-
چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
نگفتین میشه یه زندگی خورد شده رو وصله پینه زد؟فکر نمیکنم اما چون قول دادم به حرفتون گوش کنم باشه چشم.
لیلا جون تمام پستها رو از اول خوندم و نت برداشتم :
به خودت احترام بذار و رفتار جرات مندانه داشته باش.
واضح وغیر مبهم صحبت کن یعنی گفتگوی صریح اما مودبانه و محترمانه.
اعتباربخشی کردن.
روش xyz.
جلوگیری از تشدید(نیاز نیست همیشه در بحث کردن برنده شوید).
ذهن خوانی و تفسیر منفی ممنوع.
اجتناب کردن از بحث.
خواندن کتابهای نیمه تاریک از دبی فورد و رازهایی در مورد زنان و مردان.
تمرین تنفس انجام بده.
خونواده شوهرتو رها کن و اصلا برات مهم نباشند.(نمیدونم میتونم یا نه!)
خودت رو دوست داشته باش و به خودت برس.
قرار نیست به خاطر کارهایی که در گذشته انجام داده ایم خودمان را سرزنش کنیم.
گریه کردن جلوی شوهرت ممنوع.
فکر کردن به چیزهای مثبتی که داری مثله زیبایی سلامتی پدر و مادر،کار و از همه مهمتر خدا.
اولا سعی میکنم این مواردو در عمل انجام بدم و بهشون برسم و پیش یه روانپزشک هم حتما میرم و سعی میکنم اعتماد به نفسمو به دست بیارم. افسردگیمو از بین ببرم و شاد باشم. اما تا حدی که مربوط به خودم میشن.
اما در مورد چیزهایی که مربوط به خودم نیستن و یا فکر میکنم ضعیفم ،چی میشه؟ میشه راهنماییم کنین.
1.برای از بین بردن حساسیت و زودرنج بودنم چی کار کنم؟
2.واسه اینکه بقیه رو رها کنم و برام اصلا طرز تفکر و دیدگاهشون مهم نباشه.از اینکه میبینم بی منطقند به هم نریزم، باید چی کار کنم؟
3.(از همه مهمتر)از قیافه،طرز برخورد،از حرف زدن از صدا و از همه چیز شوهرم متنفرم!!!!:163:با این موضوع چطوری کنار بیام؟
4.با هرروشی که انتقاد کنم دعوا میشه چطوری انتقاد نکنم و تحمل کنم؟اصلا میشه همه چیو تحمل کرد و هیچی نگفت؟
5.با بدبینی و تفاسیر منفی ایشون چه برخوردی داشته باشم؟ از توضیح دادن و توجیه کردن خسته شدم.
6.وقتی میبینم نمیتونه مدیریت کنه،هرچی خونوادش بهمون بد میکنن اما اون بنده اوناست و منو زیر پاش له میکنه،براش مهم نیست اونا با من چه برخوردی دارند فقط توقع داره من جلو اونا سجده کنم! با وجود بی محلیاشون به من باهاشون رفت و آمد کنم! تیکه هاشونو جواب ندم! چی کار کنم؟ من حاضرم بمیرم اما مادر و خواهر اونو نبینم. حاضره جلو پدر و مادرش سجده کنه!!اونم چه پدر و مادری!!!!!!!! واقعا که حیف از کلمه مادر!!!!!!!!!!!
از طرفی اگه بعد از کلی دعوا و کتک خووردن هم باهاش نرم اونجا باز بعدا صد برابر تلافی میکنه و ابرومو میبره. با این تناقضات چی کار کنم؟(تنفر من و تلافی اون)
7.تحت تاثیر شدید اطرافیان و به خصوص مامانشه.من از این موضوع زجر میکشم. واسه این باید چه راهکاری داشته باشم؟
8.با روابط اجتماعی بسیار ضعیف و سکوت البته در جمع خونواده من و بی احترامیش به پدر و مادرم که میدونه خیلی واسم عزیزن از روی لجبازیش و حتی سلام نکردنش چی کار کنم؟ همیشه دوست داشتم با کسی زندگی کنم که مدیریت یک جمعو به دست میگیره و شاد وشنگوله و میگه و میخنده اما چی نصیبم شد؟:302:
9.با سرکوب کردن شدید عواطف و احساسات من و مسخره کردنم باید چی کار کنم؟ بهم میگه لوس بازی ممنوع.مردباش!!!!!
10.دوست داشتم طرفم مرد باشه،گاهی اوقات کوتاه بیاد گاهی از خود گذشتگی داشته باشه،نه اینکه سر هر موضوع کوچیکی گردن منو میگیره و فشار میده!!!!!!!!!!!!!!!!با کتک زدنش چی کار کنم؟ چطوری تهدیدش کنم؟
دیگه واسم هیچ شخصیتی باقی نذاشته .لهم کرده.:101::54:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینای عزیز
یه کم آروم تر
یه مدت فقط به خودت فکرکن
سعی کن خوش باشی
یه تنوع ایجاد کن توی زندگی ات
یه کم به خودت برس عزیزم
بعد راجع به اینها که نوشتی راحت ترمی شه فکر کرد و تصمیم گرفت...
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینا جان...خواهر گلی من!.... بنظرم لازمه حتمن پیش دکتر بری(یه دکتر خوب!)... شاید لازم شد یک کم داروی آرامش بخش مصرف کنی(بخاطر لرزش دست و تپش قلبت میگم البته به تشخیص دکتر)...بعدی که حالت سرجاش اومد بیا فکر کنیم که چیکار کنی.:46:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
باريك الله.:104: حالا شدين يك خانم خوب. منم تو اون تاپيك گفتم كه فقط بايد تغيير را از خودت شروع كني. حالا اگر حرف گوش كنيد، منم كمكتون مي كنم البته اگر نياز به كمك من داشتين.:325:
در ضمن اين را هم بگم كه شما ظاهرا داري ميگي كه من مي خوام تغيير كنم و رفتار ديگران برام مهم نباشه.:104: اينو تو قسمتي كه سبز كردي نوشتي. اما بعدش 10 تا سوال پرسيدي كه از سوال دوم باز هم داري مي پرسي كه در مورد فلان رفتار شوهرم يا خانواده اش چه كار كنم.:163: يعني چي؟ يعني اين كه شما يه تاپيك زدي به اسم اين كه مي خوام تغيير كنم. اما فقط اسم را عوض كردي و از همون اول باز داري روي رفتار بقيه مانور ميدي. :163:
اما اگر واقعا مي خواستي رفتار خودت را اصلاح كني، بايد اين جوري مي نوشتي: فرض كن كه من ميناچ هستم و مي خوام تغيير كنم. در اين صورت اين جوري مي نوشتم:
بچه ها من قول ميدم كه ديگه به رفتار خانواده شوهرم حساس نشم. قول ميدم كه درك كنم كه شوهرم نمي تونه هر روز بشينه و بين رفتار اونها و من قضاوت كنه و منو بغل كنه و ببوسه و بگه آره عزيزم اونها خيلي بدند و تو خيلي خوبي. مي خوام فقط و فقط روي دو چيز تمركز كنم. 80 درصد روي رفتار خودم و 20 درصد روي فيدبكي كه از شوهرم ميگيرم همين و بس. قول ميدم كه ديگه گريه نكنم. جلوي شوهرم نق نزنم و تازه مي خوام از اول شروع كنم و رفتارم با شوهرم را درست كنم. در ضمن قول ميدم كه در ازاي تغييرات زياد خودم فقط تغيير كمي از شوهرم انتظار داشته باشم. چون من يك زنم و مي دونم كه در مورد رابطه با همسر، من بايد سنگ زيرين آسياب باشم. در ضمن حتما به پزشك مراجعه مي كنم و در مورد مشكل رابطه زناشويي ام با همسرم هم قول ميدم كه پيگيري كنم و درست كنم. قول ميدم در مورد اضطراب و ... هم به پزشك مراجعه كنم.
باور كن راه حل تمام مشكلات شما همين چند خطيه كه من از طرف شما به بقيه قول دادم.:305: همين ها را اجرا كن. همه چي درست ميشه. :305: پس به جاي اين كه دوباره روي رفتار ديگران تمركز كني، همين هايي كه من نوشتم را خودت قول بده.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
آقای تسوکه عزیز در مورد عکس العملی که باید در مقابل رفتار دیگران داشته باشم پرسیدم.
این بازم به معنی تغییر رفتار خودمه، چون نمیتونیم کسی رو مجبور کنیم که بامااین طوری باید رفتارکنی:163: اما خودمون باید یاد داشته باشیم تا اینکه به قول آقایsci باعث تشدید و عکس العمل بدتری نشیم. منظورم فقط همین بود.
سرافراز جون مرسی که به فکرمی دیروز رفتم وقت گرفتم و حتما میرم.مطمئن باش عزیزم.
ولی از همه دوستان خوبم میخوام که در مورد سوالهای پست اولم کمکم کنند، ممنون میشم مثل همیشه.
آقای sci منتظر راهنماییهای خوب شما هم هستم.لطفا تنهام نذارین.:72:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان الان از نظر روحي ورواني يك مقدار شرايط خوبي نداري افسرده شدي اضطراب داري تغيير با اين شرايط امكانپذير نيست
اولين مرحله براي تغيير زندگيت اينه كه آرامشتو بدست بياري و به سلامت روح وروانت فكر كني .پس قبل از هركاري بايد به يك روانپزشك خوب مراجعه كني و از دارو استفاده كني معمولا داروهاي روان سه چهار هفته طول ميكشه تا اثر ش را ببيني .بعد از اين مرحله امادگي لازم را پيدا ميكني مثل زميني كه آماده س براي كاشت بذر روح وروانت امادس و ميتوني خيلي راحتتر تغيير كني
پيش نياز تغيير تو درمان اضطراب وافسردگيته . اين قضيه راجدي بگير.:305:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
از نظر روحی خیلی خوبم و با اینکه یک کلمه با همدیگه(با شوهرم) حرف نمیزنیم و کاری به همدیگه نداریم خیلی آرومم.
خدا رو شکر.
ممنون میشم تو سوالای پست اولم کمکم کنید.
خانوم دل،سرافراز،تسوکه
آقایSCI , لیلا خانوم و همه بچه های تالار
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا نوشته:
3.(از همه مهمتر)از قیافه،طرز برخورد،از حرف زدن از صدا و از همه چیز شوهرم متنفرم!!!!163با این موضوع چطوری کنار بیام؟
چرا متنفري؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آيا از اول متنفر بودي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه نه چي شد كه متنفر شدي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
آره لیلا جون از اول ازش خوشم نمیومد از صداش و از لاغری بیش از حدش اما حالا و بعد از این همه بحث و دعوا بیشتر باعث شده که از همدیگه بدمون بیاد. از طرز برخوردش و....
فکر نکن دارم بهانه میگیرم نه واقعا بدم میاد.
همیشه دوست داشتم شوهرم هیکلی و خوش تیپ باشه!!!!!
مطمئنا اونم حالا دیگه منو دوست نداره و از یه چیزای من بدش میاد.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
ببخشين كه مي پرسم ولي خيلي برام سواله؟
مي شه بپرسم پس چرا باهاش ازدواج كردي؟ چه فشاري پشت سرت بود كه تو را مجبور به اين كار كرد؟
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
خواستگارهای دیگه ای که داشتم و اصلا دوسشون نداشتم.
فشار خانوادم (نه برای این شخص کلا برای ازدواج من)
و از همه مهمتر مدرک تحصیلی ایشون باعث شد جو بگیره منو !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ملاکهای اشتباهی که داشتم.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
ببين مينا منم قبل ازدواجم فكر مي كردم ظاهر خيلي مهمه. مي شه گفت يكي از معيارهاي خيلي مهم ام براي ازدواج ظاهر بود. من مثل تو رفتار نكردم. بلكه با كسي ازدواج كردم كه كاملا از لحاظ ظاهري با معيارهاي من جور در مي اومد. (يك بابا لنگ دراز واقعي:311:)
ولي الان كه 1.5 از ازدواجمون گذشته مي بينم كه ديگه ظاهرش اصلا برام مهم نيست.
شايد دلم مي خواست به جاي ظاهر و قد و هيكل يك چيزهاي ديگه داشت (مثل هنر مديريت در زندگي مشترك)
مي دوني به نظر من ظاهر فقط شب عروسي مهمه كه با همسرت وارد تالار مي شي.از اون به بعدش ديگه تو مي موني و اخلاق و منش و مردونگي شوهرت.:305:
شعار نمي دم به عنوان كسي كه بهش رسيدم فقط دارم نظرم را ميگم.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
شوهر من قد بلنده اما بینهایت لاغره.
آره قبول دارم اگه منش و اخلاق طرفت خوب باشه هرچقدر هم که زشت باشه بازم دوسش داری و همه زشتیهاشو خوشگلی میبینی(عاشق این طور دوست داشتنا و عشقام) اما برعکسشم هست وای به حال روزی که دو نفر از هم بدشون بیاد دیگه قشنگیهای طرف رو هم زشتی میبینن.
حالا شوهر ما که نه اخلاق داره نه خوش تیپی نه صدا ونه هیچی فقط یه مدرک داره که واسه من بیفتم تو چاه کافی بود!!!!!!!
:311:
آقای SCI خوبین؟ چرا نیومدین تالار امروز؟
از دستمون فرار کردین؟
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
كلي برات تايپ كردم برق ها رفت.
الان يك كاري برام پيش اومد دوباره مي يام:43:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
دیشب من شاممو خوردم و میزو جمع کردم اما واسه اونم تو آشپزخونه غذا گذاشته بودم.
اومد نون پنیر خورد و به شامی که من درست کرده بودم دست نزد!!!!
منم واسش نهار درست نکردم.
یه کم بهش رحمم میاد چون هرسه وعده داره نون پنیر میخوره!! اما به خاطر غرور زیادش چیزی نمیگه منم سعی میکنم بی خیال باشم.
من که این دفه اصلا قصد کوتاه اومدن ندارم و چون بهم بی احترامی کرده حتی اگه هزارسال طول بکشه منتشو نمیکشم اما اونم خیلی مغروره و تا حالا یک بار هم نشده کوتاه بیاد حتی وقتی مقصره و همیشه من سر صحبتو باز کردم و در بدترین شرایط هم غذاشو درست میکردم. حالا این دفه باید چی کار کنم؟
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
سلام
محبته که محبت میاره بی تفاوتی هم بی تفاوتی میاره
مینا جان اگه می خوای زندگیتو تغییر بدی نباید اینقدر بگی از همسرت متنفری وقتی اینقدر این کلمه رو تکرار می کنی چه طور می تونی زندگیتو تغییر بدی!!!!!!!!!!!!!!
در ضمن قبل ازدواج زمان فکر کردن در مورد قیافه همسرت بود نه حالا که اون همسرته
به انتخاب خودت احترام بذار
و همه چیزو بپذیر
تا بتونی خودت و این زندگی رو نجات بدی و به آرامش در کنار همسرت برسی
مطمئن باش اگه تو داری اینقدر ناراحتی می کشی اونم قد تو داره ناراحتی می کشه
به دید یک انسانی که در کنارته و نیاز به محبت تو به عنوان یه همسر داره بهش نگاه کن و وجود اونو بپذیر
ماها گاهی دلمون برای آدمایی که حتی نمی شناسیمشون هم می سوزه چه برسه به همسرمون که حالا دیگه اون محرمترین و نزدیکترین کس به توئه
سعی کن دوستش داشته باشی حتی به خاطره کلمه همسر که روشه تا بتونی باهاش ارتباط برقرار کنی
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
ممنونم اقلیما جون:104: اما میترسم کمترین محبتی حتی از روی ترحم واسش پاداش محسوب شه.
دیگه نمیخوام خودمو کوچیک کنم پیشش.
نمیدونم!!!!!!!
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
عادی باش
خودت باش
همونی که هستی و دلت میگه باید باشی باش
دفتر زندگی گذشته ی تو باهمه تلخی اش به پایان رسیده
حالا تو یه دفتر جدید برداشتی که می خوای خوب توش بنویسی
مطمئن باش اگه اون اشتباه کرده و باعث شده زندگیتون به اینجا برسه تو بیشتر اشتباه کردی و اینو بپذیر
تو خونه عادی و صبور باش نه عصبی و اخمو
کارا و روال های عادیه زندگیتو انجام بده
به خونه و زندگی و خودت برس
سعی کن یه تغییر اساسی تو ظاهر خونه و خودت بدی مطمئن باش هم رو تو و هم رو همسرت تاثیرگذاره
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
در مورد سوالاتت هم جواب من اينه: بي خيال بقيه باش. مي پرسي كه با رفتار ديگران چه كنم و چطور بي خيال باشه؟ جواب اينه كه خيالت نباشه.:305: ديگران اون قدرها هم مهم نيستند. ميگي شوهرم عشقولانه نيست چي كار كنم؟ فعلا انتظار يه نگاه محبت آميز را هم نداشته باش.:305: ميگي بنده ي پدر و مادرشه چي كار كنم؟ خب چي كارش داري؟ دلش مي خواد به اونها خيلي احترام بگذاره. :324:
مشكل شما اينه كه مي خواي همه چيز را با هم درست كني. هنوز خودت يه تكون درست و حسابي به خودت ندادي، مي خواي همه چيز درست شه. گفتم كه در بهترين شرايط ممكنه كه شما در ازاي هر 10 قدم كه به سمت شوهرت برداري، او دو قدم به سمتت برداره. بايد راضي باشي. پدر و مادرش هم كه ممكنه اصلا تو رو تحويل نگيرند. بازم بايد فعلا بي خيال شي. :163:
فعلا فقط روي خودت كار كن. چرا هنوز هيچي تغيير نكردي انتظار دستمزد داري؟ چرا رفتارت يه ذره عوض نشده مي خواي شوهرت بشه مرد روياهات.:324: يه ذره به قضيه منصفانه نكاه كني ميبيني كه شما هنوز چندان قدمي به سمت شوهرت برنداشتي كه اون بخواد به سمتت بياد.
اصلا به نظر من مياد كه شما نمي توني روي تغيير رفتارت برنامه ريزي كني،:163: حالا كه اين طوره، من از بچه هاي تالار كمك ميگيرم و برات برنامه درست ميكنم. شما هم خارج از اون عمل كردي نكردي هان. من برنامه را مي نويسم، دوستان نظر بديد، اگر به نظرتون درست بود ميريم وارد فاز اجرا ميشيم.
اينم برنامه پيشنهادي من:
فصل اول: تغيير:
الان وسط شهريور 90 است. قراره تا آخر اين ماه ميناچ پيش دكتر بره و براي اضطرابش دارو مصرف كنه. در ضمن دنبال چند جلسه مشاوره براي درمان مشكل زناشويي اش ميگرده. تا آخر مهرماه بايد چند جلسه مشاوره براي مشكل زناشويي ات رفته باشي. در طي فصل پاييز (يعني كل مهر و آبان و آذر) فقط مي خواهيم اين 3 ايراد را رفع كني: گريه كردن. سردمزاجي. سوال پيچ كردن. در طي فصل پاييز به هيچ چيزي جز اين 3 تا فكر نميكني. انتظار تغيير در رفتار شوهرت را هم نداري. در انتهاي پاييز اگر اين 3 تا درست شد و ما از كارت راضي بوديم، ميريم سراغ ادامه برنامه و گرنه كه مردود ميشي و برنامه دوباره از سر گرفته ميشه.:305:
ادامه برنامه اينه:
فصل دوم: پايداري در تغيير:
در فصل زمستان، روابط با شوهرت گرم تر شده. مشكل سردمزاجي ات حل شده. گريه نمي كني و سوال هاي الكي و گيردادن هاي الكيو كجا ميري و كي ميري و مياي و ... را ترك كردي. شوهرت خوشحاله كه حالا زنش هستي و مجبور نيست مثل خواهرش بهت نگاه كنه.:305: ميدونه كه مجبور نيست كه غر زدنت را تحمل كنه و ... حالا شوهرت كمي آروم ميشه و از اين تغييرات خوشحاله. تو دلش ميگه: اي بابا مثل اين كه اوضاع داره كمي بهتر ميشه.
فصل سوم: باز هم پايداري و كمي انتظار
در فصل بهار سال 91 شما كلي زحت كشيدي و حالا قراره كمي هم از شوهرت انتظار محبت و عشقولانه بودن و ... داشته باشي.:227: توي اون فصل روي تكنيك هايي كار مي كنيم كه بهت كمك كنيم تا با روش هاي زنانه كاري كني كه شوهرت عشقولانه باشه.
فصل چهارم: ثبات شخصيت ميناچ و تصميم براي تغييرات بيشتر:
تو فصل تابستان 91 قراره روي بقيه اشكالات كار كني و شوهرت هم باهات مهربون شده.
فصل پنجم: تغيير رفتار با ديگران:
تو فصل پاييز 91 قراره كه روي رفتار با مادر شوهر و خواهر شوهر و .. كار كنيم.
فصل ششم: ثبات شخصيت
تو زمستان 91 ديگه به نظر ميرسه اگر شما خانم حرف گوش كني باشي اوضاع درست شده باشه.
فصل هفتم: فصل آرامش و عشق:
تو فصل بهار 92 مي توني خوشحال باشي كه اون همه فشار و ترس و ... تموم شد و حالا مي توني طعم واقعي عشق با همسرت را بچشي.
خب اين برنامه براي دو سال ديگه ي شما نوشتم. كلي فكر كردم. حالا دوستان نظر بديد تا اگر ايرادي داره درستش كنيم و بديم به خانم ميناچ براي انجام دادن. ميناچ، خودتون هم اگر ايرادي ميبينيد بگين.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینا جون واقعا ما زنا قشر بیچاره ی جامعه هستیم
تاپیک منو بخون اگه چیزی به ذهنت میرسه بگو
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینا خواهر خوبم،
مواردی رو که ذکر کردید و در پست اول به رنگ سبز نوشتید رو اجرائی کنید. هر چه سریعتر
ببینید همه ادمها واقعا انطور نیستند که ما دوست داریم باشن... خیلی ها با اون چیزی که در ارزوهای ماست فاصله دارند
زن و مردی که باهاشون زندگی می کنیم هم از این قواعد مستثنی نیستند
هر کسی نقاط مثبت و نقاط منفی داره... شاید مردی از نظر زیبایی ایده ال باشه ولی نشه باهاش زندگی کرد یا بر عکس..
خانوم دکتر عزیز... همه چیز در دنیای صفر و یک خلاصه نمی شه.. باید گاهی تعادلی رو در ذهن ایجاد کنیم و در اون تعادل پایدار بمونیم
جواب جدیدی برای شما ندارم تا زمانیکه اون مطالب سبز رنگ که در پست اول نوشتید که البته احتیاج به صبر و شکیبایی داره رو اجرا کنید
سوالی بود بپرسید... و این رو بدونید همیشه ساختن زمان بیشتری می بره تا خراب کردن... پس همیشه نمی شه از دکمه دیلیت همه جا استفاده کرد... بعضی وقتها جایگزینی یه رفتار ساده و نهادینه کردن اون تو زندگی زمان زیاد ، صبر و مهارت می خواد
پس خواهشا نا امید نشید
شما فقط رفتار جرات مندانه رو از بین همه راهکارها درست انجام بدید .. سعادتمند ترین زنها خواهید بود
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
تسوکه جان از اینکه واسم وقت گذاشتی ممنونم.مرسی.:72:
قبول دارم که اول از همه باید از خودم شروع کنم. بعد از اون رو رابطه دونفرمون وبه قول شما اون وقت انتظار بازخورد مناسبو داشته باشم و بعد روی رابطه با خونواده ها.
من میتونم بین خودمون به خودم بگم چند وقتی به رفتارهای شوهرت کار نداشته باش سعی کن خودتتو درست کنی،سعی کن رفتار خودت درست باشه حتی اگه اون اشتباه کرد.(هر چند که خیلی سخته و ممکنه آدم با دیدن رفتارهای اشتباهی که از طرف مقابلش میبینه کم بیاره و خسته شه. احساس کسی که تنهایی داره پارو میزنه تا قایق زندگیش جلو بره)
اما نمیشه رفتار وکارهای دیگران رو هم تو این مدت معلق کرد.هیچ رابطه ای هیچ کس با ما نداشته باشه ، ما هم همین طور!!میشه؟؟؟؟ مثلا من بی خیال کارهای خونوادش میشم اما اون که بی خیال نمیشه، میاد پیله میکنه که باید بریم فلان مهمونی یا بیابریم خونه مامانم.یا یه مهمونی مهمو میگه نمیام خودت برو!!!یا حتی تولد مامان جونشه!!!!! محاله که بتونم برم.تازه چون فرض محال محال نیست فرض میکنم برم!!!!رفتارهای اونا تمام تاثیر این قرصها و همه توصیه ها رو نابود میکنه.به خدا نمیتونم تحمل کنم.حالا رفتارهای اونا هم به جهنم رفتارهای خود شوهرم پیش اونا!!!!واااااااااااااااااا ااای نه!!!!!!!!!!!!نه!(فکر کنم لیلا خوب میدونه چی میگم).
یا از همه مهمتر بی احترامی که به مهمونامون میکنه.مثلا مهمون داریم میشینه سریال میذاره یا بغض میکنه و میره تو حالت سایلنت یه کلمه حرف نمیزنه و یا در جواب سوالات اونا میگه نمیدونم حوصله دارینا!!!!!!!!!!!!!! یاا وقتی از فامیلای خودش بیان قهقه ی خنده هاش..................این تناقض ها خیلی واسم سخته. یه ذره درکم کنید لطفا.
شاید بشه بی خیال شد و غصه نخورد اما رو رفتارت باهاش خیلی تاثیر میذاره. دلت نمیاد بهش کوچکترین محبت و ترحمی داشته باشی،بداخلاق میشی.
خلاصه منظورم اینه اولا: نمیشه کاملا به صورت سری جلو رفت نه حالا بگم موازیها نه تو رو خدا آقای تسوکه دعوام نکن اما قبول کن بعضی جاها یه خورده اورلپ باید جلو رفت.:72:
و ثانیا :زمانهایی رو که گذاشتید خیلی طولانیه لطفا جای فصل، ماه رو رفرنس بزارین.
بازم ازتون ممنونم.:316:
الان واسه شب جمعه مهمون داریم خیلی میترسم که بی احترامی کنه. دوست ندارم بهش بگم برو میوه شیرینی بخر.دوست ندارم اصلا منتشو بکشم،باهاش حرف بزنم.....
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان من اين مدتي كه دارم روي خودم و زندگيم كار مي كنم همه چيز را گذاشتم كنار. خانواده خودم و خانواده اون را. اين را به مهدي هم گفتم. گفتم: مي خوام خودم و زندگيم را بسازم. اگه ديدم مي تونم با بقيه هم رفت و آمد مي كنم.
راستش منم اول مثل شما و خيلي هاي ديگه فكر مي كردم ولي بعدا ديدم خودم و زندگيم و خوشبختيم و آرامشم تو تمام روزهاي سال خيلي مهمتر شركت توي چند تا مهموني و چند تا مهموني دادن (حداكثر چند روز در سال) هست.
مطمئن باش خانوادت هم خوشبختي و آرامش شما براشون خيلي مهمتر از چند تا مهموني دادن و مهموني رفتن هست براشون.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
من با نظر لیلا موافقم
منم حدود چهار ماه با هیچ کس رفت و آمد نکردم اگه میگم هیچ کس واقعا هیچ کس بود حتی پدر و مادرم
گاهی حدود 2 الی 3 بار فقط مامانمو دیدم اونم بدون اینکه همسرم بفهمه همسرم هم مثل من بود سعی کردیم بیشتر وقتمونو باهم بگذرونیم
نتیجه ی خوبی هم گرفتم
مینا جان وقتی شما دوتا هنوز با خودتون کنار نیومدید چه طور انتظار دارید با دیگران بتونید کنار بیاین
رابطه زناشوییتون فکر کنم خیلی خیلی ضعیف باشه؟!
می دونی خیلی خیلی این مسئله مهمه
در ضمن عامل اتصال خانواده تو با همسرت تو هستی وقتی اون این همه با تو مشکل داره پس توقعی نداشته باش با خانواده ات بر خورد خوبی داشته باشه و منطق اینو میگه
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان مگه تصميم نگرفتي تغيير كني ولي بازم حرفاي قبليتو ميزني( به خانواده من توجه نميكنه با خانواده خودش گرم وصميميه و.... )
تو فعلن بايد رورفتارات كاركني تو بايد تغيير كني تا اونم تغيير كنه واوني بشه كه توميخاي
با نظر ليلا واقليما موافقم چرا اينقدر نقش خانواده هاتونو تو زندگيت بزرگ كردي .شما دونفر داريدبا هم زندگي ميكنيد تو اونا را خيلي هاي لايت كردي .خيلي به اين مساله گير دادي (ببخشيد)
رفتن چند تا مهموني يا ممهوني دادن چقدر مهمه كه اينقدر فكر وذهنتو درگيرش كردي .رفتار شوهرتو با خانوادت زير ذره بين قرار دادي .شايد رفتاراون به خاطر حسايسيت زياد توست شايد از روي لجبازي با توباشه پس گير دادن به اين مساله وحساسيت تو بدتر ش ميكنه.
من از روي تجربه نظر شخصيم راميگم رفتاراون باخانوادت برات مهم نباشه توحساسيتو كم كني به مرور زمان اون رفتارش خوبومتعادل ميشه.
براي يك مدت هم كه شده ذهنتو از اين فكر وخيالها خانوادش ، خانوادم خالي كن .روي آرامش خودت وبهبود رابطتون كاركن
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان فعلا فقط روانپزشك يا روانشناس (براي لرزش دست و تپش قلب و ....................) و دكتر زنان و مشاور سكس تراپي براي مشكل زناشويي ات. فقط روي همين دو مورد تمركز كن.:305:
زود برو و بيا بهمون نتيجه را بگو. ما منتظريم. :162:
شما تا اين دو تا مشكل را حل نكني هيچ كدوم از مشكلاتت حل نمي شه.:305:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
البته در حالت عادی تپش قلب ندارم . جدیدا لرزش دستمم همین طور، در حالت عادی خوبم.
اما یه خبر خوش دارم
.
.
.
نمیدونم چرا به شوهرم زنگ زدم، واقعا نمیدونم چون الان چند روزه کاری به کار هم نداریم حتی حرف نمیزنیم حتی غذا درست نمیکنم و......اما زنگ زدم!!!!!!گفتم میای باهم بریم پیش دکتر فلانی(روانپزشک).من واسه امروز وقت گرفتم!! اولش گفت نه امروز وقت ندارم واینا ولی من خیلی محکم گفتم خیلخوب واسه فردا وقت میگیرم ،هیچی مهمتر از این نیست، که گفت باشه خیلخوب واسه فردا وقتمو تنظیم میکنم.
خودمم تعجب کردم!!!!
به نظرتون من قبل از اینکه هردومون باهم بریم یک جلسه خودم تنهایی برم بهتر نیست؟ یا اینکه نه؟ هردو با هم بریم؟
یه جورایی با این دکتر آشنام میتونم دوتا وقت بگیرم.
(چقدم ویزیتاشون گرونه! خوش به حالشون چقدر پولدارنا!)
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
به نظرم فردا را كه شوهرت ok داده را باهم بريد اگه لازم باشه دكتر خودش از يكي از شما مي خواد كه بيرون بريد و تك تك باهاتون حرف مي زنه.
كاش پيش يك دكتر غريبه مي رفتي كه شما را نشناسه و بتوني خيييييييييييييييييييييييي يييييلي راحت تمام مشكلاتت را بهش بگي.
در مورد مشكل زناشويي تون حتما حتما حتما با دكتر حرف بزن.
اصلا فكر پول ويزيت دكتر را نكن. زندگي ات خيلي ارزشمند تر از اين حرفاست.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
نه میتونم حرفامو بزنم لیلاجون.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
خيلي خوشحال شدم. :46:
از اين به بعد ديگه مينا قراره هر روز خبرهاي خوب بهمون بده.:43:
مينا جون تمام سعي ات را بكن شوهرت از جلسات مشاوره زده نشه و ادامه بده. يك جورايي غير محسوس (با دادن پاداش هاي غير محسوس مثل خوب شدن اخلاق ات و رابطه زناشويي تون) غير مستقيم به ادامه جلسات مشاوره تشويق اش كن.:305:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
این یعنی اونم می خواد این وضع درست شه
این یعنی هنوزم تو و زندگیش براش مهمه:72:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
لیلا جون مشاوره نیستا دکتر روانپزشکه.
اصلا دکترای روانپزشک میذارن دو نفر همزمان با هم برن و صحبتاشونو بکنن، فکر نمیکنما!!!!!!!!!!!
چون به نظر من شوهرمم افسردگی داره،همیشه یه لباسو میپوشه ، زود داغ میکنه و عصبی میشه و بهت میپره!!
زیاد حوصله نداره.ناراحته. حرف نمیزنه و ...........
نمیدونم میشه کسایی که رفتن راهنمایی کنند.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
من مشاوره زياد رفتم ولي تا حالا روانپزشك نرفتم. نمي دونم مي توني زنگ بزني از منشي اش يا خودش سوال كني و بپرسي كه چيكار بايد بكني و چطوري بريد.
فقط تمام تلاشت را بكن كه جلسه اول تو ذوق شوهرت نخوره و زده نشه تا جلسات را ادامه بده. اين خيلي مهمه مينا جان. بايد ادامه بديد.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
سلام دوست خوبم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
1.برای از بین بردن حساسیت و زودرنج بودنم چی کار کنم؟
از مرکزیت عالم خارج شین. مطمئن باشید هیچگاه هیچ کس قصد رنجاندن شما رو نداره. هر شخصی فقط آنچه که تصور میکنه از نظر خودش صحیحه به زبان میاره و هیچ کس از حرف ها یا کارهاش منظور سوء ای نداره.
2.واسه اینکه بقیه رو رها کنم و برام اصلا طرز تفکر و دیدگاهشون مهم نباشه.از اینکه میبینم بی منطقند به هم نریزم، باید چی کار کنم؟
برای این کار بهتره هم به خودتون و هم به دیگران حق بدین. قرار نیست همه ی مردم با ما موافق و هم عقیده باشن و همه ی امور هم به دلخواه ما پیش بره. هر شخصیت مستقل یک اندیشه ی مستقل داره. پس در جهت تقویت منطقتون کوشا باشید تا عاقلانه تر با اندیشه ها برخورد کنید. همیشه به نظریات مختلف گوش بدین. آنچه به نظرتون عاقلانه و صحیحه بپذیرید، در غیر این صورت با عزت نفس تمام رد کنید.نظر هر کس برای خودش محترمه. (زیاد با دیگران، خصوصا افراد بی منطق بحث نکنید، چون جز رنجش خاطر هیچ چیز در پی نخواهد داشت)
3.(از همه مهمتر)از قیافه،طرز برخورد،از حرف زدن از صدا و از همه چیز شوهرم متنفرم!!!!:163:با این موضوع چطوری کنار بیام؟
این به خاطر رنجش ها و نگاه غیر عادلانه ی شما نسبت به اوست. منظورم از نگاه غیر عادلانه اینه که شما بر بدی های او زوم میکنی، اما چشمت رو بر تمام خوبی ها و زیبایی های او میبندی. اگر مدتی کنترل آرامش منزل رو به عهده بگیرید، کم کم به او امیدوار خواهد شد.
4.با هرروشی که انتقاد کنم دعوا میشه چطوری انتقاد نکنم و تحمل کنم؟اصلا میشه همه چیو تحمل کرد و هیچی نگفت؟
کی گفته انتقاد نکنید؟ انتقاد کنید، اما به روش صحیح و در موقعیت مناسب. هنگامی که همسرتون خسته و کلافه نیست و در حالت نرمال روحیه و کمی به هم احساس نزدیکی میکنید، با زیرکی انتقاد کنید که جنبه ی تحمیل هم نداشته باشه. همچنین او رو سرزنش نکنید. بلکه عملش رو نقد کنید.
مثال:
انتقاد منفی: تو اصلا به من اهمیت نمیدی.
انتقاد مثبت: تو این شرایط به توجه بیشتری نیاز دارم. خواهش میکنم بیشتر بهم توجه کن.
انتقاد منفی: تو عصبی هستی.
انتقاد مثبت: میونم گاهی وقتا غیر ارادی از دستم عصبی میشی، ازت معذرت میخوام اما عصبانیت هیچ چیزو درست نمی کنه.
5.با بدبینی و تفاسیر منفی ایشون چه برخوردی داشته باشم؟ از توضیح دادن و توجیه کردن خسته شدم.
احساس خودتون رو به طور معقول و سیاستمندانه بیان کنید.
این چرخه رو به کار ببرید:
1. بیان ناراحتی
2. بیان رنجش.
3. بیان ترس
4. معذرت خواهی
5. خواسته ها.
6. تشکر و قدر دانی.
مثال:
من از برداشت اشتباه تو ناراحت شدم. رنجیدم از اینکه گفتی.... . میترسم این برداشت اشتباه، بین ما کدورت ایجاد کنه. معذرت میخوام این حرف رو میزنم، اما انتظار دارم عادلانه تر نسبت به من قضاوت کنی. ممنون میشم ازت.
6.وقتی میبینم نمیتونه مدیریت کنه،هرچی خونوادش بهمون بد میکنن اما اون بنده اوناست و منو زیر پاش له میکنه،براش مهم نیست اونا با من چه برخوردی دارند فقط توقع داره من جلو اونا سجده کنم! با وجود بی محلیاشون به من باهاشون رفت و آمد کنم! تیکه هاشونو جواب ندم! چی کار کنم؟ من حاضرم بمیرم اما مادر و خواهر اونو نبینم. حاضره جلو پدر و مادرش سجده کنه!!اونم چه پدر و مادری!!!!!!!! واقعا که حیف از کلمه مادر!!!!!!!!!!!
از طرفی اگه بعد از کلی دعوا و کتک خووردن هم باهاش نرم اونجا باز بعدا صد برابر تلافی میکنه و ابرومو میبره. با این تناقضات چی کار کنم؟(تنفر من و تلافی اون)
7.تحت تاثیر شدید اطرافیان و به خصوص مامانشه.من از این موضوع زجر میکشم. واسه این باید چه راهکاری داشته باشم؟
جواب 6 و 7: هر شخصی در تصمیم گیری در این که چیکار کنه مختاره. شما حق نداری او رو مجبور به کاری کنی. پس همسرت رو هنرمندانه جذب کن. هر شخصی به همانجایی جذب میشه، که نیازهای عاطفی او پاسخ گفته میشه و با او آزادانه برخورد میشه.
8.با روابط اجتماعی بسیار ضعیف و سکوت البته در جمع خونواده من و بی احترامیش به پدر و مادرم که میدونه خیلی واسم عزیزن از روی لجبازیش و حتی سلام نکردنش چی کار کنم؟ همیشه دوست داشتم با کسی زندگی کنم که مدیریت یک جمعو به دست میگیره و شاد وشنگوله و میگه و میخنده اما چی نصیبم شد؟:302:
او رو با انتظاراتت مقایسه نکن. بلکه همانطور که هست بپذیر. اونوقت سعی کن با الگو برداری، انتقاد به جا، تشویق و ترغیب، محبت و جذب، از او ضعف گیری کنی.
9.با سرکوب کردن شدید عواطف و احساسات من و مسخره کردنم باید چی کار کنم؟ بهم میگه لوس بازی ممنوع.مردباش!!!!!
احساست رو به نوعی که در پاسخ به سوال 5 گفتم بروز بده. همچنین همانطور که در پاسخ به 2 گفتم، با عزت نفس، انتقاد به جا رو بپذیر و انتقاد نابه جا رو رد کن.
10.دوست داشتم طرفم مرد باشه،گاهی اوقات کوتاه بیاد گاهی از خود گذشتگی داشته باشه،نه اینکه سر هر موضوع کوچیکی گردن منو میگیره و فشار میده!!!!!!!!!!!!!!!!با کتک زدنش چی کار کنم؟ چطوری تهدیدش کنم؟
با اقتدار با او برخورد کن، اما تهدیدش نکن.
دیگه واسم هیچ شخصیتی باقی نذاشته .لهم کرده.:101::54:
من هرچه لازم بود و از دید خودم صحیح میدونستم گفتم. نوشتنش برای من زمان زیادی برد. حالا فکر کنید شما که بخواین عملیش کنید چقدر زمان میبره. پس توصیه میکنم صبور باشید و یه مدت این وضع رو تحمل کنید، تا به نتیجه مطلوب برسید.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
شب بارونی عزیزم مرسی که زحمت کشیدی .ممنونم.
همه حرفاتونو قبول دارم فقط در یک مورد که گفتین: پس همسرت رو هنرمندانه جذب کن. هر شخصی به همانجایی جذب میشه، که نیازهای عاطفی او پاسخ گفته میشه و با او آزادانه برخورد میشه. زیاد متوجه نشدم!!!!!
آخه رفتار مامانشم اصلا با اون خوب نیست،تازه به نظر من اگه مامانش به من هم بی احترامی کنه در اصل داره به اون بی احترامی میذاره.
هیچ وقت مدافع من نیست.حتی زمانی که حقو کاملا به من میده میگه: تو در مقابل بدی اونا خوبی کن هرچند اونا هیچ منظوری نداشتن تو داری تفسیر میکنی!!!!
هر وقت بگه باید پاشم باهاش برم خونشون(اگه نرم دعواس و کتک) در حالی که میدونه چقدر اونا بد برخورد میکنند و چقدر من اذیت میشم.تو اونجا به هیچ وجه نیازهای عاطفیمون براورده که نمیشه هزار تا دعوا هم درست میشه!
راههای جذب کردنو هم زیاد بلد نیستم.(نمیتونم به کسی محبت کنم که به خاطر دفاع از کارهای زشت مامانش به من سیلی میزنه!!!!!!!!!!!!)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
یکی جنسی یکی شنوایی یکی لمسی اخه این مثل چوبه هیچ جوری جذب نمیشه چرا فقط یه جوری جذب میشه من عین یه احمق رفتار کنم هرچی میخواد همون باشه نیازهای اون برطرف شه منم که مهم نیستم . چه جوری تو زندگی واقعی باهاش ازادانه برخورد کنم ؟؟
:104::104::104:
در مورد رفتار قاطعانه بدون تهدید هم اگه میشه یک کم توضیح بدین واسم.
بازم ممنونم.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
اصلا دکترای روانپزشک میذارن دو نفر همزمان با هم برن و صحبتاشونو بکنن، فکر نمیکنما!!!!!!!!!!!
نمیدونم میشه کسایی که رفتن راهنمایی کنند.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
ممنونم دوست خوبم.
باید این نکته رو عنوان کنم که خون، خون رو جذب میکنه. به هر حال اون مادرشه. حتی وجودش برگرفته و مدیون اوست.
شما هم سعی نکنید اون رو از مادرش دور کنید. هیچ مادری بد فرزندش رو نمیخواد. فقط با محبت به همسرتون بهش موقعیت بدین تا بتونه حق انتخاب بیشتری داشته باشه. همین.
در مورد برخورد قاطعانه، قبل از هر چیز بهتره با او به هنگام عصبانیتش بحث نکنید که کار به برخورد فیزیکی نکشه. اگر برخورد فیزیکی داشتن، بدون ترس یا ابراز پشیمانی و به دور از برخورد متقابل و بد دهنی و ناسزا، مقاومت کنید. بهتره در این هنگام سکوت کنید و اگر دست دراز کردند ، دستشون رو بگیرید و اجازه ندین برخورد داشته باشن. باید اقتدار شما رو ببینند.
در مورد روانپزشک باید بگم، بهتره قبلش همراه با هم به یه مشاور مراجعه کنید. معمولا اونها خودشون معرف شما به روانپزشک خواهند بود و برای رفتن نزد روانپزشک همراهی و یاری تون میکنند. معمولا جلسات روانپزشکی و روانشناسی با هم پیش میره و شخصی که نزد روانپزشک میره، نزد روانشناس هم میره. (درمان همزمان). مطمئنا اگر مستقیما نزد روانپزشک برید، شما رو به روانشناس هم معرفی خواهند کرد.
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
می دونید چرا من برنامه نوشتم؟ واسه این که به نظرم اومد شما عمرا بتونین ذهنتون را مدیریت کنین که روی یه ایراد زوم کنه.:305: من یه پست میزارم که روی فلان چیز کار کنید و درستش کنید، شما میگین که آره درسته. قبول دارم و از این حرفا. اما دو تا پست بعد دوباره میزین روی این که راستی مادرش فلان و فلان. خودش این طوری و اون طوری. :163: نمی دونم انگار یه فنر به شما وصله که هر چی من می کشم، باز شما برمی گردین سر جال اولتون.:324:
بنابراین از امروز به بعد من می خوام آستین ها را بالا بزنم و با زور هم که شده نزارم شما از این شاخه به اون شاخه بپرین.:324: در مورد این که میگین نمی تونم فقط خودم تغییر کنم و انتظار نداشته باشم هم باید بگم که 4 سال به این روند رفتین و نتیجه این شد. بالاخره باید زحمتتونو بکشین دیگه. میگین یه فصل زیاده یه ماهش کن. باور کنین تغییر به این راحتی نیست. تازه من گفتم اگر از نظر ما شما خوب کار کردین میریم فصل بعد و گرنه تمدید میشه.:163: اما خب اگر خوب کار کردین و ما راضی بودیم، زودتر میریم جلو. هر جا هم که کار را خراب کنید شاید مجبور شیم از اول برنامه را شروع کنیم. پس خودت را آماده کن واسه یه تلاش سخت اما شیرین.
پس دوستان، با اجازه، از امروز من میشم مدیر تاپیک مربوط به تغییر خانم میناچ.:82: برنامه ای که دادم را ببینین و هر کی می خواد نظر بده تا بهترش کنم.:303: اما از دو سه روز دیگه نهایی میشه و کسی نباید خارج از چهارچوب اون برنامه راهنمایی کنه:305: و خانم میناچ هم حق نداره خارج از اون چارچوب سوال بپرسه.:305: فقط و فقط روی برنامه میریم جلو و کار منم نظارته.:311:
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
آقای تسوکه متوجه شدین(چون تعداد پستا زیاد شد) قبول کرده با هم بریم پیش روانپزشک؟!
دوستای خوبم پیشنهادی ندارین که چی بگم ؟ در مورد خودم ؟ در مورد شوهرم؟
-
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینا جان بهتر نیست اول برید پیش روانشناس
؟
معمولا مشکلات زناشویی رو می رند پیش روانشناس نه روانپزشک
روانشناس اگه لازم باشه روانپزشک معرفی می کنه
یا حداقل بعدش حتما وقت برای روانشناس بگیر