-
ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام دوستان عزيز امروز ميخوام دردمو يه جور ديگه بيان كنم
من 3.5 سال پيش تو دانشگاه يه دختري رو ميبينم كه ازش خوشم مياد نه عاشقش نبودم و با پيش اومدن ماجراهايي كه خودم هيچ درش دخيل نبودم و به قولي اش نخورده و دهن سوخته بگذريم تواين مدت نتئنستم عشقمو ابراز كنم يا وقتي مي خواستم بگم يه مشكلاتي دست دست هم ميدادند كه نمي شد بگذريم بلاخره گفتم با هردردسري ايشون فرموند جند روز ديگه عقدشه اما من با تحقيق كه كردم يدم دروغه بخاطر كس ديگه اين جوابو داده حتي بخاطر ايشون انگشتر دستشون كردند بخاطر ايشون تنها نخواستند من بهشون عشقمو ابراز كنم حالا من موندم نه ميتونم فراموششون كنم نه ! موندم فقط با عذابش اين عشق برام جز درد و رنج چيزي برا نياورد
فرانك جون فرهنگ جون بهشت جون و دوستان ديگه تاپيك قبلي به دستور مدير قفل ميشه لطفا منو راهنمايي كنيد چكار كنم
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام دوستان كجاييد تعطيلات تموم شد شما نيستسد يا منو قابل نمي دونيد ديگه نميتونم اطلاع رسانيكنم تاپيك قبليم بسته شده حداقل مدير سايت يه جا واسه اينكه بنويسم تاپيك به كجا منتقل شد ميزاشت اگه تونستي مدير جون زحمتشو خودت بكش
يه مطلب هم بگم حالم خيلي خرابه لطفا بيايد من تو اين سفرم خيلي سختي كشيدم هيشكي همدم نبود همچنيت هر جا ميرفتم خودش كه كنار نبود اما يادش با من بود حتي براش ميخواستم كادو بخرم انتخاب كردم اما گفتم قبول نميكنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو رو خدا بيايد به كمكتون خيلي نياز دارم
:302::316::302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamedrashidi20
سلام دوستان كجاييد تعطيلات تموم شد شما نيستيد يا منو قابل نمي دونيد ديگه نميتونم اطلاع رساني كنم تاپيك قبليم بسته شده حداقل مدير سايت يه جا واسه اينكه بنويسم تاپيك به كجا منتقل شد ميزاشت اگه تونستي مدير جون زحمتشو خودت بكش
يه مطلب هم بگم حالم خيلي خرابه لطفا بيايد من تو اين سفرم خيلي سختي كشيدم هيشكي همدم نبود همچنين هر جا ميرفتم خودش كه كنار نبود اما يادش با من بود حتي براش ميخواستم كادو بخرم انتخاب كردم اما گفتم قبول نميكنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو رو خدا بيايد به كمكتون خيلي نياز دارم
:302::316::302:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام
اون دختر خانمي كه ازش صحبت ميكنيد ظاهراً دلش جاي ديگه است و هيچ وقت به شما بله نميگه پس بهتره با خودت
كنار بياي و نسبت به اين موضوع كم كم بي اهميت بشي .
اينقدر هم خودتو عذاب نده و به خودت تلقين كن كه بدون اون نمييتونم و سختي ميكشم و ...........
سعي كن بهش فكر نكني
يه چرخي تو تالار بزن ببين كه اين دوستي ها و عشق هاي آتشين در اكثر موارد جز آسيب روحي چيزي نداشته :305:
http://www.hamdardi.net/thread-13135.html
مطمئن باش كه حكمتي داشته كه با اين خانم ارتباط برقرار نكني .
موفق و پيروز باشي
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام نيكا . امين جون شماراست ميگيد اين جور دوستي ها سرانجامي نداره من خودم هم متعقدم اما چه جور شد اين تاپيكو و تاپيك قبلمو گذاشتم شايد يه نظر ديگه داشتي اصلا قصد من دوستي نبود ايشون ميفرمود هزاران سال باز كار من صبر بود خوب اما چرا ايشون انتخاب كردم 1 حجابش 2 شخصيتش 3 كمالش 4 ادبش 5 هنرمنديش و...........
بهتر سري بزنيد
http://www.hamdardi.net/thread-15692.html
درمورد نظرت من ميخوام فراموش كنم 5مين بار خواستم فراموش كنم اما........
كسي كه روزانه ميبينيش چطور
اگه يه روز طرف مقابل ايشون رقيب من اومد خواستگاري ايشون آزمايشات درست در نيومد (اخه فك كنم فاميلند)
يا پدرشون موافقت نكرد چي كار من اونروز افسوس و حسرت نميشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يا اصلا كار طرف مقابل يه بازي بيش نباشه چي
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام دوباره چرا دوستان نيستيد
چون تاپيكم جوابي نداشت حوصلهاي براي نوشتن نداشتم چند روز پيش گلم به من چند بار نگاه كرد به نظر خودم هم معني دار نبود تو كلاس اول استاد پس از تبريك عيد گفت انشا الله سختي به سراغتان نياد من گفتم به دوستم نميشه خودش مياد دوستم گفت نذار بياد ايشون(گلم) رديف دوم ما هم رديف اخر نشسته بوديم همه هم مشغول صحبت بودند كه من اينو گفتم كلاس بعدش اين نگاهو خودش هم 3 بار فرمودند
موندم واسه چي بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
ممكنه تاپيك منو بخونند ناراحت بشند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه اينجورييه غلط كردن واسه اين موقع است گلم غلط كردم چرا نارحت ميشيد من جز اينجا و خدا و2 دوستم همدمي نداشتم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هزاران بار عذر ميخوام ازتون
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
آقای رشیدی
سال نو مبارک و رسیدن بخیر:72:
یه وقت آدرس اینجا رو به اون خانم(گلتون) ندید و بگید بیاد تاپیکهاتون رو بخونه که صورت خوشی نداره!
انقدر هم از خودت ضعف نشون نده و به نگاه یه دختر انقدر امیدوار نشو چون بعضیها کلا عادت دارن به نگاه کردن و بعضی وقتها هم اتفاقی نگاه کسی به کسی گره میخوره نه با منظور خاصی.
راستی گفتی حجاب؟(میگم شاید شما دوتا از لحاظ اعتقادی بهم نمیخورید)
میشه یه خورده بیشتر در مورد گلتون صحبت کنی؟
در مورد حجابش و رفتارش با دیگران(هم پسرها هم دخترها)
و در مورد خودت ؟
خواهشاً با حوصله و ریلکس بنویس و جمله هاتو خوب کامل کن (فعل و فاعل و ...)
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
اگه يه روز طرف مقابل ايشون رقيب من اومد خواستگاري ايشون آزمايشات درست در نيومد (اخه فك كنم فاميلند)
يا پدرشون موافقت نكرد چي كار من اونروز افسوس و حسرت نميشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يا اصلا كار طرف مقابل يه بازي بيش نباشه چي
شما كه به همه اينا فكر كردي به اينم فكر كردي كه اگه هيچكدوم از اينا نشه اونوقت چه اتفاقي براي خودتون مي افته ؟
بهتره يه كمي واقع بين باشي . در مورد نگاه كردن هاي اون خانم هم برداشتي رو كه خودت دوست داري نكن .
اينطور كه گفتي اين خانم به كس ديگه اي علاقه منده . و خيلي ها بودن كه حتي اگه نتيجه آزمايشاتشونم مثبت نباشه اگه همديگرو دوست داشته باشن با هم ازدواج مي كنن .
همه ما حتي خودتم مي دوني كه تو اين قضيه بهترين راه و عقلانه ترين راه چيه . پس سعيتو بكن كه از اين مخمصه در بياي بيرون .
همه ما مشكلات مشابه تو رو داريم و تقريبا نود درصدمون هم راه درستو مي دونيم ولي به خاطر احساساتمون و وابستگي هامون نمي خوايم راه درستو قبول كنيم . اميدوارم هر چه زودتر از اين وابستگي بيرون بياي .
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
دوست عزیز
ایشون شما رو نمی خواد به هر دلیلی که کفته نه،به خاطر کس دیگه بوده یا از شما خوشش نمیومده!رفتارش که اینو نشون میده حال شما هی بخواید بگی به من نگفت بله ولی شاید به اونم نگه بله بهم نگفت که ازت متنفرم و ...
دوست من نگاه کردن توی این دوره زمونه که دلیل نمی شه به پست فرانک دقت کن،یک تجربه ی شخصی اصولا کسایی که اینطوری هستن به خیلیها به این شکل نگاه می کنن و ایا دوست داری به کسی که انقدر هوس بازه علاقه داشته باشی؟(من این تیپ دخترها رو خوب می شناسم) می تونه نگاه کردنش دلایل زیادی داشته باشه اما قطعا نشانه علاقه نیست.
به کسی دل ببند که توی دلش یک جای خالی برای تو داشته باشه و تو تنها فرد زندگیش باشی
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام
از اینکه همه جا خودم رو نخود هر آشی می کنم معذرت میخوام
وقتی دختره اومد و خواست براش پروژه اش رو انجام بدم دیدم همونیه که میخوام حتی بهش گفتم نگفت نه! گفت خیلی خوبه ولی وقتی خداحافظی کردم و بعدش بهش زنگ زدم گفت ما با هم خیلی تفاوت داریم.
من 3 ماه مریض بودم و حالتهایی برام رخ داد که اصلا دوس ندارم بهش فکر کنم...
سال بعد و سالهای بعد هم دوباره بهش زنگیدم و حرفش همونی بود که قبلا گفته بود!:316::316::316:
از این ماجرا 4 سال می گذره، فقط همین رو بهت بگم...
خدا خیلی دوستم داشت که نذاشت با اون ازدواج کنم.
الان حداقل مجردم و شناسنامه ام کثیف نشده و از نظر روحی شکست خورده نیستم.
ولی اگر اون فقط لب تر می کرد:
شاید الان من ...:316::316::316::316:
فقط خدا رو شکر
همین!
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام فرانك جون سال نو شما هم بخير :325:
مرسي
من هيچ وقت اين غلطو نمي كنم كه ادرس اينجارو بهشون بدم
در مورد نكاه كردن هم تو اين مدت من ايشونو اينجور نديم كه نكاه خاصي داشته باشند(هيچوقت تو جمع نميشنند نه اجتماعي نباشند ميرند بوفه - كتابخونه يا...)واسه ... اما منو اين نكاه درگير كرده.
چرا بهم نخوريم؟ منم خودم هم دست كمي از ايشون ندارم تا اينجا خدا رو شكر كسي ادا نمي تونه بكنه و بگه من با دختري ارتباط داشت حتي ارتباط كوچك
از كجاش بگم از خوبيش بگم -از شخصيتش بگم -از محبتش بگم- از هنرمنديش بگم از كجاش بگم؟؟؟؟؟؟؟؟
در مورد دخترها خيلي صميميه در انتخاب دوستش دقت ميكنه با هر كي دوست نميشه نميگم سلام عليك نداره اما صميمي نميشه در مورد پسر ارتباط در حد دانشجو نه بيشتر نه كمتر هيچكس هم نميتونه و نتونسته بهش چپ نگاه كنه
خودم از كجام بگم از خونوادم فقط اينو بگم پدرامون همكارند خانواده ايشون مذهبي ما هم -فقط تنها مشكل همشهري نيستيم-
خوب بود دقت كردم اما بازم ريلكس نبودم
در مورد جوابsaboktakin
اره فكر كردم خيلي هم ممكنه اما يه درصد هم جاي اميد باقي يا نه
در مورد راه عقلانه كه چيه باهتون موافقم اما دارم كمكم اب ميشم كاش اصلا عشقي وجود نداشت كاش اصلا كلمه اي بنام دوست داشتن تو فرهنگ لغات پيدا نميشده خسته ام از همه چيز
اون جواب طولاني شد ادامه اش
در مورد جوابtamas
كاش كلمه هوس بازي رو بكار نمي بردي خيلي بي شرمانه است من همچنين احساسي رو در مورد عشقم داشته باشم نه از قدم اول هم اينجور نبود ونميخوام باشه
چه زود قضاوت كردي متاسفم نه اينجور دختري نيستند خودشون اينجا نيستند خداشون كه هست
منم نگفتم علاقه هست اولا اينو بگم ايشون به نامه من جواب هم نداند مگه ميشه نامه اي به دست ادم برسه حتي از روي كنجكاوي نخونه من تو نامه از شون جواب خواسته بودم متاسفانه ........... من سوال پرسيدم ممكنه از حرف من ناراحت شده باشند؟؟؟؟؟
من غلط ميكنم ديگه دل ميبندم مگه اينكه همسرم باشه
:320:
:question:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
آقا حامد!
هنوز ریلکس نیستی! چون سال نو رو میگن مبارک اما تو گفتی بخیر! رسیدن رو میگن بخیر:311:
بببخشید گفتم یه خورده بخندی:310:
ببین آقا حامد، با توجه به خصوصیاتی که از این دختر خانم گفتی(البته باز هم درست و حسابی نگفتی) دختر بدی نیست و من وقتی خودمو جای اون میذارم (اگه مذهبی باشه و زیاد تو جمع نمیاد و تو روابطش حدود رو رعایت میکنه) پس حتما از بعضی رفتارها و حرکات تو خوشش نمیاد مثل نامه نگاری یا شاید نگاهت یا دوستانت یا ...
برای همین ازت دوری میکنه.
تو که گفتی پدرهاتون با هم دوستند.چرا از طریق پدرت اقدام نمیکنی ؟
البته واضحه که فعلا ظرایط ازدواج رو نداری و دانشجویی اما اگه وقاعا این دختر رو دوست داری و فکر میکنی مناسب همدیگه هستین(با وجود کم توجهی اون) با خانوادت مشورت کن و سعی کن از طریق خانواده اقدام کنی تا بفهمی ایا نامزد داره یا نه ؟ اصلا ازت خوشش میاد یا نه ؟
قصد ازدواج داره یا نه ؟ و ...
اینطوری جواب ذهن مشغولت رو میتونی بدی.
موفق باشی
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
راست ميگي ريلكس نيستم داغونم
در مورد طنزت راحت باش از اين گافا خيلي دادم حتي تو دانشگاه
صدرد صد دختر بدي نيست فوق العاده است نميدون اونجاشو نامه نگاري و اينا موقع كه ميخواستم بگم خيلي راها زياد بود شمارشو به راحتي ميتونستم بدست ارم يا... از نامه نگاري نمودنم خوشش بياد يا نه اما چاره اي نداشتم بهترين راه بود كه كمترين درصد اذيت شوند
خيلي مذهبي هم نيست تا دوري صدرصد كنه .........
من كه گفتم پدرامون دوستند من گفتم همكارند هر دو فرهنگي اند
اره شرايط شو اصلا ندارم
نميتونم با خونوادم مشورت كنم چون اولا دو برادر بزرگتر دارم همچنين گفتم كه با خانواده اونقدر راحت نيستم
ميدونم صد در صد نامزد نداره فقط يكي رو دوست داره تازه فهميدم همسايه اند( خاك تو سرم):316:
تا قتي ايشون هست (كسي كه دوسش داره)من نيستم حتي دنيا رو عوض كنم دست به هر كاري ممكنه بزنم بازم.......
بيشتر در مورد گلم از كجاش بگم راهنماييم كنيد تا بيشتر توضيح بدم
راستي تو دنيا واسم شادي نمونده تا به طنز شما هم بخندم يا نخندم بخدا خيلي سخته چرا؟؟؟
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
دوستان باز چرا نيستيد نظرتونو بگيد منو راهنمايي كنيد چه كار كنم بخصص فرانك جون از لنجا فهميدم شما يه دختر خانم هستيد شما بهتر ميتونيد درك كنيد شما خودتون جاي گل من باشيد چه كار ميكرديد اگه هم درك ميكرديد من چه عذابي ميكشم چه ميشد من نمدنم عشق ايشون اندازه من دوستشون داره يا نه ؟ دوستان لطفا كمكم كنيد؟؟:223::223:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamedrashidi20
دوستان باز چرا نيستيد نظرتونو بگيد منو راهنمايي كنيد چه كار كنم بخصوص فرانك جون از انجا فهميدم شما يه دختر خانم هستيد شما بهتر ميتونيد درك كنيد شما خودتون جاي گل من باشيد چه كار ميكرديد اگه هم درك ميكرديد من چه عذابي ميكشم چه ميشد من نميدونم عشق ايشون اندازه من دوستشون داره يا نه ؟ دوستان لطفا كمكم كنيد؟؟:223::223:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
دوستان كجاييد چرا نميايد نظر نميذاريد من به راهنمايتان نياز مبرم دارم چرا من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چي شده هر يه نظر ميذاريد بعدا يه ماه ميريد من چكار كنم فكرايي تو سرم ميگذره اما جوابي نميبينم منم حوصله شو ندارم تا نظرمو بگم مشورت كنم
يكي از دوستام پيشنهاد داده كه يه قرار با گلم بذاره تا ما همديگرو ببينيم من ازش يه فرصت بخوام چطوره ؟ موندم چي بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟ كجا؟ چطور ؟ هر وقت من به ايشون ميرسم لال ميشم خودمو گم ميكنم
دارم ذره ذره اب ميشم كجاييد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام دوستان بی وفایی چقدر به یه امیدی تو تالار اومدم چه مدت از اخرین جواب تاپیکم میگذره خیلی نیست میدونید چقدر فکر در ذهنم موج میزنه چرا همتون فقط به خوندن تاپیک میپردازید چرا ؟
یه موقع شاید خودتون تو این موقعیت یا موقعیت مشابه قرار گرفتید چه کار میکنید با اینجور بی وفایی هم مواجه بشید اخه چرا؟؟
فرانک جون از خودت خیلی دلگیرم اخه شما از من سوال میپرسید دنبال جوابش نمی جویید؟؟
از من دلگیر شدی یا علت دیگه ای داره ؟
منم به نتیجه دوستان نمی خوام برسم اصلا دوستان همشون واسه خودن تاپیک اومدن هیچ کدوم دنبال حل مشکلات دیگران نیستند
درسته خیلی از دوستان منو خیلی راهنمایی کردند اما چرا وسط راه گذاشتند و رفتند چرا؟
:325::325::325::325:
:323:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
حامد عزیز اینجا جواب دادن سلیقه ایه.
من تایپیکتو میخونم خیلی زود جوابتو میدم:72:
حامد جان درود.
مورد اول اینکه اشتباه کردی نامه نگاری کردی!اصلا معنی نمیده و اگر من جای اون دختر بودم دیگه نگاهتم نمیکردم!
مورد بعدی اینکه دور تلفن و قرارو خط بکش.اگر اینکار را بکنی حتی اگر این دختر(که میدونم با این خصوصیات نمیاد)سر قرار هم حاضر بشه از چشمش میفتی!!
ببین برادر خوبم،اینکه زمان ازدواج کی باید باشه زمانیه که به رشد عقلی و جسمی رسیده باشی.من خودم مخالف ازدواج در سن بالا هستم چون انسان در جوانی اش باید با عقل ازدواج کنه تا دو طرف کنار هم از وجود هم رشد کنند.
ازدواج در سن بالا مثلا پسر بالای24 و یا دختر بالای20-21 برای من و نظر من دیره!
خیلی ساده نیستم که بگی این دیگه کیه!:311:
دلیل و حرف زیاده که بعدا خواستی میگم.
اما برادر عزیزم باید به نزدیکترین کسی که میشناسی موضوع را بگی.اگر خواهر داری به خواهرت بگو خارج از دانشگاه از وضعیت ایشون باخبر بشه و مورد شما را به ایشون بگه و بگه قصد شما چیه.خودتون هم شخصیتتون را حفظ کنید و خیلی سنگین و مردانه کلاس ها را حاضر شوید.ایشون فکر میکنند قصد شما جدی نیست و جنبه دوستی دارد.با خودتون صادق باشید.آمادگی ازدواج را دارید یا خیر؟اگر 2-3 سال هم طول بکشد بازم چاره ای نیست.اما اصل ازدواج باید مسلم بشه.
همونطور که دوستان فرمودن دوستی اصلا خوب نیست و در اکثر مواقع به جدایی و مشکلات روحی منجر میشه.
پس سعی کنید از طرف خانواده اقدام کنید.خواهر اگه دارید بفرستید خارج از دانشگاه با ایشون صحبت کنند.اگر خواهر ندارید خاله ای عمه ای که مورد اعتماد شماست رو بفرستید جلو تا وضعیتتون رو ببینید.
یک مورد را بهت بگم یادت باشه.تو باید بدونی وضعیت به چه شکله!اون میخوادت یا نه!که اونم با مورد بالا میسر میشه.
هیچی تکلیفت زودتر روشن بشه بهتره!در اولین فرصت و عاقلانه اقدام کن:72::310:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام و درود بر فوتر جون اگه درست تلفظ کرده باشم
برادرم یا خواهرم دوستم گلم چکار میکردم نامه نمیادم روبرو میشدم شماره شو بدست میاوردم یا راه دیگه هر کدوم که بدتر از این میشد چند ماه حتی سالی روش فکر کردم ایشون گفته(نمیودنم میدونی یا نه )بخاطر کس دیگر است که رد بر سینم میزنه ایشون خیلی باشخصیته اصلا من از ایشون طلب حلالیت کردم در جواب گفتند شرمنده نکنید این چه حرفی است یا من از ایشون جزوه خواستم خودشون کپی کردن اوردن هزینه اش هم نمی گرفتند به اصرار تمام تقدیمشان کردمو....
من مطمئنم زمان ازدواجم نیست اولا دانشجویم ثانیا شغلی ندارم و دو برادر جلوم هست
نه من این حرفم هم نمیزنم نظر خودتونو بیان میکنید
متاسفانه نه خاهردارم نه تو خانواده کسی هست اونقدر باهاش صمیمی باشم که بتونم حرف دلمو بزنم (عمه خاله دختر عمو دختر خاله و...)
من خودم تصمیم داشتم که هیچ چیز بینمان نباشه تنها سلام ...بعد دو سه سال که هم من و هم ایشون شرایطشو داشتند با خانواده قدم جلو میگذاشتیم بعد هر چی خدا بخواد
منم بانظر بقیه موافقم که اینجور دوستیا اخرو عاقبتی نداره اما نه ایشون اونجور خانومیه نه قصد من اینطوریه
من گفتم ایشون حاضر نیست من حرف دلمو حتی ابراز کنم چه برسه ... اما من میگم اولا من چی ثانیا کی از فرداش باخبره
در مورد اونم که فرمودید خواهر واینا من ابتدا تصمیم داشتم که یکی از دخترای هم کلاسیمو واسطه کنم اما ترسم از اینکه یکی بفهمه و بدتر بشه قدم عقب گذاشتم
قبل این تصمیم تصمیم گرفته بودم به دوست ایشون بگم که اومد نامه منو بهم داد بگم (اخه یکمی صمیمی هستیم)
اما ترسیدم....
نمیدون موندم دنبال تنها یه فرصت میگردم......... |
|
:82:
:301:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام آقا حامد
از من دلگیر نشو،آخه راستش من دیگه نمیدونم چی باید بگم.
از یه طرف، شرایط ازدواج رو نداری(درست تموم نشده-سنت فعلا کمه- شغلی نداری- دو برادر بزرگتر و مجرد داری و اینکه خیلی احساساتی هستی و با این خصوصیت انتخاب همسر خیلی احتیاط میخواد!)
از طرف دیگه ، اون خانم هنوز هیچ چراغ سبزی بهت نشون نداده و حتی در جواب نامه شما هم بیان کرده که دلش پیش کس دیگه ایه و اصلا هم طرف شما نمیاد.حتی برای خلاصی از پیشنهاد شما (طبق گفته خودت) حلقه ازدواج ساختگی هم پوشیده.
حالا خودت قضاوت کن.
تو اول باید خیلی جدی پیشنهادت مبنی بر اینکه قصد ازدواج داری نه دوستی رو بهش منتقل کنی اما نباید از طریق همکلاسیها چه دختر و چه پسر اقدام کنی:305:
دوستانت رو درگیر نکن و مسئله خصوصی خودت رو تو این مرحله عمومی نکن.چون اون دختر خانم بیشتر ناراحت میشه.
به نظر من خودت تو یه موقعیت مناسب که هر دوتون وقتش رو داشته باشید، مودبانه و جدی باهاش صحبت من و حرف دلت رو کاملا واضح بهش بگو.
بگو که اصلا قصد مزاحمت یا دوستی نداری به همین خاطر کس دیگری از دوستان رو واسطه نکردی و فکر کردی بهتره خودتون مثل دوتا آدم عاقل در این مورد صحبت کنید.
شرایطتت رو دقیق بهش بگو . بگو که تا جور شدن شرایط (انشاء الله) شما فقط میخوایی بدونی واقعا کس دیگری تو زندگیش هست یا اینکه به خاطر فرار از شما حلقه پوشیده؟بگو میخوای بدونی اگه نظرش راجع به تو مساعده با خانواده ات صحبت کنی که با خانواده اش در میان بذارن و تا توم شدن درس هر دوتون صبر کنید تا شرایط تون فراهم بشه و از طرفی هم زیر نظر خانواده ها و مشورت و راهنمایی بزرگترها یه شناخت نسبی تا اون موقعه از همدیگه کسب کنید.
این راه حلی بود که به ذهن من میرسه .
موفق باشی:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام فرانک جون حداقل اومدی منو راهنمایی کردی مرسی
دلگیر نیستم چه دلگیری فقط اون موقع دلگیر بودم
این درست نیست در جواب نامه هم بیان کرده که دلش پیش کس دیگه ایه نه کی ؟ ایشون فرمودند به دروغ! چند روز دیگه عقدشونه _ حتی ایشون جواب نامه رو که من تو نامه ازشون خواستم ندادند همون نامه ای که من دادم بهم برگردانند خودشون نه دوستشون-:302:
گفتم خودم همین تصمیمو دارم اما نمیدونم کی زمان مناسبیه دوستم میخواد یه قرار بزاره چون خودش میدونه دوستم هم میدونه وما همدیگرو شده اگه قبول کردند ببینیم من اونجا تیر اخرم بزنم حرفایی که تو دلمه بزنم
از یه طرف هم فوتر میگنند نبینیم نمیدونم کدوم راه مناسبه:325::325:
شما میگید دوستانمو درگیر نکنم خوب اخه ایشون به هیچ وجه به قول خودت چراغ سبز بهم نشون نمیده چطور؟
اگه گفتند کسه دیگه تو زندگیشون هست یکی رو دوست دارند چی؟:316::316:
من اون موقع میخوام بگم هنوز رسمی وارد زندگیتون نشده خوب اگه فردا خدایی نکرده نشد ادم که از فرداش باخبر نیست :310:
اما راحلت واقعا مناسبه فقط موندم بین نظر شما و فوتر همچنین دوستامو درگیر کنم یانه ؟
به امید موفقیت و پیروزی برای همه بخصوص شما من و.....:72:
سلام فرانک جون حداقل اومدی منو راهنمایی کردی مرسی
دلگیر نیستم چه دلگیری فقط اون موقع دلگیر بودم
این درست نیست در جواب نامه هم بیان کرده که دلش پیش کس دیگه ایه نه کی ؟ ایشون فرمودند به دروغ! چند روز دیگه عقدشونه _ حتی ایشون جواب نامه رو که من تو نامه ازشون خواستم ندادند همون نامه ای که من دادم بهم برگردانند خودشون نه دوستشون-:302:
گفتم خودم همین تصمیمو دارم اما نمیدونم کی زمان مناسبیه دوستم میخواد یه قرار بزاره چون خودش میدونه دوستم هم میدونه وما همدیگرو شده اگه قبول کردند ببینیم من اونجا تیر اخرم بزنم حرفایی که تو دلمه بزنم
از یه طرف هم فوتر میگنند نبینیم نمیدونم کدوم راه مناسبه:325::325:
شما میگید دوستانمو درگیر نکنم خوب اخه ایشون به هیچ وجه به قول خودت چراغ سبز بهم نشون نمیده چطور؟
اگه گفتند کسه دیگه تو زندگیشون هست یکی رو دوست دارند چی؟:316::316:
من اون موقع میخوام بگم هنوز رسمی وارد زندگیتون نشده خوب اگه فردا خدایی نکرده نشد ادم که از فرداش باخبر نیست :310:
اما راحلت واقعا مناسبه فقط موندم بین نظر شما و فوتر همچنین دوستامو درگیر کنم یانه ؟
به امید موفقیت و پیروزی برای همه بخصوص شما من و.....:72:
سلام فرانک جون حداقل اومدی منو راهنمایی کردی مرسی
دلگیر نیستم چه دلگیری فقط اون موقع دلگیر بودم
این درست نیست در جواب نامه هم بیان کرده که دلش پیش کس دیگه ایه نه کی ؟ ایشون فرمودند به دروغ! چند روز دیگه عقدشونه _ حتی ایشون جواب نامه رو که من تو نامه ازشون خواستم ندادند همون نامه ای که من دادم بهم برگردانند خودشون نه دوستشون-:302:
گفتم خودم همین تصمیمو دارم اما نمیدونم کی زمان مناسبیه دوستم میخواد یه قرار بزاره چون خودش میدونه دوستم هم میدونه وما همدیگرو شده اگه قبول کردند ببینیم من اونجا تیر اخرم بزنم حرفایی که تو دلمه بزنم
از یه طرف هم فوتر میگنند نبینیم نمیدونم کدوم راه مناسبه:325::325:
شما میگید دوستانمو درگیر نکنم خوب اخه ایشون به هیچ وجه به قول خودت چراغ سبز بهم نشون نمیده چطور؟
اگه گفتند کسه دیگه تو زندگیشون هست یکی رو دوست دارند چی؟:316::316:
من اون موقع میخوام بگم هنوز رسمی وارد زندگیتون نشده خوب اگه فردا خدایی نکرده نشد ادم که از فرداش باخبر نیست :310:
اما راحلت واقعا مناسبه فقط موندم بین نظر شما و فوتر همچنین دوستامو درگیر کنم یانه ؟
به امید موفقیت و پیروزی برای همه بخصوص شما من و.....:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام دوستان من يه مدت نبودم يعني نه چيزخاصي واسه نوشتن بود نه حال و حوصله اما يه اتفاقاتي افتاد ميخوام مشورت كنم تو رو خدا تورو جون كسي كه دوسش داريد تورو به حضرت علي كه امروز ولادتشه پاسخم را بديد لطفا - ابتدا به همه پدرا به همه مردان روز پدرو تبريك ميگم- اما سخن اصلي قبل از اين تاپيك اگه يادتون باشه دو سه ماه پيش بود قرار شد من به كسي كه دوسش دارم دوباره حرف دلمو بزنم اين از طريق دوستم امكان پذير ميشد اما متاسفانه نشد دوستم يه كار و كاسبي باز كرده بخاطر همين نشد من ميخواستم ترم تابستان خودم دوباره قدم جلو بزارم اماچند رو پيش اتفاقاتي افتاد كه من در همان مكان مردم از اين قرار اتفاقات پيش اومدند من به امتحان ميخواستم برم دوستم دوست ديگمو صدا زد گفت برو ببين اون كلاس چه اتفاقي مي يوفته من هر چه اصرار كردم به من نگفتند به امتحان رفتيم و بيرون اومدن جلو كپي بيرون دانشگاه گلمو ديدم با يكي بگو و بخند راه انداخته مرده بالاي 30 سال خودش نه قيافه خاصي داره نه هيچ چيز بگم يه نوك سر سوزن از من سرتر بود نه و همچينين گلم من ميگفت وميخنند ايشون لال لال و يه نكته هم بگم اون اينكه دور بر دانشگاه مي پليدند جايي نبود اين همه جا جاهاي ديدني و...ولش كنيد اگه متنم زياد شد ببخشيد من چكار كنم؟؟؟؟؟؟؟
3 راه دارم يا فراموششون كنم خيلي خيلي سخته 2 اينكه ترم تابستان بهشون بگم 3 من به سفارش دوستم يه مدت اصلا اونو به حساب نيارم اصلا بدونم اون نيست به گفته دوستم اون خودش قدم جلو ميذاره كدوم راه مناسبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:325::325::325:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام
حامد جان این همه انرژی ، جوونی و... صرف چه چیز کردی؟ و این همه مدت در مقابل صرف این همه انرژی ، چه چیز بدست اوردی؟
اگر علاقه مندی و شرایطش موجوده به خونواده اطلاع بده. اگر نه خودت رو در این شرایط که این همه خستت میکنه قرار نده
موفق باشی
روز مرد و ولادت حضرت علی رو هم تبریک میگم بشما:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
اره راست ميگيد اين همه انرژي واسه پوچ صرف كردم حالا هم از اون پشيمونم كاش عاشق نميشدم كاش....
اما چكار كنم من شرايطشو ندارم نه نميتونم با خانواده در ميون بزارم الان خودم هم شرايطشو ندارم چي بگم به من نميخندند ؟؟؟؟؟
از اين طرف هم نميتونم فراموششون كنم اينو چكار كنم الان ششمين بار سعي ميكنم فراموششون كنم نميشه اخه چكار كنم دارم به خدا استغفر الله كفر ميگم شما بگيد چكار كنم راهنماييم كنيد تو رو خدا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از اون سه راه هيچكدوم مناسب نبودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:158:
:161:
:223:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
حامد جان ، اول عشق رو پیش خودت معنی کن
عشق یعنی اینکه شما بخاطر مجموعه ای از صداقت ها، فداکاری ها، انسانیت ها و.... از فردی بشدن خوشتان بیاید . طوری که با عمق وجودتان عاشق او شوید. حالا واقعا خدا وکیلی اسم این دوست داشتن شما عشق هست؟ شما که هنوز کلمه ای با هم حرف نزدید!( البته منظورم از طریق دوستی نبود ، بلکه تحت نظارت خانواده)
از احساسات فاصله بگیر . منطقی فکر کن
از او برای خودت یک فرشته ساخته ای ...
فراموشش نکن، اصلا امکان ندارد . فقط سعی کن حست را نسبت به او تعدیل کنی. انوقت دوباره فکر کن
مطمئن باش نظرت با نظر الانت خیلی فرق خواهد کرد...
بسوزد پدر عشق کذایی که عقل را از سر ادمی می پراند!:311:( شوخی کردم برادر خوبم ، فقط خواستم محیط عوض بشه)
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام و تشكر واسه راهنمايات من هيچوقت نگفتم عاشق شدم من گفتم ايشونو از ته نه از عمق وجودم دوست دارم يه معني رو داد نه خيلي فرق ميكنه من شما اون بندها رو گفتيد تو ايشون ديدم ادبشو ديدم وفاشو ديدم محبتشو ديدم شخصيشو ديدم كي گفته ما با هم صحبت نكرديم ما خيلي صحبت كرديم مگه دو هم كلاسي صحبت نميكنه من خودم به اين اعتقاد دارم عقل دل شهوت بعضيا از پايين اقدام ميكنند من اول سبك سنگين كردن خانوادهامون ميخورند اصلا خودمون به هم ميخوريم نميخوام كشش بدم و خيلي مطالب ديگه
ميگيد فاصله بگيرم خوب قبول من ايشونو ميخوام فراموش كنم اصلا روابطم به حالت عادي بگرده اما چطور راه حل شو بگيد؟ من ايشونو هر روز ميبينم شايد ترم بعد يه كلاس نشستيم يه رديف نشستيم يه مسافرت رفتيم چطور؟
اره ايشون فرشته منند ايشون گل منند اما ميخوام فراموششون كنم به ياد آهنگ سياوش قميشي افتادم آهنگ فرشتشو ميگم چقدر با احساسه
خيلي پرت شدم ببخش - يه راهو پيشنهاد دادي اما راحل شو هم بگو دوست گلم
من ميخوام راه درستو برم
:310:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
راه اشتباهی رو انتخاب کردی دوست من
همین احساساتی بودنت در ابتدای انتخاب ، اشتباه بزرگی هست
دوست داشتن کجا و عشق کجا! شما دوستش دارید چون به او نیاز دارید، معنی عشق این حرف ها نیست . عشق بالاتر از این حرفاست و امکان ندارد شما عاشق حقیقی باشید، چون وارد زندگی نشده اید ... از دورادور برای خودت بتی ساخته ای دوست من
خب ببین دوست عزیز ، یک راهش این هست که او را نبینی ... معمولا عرض 6 ماه جواب میده . در این مدت بنشین و معیارات را در یک کاغذ بنویس ، ببین واقعا اون معیار ها رو همانطور که خودت گفتی ، داره و یا شما همش خیال پردازی کردی؟
مطمئن باش اگر منطقی فکر کنی می بینی هیچ چیز از او نمی دانی.
حالا ممکن هست واقعا انسان محترمی باشد ولی ممکن هم هست اینطور که فکر می کنی نباشد
بعد اینکه دیدت به او تعدیل شد می توانی درست تر تصمیم بگیری
:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
ببخش من به چه ايشون نياز دارم من ازخودگذشتم و واسه بدست اوردنشون تمام دنيامو ميدم فقط چيزي كه نياز دارم حس ارامشي كه با ايشون حس ميكنم و دلم پيش ايشونه بس نه چيز ديگه؟
درسته وارد زندگي نشدم چون شرايطشو ندارم در اولين فرصت كه شرايطشو داشتم قدم جلو ميذارم مطمئن باش
دوست عزيز چطور نبينمشون حتي من به ايشون بگم برنامه هامونو جدا از هم انتخاب كنيم باز تو دانشگاه ميبينمشون يا ميگيد ترك درس و دانشگاه كنم؟؟؟؟؟؟؟؟
خيلي در مورد معيارهام فكر كردم هر چه بيشتر فكر ميكنم به ايشون بيشتر علاقه مند ميشم ميبينم با خواسته هاي من بيشتر جور در مياد
موندم چكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
حامد جان ، برای بدست اوردنش تمام دنیا را میدی؟ ان هم در صورتی که هنوز از باطن طرف مقابل اطلاعی نداری؟
دوست خوبم عشق کور همین هست...
اتفاقا برای شما درس و دانشگاه بسیار مهم و حیاتی هست.
اگر واقعا به ایشان علاقه داری با خانواده اقدام کن
من دقیقا متوجه نمی شم شما دنبال فراموش کردن هستی یا بدنبال رسیدن به مطلوب؟
خودت را از بلا تکلیفی بیار بیرون
فقط ... قبل از هر اقدامی عواقب اون رو در نظر بگیر
موفق باشی
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
دوست عزيزم خودم ميخوام از اين بلا تكليفي در بيام هميشه تو عشقم در دو راهي قرار ميگيرم نميدونم راه درست چيه سه راه گفتم كدومو انتخاب كنم از شما كمك خواستم
اما فرموديد توسط خانواده اقدام كنم دوست عزيز گلم من شرايطشو ندارم دو بردار بزرگتر وضعيتمون نه خودم خانوادهم مناسب فعلا نيست نه كار دارم نه درسم تموم شده نه پس اندازي واسي چي اقدام كنم خانواده گلم بهم نميخندند؟
بخدا همين عواقبو در نظر گرفتن داره منو ميكشه تموم زندگيم شده فكر و خيال تو رو خدا كمكم كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميخوام برم در س بخونم اخه فردا امتحان دارم فعلا باي:303:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام آقا حامد
رسیدن بخیر
از اون 3 راه راه اول رو انتخاب کن!
راه سوم هم خوبه اما به خودسازی و شناخت خودت کمکی نمیکنه!
وقتی چیزی یا کسی وجود خارجی داره برای فراموش کردنش نمیتونیم فکر کنیم وجود نداره.اگر اینکارو بکنیم همیشه در استرس و اضطراب هستیم و امکان برگشتمون وجود داره.
باید وجودش رو قبول کنیم در عین حال سعی کنیم " فراموشش کنیم " !
در این صورت ارداه مون رو بهتر میتونیم محک بزنیم و به خودسازی خودمون کمک کنیم.
پس سعی کن با اینکه جلو چشمته و هر روز می بینیش(با دیگران هم بگو بخند داره!) محکم باشی و اراده تو قوی کنی.
گاهی باید از یه چیزهایی گذشت تا چیزهای بهتری به دست آورد!
سعی خودتو بکن
موفق باشی:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام فرانك جون از اينكه دوباره واسه همدردي دست دوستيتو دراز كردي ممنون -ميدوني فرانك جون قبول خوب نميخوام كشش بدم اما سوالات تو ذهنمه ميخوام واسشش پاسخ داشته باشم اون اينكه دوستام همش ميگند ايشون نامزدشون نبود حلقه هم تو انگشتشون مشاهده نكردم اصلا به هم نميخوردند دوستام ميگفتند برادرششه اما سوالم اگه يه موقع عشقش نباشه بعدن هم عشق ايشون وصالي با ايشون نداشته باشه ايشون گلمو ميگم يه روز پشيمون بشه اون موقع واسه منم پشيموني نيست اخه دوسش دارم يه جا تو قلبش داشته باشم يه موقع تو فرصت مناسب با خانواده اقدام كنيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سپاس فراوان :310:
اما فرموديدي راه سوم هم مناسبه اخه ايشون به گول خودشون عشق داره اين راحل واسه زماني نيست كسي تو قلبش كس ديگه نباشه درسته گيج شدم تو رو خدا راه درستو واسم بگيد
كاهي اوقات از خدا دلگير ميشم با خدا عهد كرده بودم همه چيزمو بگيره عشقمو بده بعضي چيزا از دستم رفت اما بخاطر عشقم ناراحت نشدم حالا عشقم هم ميره:161:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
آقا حامد!
معامله خطرناکی کردی با خدا !:316:
آخه اگر خداوند تو معامله مثل ما بنده هاش عمل میکرد که کارمون زار بود:302:
برای همین همیشه تو دعاهایی که از بزرگان دین مون رسیده اومده که خدایا طوری با ما رفنار کن که شایسته توست نه طوری که شایسته ماست.
یا اینکه خدایا با عدالتت با ما رفتار نکن...
اگه خدا میخواست عدالتش رو در مورد ما اجرا کنه یا طوری که شایسته ماست باهامون رفتار کنه که بیچاره میشدیم:302:
پس یادت باشه در معامله با خدا تنها در صورتی که خودش رو به دست بیاری ازش بخواه تمام هستی تو رو بگیره نه به خاطر غیر خودش!
در غیر اینصورت هر چیزی که ازت بگیره بعدش پشیمان میشی.مثلا فکر کن خدای نکرده نابینات میکرد بعد اون دختر رو بهت میداد،یا فلج می شدی، چه فایده داشت ؟اون دختر بعدش چطور باهات رفتار میکرد ؟ایا ارزشش رو داشت ؟
پس از خدا نخواه نعمتهای عزیزش رو در ازای چیزی که ارزش نداره ازت بگیره:305:
در نهایت:
مطمئن باش اگه سعی خودتو یکنی میتونی همه چیزو فراموش کنی و به آرامش برسی.
اینو کسانی که تجربه دارن میگن پس نگو نمی تونم و نمیشه و ...
حالا چون هر روز می بینیش و جلو چشم تو و بقیه! جولان میده خب طبیعیه که نتونی از فکرش بیای بیرون و خیالبافی کنی.
درست که تموم بشه یادت میره.
سعی خودت رو بکن چون باید این کارو بکنی !
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
فرانك جون باز تشكر از اينكه منواز سردر قومي در اوردي ممنون
الان ميگم هر چي خودش بخواه
تو اين عشق به خدا خيلي نزديك شده بودم از خدا مي خواستم روزانه چون خودش گفته بنده هاي من از من بخواهيد منم ازش ميخواستم ميگفتم من ازت خواستم از بنده خدا نخواستم به من عشقمو براسان همينو بس و همه امامان پيامبران را واسطه قرار داردم خوابهاي مختلف كه واسه من در ارتباط همين ميوفتاد يه بار پدر تو خواب ديده بود دعاي اخر سفره رو من ميكنم به همين جهت حس ميكردم دارم به خدا نزديك ميشم واسه همين از عشقم هم تشكر كردم اخرش ازش طلب حلاليت كردم اخه هر چي باشه تو فكرش بودم ازيتش ميكردم
اما الان شيطان تو جلدم رفته بود داشت گمراهم ميكرد خدارو شكر شما اگاهم كرديد ممنون
فرانك جون چطور از فكرش خارج شم سرم ميتركه هر روز پيشم حسش ميكنم صبح كه بيدار ميشم بهش سلام ميكنم باهاش صبحانه ميخورم خلاصه تمام زندگيم با ايشون سپري ميشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چكار كنم ميترسم به سوالاتم پاسخ نداديد بعدا پشيمون نميشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:323:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamedrashidi20
دوست عزيزم خودم ميخوام از اين بلا تكليفي در بيام هميشه تو عشقم در دو راهي قرار ميگيرم نميدونم راه درست چيه سه راه گفتم كدومو انتخاب كنم از شما كمك خواستم
اما فرموديد توسط خانواده اقدام كنم دوست عزيز گلم من شرايطشو ندارم دو بردار بزرگتر وضعيتمون نه خودم خانوادهم مناسب فعلا نيست نه كار دارم نه درسم تموم شده نه پس اندازي واسي چي اقدام كنم خانواده گلم بهم نميخندند؟
بخدا همين عواقبو در نظر گرفتن داره منو ميكشه تموم زندگيم شده فكر و خيال تو رو خدا كمكم كنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميخوام برم در س بخونم اخه فردا امتحان دارم فعلا باي:303:
سلام
حامد جان از او سه راهی که گفتی راه یکم به نظر بهتر هست
راه دوم راه احساسی هست. راه سوم راه بلا تکلیفی. راه اول حداقل تکلیفش مشخص هست.
ولی فراموش کردن شما باید طوری باشه بعد ها احساس نکنی بدون دلیل این کار رو کردی. حداقل چند دلیل قانع کننده داشته باش.
باید پاسخگوی ذهنت هم باشی که بعدا هی سرزنشت نکنه
راه بعدی هم که بیشتر ، بعضی افراد روانشناس توصیه می کنند ،عقد دختر و پسر تا زمان ازدواج و تامین شرایط هست. این روش ریسک های خاص خودش رو داره و من بشخصه توصیه نمی کنم
باز هم تصمیم با خودت هست . ولی اگر من جای تو بودم یکبار تصمیم میگیرفتم و به ان عمل می کردم. از دلایل محکم هم می تونه نرسیدن به بلوغ اقتصادی باشه
یا علی:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
دوباره سلام مرسي كه سر زدي دوست عزيزم ميدوني چيه شما فك كنم قصد منو ندونستيد من اصلا به ارتباط اينجوري متعقد نيستم و ميدونم وديدم را جز تباهي چيزي نداره دوستم من واسه ايشون تصميم داشتم بگم اگه موافق باشند خانوادهامون در جريان بزاريم اما ايشون واسه من چراغ سبزي نشون نميده اصلا تا زمان مشخص شدن وضعيتم بايكوت بمونه اما تنها چيزي كه هست اينه كه من بعد از اين ماجرا و دو ترم بعد ايشونو نمي بينم و راه ارتباطي با هم نخواهيم داشت و گرنه من خودم تا اون موقع صبرميكردم الان هم راه دومو واسه اين مطرح كردم قصدم راه دوستي نبودكه -تنها چيزي بود كه من ازشون فرصت بخوام كه عشقمو براشون ثابت كنم اگه اونم قبول نكردند ميخواستم پيشنهاد بدم يه را تماسي با هم داشته باشيم خودشون نشدند دوستشون دوستم شماره منزل هرچي يه را ارتباط داشته باشيم من اون موقع كه شرايطشو داشتم و ايشون هم شرايطشو داشتند مزاحم ايشون شم
من دليلي واسه فراموشي ايشون ندارم جز عدم چراغ سبز ايشون وسلام فكر ميكنم ميخوام فراموششون كنم يادم ميوفته دوسش دارم اما باز ميگم نميخواد عشق زوركي كه نميشه بزار خوشبخت بشه خدا خوشبختيشو اينجوري ديده هر چي خدا بخواد
نه تنها بلوغ اقتصادي نيست كار مسكن پول و... خوشبختي رو تو اين زمونه بازي ميكنه من واسه ازدواج خيلي خيلي خيلي بچه ام يعني به بلوغ نرسيدم اما ايشونو دوست دارم نميخوام از دستشون بدم نميخوام فردا با خود فكر كنم خودمو سرزنش كنم شايد اين كارو ميكردم شايد راهي بود شايد درسته 4 سال واسه ايشون تلاش كردم اما بازم
علي يارت:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام
خدا رو شکر که متوجه شدی شیطان رفته بود تو جلدت.
آقا حامد کدام سوالت رو جواب ندادم ؟ تکرار کن ببینم چی بوده؟
ببین آقا حامد، ما تو زندیگ خیلی چیزها رو به مرور زمان فراموش میکنیم و خیلی چیزها هم هستند که کاملا فراموش نمیشن ام تو ذهن مون کمرنگ میشن طوری که برامون بی اهمیت میشن یا حداقل زندگی مون رو تحت تاثیر قرار نمیدن.اگه فکر کنی میبینی که تا حالا چه چیزهایی رو فراموش کردی حتی چیزهایی که دوست داشتی!
بارو کن میشه، نشد نداره.
چند سال دیگه که درست تموم بشه و سنت بالاتر بره از خیلی منطقی تر میشی و تیزی احساست کم میشه
(به قول آقای مدیر ) موقعیت بهتری پیدا میکنی از لحاظ ازدواج هم انتخابهای بهتری پیش روت قرار میگیره .
اونوقته که روز یهزار بار خدا رو شکر میکنی که کمکت کرد و بهت اراده داد تا این خانم رو فراموش کنی:310:
هر روز سعی کن یه خورده کمتر بهش فکر کنی و اگه موفق شدی به خودت جایزه بده.مثلا واسه خودت نوشابه باز کن یا یه بستنی یا هرچی دوست داری:104:
جایی که اون هست یا احتمال میدی باشه حاضر نشو و اگه جایی که تو بودی اومد، تو پاشو برو!
سلام علی هم اصلا لازم نیست! نگو زشته و همکلاسیمه و ...:305:
هیچ هم زشت نیست خیلی هم خدا راضی مشه(مگه نمیخوای خدا هواتو داشته باشه؟ پس رضای خدا رو ارجه بدون) مثل امام علی(ع) که به زن جوان سلام نمی کرد!:46:
سعـــــی خودتـــــــو بکـــــــــن بعد بیا بگو ببینیم چند تا جایزه گرفتی:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamedrashidi20
دوباره سلام مرسي كه سر زدي دوست عزيزم ميدوني چيه شما فك كنم قصد منو ندونستيد من اصلا به ارتباط اينجوري متعقد نيستم و ميدونم وديدم را جز تباهي چيزي نداره
راهی که من پیشنهاد کردم راه اشنایی از طریق خانواده بود ایا شما این راه رو قبول ندارید؟
دوستم من واسه ايشون تصميم داشتم بگم اگه موافق باشند خانوادهامون در جريان بزاريم اما ايشون واسه من چراغ سبزي نشون نميده اصلا تا زمان مشخص شدن وضعيتم بايكوت بمونه اما تنها چيزي كه هست اينه كه من بعد از اين ماجرا و دو ترم بعد ايشونو نمي بينم و راه ارتباطي با هم نخواهيم داشت و گرنه من خودم تا اون موقع صبرميكردم الان هم راه دومو واسه اين مطرح كردم قصدم راه دوستي نبودكه -تنها چيزي بود كه من ازشون فرصت بخوام كه عشقمو براشون ثابت كنم اگه اونم قبول نكردند ميخواستم پيشنهاد بدم يه را تماسي با هم داشته باشيم خودشون نشدند دوستشون دوستم شماره منزل هرچي يه را ارتباط داشته باشيم من اون موقع كه شرايطشو داشتم و ايشون هم شرايطشو داشتند مزاحم ايشون شم
ببینید هیچ وقت یک دخترخانم نمیاد شماره منزلشون رو بده تا شما وقتی شرایطت مساعد شد بری برای ازدواج
ثانیا شما چطور میخواستی عشقت را برای او ثابت کنی؟ ثابت کردن عشق بدون اطلاع خانواده دختر خانم، ظلم هست در حق او . چون ممکنه احساساتی بشه و مشکلات بعدی براش بوجود بیاد
در ابتدا حرفاتون هم گفتید اگر ایشون راضی بودند ، خانواده هاتون رو در جریان بزارید؟ شما که در صحبت های قبلی با من گفتید امکان این موضوع براتون نیست؟ الان میگید اگر ایشان موافق باشند این کار رو انجام می دادید؟
من دليلي واسه فراموشي ايشون ندارم جز عدم چراغ سبز ايشون وسلام فكر ميكنم ميخوام فراموششون كنم يادم ميوفته دوسش دارم اما باز ميگم نميخواد عشق زوركي كه نميشه بزار خوشبخت بشه خدا خوشبختيشو اينجوري ديده هر چي خدا بخواد
نه تنها بلوغ اقتصادي نيست كار مسكن پول و... خوشبختي رو تو اين زمونه بازي ميكنه من واسه ازدواج خيلي خيلي خيلي بچه ام يعني به بلوغ نرسيدم اما ايشونو دوست دارم نميخوام از دستشون بدم نميخوام فردا با خود فكر كنم خودمو سرزنش كنم شايد اين كارو ميكردم شايد راهي بود شايد درسته 4 سال واسه ايشون تلاش كردم اما بازم
ببینید وقتی ادم یک چیز رو بدون داشتن بستر مناسب بخواد ، حتما احساسات پشت سر قضیه هست .
دیگر با شما سر این موضوع صحبت نمی کنم که ایا شناخت واقعی از دور امکان پذیر نیست( ظاهرا شما قبول ندارید ) فقط بحثم سر این موضوع هست که باید منطقی باشید و قبول کنید این احساس دوست داشتن نشات گرفته از احساسات صرف شماست و می تونه در اینده تغییرات زیادی کنه. پس اگر شرایط برای جلو رفتن شما نیست . بهتره فراموشش کنید و به این فکر کنید که بهترین تصمیم ممکن را گرفته اید
علي يارت:72:
دوست خوبم ، اگر پست بنده رو با دقت خوانده باشی متوجه این موضوع میشی که بنده در جای جای صحبت هام بشما گفتم ، باید تحت نظارت خانواده جلو بری
ولی من صحبت هایی با تو دارم که بصورت درشت در جلوی هر جملت می نویسم.
:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام فرانك جون سوالاتم اينا بودند
سوالات تو ذهنمه ميخوام واسشش پاسخ داشته باشم اون اينكه دوستام همش ميگند ايشون نامزدشون نبود حلقه هم تو انگشتشون مشاهده نكردم اصلا به هم نميخوردند دوستام ميگفتند برادرششه اما سوالم اگه يه موقع عشقش نباشه بعدن هم عشق ايشون وصالي با ايشون نداشته باشه ايشون گلمو ميگم يه روز پشيمون بشه اون موقع واسه منم پشيموني نيست اخه دوسش دارم يه جا تو قلبش داشته باشم يه موقع تو فرصت مناسب با خانواده اقدام كنيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما فرموديدي راه سوم هم مناسبه اخه ايشون به گول خودشون عشق داره اين راحل واسه زماني نيست كسي تو قلبش كس ديگه نباشه درسته گيج شدم تو رو خدا راه درستو واسم بگيد
فرانك جون به چيزي كه فكر ميكنم هر روز بيشتر فكر ميكنم بيشتر علاقه مند ايشون ميشم شما فرموديد قوي باش قوي بودنو نميدونستم يعني چي اما حالا دونستم يعني چي ديوز امتحان بودم از همه اول امتحان رفتم نبينمشون ايشون اومدن من نديميشون ديدم نه وقتي ديدم با دوستم صحبت كردم تا... اما سر صحبت اين هست كه من ميخواستم نشون بدم حتي تو وجودم نباشه ايشونو فراموش كردم اما از حالم تابلو ميشد نميدونم چكار كنم بيشتر راهنماييم كنيد تا بتونم فراموششون كنم
از امروز جايزه هامو ميشمرم:325::325::325::325::325:
از اين ميترسم بعدا فراموشيم پشيموني داشته باشه چرا من حداكثر تلاشمو نكنم بعدا فراموششون كنم حالا شروع كردم به فراموشيشون اما دارم عذاب ميكشم
اينجوري شده هر جا هستند من فرار ميكنم
دوست عزيزم مدير محترم يه حرفايي رو ميزنم خوب گوش كنيد چرا من نميتونم با خانواده در ميون بزارم
1 من خودم شرايطشو ندارم پول كار مسكن درسم تموم نشده و....
2 به دلايل بالا خانواده گلم واسم نميخندند چرا پيش اومدي هيچي نداري
3 خانواده من متاسفانه خانواده نيستند برادرم فهميده عوض اينكه بياد زير بغلامو بگيره بلندم كنه نذاره بشكنم ميگه مثلا من چرا بيشتر دستشوييم طول ميكشه پشت سر من- نميگه به خودم چرا برادرم اينقدر تو خودتي متاسفانه خواهر هم ندارم يا......
4 دو برادر بزرگتر دارم
و دلايل ديگه
خوب اين از بحث خانواده اما تو تاپيك قبلي گفتم اگه راضي باشند خانوادهامون در جريان ميذاريم خوب اگه راهي واسم همين باشه خوب اقدام ميكنم اين يه راه واسه ثابت كردن عشقمه
عشقمو با همين رفتارام مگه ممكن نيست يكي از دوستام يا دوستاشون با هم در ارتباط باشيم نميشه مگه اين همه دانشجو با هم ارتباط دارند چي ميشه ارتباطمون هم در حد درس ومشق نميشه
اگر ظلم باشه من عشقم هم ثابت نميكنم پس ميگيد بسوزم و بسازم
بخدا نميدونم احساس هست يا نه من ابتدا مراحل ميديم ايشون چندتا از دخترانو در نظر داشتم واسه همسر ايندم سبك سنگين ميكردم مشناختمشون چطور رفتار ميكنند با كي ميگردند خلاصه تمام جوانبو در نظر ميگرفتم ايشونم جز اينا بودن هر وقت بيشتر ميشناختمشون بيشتر عاشقشون ميشدم هم خانودهمان بهم ميخوردند هم از لحاظ اقتصادبي بهم ميخورديم خلاصه همه جوانب جور جور بود من اقدام كردم كه شد كاري كه بايد نميشد من شناختمو توضيح دادم كه چطور بود. من قبول دارم اما واسه خودم هم دليل شمردم ارتباط كه از دور دور نبود ما همكلاسيم؟
از اينكه برام يه مشاور خوب پيدا شده متشكرم مثل خدا تنهاي تنهايم واسه همدردي جاي ندارم جز اينجا
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
حامد عزیز همین دلایلی که گفتی مخصوصا دو تای اولی دلایل محکمی برای منصرف کردن شما از تصمیم برای ازدواج هستند. ایا این دلایل برات منطقی نیستند؟
باید جلوی احساست بایستی.
اول سعی کن یک درامدی برای خودت دست و پا کنی. مهارت پول در اوردن رو یاد بگیر . بعد می تونی به ازدواجم فکر کنی... زیاد طول نمی کشه. اگر در طی این سه سال مهارت کار کردن رو یاد می گرفتی چه بسا الان خیالت از بابت درامد تا حدودی راحت میشد( متوجه هستی یه تصمیم احساسی چقدر تو رو در زندگی عقب میندازه؟ فردای روز خدا هم این دختر خانم میرن دنبال زندگیشون و شما میمانید و یک دنیا پشیمانی که فایده ای هم نداره)
بنده هم دانشجو هستم و این رو مطمئن باش یک دانشجوی موفق فرصتی برای بحث های غیر ضروری با جنس مخالف نداره! کار های غیر ضروری... مثل همین بحث های پوچ و خوش وبش های بی هدف! واقعا چه چیزی عاید شما میشه؟ ایا به دانشت اضافه میشه؟ ایا نیاز های عاطفیت رو بر طرف می کنه؟ ایا پولی بهت میرسه ؟ ایا به ایمانت اضافه می کنه؟
نه... جواب همه اینها نه هست حامد جان
فعلا سعی کن بفکر مهارت های کاری باشی... تا ابد نمی تونی وابسته پدر باشی. همه اینها رو خودت می دونی . پس سعی کن از همین فردا از این نوع احساسات متنفر باشی! عشق کور. متنفر باش از این نوع احساس
یا علی:72:
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام
آقا حامد!
شما وقتی از فراموش کردن این خانم پشیمان میشید که الان از هر نظر آمادگی ازدواج رو داشته باشید اما کوتاهی کنید نه اینکه با دلائلی که خودتون ذکر کردید و از ابتدا هم به شما گفته شده، فقط بهش فکر کتید یا بخواید تا چند سال دیگه ارتباط داشته باشید .ضمنا ایشون هم که گفتید اصلا تمایلی برای صحبت یا رابطه با شما ندارند.
یه ضرب المثل هست که میگه: عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد!
سردی رفتار این دختر فرصت خوبیه برای اینکه درگیر روابط بی سرانجام نشید و آروم و بی دغدغه زندگی کنید.
مطمئن باشید چند سال دیگه به این احساسات الانت میخندی.
-
RE: ادامه تاپيك 3.5 سال انتظار
سلام دوست عزيزم ميدونم كشش دادم اما خوب قبول من ايشونو فراموش ميكنم قبول قبول قبول قبول بازم قبول
اما فردا پشيموني نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بازم دوستم فرمودي عشق كور اخه با يه نگاه عاشقشون نشدم كه كور كورانه باشه من همه جوانبو در نظر گرفتم بعدا تو تاپيك قبلي هم دلايلو گفته مگه واسه ازدواج چي از خانومت انتظار داري همشو دارند شما هم بفرماييد چرا عشق كور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در مورد درامد من خرج خودمو نميتونم تامين كنم چه برسه يكي هم واسه زندگيم اضافه شه من كار پاروقت دارم ضمن درسم كار ميكنم خانواده متوسطي هستيم پدرم هم چقدر نميتونه ؟؟؟؟؟ سه دانشجوي ازاد نميشه متمئنا گفتم امروز كار و باري دارم درسته واسه فردا اين كار نميشه اما از حالا دارم پس انداز ميكنم
اين همه سوال پرسيديد قبول دارم اما من نميخوام حالا اگه جوابي هم بدند ميخوام بايكوت كنم اگه راضي باشند تا دو سال ديگه متمئنا همه شرايطو اون موقع خواهم داشت دارم
درسته بحث پوچيه اي من الان امتحانتم نميتونم درس بخونم فكر وخيال اونقدر تو ذهنم ميگذره كه فرصت درس خوندو بهم نميده اما تا حالا 4 تا امتحان دادم خدارو شكر يكي از يكي بهتر فقط ميدونم خدا كمكم كرد وگرنه حالم زار بود
تو ذهنم ميگذره ميخوام از احساسات دوري كنم اما متنفريم از اين احساسات به همين ختم نميشه خدا شاهد اون روز كه با يكي ديگه ديدمشون چه حالي بهم دست داد چه فكرو خيالهايي تو ذهنم گذشت حداقل 30 بار شيطونو لعنت كردم تنفرم باعث يكي از اين اتفاقات شه چييييييييييييييييييييي
فرانك جون ميترسم ميترسم اين پشيموني گفتي فردايي واسم نباشه فراموشي برام يه پشيموني برعكس بده چييييييي:316:
من بارها گفتم بازم ميگم من نميخوام با ايشون رابطه دوستي داشته باشم |
|
اما ترس از اين كه از دستم برند واسه اقداماتم ميشه بخدا من كجا عاشقي كجا من ؟؟؟؟؟؟ كاش وارد دانشگاه نميشدم كاش اين رشته رو انتخاب نميكردم كاش ايشون نميديدم كاش عاشق نميشدم كاش....
اما سه تا جايزه گرفتم زود از دستشون دادم اخه فكرا برميگردند واسه اين چي كار كنم فرانك جون