تجاوز و بدنبالش بارداری.و تهدید از سوی او

سلام
مهرتا هستم:72:
19 سالمه

8 ماه پیش با پسری آشنا شدم, حدود یک ماه دوست بودیم, یه دوستی عادی, یه بار که بیرون بودیم برام نوشیدنی گرفت و.....

نمی دونم چی شد... دو ساعت بعد تو ماشینش به هوش اومدم, از لحاظ ظاهری به هم ریخته بودم, ازش پرسیدم چی شده؟ گفت نذاشتی... خودم کارم روکردم.

متوجه حرفش نشدم, فقط خوابم می یومد و ازش خواستم من رو برسونه خونه.

وقتی ازخواب بیدار شدم متوجه موضوع شدم, تازه به خودم اومده بودم و فهمیدم اون آشغال چه بلایی سرم اوورده.:316::302:

تازه اینجا شروع داستان بود و نمی دونستم.

وقتی معترض شدم گوشی هاش رو خاموش کرد و گذاشت رفت...

کمتر از یک ماه متوجه تغییراتی شدم که شکم رو بر انگیخت...

رفتم و آزمایش دادم, باردار شده بودم و تو خودم ریختم... چون نمی تونستم حتی به نزدیکترین شخص زندگیم هم بگم.

دوباره باهاش تماس گرفتم و اون گفت برو ازم شکایت کن... اگه بچه ی من بود نگه ش می دارم, با علم به اینکه خانواده ی من نمی تونن همچین چیزی رو قبول کنن, بعد هم تهدید ها شروع شد و اینکه اگه باهاش تماس بگیرم به خانوادم می گه... بعد تهدید به اسید پاشی و ...

از این جا مونده و از اونجا رونده بودم, چند تیکه طلا داشتم... به هر کس و ناکس رو کردم و خورده خورده پول جمع کردم و بچه رو سقط کردم... 50 هزار تومان پول کم داشتم و زنگ زدم بهش اما حتی اون 50 هزار تومن رو هم بهم نداد, دوباره تهدید کرد.
درد سقط از یک طرف و فشار روحی و نداشتن همدم از طرف دیگه باعث شد به خودکشی فکر کنم...

دو بار سعی کردم اما خواهرم متوجه شد و نذاشت... از طرفی بخاطر شرایط بارداری خواهرم منصرف شدم چون ترسیدم واسه خودش و بچش اتفاقی بیفته.

الان می خوام ازدواج کنم

اون آقا رو می شناسم و قضیه م رو بهش گفتم

خیلی منطقی قبول کرد و گفت گذشته ی هر کسی مربوط به خودشه

از خانوادش می ترسم... با اینکه خودش بهم تضمین داده مشکلی بوجود نمی یاد اما از آینده م می ترسم
:72:

سلام مهرتا خوش اومدی.

از اتفاقی که برات افتاده واقعن متاسف شدم.شما به خاستگارت همه چیزو گفتی اونم قبول کرده،حالا از چی می ترسی؟

اگر می خوای به خاطر این مسئله ازدواج کنی،صبر کن اول این بحرانو پشت سر بذار بعد ازدواج کن.

مهرتای عزیزم واقعاً متاسف شدم.
حیف اسم مرد که روی همچین آدمای کثیفی گذاشته میشه.
حیف اسم آدم حتی.

فرهنگ عزیز درست میگه. برای چی ناراحتی و نگران؟
اگه خواستگارت قبول کرده، شاید حتی به خانوادش هم نگه.

نگران نباش. همه چی درست میشه.
ای کاش موقعیتش رو داشتی که از اون شکایت کنی.
اما حالا که نمیشه غصه نخور.
به خدا پناه ببر از شر کارایی که ممکنه ازش سر بزنه.
امیدوارم که موفق باشی و خوشبخت عزیزم:72::72:

mehrta گرامی

به همدردی خوش آمدی

بسیار متأسف شدم از سرگذشتت . و اینم یکی دیگر از دلایلی که ما تأکید داریم که دور روابط دوستی قبل از ازدواج رو خط بکشید و اینکه غالب پسران به دنبال کام جنسی گرفتن هستند و از این دوستی ها هدفی جز این ندارند و وعده ازدواج از طرف اغلبشون دورغه ، کافیه مصمم به اونها گفته بشه جز با خواستگاری حاضر به صحبت و .... نیستید خواهید فهمید هدف اصلیشون چیست .

دوست عزیز

آیا این آقا رسماً به خواستگاری شما آمده ؟ یا با شخص شما آشنا شده و از ازدواج حرف زده ؟

اگر خانواده هیچ خبری ندارند و با ایشون شخصاً آشنا شده و رابطه برقرار کرده ای که باید بگم هر چه زودتر قطع ارتباط کن و مطمئن باش این هم یک دامه . و ممکنه این شخص با توجه به اتفاقی که برای شما افتاده شما را مستعد رابطه جنسی بداند و وعده ازدواج فقط حرف باشد .

مراقب باش که باز هم سادگی نکنی .

شما به خاطر این شرایط ممکنه فکر کنی دیگه همه چیز را باخته ای و با این دید به هر شرایطی تن بدهی و گول هر فریبی رو بخوری .

حتماً نزد یک مشاور خانم مطمئن به طور حضوری رفته و از نظر روحی و شخصیتی خود را بازسازی کن . این مهمترین کاریه که باید در درجه اول انجام دهی .

از هر گونه ارتباط با جنس متفاوت بپرهیز و موضوعی که برایت پیش آمده را با کسی جز فردی که رسماً به خواستگاری شما می آید ( از طریق خانواده ) در میان مگذار . چه بسا کسانی از این وضعیت شما بخواهند سوء استفاده کنند .

باز هم تأکید می کنم که سادگی نکنید و با هیچ پسری رابطه برقرار نکنید .

برایت دعا می کنم که آرامش به دست بیاوری و هوشیار شوی که دیگر در این دامها نیافتی

.

توروخدا کمکم کنید... نمی دونم چیکار کنم... اون پسره دو نفر رو فرستاده اذیتم کنند, دو روزه که می یاد دم خونمون, بهم اس ام اس می فرسته, هر روز زنگ می زنه خونمون, اس ام اس می ده که باید با من صیغه کنی یا یکی رو برام پیدا کنی, می گه تو کل محل آبروت رو می برم, مادرم و خواهرم شک کردن بهم, امروز همش گریه می کردم خواهرم تعجب کرده بود, واقعا دارم روانی می شم, فردا می خوام برم شکایت کنم... اگه به مادرم بگه سکته می کنه, ناراحتی قلبی داره, خدایااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااا.

اینجا هم که این چند روز از شانس من...................

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

توروخدا تورو خدا زود جواب بدید, خدایا نمی دونم چیکار کنم, می یاد دم خونمون ساعتها وای می سته, شمارش رو می نویسه رو ماشینمون... از خونه برم بیرون امکان نداره تو خیابون نبینمشون, یه دفعه یکی اسمم رو صدا می زنه و می گه اینور رو نگاه کن.

توروخدا کمکم کنید... نمی دونم چیکار کنم... اون پسره دو نفر رو فرستاده اذیتم کنند, دو روزه که می یاد دم خونمون, بهم اس ام اس می فرسته, هر روز زنگ می زنه خونمون, اس ام اس می ده که باید با من صیغه کنی یا یکی رو برام پیدا کنی, می گه تو کل محل آبروت رو می برم, مادرم و خواهرم شک کردن بهم, امروز همش گریه می کردم خواهرم تعجب کرده بود, واقعا دارم روانی می شم, فردا می خوام برم شکایت کنم... اگه به مادرم بگه سکته می کنه, ناراحتی قلبی داره, خدایااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااا.

سلام عزیزم
به خودت مسلط باش و از روی ترس و نگرانی کاری انجام نده. تحت هیچ شرایطی با اون آقا تماسی نداشته باش. به تلفنهاش جواب نده و در معرض دیدش نباش.
حقیقتش من نمی دونم دقیقا چی کار کنی بهتره. ولی اگه بتونی به یکی از اعضای خانواده ات که معقول تر از بقیه است و می تونه خشمش رو کنترل کنه، بگو و ازش کمک بخواه.
با این حال صبر کن تا کارشناسان بیان و راهنماییت کنن. ولی تحت هیچ شرایطی با اون آقا صحبتی نداشته باش.
با یه وکیل خوب هم در مشورت کنی، بد نیست.

عزیزم

سعی کن ارامشتو حفظ کنی. اگر اون اقا متوجه بشه که شما از تهدیدهاش میترسی حتما روی تهدیدهاش پافشاری می کنه. پس سعی کن ترسی از خودت نشون ندی و به اس ام اس هاش پاسخ ندی. اگر اون بخواد ابرو ریزی کنه پای خودش بیشتر گیره که به شما تجاوز کرده. اگر بتونی یه حوری به 110 خبر بدی که بیان و به عنوان مزاحم محل جمعش کنن خیلی بهتره. ولی باز مطمئن نیستم بهتره یکمی بیشتر صبر کنی و هیچ جوابی در حال حاضر بهش ندی.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

هر وقت هم خواستی از خونه بری بیرون حتما با یک نفر از اعضای خانوادت اینکارو بکن. اصلا صلاح نیست تنها بیرون بری.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی اگر بتونی به یکی از اعضای خانواده اطلاع بدی از همه بهتره چون دیگه نمی تونه هیچ جوری تهدیدت کنه و همچنین از پشتوانه ای قوی هم بر خوردار هستی. امیدوارم این اقا خودش با بی محلی های شما خسته بشه و بره.

اون خودش نیست, دو تا از دوستاشه که یکی شون همش آمار من رو داره, بیرون می رم یا هر جا, گفته فردا حالیت می کنم... کل محل که فهمیدن اونوقت می فهمی باید به حرفم گوش بدی, زنگ می زنه با مادرم صحبت می کنه, می گه فلانی قرار بود بیاد پیش مهرتا, بعد اس ام اس می ده زنگ زدم خونتون, شکایت کنم ازش؟ هیچکی منطقی نیست اگه بودن همون اول می گفتم, بدبخت می شم اگه بگه.............

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mehrta

توروخدا کمکم کنید... نمی دونم چیکار کنم... اون پسره دو نفر رو فرستاده اذیتم کنند, دو روزه که می یاد دم خونمون, بهم اس ام اس می فرسته, هر روز زنگ می زنه خونمون, اس ام اس می ده که باید با من صیغه کنی یا یکی رو برام پیدا کنی, می گه تو کل محل آبروت رو می برم, مادرم و خواهرم شک کردن بهم, امروز همش گریه می کردم خواهرم تعجب کرده بود, واقعا دارم روانی می شم, فردا می خوام برم شکایت کنم... اگه به مادرم بگه سکته می کنه, ناراحتی قلبی داره, خدایااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااا.

اینجا هم که این چند روز از شانس من...................

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

توروخدا تورو خدا زود جواب بدید, خدایا نمی دونم چیکار کنم, می یاد دم خونمون ساعتها وای می سته, شمارش رو می نویسه رو ماشینمون... از خونه برم بیرون امکان نداره تو خیابون نبینمشون, یه دفعه یکی اسمم رو صدا می زنه و می گه اینور رو نگاه کن.

---

به نظر من بهتره برید و یه شکایت در مورد مزاحمت های ایشون تنظیم کنید
اصلا خوب نیست که بخواهی با ایشون همکاری کنید یا به خواسته های اون تن در بدید
یه تصمیم قاطع بگیر و برو شکایت کن

فقظ می تونم بگم اگر پیش کسانی که دوستت دارن و اگر بد خلقی هم بکنن به خاطر اینکه دوست داشتن تو راه دیگه ای رو انتخاب می کردی خراب و بد بخت بشی بهتر از اینه که بیافتی تو دام ادمهایی از جنس گرگ که بویی از انسانیت نبردن. ولی الان حد اقل می تونی از اون دو تا اقا شکایت کنی (دوستهاش) که محله شما رو نا امن کردن. بعد هم حداقل می تونی سر بسته یه چیزهایی به خواهرت بگی و ازش بخوای وقتی میری بیرون باهات بیاد.

اون می دونه شما موضوع رو از خانواده پنهان کرده ای ، می دونه که می ترسی ، لذا میخواد ازت سوء استفاده کنه .

حتماً به مراجع قضایی شکایت کن و محکم باش .

خانواده را هم نیازه در جریان بگذاری . این به نفعته ، باید هزینه اشتباهت در ارتباط با این پسر رو بپردازی و اونم اینه که ناراحتی خانواده را تحمل کنی برای آنها روشن کن که بیهوشت کرده و .... . وقتی خانواده هم همراهت باشند در پی گیری های قضایی و اون بفهمه که اونها در جریانند و بهت کمک می کنند، خودش را در معرض به هچل افتادن می بینه . هر وقت هم داخل کوچه یا خیابون دیدی و قصد مزاحمت داشت همانجا به 110 خبر بده و مشخصات و آمارش رو بده . نیازه به مراجع قضایی بگی که چه بلایی چگونه سرت آورده ( چون اینجور آدمها با این روش بیهوش کردن ، اعمال دیگری را هم انجام می دهند و کلاً جزء افراد شرور هستند که اگر به منکرات و دست اندر کاران برخورد با افراد شرور مراجعه کنید ، پی گیری خواهند کرد )

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

اون می دونه شما موضوع رو از خانواده پنهان کرده ای ، می دونه که می ترسی ، لذا میخواد ازت سوء استفاده کنه .

حتماً به مراجع قضایی شکایت کن و محکم باش .

خانواده را هم نیازه در جریان بگذاری . این به نفعته ، باید هزینه اشتباهت در ارتباط با این پسر رو بپردازی و اونم اینه که ناراحتی خانواده را تحمل کنی برای آنها روشن کن که بیهوشت کرده و .... . وقتی خانواده هم همراهت باشند در پی گیری های قضایی و اون بفهمه که اونها در جریانند و بهت کمک می کنند، خودش را در معرض به هچل افتادن می بینه . هر وقت هم داخل کوچه یا خیابون دیدی و قصد مزاحمت داشت همانجا به 110 خبر بده و مشخصات و آمارش رو بده . نیازه به مراجع قضایی بگی که چه بلایی چگونه سرت آورده ( چون اینجور آدمها با این روش بیهوش کردن ، اعمال دیگری را هم انجام می دهند و کلاً جزء افراد شرور هستند که اگر به منکرات و دست اندر کاران برخورد با افراد شرور مراجعه کنید ، پی گیری خواهند کرد )

---

مهرتا،

سلام،

اول از همه آرامش خودت رو حفظ کن...

با توجه به مساله‌ای که آن آقا پسر برات به وجود آورده، و دوستان دیگرش هم از این موضوع با اطلاع شدند،

این دوستان سعی‌ دارن با توجه به وضعیت حاضر از تو سو استفاده کنند، چرا که فکر میکنند،

همانطور که در قبال آن آقا پسر منفعل عمل کردی، و هیچ مساله‌ای براش ایجاد نشد، در قبال اینها نیز منفعل عمل میکنی‌...

در چنین شرایطی منطقی‌‌ترین کار این هست که کاملاً قاطع عمل کنید،

خیال نکنید، اگر تن‌ به خواسته‌های آنها بدهید،همه چیز تمام میشود و آبرویی از شما نمی‌رود...

این داستان ادامه پیدا خواهد کرد! در این شک نکنید! اگر در مقابل این افراد قاطع عمل نکنید، این مزاحمت‌ها ادامه پیدا خواهد کرد.

اگر واقعیت همانطور هست که در تاپیک قبلی‌ خود شرح دادید،

گناهی متوجه شما نیست، چرا که این امر با اراده شما صورت نگرفته،

البته هر اشتباهی‌ هزینه‌ای داره،

و تنها اشتباه شما، دوستی‌ و اعتماد به این پسر هست، اما قاعدتاً نباید به قیمت نابودی همه زندگی‌ شما تمام بشود.

با خانواده خود( ابتدا با فردی که از همه منطقی‌ تر به نظر می‌رسد!)، همه موضوع را با صداقت در میان بگذارید، و ابتدا خود را از این همه عذاب و استرس رها کنید...

و بعد به طور جدی از آن آقا پسر شکایت کنید و موضوع را پیگیری کنید،

تا خیال نکند، هر کاری که خواست میتواند بکند و هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد.

اگر این کار را الان نکنید، هزینه‌ای را که در آینده بابت این اشتباه پرداخت خواهید کرد، به مراتب سنگین تر خواهد بود.

موفق باشید،:72:

کامران

فرشته تورو خدا............ من نمی تونم به خانوادم بگم, می تونم خودم با یکی از دوستام برم شکایت کنم؟ مامانم.... اون مریضه, خیلی از عمل قلبش نمی گذره, چه خاکی به سرم بریزم؟

عزیزم چرا به خواهرت نمی گی؟ من فکر نمی کنم تا وقتی خواهر خوبی داری که شما رو از خودکشی باز داشته لازم باشه به دوستت مراجعه کنی. بهتره دوستت رو تا جایی که ممکنه محرم اسرارت نکنی.

آره شکایت کن

کوتاه نیا

نترس

مقاوم باش

اصلا تنها از خونه بیرون نرو

می تونی از طریق اینترنت شکایت کنی تو گوگل شکایت اینترنتی یا شکایت از طریق اینترنت ببین میتونی پیدا کنی... به هیچ کسی اعتماد نکن کارت رو خودت انجام بده :46:

خواهر من منطقی نیست, از طرفی بچه ش شیر خواره هست و نمی خوام رو اعصاب بچه هم تاثیر بذاره, خانواده ی من تعصبی هستن, اگه بفهمن هم خودشون داغون می شن هم معلوم نیست چه بلایی سر من بیارن, ما خانواده ی با آبرویی هستیم, تو محله همه ما رو می شناسن.

این پسره یه بار می گه بیا صیغه کنیم, یه بار می گه نه می خوام دوستی کنیم نه ازدواج نه س ک س فقط آبروت رو می خوام.

من جوابش رو نمی دم, امروز از ترسم زنگ زدم به دوست پسر دوستم که باپهش زنگ بزنه فحش بده و تهدید کنه... بهم اس ام اس داد اونا اگه جرات دارن بیان بسیج حالیشون کنیم, ما بسیجی هستیم, تو و آدمات هم هیچ غلطی نمی تونید بکنید, می دم تو رو به جرم ج ن د ه بودن دستگیر کنن اونا هم بخوان یه دندون من رو بشکنن دیه اش 2 میلیون تومنه و رضایت نمی دم.



تو گوگل هم چیزی پیدا نکردم.

سلام mehrta عزیز
واقعا ناراحت شدم . خیلییییییییییی
عزیزم آرامش خودت رو حفظ کن. اگه درس رفتار کنی این قضیه حل می شه و شما هم ایشالا می تونی یه زندگی خوب و سالم داشته باشی. من نظرم اینه:
چه معتقد باشی چه نباشی باید از خدا بخوای کمکت کنه. اگه نماز می خوانی که بهتر اگه نمی خونی برو یه دس!!! نماز از ته دلت بخون . دلتو پیش خدا خالی کن و ازش بخوا که کمکت کنه .
یادت باشه تو تو این قضیه فقط یه اشتباه کردی همین. تو مظلوم واقع شدی مطمئن باش خدا حتما هواتو داره. اینو ازش بخواه .....
اگه این قضیه به اینجا رسیده بخاطر این بوده که جلوی این حروم زاده واینستادی و ایمان داشته باش اگه کوتاه بیای و کوچکترین عقب نشینی کنی تا آخر عمر ولت نمی کنه همه زندگیت رو می گیره ازت. اون یه جرم رسمی کرده تجاوز به عنف یه جرم تعریف شدس و مجازات سنگینی داره. اون چون فک میکنه تو به هیچکس نمیگی تا اینجا جلو اومده. حتما و حتما و حتما به یه آدم مورد اعتماد ترجیحا خانوم باید بگی قضیه رو حالا اولش نمی خواد قضیه سقطو اینا رو بگی. نگران عکس العملش نباش فوقش چی می ترسی کتکت بزنه؟؟!!! بهتر از اینه که همه چیزت رو فنا کنی. آگه امکانش نبود یه مشاور خانوم و یا یه وکیل 100% بایاد این کارو کنی. بعد از ش شکایت کنیند. اون مجازات سنگینی داره. باید جلوش وایسی باید. توکل کن دختر جون . بازم میگم باید به یه آدم مورد اعتماد ترجیحا خانوم بگی حتی شده معلم مدرست یا یه فامیل مورد اعتماد ..........

رویای شیرین قضیه ی من رو دختر خالم می دونه و اون من رو به اینجا معرفی کرد

نمی دونم از دختر خاله م چه کاری بر می یاد؟> اون پست ها رو داره می خونه, کمک کنید توروخدا

من فقط نگرانیم از مادرمه, خودم به درک, مادرم چی؟ خواهرم.............. وای خدایا فکرش هم روانی م می کنه


خیلی می ترسم, خیلی, من اهل نماز و روزه ام, از خدا می خوام کمکم کنه, خیلی می ترسم, اون یارو عوضی که بهم تجاوز کرد پیداش نیست؛ بیشتر اون دوستش که می یاد دم خونمون وای می سته داره اذیتم می کنه, قضیه رو بو برده و می خواد باج بگیره, من اهل این آشغال بازی ها نیستم به خدا, خدایا تو که می دونی مگه نه؟

نمی خوام بترسونمت ولی مجبوری خانواده ت را در جریان بگذاری
احتمال قوی می دم این پسر اعتیادی چیزی داشته باشه و به تهدیدهاش تا حدی عمل کنه، اصلا سعی کن حتی الامکان نری بیرون، رفتی هم سعی کن با آژنس بری و بیای ، پنجره آژآنس را هم ببند، واقعیتش من از اسیدپاشی می ترسم!
مهرتا
متاسفم ولی اگر نمی خوای آسیبی جدی و عملی بهت برسه باید و باید و باید خانواده ات را در جریان بذاری، خیلی سخته می دونم ولی باید در جریان بذاری و شکایت کنی از این آقا

مهرتا

حرف گوش کن اگر میخوای یک بار برای همیشه خلاص شوی

به 110 خبر بده ، بخصوص وقتی اون پسر توی کوچه شما حضور داره .

به دایره مفاسد اجتماعی هم مراجعه کن و ماجرای تجاوز به عنف و اکنون ایجاد مزاحمت را گزارش کن . سیم کارتت رو در اختیارشون بگذار که اس ام اس هاش رو بخونند .

عزیزم ، چون این موضوع فقط به شما بر نمی گرده و این افراد مصداق شرور هستند . دایره مفاسد و برخورد با اشرار به طور جدی به عنوان یک مشکل اجتماعی با آن برخورد خواهد کرد . اینکه اسم ارگانی مثل بسیج رو هم آورده اند نشونه اینه که می ترسند که شما شکایت کنی . لذا پیشاپیش میخواهند بترسونند که شما احساس کنی دستت به جایی بند نیست ، اینو مطمئن باش . یعنی اگر شکایت کنی و قاطع باشی برنده خواهی بود و مهمتر اینکه چه بسا شر عده ای ارازل را از سر دیگران کم کنی . یعنی نه تنها به خودت کمک کرده ای بلکه به جامعه هم کمک کرده ای ، اینجوری اشتباهت در رابطه برقرار کردن و اعتماد به این دوستیهای غلط را جبران می کنی .

در هر صورت کسی از فامیل یا خانواده باید در جریان باشه و شما را همراهی کنه و ترجیحاً یک مرد و یک زن از فامیل یا خانواده را باید در جریان بگذاری .

دوست پسر دوستت کار بیهوده ای هست . و اساساً باید دور دوستهایی که اهل دوستی با پسرا هستند را خط بکشی . تو از همین جا ضربه خورده ای .

شک ندارم که از ترس اینکه تو را امل ندانند رو به رابطه با یک پسر آورده ای و ..... این سادگی ها و ترس و ضعف کار دستت میده . اگر همینگونه با ترس پیش بروی عاقبت وخیمی در انتظارته که اون وقت نه تنها خانواده می فهمند بلکه داغون می شوند .

علاج واقعه را قبل از وقوع بکن .

محکم باش و برو شکایت کن و خانواده را ، حد اقل خواهرت را در جریان بگذار .

.

سلام mehrta
خوشحالم که اهل نماز و ... هستی. به قدرت خدا و لطفش ایمان داشته باش خانومی...
بیا یه جور دیگه نگا کنیم. فرص کنیم اول تو کوتاه میای و به حرفش گوش میدی من الان میگم بهت چی میشه: اون یه حیوون تمام عیاره. اصلا فک نکن به داشتن س ک س با هات راضی میشه. اون خدا می دونه چه بلاها سرت میاره. ببخشید ولی تو را به یه ج... تبدیل می کنه که باید خودش و همه دوستاش رو ارضا کنی. هر دوسش س ک س بخواد اون تو رو مجبور می منه باهاش بخوابی. اصلا می شی یه راه پول در اوردن واسه اون. خوب گوشاتو وا کن اون تو رو می فروشه پول میگیره از دوستاش تا تورو در اختیار اونا قرار بده. به احتامل خیلی زیاد معتادت می کنه
به هزار جور مریضی مبتلا میشی من جمله ایدز و ............ . اینا در صورتی که مقابل اون تسلیم بشی حتمیه. حالا بیا فرض کنیم راه دوم رو انتخا ب کنی

بدترین حالت اینه که صاف بری وایسی جلو بابات یا داداشت بگی یه نفر به زور بهم تجاوز کرده و الان می خواد باجم بگیره . در بدترین حالت چی میشه به نظرت ؟ کتک می خوری؟ بابات عصبی میشه؟ .... هر اتفاقی بیفته ایمان داشته باش نمی ارزه زندگی خودت رو از دست بدی
حتی اگه همه بفهمن که به زور بهت تجاوز شده به هیچ عنوان آبروت نمی ره ولی اگه تشلیم اون بشی مطمئت باش آبروت میره مطمئم باش

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

به نظر من اون خط موبایلو از بین ببر تا نتونه با ارجیف و تهدیدات تو خالیش اعصابتو خورد کنه
به هیچ عنوان به اراجیف اون گوش نده
حتما و حتما و حتما موضوع رو به خواهرت بگو اگه خودت نمی تونی از دختر خالت بخواه که بگه
یعنی باید بگییییییی بایددددد
تنهایی هم اصلا بیرون نرووووووووووووو

اگه اینقدر بی ... هسن که اومدن جلو خونتون به 110 تل بزن یا دختر خالت تل بزنه که اینا مزاحم شدن.... تا شما جلوش نایسی اونا میان جلو.....
بعد با کمک ابجی یا حتی شوهر اون برین پیش یه وکیل یا مشاور و ازش کمک بخواین و شکایت کنید

تنها راه اینه که به کمک خونوادت جلوش وایسییییییی. تنها راه. هر چی هم بشه بهتر از اینه که تسلیمش بشییییی.

ایشالا به کمک خدا همه چی درس بشه

مهرتای عزیز،

ضمن تایید نظر دوستان در مورد در جریان گذاشتن خانواده و کمک خواستن از اونها که بهترین و امن ترین مرجع و پناهت می تونند باشن، در صورتی که به دلایل شخصی این کار برات مقدور نیست

1- اصلا و ابدا دوستانت، دوست پسرهاشون، دوست پسر کنونی خودت ( همین که گفتی قراره بیاد خواستگاری ) و دختر و پسرهای جوون فامیل را در جریان نذار و وارد ماجرا نکن. ( خاله و عمه اگر امکانش هست می تونه کمک باشه )

2- اگر واجب واجب واجب نیست، از خونه بیرون نرو. یه مدت توی خونه باش و مساله اسید پاشی و ... را جدی بگیر. اما اصلا به روی خودت نیار که ترسیدی یا از خونه بیرون نمی ری. لازم نیست اونها چیزی بدونن.

3- تماس و ارتباطت را با همشون به طور کامل قطع کن. هیچی نگو. هیچ مدل جوابی نده. نه مثبت، نه منفی و ... هر وقت دیدی اونها هستن جواب نده. اگر هم ندانسته جواب دادی و فهمیده اونها هستن، بدون هیچ حرف اضافه ای قطع کن. چه با اون آقای متجاوز، چه با دوستانش و چه با دوست پسر اخیرت. این مساله یه مقدار هم به خاطر کل کل بین لاتهای محله ( ببخشید که این حرف را می زنم ) پیش اومده. شاید با دوست پسر اخیر شما مشکل دارن، شاید می خوان نشون بدن چقد زورشون به تو می رسه یا ... مهم نیست اونها به چی فکر می کنند و چه دلیلی دارن، الان مهم اینه که شما کلا ارتباطت را با همشون قطع کنی.

اگه آبروت برات مهمه و اگه نگران مادرت و خانواده ات هستی، یه مدت دور همه را خط بکش ( حتی دوستان مونت ) و بشین تو خونه تا آبها از آسیاب بیفته و این لاتها سرشون جای دیگه گرم بشه.

بعد هم مث یه دختر خوب و سالم برو دنبال درس و هنر و کار و زندگی. با هیچ پسری دوست نشو تا درگیر این ماجراهاشون نشی.

من خیلی می ترسم... امروز با دختر خاله م می خوام برم شکایت کنم, شاید از طریق دختر خاله م ماجرا رو کم کم به خواهرم بگم, وای خدا, خیلی می ترسم, خیلی استرس دارم, می دونم می خوان ازم باج بگیرن, من اهلش نیستم وگرنه تا حالا رفته بودم, من می خوام سالم زندگی کنم.

مهرتا جان

پدر ، برادر ، عمو، دائی داری ؟ اگه جواب مثبته اول از اینها کمک بگیر.

سعی نکن این قضیه رو با افرادی هم سن وسال خودت حل کنی.

وجود یه بزرگتر مرد پشتوانه خوبیه برا شما. تجربه حرف اول رو تو این جور مواقع می زنه.

همانطور که فرشته و سایر دوستان هم گفتن
" دوست پسر دوستت کار بیهوده ای هست . و اساساً باید دور دوستهایی که اهل دوستی با پسرا هستند را خط بکشی . تو از همین جا ضربه خورده ای ."
کمک گرفتن از این طیف پسرها و دخترها کار رو براتون پیچیده تر می کنه.
خود شما هم باید هر چه سریعتر از این قبیل دوستیها بیرون بیای. راههای تماس با دوست پسرهات رو و همچنین دخترهائی که تو این ماجراجوئی ها هستن از بین ببر و سعی کن سالم زندگی کنی.
بهرحال شما خیلی زود ... شاید هم نه خیلی زود! چوب این قبیل رابطه ها رو خوردی. از این قبیل ارتباطات بیا بیرون و اگه می تونی دست چند تا از برو بچه هائی (نمی گم دوست ) هم که تو این جریانات هستن رو بگیر .

به توصیه ها عمل کن. و به خدا توکل داشته باش او بهترین وکیل هست برا کسیکه به اون توکل کنه.

شجاع باش ، تو مقصر اتفاقی که افتاده نیستی.
صدای اون، لیست تماس و پیام های داده شده رو جمع کن و به کلانتری محل برو. تمام داستان رو تعریف کن و با توجه به مدارکی که داری حکمش از چند سالا حبس تا اعدامه. ممکنه اون شرور این بلا رو سر چند نفر دیگه هم آورده باشه و با شکایت تو قربانی های دیگه هم شکایت کنند. اگر اون مزاحمت نمیشد شاید بهتر بود همه چیز رو فراموش میکردی ولی با ایجاد مزاحمت هایی که میگی پنهان شدن چاره کار نیست.
در هر صورت یادت باشه طبق هیچ قاونون و حکم و دینی تو مقصر نیستی ، نترس و جلو برو. من گمون میکنم حقوقدان های سایت میتونن کمکت کنند.

سلام
ببخشید که نیومدم تا الان آخه من شاغل هستم و داشتم به کارهام رسیدگی می کردم

امروز با دختر خاله م رفتیم کلانتری
گفتن برید دادگستری شکایت کنید... هر چی می گفتم حرف خودشون رو می زدن

با یکی از سرگردها صحبت کردم و گفتم مادرم مریضه, نمی تونم برم دادگستری و ماجرا رو گفتم اما نه همه چیز رو... ترسیدم فکرش عوض شه و بگه خودم کرم دارم

بهش گفتم این با دوستم دوست بوده (که بوده... این دو نفر از طرف اونی که بهم تجاوز کرده بود اومدن تا با من و دوستم دوست بشن, اینی که می یاد دم خونه مون با دوستم دوست بود و بهم زدن حالا داره اذیتم می کنه)

, به اون سرگرد گفتم این آقا اذیتم می کنه و می گه یا یکی رو پیدا کن یا خودت بیا... همون موقع هم داشت اس ام اس می فرستاد و دادم بهش بخونه... سرگرد شمارم رو خواست و شمارش رو داد و گفت من رو در جریان بذار و به هیچ عنوان جواب اونها رو نده.

امروز چند بار بهم زنگ زد و گفت اگه آدرس و شماره ای داره بده بهش دادم, آدرس خونشون رو دست و پا شکسته می دونستم اما مطمئن نبودم دقیق کجا می شینه و گفتم بعدا می دم اما شماره ی خونشون رو دادم... فکر می کنید با شماره ی خونه می شه آدرسش رو گیر بیارن؟

آخرین باری که با سرگرد صحبت کردم گفت فردا می کشونیمش کلانتری.
امروز خیلی احساس امنیت بیشتری می کردم.

عزیزم امیدوارم هرچه زودتر مشکلت حل بشه:46:دیروز همش به فکر تو بودم ولی هرچی اومدم رو سایت هیچ خبری نبود و خیلی نگران شدم:163:

چیزی که مشخصه و 100% بهش اطمینان داشته باش اینه که مدارا با این افراد زندگی تو داغون میکنه و در نهایت چیزی واست نمیذاره فکر نکن با مدارا کردن باهاشون نتیجه میگیری
خوب این ازین پس راهت مدارا کردن باهاشون نیست

اما راجع به باقی قضیه دوستان بهت کمک کردن و خودت هم دست به کار شدی، باید قوی باشی و با قدرت جلوشون وایسی در این شک نکن
ولی خوب ازین نظر که چطور کم سروصداتر این کارو انجام بدی اونجا دیگه بحث هست و بستگی به شرایطت داره. به نظرم اگه بتونی کم کم یکی از اعضای خونوادتو در جریان بذاری (چون بالاخره متوجه میشن به این فکر کن وقتی دردتو فهمیدن حداقل پشتوانه ای هستن ولی بدون پشتوانه مثل برگی هستی که از درختش جدا شده)
اگر هم بتونی یه فرد مورد اعتماد پیدا کنی عالیه
مسئله رو میتونی با یه وکیل خوب هم مطرح کنی، هم به قانون معتقدن هم اینکاره اند، و هم ترسی از آشنائیت و مسائل بعدی نداره
به نظر من امکان وکیل رو هم در نظر بگیر، به هزینه ی مالیش هم میارزه

امیدوارم موفق باشی، الان بیشتر ترس و استرس تو از بدون پشتوانه بودنته سعی کن کم کم واسه خودت پشتوانه جور کنی

دوستای عزیزم ازتون ممنونم:72:

امروز آقای پلیس باهام تماس گرفت و گفت زنگ زدیم بهش و گفتیم بیاد کلانتری, فکر کرد یکی از دوستاشه داره شوخی می کنه بست به فحش, گفت واسش برنامه داریم, بهم گفت من رو بعنوان نه برادر نه پدر بدون من رو بعنوان یه دوست بدون که به هم آسیبی نمی رسونیم و به هم کمک می کنیم, گفت خطت رو عوض کن...

یه کم خیالم راحت شده, آخه اون روز کلی تهدید کرده بود فردا می یام کل محلتون رو پر می کنم اما هیچ کاری نکرد, فهمیدم تهدیدهاش پوچه, این آقای پلیس هم خدا عمرش بده خیلی از استرسم کم کرده, گفت اصلا نگران نباش بسپار به ما, خودمون می دونیم چیکار کنیم.
بخاطر این به این آقا گفتم که به خانوادم چیزی نگم, می ترسم شیر خواهرم خشک بشه, خیلی وقت نیست که بچش بدنیا اومده, وضع مادرم هم که اینطوری, الان شرایطی نیست که بتونم بگم, فقط اون با خونه تماس می گرفت به مامانم گفتم که یکی داره مزاحمم می شه و می گه تو فلانی و .... مامانم هم گفت اصلا به فرض تو کاری هم کردی به کسی ربطی نداره, به آقای پلیس هم گفتم قضیه ی تجاوز رو اون هم گفت به اون ربطی نداره.

برام دعا کنید, دعا کنید که خدا از این شر نجاتم بده.

مهرتای عزیزم برات دعا میکنم ، نگران نباش ، ایشالله همه چی درست میشه و به روال عادی برمیگرده
قوی باش:46::46:

تصمیم درستی گرفتید و به پلیس خبر دادید.
برای شما دعا می کنم.

ان شا الله این آدم های کثیف هم به سزای اعمالشون برسند.

اگر مایل هستید باز هم ما رو در جریان کارها قرار بدهید تا اگر شد کمکتون کنیم.

توکلتون به خدا باشه.

عزیزم اصلا نترس از هرچی بترسی سرت میاد فقط محکم باش و جوابشم نده خودش خسته می شه اون ضعفه تو رو فهمیده قوی باش:326:

سلام بازم من اومدم... ازتون عذر می خوام که با حرفهام اذیتتون کردم اما به هم فکری تون نیاز دارم


اون پسره هنوز بهم زنگ می زنه فقط کمتر شده تماس هاش

من هم نمی تونم به پلیسه زنگ بزنم آخه دیروز باهام تماس گرفت و بعد چند دقیقه صحبت گفت قصد ازدواج نداری؟ گفت ازت خوشم اومد با وجود مشکلی که برات بوجود اومده اما خودت رو حفظ کردی, گفت من 24 سالمه!!! به دختر خاله م گفتم باورش نمی شد می گفت اون 40 رو داره... اصلا به چهرش نمی خوره هیکلی و قد بلنده صورتش هم به 24 ساله ها نمی خوره...

روی لباسش 4 تا خط بود نمی دونم سرگرده یا هر چی... دختر خاله م گفت احتیاط کن, از اول هم که دید داره شمارم رو می گیره که شخصا رسیدگی کنه گفت مواظب باش, به هیچ کی نمی شه اعتماد کرد, قرار نذار باهاش و ... حالا نمی دونم چیکار کنم, بهش گفتم فکرام رو می کنم خودم باهاتون تماس می گیرم, گفت اگه قبول کنی رسما می یایم جلو....

من که نمی خوام فقط کارم بهش گیره, نمی دونم قصدش چیه, واقعا آدم به هیچ کی نمی تونه اعتماد کنه.

احتمالا اين آقاي پليس هم مي خواد از شما سوء استفاده كنه مواظب باشيد.:305:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mehrta

سلام بازم من اومدم... ازتون عذر می خوام که با حرفهام اذیتتون کردم اما به هم فکری تون نیاز دارم


اون پسره هنوز بهم زنگ می زنه فقط کمتر شده تماس هاش

من هم نمی تونم به پلیسه زنگ بزنم آخه دیروز باهام تماس گرفت و بعد چند دقیقه صحبت گفت قصد ازدواج نداری؟ گفت ازت خوشم اومد با وجود مشکلی که برات بوجود اومده اما خودت رو حفظ کردی, گفت من 24 سالمه!!! به دختر خاله م گفتم باورش نمی شد می گفت اون 40 رو داره... اصلا به چهرش نمی خوره هیکلی و قد بلنده صورتش هم به 24 ساله ها نمی خوره...

روی لباسش 4 تا خط بود نمی دونم سرگرده یا هر چی... دختر خاله م گفت احتیاط کن, از اول هم که دید داره شمارم رو می گیره که شخصا رسیدگی کنه گفت مواظب باش, به هیچ کی نمی شه اعتماد کرد, قرار نذار باهاش و ... حالا نمی دونم چیکار کنم, بهش گفتم فکرام رو می کنم خودم باهاتون تماس می گیرم, گفت اگه قبول کنی رسما می یایم جلو....

من که نمی خوام فقط کارم بهش گیره, نمی دونم قصدش چیه, واقعا آدم به هیچ کی نمی تونه اعتماد کنه.

---

عزیزم ممکنه می خواد ازتون سوء استفاده کنه یا شما رو امتحان کنه که ببینه چقدر تو قضیه مقصر هستید.
شما بهش بگو من چون بی پناه بودم به پلیس پناه اوردم و از پلیس و نه از شخص کمک خواستم. هنوز هم مزاحمت این آقا ادامه داره و من مطمئن تر از نیروی انتظامی جایی رو نمی شناسم. نزارید اعتمادم سلب بشه.
بزارید خیال کنم که بخاطر حس انسان دوستی و خدمت به مردم، دارین کمکم می کنید.

کاش می تونستی از خانواده ات کمک بگیری.
در هرحال مراقب باش و احتیاط کن.

پدر ، برادر ، عمو، دائی و... نداری ؟

سعی نکن این قضیه رو با افرادی هم سن وسال خودت حل کنی.

وجود یه بزرگتر مرد پشتوانه خوبیه برا شما. تجربه حرف اول رو تو این جور مواقع می زنه.

مساله شما اینجوری که پیش میری حل نمیشه

پیش آقای پلیس جوری جلوه نده که آخرین امیدت ایشون هستن و نزار فکر کنن کسی رو نداری و نمیتونی به خانوادت بگی، چون ممکنه یه مشکل دیگه به مشکلاتت اضافه بشه ، بهشون بگو که اگه مشکلت رو بتونن حل کنن خیلی خوبه ولی در صورتی که حل نشه خانوادت رو در جریان میگزاری و شکایت میکنی ، حدودت رو هم رعایت کن با این آقا که در ظاهر قصد کمک داره چون ممکنه که ... البته نمیخوم منفی بافی کنم ولی محکم باش و قوی و به این فکر کن که شاید لازم باشه رسما شکایت بکنی و نزار کسی بفهمه که از این کار وحشت داری
ببین عزیزم این آقا که در جریان مشکل شما هست درسته و از احوال و نگرانی شما مطلع هست الان موقع خواستگاری کردن هست ؟