+ارتباط با یک خانم در حال طلاق ( ادامه بدم یا قطع کنم ؟ )

من حدود 7 ماهه که با یک خانم که در حال طلاق از شوهرش هست آشنا شدم این خانم خیلی ضعیف تو تصمیم گیری هست و من از رابطه های بعد ازدواجش خبر دارم و همین موضوع من خیلی اذیت میکنه اون خیلی دوست داره با من ازدواج کنه ولی من نه .
چند وقته میگه برام خواستگار اومده موندم تو رو انتخاب کنم یا اون منم چون راحتتر انتخاب کنه گفتم من میرم ولی نذاشت نمیدونم خیلی کارها کردم از من بگذره ولی نگذشته و ادعا میکنه که منو خیلی دوست داره اگه من برم ازدواج نمی کنه الانم حدود 2 روز که من زنگی بهش نزدم اونم همینطور خبری ازش نیست از یه طرف خوشحالم ولی از یه طرف ناراحت نمیدونم باهاش بمونم یا نه فکر کنم دیگه به این نتیجه رسیده که نمیتونیم با هم ازدواج کنیم .
چکار کنم کمکم کنید ؟؟؟؟؟

ببخشید من درست متوجه نشدم، ایشان کاملا طلاق گرفته و از همسر قبلیش جدا شده است یا در حال طلاق است؟
روشن شدن این موضوع بسیار مهم است، چون دو مقوله کاملا مجزا هستند و نیاز به بررسی و پاسخ جداگانه دارند.

هنوز طلاق نگرفته خانم در حال طلاق گرفتن ولی از شوهرش 2 سال جداست

ارتباط شما و این خانم که هنوز از همسرش رسماً و قانوناً جدا نشده ، کاملاً اشتباه و بدور از شئوناته .:163:

ارتباطتتون رو قطع کرده و هر گونه راه ارتباطی را ببیندید . پیداست مجردین ، یعنی تا حالا ازدواج نکرده ای ، اگر مایلی همسر آینده ات کسی باشه که با وجود شما با مرد دیگه ای راحت در ارتباط قرار نگیره ، باید خود شما رعایت کنی و با زن شوهر دار وارد رابطه نشوی . از هر دست که بدهی از همون دست می گیری . این که ایشون اصرار داره و شما را رها نمی کنه ، همه توجیهه ، اینها راه در رفتن از زیر بار فشار وجدانه هیچ کس نمی تونه کسی را مجبور کنه تا خود اون فرد نخواد . تبعات این رنوع ارتباطی قطعاً دامنتون را خواهد گرفت .

هشـــــــــدار ، هشـــــــــــدار:305: از این ارتباط ، حذر کنید ، حذر کنید ، حذر کنید


.

من یه پسر 24 ساله هستم با یه خانم از طریق تلفن آشنا شدم ، 7 ماهه باهاش دوستم خیلی به من اعتماد داره ، از روز اولم میدونست که من نیتونم باهاش ازدواج کنم اوایل هر روز میزنگید صبح ظهر عصر شب تا اینکه رفت سر کار باز تا یه مدتی ادامه داد ولی الان حدود دو ، سه ماهه که کمتر شده ، هر چی بهش میگم برو پی زندگیت نمیره ، داره دیوونم میکنه نیدونم چکار کنم ، یه روز میگه گوشیم خرابه ، ایرانسل مشکل داره ، جایی باید برم ، الان حدود يک ماهه که ندیدمش منم درخواستی برای دیدنش نکردم ، خیلی ادعا میکنه که دوستم داره ولی من باور نمیکنم دوست داستنش از ته اعماقش نیست به دل نمیشینه یا شاید هم من حس نمیکنم ،میگه دوست دارم میخوام باهات بمونم ، میدونه قصد ازدواج باهاش ندارم ، چند وقته بهم میگه باید برم برام خواستگار اومده منم میگم خوب برو پی زندگیت میگه تو هم باید ازدواج کنی منم میگم نمیخوام ازدواج کنم تو کار خودت کن سر این موضوع خیلی باهاش دعوام شده همشم بدون نتيجه بوده مدتیه با خواستگارش در ارتباط ، نمیدونم اون میخواد من بپیچونه یا واقعاً خواستگار داره از اینور هم میگه دارم به خاطر تو ازدواج میکنم که با تو راحت باشم نمیدونم داره گیجم میکنه از یه طرف میگم ولش کنم ولی میگم اگه اینا همه بازی باشه تا من برم چرا برم چرا کم بیارم انتقامم ازش میگیرم ، دو روز ازش خبری نبود دیشب زنگ زده میگه نکنه خبری از من بگیری انگار از خدات برم گفتم آره البته با لحن شوخی ولی نمیدونم چرا دلم نمیاد اذیتش کنم ولی اون خیلی من اذیت کرده شما بگید چکار کنم راهنماییم کنید

یک مقدار مبهم صحبت کردید میشه بیشتر توضیح بدین . تو یه تاپیک دیگه گفتین که ایشون دارن از همسرشون طلاق می گیرن ، از طرفی میگه خواستگار داره ، همینطور میگه که می خوام ازدواج کنم تا با تو راحت ترباشم . (که کاملا غلطه)

یه خورده بیشتر توضیح بدین .

اگر این خانم در حال طلاق گرفتن هستن که این ارتباط کاملا اشتباهه و حتی ممکنه این تصمیمشون به خاطر دوستی باشما باشه و ازهمسرش دلسرد شده باشه . اگر هم نه شوهر نداشته باشن وقتی شماقصد ازدواج با ایشون رو ندارین بازم این رابطه غلطه .

در هرصورت بهتر این رابطه رو یک دفعه و برای همیشه قطع کنید .

این خانم چند سالشه ؟

آشنایی از طریق تلفن ؟ یعنی چی ؟

سئوال باران را منم تکرار می کنم ، این همون خانمه که در حال طلاقه ؟

اگر همونه که در اون تاپیک مربوطه راهنمایی شدین و می شوید ، نیاز به باز کردن یک تاپیک دیگر نبود ، لذا همون را ادامه بدهید .

اگر موضوع همان خانمیه که در تاپیک دیگرتان عنوان کرده ای ، اعلام کن تا این تاپیک با اون ادغام شود .

.

بله این همون خانم هست ...
من نمیخوام ازش جدا بشم دلیل خاصی هم نداره فقط بدونید دلیل جدا نشدن من رابطه جنسی نیست . چرا همه حرف جدایی میزنید یه راهنمایی دیگه کنید

وقتی قصد ازدواج ندارین ، وقتی میگین این خانم به شما بدی کرده . چرا اصرار دارین این رابطه رو ادامه بدین ؟؟

این خانم هنوز جدا نشده و خواستگار داره از طرفی باشما در ارتباطه این تصمیم گیری رو براش سخت میکنه حالا چه تصمیم به جدایی چه شروع یک زندگی جدید اون هم به این سرعت ....
متاسفانه گفته می خوام ازدواج کنم تا با شما راحت تر باشم و این یعنی نهایت مشکل این ارتباط . این خانم به شما وابسته است از طرفی میدونه نمیتونه باشما ازدواج کنه به همین دلیل داره دست به هرکاری میزنه تا باشما ارتباطش رو حفظ و همینطور بیشتر کنه . به همین دلیل داره جدا میشه و به همین دلیل داره بدون شناخت و باسرعت یک زندگی جدید میسازه .

چرا به این ارتباط اصرار دارین ؟
ادامه این ارتباط اصلا درست نیست بنابراین اگر می خواید به شما کمک بشه باید دلیل هاتون رو برای ادامه ارتباط بیان کنید .

باران عزیز فکر می کنم شیطون نظرش و حرف دلش رو تو پست زیر گفته است:
پست 109# این لینک

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sheitoon

منم مثل شما با اینجور فردی رابطه دارم تنها فرق من اینه که طرف من ازدواج کرده بعدش رفته سراغ دوست پسر قبلیش ولی الان ادعا میکنه که با هیچکس نیست ، کاری ندارم به نظر من ازدواج با این خانم برای شما درست نیست چون وقتی به تمام نکاتش فکر میکنی به بن بست میرسی من کاملا شما رو درک میکنم اون تونسته شما رو مجذوب خودش کنه به قولی براش وجود شما مهم نیست بهتر ازش فاصله بگیری ولی میدونم که رابطه جنسی که باهاش داشتی بعد وابستت کرده و بیشتر دلیل ازدواجتم همینه .
بیخیالش بشو چون اصلاً نمیتونی باهاش کنار بیای من الان خودم زدم به بیخیالی برام مهم نیست میخواد چکار کنه الان فقط دنبال سکس با اون هستم چرا دروغ بگم به خودم چون وقتی اون برای خودش ارزش قائل نیست چرا من بهش شخصیت بدم . تصمیم با تو فقط یه نصیحت بهت دارم به فکر ازدواج باهاش نباش یا دوستی یا ترک اون نگرانش نباش .
هیچ اتفاقی برای اون نمیافته . تا حالا از خودت پرسیدی چقدر برات وقت گذاشته ، چقدر آرومت کرده بیخیال ازدواج بشو تو هیچ گناهی در حق این دختر نکردی چون خودش خواسته پس خودتو سرزنش نکن

---

سلام دوست عزیز
باید هرچه زودتر از این رابطه خارج بشی
موفق باشی

سلام
یکی از دوستانم چند وقت پیش همین مشکل رو داشت ؛ اما خیلی قاطعانه تصمیمش رو گرفت و جدا شد. تا اونجایی هم که من میدونم هیچ مشکلی واسه هیچکدومشون ایجاد نشد
چرا که به نظر خودش و به نظر من تصمیم درستی گرفته بود

فکر میکنم اگه بتونی حتی در ذهن خودت یه این سوال باران عزیز جواب بدی ، گرفتن تصمیم درست و انتخاب راه درست برات راحت تر بشه:

نقل قول:

---

چرا به این ارتباط اصرار دارین ؟
ادامه این ارتباط اصلا درست نیست بنابراین اگر می خواید به شما کمک بشه باید دلیل هاتون رو برای ادامه ارتباط بیان کنید .

---

امیدوارم شما هم موفق باشین و هیچ وقت مشکلی نداشته باشین:72:

سلام دوست عزیز

نمی دونم شما چطوری به این طور آشنائیها از طریق اینترنت یا تلفن و... اعتماد می کنید حالا هم که ایشون در حال طلاق گرفتن است:163: خودتون می گید بهش اعتماد ندارم خوب معلومه نبایدم اعتماد داشته باشین حالا هم که در حال طلاق گرفتنه نمی دونم شماها از کی می خواید انتقام بگیرید از زندگی تون .......[size=large]چرا عاقل کند کاری که باز آید پشیمانی. خوب تلفنو اینترنت و همه این چیزها همیشه هستن شما نشدید یکی دیگه نمی دونم ما انسانها چرا می خوایم با زندگی مون بازی کنیم شما در حالی که می تونید در این سن به پیشرفت در زمینه های کاریتون بپردازید تایک شرایط مناسب برایی زندگی آینده اتان مهیا کنید ویک شریک قابل اعتماد ومناسب بیابید چرا این حق را از خودتان می گیرید؟؟/؟ به هر حال ادامه این ارتباط به صلاح شما نیست گول این حرفها را نخورید (من واست می میرم تو نباشی من چی کا رکنم) موفق باشی:72[/size]::72::72::72:

سلام دوست عزیز

موضوعی که برای من این وسط خیلی عجیبه اینه که شما میگید من نمیدونم حسش به من راست است یا نه؟؟

خب علاقه همیشه دو طرفه است ؛ شما خودتون با حرفایی که زدید زیاد تمایل به ادامه این رابطه ندارید و در واقع یک جورایی می خواهید با این دلیل خودتان را توجیه کنید که چون از نظر من دروغ میگه دوستم داره منم حس خاصی نسبت بهش ندارم

خب این یک جورایی لج و لجبازی و علاقه و دوست داشتن واقعی نیست .............از طرف دیگه شما خودتان هم گفتید که علاقه ی واقعی در کار نیست فقط به خاطر مسائل جنسی که باهاش در ارتباط هستین

من فک میکنم تمام این صحبتها و دلایل فقط یک نتیجه داره اونم قطع رابطه

من الان باهاش قطع رابطه کردم و تصمیم قاطعی گرفتم که تمومش کنم ولی نمیدونم چرا اون راضی نبود که این رابطه تموم بشه

شاید دلیل اینکه راضی به جداشدن نیست،اینه که بهتون وابسته شده باشه.
از رفتارایی هم که نوشتین من حس کردم با دست پس میزنه با پا پیش میکشه.
به نظرمن تنها دلیلی که یاعث میشه یه دختر به کسی که باهاش رابطه عاطفی داره میگه برام خواستگار اومده(حالا دروغ یا راست)اینه که میخواد محکتون بزنه که میزان علاقتونو متوجه بشه ومطمعن بشه قصد ازدواج دارین یا نه،ولی چون گفتین میدونه قصد ازدواج ندارین ،شاید هنوز یه کم شک داره و یک کم هم امیدواره که بتونه قصد ازدواجی بکنه شمارو.

در ضمن وقتی یه دختر میگه: نکنه خبری از من بگیری انگار از خدات برم _ یعنی:ازتون انتظاراتی داره که جوابگوش نبودین

به نظرم ایشون یه جورایی اویزون شما شدن،خوب کاری کردین قصد قطع رابطه دارین و وقتی تمایل زیادی به طرف ندارین بیخودی اونو معطل نگه نگذارین.:72:

دیشب بهم زنگ زد ، گفتم چه عجب یادی از ما کردی گفت هیچی زنگ زدم که خبری ازت بگیرم من و تو از هم جدا شدیم بعدش گفت به آرزوت رسیدی من اول فکر کردم منظورش جدایی هست ولی گفت دارم فردا طلاقم میگیرم خیلی خوشحال شدم گفتم بعدش چکار میکنی سریع خودش جواب داد که فکر دیگه نکن تا وقتی تو تنهایی منم تنهام بعدشم اگه خواستگارم بفهمه که طلاق گرفتم پا پیش بذاره جوابم هنوز منفی هست پس تو اول ازدواج کن تا من ازدواج کنم .

جناب شیطون

دوست عزیز

تأکید دوستان همه بر اینه که از این رابطه بیرون بیایی ، و تأکید ما هم بطور مضاعف همین است ، این گونه روابط عاقبت خوشایندی نداره ، طبع سرکشی را در شما تقویت می کنه و رشد تنوع طلبی در شما را موجب می گردد که زمینه را برای زندگی آینده شما به مخاطره می اندازد ، ضمن اینکه با ماجراهایی مواجه بوده ایم از زنانی که پسران خام و ناپخته را در دام خود با یه ازدواج نامتناسب ( اغلب ابتدا به صورت ازدواج موقت و بعد اصرار به دائم) گرفتار کرده اند و عاقبت ....... بهتره لینک یکی از همین ماجراها را بدم خود شما بخونی :

*=*=*=* ماجرایی واقعی از ازدواج موقت *=*=*=*


.

فرشته مهربان خودمم دیگه خسته شدم نمیدونم من که تمام کردم باهاش چرا باز بهم میزنگه الان دارم به این نتیجه هم میرسم که واقعاً پای کسی دیگه هم در میونه نه برای ازدواج بلکه رفاقت ولی نشونه زنگ زدنش چیه نمیدونم خیلی سوالها ازش دارم میخوام به جوابشون برسم چون خیلی با من بازی کرده قبول منم اذیتش کردم ولی اینجوری نه ما جمعه رابطمون تموم شد ، یکشنبه زنگ زد گفت دارم طلاق میگیرم ، دیروزم زنگ زد گفت طلاقم گرفتم ، امروزم زنگ زد ( خیلی بی حال جواب داد میگه خوابمن میاد ) نمیدونم دلیل این زنگ زدناش چیه دنبال چی میگرده ؟
آیا داره خودش عادت میده به نبودن من ؟
آیا همش داره این کارهارو میکنه که من نبینه ؟
.
.
.
.
یکی کمکم کنه من خودم اگه این رابطه رو بخوام ادامه بدم فقط برای سکس نه بیشتر که اونم خیلی وقته که دیگه وقتش به قول خودش پر شده ولی این حرفاش و حرکاتش یه معنی داره . دیشب که بهم گفت طلاقم گرفتم خوشحال شدم بهشم گفتم که خوشحال شدم و بازم گفت میام میبینمت ( این دیدن برای چیه )
میدونم مشکل از من،اون الان اصلاً به فکر من نیست ولی خوب میدونه داره چکار میکنه ، من تصمیم گرفتم که دیگه جواب تلفناش ندم اینجوری بهتره

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sheitoon

من تصمیم گرفتم که دیگه جواب تلفناش ندم اینجوری بهتره

---

:104::104::104::104:

تصمیمت بسیار عاقلانه هست و از این بابت خوشحالم.

متمرکز بر این که هدفش چیه نشو ، هدفش هر چه مي خواهد باشد ، اين ارتباط به هر مقصود و به هر روش خیر نیست و به نفع تو و او و سلامتی شما نیست ، سعی کن همینطور که اینجا عاقلانه تصمیم گرفته ای بعد از این هم با خودت چنان کار کنی که وارد رابطه با هر کس دیگه ای جز به قصد ازدواج و با اطلاع خانواده و زیر نظر اونها و کمک یه مشاور و برای شناخت نشوی چون فقط آسیب می رسونه و حیفه که فرصتهات با آسیب رسیدن بهت در اثر این رابطه ها بگذره که ضرر مضاعفه .

در مورد این رابطه هم اگه لینکی که دادم رو خونده باشی مطمئنم که تشخیص خواهی داد که بیشتر احتیاط کنی ، به قول شاعر " بوی خیر نمی شنوم زاوضاع " .

تصمیمت عالیه ، می دونم با این تصمیمی که گرفتی مناسب خواهی دید كه با جسارت و قوي عمل کني و هیچ پاسخی به تماسهاش ندهي و یک باره و برای همیشه کات کني این رابطه رو .

آرزوی ما موفقیت شماست

.

از جواب ندادن تلفناش (زنگ میزد جواب نیمدادم)چند هفته ای گذشت تا اینکه یه روز غروب چند دفعه پشت شر هم زنگ زد جوابم ندادم بهم اس مس داد حالم بده میخوای خبر مرگم بشنوی بهت احتیاج دارم بذار برای آخرین بار صداتو بشنوم ، من باز بیخیال بودم که باز اس مس داد خیلی بی معرفتی از این جور حرفها فقط آخرین بار ... ، خلاصه دوستم پیشم بود ، هم من یه خورده دلم سوخته بود هم دوستم گفت گناه داره یه زنگ بزن ، منم قبول کردم زنگ زدم ولی اصلاً دست خودم نبود نمیخواستم صداشو بشنوم که خیلی آروم و مهربون شروع کرد به صحبت کردن و گفت میخوام کل داستان بهت بگم که منم گفتم نمیخواد بگی برام مهم نیست چون اصلاً داستانی نبوده ( منظورش خواستگار ) داشت صحبت میکرد که قطع کردم بعدشم اس مس داد که برای من متأسفه خبر مرگم به گوشت میرسه از این جور حرفها و تبریک گفت بهم ( فکر میکنه با یکی دیگه رفیق شدم در صورتیکه فعلاً اصلاً حوصله و وقت اين جور کارها رو ندارم ) دیگه هم ازش خبری ندارم . ولی این برام سوال شد با این همه کم محلی که بهش کردم چرا باز میخواست با من باشه .

سلام
دوست من شروع و ادامه دادن این رابطه یک اشتباه محض بوده و هست . و عواقب خیلی بدی هم خواهد داشت .
مسئله اصلی تموم کردن کردن این رابطه ی غلط هست . وشما باید بر این مسئله تمرکز کنید .
فکر کردن به این که چرا زنگ میزنه و چرا نمیخواد جدا بشه و ... هیچ دردی از شما دوا نمیکنه و سودی هم برای شما نداره و فقط میتونه یه بهانه برای ادامه دادن این راه اشتباه باشه .

من خودم بدم میاد از رو احساس کاری کنم برای کسی و همینطور هم خودم بدم میاد از رو احساس کاری کسی برای من کاری بکنه متنفرم ولی نمیدونم چرا با گذشت دوماه و نیم از ندیدنش و دو ماه صحبت نکردن باهاش باز فکرم پیشش ، من رو احساساتم خیلی کنترل دارم سعی میکنم از رو عقل کاری انجام بدم اونم این خوب میدونه ولی نمیخواد باور کنه که رفتم و دیگه پیشم جایی نداره ، جالبه مقصر اصلی رو خودش نمیدونه سر این طرز فکرش داره بیشتر ازش بدم میاد ، اینم بگم تو این مدت یکبار هم به خودم اجازه سوء استفاده ازش ندادم قبول دیدم ارتباط جنسی بوده ولی این کار هم باز با کنترل پیش میرفتم خودمم به قول شما از این رابطه پشیمون و حراسونم ولی چکار کنم که اتفاق افتاده و به نظر شما و خودم بهترین کار قطع رابطه هست ، از این میترسم برای فراموش کردن من و فرار از این مسئله گیر آدم سوء استفاده گر بیافته و ... ، به خودم میگم به من ربطی نداره بره با هر کی دوست داره زندگی خودش ، افسوس که نتونست و نخواست ( با بازیهایی که انجام می داد ) من باهاش بمونم.

دیروز صبح اون کامنت نوشتم ، عصر داداشم بهم گفت صبح بیرون با یکی دیدمش ، همین که شنیدم داشتم دیوونه میشدم تا حالا تو چنین موقعیتی نبودم فکر نمیکردم اینقدر تأثر بذاره روم تا جایی رسید که زنگ زدم بهش میخواستم همه چیز بهش بگم جواب نداد نمیدونم من که چند ماهی هست ندیدمش حس قوی هم نسبت بهش نداشتم چرا اینجوری شدم خودم همیشه میگفتم برام مهم نیست ولی دیشب قفل کردم تا اینکه گفت دروغ گفتم یه خورده آروم شدم ولی چرا حس تملک ؟
واقعاً روز به روز دارم جا خالیش احساس میکنم حتی من تو این مدت که ندیدمش با چند نفر دوست شدم بهم زدم همین الانم با یکی هستم ولی این چه حسیه؟
دلتنگیه ، دوست داشتن ، عشق و ... چیه بنظر شما
واقعاً اینقدر این رابطه برام عواقب داره و خواهد داشت
کمک کنید ؟

سلام
می دونی دوست عزیز خانمی که یه بار ازدواج کرده و با مردی زیر یک سقف زندگی کرده خیلی خوب بلده که چجوری با یک پسر یا مرد باید رابطه داشته باشه. نکات ریزی و رعایت می کنه که یک دختر بلد نیست. قلق رفتار به مردا رو خوب می دونن که یک دختر نمی دونه. خانمی که در زندگی سختی کشیده و حالا کارش به طلاق کشیده ناز الکی نداره با هر جور بلایی که سرشون میاری یاد گرفتن که کوتاه بیان و فقط ابراز علاقه کنن.
در ضمن شما باهاش رابطه جنسی داشتی چیزی که شاید با دخترای دیگه نداشتی.
خوب همه اینا باعث شده شما وابسته بشی. شما قبل از اینکه اینقدر به اون گیر بدی که با کی بودی با کی هستی و..... اول تکلیفت و با خودت و دل خودت روشن کن. شما دوراه بیشتر نداری 1- یا باید قیدش بزنی برای همیشه و هیچ چیز و کاریش برات مهم نباشه.
2- یا باید بری طرفش و باهاش ازدواج کنی که اون وقت همه این بی اعتمادیا تو زندگی هست و زندگیت می شه مرگ تدریجی هم برای خودت و هم برای اون خانم.
حد وسطی نداره این رابطه. مثلا که چی؟ نه قطع رابطه و نه ازدواج؟ این دوستی چه نفعی واسه شما ها داره. جز اینکه فرصت ازدواج درست و حسابی و هم از خودت و هم از اون بگیری.
کسی که اینقدر کله شق هست که بعد ازادواج با دیگری بوده و حتی موقع طلاق که همه افسرده می شن و به حال موت میفتن این به فکر اینه که رابطش و با دیگری مستحکم کنه نمی تونه ادم درستی باشه.
به فکر خودت باش و ایندت.
موفق باشید:72:

برام سوال شده که چرا اینقدر برام مهم شده ، فکر نمیکنم رابطه جنسی باشه چون همین الانم اگه بخوام میتونم این رابطه رو با کسی دیگه داشته باشم ولی نمیخوام ، شما میگی ازدواج ولی خوب میدونه که آخر رابطه من و اون ازدواج نیست ، خودش از آینده ازدواج جفتمون باخبره که زهر میشه ، هیچ اجباریم نکرده و نداشته ، اون حتی بهم گیر داده بود برم ازدواج کنم یا با کسی دیگه دوست بشم ، شما میگی راه و روش بلده آخه چقدر تحمل کنه حرفهای من : يک ماه ، دو ماه ، سه ماه چقدر آخرش که میدونه پوچه و میتونه بهتر از من پیدا کنه ، تمام این حرفها درست شاید نقشش باشه ولی قبول کنید برای یک خانم مطلقه سخته یه مدت با این باشه بعد بره با یکی دیگه،بشه طعمه جنسی نه چیز دیگه ، شاید بخاطر محبتهای من درگیر من شده نمیدونم،همه میگن اشتباه کردی ، چرا مقصر همش من ؟میگن تو اون خانم از زندگیش انداختی ، من مریض ، اون چی ؟ اونم مریضه _ منم در حقش بدی کردم ولی نه مثل بقیه که در حق افرادی مثل این خانم میکنن ،قبول کنید سخته برام تنهاش بذارم وقتی داره با زبون بیزبونی میگه تنهام نذار چطور بگذرم نمیخوام رو احساس باز کار اشتباه کنم

دوست عزيز سلام. پيشنهاد ميكنم از اين افكار دست بردارين. همه چيز واضح و مشخصه. همينطور كه دوستمون در پست قبل اشاره كردن، چنين شخصي اصلا قابل اعتماد نيست... اون فقط ميخواد نياز هايي رو كه با همسرش برطرف نكرده با شما برطرف كنه و كمبود هايي رو كه همسرش براش ايجاد كرده به واسطه ي شما جبران كنه.... در ضمن دوست داشتني كه به ازدواج ختم نشه، علاقه نيست، هوسه.... و اينكه چرا براتون مهم شده، بايد گفت چون شما احساساتي شدين و تحت تاثير صحبت هاشون قرار گرفتين، اما در حقيقت ايشون با مظلوم نماييشون از حسن نيت شما استفاده ي سوء ميكنن. پيشنهاد ميكنم هر چه زودتر به اين رابطه خاتمه بدين و نگران خودكشي كردنش هم نباشيد . اول كه بعيد ميدونم جرات كنن، ثانيا شخصي كه انقدر ضعيفه كه قصد چنين كاري رو ميكنه لياقت شما رو نداره. در ضمن رابطه شما با ايشون شرعا و عرفا هم اشتباهه، چرا كه اين خانم هنوز همسر داره و اين كار گناه بزرگي هم محسوب ميشه. همچنين پيشنهاد ميكنم كلا رابطتون رو با جنس مخالف قطع كنيد. چنين روابطي ( هرچقدر هم كه سالم باشه) جز مانع در موفقيت هاتون و طلف كردن وقتون چيز ديگه اي به همراه نداره و حتي خيانتي به همسر آيندتون هم محسوب ميشه! به موقش به روش صحيح قصد ازدواج كنيد و خوشبختي رو با كسي كه لياقت شما رو داره تجربه كنيد.
من به شما قول ميدم چند مدت ديگه همه چيز رو فراموش ميكنيد، همچنين اون خانم! پس به وسوسه ي اين افكار پوچ تن ندين.
اميدوارم صحبت هام واستون مفيد واقع شده باشه. براتون آرزوي خوشبختي ميكنم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوست عزيز سلام. پيشنهاد ميكنم از اين افكار دست بردارين. همه چيز واضح و مشخصه. همينطور كه دوستمون در پست قبل اشاره كردن، چنين شخصي اصلا قابل اعتماد نيست... اون فقط ميخواد نياز هايي رو كه با همسرش برطرف نكرده با شما برطرف كنه و كمبود هايي رو كه همسرش براش ايجاد كرده به واسطه ي شما جبران كنه.... در ضمن دوست داشتني كه به ازدواج ختم نشه، علاقه نيست، هوسه.... و اينكه چرا براتون مهم شده، بايد گفت چون شما احساساتي شدين و تحت تاثير صحبت هاشون قرار گرفتين، اما در حقيقت ايشون با مظلوم نماييشون از حسن نيت شما استفاده ي سوء ميكنن. پيشنهاد ميكنم هر چه زودتر به اين رابطه خاتمه بدين و نگران خودكشي كردنش هم نباشيد . اول كه بعيد ميدونم جرات كنن، ثانيا شخصي كه انقدر ضعيفه كه قصد چنين كاري رو ميكنه لياقت شما رو نداره. در ضمن رابطه شما با ايشون شرعا و عرفا هم اشتباهه، چرا كه اين خانم هنوز همسر داره و اين كار گناه بزرگي هم محسوب ميشه. همچنين پيشنهاد ميكنم كلا رابطتون رو با جنس مخالف قطع كنيد. چنين روابطي ( هرچقدر هم كه سالم باشه) جز مانع در موفقيت هاتون و طلف كردن وقتون چيز ديگه اي به همراه نداره و حتي خيانتي به همسر آيندتون هم محسوب ميشه! به موقش به روش صحيح قصد ازدواج كنيد و خوشبختي رو با كسي كه لياقت شما رو داره تجربه كنيد.
من به شما قول ميدم چند مدت ديگه همه چيز رو فراموش ميكنيد، همچنين اون خانم! پس به وسوسه ي اين افكار پوچ تن ندين.
اميدوارم صحبت هام واستون مفيد واقع شده باشه. براتون آرزوي خوشبختي ميكنم.

سلام:72:
شیطون عزیز اول تکلیفت و با خودت معلوم کن شما از یک طرف می گی این ازدواج عاقبتی نداره و از طرفی گرفتارشی.
ببین دوست عزیز شما هر دو برای هم یه جذابیتی داشتید که همون باعث شده به هم پابند بشید.
مثلا ممکنه یه خانمی از مرد مغرور خوشش بیاد و شما این خصیصه رو داشته باشید( مثال بود) و یا برعکس.
شما به راحتی می توونید این خصیصه رو در فردی که شرایط ازدواج باهاش و دارید پیدا کنید و خوشبخت بشید.
من سن شما رو نمی دونم احتمالا اون خانم باید از شما بزرگتر باشه بله؟
به هر حال ایشون به خاطر تجربیاتی که در زندگی اول داشته به راحتی تونسته شما رو جذب کنه.
راه حل:
اگه واقعا امیدی به ازدواج باهاش و اینده ندارید ( که ندارید) بهتره دل بکنید خطتون و عوض کنید هر گونه راه ارتباطی با او را قطع کنید. کم کم بعد از اینکه بحران دوری گذشت براتون عادی می شه. ازش خیلی منطقی بخواین که ازتون دل بکنه و فرصتهای بعدی برای ازدواج و از دست نده. بهش بگید به خودتون مربوطه که کی ازدواج می کنید و لازم نیست او برای شما دل بسوزونه.
او رگ خواب شما رو پیدا کرده و با دل سوزیای غیر مستقیمش شما رو واسه خودش نگه داشته.
من نمی خوام به او و احساساتش توهین کنم نمی خوامم شما رو زیر سوال ببرم و بگم 100% مقصری. اما بهتره کمی منطقی تر فکر کنید.
موفق باشید:72:

سه ماه گذشته با وجود اینکه چند نفری اومدن و رفتن یا هستن ولی هیچکدامشون مثل اون نیستن ، چرا ؟
فقط تو رو خدا نگید جذب روابط جنسی شدم که نیست
من اومدم راهنمایی بشم نه ترد
من دارم به این نتیجه میرسم که باهاش بمونم تا موقع ازدواج کدومون سر برسه و جدا بشیم یعنی اگه اون مایل باشه .
ازتون میخوام تو این مورد راهنماییم کنید .
آیا کار من عواقب داره ؟
آیا ... ؟؟؟

سلام شیطون عزیز
بله که عواقب داره شما به خاطر علاقه بی نتیجه ای که بینتون بوجود اومده تا زمانی که با هم باشید هیچ کدومتون به ازدواج فکر نمی کنید چون با هم دارید ارضا می شید چه عاطفی و چه جنسی.
من چند بارم گفتم که تکلیفتون و با خودتون معلوم کنید یا رومی روم یا زنگی زنگ. شما یا باید باهاش بمونی یا بی خیالش بشی.
رابطه الکی که فقط باهاش وقت بگذرونی چون نتونستی براش جایگزینی ایجاد کنی چه فایده داره؟
در ضمن از نظر شرعی چون زمانی که ایشان شوهر داشته و هنوز طلاق نگرفته ( ولو که مدتی با همسرش زندگی نمی کرده) و شما با هم رابطه جنسی داشتید پس به هم حرام ابدی هستید و نمی تونید با هم ازدواج کنید.
با این حساب داشتن رابطه شما با هم به جز گرفتن فرصتهای ازدواج براتون نتیجه دیگری نخواهد داشت.
موفق باشید:72:

فقط میتونم بگم که خدا کمکت کنه. . .

سلام دوست من.

اصولا یه آدمی که در حال طلاقه فکر نکنید که در وضعیت روانی متعادلیه، اون بنده ی خدا داشته و داره بد ترین روز های زندگیش رو میگذرونه و احتمالا خود آگاهی زیادی هم نداره که داره چیکار میکنه!

اما درباره ی اینکه چرا در فراموش کردنش به مشکل برخوردید، تقریبا موضوعه عادیه. من فکر می کنم وارد یه سری بازی های روانی شده بودید و احتمالا موضوعی که شما رو متحیر کرده و جذب این موضوع شدید که پیگیر بشید الان چیکار میکنه، کنجکاویه! در صورت داشتن وقت آزاد پیشنهاد میکنم کتاب "بازی ها" نوشته ی "اریک برن" رو مطالعه بفرمایید.

اما برای فراموشی و قطع کامل عواطف حدود 6 ماه زمان نیاز هست، در آرامش باش دوست من! :18:

بستگی به هدفت از این رابطه داره اگر فکرای بد توو سرته همین الان بهم بزن.اون توو شرایطه روحیه خوبی نیست ممکنه ندانسته دست به کاری بزنه که بعد ها پشیمون شه اونوقت تورو لعن و نفرین میکنه وتوو قربونیه خواسته های زود گذر اون میشی ولی اگه قصدت خیره با اراده برو جلو و اسیر هوای نفست نشو حتی اگه اون ازت بخود !!!!

دوست من سلام.
منم مثل خودتم.از يك سال پيش يكي كه داشت طلاق مي گرفت مي گفت كه دوسم داره و داشته و هرچي بهش گفتم چرا ازدواج كردي جوابي واسه گفتن نداشت.راستشو بخاي اينجور زنا چون از لحاظ روحي رواني تو فشارن يه جوري مي خوان اين كمبود رو جبران كنن و ديگه به هيچي فكر نمي كنن مثل خودم كه بعد از يكسال تماس و رابطه و ... ديگه زنگ نزد و منم خداييش داشتم ديوونه مي شدم.حالا توصيه منم به تو اينه چون خود من چند ماهيه شروع كردم.
اول تلنفنت رو خاموش مي كني.اگه زياد زنگ مي خوره ميتوني خطتو عوض كني.
فكر نكردن به اون.
بالا بردن اطلاعات مربوط به ازدواج و روحيات زنها
تا قبل از ازدواج دميدن در تنور احساسات ممنوع : چيزي كه منو داغون كرد و الان يك سالي هست كه از زندگي عقب افتادم.بيخيال شو ولي اينايي كه بهت گفتم انجام بده مثلا وسوسه نشي بري سراغ تلفن چيزي كه بارها به سمتم اومد.
موفق باشي

ممنون از راهنماییتون
ولی مشکل من اینه که اون چرا میخواد من نگهداره با وجود این همه بی احترامی و شکی که بهش دارم ، چرا ابراز علاقه نسبت به من میکنه ، دوستش داره ازدواج میکنه هی میگه از خواستگار دوسش یاد بگیرم ، میگم چی میگه بیخیال من منظورش متوجه ام ولی اون به درد من نمیخوره ، نمیدونم چرا میخواد نگهم داره فایدش براش چیه از نظر جنسی که نمیاد من ببینه ، از نظر روحی که دیدنی در کار نیست و ....
این همه خانم نمیتونن بگن که این خانم از من چی میخواد چرا با وجود اینکه میدونه من نمیخوامش باز اسرار داره من باهاش بمونم ترکش نکنم چرا ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sheitoon

ممنون از راهنماییتون
ولی مشکل من اینه که اون چرا میخواد من نگهداره با وجود این همه بی احترامی و شکی که بهش دارم ، چرا ابراز علاقه نسبت به من میکنه ، دوستش داره ازدواج میکنه هی میگه از خواستگار دوسش یاد بگیرم ، میگم چی میگه بیخیال من منظورش متوجه ام ولی اون به درد من نمیخوره ، نمیدونم چرا میخواد نگهم داره فایدش براش چیه از نظر جنسی که نمیاد من ببینه ، از نظر روحی که دیدنی در کار نیست و ....
این همه خانم نمیتونن بگن که این خانم از من چی میخواد چرا با وجود اینکه میدونه من نمیخوامش باز اسرار داره من باهاش بمونم ترکش نکنم چرا ؟

---

سلام
اگر این تاپیک رو دوباره مرور کنید میبینید که دوستان شمارو به طور کامل راهنمایی کردند . از جمله راهنمایی خود من :

نقل قول:

---

سلام
دوست من شروع و ادامه دادن این رابطه یک اشتباه محض بوده و هست . و عواقب خیلی بدی هم خواهد داشت .
مسئله اصلی تموم کردن کردن این رابطه ی غلط هست . وشما باید بر این مسئله تمرکز کنید .
فکر کردن به این که چرا زنگ میزنه و چرا نمیخواد جدا بشه و ... هیچ دردی از شما دوا نمیکنه و سودی هم برای شما نداره و فقط میتونه یه بهانه برای ادامه دادن این راه اشتباه باشه .

---

سلامی دوباره ؛

مشکل من اینه که نمیخوام بهش ضربه ای دوباره وارد بشه ، چند روز پیش بهش گفتم دارم میرم خواستگاری و بعدش بهش زنگ زدم گفتم دیگه کارها تموم شده دیگه بهم زنگ و اس نزنیم
قبول کرد به سختی خداحافظی کرد ولی انگار نه انگار چند روز بعدش تک انداخت تا اینکه باز دیروز زنگید و خیلی با حالت کارآگاهی رفتی ، چی شد ، کی مراسم عقدته ، بهم حلال شدید ، داری مشکوک میزنی نکنه ...
داستان خواستگاری من کاملاً دروغ محض بود و اونم چون من میشناسه نتونسته باور کنه نیدونم چکار کنم
خطمو عوض کنم که نمیشه چون همه من با این خط میشناسن بعدشم تا حالا نشده به خاطر زن یا دختری خطمو یا چیزی از خودم دور کنم ، اینم بگم خودم سر دوراهی موندم که اگه ولش کنم چه لطمه ای بهش وارد میشه ؟
حرف تمام شم ودوستان هم جدایی هست هیچ راهنمایی دیگه ای ندارید .

شما هیچ مسئولیتی در رابطه با ایشون نداری ، شما فقط مسئول حال و آینده خودتی .

با کنجکاوی بر اینکه چرا رهام نمی کنه ، فقط وسوسه ات بیشتر میشه به ادامه و میل به اینکه بفهمی آیا خیلی عاشقته که ول نمیکنه ، که اینا همه جز آسیب هیچی برای شما نداره .

اگر این رابطه رو کامل و ضربتی قطع نکنی ، مطمئن باش فردا که ازدواج کردی ، تماسهای این خانم زندگیت را دچار مشکل خواهد کرد و رابطه شما و همسرت را مختل خواهد کرد .

ما گفتنیها را گفتیم خود دانی و عواقب میدون دادن به این رابطه

هشدار هشــــــــــدار از عواقب


.

سلام
تو سن و سال شما وقتی خانمی اصرار در ادامه رابطه داره فرد به خودش می باله که من چی دارم که او این همه من و می خواد و ....
دقیقا حسی که تو داری. تو یک ادم معمولی هستی فقط اون بهتر از تو پیدا نمی کنه.
دفعه قبل بهت گفتم به خاطر رابطه جنسی که داشتید در زمان متاهلی ایشان شما به هم حرام ابدی هستید.
خب ازدواج که نمی تونید بکنید. خودتون بگید باهاش بمونید که چی بشه؟
هر دو به هم وابسته تر می شین فرصتهای ازدواج از هردوتون گرفته می شه. با یک عذاب وجدان شدید و افکار به هم ریخته بابت شک و تردیدات می خوای ادامه بدی اخرش به کجا می رسی؟
خودت اینا رو از خودت بپرس!
حالا اون دنبالته فرض کن از تو بهتر پیدا نکرده. فرض کن دوستت داره. فرض کن سر گرمی خوبی براش هستی. چه فرقی به حال تو داره؟
شما اصرار داری بدونی چرا اون دنبالته؟! با فرضهای بالا چی شد؟ چه فرقی برات کرد.
شما دلت می خواد ما این رابطه رو تایید کنیم و بگیم ادامه بده و شما هم ادامه بدی. به خدا به ضررته.
ببینم اصلا تو مطمئنی او از همسرش جدا شده؟
مخلص کلام:
تمام این رابطه ضررش متوجه تو هست. بی خیالش شو.

با سلام به نظر من خود شما بیشتر تمایل به ادامه این ارتباط دارید وگرنه این همه موشکافی و اصرار برای این ارتباط خیلی موردی ندارد خود شما هم از خودتان اطمینان ندارید و نمیدانید که چه تصمیمی گرفته اید بنابراین دنبال جواب های تاییدی از سوی بقیه اعضا میگردید که کار شما رو تایید کنند و این تایید وجود ندارد بنابراین اگر از دوستان خود راهنمایی خواستید همه نظر به قطع این ارتباط دارند مگر اینکه خود شما به دنبال ادامه این رابطه هستید و اگر اینطور راحت هستید پس به آن ادامه بدهید .موفق باشید و در تصمیم خود راسخ .