آیا من با اون خوشبخت میشم؟

سلام
من سوالی در مورد مشکلم داشتم.دختری 27سالم با آقایی 31 ساله تو سایتی آشنا شدم به هدف ازدواج!مدتی اس ام اس بود تااینکه شد حضوری.گفت بدلایلی 3 ماه دیگه موضوع رو میتونه بخانوادش بگه که بیان خواستگاری.تواینمدت ازم خواست باهاش با ماشین بریم بیرون رابطمون خوب بود تا اینکه توماشین ازم میخواست که دستمولمس کنه وخواست که بابازی دستم ارضاش بکنم هر دفعه که میرفتم.
میگفت که منوهمسرخودش میدونه منم وابسته شده بودم.بعدنا گفت بریم خونه خالی من اولش موافقت نکردم ولی گفت اگه بیای قول میدم هفته بعدش خانوادمو بیارم منم دیگه نمیدونم چجوری،ولی با هر ترسولرزی بودبخاطرش قبول کردم.
البته قبلشم با 2 تا خواهر بزرگم آشنا شده بود و میگفت که حاضرم با مامانتم حرف بزنم.بهرحال،بعد ازاون اتفاق اس داد که باهاشون حرف زدم اونا گفتن فعلا نه باید2سال درست تموم شه و کارمناسبتوپیدا کنی بعدا .خلاصه حرمتابینمون شکسته شد.همه نوع حس سراغم اومده بود حس سواستفاده حس فریب.ولی اون که میگفت نه من واقعا نمیدونستم خانوادم الان قبول نمیکنن...میگفت نمیخام بپای من بسوزی تو برو پی زندگیت یا اینکه 2سال برام صبرکن!
این ظلم نیست؟؟خلاصه با فحشوفحشکاری و عصبانیت اون تموم شد.ولی باز 2 ماه دیگه شروع شد همه چی اماجدیتر حرف میزدوکمی ناز میکشیدوابرازعلاقه.باز چندماه بعدش خل شدموگفت بهم احتیاح داره گفت بیام خونه باهاش.گفتم نه باز بای گفت.دیدم اینجوریه گفتم بشرطیکه مادرتوبگی بیاد با مادرم حرف بزنه. اون قول داد بیاره.منم باورکردمورفتم باهاش.ولی باز بعدش حس عذاب وجدان من و بیخیالی اون باعث شد خیلی ازش ناراحت شم همش امتحاناشوبهونه میکردمیگفت میاره ولی الان نه.باهاش قهرکردم چون اعصابموبهم ریخته بود.
باز چندماه بعدش رابطمون شروع شد گفتم حاضرم تا آخرش برات صبرکنم باگذشت کردنم از همه قولاییکه دادوعمل نکرد.باز اون اس داد که بشرطیکه مث قبل مهربون بشی وهرازچندگاهب بیای خونه باهام.گفتم نه خونه نمیام ولی حاضرم صبرکنم وبعضی اوقات ببینمت.
اون گفت نه اگه تیای من ادامه نمیدم چون نمیتونم پیشم باشی مال من باشی ولی نتونم بهت دست بزنم(بااینکهنصف سال بیشتر نمونده بود ازون موعدی که گفته بود صبرکنم).دلم خیلی شکست گفتم باشه تموم...احساس میکردم من هیچ ارزش دیگه ای براش ندارم ولی چه کنم که منه احمق عاشقش شده بودم و زجرمیکشیدم.
بعد2هفتش اس دادکه باشه خونه نیا توماشین فقط ارضام کن.باز گفت اصلا هیچکدومو ازت نمیخوام خوبه؟قبول؟؟من دیگه گفتم نه تو 1 آدم دمدمی مزاج بیشتر نیستی...
مدتی دیگه هم گذشت .گفتم حتما کمی پشیمونه و نزدیکتر بموعدمقرر!ولی نه اینطور نبود باهمه ی این بلاهایی که سرم اومد ولی اون راحت داشت زندگیشومیکرد منظورم درسوپیشرفتاشه.1بارهمودیدیم اونگفت هنوزدوسم داری بعدازکمی طفره رفتن گفتم آره.اونم میگفت که بخدا دوسم داره.گفتم پدرمادرتوراضی کن که حداقل بیان یه صحبتی بکنن .البته قبلا توچندتا ازین بحثاهم گفته ببودکه دیگه هیچ حسی بهم نداره!( توبحثا).باز فرداش بهم گفت که میای بیرون ؟من حالم بده(که توماشین آرومش کنم)
گفتم نه خیلی خواهش کردولی گفتم اصلا(یعنی باز همون آشو همون کاسه؟)
بعدجندروزی دیگه اس نداد بهم!مثلا2باره شروع کرده بودیم!اس دادم گفتم فکرکنم همچین مشتاق و خوشحال نیستی ازینکه باشم توو زندگیت!
اون گفت وقتی باهات حرف میزنم تحریک میشم!حالم بدمیشه توهم که آرومم نمیکنی.
گفتم با پدرمادرت حرف زدی؟گفت تو اس م اس که اونا حرفشون همونه.الان نمیان.گفتم یعنی باهم دیگه حرف نزنیم دلیلت خیلی مسخرست!ارزش خودمو فهمیدم...بعد دیگه جواب نداد هرچی تک زدم اس دادم که2 باره خواستم 1فرصت دیگه بهت بدم ببینم چندمرده حلاجی.نگران نباش دیدم!ازون به بعددیگه هیچ جوابی نداده!بلاتکلیفم.آیا اون واقعا میتونه منو دوست داشته باشه یا نه از همون اول منو بخاطر خواسته هاش میخواسته؟بابت کاراییکه خودم مرتکب شدم عذاب وجدان دارم .داغونم.و از رفتن سراغ 1 رابطه جدید هم هراسونم.دیگه هیچ اشتیاقی ندارم.:302:
ازآقایون هم میخوام که حتما نظرشونو درمورد این آقا و رفتارش با من بدن.

جوابت اينه:
نه! از اول تورو فقط واسه همون خواسته هاش مي خواسته و نه بيشتر. واست احترام قائل نيست و اصولا جز در مورد اون خواسته هاش كه گفتي در مورد ديگه اي بهت فكر نمي كنه(يعني نه ازدواج نه هيچ چيز ديگه!). ايني كه دچارش شدي عشق يا دوست داشتن اون آقا نيست. دقيقا همون جمله آخرته...يعني هراس! هراس از كندن از يك رابطه صدردرصد معيوب و رفتن دنبال يك ارتباط سالم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خواهر نازتر از گلم! خيلي بده كه به سن 27 رسيدي و هنوز فرق يك انسان سالم و ناسالم و يك رابطه معيوب و درست رو تشخيص نمي دي. اشكالي نداره. از همين الان شروع كن. عمرت رو فداي اين آدم نكني ها! از من گفتن. هرچي بهش سرويس و خدمات ارائه كردي بسه. تمومش كن. باشه؟

این رابطه به جایی نی رسد دوست خوبم اگر هم برسد باز شما بازنده ای- شما باید با آدمی که لیاقتت را دارد آشنا بشوی یک پسر خوب هیچ و قت درخواستی از یک دختر ندارد - از طرفی هم معمولا پسرها برایشان خیلی نحوه آشنایی مهم است اگر خودشان از سایت یا خیابان با دختری آشنا شوند نسبت به احساس مسولیت نمی کنند- مراقب باشید الان گریه کنید تا از این رابطه بیایند بیرون خیلی بهتر است موفق باشید:316:

سلام عزيزم

خوش اومدي به همدردي

دوست خوبم به نداي درونت گوش کن

اون هميشه ميخواسته بهت راهنمايي بده اما خودت نخواستي.

همون وقتهايي که ارتباطت رو قطع ميکردي و ناراحت ميشدي از اين که ارزشتو نميدونه و داره ازت سوء استفاده

ميشه يه ندايي ميومده و بهت ميگفته که کارات درست نيست اما محلش نميدادي.حالا وقتشه به حرفاش گوش کني

دوست عزيزم.اون اقا رو بذار کنار

فراموشش کن

تو رو واسه مقاصد خاص خودش ميخواسته

عزيزم کسي که يکي رو بخواد واسه ازدواج اين قدر اين دست اون دست نميکنه و مهم تر از اون اين جوري رابطه برقرار نميکنه

تو رو فقط واسه .....ميخواد من واقعا معذرت ميخوام که اينو گفتم.ولي خيلي از اون اقا بدم اومد چه قدر ادم بايد نامرد باشه؟؟؟؟

نظر من اينه:

تمام راههاي ارتباطيتو با ايشون قطع کن

حتي اگه کار شما به ازدواج هم برسه ازدواج موفقي نخواهيد داشت.

سعي کن بري تو تالار و موضوعات مختلف رو بخوني تا ديدت باز شه(حتما اين کار رو انجام بده)

مواظب خودت باش:46:.ميدونم چه قدر دختر مهربون و پاکي هستي نذار الودت کنن اين ادم هاي فريب کار.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یاستي يادم رفت بگم:

جوابت

يک نه بزرگه:305:

نه

نه

نه

خوشبخت نميشي

ازش دل بکن

دوست داشتن و عشق هم در کار نيست فقط بهش عادت کردي:305:

بذارش کنار

ميدونم سخته

ولي يه تجربه ي خيلي خوب ميشه واست.ازش درس بگير و از اين رابطه بيرون بيا.

:46:

سلام ظاهرا این آقا از همون اول در مشخص کردن هدف مشکل داشته یعنی هدفش رو براوردن نیازاش در وهله ی اول قرار داده تا خود بحث ازدواج...

چرا همش داري راه در رو واسه خودت درست ميکني؟؟؟؟

ارتباطتو قطع کن.بهش فکر نکن ميدونم سخته اما شدنيه.

بعد ببين چي کار ميکنه


ببين مياد يا نه

من فکر نميکنم پا پيش بذاره

دختر خوب تازه اگه با خانوادش هم بياد(مثلا)باز با يه بهونه اي ميگه نه.

اين جا ايرانه


يه پسر ايراني با يه دختر که قبل عقد باهاش ... داشته ازدواج نميکنه

البته استثنا داريم ولي درصدش کمه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

شما 1 نفريد با 2 تا اسم کاربري؟؟؟

اين جوري قاطي ميشه ها.....

عزيزم شما به قصد ازدواج با يه آقاي 31 ساله آشنا شدي و بعدش اون اتفاقا افتاده و در نهايت اون آقا بعد از كلي كش دادن ماجرا،‌بعد از چند ماه موضوع رو با خانوادشون مطرح كردن( گرچه اينم معلوم نيست راست باشه) بعدش خانواده شون بهشون گفتن نه اول درستو بخون!! اين چيزايي كه تعريف كردين و اين رفتارا بيشتر در شان يه پسر 20 ساله هستش كه دانشجوعه و هنوز بچه است و خانواده اش باورش ندارن و از طرفي سربازيشم نرفته و خلاصه هنوز جوونه و مال و اموالي واسه خودش نداره ، كار نداره ..... يعني منظورم اينه كه اين مشكلات براي يه آقاي 20 تا 22 ساله اين رنج سني مطرح هست تا يه آقاي بالغ 31 ساله!!! به نظر حرفاشون همه بهانه است! بهانه.....
آخه يك پسر 31 ساله!!! چطور ممكنه كه در عين اينكه دانشجو هست و كار هم نداره ،‌بياد با يك دختر به قصد ازدواج رابطه برقرار كنه؟ خودش نميدونه با اين شرايط نميتونه يه زندگي تشكيل بده؟ تازه چطور ايشون خبر نداشتن كه خانواده شون راضي نيستن كه براشون برن خواستگاري؟ بايد حتما با شما آشنا ميشد و سه چهار ماه كشش ميداد تا كلا اصلا نظر خانواده اش رو راجع به ازدواجش بپرسه حالا اينكه با چه كسي بماند!!! يعني شما اولين نفري بودي كه ايشون ميخواست بره خواستگاري اونم بعد از 31 سال سن؟ اگه يك كم فكر كنيم ميفهميم كه اصلا اينطور نيست،‌چطور يه پسر 31 ساله هنوز به خواستگاري حتي يك نفر هم نرفته ؟ اگر رفته كه يعني خانواده اش به ازدواجش راضي بودن !!! پس الانم مخالفتشون معني نداره، اصلا اين حرفايي كه اين آقا ميزنه منطقي نيست و بهتون قول ميدم دروغه

قربونت بشم اگه يه لحظه احساست رو بذاري كنار و به رابطه تون نگاه كني خودت ميبيني كه اين آقا اصلا مناسب نيستن و خيلي خيلي احتمالش بالاست كه دروغگو باشن!!! واسه همين احتمال ميدم كه حتي موضوع شمارو با خانواده اش هم مطرح نكردن!!!! طرف منم اينطور بود!! توي مدتي كه با هاش بودم اون اوايل چندبار ازش خواستم كه موضوع ازدواج رو با خانواده شون مطرح كنن!!! حتي يه بار اس ام اس دادم گفتم همين الان و گفت باشه و بعد يك بيست دقيقه ،‌نيم ساعت اس ام اس داد كه مطرح كرده ولي ميدوني چيه عزيزم؟ موقعي كه دروغهاشو فاش كردم معلوم شد كه حتي يك دفعه هم اين موضوعو مطرح نكرده بوده!!!!!! به نظر من ايشون شمارو براي ارضاي نياز جنسيش ميخواد و يا محبت و همينو بس!!! شرط ميبندم كه حتي به خانواده اش هم هيچي نگفته و شايد حتي دانشجو هم نباشه!!! شما از اين چيزها مطمئن هستين؟


خودتم ميدوني كه اين آقا مناسب شما نيست، خوب به اتفاقهايي كه بينتون افتاده از تمايلات انساني ناشي ميشه و همه اين تمايلات رو دارن، طبيعيه ولي ولي عزيزم اين تمايلات بايد كنترل بشه ، يا حتي براي احترام به شما وقتي شما نميخواي نبايد مجبورتون كنه !!!! وقتي مجبور ميكنه يا اصرار ميكنه يعني به شما و افكارتون احترام نميذاره!!! اگه واقعا انسان بود وقتي شما واسه بار اول گفتي نه و نميخوام ايشون به احترامتون ديگه اصراري نميكرد!!!!!
اصلا ديگه به روابطي كه داشتي فكر نكن، درسته اشتباه بوده ولي خوب همه توي زندگيشون اشتباه ميكنن تو هم بذار رو حساب اشتباهاتي كه توي زندگيت انجام دادي و ديگه نبايد تكرار بشه ،آدم كه به خاطر يه اشتباه ،‌اشتباهات بزرگترو نبايد انجام بده!!!!! عزيز دلم خيلي ها اشتباهات بزرگتر از اين هم ميكنن، ‌اصلا به خاطر اين اتفاقايي كه بينتون افتاده خودتو ناراحت نكن و فكر نكن كه تو به اين دليل فقط مال اوني و عذاب وجدان بگيري و فكر نكن كه اون به اين دلايل بايد مرد زندگيت باشه..... جلوي اشتباهاتت رو قبل از اينكه اشتباهت بيشتر و بزرگتري انجام بدي بگير

ببين شايد اونم شايد اونم شايد ايشون شمارو دوست داشته باشه يا به شما وابسته باشه ولي يه شخصيت بسيار بي مسئوليت و هوس باز داره، چيو ميگه كه من شمارو همسر خودم ميدونم ؟ از يه طرف ميگه من تورو همسر خودم ميدونم ،‌از طرف ديگه ميگه خانواده ام ميگن نه تو به پاي من نسوز؟؟؟؟؟ عزيزم تابلوعه ايشون همه چيز رو به نفع خودش تموم ميكنه، موقع ارضاي نيازش كه ميرسه شما رو با حرفاي خوشايند كه من شمارو از الان همسر خودم ميدونم گول ميزنه ولي وقتي بحث مسئوليت و زندگي مياد وسط ميگه به پاي من نسوز و خانوادم ميگن نه



من پيشنهاد ميدم كه حتما رابطه رو كات كن، اصلا هم به ايشون فكر نكن، حتي اگه خيلي شمارو دوست داشته باشه ( كه بعيده) بازم حتي يك ذره هم ارزش نداره حتي يك ذره كه باهاش بموني!!! چون با حرفايي كه شما از ايشون زدي يه انسان هوس باز و به نظر من دروغ گو ميان كه اصلا ارزش فكر كردن هم نداره چه برسه صبر كردن و منتظر موندن واسه ازدواج ،‌تازه اگه به پاش صبر كنيم اول اينكه احتمال زياد دوباره رابطه تون به اون روابط كشيده ميشه شايدم بالاتر ( چون ديگه به قول خودتون حرمت ها شكسته شده و خلاصه مطمئن باش اگه باهاش بموني تو يه موقعيت احساسي دوباره همه چي يادش ميره و ... ) و دوم اينكه اصلا احتمالي نداره كه اگه اين مدت هم به پاش صبر كنين بعد دو سال شمارو براي ازدواج انتخاب كنه!!!!

اصلا از پشت بلندگو داد ميزنه كه اين رابطه فقط براي سو استفاده است:324:

گلم جدا شو ،‌جدا ميگم
موفق باشي:72:

ممنون بخاطر اینکه با من هستید و نظر میدید.
نه شوکا ی عزیز من یک نفرم .ممنون بخاطر نظراتت.چرا فکر میکنید پاپیش نمیزاره؟

بنظر من هم این رابطه به هیچ جا نخواهد رسید و این آدم به احتمال زیاد قصدش از برقراری ارتباط با شما سو استفاده بوده و بس ، سعی کن گذشته رو فراموش کنی و ازش درس عبرت بگیری و دیگه به هیچ کس چنین اجازه ای ندی . ارتباطت رو با این شخص کاملا قطع کن و حتی اگر باز سراغی ازت گرفت به هیچ عنوان اجازه نده دوباره برگردی سر خونه اولت .
چرا باید بری سراغ یک رابطه جدید اصلا ؟ اگه قصدت ازدواجه باید بگم که از توی اینجور روابط معمولا کیس ازدواج در نمیاد ! و اگرم بیاد هزار و یکجور مسئله داره . اگه یکم تو تالار بگردی می تونی از تجربه های دیگران استفاده کنی

توی این دوره و زمونه پسرا خوب می دونن که دخترا احساساتی اند و اگه جنس خرابی داشته باشن ( که امثالشون کم نیستن ) حسابی از این مسئله سو استفاده می کنن و وعده و وعید می دن تا به اهدافشون برسن !

خانم حنان مرسی من هم با شما هم عقیدم و از گذشته تا الان همیشه این حرفها و این افکار و این سوالاروتوذهنم مرور میکردم ولی ناخودآگاه فکرم میره پیشش .1بارمتنفر میشم 1 بار احساسی فکرمیکنم و گریه ام میگیره که چرا من؟؟؟بله ایشون دانشجو هستن و دارن تموم میکنن دیگه ولی کاش قبل ازینکه با احساس من بازی کنه میفهمید که خانوادش اصلا میزارن ازدواج کنه یا نه،حتی من به2 سال نامزدی با ایشون راضی شدم ولی گفت نمیشه!

نه شوکا ی عزیز من یک نفرم مثل اینکه اشتباهی رخ داده بود ایشون جریان رو به من گفتن چون خودشون موردی مشابه داشتن،بهرحال تصحیح شد.ممنون و تشکر.

خانم ملیساچون قصدم ازدواج بود گفتم رابطه جدید.منظورتون اینه که همون روش سنتی رو درپیش بگیرم؟

عزيزم منم اولين تجربه دوستيم با پسري بود كه تمام مدت دوستي بهم دروغ گفت و به قول خانواده ام يه كلاهبردار بود!!! اون حتي كارت دانشگاهشو تقلبي درست كرده بود و به من نشون داد تا باور كنم!!!! آخه آدم اينقدر پست؟ من بعد از اينكه اين همه دروغهاشو فهميدم ميگفتم چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا اين اتفاق بايد با اولين دوستي و با اولين عشق من بيوفته ؟ يعني دختر بدبخت تر از من وجود داره كه عشق اولش اينطوري باشه؟ چرا شانس ندارم؟ چرا فلان؟ چرا بايد مني كه اينقدر از خودم صادقانه مايه گذاشتم دروغ بشنوم؟ خلاصه اينهمه چرا!!!!
شما هم فكر نكن كه فقط شمايي اين اتفاقا هر روزه واسه همه داره ميوفته، اونقدر پسر هاي سو استفاده گر زياد شن و از به اصطلاح سادگي و صداقت دخترا سو استفاده ميكنن!!! چون ميدونن دخترا قصدشون ازدواجه اول با اين قصد ميان جلو بعد ميزنن زيرش!!!! ميدوني شخصيتشون ضعيفه ديگه ، چون نميتوننن با صداقت به خواسته هاشون برسن دروغ ميگن.....

اينكه يه بار متنفر ميشين يه بار احساسي هم كاملا طبيعي هستش توي پروسه ي جدايي و قطع وابستگي اوايلش همينه ديگه توي پستاي قبليم به بقيه دوستان هم گفتم، عزيزم اگه يكم ديگه تحمل كني يه چند هفته حالت خيلي بهتر ميشه و بعد از 6 ماه ديگه حالت طبيعي تر ميشه و بعد از يك سال هم ديگه فراموش ميشه، الكي خودتو درگير نكن تو كه بايد اين پروسه رو بگذروني چون بايد يه روزي ازش جداشي و اين مراحل رو طي كني پس زجر نده خودتو!!!!

بهت حق ميدم خوب آدمي كه به كسي وابسته است ولي طرفش ايده آل نيست، اينجور فكر ميكنه كه نميدونم شايد معجزه باشه و طرف من مثل بقيه نباشه، شايد از دوست داشتنش بوده كه اين كارهارو كرده،‌شايد واقعا تقصير نداشته و خودشم نميدونسته، شايد واقعا منو دوست داره ولي شرايط نميذاره!! شايد فلان شايد بيصار،‌شايد مورد من با مورد بقيه فرق كنه و به ازدواج ختم بشه، شايد ازدواجم موفق بشه، شايد اگه يكم ديگه صبر كنم طرفم آدم بشه يا نظرش عوض بشه!!!شايد من بتونم عوضش كنم!!! هزاران شايد و وعده و وعيد كه آدم به خودش ميده تا به خودش بقبولونه كه طرفش ارزش باهاش موندن يا صبركردن رو داره ولي در اصل اينطور نيست اينا براي خود گول زدنه!!!!!

در ضمن وقتي شما ميگي نامزد بشيم بازم ميگه نه ديگه بدون قصدش چيه؟ قشنگم ايشون حتي 1% هم قصد ازدواج با شمارو نداره چرا نميخواي قبول كني؟ يعني شما بهونه هاي ايشون رو به فكر و منطق خودت ترجيح ميدي؟ چشماتو باز كن همه اينار و به اين خاطر ميگم كه ايشون الان سنش بالاست و وقت ازدواجشه اين بهونه ها بهونه هاي بني اسرائيليه تازه اگه دوستتون داشت يه اقدامي ميكرد گرچه من ميگم از بنياد اين قضيه مشكل داره و قصد ازدواجي نيست.....

شما الان اونقدر مسئله ي به ايشون نرسيدن براتون مهم شده كه بقيه مسائل رو نميبيني، فقط ميخواي باهاش ازدواج كني و فكر ميكني بعدش ديگه قضيه حل ميشه!!!! اينو به اين دليل گفتم كه اسم تاپيكتو گذاشتي آيا با اون خوشبخت ميشم؟ درصورتي كه هنوز ايشون خواستگاري هم نيومده و به نظر توي جدايي به سر مي برين،‌اگه واقعا چشماتون باز بود الان مثلا اسم تاپيكتون اين ميشد كه چطوري فراموشش كنم يا يه چيز توي همين مايه ها، شايدم به خاطر روابطي كه داشتين خودتون رو ملزم ميدونين كه حتما با ايشون ازدواج كنين؟ ولي ولي عزيزم اون موقع كه بهش برسي و تازه چشمات به بقيه ماجرا باز بشه مشكلات ديگه ميان كه خيلي بزرگتر از به ايشون رسيدن هستش، كمترينش ميتونه عدم اعتماد ايشون به شما يا شما به ايشون باشه، شك توي زندگي و شايد توهين به شخصيت شما به خاطر كارهايي كه زمان دوستي كردي يا چيزاي ديگه!!! اينارو شما فعلا نميبيني كه ، اگه همين فردا بياد خواستگاريت مگه همه چي حله؟

عزيزم خوب اگه بخوايم خودموني صحبت كنيم و خوب منم دخترم و شايد تو فكر ميكني اگه ايشون رو از دست بدي با توجه به اينكه سنتون داره ميره بالا شايد موقعيت مناسب تر پيدا نكني و شايد از تنهايي ميترسي يا چيزاي ديگه ... ولي عزيزم اينو بدون كه اگه با ايشون ازدواج كني به احتمال زياد ميگي عجب اشتباهي كردم و اگه تا آخر عمر تنها ميموندم بهتر از اين اشتباه بود. الان وابسته اي بايد وابستگيتو از بين ببري و به آينده خوش بين باشي


در ضمن هرچي بيشتر به ازدواج با ايشون اصرار كني( مثلا اينكه گفتي نامزد ميموني تا 2 سال ولي ايشون قبول نكردن)، بيشتر خودتو مياري پايين گل من :72: ، عزيزم نميدونم ديگه بايد چي بگم ولي چشماتو باز كن، از تنهايي نترس، خودت ايشونو رها كن حد اقل چيزي كه داره اينه كه ديگه اينقدر حرص و جوش كارهاي ايشون و عذاب وجدان كارهايي كه انجام ميدين رو نميخورين و بيشتر مشكل براتون درست نميشه.....

موفق باشين:72:

دقیقا حنان جون حرفایی که رو که باید می شنیدی بهت زد . نگذار بازیچه یه همچین آدمی بشی عزیزم ایشون کاملا مشخصه که قصدش چی بوده !
واقعا هم تنهایی خیلی بهتره که با همچین اشخاصی آدم ارتباط داشته باشه و اصلا هم ترس نداره هر چند شاید اولش سخت بنظر برسه . مطمئن باش موقعیت های ازدواج خیلی بهتر پیدا می کنی وقتی توی جامعه باشی و آدمایی که واقعا قصدشون ازدواجه نه سو استفاده از یه دختر معصوم !
کلا دوستی هایی که ( حتی به قصد ازدواج ) از توی خیابان و اینترنت و .. شروع میشه پابان خوبی نداره ! بنظر من هم ازدواج کردن سنتی تو جامعه ما بهتره ! تحت نظر خانواده و ۴ تا بزرگتر که حساب کار همه بیاد دستشون ، مردای ما ظرفیت اینجور دوستی ها رو حتی به قصد ازدواج هم ندارن !
داخل پرانتز از برادر یکی از دوستام بگم که سن کمی هم نداره (۲۷) و کلی دوست دختر داره و کلی وعده وعید بهشون میده ، خود دوستمم از دست داداشش عاصی شده اما وقتی بهش میگی چرا اینکارو میکنی میگه خوب دخترا خودشون دلشون میخواد بابا ! پس نزاریم دیگران به بهانه حساسیت های ما (ازدواج ) سو استفاده کنن ! حاضر نشیم به هر قیمتی با هر کسی ازدواج کنیم چون بعدا تاوانش خیلی سنگینه ! متاسفانه دخترا تو جامعه ما ازدواج رو توی یک شب جشن عروسی و چیزای رویایی دیگه می بینن اما زندگی این نیست ! مسئولیت های زیادی رو باید بپذیریم که هیچ آسون نیستن و ادمها خیلی اوقات اصلا اون چیزی نیستن که ما فکر می کنیم پس عاقلانه تصمیم بگیریم

موفق باشی عزیزم

سلام خانم خسته دل،

کاری که این پسر با شما کرده، اسمش چیزی جز سوء استفاده نیست. واقعاً متاسفم که پسرهایی هستند که برای رسیدن به لذت، دختری بی گناه رو در دام می اندازند و با کمال خودخواهی تنها به اهداف خود فکر می کنند.

جرم شما سادگی است و ناآگاهی از خطرهایی که در جامعه وجود دارند و بی توجهی به نصیحت هایی که حتماً بارها از زبان بزرگترها شنیده اید...

و حالا تجربه ای به دست آوردید که بابتش بهای زیادی رو پرداختید.
امیدوارم حالا که "خسته دل" شدید، از اتفاقات افتاده درس بگیرید.

نه دیگر به این آقا پسر فکر کنید، و نه فکر رابطه های جدیدی با اینجور افراد باشید.

کسی که قصدش ازدواج است، اگر همان اول بخواهید که با خانواده اش جلو بیاید این کار را خواهد کرد و بهانه نمی آورد و شما را سوار ماشین نمی کند...

دوستان پست های خوبی در این تاپیک زدند که حتماً برای شما آموزنده خواهند بود.
از شما می خواهم از این اشتباه درس بگیرید تا حداقل شما دیگر مورد سوء استفاده قرار نگیرید.

موفق باشید.

اون اقای 31 ساله شما رو فقط برای تخلیه جنسی میخواد- هر وقت که نیازش شدید میشه و یا خانم دیگه ای رو نمیتونه راضی به رابطه جنسی بکنه برمیگرده و دست به دامن شما میشه تا حتی اگه بشه درصدی از نیازای جنسیشو براش براورده کنی. قاطعانه کات کن رابطه رو

به نظرمن اون تورافقط به خاطرخواسته های خودش میخواد نه دوست داشتنی هست نه علاقه ای فقط کافیه شما این رابطه روبهم بزنی.موفق باشی:72::72:

متشکرم بخاطر نظراتتون.
اون تاالان هیچ پیامی دیگه نداده.پس اون ابرازعلاقه هاش چه معنی میداد؟چرا نمیگه برو،فقط میگه توصبر نداشتی وگرنه الان باهم شادبودیم واینکه فقط صبر کنم...
پس چطور میشه فهمید یک پسر تورو واقعا براخودت میخواد نه برای ....اون برای اینروابط به من میگفت چون من تورو دوستت دارم میخوام که باهات بمونم و فقط هم با تو باشم وگرنه دختر برای اونکارا که تو فکرمیکنی زیاده.

با این حرف ها ققط می خواد تو این رابطه نگهت داره.

خسته دل عزیز

احساس می کنم می خواهی خودت را فریب دهی و نمی خواهی باور کنی که او شما را

نمی خواهد!!!...عزیزم خواب خرگوشی و خوش خیالی تا کی؟؟؟؟

دوست عزیزم گفته ای :

پس اون ابرازعلاقه هاش چه معنی میداد؟

معلوم است چه معنی ای می دهد!برای کشاندن شما به دنبال هوسرانی و خوش گذرانیهایش

باید شما را فریب بدهد و با پیشنهاد ازدواج شما را توجیه کند وگرنه شما به این کارها تن

نمی دادی درست است؟

گفته ای :

پس چطور میشه فهمید یک پسر تورو واقعا براخودت میخواد نه برای ....

پسری که شما را برای ازدواج بخواهد قبل از همه چیز می خواهد با روحیات و خلقیات شما

آشنا شود نه با ویژگی های جنسی شما!!!...خانواده اش را در اسرع وقت به خواستگاری

شما می آورد نه اینکه شما را به خانه خالی ببرد!!! با شما در محیط های عمومی به گفتگو

برای شناخت بیشتر می پردازد نه در ماشین و جاهای خلوت با حرکات جنسی!!!

باز هم بگویم یا هنوز هم به دنبال دلیل و توجیه رفتار آقا هستی؟؟

عزیزم حالا که خداوند خواسته شما را متوجه و بیدار کند قبل از انکه آبرویت را از دست بدهی

یا خدای نکرده اوضاع وخیم تر شود پس به خودت بیا و هر نوع راه ارتباطی را با این آقا ببند.

یادت باشد خداوند همیشه به ما فرصت نمی دهد و گاهی خیلی زود دیر می شود!

امیدوارم تصمیم درستی اتخاذ کنی

عزیزم ، ایشون شما رو فقط برای رابطه جنسی می خواسته و نه بیشتر !
نمی تونی تغییرش بدی، خودش هم از اول می دونسته نمی تونه ازدواج کنه و سعی کرده شما رو فریب بده و ازتون استفاده کنه البته با وابسته کردن شما به خودش!!!

شما عاشق نیستی ، وابسته ای و خیلی هم شدید! جدا شدن سخته ولی ممکنه. با قاطعیت می گم که اصلاً به ادامه باهاش به هر نحوی و حتی ازدواج هم فکر نکن :305:

امان از آدم های بی شرم که به خاطر خواسته های خودشون دست به چه کارهایی که نمی زنن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خسته دل1

پس چطور میشه فهمید یک پسر تورو واقعا براخودت میخواد نه برای ....اون برای اینروابط به من میگفت چون من تورو دوستت دارم میخوام که باهات بمونم و فقط هم با تو باشم وگرنه دختر برای اونکارا که تو فکرمیکنی زیاده.

---

برای جواب سوالتان می توانید این مقاله را بخوانید: کلیک کنید

قسمت هایی از آن را برای شما کپی می کنم:

غالبا یک تفاوتی که بیشتر در دختران و پسران در اوائل جوانی به جشم می خورد در مورد هدف از رابطه دوستی با جنس مخالف هست.

دختران معمولا به خامی تصور می کنند که برای یافتن همسر مناسب باید در یک رابطه احساسی با پسران دخیل شوند. غافل از این هستند که در اکثر مواقع این ارتباط دقیقا در جهت عکس این خواسته پیش می رود. چرا؟

چون در اکثر مواقع پسرانی طالب ارتباط درازمدت، پنهانی، و احساسی و عاطفی با دختران هستند که شرایط ازدواج ندارند. لذا این خلاء را توسط بازی گرفتن یک یا چند دختر با قول ازدواج در آینده ای نامعلوم ، پر می کنند.
از همین جا ریشه بسیاری از شکست های عاطفی و عشقی مشخص می شود. چون از همین آغاز هدف درونی دختر و پسر از این رابطه متفاوت است.
دختری دبیرستان را تمام کرده، یا دانشجو هست، یا شاغل هست و تمام امکانات ازدواج برایش مهیاست. او در درونش به پسری متعهد، با احساس و وظیفه شناس فکر می کند که عاشقانه در کنارش زندگی کند. و چون می خواهد مارک سنتی بودن بهش نخوره، چون نمی خواهد امل باشه، در محل کار، تحصیل، محله یا .... با همجواری که با پسری پیدا می کند کم کم علائمی از خود بروز می دهد و خود را در چنین رابطه احساسی وارد می کند.
در اینگونه شرایط اگر این دختر درست فکر کرده باشد باید آن آقا پسر نیز همین هدف را داشته باشد، لذا بدون نیاز به پنهان کاری و وعده و عید باید با هم و خانواده هایشان در عرض چند روز آشنا شوند و بعد طی مدت آشنایی که کاملا مشخص هست(مثل 10 روز ، 1 ماه ، یا 6 ماه )، همدیگر را بررسی کنند. اما می بینم که در عمل چنین اتفاقی نمی افتد ، چون آقا پسر اصلا به چیزی که فکر نمی کنه ازدواج هست. اما این مطلب را به دختر خانم نمی گوید. چون اگر بگوید من قصدم لذت و ارتباط عاطفی و جنسی و ... هست. رابطه شکل نمی گیرد.


اما اگر دختری می خواهد متوجه شود که چه پسری به ازدواج فکر می کند، باید این را بداند پسری که زمان درس به درس ، زمان کار به کار، زمان سربازی به سربازی فکر می کند یعنی مسئولیتها کارهایش را دارد پس زمان ازدواج هم به سراغ ازدواج می آید. آنهم نه با سر دوانیدن دختر و امروز و فردا کردن و گاهی ماهها و در گاهی اوقات سالها فرد را به دنبال خود کشیدن.
اگر بحث شناخت هست باید از همان اول زمان شروع و خاتمه آن مشخص باشد. چه معنا دارد زمان شروع رابطه مشخص شود ولی زمان خاتمه و نتیجه گیری نامشخص باشد.

پس دختران باید بدانند پسری قصد ازدواج با آنها دارد که ابتدا شرایط ازدواجش را فراهم کرده است.
متعهدانه و بدون مخفی کاری در ارتباط ظاهر می شود.
به جای تمرکز افراطی روی احساسات رابطه، به مسائل ازدواج و شناخت معیارها همت می گمارد.
از آشکار شدن رابطه و در جریان گرفتن خانواده ها بیمی ندارد.

بسیار مقاله ی خوبی است...

دوستای خوبم همه ی حرفاتونو قبول دارم.دیگه به دنبال توجیه کارای اون نامرد نیستم.چون من خودم همیشه باصداقت توورابطمون رفتم جلوفقط برای اثبات عشقم به اون نامردهوسباز،برای همین حتی با گذشت1/5سال باز بدنبال یه جواب قانع کننده میگردم که به چراها و سوالهای منطق خودم بدم چون احساس لعنتی من برمنطق من غلبه کرد.فکرمیکردم احساس اون هم نسبت به من پاک و نابه.
هردفعه از تاثیر آمیزش برای گرم کردن رابطمون حرف میزدو هرموضوعیکه بینمون پیش میومد میگفت باهم باشیم تارابطمون گرم بشه و از اهمیت اینجور مسایل تو زندگی زناشویی.من روهم که همسرم همسرم خطاب میکرد!البته اولای آشناییمون بعدا دیگه نمیگفت.کم کم بهم میگفت که توبداخلا ق شدی اولا بهتربودی.
ایندفه آخرم که همودیدیم گفت تو لحن صحبت کردنت بده و هربارکه اس دادی همش دعوا داشتی یا فحش میدادیومنوهمیشه عصبانی میکنی واسه همین من سکوت میکنم باهات حرف نمیزنم.
باورکنید من اینجوری نبودم.اگه شما جای من میبودید که میدیدیدباخیال راحت داره به زندگیش میرسه و بخاطرش به اینخواسته ها تن دادیدچکار میکردید؟؟؟باتوجه به اینکه خانواده ی مذهبی ای هم داشت پس نباید کمی عذاب وجدان میگرفت؟منم چون میدیدم سنش بالاست براهمین شکی در به تعویق انداختن ازدواجش نمی دیدم تااینکه دانشگاه تویه شهر دیگه قبول شدوگفت خانوادم میگن بعد اینکه ارشدتوگرفتی برات زن میگیریم واینهمه اذیت کردن من وداشتن خواسته های بیجا در این مدت که حتی حاضربودم براش صبرکنم و واقعا صبر هم کردم الان 3,4 ماه بیشترنمونده تا اون زمانیکه گفت صبرکنم ولی نتونست عشقشوبهم ثابت کنه توو اینمدت.

دوست عزيز
حيف از عمر و احساس و انرژي كه شما پاي همچين فردي كه فقط خواسته هاي نفسانيش براش مهمه بذاريد.بيشتر از اين هم به خواسته هاش اهميت نديد ممكنه خداي نكرده.......
حتي اگه اين رابطه به ازدواج منجر شه ولي با اين پسر به خوشبختي منجر نميشه
هرچه زودتر رابطه رو به طور كامل قطع كنيد و به تفريحات سالم،درس،ورزش موسيقي هنر يا هرچه كه دوست داريد بپردازيد تا كمتر به اون پسر فكر كنيد
موفق باشي

با سلام
همونطور که قبلا خدمتتون عرض کرده بودم ایشون بعد از اون اس ام اس دیگه خبری ازش نشد.تا دیروز که پیام داد اون:سلام فردا میای بریم بیرون؟ من:چطور روت شد که بهم پیام بدی؟! یادت رفت اونروز چیکار کردی؟...چیکارم داری که میگی بیام باهات بیرون؟؟
اون:چیکارت کردم مگه؟ کار خاصی ندارم دلم تنگ شده. من:هیچی نشستی به ریشم خندیدی فقط! دیگه جواب پیاممو ندادی.خودتو نزن به اون راه! اون:دیوانه ای ها! اصلا یادم نمنیاد چی میگی.از قصد نبوده.میای بریم بیرون؟ من:{گفتی که باهام حرف میزنی حالت بد میشه...گفتم پس دیگه حرف نزنم؟دلیلت خیلی مسخرست!} اعتنا نکردی حرفامو انگار که با دیوار بودم. اون:آها!گفتم حرف که میزنم شهوتی میشم.فکر کردم جواب نداره خب! من:باشه حرفی نمیزنم تا وقتیکه اراده شو داشته باشی با خانوادت بیای سراغم.اگه تا اونموقع عروس نشده باشم. اون:فردا شب میای بریم بیرون؟ من:گفتم که نه!نمیام.من اهل روابط آزاد نیستم.اشتباه گرفتی.
این حرفارو زدم ببینم عکس العملش چیه. بعد از اون حرف آخرم دیگه هیچی نگفت.
خوشحال میشم بازم باهام حرف بزنید.دوس دارم نظر مدیر و کارشناسان افتخاری رو هم بدونم.
با تشکر 1خسته دل

عزيز دلم از اين ديگه واضح تر؟ شما داشتي دلايل حرفاشو از ايشون ميپرسيدي ولي ايشون فقط تاكيد داشتن كه با هم فردا شب برين بيرون ، جواب هيچ كدوم از سوالاتم نداد.... وقتي هم كه بهش قاطعانه گفتي كه باهاش نمياي بيرون ايشونم ديگه بيخيال شده چون به هدفي كه ميخواسته نرسيده
خيلي واضحه عزيزم. اگه اشتباه نكرده باشم دفعه پيششم سر همين كه شما حاضر نشدي اين روابط رو باهاش داشته باشي و يا باهاش بري بيرون سر همين ها بود كه اس ام اس دادين و بعدش ايشون ديگه جوابتو نداد

چون هر دفعه ايشون با يك هدف مياد جلو و اون سو استفاده از شما هستش. منتها اولاي رابطه تون خيلي ناز شمارو ميكشيده و چند ماهي شمارو پيچونده و گولتون زده به اميد ازدواج . ولي بعدش ديگه ميبينه نميتونه شمارو گول بزنه يه كمي با شما حرف ميزنه تا شايد خامش بشين و راضي بشين ولي وقتي ميبينه راضي نميشين بي خيال ميشه چون ميدونه اينجوري به هدفش نميرسه و ديگه حوصله حرف زدن با شما و توجيه رفتارش نميبينه فدات شم

بطور خلاصه: ايشون به اميد سو استفاده هر دفعه مياد سراغ شما و به شما اس ام اس ميده و وقتي ميفهمه كه به هدفش نميرسه رابطه شو قطع ميكنه و ديگه جواب اس ام اس هاتون رو نميده همين. چون براي اون مهم احساس شما يا ناراحت بودن يا نبودن شما، توجيه شدن شما يا ... نيست ، تنها چيز مهم هدفشه همين

موفق باشي:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خسته دل1

من:باشه حرفی نمیزنم تا وقتیکه اراده شو داشته باشی با خانوادت بیای سراغم.اگه تا اونموقع عروس نشده باشم. اون:فردا شب میای بریم بیرون؟

---

خسته دل عزیز سلام

یک سوال؟

خودتان چه فکر می کنید؟

آیا منطق شما می پذیرد که این آقا به خواستگاری شما بیاید؟

من از شما معذرت می خواهم که این حرف را بیان می کنم اما می خواهم یک تصویر از اوج

رذالت این مرد به شما نشان دهم!

این آقا به دنبال یک راه رایگان و بی دردسر و بدون ریسک برای ارضای نیاز های جنسی اش

است و لاغیر! چون میداند اگر بخواهد با یک زن خیابانی باشد که هم ریسک بیماریش

بالاست هم بسیار برای او هزینه دارد!....اگر بخواهد سراغ ازدواج یا صیغه برود که باز هم

برایش هزینه ، مسئولیت و دردسر دارد!...پس کی بهتر از شما که هم دوستش داری هم

نجیب و پاک و سالمی و هم ساده دل!

نگاه این مرد به شما انقدر کریه و زشت و ناپسند است!...شما برای او تنها یک وسیله برای

ارضای نیازهای جنسی اش هستی!...تاریخت که تمام شود شما را دور می اندازد!

تازه خدا شما را بسیار دوست داشته که از شما عکس و فیلم برنداشته تا مایه آبروریزی شود

نوشته ای :

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خسته دل1

من : گفتم که نه!نمیام.من اهل روابط آزاد نیستم.اشتباه گرفتی.
این حرفارو زدم ببینم عکس العملش چیه. بعد از اون حرف آخرم دیگه هیچی نگفت.

---

در پایان وقتی به او گفته ای من اهل روابط آزاد نیستم با پاسخ ندادنش در واقع گفته ولی من هستم!

هدفش هم از ارسال پیامک به شما دلتنگی نبوده!...در واقع خواسته شما را دو هفته ای

تحت فشار احساسات بگذارد تا حاضر شوی به خواسته اش تن دهی و شما هم بسیار

عالی در مقابلش ایستاده ای و محکم بر دهانش با این حرف زده ای و جواب اوج وقاحتش را

با رفتاری محکم پاسخ داده ای!

واقعا آفرین که به او فهماندی تو از جنس او نیستی! :104: :104: :104:

از این پس به منطقت بگو دائم به احساست بگوید که "احساس من آیا تو هنوز چنین موجود

پستی را دوست داری و آیا تضمین می دهی که در آینده اگر به فرض محال با تو ازدواج هم

کرد قید و بند داشته باشد در حالیکه هیچ از خدا و ظلم بر بندگان خدا شرم و ابایی ندارد؟ "

منطقت که مجاب شده! .... بگذار احساست هم مجاب شود!

در این بین حتما از خداوند مهربان کمک بگیر تا شما را در این راه یاری رساند.

خسته دل قدیمی را بشکن و تازه نفسی زیبا از خود بوجود بیاور و برای همیشه او و خاطراتش را

از ذهنت بیرون کن! پیله قدیمی و کهنه ات را دور بنداز تا پروانه ای زیبا متولد شود :72:

همواره دعاگویت هستم

موفق باشی دوست عزیز

خدا قوت!

:72:

خسته دل عزیز،

به نظر من که اصلا خسته دل نیستی و خیلی هم قوی و سرحالی. چون عالی داری پیش می ری. اصلا شک نکن و کوتاه نیا که در لبه ی پرتگاه بودی و خدا نجاتت داد.

عزیزم یک خواستگاری ساده و در جریان گذاشتن خانواده ها چه شرایطی لازم داره که ایشون نداره؟ کسی که تا این سن شرایطش جور نشده، بعد از این هم نخواهد شد. حتی در صورت خواستگاری و نامزدی با همچین آدمی باید خیلی دقت کنی که فردا زیر همه چیز نزند و نرود.

اگر دو سه سال را بی خود صرف این آدم کنی یهو به خودت می آیی می بینی چه فرصتها و کیس های مناسبی را بی جهت از دست دادی. در ضمن خیلی از موارد هم با تحقیق قبلی و اطلاع از این که شما در یک رابطه هستید اصلا قدم جلو نمی گذارند.

خیییییییییییلی مواظب خودت باش.:46:

حنان نازنینم،بهار غمگین عزیزم و شب نم گرامی ممنون که وقت گذاشتین و باهام حرف میزنید و راهنماییم میکنید.:72:

من تا آخر غرق شدم کاش خدا منو نجاتم میداد.

اون خونه داشت و کارش هم با پدرش بود اوایل اینکارو قبول داشت و به من میگفت که وضع مالی و شرایطم خوبه!همینا باعث فریبم شد که تا اینحد پیش برم.بعد که دانشگاه قبول شد گفت خانوادم میگن باید بعد درست ازدواج کنی.و دراین مابین توقعاتی که از من داشت.

من دختری نبودم که بخواد توی عمرش این کارا ازش سر بزنه یهو به یاد روابطیکه باهاش داشتم میفتم دیوونه میشم باور میکنید دیوونه.

الان که فکر میکنم نمیتونم بفهمم چه نیرویی در درون من که مثلا منطقی بودم باعث شد که تن به این روابط کثیف دادم.دارم از بین میرم.

میترسم حتی پامو از خونه بیرون بزارم هیچ اشتیاقی برای درس خوندن ندارم.همش تو خونم افسرده و منزوی نای هیچ کاری رو ندارم.عذاب وجدان نمیزاره زندگیمو بکنم.

من تو این مدت تمام خواستگارامو رد کردم همینکه زنگ میزدن میگفتم بگو نیان.الان دیگه خواستگاری ندارم چون خیلی از اطرافیانم میدونن که گفتم قصد ازدواج ندارم یا مشکل پسندم.

تازه اگر هم زمانی بخوام ازدواج کنم فکر کردین میتونم؟ اینروابطیکه قبلا داشتم چی میشه ؟نمیتونم به یکی دیگه خیانت کنم

با تشکر 1خسته دل:72:

ببين خسته دل عزيزم:72:
ببين انسان جايزالخطاست عزيز دلم. اگه اينطور نبود كه از بهشت رانده نمي شد. حضرت آدم با اينكه پيغمبر خدا بود كار خطا انجام داد، كاري كه خدا بهش گفته بود انجام نده ولي انجام داد به همين خاطر هم از بهشت رانده شد ولي آيا خدا هرگز اونو نبخشيد؟ معلومه كه بخشيد....
خوب نياز جنسي يكي از قوي ترين نياز هاي انسانه، فكر ميكني اگه اينطور نبود جريان داستان حضرت يوسف و زليخا توي قرآن ميومد ؟ يا اينقدر تقدير مي شد؟ اگه نياز جنسي اينقدر قوي نبود و همه ميتونستن در مقابلش مقاومت كنن كه كار حضرت يوسف اينقدر مهم نمي شد... در اون موقعيتي كه حضرت يوسف بود شايد از 100 مرد نهايتا 2-3 نفر كار حضرت يوسف رو ميكردن ولي بقيه شون..... واسه همينه كه كار حضرت يوسف اينقدر تحسين شده....
ببين توي قانون اسلام هم حالا شايد خانوم شوهر داري رو كه مرتكب زنا شده باشه رو مجازات خيلي سنگيني براش قائل شده باشن ولي خانم بي شوهر يا مجردي كه مرتكب اين عمل شده رو مجازات خفيفي براش قائل شدن ( به اين دليله كه زن شوهر دار اين نياز جنسي توسط شوهرش برطرف ميشه و اگه خطايي ازش سر بزنه به خاطر هوس باز بودن و .... هست ولي زن مجرد به دليل اينكه اين نيازش برطرف نميشه و تحت فشار هست مجازات خيلي خفيف تري داره) گرچه من فكر ميكنم كه شما رابطه جنسي كامل نداشتي و خوب جاي شكرش باقيه
همه اينارو گفتم كه بگم انسان جايز الخطاست خصوصا در موردي مثل نياز جنسي كه خيلي نياز قوي اي هستش و خدا اين نياز رو به دليل اينكه نسل بشر منقرض نشه از قصد قوي در انسان قرار داده

عزيز دلم شما هم مرتكب خطا شدي ، درسته كه اشتباه بزرگي مرتكب شدي ولي به هر حال انسان جايز الخطاست. مهم اينه كه از اشتباهت درس گرفته باشي و ديگه تكرارش نكني و توبه كني مطمئن باش خدا توبه ات رو قبول ميكنه و چون اگه اينطور نبود كه خدا راه رو براي بازگشت باز نميذاشت.
در ضمن خوب اون آقا شمارو گول زد و شما تحت تاثير احساساتتون اون عمل رو انجام دادين كه شايد اگه اون آقا اين كارو نمي كرد شما اين عمل رو انجام نميدادي ، نميگم همه ولي شايد خيلي هاي ديگه هم اگه جاي شما بودن در اون شرايط كاري رو كه شما انجام دادين انجام ميدادن وگرنه ما اينهمه مورد نداشتيم ، اينهمه مورد از رابطه دوستي دختر و پسر كه به رابطه جنسي و حتي از دست دادن باكرگي دختر ختم بشه... اكثر كسايي كه رابطه شون به اينجا ختم شده گول خوردن و تحت تاثير احساساتشون اين كار رو كردن

عزيزم شما انساني با نيازهاي انساني كه طبيعي هم هست، فقط بايد كنترل مي شد كه شما نتونستي در يك مقطع زماني اون رو كنترل كني ..... عزيزم شما فقط اشتباه كردي و اگه از ته دل و با پشيموني توبه كني خدا توبه ات رو حتما مي پذيره

در رابطه با ازدواجت هم نگران نباش، چرا همه خواستگارانت رو رد كردي، شما نبايد به خاطر اشتباهي كه مرتكب شدي خودتو از همه چيز محروم كني...

عزيز دلم شما بايد اين آقا رو فراموش كني، اصلا ديگه بهش فكر نكن و به خاطر رابطه اي كه با ايشون داشتي خودت رو ملزم ندون كه حتما بايد با ايشون ازدواج كني شما چرا ميخواي به خاطر يه اشتباه خودتو توي يه همچين چاهي بندازي؟
ايشون رو به طور كامل فراموش كن.... شما كاري كه انجام دادي در دوران مجرديت انجام دادي پس خيانتي به همسر آينده ات حساب نميشه چون اون زمان همسري وجود نداشته كه بخواد بهش خيانت بشه، هركاري كه توي اون دوران انجام دادي بين خودت و خداي خودت باقي مي مونه و عزيزم اصلا شانس ازدواجت رو از دست نده چون اشتباهي كه شما انجام دادي نبايد به قيمت از دست دادن خوشبختيت تموم بشه عزيز دلم:72: شما بايد ازدواج كني و خانواده تشكيل بدي و نبايد خودتو از اين نعمت محروم كني اونم فقط به خاطر يه اشتباه

كاريه كه تموم شده و رفته ، يه كار اشتباه بوده كه بايد ازش درس بگيري و توبه كني و ديگه انجامش ندي، همين:72:

ديگه عذاب وجدان نداشته باش و به زندگيت ادامه بده و خصوصا اصلا شانسهاي ازدواجت رو از دست نده:46:
موفق باشي:72:

دوست عزیزم

می دانم که دلت دارد از غصه میترکد!...می دانم هم روحت زخمی شده هم جسمت!...می دانم

که بیشتر از همه چیز حس گناه تو را دچار عذاب وجدان می کند اما عزیز دلم خدای بسیار مهربان

و بخشنده ای داری که حتی دوست ندارد بیایی اینجا و حتی برای دیگران گناهت را بازگو کنی و

خدایی داری که پوشاننده تمام عیب ها و زشتی هاست!...خدایی داری که حواسش حتی در حین

ارتکاب گناه هم حواسش بوده که مبادا بنده اش آسیب جدی ببینید یا خدایی نا کرده بچه ای

شکل بگیرد یا آبرویی برود....می بینی چقدر بخشنده است؟؟؟...می بینی چقدر مهربان است؟

او الان بیشتر از تو ناراحت توست و دوست دارد و منتظر است تا به آغوشش پناه ببری و در پاکی

و مهربانی وجودش گناهان و زخم های روحت را در چشمه رلال توبه شستشو دهی و به او

بگویی که اشتباه کرده ای و آنقدر اشک بریزی تا روحت آرام بگیرد و حتی لحظه ای از رحمت

خدا نا امید نشو چرا که از رحمت خدا نا امید نمی شوند مگر کافران!!!

بگذار برای آینده ات هم خدا تصمیم بگیرد!...اگر او صلاح بداند برای تو آینده ای زیبا ترسیم

خواهد کرد پس فکر نکن دنیایت به آخر رسیده و همه چیز تمام شده!

تاوان سنگینی داده ای اما گذشته ات را جایی در میان تاریکی های درونت بیرون بریز و زندگی

جدیدی را آغاز کن!!!...وقتی انسانی خالصانه توبه می کند انگار از نو متولد می شود!

گذشته های تلخت را در روز عرفه (با خواندن دعای عرفه) به تاریخ بسپار و محرم امسال

خودت را تطهیر کن تا آثار گناه را از روحت از بین ببری!

این راز را هم برای همیشه بین خود و خدای خود نگاه دار زیرا خداوند آبروی بندگان مومنش را

بسیار دوست و محترم می دارد!...پس هرگز راز خود را جز برای خداوند اعتراف نکن!

امشب از صمیم قلب برایت از خدا خواستم که پاکی و آرامش و سرنوشتی زیبا برایت تقدیر کند

عزیزم ایمان داشته باش که خداوند صدای دل های شکسته و پشیمان را می شنود!

همین که الان بین مایی یعنی خدا خواسته از این طریق به قلبت آرامش برساند پس حضورت

در این جمع را لطف خدا بدان و این مرد ناپاک را به خداوند بسپار و زندگی جدیدی را آغاز کن!

خوشبخت و سعادتمند باشی

:72:

سلام عزیزم

میدونم ناراحتی میدونم دلشکسته ای میدونم عذاب وجدان داری ولی با همه اینها زندگی در جریانه و باید واقعیت رو بپذیری و چشم به آینده داشته باشی

شما پشیمونی ولی نمیدونی باید چی کار کنی پیش خودتو خدا شرمنده ای

خدارو شکر که متوجه اشتباهت شدی و هنوز سالمی

بهتره توبه کنی و از خدا بخوای توبتو قبول کنه آینده در انتظارته عزیزم پس بهتره شروع کنی

واقعا ناراحت شدم.
باورم نميشه اين قدر ساده لوحانه رفتار كرده باشي يعني تو حاضر شدي به خاطر ازدواج با ايشون به اميال اين فرد تن بدي؟شما 27 ساله هستي ولي رفتارتون مثل يك دختر خان 16 ساله بوده.قبول دارين؟...خدا بهت صبر بده
از دستش شكايت كنين

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

يك چيز جالب كه خواندم اين كه آقا پسر 31 ساله هست در حالي كه با يك دختر خانم وقتي احساسي حرف مي زنه تحريك ميشه.به نظر شما همين حرف بو دار نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
داستان عبرت انگيزي بود براي ما جوانان.
در پناه حق

به نظر من هر چه قدر هم كه يه پسر دختريو بخواد..اگه واقعا ادعاي دوست داشتنشو داره بايد اونقدر واسش ارزش قائل باشه كه همچين چيزائي رو ازش نخواد..اما متاسفانه ايشون از همون ابتدا ماهيتشو مشخص كرده.
حرمت نگه نداشته.
معلوم نيست تا حالا به بهانه ازدواج چندين بار ديگه اينكارو با دختراي ديگه كرده باشه
نبايد با يه آشنائيه ايترنتي كه بازار حرفاي قشنگو خوب توش داغه داغه به كسي اعتماد كرد
اونا كه با هزار واسطه و پرس و جو با هم آشنا ميشن دچار ترديد ميشن گاهي وقتا چه برسه به آشنائيه اينترتني.
.
به نظر من سريع رابططو به طور كامل قطع كن
و براي خودت ارزش قائل باش؟
رابطه شما با هوس شروع شده نه عشق
چون اگه عاشقتون بود به فكر شما بود به فكر عفت و حياتون نه فقط به فكر ارضاي اميال خودش
هيچ اثري از ديگر خواهي تو ايشون نيست..ايشون به شدت خودخواه هستن و هوسو عشق دونستن
يعني از هوس به عشق رسيدن
اما تو رابطه زن و شوهري دو انسان از عشق به ارضاي خواسته اي طبيعيشون ميرسن.
تروخدا ازين رابطه زودتر بيرون بيا...و با نزديك شدن به خدا مخصوصا تو اين روز عزيز يعني روز عرفه..ازش بخواه بهترين ها رو واست رقم بزنه عزيزم

خانم خسته دل :
زمانی شما می تونید با این مشکل درست برخورد کنید که اشتباهات خودتون را ببینید از نظر من اشتباهات شما کمتر از اون پسر نیست.
شما هنوز براتون زشتی کار اونقدر آزارتون نمی ده که بخواین تصمیم جدی برای این قضیه بگیری.:320:

اگه کمی به بطن زشت عملتون دقیق بشید ناخود اگاه از اون اقا متنفر می شید و حتی حاضر نمی شید که دیگه جواب SMS های ایشون را بدید.
شما هنوز در گذشته و روابطتون گیر کردی و به چرایی و چگونگی و کیفیت و کمیت آن می پردازید کمی هم به حالتون و آینده نا معلومتون فکر کنید.:163:
به نجابت یک زن که ارزشمند ترین خصوصیت هاست شما خیلی ساده انگارانه برخورد می کنید.:305:
به خودتون بیاین .
به جای پرداختن به سوءاستفاده ها ومکالمات آقا به این فکر کنید چقدر ارزش های یک زن را زیر پا گذاشتید چقدر خودتون را به دست هوای نفس دادی؟

رابطتون با خدا چطوره؟چرا ازش فاصله گرفتید ؟:323:

خدا خیلی مهربون تر از این حرف هاست اون داره انتظار شما رو می کشه تا با آغوش باز پذیراتون باشه.:43:
اول از همه بپذیزید که خودتون بیشتر از همه مقصرید . :54:

سلام
با نظر اعضا بي نهايت و بوي باران دقيقا موافقم.
اگر خواستين در آينده با يك نفر ديگه آشنا بشيد به اين صورت اصلا عمل نكنين.
به نظر من خود شما از همه مقصر ترين ولي اين آقا هم بايد ادب بشه كه بفهمه ناموس مردم بچه بازي نيست.مرد 31 ساله خجالت بايد بكشه واقعا.
هدف اين آقا فقط سوء استفاده بوده كه آن كار را هم با شما انجام داده و به هدفش رسيده .اميدوارم به شما لطمه اي وارد نكرده باشه كه در آينده با همسرتان با مشكل مواجه نشين.و الان ديگه شما از نظر آن فرد مهره سوخته مي باشين و خيلي راحت به شما ميگه "باي" .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sss1991b

يك چيز جالب كه خواندم اين كه آقا پسر 31 ساله هست در حالي كه با يك دختر خانم وقتي احساسي حرف مي زنه تحريك ميشه.به نظر شما همين حرف بو دار نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

---

بله اين حرف بوداره خيلي هم بو داره بوي لجن ميده بوي سوء استفاده ميده بوي تعفن ولجنزار جامعه امروز رو ميده
اين حقيقت كه دوستي دو جنس مخالف چه عاقبتي خصوصا واسه خانمها داره و اينكه انتهاش يه بن بسته و يك عمر پشيماني خيلي وقته ثابت شده ولي نميدونم چرا هنوز دخترا دارن به اين روابط ادامه ميدن عزيزم خواهش ميكنم به خودت بيا

دوستی که گفتند از دستش شکایت کنم.چه شکایتی !پیش کی؟! که دیگه کاملا همه بفهمند !؟من از نظر جسمی سالمم .تنها خطاهایی که اون باعثش بود همین که هربار بیرون تو ماشین همو میدیدیم ازم میخواست که آرومش کنم .و همون 2 باری که خواست وقتی هوا تاریک شد بیام باهاش خونه درحدنیم ساعت و در حد عشقبازی.فقط همینا.نمیخوام بگم کمه نه!میخوام گفته باشم که دوستان بدونند.

شاید خیلی دخترا کارایی بدتر ازین ازشون سر بزنه و خودشونم بخوان ولی همشون به این امیدن که آخرش مال اون میشن.من همینکه بعدش میومدم خونه عذاب وجدان میگرفتم و اخلاقم باهاش تند میشد ولی اون هم سعی نمیکرد دلداریم بده.میرفت چندوقته باز میومدسراغم که آروم شده باشم.همیشه میگفت اخلاقت بده کاش مثل اولا مهربون میبودی!

دوستی گفتند:شما هنوز براتون زشتی کار اونقدر آزارتون نمی ده که بخواین تصمیم جدی برای این قضیه بگیری. من همون موقع به اشتباهاتم پی میبردم ولی به اون امید داشتم میخواستم برای همیشه باهاش باشم.زشتی کار خیلی وقته که منو آزار داده و میده منظورتون چه تصمیمیه؟من ایندفعه دیگه قطعی تصمیم گرفتم که دیگه خامش نشم.

درضمن پسریکه عطشش زیاد باشه و مجرد حالا 27 ساله یا 31 ساله مگه فرقی میکنه؟؟اینکه انقدر تاکید دارین روو اینکه یه پسر 31 ساله و اینکارا! اون هم وقتی باهام آشنا شد28 سالش بود.به سن نیست.
:72:

گذشته ها دیگر گذشته. و خودتون هم به این نتیجه رسیدید که اشتباه کردید.
پس راجع به این صحبت کنیم که از این به بعد رو شما چه کار باید بکنید.

شما خودتون باید کنترل تاپیکتون رو در دست بگیرید و به سوی هدف مورد نظر هدایت کنید تا نتیجه بگیرید.
بگویید حالا چه قصدی دارید و از دوستان در چه مورد راهنمایی می خواهید.

الهي شكر كه از نظر جسماني سالم هستيد.اگر در دادگاه ازش شكايت كنين چنان پدري ازش در ميارن كه ديگه اين غلط ها يادش بره و با احساسات پاك يك دختر خانم بازي نكنه.
توكل بر خدا داشته باشيد
ان شاء ا... موفق مي شويد

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من آدم مي شناسم 47 ساله مجرد ولي شرف داره انسانيت سرش ميشه.اصلا هم دچار هواهاي نفساني نميشه.سن كه از 30 بگذره ديگه عطش جنسي كم ميشه و مثل سن 19 تا 27 سالگي نيست.چون طرف هزار تا مشكل توي زندگي داره كه نياز جنسي اصلا در برابر آن مشكلات عددي نيست.

خسته دل عزیز

سلام و 100 سلام به شما دختر گل

عیدت مبارک باشد

دردعای عرفه امروز همه دوستان به خصوص شما را بسیار یاد کردم!

حق با آقای hamed65 هست...دیگر گذشته ها گذشته است!...مهم اینست که الان شما قصد

داری از اشتباهات گذشته درس بگیری و فرداهای زیبا برای خودت بسازی!

برای همین به شما گفتم اشتباهت را تنها در برابر حضرت حق اظهار کن تا مورد سرزنش بندگان

خدا قرار نگیری!!! به قول شاعر :

"هر کسی از ظن خود شد یار من ... از درون من نجست اسرار من"!!!

امروز یک بند از دعای عرفه تنم را با همه وجود لرزاند! برای شما هم می نویسم :

امام حسین (ع) در این بند دعای عرفه می فرمایند :

خدایا چه بسیار گناهان را که تو آنها را پوشاندی که اگر پدر و مادر از آن آگاهی می یافتند مرا

از خود می راندند و اگر دوستان و آشنایان آن را می شنیدند مرا مورد سرزنش قرار می دادند

اما تو آنها را پوشاندی و مرا در نگاهشان عزیز ساختی...

ما چنین خدایی داریم پس دل قوی دار و برای آرامش قلبت اگر توانستی معنای فارسی دعای

عرفه را بخوان تا بیشتر قدر خودت را بدانی!

امیدوارم دوستان نیز به جای سرزنش و نکوهش با دوست عزیزمان همدلی و همراهی برای

ایجاد یک زندگی زیبا و هوشمندانه داشته باشند تا روح حساس مراجع بیشتر از این آسیب

نبیند!

اگر مسئله ای در زندگی داری مطرح کن تا دوستان راهنمایی کنند

موفق باشی دوست عزیز

:72:

سلام خسته دل عزيزم:72:
خواستم يه چيز بهت بگم
اينكه من خودم يه تجربه خيلي تلخ از گذشته داشتم كه خيلي باعث ناراحتي روحيم شد!!!
زماني كه هم سن و سالهاي من خوشحالو شاد بودن من همش ناراحت بودم يعني از اول شروع رابطه برام ناراحتي داشت تا يك سال بعد از اتمام رابطه حدود نميدونم 3 سال برام ناراحتي داشت، چون آدم الكي خوشي نبودم و هميشه نگران آينده بودم و اين رابطه آينده اش پر از اشكال بود هميشه ناراحت بودم
خلاصه نزديك 3 سال از زندگيم يا با اون رابطه يا با تبعات و ناراحتي هاي بعد از اتمام اون رابطه تباه شد!!! حدودا از اواخر 18 سالگي تا اواخر 21 سالگي .... عمريه واسه خودش!! مگه آدم چند بار تو سنش 19 ، 20 يا 21 سالگي رو تجربه ميكنه؟ يك بار!!! و براي من كلش با همين مشكلات گذشت كه ديگه هم اون سالها برنميگيرده!!! اينكه فكر ميكنم توي اون سالهاي عمرم چه كارهايي ميتونستم بكنم و ميتونستم چقدر خوشحال باشم ولي....

ولي عزيزم ميشه يه جور ديگه هم نگاه كرد! شايد من تو اون دوران شاد نبودم ولي تجربه اي كسب كردم كه كلي ارزش داره....
نميخوام بگم هركي تجربه نكرده ضرر كرده !! يا همه بايد برن اين روابط رو تجربه كنن تا بعدا به دردشون بخوره يا هرچيز ديگه !!! ولي عزيزم نميتوني بگي يه اتفاقي كه برات افتاده يا تجربه اي كه داشتي فقط بدي داشته و ديگه چيزي برات نداشته!!!
من سه سال از زندگيم كه هدر شد بيخورد هدر نشد!!! بهاي سنگيني بابتش دادم ولي تجربه هاي ارزشمندي رو با گوشت و خونم لمس و درك كردم كه شايد اگه اين تجربه هارو اون موقع و عميقا به دست نميووردم الان يا بعدا در موقعيت مشابه اشتباهي مرتكب ميشدم كه تبعاتش خيلي بزرگتر و بيشتر از هدر شدن سه سال از زندگيم توي ناراحتي بود.....
منظورم اينه كه حالا كه رابطه ات تموم شده و يكي دوسال از زندگيت بابت اين رابطه تباه شده!! چشماتو ببند و ببين چه درسهايي از رابطه ات گرفتي!!! اين درسها ميتونه در آينده توي خيلي موقعيتها كمكت كنه....
استاد دوران ليسانسم حرف قشنگي ميزد!! ميگفت اگه شما توي آزمايشگاه پروژه تون همش به مشكل برميخوره اصلا ناراحت نباشين، چون هر مشكلي كه توي آزمايشتون بهش بر ميخورين بايد بشينين فكر كنين كجاي كارتون اشتباه بوده و اون قسمت رو درست كنين تا آزمايشتون موفقيت آميز باشه ولي كسي كه آزمايشش بدون هيچ اشتباهي رخ داده وقتي فارغ التحصيل بشه خيلي كمتر از شما چيزي يادگرفته و خيلي كمتر از شما فكر كرده!! طبيعتا شما ميتونين يه فرد موفق تر باشين!! دو روز ديگه اگه خودتون بشين استاد!! اگه شاگردتون به همچين مشكل هايي برخورد شما ميتونين كمكش كنين چون قبلا باهاش برخورد داشتيم و قبلا تجربه اش كردين ولي كسي كه اون مشكلات رو نداشته تازه اون موقع بايد بشينه فكر كنه و طبيعتا شما موفق تر از اون خواهي بود

حالا نميخوام بگم هركي تو زندگيش اين تجربه هارو داشته موفق تره و كسي رو تشويق كنم اين تجربه هارو داشته باشه ولي حالا كه شما داشتي و تونستي ازش سالم بيرون بياي سعي كن از اين تجربه تلخ استفاده مفيدش رو ببري

اينكه از اين تجربت هم شناختت نسبت به خودت بيشتر شده، از نقطه ضعفهات و اشتباهاتي كه به خاطر همين ضعفهات مكررا انجامشون ميدي مطلع شدي و هم در ارتباطاتت بعديت ياد ميگيري كه چطور با طرفت برخورد كني
مثلا من خودم به اين نتيجه رسيدم اگه يكي بهم دروغ بگه ديگه نميتونم و ديگه نبايد بهش اعتماد كنم ( پل اعتمادي كه شخصيت من از هرفردي ميسازه با يك دروغ فرو ميريزه و ديگه درست نميشه) اين يه خود شناسي از خودم بود يا اينكه دوست داشتم هميشه همه از من راضي باشم و اين يه ضعف بود يا توانايي نه گفتن نداشتم و اين يه ضعف بود كه به طور مكرر انجامش ميدادم ولي الان به جرعت ميگم با تجربه اي كه داشتم و ضربه اي كه خوردم ديگه اونطور نيستم!!!
يا مثلا فرصت دوباره دادن به يه نفر فقط يه باره !!! اينو فهميدم كه اگه يه نفر واقعا پشيمون و انسان باشه ،‌اگه يك بار خطا كرد و معذرت خواهي كرد و تو هم لطف كردي يه فرصت ديگه بهش دادي! بايد قدر فرصت رو بدونه !! اگه دوباره اشتباهي مرتكب شد دوباره نبايد بهش فرصت داد يعني اشتباه محضه
و خيلي موارد ديگه كه الان وقت ندارم بنويسم!!! اينا اشتباهاتي بود كه با طرفم مرتكب شدم !!! اينكه بيشتر از 20 بار بهش فرصت دوباره دادم و هر 20 بارشم خراب كرد !!! ولي خوب اين درسهارو ازش گرفتم كه بايد در زندگي واقعي بهش عمل كنم تا ضربه هاي بزرگتر در موقعيت هاي حساس تر نخورم

پس عزيزم غصه رو بذار كنار!!! دردهاي رابطه ات تا يه مدت زماني بعد از اتمام رابطه يادت مياد !!! يعني ديگه بعد يه مدت فراموش ميشه و اگرم نشه اونقدر ها اذيتت نميكنه ........ يعني من ديگه اونقدر از زجر هايي كه از رابطه ام كشيده ام گريه كردم و با خودم كلنجار رفتم و زجر كشيدم كه ديگه كاملا از دردهاي اون دوران خلاص شدم!!! الان تنها چيزهايي كه از اون رابطه تو زندگيم تاثير گذاره درسهايي هستش كه گرفتم

تو هم اينجوري باش عزيزم.... درد و رنج و عذابش يه طرف ولي زندگيت تو اين مدت بيهوده نرفته !! حتما خيلي درسها گرفتي كه بعدا به دردت ميخوره
سعي كن به اونها هم فكر كني
موفق باشي:72::46: