-
همفکری کنید دوستان
سلام دوستان عزیز من دختری بیست و یک ساله هستم و دو ساله با یک پسر در ارتباطم خب یه جورایی ارتباط ما جدی شده البته راه ما از هم دور هست و بیشتر با تلفن با هم در ارتباطیم اون پسر مذهبی هست برای جدی شدن رابطه و ادامه دو شرط گذاشته شرط اول اینه که پیش خانوادش باشه چون پدرش فوت شده و سرپرست خانواده هست و خب این شرطش برام قابل درکه اما شرط دوم و مشکل جدی که باعث شد اینجا مطرح و همفکری بطلبم اینه که من کاهل نماز هستم و ایشون اصرار شدید داره که نماز بخونم میگه خانوادش نمیپذیرن کسی که نماز نخونه شرطش ظاهرش بد نیست اما دوست دارم خانوادش منو به عنوان یه ادم خوب و با همین خصوصیاتی که دارم بپذیرن نه با شرط و شروط حقیقت سر این موضوع بحث جدی داشتیم و ایشون ادامه را منوط به اجرای شرط گذاشتن و یک ماه فرصت فکر به من دادن به نظرتون کسی که در اعتقاد ادم خودشو محق بدونه که دخالت کنه صحیح هست و ایا نشانه دخالت تو همه امور نیست؟ مرددم نیاز به شنیدن نظر چند نفر دارم فعلا هم رابطمون فطع شده منتظر نظراتتون هستم ممنون
-
همفکری کنید دوستان
میدونید از شرطش بیشتر برای اینکه نظر مادر و خواهرش هست حرصم میگیره مرددم که ایا شخصیت مستقلی داره یا نه خانواده من نماز میخونن اما خودم فکر میکنم برای خوب بودن خیلی کارای مهم تر از نماز میشه انجام داد دوست ندارم نظرش بهم تحمیل کنه دوست ندارم تحت تاثیر خانوادش باشه کاش زودتر نظراتتون بفرستین
-
RE: همفکری کنید دوستان
سلام ویدای عزیز و به تالار همدردی خوش اومدی :72:
عزیزم نیازی نیست چند تا تایپیک باز کنی یه دونه رو ادامه بده.
یه کمم صبور باش تا دوستان بیان و نظر بدن. اما نظر من:
این و خیلی دوستانه و خواهرانه بهت می گم هیچ مردی و در انتخاب بین خودت و خانوادش قرار نده. یادت باشه اول خانوادش بوده بعد شما وارد زندگیش شدی.
در مورد نماز :من در مورد اعتقادات شما چیزی نمی دونم ولی من خودم فرد نسبتا مذهبی هستم اما شوهرم خیلی مذهبیه و از اینکه گاهی تو بعضی مسایل من و هل می ده خوشحالم و خدا رو بسیار شاکرم که اگه منم سستی کنم او من و متوجه می کنه.
اما خیلیا در این موارد جبهه می گیرن که ای وای نه اگه دیدی از الان می گه چادر سر کن یا .... راهت و جدا کن.
ببین خودت چجور ادمی هستی ایا دوست داری به سمت مذهب بری. بله کاملا قبول دارم کارهای زیادی هست که ادم و می تونه خوب و خوبتر کنه اما شرط اول اسلام نمازه و خود نماز به صورت غیر مستقیم کلی باعث خوب شدن ادما می شه.
البته این بحث مال اینجا نیست و قطعا با نظر من خیلی ها مخالفن . بهتره اول خودت و بشناسی و بعد ببینی اگه طرفت ارزشش و داره بعضی شروط که منطقی هست و بپذیری (مثل همین نماز) اما بیشتر باهاش حرف بزن ببین بد دل نباشه ببین نخواد بهت گیر بده نخواد اروم اروم شروط سخت و سخت تر بذاره.
در مورد خانوادشم حق بده که بخوان در مورد عروسشون نظر بدن. مسلما هر کسی دوست داره یکی هم کفو خودشون بیاد داخلشون نه یکی که کاملا ضد اوناس و باعث انگشت نما شدنشون بشه.
البته من نمی خوام توهین کنم می خوام بگم اونا حق دارن و از الان شما نباید در مقابلشون جبهه بگیری.
بیشتر دقت کن و موفق باشی:72:
-
RE: همفکری کنید دوستان
خیلی ممنون از نظرت تقریبا حرفات درک کردم بیشتر نگرانی من از شروط بعدیش هست میترسم اگه شروطش بپذیرم زمینه ادامه شرطای بعدیش باشه کما اینکه من هیچ شرطی هنوز براش تعیین نکردم و نظرم به نخاندن نماز نیست بلکه از نحوه باید گفتنش و همچنین شرط گذاشتنش دلچرکینم اخه کسی اینجور همراهشو به امری مثه نماز دعوت میکنه؟؟؟ چه جور میشه فهمید که شخصیت مستقلی داره یا نه؟؟؟/
سیسیلی عزیز منظورت از بددلی نفهمیدم چه جور متوجه بشم بددل هست یا نه در مورد نماز خودش مقید به خوندنش هست اما فشار اخیر بیشتر برای نبودن تنش بین من و خانوادش عنوان کرده بازم ممنون از نظرت جانم
-
RE: همفکری کنید دوستان
عنوان تاپیکت نامفهومه.طبق قوانین شما باید عنوانی که نشان دهنده نوع مشکله انتخاب کنی.در ارسال بعدی عناون جدید رو ذکر کن
خانواده ها از ارتباطتون با خبرن؟
-
RE: همفکری کنید دوستان
اولا كه بايد عرض كنم كلمه مذهبي رو الكي نميشه براي هر كسي به كار برد،پسري كه حساب و كتاب مذهب و دين و دنيا و آخرتش رو داشته باشه و به قول شما مذهبي باشه،هيچوقت دوسال تن به يك رابطه دوستي نميده،و اصلا وارد همچين مسيري نميشه....!!
ولي به هر حال چيزي كه به نظر ميرسه،اختلاف ديدگاهها و عقايد شما دونفر هست كه ميتونه براتون مشكل ساز بشه...
-
RE: همفکری کنید دوستان
سلام و ممنون از نظراتتون در مورد خانوادهامون بله کامل در جریان هستن و ممنون میشم بیشتر در مورد مشکل پیش امده نظر بدین فرهنگ جان چون بار اوله تاپیک نوشتم به عنوان توجه نکردم
-
RE: همفکری کنید دوستان
سلام:72:
ویدای عزیز ازدواج مثل هندوانه در بسته می ماند تو نمی تونی همه چیز و همین الان در موردش بفهمی بخشی از روحیات یه ادم دیگرو وقتی می شه فهمید که باهاش بری زیر یک سقف.
اما باید خانوادت و در جریان بگذاری حتی از همین یه دونه شرطی که گذاشته. خانوادت تحقیقات لازم و بکنن. مطمئن باش پدرت راحت می تونه بفهمه که این پسر چقدر ادم وابسته ای هست چون مردا راحت مردا رو می شناسن.
در ضمن شما دو ساله که باهاشی باید خیلی از اخلاقاش دستت اومده باشه. مثلا اینکه ایا هیچ وقت بهت گیر نداده هیچ وقت بددلی نکرده بهت شک نکرده موبایلت و چک نکرده و کارهایی از این قبیل.؟
اگه از دید خودت و خانوادت کلیات و نتیجه تحقیقات خوبه باقی رو هم باید به خدا بسپاری.
اما سعی کن به رابطتت یا رسمیت بدی یا تمامش کنی اینجوری ادامه دادن به نفع هیچ کدومتون نیست.
موفق باشی:72:
-
RE: همفکری کنید دوستان
سیسیلی عزیزم خانوادم کامل در جریانن حتی پدرم از این شرطش بدش هم نیامده اما حرف من چیز دیگه ای هست دوست ندارم از الان به این روش باید عادت کنم
سیسیلی عزیز چون دو سال با اخلاقیاتش اشنا بودم از این شرط ها و نحوه گفتنش یه جورایی شوکه شدم همیشه من میگفتم و اون چشم میگفت نمیدونم چرا سر این شرط تا این درجه پافشاری میکنه و منو مردد کرده از انتخابش
تصمیم گرفتم مشکلم را بازتر کنم تا دوستان متوجه منظورم بشن این دو سال که زیر نظر خانواده رفت و امد میکنیم پسری اروم و مهربون اهل کار و فعالیت بوده هختلاف زیاد داشتیم که همشونو مدیریت و حل کردهاخلاقای بدی که دارم راحت درک میکنه من کمی مغرور و حساس هستمدرکش برای همه اسون نیست کما اینکه تا حالا نشده یه بار باهاش تماس بگیرم همیشه شروع کننده و کسی که کوتاه میاد اونه از نظر احساسی خیلی کم علاقم نشون میدم و تا الان بیشتر سعیم در عقلانی جلو رفتن بوده در مورد شرط اخیر مرتب تاکید کرده که برای خانوادش اجبار داره و اینبار من باید کوتاه بیام میگه نمیخاد خانوادش دلگیر بشن و نماز برای جلوگیری از تنش و دعوا هست من بهش پیشنهاد رفتار ظاهری جلوی خانوادش دادم که رد کرد و گفت از دروغ و بدجنسی متنفره و این شرط لازمه حتی برای ادامه حالا سوال من اینه ایا این نشون دهنده وابستگی زیاد به خانوادش نیست؟؟ ایا شخصیت مستقلی داره؟؟ ایا اگه کوتاه بیام بعد زمینه دخالت بیشتر خانوادش در زندگیمان نیست؟؟؟ منتظر نظرتتون هستم ممنون
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
ويدا جان ايشون چيز بدي از شما نخواستند فقط خواستند نماز بخونين.
مطمئنن نظر مادر و خواهرشون هم نيست نظر خودشونه.
به نظرم شرط اولش كه گفته مي خواد كنار خانوادش باشه بيشتر جاي فكر كردن و ناراحتي و سوال و مردد شدن داره تا شرط دومش؟!
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سیسیلی عزیزم خانوادم کامل در جریانن حتی پدرم از این شرطش بدش هم نیامده اما حرف من چیز دیگه ای هست دوست ندارم از الان به این روش باید عادت کنم
سیسیلی عزیز چون دو سال با اخلاقیاتش اشنا بودم از این شرط ها و نحوه گفتنش یه جورایی شوکه شدم همیشه من میگفتم و اون چشم میگفت نمیدونم چرا سر این شرط تا این درجه پافشاری میکنه و منو مردد کرده از انتخابش
تصمیم گرفتم مشکلم را بازتر کنم تا دوستان متوجه منظورم بشن این دو سال که زیر نظر خانواده رفت و امد میکنیم پسری اروم و مهربون اهل کار و فعالیت بوده هختلاف زیاد داشتیم که همشونو مدیریت و حل کردهاخلاقای بدی که دارم راحت درک میکنه من کمی مغرور و حساس هستمدرکش برای همه اسون نیست کما اینکه تا حالا نشده یه بار باهاش تماس بگیرم همیشه شروع کننده و کسی که کوتاه میاد اونه از نظر احساسی خیلی کم علاقم نشون میدم و تا الان بیشتر سعیم در عقلانی جلو رفتن بوده در مورد شرط اخیر مرتب تاکید کرده که برای خانوادش اجبار داره و اینبار من باید کوتاه بیام میگه نمیخاد خانوادش دلگیر بشن و نماز برای جلوگیری از تنش و دعوا هست من بهش پیشنهاد رفتار ظاهری جلوی خانوادش دادم که رد کرد و گفت از دروغ و بدجنسی متنفره و این شرط لازمه حتی برای ادامه حالا سوال من اینه ایا این نشون دهنده وابستگی زیاد به خانوادش نیست؟؟ ایا شخصیت مستقلی داره؟؟ ایا اگه کوتاه بیام بعد زمینه دخالت بیشتر خانوادش در زندگیمان نیست؟؟؟ منتظر نظرتتون هستم ممنون
لیلا جان ممنون از نظرت
شرط کنار خانوادش بودن به علت اینکه پسر ارشد هست و مسولیت مادر و خواهر و برادرش با اونه و همچنین محل کارش اونجاست برایم قابل درکه کما اینکه مادر خود من هم ازدواجش شهر به شهر بوده این مسیله برام قابل قبوله و باهاش کنار اومدم مورد نماز هم واهمم بیشتر برای مسایل حاشیه ایش هست بازم ممنون نظرت گفتی جانم
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
ویدا جون :46: به نظر من که شرط نماز خوندشون خیلی هم قشنگه.
هیچ وقت این عبارت از یادم نمیره:
ادعای عشق به خدا ،از کسی که سجاده دلتنگ حضور اوست ؛ پذیرفتنی نیست ...
نماز نجوای عاشقانه با محبوب است ...
اول به خاطر خودت نماز بخون نه به خاطر خواسته ایشون، و بعد برای ازدواج قشنگ بشین و ملاکاتو بررسی کن و با چشم باز انتخاب کن و از همون خدایی که جلوش سجده میکنی کمک بخواه، مطمئن باش کمکت میکنه.
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
مینای عزیزم ممنون از نظرت اما سوال من چیز دیگری هست درسته نماز قشنگ هست اما نحوه دعوت به نماز مهم تره درسته؟
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
ویدا جون منظورم اینه که اصلا به دعوت ایشون و طرز دعوتشون فکر نکن.
به چیزی که دعوت شدی فکر کن، اگه قبول داری قشنگه، انجامش بده.
در ضمن نمیشه به خاطر طرز دعوت (حتی بد) یک نفر به یه چیز خوب زیر سوال بردش و در موردش قضاوت کرد.
وابستگی ایشون به خونوادش و یا شخصیت مستقل داشتنش خیلی مورد مهمی هست و حتما باید قبل از ازدواج متوجه بشی.
اما از روی این خواسته ایشون نمیشه حکم صادر کرد.
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
مینا جان صحبتت درک کردم اگه کوتاه بیام بعدش زمینه یا سر اغاز شرطای ایشون نمیشه ممنون از توجه ات
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام دوستان عزیزم
طبق نظرات چند تا از دوستان دیروز ظهر که ایشون تماس گرفتن بعد کمی صحبت بهش گفتم تصمیم گرفتم نماز بخونم و به توافق رسیدیم در ضمن گفتن برای زندگی مدتی باید پیش خانوادش زندگی کنه راستش پدر و مادرم به خاطر دور بودن راه و نداشتن شناخت کامل با این شرط مخالفن من هنوز به خودش نقل این مخالفت چیزی نگفتم ولی به نظرتون صلاح هست ازش بخام خانه مستقل تهیه کنه؟؟ از اون طرف تو اون شهر کاملا تنها میشم چون خودش که از صبح تا عصر سر کاره نمیدونم در مورد مکان زندگی مرددم راه درست و منطقی چیه؟منتظر جواباتون هستم
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
عزیزم به روحیات خودت بستگی داره.اگه شما می تونی با خانواده اش کنار بیای این مساله از لحاظ مادی میتونه به زندگی تون کمک کنه.شما خانواده همسرت رو چقدر می شناسی؟و همسر شما دقیقا به چه دلیلی می گه که با خانواده اش میخواد زندگی کنه؟
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
به علت فوت پدرش میگه میخاد حواسش به داداش سوم راهنماییه و خواهرش بیست سالشه و مادرش باشه علت نیاز خانوادش عنوان کرده
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام ویدا
اگر که این آقا بهتون گفته نماز بخون چون میخواسته که خونوادش شما رو دوس داشته باشن چون از نظر خونواده و مادرش دختر خوب و قابل احترام دختریه که با ایمان باشه البته ایمان باطنی نه ایمانی و نمازی که خدای نکرده از روی اجبار باشه و شما حتما حتما این حس ر به اونها منتقل میکنی ،
پذیرش خانواده همسر خیلی مهمه و اهمیتش به اندازه تفاهم شما دو نفره .
گلم نمازی که با عشق و میل باطنی خونده بشه کجا و نمازی که بخاطرخوشایند همسرو مادرش خونده بشه کجا
بعد هم نماز خوندن کار یه روز دو روز نیست روزی سه بار انجام بشه میدونی اگه اجباری باشه چقدر سخته و با اینکه زمان کوتاهی رو بهش اختصاص میدی برات کسل کننده میشه ؟
پس اول خودت بپذیر که صحبت با خالقت نیاز خودته و برای آرامش و طراوت زندگیت لازمه بعد کم کم گذشت هم میاد تو زندگیت و خدا راه رو برات هموار میکنه و فکرت رو باز میکنه و دیدت رو بزرگ .
از نظر وابستگی اگر خیلی در مورد مادرشون برات صحبت میکنه و همه مسائل رو به ایشون ربط میده و فرزند اول هم باشه احتمالش خیلی زیاده.
اینو هم درنظر بگیر که الان بدون پدر مسئولیت بیشتری داره در برابر مادر و خواهر برادرش و نقشش پر رنگتره و باید گاهی گذشت کنی و اونا رو خواهر برادر خودت بدونی :72:
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
عسل جان ممنون از راهنماییت
حرفات را کاملا قبول دارم راستش دوست دارم مرتب و منظم نمازم بخونم اما تا الان نشده یعنی یک هفته شاید مرتب بخونم بعد تنبلی کنم شاید این پافشاری باعث بشه مرتب بخونم و وجدان خودم هم اروم بشه حقیقت زیاد خانوادش نمیشناسم با روحیاتشن اشنا نیستم این پافشاری نماز هم و اختلافمون ناخوداگاه از چشم خانوادش میبینم و یه جورایی سرد شدم به خاطر فاصله اصلا با اخلاقشون اشنا نیستم و همین باعث شده در تصمیم گیری نیاز به مشاوره داشته باشم بازم ممنون جوابم دادی
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
ویدا جان عجله نکن نگرانم نباش صبر کن و سعی کن حتما حتما پیش مشاور برید هر دو و حضوری صحبت کنید
مشاور یک شخص سوم آگاه هست که بی طرف هر دوی شما رو میسنجه و راهنمایی میکنه، و میتونه خیلی بهت
کمک کنه پیگیر مشاره حضوری باش چون واقعا برای ازدواج لازم هست
موفق باشی :72:
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
منظورتون از جدی شدن رابطه اینه که بیان خواستگاری دیگه ...!؟
مگه کسی برای خواستگاری شرط و شروط میزاره ...!؟
در مورد فاصله تون و اینکه گفتی بخاطر فاصله زیاد خانوداه شو نمیشناسی بهتره اول به این آقا بگی بیان خانواده شو ببینی اونا شمارو ببینن، شاید اصلا به توافق نرسیدین، شاید خانواده ها از هم خوششون نیومد اگه شما قرار بشه درآبنده با خانواده ش زندگی کنی بالاخره باید ببینی با اخلاق هم جور در میایین یا نه ....! تازه اونوقت توجلسه خواستگاری دو طرف میتونن شرایطشون (نه شرط و شروطشون) را به همدیگه بگن ببینن به توافق میرسن یا خیر...
------------------------------------------------------------------------------------
اما در مورد مسئله نماز ، این آقا فقط به نماز خوندن شما تاکید داره !؟
یعنی اگه مثلا شما 2300 تا دروغ گفته باشی یا مثلا پشت سر 3000 نفر غیبت کرده باشی و درکنار اینا نماز هم بخونی همه چی حله !؟
راستی، خودش برای چی نماز میخونه!؟ ازش پرسیدی تاحالا؟
اگه اینقدر دوست داره شما نمازخون باشی بگید با دلیل و منطق خودش شمارو راهنمایی کنه، نه با شرط و شروط ...!
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
PK1365 عزیز ممنونم از نظراتت
خواستگاری انجام شده اما شناخت خانواده ها خیر
دوست دارم نظراتت نسبت به شرط نماز خوندن بیشتر بدونم لطفا نظرت بگو همچنین در مورد اینکه میخاد پیش خانوادش باشه ممنون عزیز
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
احساس میکنم نباید با شرط نماز خوندن و پیش خانوادش بودن موافقت میکردم
خیلی خودخاهانه هست حس میکنم pk1365 درست و جدی نظرش گفت و یه جورایی به دلم نشست راست میگه اصلا چه دلیل داره شرط و شروط بزاره جالب اینجاست که من هنوز جواب مثبتی به ایشون ندادم برای زندگی معلوم نیست اگه جواب مثبت داده بودم چه شرطایی میگذاشت انصافا از روزی که بحث شرط و شروط امد وسط ازش سرد شدم فکر نکنم ادامه بدم ممنون ازpk1365
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام دوستای عزیز اگه امکان داره نظراتتون یا راهکار یا عقیدتون بهم بگین بدجوری مرددم تصمیم گیری برام سخت شده منتظرتونم
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام،
نماز خواندن کاری بسیار نیکوست و مطمئنم اگر مدتی با علاقه و ایمان این کار رو انجام بدهید، تاثیر مثبتش رو در زندگیتون متوجه خواهید شد.
ولی جدا از این مسئله، الآن بحث ازدواج است.
در ازدواج چیزی که مهم هست همخوانی عقاید مذهبی است.
اگر شما به نماز و بقیه احکام اعتقاد دارید، ولی در خواندن نماز کمی تنبلی می کنید، شاید همسر آینده ی شما بتواند در شما انگیزه برای جدی گرفتن این موضوع ایجاد کند.
ولی اگر شما به هر دلیلی به نماز خواندن اعتقادی ندارید، پس قبول این شرط شوهر شما برای شما سخت خواهد بود. شاید یک مدت به خاطر او این کار رو انجام بدهید، ولی امکان این که بعد از یک مدت این کار رو ترک کنید زیاد است. و اون وقت هر دو ناراضی خواهید بود.
مسئله ی دیگر هم این هست که احتمالاً تفاوت عقیدتی شما فقط به نماز خلاصه نمی شود و ممکن است که سر مسائل دیگر هم اختلاف نظر داشته باشید. آن وقت دوباره همسر شما از شما انتظاراتی خواهد داشت و سعی می کند شما را تغییر بدهد و یا از شما دلسرد می شود.
نظر شما رو به قسمتی از مقاله ای که مدیر همدردی در سایت همدردی قرار دادند جلب می کنم:
نقل قول:
شباهت در عقاید مذهبی به قدری در سعادت کانون زناشویی اهمیت دارد که روان شناسان ، ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غیر عاقلانه می دانند . دلایل این نظریه بسیار است.
در وهله اول ،اگر تنها یکی از دو همسر به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد ، امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد خواهد بود. به علاوه آنچه که در این زمینه اهمیت دارد ، تربیت کودکان بر حسب عقاید مذهبی به خصوص است.
یکی دیگر ا زمشکلات ازدواج افرادی که دارای مذاهب مختلفند ، مخالفت اولیاء آنهاست ، زیرا این مسئله اغلب باعث جدایی جوان از پدر و مادر خود می شود و بعدها ممکن است هر یک از طرفین تقصیر این جدایی را به گردن همسر خود بیندازد. ولی اگر یکی از طرفین مسئله مذهب را جدی نگیرد ،احتمالا مشکل حادی پیش نخواهد آمد.
نکته بسیار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :
بسیار پیش آمده است که دو نفر قبل از ازدواج از مفاهیم کلی در مورد مذهب استفاده می کنند و هر دو توافق پیدا می کنند ولی بعد از ازدواج ، در نمودها و مصادیق آن موارد کلی ، دچار اختلاف می شوند.
مثلا ، هر دو می گویند مسلمانیم ، هر دو از صداقت ، ایمان ، حجاب و .... حمایت می کنند .
ولی در برخورد با مسائل و جزئیات زندگی ، برداشتها و اختلافهای جدی پیدا می کنند.
یکی حجاب را چادر می داند ، دیگری هیچ اعتقادی به چادر یا حتی به مانتو هم اعتقاد ندارد.
یکی هرگونه موسیقی را حرام می شمارد ، دیگری موسیقی را آرامش روح می داند.
یکی زندگی مرفه را در تعارض با مذهب نمی داند ، دیگری رفاه گرایی را در تضاد با مذهب خود می داند.
یکی پذیرائی مهمان زیاد را در منزل ، مهمان نوازی دانسته و می گوید : در خانه من، به روی همه باز است و من مهمان نواز هستم ، دیگری میگوید مگر خانه ما ، کاروانسراست که درش بروی هر کسی باز باشد. و دیگری را ولخرج می شمارد.
یکی برای مسافرت ، مشهد و زیارت را در نظر می گیرد ، دیگری دوست دارد به شمال و لب دریا برود . و هزاران مسئله ریز و درشت دیگر در زندگی مشترکشان پیش می آید ، که با تولد فرزندان حادتر می شود ، چون تفاوت در سبک تربیتی فرزندان را نیز شامل می گردد. و هر کدام سعی دارد با زیر و بمهای ارزشی خود ، فرزندان را تربیت کند.
لذا توصیه می شود ، که قبل از ازدواج ، فقط روی مفاهیم کلی بحث نشود ، و به نمودها ، مصادیق و مثالهای عینی آن توجه شود . سعی شود با مثالهایی ، طرف مقابل را در موقعیت های عینی و واقعی قرار داد.
موفق باشید.
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
حامد جان بسیار ازت ممنونم
صحبتات خیلی اموزنده بود بازم از توجه ات به مشکلم تشکر میکنم بازم در تصمیم گیری عاجزم
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
[align=justify]ما در نماز سجده به دیدار میبریم ... بیچاره آنکه سجده به دیوار میبرد
چرا اصلا نماز میخونیم؟ چه لزومی داره آدم صبح کله سحر ازخواب بلندشه نماز بخونه؟
اولا خیلی خوبه که آدم بتونه صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه بلند بشه.
ما همیشه شاکیم که چرا خدا با ما حرف نمیزنه خدا مارو فراموش کرده مگه؟ درصورتیکه نمیدونیم اون سلام آخر نماز که میخونی سلام خدا به توئه نه سلام تو به خدا. یعنی خدا هر روز که نماز میخونی به تو سلام میکنه. درواقع اگر عنایتی از سمت او نباشه ما شجاعت پیدا نمیکنیم نامشو ببریم. پس معلوم میشه از سمت اون یه کششی بوده.
میگن یه روز شیطان به یه نفر که خیلی ذکر میگفت ، گفتش تو اینهمه ذکر میگی یه لبیک شنیدی تا حالا!؟ مرد رفت تو فکر گفت راست میگه ها ما اینهمه میگیم الله، خدارو صدا میزنیم یه دفعه تا حالا شده بگن بله بفرمائید؟ بالاخره آدم وقتی اسم یکی رو صدا میزنه انتظار داره جواب بدن! شب حضرت خضر به خوابش اومد گفت : بهت سلام رسوندن گفتن برو به اون بنده ما بگو اون الله را من دارم میگم نه تو! همون الله که تو میگی لبیک ماست. اول منم که لبیک میگم بعدا تو میتونی بگی الله وگرنه که هیچ ذره ای تو عالم اگر ما نخواییم جابجا نمیشه...!
و اما مسئله کفر و ایمان و عشق...
اگر میخوای به دیدار برسی به هیچ چیز دیگه نباید توجه بکنی. بلکه یک جهت باید متوجه مقصود باشی. هرچی بهت بگن باید بدی...اگر بخوان جان باید بدی، حتی ایمانتو اگه بخوان باید بدی!
ترک ایمان به چه معنیه وقتی گفتن ایمانتونو باید بدین؟ کفر واقعی چیه؟
کفر واقعی کفریه که بالاتر از ایمانه ، یعنی از ایمان خودت میگذری چون ایمان به انسان یه امنیت میده....درسته ؟ این ایمانی که ماتوی دنیا احساس میکنیم و به ما احساس امنیت میده مصداقش توی دنیای دیگه همون درخت طوبی است.
میدونی که پیامبر گفت : (خداوند درخت طوبی را مهریه فاطمه علیهاسلام قرار داده و آن را در منزل علی گذارده است. طوبی درختی است در بهشت که خداوند از روح خود در آن دمیده است. میوه هایش بر فراز آسمان بهشت آویخته است و شاخه هایش از پشت دیوارهای بهشت دیده میشود. این درخت در خانه است. دوستداران علی از آن محروم نیستند و دشمنان علی هرگز به آن دست نمییابند. خداوند مردم را از درخت های گوناگونی آفریده اما من و علی را از یک درخت خلق کرده است. من خود درخت هستم، فاطمه شاخه آن، علی لقاح آن، حسن و حسین میوه آن و دوستان آنها از امت من برگهای آن هستند.)
هرچیزیکه توی این دنیا هست مراتب خیلی بالاترشو خدا در اون دنیا قرار داده. اصلا چیزایی که ما اینجا داریم یه تصویر کوچکیه از اون حقیقتی که اون چیز در عالم دیگه داره. مثلا فرض کن مزه ی شیرینی. خیلی چیزا توی این دنیا شیرینن اما درجات خیلی بالاتر این شیرینی در یه عالم دیگه ست که ما هنوز نچشیدیم. یه چیزی که اومده پایین تو این دنیا اسمش شده (نمک)، درجات بالاترش میشه (ملاحت) که مخصوص این دنیا نیست.
ما وقتی ایمان داریم خیالمون راحته و هیچ مسئله ایی نداریم. یه زمانی ازاین امنیت باید بیایی بیرون! چراکه عشق پرتلاطمه... عشق ریسک داره ... یعنی تاوقتی که شما توی امنیتِ ایمان قرار داری مزه عشقو درک نمیکنی. از اون ایمانی که مثلا میگیم من ایمان دارم پس به هرچی بخوام میرسم! این امنیت را باید رها بکنی. وقتیکه رها کردی، بعدش میرسی، اما نه با ایمان خودت! نه با اون دارائی خودت بلکه با grace میرسی! یعنی چی !؟ یعنی با لطف خداوند میرسی. یعنی کوششتو کردی ولی با کوشش بهت نمیدن.
گرچه وصالش نه به کوشش دهند ... هرقدر ای دل که توانی بکوش
شما، هرچقدرم ایمان داشته باشی هرچقدم کوشش داشته باشی نمیدن. مسیحیا هم میگن که اون حال با grace انجام میشه. grace یعنی اینکه شما احساس نکنین که deserveمیکنین حتما باید بهتون بدن!
ایمان یه خصوصتی به آدم میده که مثلا شما میگی بله من ایمان دارم بنابراین باید بهشتو بهم بدن، جهنم نرم، همه چیزای خوب دنیارو بهم بدن، همه دعاهام مستجاب بشه بخاطر ایمان!! البته بواسطه ایمان اینارو به آدم میدن اصلا جای نگرانی نداره امـــــــــا اون زکات لطیف رو بهت نمیدن.
اون زکات لطیف نصیب مسکینه. مسکین کیه؟ مسکین کسیه که از همه چی گذشته...حتی ایمان نداره! چون ایمانم یه ثروته، که اگه از اون هم بگذری اونوقت اون زکات لطــیف رو به آدم میدن. یعنی اون موقع آدم دیگه دستش به هیچ جا بند نیست!!! حتی دیگه دستت به ایمان خودتم بند نیستش. فقط یه نفر هست که دستتو میتونه بگیره اونجایی که تو به هیچــــی دستت بند نیست!!! چون ایمان هم درواقع دستگیریه، اون موقع شما دستت بنده به این ایمان و میگی بله این ایمان دست منو گرفته و خیلیم خوبه هـــا... برای اکثر مردم در اکثر مواقع ایمان خوبه اما اون حال ِ بی برگی، حال ِ بی چیزی، حال ِ فقر که یه حالیه که نمیخوام بگم همیشه آدم باید داشته باشه، ولی یه لحظاتی باید باشته باشه، اون حال که به شما دست داد شما یه قدم بیشتر نداری تا دیدار ...
و تا به اون حال نرسید، نمیرسین. اون حالی هستش که همه چی از بین میره. درواقع این حال همون حال ِ صوفیانه ست. جائیکه شما در عین توانمندی، احساس نیاز میکنی و هیچکس بهت هیچی نمیتونه بده جز خــــدا، اونجائیکه انسان با همه وجود احساس فقر میکنه، یه چیزی رو میخواد که هیچکس نمیتونه بهش بده ... فقط اونه که دستتو میگیره. وقتیکه شما احساس میکنی که مسکینی به معنای واقعی.
تا وقتی انسان احساس میکنه که سرمایه ش ایمانه (چون ایمان یه سرمایه ست)، کسیکه سرمایه داره که مسکین نیست! اینه که وقتی میگن از ایمانت هم باید بگذری یعنی باید مسکین واقعی باشی. برگ و بار ِ انسان باید برگ ِ بی برگی باشه وگرنه برگ ِ بی برگی نداری، لاف درویشی مزن!
ممکنه یه نفر بیاد بگه این حرفا چیه داری میزنی؟! این حرفایی که داری میزنی حرفای منکراست، داری انکار دین میکنی...!؟ اونجاست که جواب میدن عاشقی از کفر و ایمان برتر است. مقام عاشقی با کفر و ایمان ارتباطی نداره ،اصلا با حساب کتاب این دنیا نمی خونه ...! البته ضرورتی نیست که انسان همیشه بره به فلک عشق اما گه گاهی که به اون حال نزدیک میشی اون توی فضائیه که اونجا قانون بندی مخصوص به خودشو داره، دیگه نمیشه با قانون بندی کفر وایمان چرتکه بندازی چون حساب و کتاب نداره.
درد و خون ِ دل بباید عشق را ... قصه ی مشکل بباید عشق را
به این میگن واقعه! یعنی باید یه واقعه یه قصه مشکل برات رخ داده باشه ، قصه ی واقعی که شما صاحب واقعه ش باشی...مثل قصه لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، مجنون براش واقعه رخ داده که بعد تبدیل به قصه شده... و برای اینکه این واقعه رخ بده باید انسان با تمام وجودش درد یه چیزی رو داشته باشه، یعنی تمام وجودش نگران یه موضوعی باشه، فرضا یکی مثل انیشتن نگران این بود که یه فرمولی رو کشف کنه، یا مثلا ادیسون نگرانیش این بود که نور ایجاد کنه، چون مادرش سر زا از دنیا رفته بود، اونم درد اینو داشت که بتونه نور ایجاد کنه. حالا این درد میتونه مربوط به خودت باشه یا بخاطر همه بشریت باشه. درواقع درد هستش که انسان رو به مقصود میرسونه، درد مریم را به خرمابُن کشید...! مریم وقتیکه درد داشت رفت کنار درخت خرمایی که خشک بود و زمستونم بود و هیچ خرمایی نداشت تکون داد وازش خرما ریخت! چرا؟ به این خاطر که درد داشت! وقتی آدم درد داشته باشه پای درخت خشکم که بری جواب میده... اون درد شماست که جواب میده، درسته؟ مریم تنهای تنها بود توی بیابون، آبستن بود، نه دکتری بود، از شهر دور افتاده بود، هیچکسی نبود که کمکش کنه ... اون حال بهش دست داد.
تو حال عاشقی درسته که گاهی اوقات عشق پرده دری میکنه اما گاهی اوقات پرده دوزی هم میکنه، کسیکه عاشقه تمام عیب هاش پوشیده میشه. چه شکلی پوشیده میشه؟ خود ِ عشقه که میپوشونه، چرا از فرهاد هرچیزی انتظار میره؟ چون عاشقه. چرا خدا ستارالعیوبه؟ چرا بزرگترین گناهان رو میبخشه؟
عشقم این نیست که فقط آدم حرفشو بزنه و بخواد به همه دنیا بگه من عاشقم، بخواد فقط عاشق بودن خودشو نشون بده، که ای مردم ببینید چقدر عشق قشنگه!
البته قشنگم هست ولی عشق بدون اون درد کامل نیست. چراکه همه قدسیان و ملائکه و حتی همه آفرینش عشق دارن همه خدارو میپرستن اما درد ندارن. درواقع اون چیزیکه انسان داره و اونها ندارن، چون بالاخره اونا هم عشق دارن، بدون عشق که نمیشه پرستش کرد و ملائکه هم خدارو پرستش میکنن ، اما درد ندارن.
درد یه لطیفه ای هست که به تعبیر غلط گفتن عشقه اما عشق نیست بلکه امانت همون درد هست. اونجا که درقرآن میگه امانت رو عرضه کردیم به آسمان و زمین ابا کردن از اینکه حملش بکنن بعد به انسان دادیم که ظلوم و جهول بود ( که عطار هم گفته آسمان بار ِ امانت نتوانست کشید قرعه کار بنام من ِ دیوانه زدند) اون عشق نیستش بلکه یه جوهری ست بالاتر از عشق و اون درد ِ عشقه که به آدمیزاد فقط میدن.
یه خصوصیت درد، نقص داشتنه. آدمی نقص داره، اما فرشتگان نقص ندارن. و ما در معرض خطریم و تا موقعیکه انسان احساس میکنه در معرض خطر نیست تمام درها بروش بسته است. درد، یکیش اینه که انسان مدام در خطرِ، ایمانت درخطر ِ، جسمت درخطر ِ، جانت درخطر ِ ، سلامتت درخطر ِ، ثروتت درخطر ِ، این یکی از خصوصیات درد هست.
(جا داره یادآوری کنم از داستان یوسف وقتیکه زلیخا اونو به خلوتش برد هفت تا در خلوت زلیخا پشت سر یوسف بسته شد و قفل شد تاوقتیکه یوسف نمیدونست زلیخا برای چی اونو به خلوتش برده، اما زمانی که احساس کرد ایمانش در خطر ِ به سمت درای بسته فرار کرد! و درد یوسف درها رو براش باز کرد. فکر نکن اینا فقط مال پیامبراست خیلی وقتا شده ما تو زندگی یه موقعیت هایی برامون پیش میاد که حس میکنیم همه درها برومون بسته شده، اونجا وقتی احساس میکنی که امیدت از همه جا و همه کس بریده و هیچکس نیست نجاتت بده، اونجا خدا میگه به سمت همون درای بسته فرار کن نگران نباش من درارو برات یکی یکی باز میکنم!)
عشق درحال فقر درها رو برای تو باز میکنه، چون وقتیکه عاشق شدی همه چیزتو باید بدی. و فقر تورو سوی کفر میبره. پیامبر میگه: آدم وقتی فقیر میشه کافر میشه. یعنی در ظاهر امر میگه نباید فقیر شد بخاطر اینکه فقر آدمو میکشونه به سمت کفر، کفرم که خوب نیست واسه همین توصیه کردن که شما فقیر نشید و باید ثروتمند بود...! پس تکلیف چیه ...؟
البته این حرف در امور این دنیا درسته، ولی یه فقر و کفر دیگری وجود داره ورای این فقر و کفر مادی که اون خوبه. اون احساس ِ فقر ِ که شما بهش باید برسی نه فقر مادی که شما پول نداشته باشی بلکه احساس ِ فقرِ، اینکه احساس کنی که من ندارم. فقر یعنی شما تمام آرزو رو داری ولی تواناییشو نداری اصلا اگه ادم آرزو نداشته باشه که فقر معنی نداره! ... آدمی که بی تفاوته که فقر براش مطرح نیست درسته؟ .... اما کسیکه یه چیزی رو با تمام وجودش میخواد ولی نداره یعنی شما میخوایید ولی احساس میکنید که کسی بهتون نمیده اینو بهش میگن فقر... این احساسو اگه داشته باشی این شمارو میبره بسوی کفر که اون کفر مقامش بالاتر از ایمانه. کافری هم یعنی از همون ایمانی که به ما احساس امنیت میده گذشتن.
عزیز خیلی طولانی شد اگر بخوام برات بگم مثنوی 70 من میشه ... شما ببین درد خدا رو داری؟ دیگه تصمیم با خودته.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سلام
خوب بسلامتی که خواستگاری انجام شد. بهرحال شما باید به شناخت برسی چه در مورد ایشون چه خانوادش وبعد تصمیم بگیری میتونی پیش خانواده ایشون زندگی کنی یعنی با هم مشکل پیدا نکنید خدای نکرده و قطعا اینم با یه جلسه خواستگاری نمیشه فهمید.
ویدا جان شما اصلا به حرفای من استناد نکن. آدمیه و هزار خطا... تازه من که خواستگار شمارو نمیشناسم، اصلا دلیلی نداره بگیم حتما ایشون از روی قصد و غرضی اینطور گفته یا حتما تو زندگی میخواد همه ش شرط و شروط بذاره ، شاید ایشون برای مطرح کردن خواسته ش بیان بهتری پیدا نکرده. بهرحال شما باید سعی کنی ایشونو بیشتر بشناسی اینقدرم سریع تصمیم نگیر و نظرتو عوض نکن دختر.[/align]
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
pk1365 عزیز
به هر حال ادمی در تصمیمات مهم دوست داره نظر بقیه رو بدونه من این سایت و نظر دوستان قبول دارم که مشکلم امدم اینجا گفتم بازم ممنون از نظر و توجه ات فکر کنم روی شناخت باید زمان بزارم خوشحال میشم اگه در هر زمینه ای که میدونی راهنمایی و روشنم کنی مرسی
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام دوستان عزیز
نظرات همه دوستان خوندم و برام کمک کننده بود
حالا از سرافراز عزیز میخاهم اگر وقت کرد مشکل منو بخونه و نظرش بگه
من تقریبا مشکل خیلی از دوستان خوندم و همیشه از جوابای جالب سرافراز لذت بردم
خوشحال میشم نظرش را بشنوم متشکرم
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام دوستان عزیز
چند روز هست نمازم شروع کردم اما بعد چند روز دوباره یا یادم میره از نماز خوندن یا تنبلیم میاد
به نظرتون وقتی خسته میشم از نماز خوندن چیکار کنم
در ضمن رابطمون فعلا در صلحه و منم شدیدا دلم میخاد نماز بخونم تا در صلح باقی بماند ازشم پرسیدم چرا نماز میخونی؟ گفت
من اعتقاد دارم و شمام برای جلوگیری از تنش باید بخونی تا عادت کنی
اگر راهکاری یا مقاله ای در این زمینه دارین خوشحال میشم بفرستین برام
این سایت را خیلی دوست دارم چون در بدترین شرایط باعث تقویت روحیم شو و کمکم کرد
دوستتون دارم و از همتون متشکرم:72:
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
[align=justify]یکی از مسائلی که هست اینه که ما خدارو فقط در سمت قبله می بینیم نه در همه جا...! اگر انسان خدارو در همه جا ببینه اولا که کار ناشایستی نمیتونه بکنه ثانیا عاشق همه چیز میشه. درست مثل وقتیکه آدم شوق پیدا میکنه یه چیزی خلق کنه چون عشق داره. آدم باید از همه نعمت ها برخوردار بشه اصلا خدا دنیارو برای آدم خلق کرد. درسته ما یه سری تکالیف دنیوی داریم اما هدف دنیوی نباید داشته باشیم.
البته اینم به این معنی نیست که آدم باید دنیا و هرچی که توشه رهاکنه بلکه وقتی آدم دلبستگیشو متوجه یه عالم برتر کرد اونوقت از دنیا هم برخوردار میشه. اصلا کسایی از دنیا برخوردار میشن که دلبستگی ندارن وگرنه کسیکه دلبستگی داره باید مدام خون جگر بخوره! بخاطر پول ، بخاطر خونه، کم و زیاد، بالا و پایین و .... ! درواقع اونی که ادم باید رهاش کنه حُب ِ دنیاست نه خود دنیا. وگرنه این دنیا که مخلوق خداست.
ما تو زندگی دو نوع مقصود داریم. یکی مقصود بالذات و مقصود بالعَرَض! فرضا شما میخوای بری دانشگاه و عجله هم داری میدویی، یکی میرسه میپرسه چرا داری میدویی؟ شما میگی میخوام برسم به ماشین. دویدن مقصود بالعرضه، بعد میپرسن برای چی میخوای برسی به ماشین؟ میگی چون میخوام برم دانشگاه، ماشینم مقصود بالعرضه، بعد میپرسن برای چی میری دانشگاه؟ میگی چون میخوام درس بخونم، پس دانشگاه هم خودش مقصود بالعرضه، درس برای چی میخونی؟ چون میخوام باسواد بشم و همینطور الیه منتها ادامه پیدا میکنه ... هرکدوم از اینا مقصود بالعرض به حساب میاد برای مقصود بعدیشون. نماز هم همینه.
هدف ما از نمازخوندن چیه؟ که سطح ِ مقطع ِ خودمونو با خدا بیشتر کنیم. درواقع نمازخوندن مقصود نهائی نیست خداست که مقصود نهائی و مقصود بالذاته و نماز خوندن یه مقصود بالعرضه. شما باید به این باور برسی که نماز خوندن شما برای این نیست که به خواستگارت برسی! درواقع خدا نباید برای شما مقصود بالعرض بشه و خواستگارت مقصود بالذات، بلکه این خواستگار شما و اگر بسلامتی ازدواج کردید در آینده این همسر شماست که باید مقصود بالعرض بشه برای رسیدن به مقصود بالذات که خداوند هست. اینکه کسی یا عشق کسی واسطه بشه که ما به خداوند نزدیکتر بشیم بد نیست. اما خود ِ اون عشق نباید هدف این نزدیکی ما به خدا قرار بگیره که هدف باید همون خداوند باشه. وگرنه حتی بهشتم به کسیکه نخواد نمیدن.
نماز یه تکنولوژیه، یه ابزار ِ ، ابزار هم برای رسیدن به یه یار و یه مطلوبیه ... فرضا یه ماشین اختراع بشه که خیلی سریع السیر باشه، خب به چه دردی میخوره؟ به درد این میخوره که آدمو زود برسونه به کسیکه دوستش داره وگرنه اگه زود آدمو ببره به جهنم که ماشین خوبی نیست!
نماز هم یه تکنولوژیه رسیدن به خداست. تمام خوبی ها مقدماتیه... دوستی، تحصیل، ازدواج، نماز و ... اینا همه وقتی خوبه که مقدمه ی نزدیکی به هدفی باشه که براشون درنظر گرفته شده نماز باید خاصیت داشته باشه وگرنه تکرار مکررات کردن چه فایده داره!؟
اخیراً تو دانشگاه کمبریج یه کتابی چاپ شده که گفته دقت بکاررفته تو تقویم عمر خیام هشت هزاربار بیشتر از تقویم گری گوری بوده (که معروفترین تقویم اروپائیه). حیرت انگیزه که این دقت از کجا اومده!؟ اون موقع کسی این دقت رو نمیفهمیده، این بخاطر عشق عمرخیام بوده وگرنه کسی اصلا چنین دقتی رو تحویل نمیگرفته، مردم اصلا اون موقع انتظار چنین دقتی رو نداشتن، اصلا نمیفهمیدن چنین دقتی هم هست...! وقتی یه کسی میاد یه همچین تقویمی مینویسه بین چنین مردمی ، اون آدم فقط بخاطر عشق خودش میتونه اینهمه دقت کنه وگرنه بخاطر کسی نیست که اون دقت رو تحویل بگیره!
نفس انسان عاشقه یعنی خواهنده ست اما نمیدونه عاشق چی بشه بخاطر همین میاد از مراتب پائین شروع میکنه تا ... همه این خواستن ها مراتب نفس ماست، خواستنم بد نیست منتها مراتب پائینش خوب نیست. قرار نیست شما خدارو که در بالاترین مرتبه هست برای رسیدن به مراتب پایین تر بخواهی! بلکه باید مراتب پائین ترو بخوای درجهتی که به خدا منتهی بشه.
عبادتم این نیست که آدم جلوی خدا خم و راست بشه باید روح انسان در برابر خدا ساجد بشه. نماز فقط یه صورت از عبادته، این صورتها خوبه اما به شرطی که معنی و خاصیتی داشته باشه. و زمانی معنی پیدا میکنه که مطلوب ِ بالذات باشه (یعنی در طلب خدا باشه) نه مطلوب ِ بالعرض یا در طلب بنده ش.
شما باید خودت بخوای وگرنه نه حرفای بچه های این سایت و نه خواستگارت (البته جوابش به سوالت در مورد نماز خوندن قانع کننده نبود) بهر حال هیچکدوم تاوقتی شما نخوای اثری نداره. خواستن و باور چیزی نیست که کسی بتونه به کسی بده، چون خواهنده شمایی و دهنده فقط خداست.
خدا جایی ظهور پیدا میکنه که زن و مرد به وحدت برسن جائیکه دیگه حتی من و توئی هم نمی مونه چه برسه به زن ومرد. هرجا دوئی هست اونجا اصلا خدا نیست. خدا توی وحدت زن و شوهر تجلی پیدا میکنه.
شاید دیگران بتونن تا حدودی شناخت و معرفت شمارو به سمت خدا سوق بدن اما گوهر عشق و شوق به خداوند چیزی نیستش که شما خارج از وجودخودت دنبالش بگردی یا کسی بتونه اونو به شما بده،
جوهر ِ عشق از بدو بوجود اومدن آدم تو وجود همه گذاشته شده، این دنیا دنیای real نیست اینجا عالم virtual هست که تصویری از عالم دیگه ست تمام کارهای ما اینجا تمرینه برای عالم real . نماز خوندن یه تمرینه برای دنیای real که بهش منتقل میشی اگه آدم اینجا تمرین نکرده باشه اونجا با پروردگارش عشق بازی نمیتونه بکنه.
ما وقتی میخواهیم هزار تومن بدیم یه چیزی بخریم انقدر فکر میکنیم ببینیم آیا این می ارزه یا نه !؟ اما یه ربع میخواهیم از عمرمون وقت بزاریم برای خدایی که خلقمون کرده و بهمون عمر داده نمیتونیم ....!
در مورد خانواده هم من فکر میکنم وجود بزرگترها توی زندگی یه برکت و نعمت بزرگه درصورتیکه نخواد به دخالت توی زندگی مشترک زن و شوهر برسه. یعنی راهنمایی شون اگه باشه خوبه اما قدرت تصمیم گیری نباید ازشون گرفته بشه.[/align]
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
pk1365
ممنون از راهنمایت چشم توجه میکنم به صحبتات
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام:72:
ویدا جان نمازی که باعشق خونده بشه هیچ وقت از یاد نمی ره. بهتره قبل از اینکه عاشق اون پسر باشی عاشق خدا بشی. اون وقت می بینی که برای نماز خوندن منتظری.
هیچ وقت از خدای خودت خسته نشو. دوست داری خدا هم از تو خسته بشه.؟ بگه حالا ولش کن این بنده رو.!؟
جالب نیست درسته؟ خب تو هم خسته نشو از خدای خودت.
در مورد زندگی مستقل بستگی به روحیاتت داره اما نظر شخصی من اینه که یه خونه نزدیک خانوادش اما جدا ازشون خیلی بهتره تا توی یه خونه بودن.
در ضمن مخالف بودن خانواده رو هم بهش انتقال بده. پیش یه مشاور برین. برای تشکیل و شروع یک زندگی خیلی خیلی خوبه و راهنماییشون حتما براتون مفید خواهد بود. اصلا بذار مشاوری که باهردوتون صحبت میکنه نظر بده که شما به هم میاین یا نه!
موفق باشی:72:
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سیسیلی عزیزم
از توجه ات ممنونم
در مورد نماز این حس دارم که یا باید کاملا و مرتب بخونیمش یا اصلا نخونیم یک خط در میان نماز خوندن گناهش بیشتر از نخوندن هست فعلا تلاشم اینه مرتب بخونم
در مورد زندگی مستقل هم هنوز باهاش صحبت نکردم اما در مورد مشاور حتما انجامش میدم
هر موردی که به نظرت امد که بهش توجه کنم ممنون میشم گوشزدم کنی
تلاشم انتخابی از روی عقل و منطقه متشکرم ازت عزیزم:72:
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
خانم ویدا،
فکر می کنم خیلی مهم هست که آدم معنی فارسی تمام چیزهایی که سر نماز می گوید رو بلد باشه.
یعنی وقتی عربیش رو می گویید، به فارسیش هم فکر کنید.
این باعث می شود که بتوانید ارتباط بهتری برقرار کنید.
وگرنه یک سری جمله عربی می گویید و خودتون هم متوجه نیستید و کمی برای شما خسته کننده می شود.
و همینطور باید راجع به این مسائل فکر کنید که چرا تعظیم می کنید... چرا سجده می کنید...
در مقابل چه کسی دارید سجده می کنید. عظمت خدا رو دریابید و عشق او رو به خودتون. اون وقت هست که می بینید این سجده کردن در مقابل او چقدر شیرین می شود.
شاید هر کسی در ذهن خودش جور دیگری به نماز نگاه بکند. برای من رکوع یعنی تعظیم در مقابل خداوند و دستورات او. یعنی اطاعت!
ولی حالت سجده رو خیلی عرفانی تر می دانم. وقتی در مقابل کسی سجده کنی، یعنی تمام غرور خودت رو در مقابل او کنار می گذاری. یعنی می گویی من در برابر تو هیچ هستم. یعنی وجود خودت رو مدیون او می دانی.
و این خدا هست که از همه چیز برتر است. پس ما فقط باید به او سجده کنیم.
او پاک و منزه است و تنها او شایسته ی آن است که در مقابلش سر خود رو به زمین بگذاریم.
سُبْحانَ رَبّىَ الاَعْلَى وَبِحَمْدِهِ
این حالت سجده کردن باعث می شود انسان غرور خودش رو کنار بگذارد. باعث می شود عظمت خدا رو ببیند و همینطور محدودیت های خودش رو. و این مسئله بعد از یک مدت تاثیری بسیار مثبت در زندگی آدم می گذارد.
و مسئله ی دیگر این هست که نماز مثل یک نیروی بازدارنده از گناهان است. شما اگر با خلوص نیت نماز بخوانی، دیگر می بینی که نمی توانی سراغ یک سری از گناهان بروی. به خاطر اینکه با خودت فکر می کنی من اگر فلان کار رو بکنم، چطور رویم می شود که بعدش به نماز در مقابل خداوند بایستم؟!
اینها رو به خاطر این گفتم، چون خوشحال شدم که می خواهید نماز بخوانید.
با این حال در رابطه با ازدواج با این فرد، بهتر است با توجه به تفاوت هایی که در شما هست حتماً به مشاوره ازدواج هم بروید.
امیدوارم که نمازهای شما مورد قبول درگاه خداوند قرار بگیرد و امیدوارم خودش در این راه به شما کمک کند.
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
حمید عزیز
حرفات خیلی جالب بودن و حتما بهشون عمل میکنم
این چند روزه هم حس بهتری نسبت به خدا دارم و یه جورایی انگار وجودشو بیشتر حس میکنم
در اخر بازم متشکرم و کاش ایشون هم بجای شرط با زبانی مثل شما راهنمایی میکرد
موفق و نمازاتون قبول
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
با سلام به دوستان عزیز و ممنون از راهنمایی های قبلیتون
خاستم در جریان ادامه این رابطه قرارتون بدم بعد از اینکه شرط نماز قبول کردم رابطه خوب و عادی شد اما یک هفته پیش ازم خاست دو هفته هیچ کاری بهش نداشته باشمبعد دو هفته توضیح میده
خب من بی هیچ پیگیری علت قبول کردم الان یک هفته گذشته و هیچ اقدامی نکردم اما دیروز تا حالا فکری شدم که چرا این رفتارا انجام میده؟البته یه بار دیگم ازم ده روز خاست کاریش نداشته باشم که بعد توضیحش فوت پدرش بود دلیل موجهی داشت به این فکر میکنم البته من ادمی نیستم که خیلی بخام مزاحمش بشم اما خودش نبودنش را اعلام و بعد توضیح میده
حالا نظر شما از رفتار بعد قبول شرط نماز چی تفسیر میکنید؟
شاید بی سر وته نوشتم اما نیاز دارم فکرم سروسامون بدم
لطفا نظرتون بگین
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
دوستام عزیز لطفا نظرتون هر چی هست بهم بگید
یک روزه منتظر جوابم انگار کسی این تایپک را نخونده
بازم منتظرم هر چی میدونید بگید
-
RE: شرط نماز خواندن برای ادامه
سلام ویدا جان
من فکر نمیکنم این خواسته ایشون به شرط نماز خوندن مربوط بشه چون همونطور که گفتید قبلا هم از شما چنین چیزی خواستن. همه ما آدما گاهی اوقات نیاز داریم تنها باشیم و یه خلوت یک نفره و دور از دغدغه احتیاج داریم برای تصمیم گیری، فکرکردن یا ترمیم روحمون. فکرنمیکنم غیرطبیعی باشه.
شاید برای ایشون مشکلی پیش اومده...بهرحال شما با خصوصیات اخلاقی ایشون آشنایی دارید.
اگر خودشون گفتن براتون توضیح میدن فکرمیکنم صبر کنید تا این هفته هم بگذره و خودشون براتون توضیح بدن.
بنظرم بهترین کاری که شما الان میتونید انجام بدین اینه که هرگونه فکر و خیال و شک و تردید را از ذهنتون بیرون کنید. و شکاکیت را مبنای تفکرتون قرار ندین. ایشون به کمک و اعتماد شما احتیاج دارن پس همونجور که خودشون ازتون خواستن کمکش کنید.