همسرم شبا پیشم نمیخوابه ، چیکار کنم؟؟؟؟

من و همسرم همدیگه رو دوست داریم. تو این تاپیک بیشتر میتونید درمورد من بخونید:

شک ...تنهایی

اما مشکل من اینه که همسرم هر وقت میاد خونه ، چه زود برسه چه 10 شب بیاد ،چه خسته باشه یا نباشه ، از مهمونی بیایم یا بیرون باشیم، بعد از چند ساعت نزدیکه به آخر شب 12 به بعد میشینه پای اینترنت.برخی اوقات پا به پاش بیدار میشینم و منم تو اینترنت می چرخم و کارامو میکنم تا کارش تموم شه با هم بخوابیم. اما کاراش تمومی نداره.یعنی اگه من زودتر برم بخوام میگه نیم ساعت دیگه میام و این یعنی دو ساعت دیگه. هر شب میشینه پای کامپیوتر. این ربطی به این نداره که اون روز خسته باشه یانه؟!خودش میگه من شب رو خیلی دوست دارم. میگه شب بیداری رو دوست دارم. البته از خواب آلودگی تو روزش هم اذیت میشه و اینکه صبح باید بره سرکار.اما بازم بیدار میمونه. شبای تعطیل که تا 4-5 صبح بیداره. این منو خیلی اذیت میکنهو.قتی میخوام بخوابم میاد پیشم بغلم میکنه و محبت میکنه اما باز میره. من دوست دارم شبا تو آغوش اون بخوابم. اما تنها میخوابم. چی کار کنم؟؟؟؟هر کاری بگین حاضرم انجام بدم. راهنماییم کنید.

آيا اصلا سعي ميكنيد ايشون رو جذب كنيد!؟

منظورم اينه كه مثل اوايل به خودتون ميرسيد!؟

عزیزم نمی دونم تا حالا راهی رو امتحان کردی یا نه. اما یه راهش اینه که از ساعت 8 یا 9 شب فضای خونه رو رمانتیک کنی (با شمع یا موزیک و مرتب کردن خونهو ..) و به خودت برسی و عطر مورد علاقه شوهرت رو بزنی و حرفها و نگاهات رمانتیک باشه. اما خیلی کم خودت رو در دسترس شوهرت در این مدت قرار بدی تا همسرت به طرفت جذب بشه و برای رسیدن بهت بی تحمل بشه (مثلا بری یکم ( در حد یک دقیقه) دست رو سرش بکشی وقتی داره کار می کنه و زود پاشی بری). اونوقت یک شب بخیر بگی و بری بخوابی. خودش اگر ببینه خیلی براش اماده ای احتمالا میاد زود پیشت می خوابه. بعضی وقتهام که اومد بغلت کرد تا خوابت ببره بکشش تو رختخواب و باهاش بازی کن و خودتو مشتاق نشون بده. البته فقط گاهی اوقات تا یک خاطره براش بمونه تا شبهای دیگم به یاد اون خاطره زود بیاد پیشت. ولی در کل بعضی ادمها شب کارند و از شب بیداری بیشتر لذت می برند و این عادت کم کم باید از سرشون رفع بشه.

باران عزيز
اين مشكلتون بر مي گرده به مشكلاتي كه در تاپيك قبل مطرح كرديد. نمي دونم در زمينه حل مشكل قبلي تون چقدر تونستيد موفق عمل كنيد؟

deljo-deltang عزیزم...می فهمم منظورت رو.برخی شبا حوضله داشته باشم میکنم این کار رو.میدونی چی میشه. هیچی فضا رمانتیک میشه. ما با علاقه با هم رابطه برقرار میکنیم. حموم میریم.میایم و .....آقا دوباره میشینه پای کامپیوتر!!!!!!!
لیلا موفق عزیزم خیلی خوب شدم تو همون تاپیک مینویسم

سلام باران جون
ببين اينكه اون مي شينه پاي كامپيوتر طولاني مدت دليلش همون چيزيه كه تو تاپيك قبلي گفتي. اون با كامپيوتر كارايي مي كنه كه خيلي جذابه.

ببين به نظرم اعتياد به نت مثل اعتياده به مواد مخدر بايد با كم كردن ساعت هاش تركش بدي.

مثلا :
- زمان شام خوردنتون را طولاني كن
- زمان تلويزيون نگاه كردنتون را طولاني كن
- توي بعضي از كارهاي خونه به كار بگيرش (سالاد درست كردن، گوشت پاك كردن، طي كشيدن و ...................)
- زمان تفريحاتتون را طولاني كن
- زمان صحبت ها و كنار هم بودن هاتون را طولاني كن
- زمان سكستون را طولاني كن
- و................................................ ..................
ببين بايد به مرور زمان اينقدر سرش را شلوغ كني و گرم كني (مثل يك بچه) كه نت را به مرور زمان ترك كنه.
جذابيت هاي ديگه براش ايجاد كن:305:

لیلا موفق عزیزم، ببین من همه این کارا رو هم بکنم نهایت تا ساعت 12 یا 1 نیمه شب تموم میشه دیگه!؟؟نه؟ مثلا ما رفتیم مهمونی سرممون گرم بوده اومدیم خونه ساعت 2 شده !!!!بازهم میره پای کامپیوتر. همون اعتیادی که گفتی. فرق نمیکنه در روز چقدر گرفتار بودیم یا سرمون شلوغ بوده. یا چقدر خودش خسته شده تو محیط کار و دیر وقت اومده خونه ، بازم میشینه پای کامپیوتر ،دیشب داشتم به این راه فکر میکردم ،وقتی میره میشینه پای کامپیوتر ،من برم خوشگل کنم و لیاسای جذاب بپوشم ،بیام جلوش راه برم و بعد برم بخوابم. ببینمی میاد بخوابه یا نه!؟؟ نمیدونم مفیده یا نه. بازم راه های شما رو هم امتحان میکنم. بازم منتظر راه حل هستم

باران عزيزم :43::46:

مي دونم اين كارها را مي كني عزيزم منظورم اين بود كه به اين كارها شدت بدي.:305:

ببين من شوهرم را طوري به كار مي گيرمش (به روش بالا ) كه همون جا روي مبل از خستگي خوابش مي بره.:311::311:

بعدم عزيزم اين روش يواش يواش جواب مي ده يعني ممكنه شبي يك ربع از ساعت نت اش كم بشه تا كاملا قطع بشه.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ببين سعي كن تو هم تو كاري كه مي كنه شريك بشي تا عذاب نكشي. :305::305:

يك مثال مي زنم من هر وقت همسرم مي شينه كتاب مي خونه منم يك كتاب بر مي دارم سرم را مي ذارم رو پاش و كتاب مي خونم. (البته كاملا دوستانه و بدون ايجاد هرگونه حساسيتي)‌:311::311:

سلام ببین امکان نداره یه جورایی کامپیوتر را تعطیل بکنید بفروشیدش توافقی جمعش کنید

گیم آور عزیز،نه تنها این امکان نیست ،بلکه علاوه بر کامپیوتر خونه،دو تا لپ تاپ هم داریم که یکیش مال سرکارشه،چون به شدت کارش وابسته به نت و کامپیوتر هست

به نظر من یه خرابی تلفن میتونه به شما کمک کنه
اگه فقط کامپیوتر داشتی میشد یه جوری اونو ناک اوتش کرد ولی با لپ تاپ شوخی نمیشه کرد

به نظر من یه جورایی اخلال تو اینترنت ایجاد کن
تا تو فرصتی که پیش میاد بتوته بیشتر ببینتت

البته اگه مثل خانم من باشی هم ممکنه اثر بده ولی آثار منفی ندارم-کمتر دوست داشته باشه
من جرات ندارم خونه سمت کار برم چون هر دومون کار میکنیم خانمم وقتی به نیم متری لپ تاپک میرم جیغ بنفش میکشه یعنی میگم گاهی وقتا دعوا ممکنه جواب بده

باران جان سلام

تاپیکت رو خوندم خانمی

ببین باران اینجا کسی نمی تونه بگه دقیقا باران باید چیکار کنه که همسرش شبا بیاد کنارش بخوابه یا از اینترنت کنده بشه

اینجا فقط یه سری راه ها ارائه داده می شه که با توجه به شناختت و پیش زمینه ای که از همسرت داری می توئنی به کار ببری و این بسته به ذکاوت خودت داره

یک سری افراد دوست دارن دور و اطرافشون بپلکی و یه سری بیشتر بی محلی رو دوست دارن البته هر دو در حد تعادلش

من خودم به شخصه از کسی که آویزونم باشه خوشم نمی یاد و دوست دارم طرفم کمی غرور داشته باشه (در حدی که دردسر ساز نشه) شاید بهتر باشه بگم اعتماد به نفس داشته باشه
و از طرفی از کسی که برام کلاس می ذاره هم خوشم نمی یاد

حالا خودت ببین همسرت جزو کدوم دسته ست؟ معمولا آدما تعادل رو تو همه چیز ترجیح می دن... هر شخصی اگه سعی کنه تو زندگیش تعادل رو بوجود بیاره می تونه خیلی خوب از عهده ی مسائلش بر بیاد

سعی کن گاهی دست نوازش بکشی و گاهی هم نه سرد اما بی تفاوت باشی, گاهی دوری خوبه... شاید زیادی به هم چسبیدید, شاید قشنگ باشه گاهی اوقات جدا از هم برید مهمانی... مثلا یه روز قرار بذارید هر کدوم جدا از هم برید خونه ی مادرتون و بگو خوبه گاهی پسر و دختر خونه بشیم واسه خانوادمون

باران سعی کن خودت باشی تو روابطت گاهی ما آدما اینقدری سعی می کنیم تو روابطمون طرفمون رو در نظر بگیریم که خودمون کمرنگ می شیم

حساسیتت رو رو این موضوع کم کن... می دونم سخته اما باران وقتی آدم رو چیزی حساسیت نشون می ده اون رو تشدید می کنه

سعی کن محیط خونه مرتب باشه, خودت آراسته باشی...

شاید صحبت کردنهم نتیجه بده مثلا اینکه عزیزم نمی دونی چقدر دوست دارم هر شب سرم رو بذارم رو شونت و تا صبج بخوابم... خیلی بهم آرامش می ده, سعی کن با صحبت هات تشویقش کنی.

من فکر می کنم اگه از ابتدای زندگی این کارها رو انجام داده بودی الان اینطوری نبود اوضاعتون اما مطمئنا دیر نشده و ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست.

سلام باران عزیز
منم همین مشکل رو دارم همسرم شبها درس میخونه با کامپیوتر کاراشو میکنه .اوایل خیلی برام سخت بود تنها بخوابم .خیلی راهها رو امتحان کردم ولی هیچکدوم فایده نداشت .سعی کردم بپذیرم و باهاش کنار بیام .الان هم تقریبا عادت کردم.
البته شرایط هرکس فرق میکنه نمیخوام ناامیدت کنم تو هم تلاشتو بکن.امیدوارم موفق بشی .

شرایط من بر عکسه.اصلا شبا نمی تونم بخوابم صبح زود هم بیدار شم کلی خودمو خسته کنم.شب باز همین آشه و همون کاسه.اگه مجرد باشی طوری نیست اما چون متاهلم خودمم در عذابم الان شوهر عزیزم خوابیده و من بیدار. اصلا من کارامو شبا انجام میدم.چون مردا زیاد حساس نیستن شوهرم زیاد گله نمی کنه باور کن گاهی من گله می کنم چرا تنهام میذاری می خوابی با اینکه من غیر عادیم نه اون.اینا رو گفتم اگه شوهرت شب کاره بدونی دست خودش نیست اما اگه به نت وابستست حرف دیگست و باید ترک کنه

دیگه نمیدونم چی کار کنم. به خدا از دستش خسته شدم.....
دیشب ساعت 2 نیمه شب اومدیم خونه من از خستگی بیهوش شدم ،...آقا تا ساعت 5:30 یا 6صبح بیدار پای کامپیوتر بود....صبح من 7:30 پاشدم و فهمیدم دیر خوابیده و حالا حالا ها بیدار نمیشه. تا حدود 10 بیدار بودم. اما دیدم بی فایده است.منم خوابیدم!!!ساعت 1 بیدار شدم.صبحانه درست کردم؟!!!!!از گشنگی داشتم میمردم. یک ساعت صداش کردم تا بالاخره پاشد با هم صبحانه بخوریم. یعنی ساعت 2. ظهر بعدش اومدیم جلو تلویزیون دراز کشیدیم. میگم حالا که نشد مسافرت بریم این چند روز تعطیلی رو دوست دارم بریم بگردیم و خوش بگدرونیم. امروز و فردا رو. عصر بریم بیرون و شام بیرون باشیمو اینا. گفت آره خوبه. باشه.....بعد ......گفت من یه ذره دیگه خوابم میاد ناراحت نمیشی برم بخوابم...گفتم نه........و رفت خوابید .الان ساعت 4:30 و من دارم با بغض به این فکر میکنم که روز عید فطر ما به جای شادی همش تبدیل شده به خواب. بازم بیدار شد باید اعتبار سازی کنم براش؟ شما بودید دلتون نمیشکست؟
اگه بلند شه حتما باهاش دعوا میکنم. خسته ام کرده با این شب زنده داری هاش و بیخوابی هاش

سلام باران جان
غصه نخورین همه تو زندگیشون یه جوری مشکل دارن. میدونم سخته، می دونم دلتون می خواد همسرتون الان پیشتون نشسته بود و با هم خوش بودین اما چاره ای نیست بهتره سعی کنین تنهایی از این روز عید لذت ببرین منم مثل شما امروز خیلی دلم گرفته بود کلی گریه کردم الان ارومترم. باران جان من نظر کارشتاسی نمی تونم بدم فقط خواستم باهاتون همدردی کنم:43:

سلام. منم کارشناس نیستم. فقط برای همدردی اومدم.

میدونم الان حال خیلی بدی دارید.
اما باران عزیز، شما دوس دارید یه کاری کنید که اوضاع بهتر بشه دیگه؟
خب آخه با دعوا که چیزی درست نمیشه.
فوقش اگه یه اثری هم داشته باشه یکی دو روزه. تازه اگه اثر کنه. که بعید میدونم.

صبر داشته باشید تا کارشناسا بیان و راهنمایی کنن.

باور کنید درست میشه اما نه خیلی زود. طول میکشه. باید صبر داشته باشید.:72:

دختر مهربون گلم ممنون. به تنها چیزی که فکر میکنم اینه که الان میشد شاد و بی دغدغه تو طبیعت خوش گذروند ولی الان من تنها اینجام و اون خوابیده .دارم سر درد میگیرم.کاش یه ذره متوجه میشد

باران جان من بعضا فکر می کنم چرا ما زنها اینقدر رو زندگی زناشوییمون حساسیم؟ در حالیکه مردا اصلا اینجوری نیستن؟ 90% کسایی که میان اینجا و دنبال راهکار برای بهبود زندگیشون هستند خانمند. هیچکدوم هم بیکار و به دور از مشغله نیستن که بگیم از روی بیکاری میان. اکثرا کارمند هستند. چرا باید خانم ها در هر مرتبه اجتماعی و تحصیلی هم که باشن باید جلوی آقایون کوتاه بیان؟ چرا مردای ما اینطور بار اومدن که فقط باید بله و چشم بشنون؟
شوهر من 4 ماهه که رفته و یه بار هم حالی ازم نپرسیده دلیلشم میگه تو منو اذیت کردی ازم سواستفاده کردی! آیا یه زن نمی تونه از همسرش توی دوره نامزدی که میگن شیرین ترین دوره زندگی و دوره پادشاهی زنه انتظار توجه و ابراز محبت داشته باشه؟ باور کنین برام کار خارق العاده ای هم نکرده یه مراسم معمولی ، خرید معمولی.اونقدرم برام وقت نذاشته که بگم از کار و زنگدیش برام زده. حمل بر بی ادبی و جسارت نباشه اما مردای ما واقعا خودخواه بار میان بعد ازدواج هم فقط خودشونو میبینن. نمی دونم شاید همشون اینجوری نیستن. در هر حال فکر می کنم تو جامعه ما اینطور پذیرفته شده که زن فقط باید بسوزه و دم نزنه. میبخشی باران جان من دلم پره جایی بهتر از اینجام برای درد و دل پیدا نکردم.

درست وقتی نیاز دارم مورد همدردی واقع بشم ، درست وقتی نیاز دارم همین بچه های گل سایت یه ذره دلداریم بدن، شما رو جساب عقل و منطق خودتون میاین تاپیک رو منتقل میکنین اینجا که بگین حیلی قانون مندین؟ یا بگین همدردی با بقیه برای ما مهم نیست مهم اینه که شما تاپیک رو تو موضوعی که هست بزنید؟میذاشتید یه ذره عصه آدم کم بشه بعد دو تا تاپبک منو یکی میکردین. این طوری کسی میاد الان این تاپیک رو بخونه با من همدردی کنه تا من آروم شم؟ این کارتون درسته؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

پروانه جان به خدا قسم که داری راست میگی. منم خسته شدم. همش ما زن ها باید کاری کنیم تا آقا اب تو دلش تکون نخوره. به خدا خرف دل من رو زدی......فکر کنم وقتشه یه ذره به خودم بیام تا بفهمه منم هستم

در خصوص چند ارسال آخر
چه خوبه که دوستان در یک مکانی میتوانند درد دل کنند و از مشکلات مشابه ی که دارند برای هم بگویند، اما بنظرم اگر این حرکت در مسیر مفید تری قرار بگیره بهتره، مثلا" بجای یأس و ناامیدی و دست کم گرفتن خودتان،بیاید و با هم همفکری کنید و راه کار ارائه بدید،ضعفها و نقاط قوت همدیگر را در خصوص مشکلات برای هم توضیح دهید

مشکلات همیشه هستند هیچکس نباید خودش را سرزنش کند که چرا من مشکل دارم،ولی زمانی باید خودش را سرزنش کند که بی حرکت بماند و فقط نظارگر باشد،

کیوان عزیز خیلی وقت ها ،خیلی وقت ها ما خانم ها فقط میخوایم همدردی کنیم و مورد همدردی واقع بشیم بدون هیچ توصیه ای ، همین اروممون میکنهفهمین که بدونیم همدردهای دیگه ای هم داریم و تنها نیستیم. بدون هیچ توضیحی بدون هیچ توصیه و راه حلی و این شاید به نظر شما مردا عجیب اما برای ما زن های شدید آرامش کننده است

بله شما درست می فرماید،همانطور که آقایان گاهی وقتها به تنهای نیاز دارند خانم ها نیز به قول خودتان گاهی وقتها فقط میخواهند باری از دوش بردارند و همراهی میخواند تا حرفهایشان را بشنود

شما فکر کن....از خواب بلند شده من هیچی نگقتم اظهار شرمندگی کرده هیچی نگفتم باهاش همدردی کردم که درک میکنم خسته بودی نیاز به استراحت داشتی .....گیر داده چرا ناراحتی!!!!تو نباید ناراحت باشی بر عکس چون من خوابیدم و استراحت کردم تو باید خوشحال باشی که من به خواسته ام رسیدم....میگم پس خواسته من چی...میگه نه خواسته من و تو نداره ما باید خواسته مون این باشه که با خوشی همدیگه خوشجال باشیم...میگم درست اما ن دوست داشتم بیرون بریم....قبول نکرد که نکرد و دعوا کردیممممممممممممم
و من به یه نتیجه عالی رسیدم :
دیگه بیشتر از این به شوهرم رو نمیدم وازاین به بعد اصلا حسابش نمیکنم .تا اینجاشم زیاده روی کردم.دیگه بسه.از این به بعد هر چی دلم بخواد همون کار رو میکنم. دیگه هم برام مهم نیست پیشم بخوابه یا نه. به درک .مردی که انقدر مغروره رو نباید تحویل گرفت. اصلا به روی خودش نیورد عید ما رو خراب کرده برعکس دوقورت ونیمش هم باقی بود!!!

توجه کنید دوست گرامی، این نوع واکنش تکانشی و احساسی برای یک زوج و یک شریک زندگی صحیح نیست
شما با این نیت ایجاد تاپیک نموده اید تا برای این مشکل راه کار پیدا کنید،نه اینکه کلا" مسیر جبهه گرفتن انتخاب کنید
وقتی شما اقدام نموده اید نباید اینقدر زود تسلیم شوید، بنظر من شما اول از خودتان شروع کنید، مهارتها را بیاموزید و هر یک را بکار بگیرید
زندگی خوب وتعامل دو طرفه پیدا کردنی نیست،بلکه ساختنی است،این زوجین هستند که باید برای داشتن و رسیدن به ایده آل تلاش کنند
تا اینجا که شما گام اول را برداشته اید،بسیار عالی است

گام دوم:
توصیه میکنم تاپیک مهارتهای زندگی را مطالعه کنید،و آن را بکار بگیرید
http://www.hamdardi.net/thread-7531.html
از مقالات انجمن خانواده جهت شناخت بیشتر از مردان و راهنمایی استفاده کنید
شب بیداری و چند ساعت پای نت بودن،چیزی نیست که ظرف چند ماه اخیر همسر شما وابسته آن شده باشند،بلکه مدت زمان زیادی طول کشیده تا ایشان چنین شوند،پس نباید انتظار داشته باشید با چند کلمه صحبت کردن تغییر کنند

شما خواسته هایتان، و انتظار هایتان را از همسرتان روی یک برگ کاغذ بنویسید، آیا همه را برآورده کرده؟ شما چی خواسته های همسرتان را برآورده کرده اید؟
بعد در یک موقعیت زمانی و مکانی مناسب طوری که بستر فراهم باشد،حتما" حتما" با آرامش و صد البته با صبوری موضوع را با ایشان مطرح کنید،و با هم صحبت کنید


____
زندگی فقط انتخاب و شناخت اولیه از همسر نیست؛اینکه صرفا" چون از او شناخت دارم پس دیگر همه چی فراهم است؛نه چنین نیست، در مسیر زندگی دو طرف باید برای هم وقت بگذارند و همیشه در حال آموختن باشند تا دچار آفت نشوند،درست مانند باغبانی که از باغ و محصولش مراقب میکند

سلام
من سه چهار سال پیش بهم هشدار دادند که اگر ازدواج کنم چنین مشکلاتی خواهم داشت. معتاد خیلی بدجوری به اینترنت بودم احتمالا خیلی بیشتر از همسر شما!
خیلی تلاش کردم تا این حالت را ترک کنم با دوری از اینترنت توی زمان های طولانی! یک هفته مسافرت! دو هفته دوری از شهر! یا یک ماه تحریم خودم!
الان صبح میرم محل کارم می شینم پای اینترنت (کارم مربوطه) تا زمانی که میام خونه! بعدشم می شینم پای کامپیوتر تا زمانی که خوابم ببره! (کار دومم!) یعنی بیشتر از همسر شما!
اما الان خیالم راحته که دیگه معتاد نیستم یعنی هروقت اراده کنم می تونم تا مدت ها از اینترنت دور باشم و آماده ام که پس از ازدواج لحظاتم را در کنار همسرم باشم.

به نظرم چیزی که شما لازم دارید اینه که به همسرتان بفهمانید که داره بنیاد زندگی اش را سست می کنه و کاری کنید که خودش تصمیم بگیره اعتیادش را ترک کنه. این که شما هر وقت نشست پای کامپیوتر خودتان را براش آماده کنید مثل اینه که دارید بهش جایزه می دین!

بچه مثبت عزیز ممنونم. کاملا حق با شماست. سه شب پیش نشستم باهاش حرف زدم. بهش گفتم برای بار آخره ازت خواهش میکنم. این بار آخره و دیگه ازت نمیخوام. ازش خواستم شبا با هم بخوابیم و پای کامپیوتر نشینه . دو شب خوب بود. دیشب ساعت 11:30 از خستگی زیاد خوابید. ساعت 2:30 بیدار شد. بی خوابی زده بود به سرش . دوباره تا 4:30 نشست پای کامپیوتر. خسته شدم دیگه. کلافه هم شدم. اگه امشب بشینه دیگه جیغ میزنم

میدونید آدمی که خسته است یعنی کی؟ یعنی چی؟ یعنی من.....من خسته شدم دیگه
همون چند شب پیش باهاش دو تا شرط کردم...زود از سر کار بیاد خونه-شبا زود پیشم بخوابه و با هم بخوابیم.شرط دوم که تو پست قبلی گفتم چی شد.الانم ساعت 9:30 شب هست و هنوز نیمده. میگه ساعت 7 راه افتادم. تو ترافیکم .واقعا اگه مردی بخواد زودتتر برسه خونه نمیتونه؟؟؟؟واقعا نمیتونه؟یا نمیخواد؟منم دیگه حوصله شو ندارم. دوباره بغض کردم. خسته ام. هر چی فکرمنفی هست سراغم میاد.. به جهنم. منم از این به بعد شبا با دوستام قرار میذارم و سعی میکنم بعد از اینکه رسید خونه بیام . گرچه میدونم براش هیچ فرقی نداره. هیچ فرقی.......چقدر این مردا بدن.چرا انقدر ما زن ها رو زجر میدن. به خدا اگه اسلام می ذاشت به خدا میرفتم یکی دیگه رو برای خودم جور میکردم تا این همه تنهایی و دلتنگی هامو پر کنه. به خدا خسته ام

اومد ساعت یه ربع به 10 اومد . با قیافه طلبکار.اومده با لبحند در رو باز کردم. لباسشو گفتم ازش. خسته نبایشد گفتم. شربت دادم بهش. اخماش تو هم بود....آخرشم میدونین چی شد .طلبکار شد. جای خوابشم جدا کرد. کاری که تا حالا نکرده بود. فکر کنم ما دچار طلاق عاطفی شدیم.

سلام باران جان
بنظر من بعنوان یه مرد بعضی وقتا لازمه خانومم چیزایی که ازم انتظار داره رو به زبون بیاره و بام خیلی دوستانه مطرح کنه تا لینکه با کارای دیگه بخوای جذبش کنی
بقول خودت اون سرگرمه نته نیم ساعت میشه 2 ساعت ! ذهنش درگیره ! تو یه فرصت خوب باش درمیون بذار
بازم میگم ما مردا همه حرفای شما رو از چشاتون نمی خونیم بعضی وقتا باید خودتون دس بکار شید بمون گوش زد کنید

حالا یه سوال تا حالا به همسرت گفتی چقدر آرامش بهت دست میده وقتی تو آغوشش میخوابی؟چقدر اینکار و دوسداری؟

اگه نگفتی حتما بگو اونوقت عکس العملشو ببین

منو همسرم یه قرار باهم گذاشتیم چن وقتی یه بار خواسته هامون رو باهم مرور میکنیم تا اولا نیازهای احساسی همدیگه رو راحت تر بشناسیم دوما دچار مرور زمان و فراموش کاری نشیم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بذار یه مثال بزنم
وقتی کار ساختمونی یا فنی خلاصه کار یدی و سخت میکنیم دستامون تاول میزنه درسته!
این دستا نیاز به کرم ، پماد... دارن
حالا اگه ما اگه دیدم دستون تاول زده اومدیم سمباده اش کشیدیم چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟
بدتر میشه که بهتر نمیشه
اینم باید بدون بعضی وقتا یه پماد به بدرد نمیخوره حتی چندتا هم بدرد نمیخوره باید گشت کرم مال خودشو پیدا کرد

یاعلی

سلام
تازه اومدم اینجاها ولی بحثاش جالبه
خودمم در زندگیم داشتم از این بحثا
زنا همیشه مطمئنن که مردا بدن و زنا خوبن
واقعااینجوریه؟
باران جون! این که تو بهش بدبینی اونم هست؟چیزی هم دیده ازت؟یا حداقل تو باکسی بودی که یه کم جبران کنی کارهاشو؟

خواسته ات را آروم و بامنطق بهش بگو با توجه به آداب گفتگوي جناب sci

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ليلا موفق

خواسته ات را آروم و بامنطق بهش بگو با توجه به آداب گفتگوي جناب sci

---

اقای sci کیه ؟ میشه لینک تاپیکشونو بدید؟

1. زمان و مکان مناسبی رو انتخاب کنید : ببینید دقیقا لازم نیست تا چیزی گفت همونجا بزنید تو روش! گاهی لازمه صبر کنید... و سکوت! تا به خلوت برسید... بهترین مکان، مکان خلوته! جاییکه کسی نباشه... و زمان مناسب: مثلا فکر کنید می خواهید موضوعی رو به شوهرتون بگید... شوهرتون از بیرون اومده! خسته! گرسنه! تشنه... حالا شما چیزی بگید! شدنی نیست... باید زمانی بگید که سر حال باشه !
2. پل ذهنی بزنید... با فرد مقابل همدلی کنید و احساساتش رو درک کنید! مثال: می دونم که خیلی دوست داری این کار رو بکنی... من هم همیشه انجام این کارها رو دوست داشتم! اصلا یه حس خوبی به آدم می ده... من خیلی احساس آرامش می کنم! مثلا یادمه ( یه مثال می زنید)
3. احساس و نظر خود را به طور واضح بیان کنید... از شیوه X Y Z استفاده کنید... از جملات "من " استفاده کنید
الگوی xyz میگه: وقتی در موقعت X، عمل Y رو انجام دادی ، احساس Z رو داشتم...
مثال: اما می دونی وقتی میاي خونه، خسته هستي و كلافه اي، وقتي لباسات رو پركنده مي ريزي روي تخت، احساس خوبی ندارم!
از جملات " من " استفاده می کنید، نه از جملات "تو":
مثلا در مورد شوهرتون: بد جوری دلم رو شکستی!!! ( استفاده از جملات "تو") شما دارید طرف مقابلتون رو متهم می کنید که دل شما رو شکسته و عملا در رابطه با احساستون حرفی نمی زنید!
استفاده از جملات "من" : وقتی موقع شام، به من بی توجه بودی، دلم شکست! در این جمله شما برچسب نزدید! متهم نکردید.. خبر دادید!!! از جملات " من " استفاده کردید و احساستون روبیان کردید..


http://www.hamdardi.net/thread-17302-page-9.html

سلام:72:

حتما حتماگفته های جناب sci رو بخونین.

همین جا ازشون تشکر میکنم بابت صحبت های زیبا و کاربردیشون:72:

منم با اشكان موافقم.بايد بهش بگي كه چقدر آرامش پيدا ميكني توي بغلش وهيچكس توي دنيا نتونسته همچين آرامشيو بهت بده.بهش بگو كه بغل كردنشو دوست داري .من امتحان كردم جواب داده. تازه بعضي وقتا هم ميتوني بهش با لحن آروم ومهربونانه بگي ميشه بغلم كني؟؟؟ فكر نميكنم جواب نده امتحان كن .موفق باشي

بله.میدونم جواب میده. 1344 بار امتحان کردم و جواب داده چه طوری؟این طوری :
میگم عزیزم بیا پییشم بخواب. انقدر دوست دارم تو بغلت بخوابم. آرامیش میگیرم. به خدا قسم گفتم. نتیجه:
میاد پیشم میخوابه. نازم میکنه بغلم میکنه. بهم محبت میکنه میگه دوست دارم و بعد........میگه عزیزم من میرم پای کامپیوتر زود میام میخوابم پیشت .........و این زود اومدن یعنی 3 ساعت دیگع
میدونین دارم سعی میکنم کنار بیام با این قضیه . دیشب هم دوباره زود خوابید ساعت 11 خوابید. و ساعت 2 دوباره پاشد. اگه زود بخوابه شب زا به را میشه. دیگه میخوام کاری نداشته باشم. احساس میکنم عادت به شب زنده داری داره و زود خوابیدنش فقط باعث میشه نصفه شب دوباره بیدارشه و زا به را بشه

بله.میدونم جواب میده. 1344 بار امتحان کردم و جواب داده چه طوری؟این طوری :
میگم عزیزم بیا پییشم بخواب. انقدر دوست دارم تو بغلت بخوابم. آرامیش میگیرم. به خدا قسم گفتم. نتیجه:
میاد پیشم میخوابه. نازم میکنه بغلم میکنه. بهم محبت میکنه میگه دوست دارم و بعد........میگه عزیزم من میرم پای کامپیوتر زود میام میخوابم پیشت .........و این زود اومدن یعنی 3 ساعت دیگع
میدونین دارم سعی میکنم کنار بیام با این قضیه . دیشب هم دوباره زود خوابید ساعت 11 خوابید. و ساعت 2 دوباره پاشد. اگه زود بخوابه شب زا به را میشه. دیگه میخوام کاری نداشته باشم. احساس میکنم عادت به شب زنده داری داره و زود خوابیدنش فقط باعث میشه نصفه شب دوباره بیدارشه و زا به را بشه

سلام :
باران دقیقااین کارایی که شوهرتوداره انجام میده رومن سرشوهرم اوردم.اخه تقصیری هم ندارم وقتی شوهرم میادخونه بعدازشام خوردن میره پای تلویزیون میشینه وبه من ونیازهای من توجهی نمیکنه .منم برای این که حوصلم سرنره میشینم پای کامپیوتر.هرکاری هم که کنم زودترازساعت دوونیم وحتی ساعت سه وسه ونیم نمیتونم برم بخوابم.به نظرمن مقصرشوهرمه چون اون اهل برنامه های تلویزیونه ووقتی من بهش احتیاج دارم ودوست دارم به حرفام گوش کنه یاخودش ازکارش بگه منوپس میزنه ومیگه بروبه کارات برس .مزاحم نشو:302:

باران عزيز
همه حرفاي دوستان در مورد مهربوني كردن و با زبان خوب صحبت كردن و به ويژه بيان صحيح خواسته ها رو من قبول دارم. ولي اينجا يه نكته ايي هست كه گويا دوستان نسبت بهش غافل هستند و شايد به خاطر عنوان تاپيكت مجبور هستند كه يه سري موارد رو ناديده بگيرند. ببين خيلي رك بگم كه مهمترين مشكل شما بيشتر از اين كه برگرده به اينكه همسر شما شبا پيشتون نمي خوابه اينه كه چرا همسر شما تا نصف شب پاي كامپيوتره. اين يه مشكل كه اول از همه بايد با همدردي و صد البته قاطعيت شما نسبت به همسرتون حل بشه. اصلا معني نداره كه هر شب ايشون بخواد تا نصفه هاي شب پاي پي سي براي خودش بشينه و شما كشيك بديد كه كي قراره به رختخواب بياد.
متاسفانه دنياي مجازي يه حالتي داره كه انسان رو از واقعيت زندگي دور مي كنه و به هر دليلي ممكنه اونجا رو مامن خودش قرار بده كه بعد از يه مدتي دل كندن براش سخت مي شه.
ولي به نظر من يه روز كه اخلاقش خوبه...مثلا بگو ببين بيا يه قانوني تو خونه بذاريم.. يعني خيلي محكم ولي مهربون بهش گوشزد كن كه زندگي شما داره يه نيم لرزه ايي به خاطر كار ايشون بهش وارد مي شه. بگو مثلا قانون بذاريم كه هيچ كس بيشتر از 2 ساعت يا1 ساعت تو خونه پاي نت و اينا نباشه. هر كسي بشينه بايد جريمه بده ...همه اش هم با لحن شاد و خوب بگو. البته بايد چند روز اصلا بهش گير ندي بعدا اين مساله رو عنوان كني. اصلا چند روز باهاش كاري نداشته باش..سرتو گرم كن ولي باهاش خوب باش و بي توجهي نكن. بعدش بسيار محترمانه و جدي باهاش صحبت كن.
شايد هم بد نباشه يه تاپيك باز كني كه چه جوري مي شه شوهرت اعتيادش به نت رو ترك كنه.