-
یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ای افتاب اینه دار جما ل تو
مشک سیاه مجمره گردان خا ل تو[hr]صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست در خو ر خیل خیا ل تو[hr]نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم اینه ها در مقا بل رخ دوست[hr] باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وزجان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
[/size]پشت این پنجره ها تاریک است
ادمک بسیار است
وای از پنجره ها
پشت ان عشق بسان خاک است
پشت ان پیکر مدهوش جوان بسیار است
درد من اینطرف است
درد من روی همین فرش به من می نگرد
درد من با دل من خانه نشین قفس است
و در این تنهایی
خاطرات من و دل بسیار است
چشم من می نگرد
دل من می شکند
دل بسان شرری است
چشم دنبال کسی است
پای در دام هوای جان است
"هاله" اینجا تنهاست
"هاله" از اتش او شعله ور و سوزان است
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
سینه از اتش دل در غم جا نانه بسوخت
اتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت[hr]دیدی که یا ر جز سر جو ر و ستم نداشت
بشکست عهد و ز غم ما هیچ غم نداشت
یا رب مگیرش ا ر چه دل چون کبو ترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد
[align=justify]دادم ز بیداد زمان، آید به در از عمق جان
یا رب چه دردی می کشد، اسطوره ی صبر زمان
دنیای ما آکنده کن از مهر و لطف ایزدی
بعد از ظهور منجی ات، صبر و ظفر کن یارمان
شعر از خودم!![/align]
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
چون چشم تو دل مى برد از گوشه نشينان
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نيست
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
چه ارتباط ساده ای بین من وتقدیرهست
تقدیرویران میکندمن هم مرمت میکنم
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
تا به غایب ره میخانه نمی دانستم
ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
درحیرتم ازاین مردم پست
ازاین طایفه زنده کش مرده پرست
تاهست به ذلت بکشندش به جفا
تامردبه عزت ببرندش سردست
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
حاشا که شود سینه ی عاشق غمناک
یا از جز عشق دامنش گردد چاک
مولوي
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سحرم ها تف میخا نه به دو لتخو اهی
گفت باز ای که دیر ینه این در گاهی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
یاد باد انکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
پيش از اينت بيش از اين غمخواري عشاق بود
مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
تکیه بر خاک کردم خاک بر پشتم نشست :72: دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
آنقدررنجی که دنیا بر دل ما میکند :72: بر دل هر کس کند او ترک دنیا می کند
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
بسوختیم در این ارزوی خام و نشد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با توام، همه عالم از آن من
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
گر تیغ بارد در کوی ان ماه
گردن نهادیم ا لحکم لله
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط navay ashna
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
بيا اي شيخ و از خمخانه ما شرابي خوركه در كوثر نباشد
بشوي اوراق اگر همدرس مائي كه علم عشق در « دفتر» نباشد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد ........
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ای دل گر از ان چاه ز نخدان به در ایی
هر جا که روی زود پشیمان به در ایی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
آبرو خواهي، مقيم آستان خويش باش
اشك را از ديده پا بيرون نهادن خواري است
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گر چه خاکسترم و هم سفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
که یک سر مهربانی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از ان شوریده تر بی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
مي كنم هر شب دعايي كز دلم بيرون رود مهرت
وليكن زير لب آهسته مي گويم خدايا بي اثر گردد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم
تقویمها گفتند و ما باور نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که ایینه شاهیست غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
من اگر دل بتو دادم تو ز من دل بردی
گرگناهست محبت تو گناهکارتری
جانا من و تو نمونه ی پرگاریم
سر گر چه دو کرده ایم یک تن داریم
بر نقطه روانیم کنون چون پرگار
در اخر کار سر بهم باز اریم
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی
خیا ل سبز خطی نقش بسته ام جایی
امید هست که منشو ر عشقبا زی من
از ان کمانچه ابرو رسد به طغرایی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
تو مگر بر لب ابی به هوس بنشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
به دنبال چه میگردم شب و روز
چه میجوید نگاه خستهٔ من
چرا افسرده است این قلب پر سوز
ز جمع اشنایان میگریزم
به کنجی میخزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیهاست
به بیمار دل خود میدهم گوش
گریزانم از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بد نام گفتند
دل من ای دل دیوانهٔ من
که میسوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها
فروغ فرخزاد
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سحر گه رهروی در سر زمینی
همی گفت این معما با قرینی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
که ای صوفی شراب انگه شود صاف
که در شیشه بر ارد اربعینی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
من از روييدن خار سر ديوار دانستم / كه ناكس ، کَس نمي گردد به اين بالا نشيني ها
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
وفا كنیم و ملامت كشیم و خوش باشیم
كه در طریقت ما كافریست رنجیدن
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
ز دلبرم که رسا ند نو از ش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
اف[align=center]سوس که سرمایه زکف بیرون شد.:72:وردست اجل بسی جگرها خون شد.:72:
کس نامداز آن جهان کهپرسم ازاوی:72: کاحوال مسافران دنیا چون شد:72[/align]:
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد:72:وردست اجل بسی جگرها خون شد:72:
کس نامداز آن جهان که پرسم ازاوی:72: کاحوال مسافران دنیا چون شد:72:
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
سینه مالا ما ل درد است ای در یغا مر همی
دل ز تنهایی به جان امد خدا را همدمی
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
آسمان گو همه ابر
ابر گو همه باران باران
چه توانند کنند با حریقی که برافروخته از سینه ی من
-
RE: یک بیت شعر زییا بنویسد 2
چشم اسایش که دارد از سپهر تیز رو
ساقیا جامی به من ده تا بیا سایم دمی