیم (کنم) و چیزی که واقعا وجود داره ببینم
من نیازی ندارم به خاطر اینکه اون بهترینه خودمو بهترین ببینم خودم چیزای زیادی برای بهترین بودن دارم
درست فهمیدم؟
کاملاً درسته:104:
خیلی دلم می خواست این بتی که ازاین آدم برای خودت ساختی رو بشکنیش و فکر می کنم تا حدود زیادی موفق شدی. دلم می خواست اینقدر خودت را پایین واون آدم رو بالا نبینی. الانم دلم می خواد ببینی تو چجور پسری رو دوست داری نه اینکه مدام ببینی ایشون میلشون به چه جور دختری میره و با خودت بگی من اینقدرخوبم که جذب هرکی هم بشه بالاخره برمیگرده پیش خودم وبهتر ازمن پیدا نمی کنه. شقایق جان تو نیاز به مرد حمایتگری داری که حس حسادت تو رو مرتب تحریک نکنه. مرتب با مقایسه تو با دخترهای دیگه اعتماد به نفست رو ازت نگیره .
شقایق جان این آدم باعث میشه حس شک و بدبینی (که ممکنه تو زمینه هاش رو از کودکی درون خودت داشته باشی) تقویت بشه و شاید مشکل بتونی درآینده به مرد دیگری هم اعتماد کنی واینجوری زندگی آیندت رو هم خراب می کنی. این جور مردها با هرزنی که باشن زندگی اون زن رو هم خراب می کنن.
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Rahi digar
من فکر میکنم مشکل شما از اونجا شروع شده که از شهرستان اومدید تهران و از خانوادتون جدا شدید، احساس تنهایی و نیاز به یه پشت گرمی باعث شد که بجای خانواده به اون پسر پناه ببرید. شقایق خانم شما بزرگترین چیزی که یه دختر داره رو به راحتی تقدیم اون پسر کردید، حالا وقتی همه جوره شما رو تجربه کرده برای چی باید پای شما بمونه؟؟؟
آقای محترم
راهی دیگر عزیز
این حرف شما قشنگ نبود هرچند می دونم قصدتون راهنمایی منه
من ترم هفتم لیسانسم با دوستم آشنا شدم
قبل از اون چی کار می کردم؟
ترم قبلش همه دوستام تو خوابگاه و یا حتی تهرانی ها دوست پسر داشتن و من همیشه تنها می موندم نتیجش این شد که از هفت تا درس اون ترم شش تاشو بیست شدم
یکی دوبار دیگه ای هم که با دوستام بیرون رفتم با یه تور انقد پسرای اونجا به من توجه کردن که دوستام ناراحت شدن و به وضوح بعد از اون ترجیح می دادن من باهاشون نباشم چون به گفته خودشون من موقعیت های اونارو می سوزوندم
گفتین دوری از خانواده، اگه قضیه این بود من از ترم اول باید همچین کاری می کردم
اما ریشه این مساله این نیست
من یه دفتر دارم که توش احساسا و آرزوها، غم ها و شادی ها و ... می نویسم یادمه یکی دو ماه قبل اینکه با دوستم آشنا بشم تو این دفتر نوشته بودم:
خسته شدم از این پسرای عوضی (ببخشید)
دلم یکی می خواد با این ویژگی ها
و 7-8 تا ویژگی نوشتم
شاید باور نکنید دو ماه طول کشید تا من به دوستم بگم اکی ما دوستیم با هم تو این دو ماه هر روز بیشتر حیرت زده می شدم که اون چقد شبیه اون ویژگی هاییه که من نوشتم
اما در مورد مساله ویرجینیتی
من طرز تفکر شمارو قبول ندارم که می گید دیگه هیچ چیز تازه ای براش نداره و چون تعهد نداره می تونه هر لحظه تورو بزاره کنار، اگه این جوری باشه چه تضمینی هست بعد از ازدواج که همون تعهد رسمیه این کارو نکنه؟
من قبول ندارم که یه نفر تشنه س.ک.س کنم که با من ازدواج کنه چون تشنه یه روزی سیراب می شه
اتفاقا من نباید کسیو که دوست دارم عقده ای کنم
در این حالت دو اتفاق می افته:
1- اون نیازشو جای دیگه ای تامین می کنه
2- به خاطر این مساله با من ازدواج می کنه که عامل ازدواج بعد از ازدواج از بین می ره و اون ازدواج به طلاق منتهی می شه (در خیلی از دوستام اینو می بینم، چرا این شوخی مرسومه که یه دختر ازدواج می کنه همه می گن ای ول آفرین ولی به پسره می گن دیگه افتادی تو هچل، خوشیات تموم شد؟)
این تربیت ناقص جامعه ماست
این بی عدالتی بین زن و مرده
و به نظر من شما جزئ اون آقاهایی هستید که تنوع طلبی رو حق مرد می دونن
مشکل من این نیست که منو میزاره کنار
اون نمی تونه منو بزاره کنار
واقعیتیه که چندین بار ثابت شده
من می خوام اون ثابت قدم باشه در این زمینه
که فکر می کنم تشخیص شما هرچند اپروچش نادرسته اما نتیجه اش همونیه که من می خوام اینکه کمتر در دسترسش باشم
من دیروز دوستمو دیدم
باورکردنی نبود تو این 48 ساعت واقعا تغییر کرده بود
من قبلا پیش اومده بود که یه مدت پیشش نباشم مثلا برم سفر یا قهر کنم باهاش
اما این بار فرقش این بود که هیچ مشکل و ناراحتی وجود نداشت و من خودم تصمیم گرفتم برم از پیشش و بعدش هم هیچ زنگ و اس ام اس خاصی ندادم که دلو برات تنگ شده و البته یه چیز دیگه هم بود و اون بود که تصمیم گرفتم به خودم تکیه کنم
طبق توصیه پارمیداجان بهش گفتم نظرشو راجع آینده و ازدواج بگه
گفت من می خوام از ایران برم و بدون تو نمی رم
منم گفتم من ریسک نمی کنم همین جوری بیام باید تکلیفم روشن باشه و جایگاهم مشخص باشه و قبل از اینکه مستقیما بگم ازدواج کنیم خودش گفت پس ازدواج می کنیم
من یه سری از کاراشو بهش گفتم که دوس ندارم و اونم قبول کرد دیگه اون رفتارا رو انجام نده
منم قول دادم دیگه به حریم خصوصیش کاری نداشته باشم (البته به خاطر خودم چون به این نتیجه رسیدم که با کندن زمین الزاما به گنج نمی رسیم ممکنه ریشه یه گیاه سمیو پیدا کنیم) و کلا منطقی رفتار کنم همیشه و از خیانت و وجود دخترای دیگه نترسم (می گه به من توهین می کنی وقتی اونارو به من نسبت می دی)
کلا دیروز خیلی خوب بود و همش می گفت من خیلی خوشحالم که تورو دارم تو از همه دخترایی که من تا حالا دیدم بهتری و ... منم گفتم اونایی که بعدا خواهی دید چی؟ گفت نمی دونم ولی Overally از اونا بهتری
و در نهایت یه جمله تکان دهنده دیگه هم گفت: من می خوام ازت محافظت کنم که هیچ وقت آسیب نبینی
من چه جوری باید بفهم که این رفتارش سطحی و زودگذره یا همیشگیه و البته یکم شک کردم که می خواد منو برگردونه ولی چن تا سوال پرسیدم که فهمیدم اختیار این مساله رو به خودم سپرده
دو تا سوال دیگه هم دارم:
چی شد که اون تغییر کرد؟
الان باید چه کار کنم؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
دوست عزیز چرا تلاش نمیکنید این رابطه رسمی بشه؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shaqayeq
:(
آخه چه طور ممکنه اون انقد بی رحم باشه؟
چرا باید تنوع طلبی برای اون تعریف بشه؟
من بهش نچسبیدم واقعا
یکی از دلیلایی که می گه شاید یه روزی بره دنبال یکی دیگه همینه که من حداقل تو ظاهر غرورمو حفظ می کنم و به گفته خودش بقیه دخترا براش می میرن اما من خیلی عادیم و دلیل دیگش هم اینه که من خیلی باهاش قهر می کنم
من نمیدونم چرا تنوع طلبی براش تعریف شده.شاید جوابش همونه که خودت تو حرفات زدی.و منم بهش اشاره کردم.شاید اونم بدش نیاد دنبال کسی بگرده که براش سکوی پرتاب باشه مثلا ازنظر مالی که یه بار هم قصد اینکار رو داشت.شاید یه دلیل دیگش علاقه زیاد به پز دادن باشه و...توپست قبلیم کاملتر توضیح دادم.
من نمیدونم چسبیدن یا نزدیک شدن زیاد از نظر تو چه معنایی داره اما همین هم خونه بودن یعنی تو همیشه در دسترسشی.دخترها با پسرها تفاوتهایی دارن.گاهی مردها دوست دارن برای چیزی که میخوان بدستش بیارن مثل شکارچی دنبالش برن.میدونم گاهی به چشم ما این غیر عادلانه میاد.من یه زمانی همین طرزفکر تو رو داشتم.نمیتونم زیاد توضیح بدم.به نظر من هم هیچ مشکلی نبود اگه یه دختر با پسر همخونه باشه و با هم زندگی کنن و فکر میکردم عشق حلال همه چیزه.و دو نفر که همدیگرو میخوان چه لزومی داره حتما ازدواج کرده باشن.عقد که بیشتر از یه امضا نیست.اما دیدم واقعیت چیز دیگه ایه.شاید به نظر ناعادلانه میاد اما این چیزیه که وجود داره.حداقل تو جامعه ما.من کاری به بکارت و از دست دادن و...ندارم.من میخوام بگم فقط الان رو نبین.آیندت رو هم مد نظر داشته باش.قصدت با دوستت چیه؟ازدواج؟ادامه دوستی؟
خوب فرض میکنین تو میخوای با دوستت دوست بمونی تا وقتی که شرایط جور بشه برین خارج ازدواج کنین(یا عروسی کنین و برین خارج).اما الان مثل یه زن و شوهر باشین با همه روابط و تعهدات.چون همدیگرو دوست دارین.درسته؟چه نیازی به عقد هست.چه نیازی به سیاه کردن یه کاغذ هست؟
فکر کنیم این پسر با این موضوع مشکل نداره و نظرش با روابطی که باهم دارین نسبت به تو عوض نشده(هرچند من معتقدم مردای ایرونی هنوزهم سنتی فکر میکنن علیرغم تغییر ظاهرشون.به خوب و بد فکرشون کار ندارم.).اما این پسر نشون داده چه شوهرت باشه چه دوستی که عین شوهرته بهت تعهد نداره.تعهد یعنی حتی به من نگو شاید ولت کنم.یعنی حتی نگو اگه یه بهتر رو پیدا کردم میرم سراغ دیگری تعهد یعنی لازم نیست دوستت پسر پیغمبر باشه اما نباید هم مدام ازنظر روحی باهات بازی کنه و ناراحتت کنه.مسئله فعلا این نیست که چرا عقد نکرده پیش همین.مسئله اینه که رابطتون و شخصیت دوستت قابل اعتماد نیست
درسته به نظر تو وشاید من و شاید دخترای دیگه حرف اقای راهی دیگر ناعادلانه بیاد و غم انگیز ولی هرچی هست واقعیته.واقعیتی که خود مردا ازش خبر دارن.وهمشون کم یا زیاد دارنش.
خوبه که تصمیم گرفتی فعلا از دوستت دور بشی
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
الان باید چه کار کنم؟
شقایق جان بذار این سوالو من ازت بپرسم .
الان تو می خوای چیکار کنی؟ تصمیم عملی که گرفتی الان چیه؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
نقل قول:
الان باید چه کار کنم؟
شقایق جان بذار این سوالو من ازت بپرسم .
الان تو می خوای چیکار کنی؟ تصمیم عملی که گرفتی الان چیه؟
من یه تصمیم خیلی بزرگ نمی تونم بگیرم الان برام قابل مدیریت نیست
نمی خوام بگم فلان تصمیمو گرفتم بعد از یه مدت برگردم از تصمیمم
یه تصمیم کوچیک سازنده با درصد عملی شدن بالا بهتره
الان فکر می کنم باید دوستمو به حال خودش بزارم و در مورد این مواردی که توشون مشکل هست حق و مطلوب خودمو مطالبه کنم
یه مدت زمانیو بزارم برای اینکه اون هم تلاششو کنه اعتماد منو جلب کنه
و هم اینکه محبت بی قیدو شرطمو تعدیل کنم نمی گم بداخلاق و پرخاشگر بشم ولی بهش بفهمونم من مامانش نیستم
این سه تا زمان لازم دارن
یه فرصت یه هفته ای برای خودم می زارم که ببینم چه تغییراتی هم تو من هم تو اون ایجاد می شه
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
پرسیدی الان باید چیکار کنی؟
هیچ.به جدا زندگی کردنت ادامه بده و بذار رسما بیاد خواستگاریت با خونواده.تنها در اینصورت میفهمی قصد ازدواجش جدیه یا نه؟بذار از این به بعد همه چی سیر عادیشو طی کنه.خواستگاری...شناخت...تصمی گیری...
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
من یه بخشی از مطالبی که گفتید خوندم
در مورد خودم به این نتیجه رسیدم که من به شدت حساس و زودرنجم و خیلی به جزئیات به صورت افراطی اهمیت میدم نیازهای خودمو بیان نمیکنم و انتظار دارم طرف خودش بفهمه
و اینکه از اتفاقاتی که هنوز نیفتادن وحشت دارم و از طرف دیگه یه حس دوگانه دارم که خیلی به گذشته گیر میدم و در عین حال از گذشته اونقد درس نمیگیرم که یه تصمیم گیری قاطعانه انجام بدم
در واقع بخش کودک من تمامی قدرت منو در دست گرفته و به خاطر همین هرچی میشه ناراحت میشم و اتفاقات اگه برای دیگران بیفته به خوبی تحلیل میکنم اما به خودم که میرسه هیچ کاری نمیکنم
بخش والد من هم فقط بهم میگه درس بخونم کار کنم و همیشه و همه جا دختر خوبی باشم
بخش بالغ نمیدونم کجاست؟!!!
چه جوری بخش بالغ رو فعال کنم؟
چه جوری اعتماد به نفسمو ببرم بالا؟
من احساس رضایت از زندگی ندارم
چرا؟
راستش الان هیچ هدفی تو زندگیم ندارم
نه از رابطم نه از کارم نه از تحصیلاتم نه از هیچ چیز دیگه
چرا من انقد بی انگیزه هستم؟
دست به هرکاری هم بزنم خیلی زودتر از برنامه ریزیم تموم میشه و بعدش بیکار میشم و میشینم به چیزای منفی فکر میکنم
دلیلش شیاد خستگی باشه، من ۶ ساله دارم درس میخونم و حتا ی استراحت کوچکم نداشتم
من خیلی کم پیش میاد از کسی کمک بگیرم اما دیگران هروقت کاری داشته باشن من اولین گزینشونم بدون هیچ انتظاری
من خودمو فدای این کردم که همیشه همه بگن چه دختر خوبی چه دختر مهربونی چه دختر خوشگلی چه دختر باهوشی...
این یه حقیقت تلخه که راجع به خودم فهمیدم:
من دوس دارم ازم تعریف کنن دوس دارم مرکز توجه باشم دوس دارم بهترین باشم ...
چه کار باید بکنم که این ایرادمو برطرف کنم؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
آره درست متوجه شدی...شخصیت شیفته و وابسته ای داری... برای شروع برو کتاب زنان شیفته اثر رابین نوروود رو بخر کامل بخون(دانشگاهتون نزدیک انقلابه سه سوته می تونی بری بخریش)... وقتی خوندیش تموم شد کتاب نیمه تاریک وجود یا راز سایه اثر دبی فورد رو بخون. اینارو که خوندی خیلی چیزها متوجه میشی. بعدی بیا بازم باهم صحبت کنیم...:72:
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
نیمه تاریک وجودو خوندم
اون یکی رو هم حتما می گیرم
ولی چرا هیچ هدفی ندارم؟
-
RE: شک در ادامه رابطه به خاطر بی اعتمادی و عدم مسئولیت پذیری
توی یک برهه ای آدم اینطوری میشه....واسه خودمم پیش اومده....اصلش به این برمیگرده که خودتو دوست نداری و داری واسه دیگران زندگی می کنی.