آینده ی زندگی من رو پیش بینی کنید

شاید خیلی مسخره باشه شایدم خیلی کوته فکری و احمقانه باشه شایدم خیلی از باز کردن تاپیک من بدتون بیاد و شاید.......

اما واسم مهمه بدونم( با شناختی که از من و شوهرم با تاپیکایی که خوندید.دارید) زندگی من رو چطور پیش بینی میکنید به صورت عاقلانه و به دور از احساس

اگه من با شوهرم زندگی کنم(جدا از محبت نکردن و نشون ندادن عشق و علاقه ...شوهری که اهل صداقت نیست. اهل زندگی و کار نیست. و همیشه خواسته یه شبه همه چیز داشته باشه .خانواده ی شوهری که از عروسشون متنفرند.شوهری که شبا زنشو تنها تو خونه میزاره تا 12 1 شب.و دلیلی برای دیر اومدنش نداره و همه عالمو ادم میگن معتاده و من نشونه هاشو دیدم .شوهری که رفیقاشو ول نمیکنه .شوهری که نقشه سرقت میکشه...................)چی میشه؟؟؟؟

این تاپیکو باز نکردم تا از شوهرم انتقاد کنم منم خیلی ایراد دارم ولی نه تنها من هیچ کس جز خدا نمیتونه مشکلات شوهرمو حل کنه.و هرکدوم از مشکلات حل کردنش کلی زمان و اعصاب میخاد که از عهده من خارجه .خیلی دوست دارم اقای مدیر عزیز همدردی هم راجع به پیش بینی ایندم نظر بدن.

اگه باهاش زندگی کنم چی میشه؟نمیتونم بگم زندگی ...اگه تحملش کنم خوبه؟؟؟؟



اگه جداشم اینده من خوب پیش بینی میشه؟؟؟؟؟؟؟




من میتونم باهاش زندگی کنم بدون هیچ دردسری یا اعصاب خوردی .میتونم خیلی قشنگ ظاهر زندگیمو حفظ کنم .میتونم خیلی راحت و بدون گریه و غصه تحملش کنم.فقط در صورتی که به معنای کامل رهاش کنم وکاری به کارش نداشته باشم.شبا دیر بیاد ...شیشه ای بشه.....با خانوادم رفت و امد نکنه.....با خانوادش رفتو امد نکم.....برام خرج نکنه......خلاف کارتر بشه...... به نظرتون زندگی کنم چی سرم میاد؟؟؟؟

ببخشید شاپرک جان ولی یه جورایی خودت جواب خودت رو می تونی از لابلای نوشته هات پیدا کنی..من اصلا در جریان زندگی شما نیستم ولی فقط اینا دستم اومد که شوهر شما معتاده اونم به شیشه:163:بی تفاوته و بی احساس و بی منطق..اگر اینایی که می گم درست باشه مسلما زندگی خوشی نخواهی داشت و یا اینکه اگر هم روزی به یک زندگی شیرین برسی مسلما نیازمند سالها تلاش و صبر و فداکاری و از خود گذشتگی و صرف عمر و جوانی است و آنهم تازه یه جورایی باید به دیده ریسک بهش نگاه کنی و فکر کنی که همه تلاشت رو بی انتظار بکنی و ممکن هم هست که نتیجه ای رو که می خواستی نگیری..
دوست عزیزم شرایط افراد با هم خیلی متفاوته ..من آشنایی دارم که شوهرش معتاد به شیشه هست و بیکار البته از محل کارش بدون هیچ پشتوانه ای بخاطر اعتیادش و بی انگیزگیش اخراج شد ..الان سالهاست که توی خونه نشسته و خرج زندگی رو این خانم می ده ..حتی خرج اعتیادش رو هم از این خانم می گیره و این اواخر پس از چند سال مصرف یه جورایی روانی شده و با کوچکترین مشکلی برای بچه اش چاقو کشی می کنه!! البته خیلی انسان خوبی بود اوایل و اعتیاد به این روزش انداخت ..با تمامی این حالات این خانم هنوز هم تحمل یه ثانیه دوریشو نداره .دنیا هم جمع بشن نمی تونن این خانم رو از این مرد حتی بخاطر امنیت جانی بچه هاش جدا کنند..سالهاست داره خرج درمانش و بستری کردنش رو هم میده و هر بار باز روز از نو و روزی از نو...با تمام اینها باز هم این خانم امیدواره و خرج این آقا رو هم با لذت داره میده !! هر چند که دیگه در اثر کار کردن های زیاد و طولانی خیلی شکسته شده و خانواده خودشم یه جورایی طردش کردن...
اینو به عنوان مثال گفتم که بدونی آدم ها و دیدشون و شرایطشون چقدر با هم متفاوته ..در صورتی که من هر باز اجباری هم توی خونه این خانم می رم تمام مدت احساس می کنم حتی حاضر نبودم یک ثانیه هم توی اون خونه باشم...
این کاملا بستگی به روحیات خودت داره .باید با خودت صادق باشی و با چیدن همه این مسایل کنار هم ببینی باز هم می تونی این شرایط رو بپذیری و تلاش کنی اصلاحش کنی یا در توان خودت نمی بینی.. امیدوارم روزی نرسه که مثل من احساس کنی عمر و تلاش سالهای جوونیت بی نتیجه بوده..موفق باشی

f_z عزیزم خیلی خوشحال شدم نطرتو شنیدم من تمام زندگیتو خوندم و دوست داشتم نطرتو بشنوم

ولی واقعا دوست دارم از نظر شما هم زندگیمو بررسی کنم

در مورد معتاد بودنش مشکوکم و به یقین نرسیدم ولی تو محله مون همه میگن معتاده.و من عوارضشو دیدم.

اگه باهاش باشم ..............

f_z عزیزم خیلی دوست دارم از تجربتون استفاده کنم خواهش میکنم کمکم کنید

شاپرک جان
خواهرم
درک می کنم چقدر پریشان و ناامید هستی
من فعلا نمی توانم آینده تو را پیش بینی کنم چون اطلاعات کافی را فعلا ما نداریم
شما شک دارید که شوهرت معتاد است و سرقت می کند، یعنی مطمئن نیستی، حتی اگر 75 درصد شک داشته باشی فعلا مطمئن نیستی و فعلا نمی توان حکم قطعی برای تو صادر کرد
من نمی توانم آینده تو را پیش بینی کنم ولی در حد خودم چند نکته می توانم به خود تو بدون توجه به شوهرت بگویم که در آینده تو تاثیر گذار هست:
1- من شاپرک را دختری در اوج جوانی و انرژی می بینم که فوق العاده احساسی و هیجانی هست و بین خودمان باشد زیاد هم حرف گوش کن نیست، پس شاپرک باید تغییر کند، شاپرک باید عقل و درایت و منطق خود را تقویت کند، شاپرک باید آرامش داشته باشد و هر گونه واکنش های تکانشی و هیجانی خود را کنترل کند. شاپرک باید بزرگ شود.
2- شاپرک در زندگی نقش منفعلی دارد و گاها هم خرابکاری می کند ( ناراحت نشی عزیزکم )، شاپرک قدرت خود را نمی بیند و متاسفانه انرژی جوانی خود را هدر می دهد
3- شاپرک می تواند چه با شوهر و چه بی شوهر به فکر پیشرفت فردی خود باشد، می تواند برود مثلا حسابداری را انتخاب کند و در یکی از دانشگاه های بدون کنکور دو سال درس بخواند و بشود کاردانی حسابداری و به فکر شغل و درآمد و استقلالی برای خودش باشد

شاپرک عزیز ممنون از محبتت عزیزم ولی من واقعا خیلی مورد مناسبی برای کمک کردن و راهنمایی سایرین نیستم.اگر بودم الان زندگی خودم در این مرحله نبود .شرایط من با شما متفاوت بود.شوهر من هیچ علاقه ای به اعتیاد و حتی سیگار هم نداشت و اهل خلاف های گروهی هم نبود .خلاف هاش خیلی مرموز و گنگ بود و طوری تودار برخورد می کرد که تا سالها کسی متوجه کارهاش نمی شد.نمونه اش همین مساله جعلی بودن مدرک دانشگاهیش بود که حتی مادرش هم باور نمی کرد دانشجو نبوده باشه چون مدام می رفت تهران به اسم کلاس رفتن و حتی خونه دانشجویی داشت و حتی شهریه دانشگاه رو هم می گرفت از مادرش و براش رسید های جعلی می برد.فکر می کنم این از مورد شما خیلی سخت تر بود چون خیلی مرموز و تودار رفتار می کرد و واقعا یه کارآگاه حرفه ای لازم بود برای هر یک از کاراش و پرونده هاش..من زندگیم رو گذاشتم که این آدم رو اصلاح کنم .14 سال زمان کمی نبود .با همه چی ساختم و توی این مدت به یه موفقیت های خوبی هم رسیدم اما در نهایت اگه بخوام جمع بندی کنم عواید این 14 سال از باخته هام خیلی کمتر و بی ارزش تر بود..چیزهایی رو از دست دادم که دیگه هیچ نیرویی قابل به جبرانش نیست..اگه می خوای از تجربه من استفاده کنی بهت می گم که زندگی که شروعش با این مسایل باشه ارزش تلاش نداره :305:.اگه در مورد اعتیادش حتی ذره ای هم شک داری تا این شک بر طرف نشده ذره ای کوتاه نیا و اگه شکت به یقین تبدیل شد خودت رو آزار نده. بدترین نوع اعتیاد همین فکر می کنم باشه..لحظه لحظه روزهای زندگیت رو قدر بدون و این روزا رو صرف خودت کن.امیدوارم که موفق بشی.

خیلی ممنون سابیناعزیزم و f_z مهربونم


باور کنید میخام عاقلانه تصمیم بگیرم طراحی سرقتشو مطمئنم من با چشمای خودم این 3نفر دزد رو با شوهرم چندین بار دیدم و خیلی داستان داره .....

شوهر من ادمی نیست که بشه باهاش زندگی کرد خیلی نامرده
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها چرا پلیسا نیومدن دنبال داداش شوهرم یا دنبال شریک کاریش یا......باید بگم حرف مردم مهم نیست من با چشم خودمم دیدم....

خیلی متاسفم شاپرک عزیز و اف زد جان

شاپرک من هم در جریان تاپیک هات نبودم فقط چند تا سوال دارم

چقدر با شوهرت حرف می زنی؟

چقدر تلاش کردی که از طرق مختلف باهاش ارتباط برقرار کنی و بهش بفهمونی راهش اشتباهه؟

چقدر با محبت و دوستانه باهاش رفتار کردی؟

فکر می کنی دیگه راهی نیست که خوب بشه؟

فکر می کنی چه اتفاقی افتاده که شوهرت اینجوری شده؟

آیا کمبودی داره یا تحت فشار بوده که نقشه دزدی کشیده؟

آیا خوشی زده زیر دلش؟

آیا فکر نمی کنی الان که به اعتیادش شک داری باید پیگیر بشی که بیشتر از این پیش نره؟ یا باید رهاش کنی
می دونم شرایط سختی داری اما سعی کن تو این شرایط وا ندی, نمی دونم چقدر زندگیت رو دوست داری یا حتی چقدر خسته هستی

نمی دونم کجای راهی اما هر جا که هستی دو راه پیش روته یا ادامه بدی یا تموم ک
نی
نمی شه گفت که ادامه بدی یا تموم کنی

اگه ادامه بدی ممکنه یا اون رو درست کنی یا خودت به راه خلاف کشیده بشی

اگه ادامه بدی و اون هم درست بشه می تونی دوباره بهش اعتماد کنی؟

می تونی ادامه ندی و رابطه ت رو تموم کنی, اگه تموم کنی عذاب وجدان می گیری؟

زندگی همش یه تصمیمه, یه انتخابه, کسی نمی تونه غیر از خودت آینده ت رو پیش بینی کنه گلم

این تویی که تصمیم نهایی رو می گیری پس بشین و همه جوانب رو برسی کن

بشین به خودت و ارزشهات و اهداف شخصی ت و اهداف زندگی زناشویی ت فکر کن

دست خودته

واسه یه تصمیم آدم باید جوانب زیادی رو در نظر بگیره و باید به لحظه لحظه های زندگی ش که فقط اونه که تجربه ش کرده دقیق بشه, چیز زیادی از زندگی ت نمی دونم فقط شاید بتونم بگم شما این آدم رو با این شرایط انتخاب نکردی و به مرور زمان تغییر کرده, شاید بتونی کمکش کنی و شاید هم نه

همیشه گفتم الانم می گم که هیچ چیزی مثل مشاوره ی حضوری با یه مشاور خوب نمی تونه مفید باشه

الان احساساتت سرکوب شده اما سعی کن آروم باشی:82:

تل می عزیزم ممنون

شوهرم هیچ وقت قبول نکرد که خلاف میکنه فکر میکنه منم که همیشه اشتباه میکنم خیلی میخام باهاش صحبت کنم (با اینکه میدونم درست بشو نیست.فقط واسه وجدانم میخام باهاش حرف بزنم)ولی گوش نمیده...

صبا تا ظهر خابه وقتی بیدار میشه میزاره میره تا اخرررررررررررر شب .الان هنوز خونه نیومده هرچی زنگ میزنم خاموشه یا در دسترس نیست...کار هرشبشه و من کاملا عادت کردم دیگه حرس نمیخورم دیگه گریه نمیکنم دیگه داد نمیزنم وقتی بیاد اروم باهاش صحبت میکنم ولی اخر همه حرفاش فحش به من و خانوادمه.....

وقتی بیرونه سرکارش نمیره با دوساش بیرون میگردن و قتی هم میپرسم کجاست گوشیشو خاموش میکنه....

با دایی خلافکارش میگرده...دیروز خونه داییش بود مسیج دادم کجایی؟گفت باشگام ..ولی دیدم از خونه دادییش بیرون اومد..


بهش گفتم راهش اشتباست ولی منو اندازه یک مترسک هم قبول نداره حرفام براش خنده داره..گاهی موندن باهاش بدترین عذابا میشه.وقتی مهربون میشه که رابطه جنسی میخاد هر دوهفته یک بار..


من از هر دری وارد شدم تا باهاش حرف بزنم قبولم نداشته...تلاشام بی فایده بوده

الان که کامل رهاش کردم و کاری بهش ندارم خیلی اروم و با محبت میتونم باهاش حرف بزنم ولی اون هیچی جز رابطه جنسی نمیفهمه

احساس نمیکنم با اتفاق خاصی فکر خلاف افتاده به سرش چون این خلافاش تو خونشه تو ذاتشه...

کمبودی نداره تکمیلیم دستمون به دهنمون میرسه حتی اگه هم نداشتیم نباید نقشه دزدی بکشه ...

اگه بهش بگم و یا سوال کنم اعتیاد داره تمام خانوادمو میاره جلو چشمم.چه برسه بخام کمکش کنم
خیلی مغرور شده

هرچقد که خستم همون قدم عاشق زندگیم بودم عاشق یه زندگی که همه چی اروم باشه ولی الان اندازه سر سوزن بهش اعتماد ندارم به راحتی دروغ میگه به راحتی هزار تا کار میکنه و ارامش به این خونه برنمیگرده...

اینو بگم خیلی بی عار شدم خیلی پوست کلفت شدم معیار ندارم هدف ندارم امید ندارم سر دوراهی گیر کردم

دوستش داری؟

اصلا این حرف رو نزن

آدم تو سخت ترین شرایط نباید بی هدف و سرگردون بشه آروم باش عزیزم

تا حالا شده باهاش قهر کنی؟
حتما یه قلقی داره
اگه من جای شما بودم اولین کار به یه مشاور مجرب مراجعه می کردم کسی که کار بلد باشه نه فکر جیبش باشه و سعی می کردم ازش کمک بگیرم
اگه دیدم راهی نیست ازش جدا می شدم چون با این اوضاع آدم تا کی می تونه سر کنه؟
اینکه کسی فقط آدم رو واسه ارضاء جنسی ش بخواد خیلی خوشایند نیست
اینکه کسی به حرف آدم اهمیت نده اونم همسر آدم خوشایند نیست
چه دلیلی داره آدم زندگی ش رو با کسی که کثیف شده به نابودی بکشونه؟ آیا کسی که برای خودش ارزش قائل نیست و خودش رو زده به خواب می شه کاری کرد؟
کسی که دیگه هیچ پایبندی به خانواده ش نداره و حریم خانواده رو شکسته
مگر اینکه واقعا پشیمون بشه
باید ببینی راه برگشتی هست یا نه
به خدا توکل کن و بهش ایمان داشته باش
خیلی ناراحت شدم وقتی نوشته هات رو خوندم
اما مطمئن باش یه روزی, یه جایی یه کسی یه چیزی........به دادت می رسه, صبر داشته باش

مشکلات به دو دلیل سر راه آدما قرار می گیرن
یکی اینکه ازشون درسی بگیریم
یکی اینکه صبرمون مورد امتحان قرار می گیره

فکر می کنم این امتحان برای شما امتحان صبر باشه
به فکر خودت باش و جوونی ت
اگه دیدی راهی هست حتما برو چون همسرته
اگه دیدی راهی نیست اراده کن و این رابطه رو ترک کن چون خودت تو خطر هستی
شاید اونقدر قوی و خوددار باشی که کسی نتونه از راه به درت کنه
اما فکرت چی؟ آرامشت چی؟
می خوای تا آخر عمرت اذیت شی و عذاب بکشی؟
حیف نیست عمرت رو پای کسی بذاری که خودش هم برای خودش ارزش قائل نیست؟

مشاوره یادت نره:72:

مواظب خودت باش عزیزم:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شاپرک جون

شاید خیلی مسخره باشه شایدم خیلی کوته فکری و احمقانه باشه شایدم خیلی از باز کردن تاپیک من بدتون بیاد و شاید.......

اما واسم مهمه بدونم( با شناختی که از من و شوهرم با تاپیکایی که خوندید.دارید) زندگی من رو چطور پیش بینی میکنید به صورت عاقلانه و به دور از احساس

اگه من با شوهرم زندگی کنم(جدا از محبت نکردن و نشون ندادن عشق و علاقه ...شوهری که اهل صداقت نیست. اهل زندگی و کار نیست. و همیشه خواسته یه شبه همه چیز داشته باشه .خانواده ی شوهری که از عروسشون متنفرند.شوهری که شبا زنشو تنها تو خونه میزاره تا 12 1 شب.و دلیلی برای دیر اومدنش نداره و همه عالمو ادم میگن معتاده و من نشونه هاشو دیدم .شوهری که رفیقاشو ول نمیکنه .شوهری که نقشه سرقت میکشه...................)چی میشه؟؟؟؟

این تاپیکو باز نکردم تا از شوهرم انتقاد کنم منم خیلی ایراد دارم ولی نه تنها من هیچ کس جز خدا نمیتونه مشکلات شوهرمو حل کنه.و هرکدوم از مشکلات حل کردنش کلی زمان و اعصاب میخاد که از عهده من خارجه .خیلی دوست دارم اقای مدیر عزیز همدردی هم راجع به پیش بینی ایندم نظر بدن.

اگه باهاش زندگی کنم چی میشه؟نمیتونم بگم زندگی ...اگه تحملش کنم خوبه؟؟؟؟



اگه جداشم اینده من خوب پیش بینی میشه؟؟؟؟؟؟؟




من میتونم باهاش زندگی کنم بدون هیچ دردسری یا اعصاب خوردی .میتونم خیلی قشنگ ظاهر زندگیمو حفظ کنم .میتونم خیلی راحت و بدون گریه و غصه تحملش کنم.فقط در صورتی که به معنای کامل رهاش کنم وکاری به کارش نداشته باشم.شبا دیر بیاد ...شیشه ای بشه.....با خانوادم رفت و امد نکنه.....با خانوادش رفتو امد نکم.....برام خرج نکنه......خلاف کارتر بشه...... به نظرتون زندگی کنم چی سرم میاد؟؟؟؟

---

از طرز نوشتنت كاملا معلومه كه چقدر سردرگم شدي و تكليفت با خودت هم معلوم نيست...اما عزيزم به اين فكر كن كه تو از زندگي مشترك چي ميخواي؟ايا زندگي مشترك رو در هر صورت و با هر مصيبتي كه هست به زندگي در خانه پدرت ترجيح ميدي؟اياي خونه ي پدرت انقدر عذاب كشيدي كه حاضري اين زندگي رو كه طبق توصيف خودت بيشتر شبيه ميدون جنگه تا خونه ادامه بدي؟؟؟
فكر نميكني اگه فردا خدايي نكرده بچه اي وارد اين زندگي شد از مادر و پدرش انتظار محبت داره نه اينكه به معناي واقعي همديگه رو رها كرده باشن!!!!

تو از زندگي چي ميخواي؟
مگه عمر ادما چقدره ؟
چرا براي خودت و خواسته هات ارزش قائل نيستي؟
طلاق بده...اره خيلي خيلي هم بده اما اگه لازم نبود خدا اين قاعده رو براي اتمام يه رابطه ي مخرب قرار نميداد...
متاسفانه بهم ثابت شده كه تو حرف هيچ كس رو جز حرف خودت عمل نميكني اما دلم نيومد جوابتو ندم...
موفق باشي

خیلی ممنون از دوستان به خدا به تمام حرفاتون فکر میکنم

دیگه دوسش ندارم خیلی وقته که ندارم

تنها وابستگی من بهش نه پوله نه محبته نه.....فقط بدون اون احساس تنهایی می کردم که الان هم دیگه اون احساسو ندارم

شوهر من ادم بشو نیس

.انقد از اسم طلاق بدم می اومد..اینکه در اینده به من میگن مطلقه..بیوه...

که داشتم با خودم فکرای اشتباه میکردم که باهاش بمونم ولی کاری بهش نداشته باشم .ولی این عمرا عملی نیست



میشه مشاور با تجربه تو کرج بهم معرفی کنید

شاپرك جون نتيجه دادگاه و اين كه شوهرت گناه كاره يا بي گناه تشخيص داده ميشه تقريبا كي معلوم ميشه؟
فكر نمي كنم تو همچين مدرك محكمه پسندي داشته باشي كه بتوني حالا طلاق بگيري
پس فعلا بايد صبر كني تا ببينيم نتيجه پرونده چي ميشه؟
اگه محكوم شد كه اگه بخواي طلاق بگيري دليل خوبي داري
ولي اگه محكوم نشد بايد تصميم بگيري كه ميتوني باهاش ادامه بدي يا نه
پس من بازم ميگم فعلا صبر كن

شاپرک خوبم:72:

آخه طلاق مگه چیه؟ نمی دونم چرا اینقدر بزرگش می کنیم
ببین خانمی وقتی دیگه چاره ای نباشه باید چیکار کرد؟
آیا باید بخاطر حرف دیگران یا نگاه دیگرانی که شاید خودشون هم دارن تو لجن دست و پا می زنن و چون مطعلقه به حساب نیان به روی خودشون نمیارن و از تو می پوسن تو زندگی ت و جوونیت و زیباییت و اعصابت رو بریزی پای یه آدم بی کفایت؟
کسی که فقط تو رو به چشم یه ابزار سکس می بینه؟
ببخشید اینقدر دارم باهات رک حرف می زنم اما واقعا دلم نمی یاد اینا رو نگم
تو هم مثل خواهر نداشته م هستی
خیلی خوبه که اون احساس وابستگی از بین رفته
و خوب تر اینه که از لحاظ های دیگه بهش وابستگی نداری
به قول دکتر فرهنگ آدما به 4 دلیل تو یه زندگی می مونن
نادانی
ناتوانی
نیازمندی
نگرانی
تو دیگه هیچ کدوم رو تو خودت نداری
بازم نمی خوام مطمئن حرف بزنم
اما اگه راهی نیست خودت رو نجات بده
فکر کن خدایی نکرده تو این شرایط بارداری ناخواسته اتفاق بیفته
اون موقع چی؟
اون بچه گناهی کرده؟
به همه اینها فکر کن خانمی


دوستان اگه مشاور خوبی رو تو کرج سراغ دارید حتما به ایشون بگید
اگه تهران بودی می تونستم بهت یکی رو معرفی کنم

مواظب خودت باش:46:

ازتون ممنونم

ازهمه

فکرم فقط طلاقه ولی فعلاصبر [size=x-small]کردم

میخام منتظر نتیجه دادگاه بمونم من و خدای خودم میدونیم که شوهرم خلافکاره حتی اگه قاضی اینو نفهمه من مطمئنم

شوهرم تبانی کرده و دوباره نشون دادن جرمش برای قاضی خیلی سخته .فقط از خدا میخام تا به قاضی نشون بده شوهرم خلافکاره.....

نمیدونم کی دادگاه کارای شوهرمو رو میکنه اگه قرار باشه شوهرم بره زندان تو این دادگاه اینده معلوم میشه

اگه هم شوهرم زرنگ بازیاش نتیجه بده نره زندان.دیگه صبر نمیکنم و من درخاست طلاق میدم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

شاید باورتون نشه شوهر من حتی حتی 1 صفت خوب هم نداره...حتی 1کار خوب هم نکرده که من دلمو بهش خوش کنم...وای اون حتی 1صفت مردونه هم نداره هیچی نداره

برایت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد

به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز


بیخیال مشکلاتت شو و برو بیرون و واسه خودت بگرد و از خونه در بیا

مطمئن باش یه زندگی بهتر پیش روته

خودتی که می تونی تصمیم بگیری

خیلی مواظب باش و احتیاط کن

به فکر خودت باش

به فکر روح و جسم خودت باش

غصه نخور باشه؟

ما هم پیشت هستیم:72::43:

خواهرم
فورا به مشاور حضوري مراجعه كنيد و منتظر هيچ چيزي نباشيد!

چشم مواظب خودمم و غصه نمیخورم اصلا سر چی غصه بخورم ؟سر مردی که وقتی میاد خونه 1دونه بستنی میگیره دستش بعد میزاره جلوش تنهایی میخوره سر مردی که منطق نمیفهمه بهش میگم پول بده میگه مگه دختر شاهزاده ای ؟سر مردی که شبا ساعت 1نصفه شب میاد خونه...مردی که هیچی سرش نمیشه مردی که اولین روز زن زندگیمونو فراموش کرده ......سر یه نامرد غصه بخورم دیگه از این حرفام خسته شدم

اقای ساینتیست عزیز دارم دنبال مشاور خوب میگردم نه واسه زندگی مشترکمون واسه خودم تنها

تل می جونم ممنون از اروزت خیلی قشنگ بود

عزیزم غصه نخور زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدم خوب و بد داره
عزیزم غصه نخور مثل ماها فراوونه
کم کسی پیدا می شه که روی حرفش بمونه
عزیزم غصه نخور گریه پناه آدماست
تر و تازه موندن گل واسه اشک شبنماست
عزیزم غصه نخور زندگی بی غم نمی شه
اونی که غصه نداشته باشه, آدم نمی شه

عزیزم غصه نخور دنیا رو بسپار به خدا:323:
هر دومون دعا کنیم, منم جدا, تو هم جدا:72:



شاپرک جون خیلی خوشحالم که اینقدر منطقی هستی و واسه خودت ارزش قائلی

همین که اینجوری بد شده داره تقاص گناهاش رو می ده

شاید فقط بتونی براش دعا کنی

واقعا چه جوری می تونه این کارها رو بکنه

حیف خانم گلی مثل شما نیست؟

حیف روحت و احساست نیست؟

بازم می گم مواظب خودت باش

:72:
:46:
:43:
:72:

ما همه اینجا کنارت هستیم یه وقت احساس تنهایی نکنیییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یی

شاپرک چقدر ناله می کنی چقدر داد و هوار می کنی
بابا یه مقدار آروم باش
تو سه ماه پیش هم یه تاپیک زده بودی مشاور خوب در کرج
چی شد؟ رفتی؟ نه!
من واقعیتش تو این چندماهی که میای میری تو تالار هیچ حرکتی هیچ تغییری هیچ قدمی از تو ندیدم

شاپرك عزيزه دلم
من فكر ميكنم خيلي سردرگمي ولي بهش هنوز وابسته اي و هي مي خواي بخودت تلقين كني كه غير از اينه
شاپرك خواهرم طلاق اتفاق خوبي نيست ولي گاهي بهترين راه چاره هست . خودت نباز تو هم جووني هم باهوشي و هزاران موقعيت براي پيشرفت داري
جاي هيجان سعي كن سريع تر يه مشاوره حضوري بري

شاپرک عزیز این مساله دادگاه رو که می گی من دیگه از بر شدم!! عزیزم شوهرت تا محکومیت قطعی دادگلهی نداشته باشه مثل مثلا چند سال زندان و تا جرمش ثابت نشه عملا هیچ اقدامی نمی تونی از این ناحیه بکنی .حتی تا زمانی که شوهرت روی حکم هم اعتراض بزنه و بره توی دادگاه تجدید نظر و برنگرده هم باز جزو محکومیت حساب نمی شه.یعنی باید صبر کنی تا حکمش توی تجدید نظرم تایید بشه و در مورد زندان هم باید اقلا 6 ماه توی زندان بوده باشه و توی اون مدت هم تازه باید بتونی به دادگاه ثابت کنی که نفقه رو نتو نسته پرداخت کنه والا اگه حتی بتونه ثابت هم کنه که شما توی اون مدت نفقه گرفتین باز هم زندان بودن اون برات کمکی محسوب نمی شه .متاسفم که اینا رو می گم ولی قانون توی این مورد واقعا کمک چندانی به خانم ها نمی کنه..
عزیزم نمی دونم عروسی کردین یا نه و یا بچه داری یا نداری اما من خیلی مشاوره می رفتم اینطور افراد عنصری به نام مسیولیت پذیری [size=medium]در ترکیب شخصیتشون جایی نداره .و متاسفانه همه مشاوره هایی هم که من می رم و یا می رفتم نظرشون این بود که این نقص شخصیتی معمولا خیلی سخت به درمان پاسخ می ده و یا اصلا نمی ده.دیگه خودت بشین فکر کن همه شرایطت رو بچین کنار همدیگه ببین چه راهی برات بهترین راهه.من چون رابطه خوبی با مادرم نداشتم و نمی خواستم تحت هیچ شرایطی برگردم توی خونش که ازش فرار کرده بودم با ازدواج موندم و همه چی رو هم پذیرفتم .اما اگر شرایط برگشتت برات بهتره و بچه ای نداری نسخه ات خیلی متفاوته:311:
امیدوارم که بهترین تصمیم رو بگیری

شاپرك جون
كجايي؟ده روز هست خبري ازت نيست؟
كاري نكردي؟
اگه مياي فروم يه خبري از خودت بده
موفق باشي

به نظر من طلاق اصلا چيز خوبي نيست البته براي كساني كه مشكلات كوچيك و قابل حل دارند نه شما؟
گاهي بهترين راه حل فقط و فقط طلاقه:305:

سلام دوستان عزیزم

این چند روز کنکور دارم که نمیتونم زیاد بیام خبر خاصی فعلا ندارم جز اینکه شوهرم به بهانه خرید کولر گازی بدون اینکه به من اطلاع بده با دوستاش رفته بانه و منم شبا تنهام

به درست فکر کن نه به شوهری که اینقدر بی مسئولیته, درسه که برات می مونه:72: (تو این شرایط).:46:

می دونم قوی هستی پس قوی بمون:72::43::46::72:

شاپرک جون سلام عزيزم:72::46::43:
برات از خدا تني سالم و قوي و روحي بلند و صبري بسيار زياد به همراه يه تصميم درست رو ميخوام،باور کن امروز که تايپيکت رو خوندم دلم خيلي گرفت،چرا مردها بايد اينقدر در حق زنشون ظلم کنن آخه چرا؟و ما زنها مجبور به تحمل باشيم فقط بخاطر اينکه زنيم و از مطلقه بودن ميترسيم اميدوارم خدا عاقبتت رو بخير و نيکي کنه.عزيزم ميشه بپرسم چند وقته ازدواج کردين؟بچه دارين؟چطور با هم آشنا شدين؟تو اوايل زندگيتون يا دوران آشنايي يا نامزدي نتونستيد همسرتون رو بشناسيد؟نميتونيد به مشاور مراجعه کنيد؟همسرتون اون موقع که اومد خواستگاريتون چي کاره بود؟تحصيلاتتون چيه؟خانوادش و خانوادتون چجوريه؟منظورم اينه از نظر طبقاتي و فرهنگي به هم ميخوريد؟

سلام دوستان عزیزم قربون همتون بشم که انقد مهربونید

امروز فهمیدم شوهرم جمعه هفته پیش هم با خانوادش رفته بودن شمال بدون من بدون زنش رفته خوش گذرونی

دوستان گلم من هتوز مصمم به طلاق هستم و این صبرو انتظارم (تا حداکثر یک ماه دیگه )دلیل داره

دوست عزیزم مي مي من خیلی ساده لوح بودم و رفتارای بد شوهرمو نمیدیدم با اینکه خانوادم همیشه و از همون اول با ازدواج من با اون موافق نبودن

از هیچ نظر یکسان نیستیم خصوصا از لحاظ فرهنگی

21 تیر میشه اولین سالگرد بزگترین اشتباه من..........


بچه هم خدارو شکر ندارم.

تو سالمی, جوونی, با نشاط و شادابی, شاید الان بخاطر موقعیتت کمی اوضاع روحی ت بد باشه که حق هم داری اما مطمئن باش وقتی از این جریانات در اومدی خیلی حس بهتری خواهی داشت, الان هم که دیگه مصمم شدی و واقعا تصمیمت رو گرفتی رو تصمیمت بمون, تردید نکن, دلت نسوزه, احساساتی نشو (اینها رو دارم می گم چون ممکنه اتفاق بیفته), عزیز دلم تو لیاقت بهترین زندگی رو داری و مطمئن باش بهش می رسی اگه راهی رو که انتخاب کردی با قاطعیت بری و تسلیم هیچی نشی خصوصا حرف مردم!:72:

خدا رو هزار بار شکر که بچه نداری و چیزی نیست که وابسته ت کنه پس خودت رو نجات بده نازنینم:46::72::43:.

نمیدونم چرا امروز ازش خاستم بهم پول بده برم چادر بخرم از ادمی که جون به ازرائیل نمیده!


اونم با پرویی مثل همیشش گفت که ندارم نمیدم.....

ما دیگه حتی با هم حرف نمیزنیم خیلی خوش به حالش شده صب تا شب بیرونه هیچی نمیخره هیچ کاری نمیکنه حتی یه دونه نون نمیگیره.....

شبا هم انتظار داره من تو بغلش بخابم

حالم ازش بهم میخوره چند روز پیشا که با دوساش رفته بود خوش گذرونی واسم شلوار و چند تا دونه لوازم اریش خرید ولی امروز همه رو برداشت برد که بده به خاهرش


خیلی دلم شکست خیلی تو رو خدا باهام همدردی کنید


به من میگه چرا بابات هیچ غلطی نمیکنه چرا انقد صبور شده چرا طلاقتو نمیگیره


میگه من انسانیت حالیمه والا به دوستام میگفتم یه کیلو تریاک بزارن تو خونتون بیان باباتو بگیرن

ببینید یه دزد معتاد بی وجدان تا چه حد اشغاله............

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شاپرک جون

خیلی دلم شکست خیلی تو رو خدا باهام همدردی کنید

---

بیش از همدردی شما نیاز به تصمیم اساسی برای بهبود زندگی و آینده بهتر دارید. همدردی ما دیگر دردی از شما دوا نخواهد کرد. از قدیم گفته اند : از تو حرکت از خدا برکت..

اینقدر تحلیل نکن کارهای همسرت رو عزیزم به خودت فکر کن

چطور می تونی بهش فکر کنی؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اون مرد نیست که این کارها رو می کنه ازش دوری کن و فکر کن وجود نداره... خودت رونجات بده

شاپرك جان
فكر كنم با اين اوضاع و احوال ديگه لازمه جدي به طلاق هم فكر كني
چند وقت پيش گفتي يه كم بهتر شده و قول داده عوض شه(كه خوب ما هم يه كم اميدوار شديم شايد زندگيت بهتر شه) ولي فكر كنم تحت تاثير گرفتاري هاي دادگاه اين حرفا را زده و حالا كه خيالش راحت تر شده باز شده مثل اول
نميدونم چي بگم ولي بشين و يه تصميم قاطع برا زندگيت بگير نميشه اين جوري كج دار و مريض زندگي كرد

دوستان عزیزم فردا میرم دادگاه تا حکم جهازمو بگیرم

وقتی جهازمو اوردم برای مهریه و طلاق اقدام میکنم

امیدوارم بهترین زندگی پیش روت باشه عزیزم:72:

امیدت به خدا باشه و سعی کن در جریان طلاق اصلا خودت رو ناراحت نکنی... باید خوشحال هم باشی که از همچین اوضاعی داری خودت رو بیرون می کشی تو لایق بهترین زندگی هستی و کسی حق نداره با خودخواهی هاش این رو ازت بگیره.:72::46:

ما هم کنارتیم... هر وقت چیزی پیش اومد همه هستیم و دورادور ازت حمایت می کنیم و حداقل کاری که از دستمون بر میاد رو انجام می دیم.

خیلی دلم می گیره اینا رو می خونم.همش برای خودم روزایی تداعی میشه که فکر می کردم یه قهرمانم و می تونم همه چیز رو درست کنم.اون موقع خیلی جوون بودم و پر از انرژی عین الان شما.خیلی جنگیدم و سعی کردم شوهرم رو اصلاح کنم.خودم این وسط خورد شدم.پیر شدم بی انگیزه شدم .خیلی چیزها رو از دست دادم که هیچکدوم برام ارزش مادی نداشت.شاپرک عزیزم خودت رو از این باتلاقی که توش گیر کردی بکش بیرون.تهش هیچی نیست باور کن هر چی هم به دست بیاری ارزش اینهمه تلاشی رو که می کنی نداره.یه وقت به خودت میای می بینی تمام این روزهایی که کشیدی این کمبودها این زجرها که فکر کردی گذاشتیشون پشت سر اون پشت موندن شدن یه کوه عقده.اون وقت دیگه نه این توان رو داری نه این فرصت و زمان رو.دیگه خیلی دیر شده.این مشکل تو رو من تا تهش رفتم .هر چقدر هم که صبور باشی هر چقدر هم که عادت کنی به بین نیازی هر چقدر هم که خودساخته باشی اندازه من نیستی و نخواهی بود.تازه هنوز شانس آوردی که شوهرت تو رو هم درگیر کارهای خودش نکرده و یه بچه رو این وسط بازیچه نمی کنید.عزیزم به فکر خودت باش .اونو به حال خودش رها کن.تو نمی تونی کسی رو اصلاح کنی فقط بعد از سالها یهو به خودت میای میبینی این تویی که عوض شدی سازگار شدی اصلا تو هم عین خودش شدی حالا با یه شکل و ظاهر متفاوت.به خودت فکر کن عزیزم.:72:

تاپیکت همیشه دنبال کردم ولی من نمیتونم چیزی بگم فقط خواستم برات آرزوی بهترینها رو بکنم

همیشه آرزوم برای همه اینه ان شالله اون آرامشی که لایقشی رو خدا هرچه زودتر بهت بده قوی باش:46::72::46::72:

شاپرك جان حواست باشه بدون اينكه اعلام عمومي كني بري دادگاه....شايد اگه شوهرت بفهمه كارايي كنه كه كارت سخت شه مثال سادش اينه كه قفل در خونه رو عوض كنه و تو مجبور شي دوباره بري دادگاه و مراحل زيادي رو طي كني تا بتوني با مامور وارد خونه ي خودت بشي....يادت باشه بي مقدمه و اطلاع دادن به همسرت و ....فقط به بابات ميگي و يه ماشين بگير و برو دم خونت هر چي داري جمع كن و ببر لازم نيست مثل موارد قبلي كاراگاه بازي در بياري و مثلا بخواي حكم رو بهش نشون بدي و ....سه سوته كارت رو انجام بده و از خونه بزن بيرون...قبلش هم هيچ تغيير رفتاري نداشته باش نه مهربون تر نه بي حوصله تر ...نبايد شك بكنه بهت...

دوستان عزیزم سلام

من که دیگه بریدم اخرین باری که نوشتم قرار بود فرداش برم حکم جهیزیه بگیرم اما بابام به دلایلی(خودمم نمیدونم چیه ولی توخونه ی ما دستور رو بابام میده) دستور داده فعلا نرم ودست نگه دارم. دوست عزیزم gh.sana چشم خودمم حواسم هست که خیلی زیرکانه عمل کنم تا نفهمه

دوستان خوبم ممنون از حس همدردی و راهنماییتون


راستی یه وقت فکر نکنید که پشیمون شدم برای طلاق فقط به دستور بابام چند روزی رو صبر باید کنم

عزیزم اینقدر آشفته نباش... دلیلش رو از پدرت جویا شدی؟ شاید هنوز امیدی داره...