باید چیکار کنم؟‌آیا رابطه دوستی در این شرایط اشتباست؟...کمکم کنید

سلام به همه دوستای عزیزم..دیشب یه اتفاق عجیب واسم افتاد که خواهش میکنم کمکم کنین چون زیاد واسه تصمیم گیری فرصت ندارم.شاید بعضی از دوستان منو تا حدی میشناسن ولی با این حال دوباره معرفی میکنم.
حدود23 سالمه و به عنوان مهندس در یه شرکت خصوصی کار میکنم.شرکت ما در زمینه تخصصی خودش پروژه های مختلف رو میگیره و تقریبا با شرکتهای مختلف در شهرهای مختلف ارتباط داره.حدود 7 ماه پیش یکی از پروژه هامونو به یه شرکت مهندسی دیگه که در یه شهر دیگه بودن واگذار کردیم که مدیرعاملش یه مهندس 29 ساله ای بودن که تا اون زمان من فقط یک بار و اون هم در زمان عقدقرارداد در یه زمان کوتاه و فقط چند لحظه ایشونرو دیده بودم ولی ایشون منو ندیده بودن. پروژه رسما شروع شد و مدیریت داخلی و رابط شرکت ما با اون شرکت من بودم.هر روز باید در مورد پروژه و روندش با ایشون تلفنی صحبت میکردم اوایل خیلی عادی همه چیز میگذشت .و علاوه بر ایشون من با مهندسان دیگه ای هم که در پروژه های دیگه باهاشون کار میکردیم روزانه صحبت میکردم.تا اینکه 5ماه گذشت و من فقط در زمینه کاری با ایشون ارتباط داشتم.اصولا خیلی روابط اجتماعیم بالاست و تقریبا با همه همکاران هم تا حدی گرم و صمیمی هستم.البته فقط در حوزه کاری.تا اینکه یه سفرکاری مربوط به اون پروژه پیش اومد و من دوباره بعد از حدود 5ماه ایشون رو دیدم .از شخصیتش خیلی خوشم اومده بود و خیلی میخواستم بیشتر ازش بدونم .دقیقا اخلاق و شخصیتش همون جوری به نظر می رسید که من دوست داشتم یه مرد داشته باشه.اون روز حدود 4ساعت منو ایشون و چندتا از همکارام باهم بودیم و تاحدی باهاشون بیشتر آشنا شدم.اما اون چیزی که منو نگران میکرد حلقه ای بود که دستشون بود و من وقتی متوجه شدم خیلی واسم سخت بود.اینکه ازدواج کرده یا نه ؟؟ سوالی بود که خیلی میخاستم بفهمم و از نزدیک بیشتر باهاش آشنا بشم اما .... روزها گذشت و بعد از اون سفر رابطه کاری همچنان ادامه داشت و باز مثل قبل هر روز با ایشون صحبت میکردم اما نسبت به قبل یه مقدار صمیمی تر از اون جهت که همدیگرو دیده بودیم راحت تر میتونستیم حرف بزنیم ولی فقط و فقط در حوزه کاری..چندبار احساس کردم میخواد به مقدار صمیمی تر بشه .اینو از سوالایی که میپرسید متوجه میشدم اما من همیشه بحثو عوض میکردم.چندبار خاستم یجوری بفهمم ازدواج کرده یا نه؟یا زندگیش چحوریه اما نمیشد از حرفاش دقیقا فهمید...روزها گذشت و همیشه یه حسی در وجودم نسبت به ایشون احساس میکردم که نسبت به بقیه همکارا اینجور حسی نداشتم..تا اینکه یه مدت پروژه حساس تر شده بود و تماسای ما هم بیشتر میشد اما خوب بعداز ظهرها نمیتونستم بهش زنگ بزنم چون شرکت نبودم.تا اینکه ازم خواست اگه موردی نداره شماره همراهمو بهش بدم تا اگر خارج از وقت اداری کاری پیش اومد سریع با من هماهنگ کنه.اون روز که این خواهشو کرد حالم اصلا خوب نبود و صبحش یه بحث مفصلو یه دعوای حسابی با مدیرعاملمون کرده بودم.حتی احتمال میدادم این پروژه رو از من بگیره و بده به یکی دیگه .اصلا نمیتونستم با خودم کنار بیام .من 8ماه با این پروژه و پویا (آقای مهندس) بودم و واقعا عادت کرده بودم.شرایط روحی خوبی نداشتم و هرلحظه احتمال میدادم پروژه رو از دست بدم و دیگه هیچ وقت صداشو نشنوم..و این واسم سخت بود حتی به عنوان یه همکار و یه رابطه کاری....وقتی گفت شماره همراهتونو اگر اشکالی نداره بدین ته دلم احساس خوبی بهم دست داد و از طرفی واسه من موردی هم نداشت چون چندتا ازهمکارای دیگه هم شماره همراهمو داشتن.. شبش بهم پیام داد که:.............ادامه دارد

پریماه جان بقیه اش چی شد ؟

زودباش بگو

پویا سه ساله ازدواج کرده واز زندگیش راضیه...خلاصه بگم میخواد یه رابطه دوستانه معمولی باهم داشته باشیم...البته قرار شد من خوب فکرکنم و جوابمو بهش بگم...کمکم کنین خواهش میکنم.

پریماه جان خواهش میکنم دوری کن از این وسوسه
خیلی قاطعانه بهش بگو نه و رابطتو هم اگه نمیتونی قطع کنی کمتر کن و باهاش خشک و رسمی برخورد کن عزیزم
هم به فکر خودت باش هم همسر این آقا
فکر کن تو جای اونی.دلت میخواد شوهرت با یکی دیگه باشه؟
اینکارو نکن
با زندگی خودت و اون بیچاره بازی نکن
غلبه کن به این وسوسه
از همین الان جلو خودتو بگیر
اگه توش بیفتی تمومه
تو آینده خوبی میتونی داشته باشی

سلام

پریماه عزیز ،شما واقعا واسه خودت ارزش قایل هستی یا نه؟

اگر ارزش قایل هستی که ،اصلا لزومی به باز کردن این تاپیک نداشتی

تو رو خدا یه کم ارزش خودتو حفظ کن ،اخه منظورت از این دوستی چیه؟

اگر الان جلوی خودت رو نگیری ،باید بعد از این هر لحظه شاهد تحقیر شدنت و له شدنت باشی

تو رو خدا یه کم خودتو دست بالا بگیر عزیزم

باشه.تموم .خودمم امروز 80 درصد به همین نتیجه رسیده بودم.پس تموم میکنم....لطفا منو سرزنش نکنین چون هنوز اتفاقی نیوفتاده....ممنون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

البته بگم که ایشون در یه شهر دیگه بودن و منظورشون فقط یه رابطه معمولی در حد یه درد دل کردن بود و لاغیر...که من هم دقیقا گفتم نه .ولی باز اصرار کرد فکر کنم.

:104::104::104:
عزیزم قصد ما سرزنش شما نیست

در ضمن همه چیز از یه رابطه معمولی شروع میشه
آقایون که هیچوقت نمیان بگن من زن دارم و در عین حال میخوام ....
همینجوری میان جلو
قصد بدی هم نداشته باشن بعدا نمیشه جلو شو گرفت خودبخود رابطه منحرف میشه

پريماه جان خيليييييييييييييييييييييي ييييييي عجول و احساسي هستي عزيزم



شما ببببببببببببببببببببببباي د خانم خونه ي خودت باشي نه سايههههه ي واسه يكي ديگه



پس صصصصصصصصصصصصصصبر داشته باش تا اوني كه لياقتت رو داره نصيبت بشه بله تنهايي سخته ولي خوب ما اااااااااااااراده داريم پس بايد بيشتر صبر كنيم

خدا رو شكر كه وقاحت مردامون به حدي رسيده كه بعد از سه سال زندگي مشترك دنبال دوست مهربون و جووني هستن براي درد و دل كردن!!!

من جاي شما بودم چنان ميزدم توي دهنش تا ديگه از اين فكرا به سرش نزنه!!

اگه خانمش اين كارو ميكرد براش قابل قبول بود؟؟؟

خدايا....چه چيزهاي عجيبي بايد ببينيم و بشنويم؟؟؟

خودمونیم عجب اتفاقاتی برات می افته ها! رابطه معمولی در حد درد دل کردن؟ خوب همچین رابطه ای ماکزیمم سه ماه ادامه پیدا می کنه، بعدش به یه دو راهی می رسه: قطع رابطه یا شروع یه رابطه غیر معمولی :163:
تازه درد دل کردن یه مرد متاهل با یه دختر مجرد کجاش معمولیه؟؟؟ :160:

[size=small]وارد همچین ارتباطی نشید که بعداً شخصیتتون خرد بشه چون مسلماً بعد از چند مدت رابطه ایشون به شما خواهد گفت : " من زن و زندگیمو دوست دارم ، از زندگیم برو بیرون ، ممکنه خانمم بفهمه "

مراقب باش ، من کمی حالات وابستگی رو در شما از الان دارم می بینم . تحمل وسوسه سخته ، اگر توان مقابله رو در خودت می بینی که هیچ، اگر نه ، پروژه رو به کس دیگه ای واگذار کنی برات بهتره . :104:

موفق باشی :72: :72: :72:

[/size]

نقل قول:

---

پویا :43:سه ساله ازدواج کرده واز زندگیش راضیه...خلاصه بگم میخواد یه رابطه دوستانه معمولی باهم داشته باشیم...البته قرار شد من خوب فکرکنم و جوابمو بهش بگم...کمکم کنین خواهش میکنم.

---

http://www.pic4ever.com/images/Laie_23.gif
http://www.pic4ever.com/images/Ghelyon.gif

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

http://www.pic4ever.com/images/127fs2928878.gif

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

حقیقت تلخه ولی حیفم میاد منظورشو ترجمه نکنم... بهرحال اگه شما خانمها کلا مشکل و اعتیاد عشقی دارین ولی ما زبون هم جنسامونو خوب میفهیم:

»سلام خانم ...یه نمه دلم هوستونو کرده...یه نمه چون من زنمو به خاطر تو طلاق نمیدم (از زندگیم راضیم).....هستی یه مدت با هم خوش بگذرونیم (اونم اینجوری: :122: حتما!!!!) ترو خدا زنم نفهمه...بعدش هم که تاریخ انقضات رسید برو گم شو چون اگه ارزش داشتی که اینجوری باهات دوست نمیشدم.....

سلام
شما قبلا در این تاپیک گفته بودید که :

نقل قول:

---

اصلا اهل دوستی و اینجور بحثا نیستم .بخوام هستن افرادی که پایه اینجور بحثان..اما نمیخوام

---

حالا بعد از گذشت 5 روز میپرسید که :

نقل قول:

---

‌آیا رابطه دوستی در این شرایط اشتباست؟

---

اونم دوستی با یک آدم متاهل !

من وقتی همچین سوالاتی رو میشنوم واقعا تعجب میکنم . واقعا شما نمیدونی که دوستی با یک مرد نامحرم و غریبه که متاهل هم هست درسته یا اشتباه ؟!

البته دوستان نكات لازم رو فرمودند اما سئوالي كه هست اينه كه اگر به هر دليل وارد دوستي مي خواهيد بشيد چرا اين تجربه رو با يك 1 پسر مجرد نمي خواهيد داشته باشيد؟ اينجوري يا به ازدواج مي رسه يا اگر هم نرسه ديگه عذاب وجدان خراب كردن زندگي يك زن ديگه آزارتون نمي ده.

يه زماني مي گفتند مرد خوب مثل جاپاركه... همه ي خوباش رو قبلاً گرفتند... ولي اين مال قديم بود. الان ديگه مجرد خوب زياده... بايد يه كاري كرد آقاهه دم به تله بده جون انگيزه ي ازدواج مثل قديم نيست... به هر حال دوستي با آدم متاهل نتيجه ي منفي داره چون تنها راه وصال خراب كردن زندگي يك آدم ديگه ست...
دوستي با مجرد اگر نتيجه ي منفي هم داشته باشه اما ممكنه به يك نقطه ي مثبت ختم بشه.. البته ممكنه... چون رويكرد جامعه داره عوض مي شه و ديد بد نسبت به دوستي ها كمتره و ازدواج سنتي مورد ترجيح همه نيست شايد بشه با دوستي هم به ازدواج رسيد... البته مطمئناً اين حرف رو 20 يا 30 سال پيش نمي شد زد.

يه مسئله اي كه دقت كردم تو دخترا،اينه كه اين دست نيافتني بودن مرد مثل اينكه براشون اغوا كننده تره و فكر مي كنند چون طرف ازدواج كرده عجب تحفه اي! بوده ... اين مي شه كه آقايون متاهل هم حظ وافر رو از علم به اين موضوع مي برند و راهشو بلدند كه...
البته بعضي ها مثل پويا جون قصه ي ما... وگرنه اكثر متاهل ها وفادارند.

دختر خانم ها نذاريد اين جذابيت واهي مرداي متاهل، سن بالا يا مايه دار وسوسه تون كنه.مردا هر چه سنشون كمتر باشه دلشون نرم تره و احساسي ترند... با بالا رفتن سن اونها كمتر شما رو براي خودتون مي خوان... اين از اون حرفهاست كه هر جايي ممكنه نشنويد!

حالا این قضیه گذشت و شما تصمیم درست رو گرفتی

اما این نشون میده گرم گرفتن و بگو بخند تو محل کار میتونه مردهای هوس باز رو جذب کنه پس باید بیشتر مراقب بود .

هرچند که خود شما هم اول جذب اون آقا شدید این از گفته هاتون کاملا پیداست (نمونش اینکه دوست داشتید بدونید حلقه تو دستش الکیه یا نه و اینکه گرفتن این پروژه از شما ارتباطتون رو با ایشون قطع می کنه و این ناراحتتون می کنه و...)
این رو بدونید که شما متوجه نیستید اما آقایون متوجه میشند که یک خانم جذبشون شده و به دنبال اون می خوان ببینن اگر طرف مقابل متعهد نباشه با اون هم ارتباط داشته باشند حتی با وجود بودن همسر .

چه بخوایم چه نخوایم جنس زن برای مرد جذابه حالا اگر این خانوم بگه و بخنده و گرم بگیره و بیشتر ظرافت هاش رو نشون بده دیگه ................

البته این هیچ توجیهی برای هوس بازی برخی مردهای هوس باز مثل این آقا نیست . و واقعا باید تاسف خورد به حال چنین مردانی که با وجود همسر هر چی تعهد دارن رو زیرپا می گذارند .

فقط باید حواسمون باشه که هر وقت در یک محیط حاضر میشیم ظرفیت های اطرافیان رو هم در نظر بگیریم.

1)همه تاکید کردند که چرا وارد یه زندگی بشی که زندگی یه زن دیگه رو خراب کنی (شاید چون خودشون اکثرا خانم متاهل بودند....) ولی کسی نگفت مردی که به زنش خیانت میکنه ارزش سرمایه گذاری داره؟ ...البته تا ذیحساب چقدر واسه خودش ارزش قائل باشه

2) پیرو حرفهای خانم باران.....این مسئله که لباس زن ... یا حرکت زن... یا فلان زن....آقا رو تحریک میکنه مسئولیتش با آقاست و تربیت فرهنگی جامعه ای که آقا توش نمو پیدا کرده (بهرحال این عقیده منه که توی رابطه، ما مسئول خودمون هستیم نه طرف مقابل..شاید اشتباه میکنم...)...خانم ها باید هنجارها رو رعایت کنن ولی مشکل من در نوع برخورد با مسئله است....پاسخ فرهنگهای مختلف به نمادهای مختتلف فرق میکنه و بسته به ظرفیت سازی صورت گرفته داره...مثلا کشور ما یه طرف ... عربستان هم یه طرف (آمریکا رو مثال نزدم بحثهای متفرق پیش بیاد)....همین حجاب معمولی خانم های ما واسه عربهای اون ور خلیج فارس تحریک کننده است...همین هنجارهای ایران خودمون رو با هنجارهای 20 سال پیشش مقایسه کنین باز مشابه مثال قبله.....من بحثم سر حجاب نیست ..بهیچ وجه..... مشکل من منفعلانه برخورد کردن با این موضوع حتی در همون چارچوب مذهبیش هست....

3) این دختر خانم عزیز از همون اول به عشقشون دامن زدن...اگر به تفکراتشون رجوع کنن میبینن بخش مهم از عشقشون به شخصیت ذهنی هست که ازین آقا توی ذهن خودش ساخته و دیگه نمیشه این مسئله رو پای تحریک گذاشت....خوشبختانه خلقتمون جوریه که در اغلب موارد هم اقایون ابراز علاقه خانمها رو می فهمن و هم خانمها اونا رو....

به نظرم با توجه به تاپیکایی که پریماه ایجاد می کنه و حرفایی که می زنه، کاملا مشخصه که حس تنهایی خیلی آزارش می ده، و ظاهرا راه حل رو هم داشتن یه رابطه بلند مدت مثل ازدواج می دونه، تا حد زیادی هم فکر می کنم حق داره.
نظر من به طور کلی اینه که آدم بهتره که انگیزه برطرف کردن یه حس یا نیاز، سهم زیادی توی تصمیمش برای ازدواج نداشته باشه، چون اولا شاید اون نیاز رو بشه به شکل دیگه برطرف کرد و خوب اگه آدم بعد از ازدواج اینو متوجه بشه و انگیزه های محکم تری نداشته باشه شاید به مشکل بر بخوره. دیگه این که شاید اصلا اون طرف مقابل حال و حوصله این که به نیاز به خصوص شما اهمیت بده رو نداشته باشه، بعد بیا و درستش کن! من که به این نتیجه رسیدم اگه نیازهایی مثل رفع تنهایی و ... دارم باید اول یاد بگیرم که خودم اون ها رو به شکل مناسبی برطرف کنم و برطرف شدن این نیاز ها رو وابسته به هیچ کسی نکنم. این جوری آدم با یه دید آزاده وار به ازدواج و شریک زندگی احتمالیش نگاه می کنه.
فکر می کنم اگه دوستان پیشنهادی دارن که به پریماه کمک کنه که از این حس و حال تنهایی بیرون بیاد بیشتر براش مفید باشه. اینم بهت بگم که ما همه تنهاییم، تنهایی درد مشترک خیلی از ماهاست...

از همه دوستان تشکر میکنم..من حواسم جمعه ..اینو بگم که من اصلا با ایشون یا همکارای دیگم رابطه بگو بخندو اینا ندارم.به هیچ وجه...مخصوصا همیشه در طرز حرف زدن و لباس پوشیدنم وسواس خاصی بخرج میدم..اینکه از این..اما نکته مهمتر خیلی واسم جالب بود که بعضی مردها که از زندگیشون راضین اینجورین ..این دیگه به من مربوط نمیشه..چون من اصلا نه در لحن بیان و نه در طرز لباس پوشیدنم کوتاهی نکردم که بخواد جذب من بشه..ظاهر معمولی دارم .اصلا هم در محیط کاری آرایش خاصی نمیکنم...اینو گفتم که جواب بعضی دوستانو داده باشم.... دیشب ازش یه سوال پرسیدم با پیامک:‌ اگر روزی یک ساعت مکالمه تلفنی من و شما ضبط بشه و یک نسخشو خانمتون و یک نسخشو بابا و مامان من گوش بدن چه اتفاقی میوفته؟‌آیا اونها هم معتقدن رابطه ما خیلی معمولی بوده و مشکلی پیش نمیاد؟؟ ...... جواب داد:‌ برای هیچ خانواده ای اینجور روابطی خوشایند نیست حتی معمولی ...و حتی برای همسرم هم خوشایند نیست... خیلی این جوابش برام جالب بود منم سریعا جواب دادم که :‌به همین دلیل من جوابم منفیه . و تمام..........

بله دیگه خانم پریماه ، اشتباهه مخصوصا به خاطر متاهل بودن اون آقا چون هیچ جوابی برای همسرش قانع کننده و قابل جبران نیست .اگه مجرد بود باز یه چیزی اما اون زن بنده خدا .......
کار درست همین تمام کردن رابطه ست.

آقای امیدوار..آره من احساس تنهایی میکنم.این یه واقعیته..
اما واقعا از این اتفاقات خسته شدم.یکی میبینی منو خیلی دوست داره اما اصلا شرایطش به من نمیخوره -یکی میبینی میگه دوسال صبرکن تا سربازی برمو برگردم-ولی اصلا باهاشون رابطه ندارم چون بعنوان ازدواج قبولشون ندارم.یه نفر میبینی من ازش خوشم میادو طرف خیلی ظاهر براش ملاکه که این جور آدمی هم بدرد ازدواج نمیخوره.یکی هم مثل پویا که ................
صبر...صبر......صبر..............این اصل ماجراست.

شاید زیادی فکرتو درگیر این مسائل می کنی. این همه تمرکز هم لازم نیست، من هم البته همین طوری بودم ولی به خودم می گم مثلا یک ماه صبر کن، تا جایی که می تونی اصلا به این مسائل فکر نکن، بعد دوباره اگه دیدی دلت می خواد ذهنتو در گیر کنی این کار رو بکن. به خودم می گم تو یک ماه که اتفاق خاصی نمی افته، پس یک ماه از این فاز میام بیرون، بد گذشت دوباره بر می گردم، الان هدف گذاریم رو یه هفته بی خیال شدنه، البته کامل نتونستم این کار رو بکنم ولی در هر حال کم کم باید نتیجه بده...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه

از همه دوستان تشکر میکنم..من حواسم جمعه ..اینو بگم که من اصلا با ایشون یا همکارای دیگم رابطه بگو بخندو اینا ندارم.به هیچ وجه...مخصوصا همیشه در طرز حرف زدن و لباس پوشیدنم وسواس خاصی بخرج میدم..اینکه از این..اما نکته مهمتر خیلی واسم جالب بود که بعضی مردها که از زندگیشون راضین اینجورین ..این دیگه به من مربوط نمیشه..چون من اصلا نه در لحن بیان و نه در طرز لباس پوشیدنم کوتاهی نکردم که بخواد جذب من بشه..ظاهر معمولی دارم .اصلا هم در محیط کاری آرایش خاصی نمیکنم...اینو گفتم که جواب بعضی دوستانو داده باشم.... دیشب ازش یه سوال پرسیدم با پیامک:‌ اگر روزی یک ساعت مکالمه تلفنی من و شما ضبط بشه و یک نسخشو خانمتون و یک نسخشو بابا و مامان من گوش بدن چه اتفاقی میوفته؟‌آیا اونها هم معتقدن رابطه ما خیلی معمولی بوده و مشکلی پیش نمیاد؟؟ ...... جواب داد:‌ برای هیچ خانواده ای اینجور روابطی خوشایند نیست حتی معمولی ...و حتی برای همسرم هم خوشایند نیست... خیلی این جوابش برام جالب بود منم سریعا جواب دادم که :‌به همین دلیل من جوابم منفیه . و تمام..........

---

:104::104::104:
آفرین خیلی خوب عمل کردید . امیدوارم توی همه مراحل زندگی موفق باشید و زودتر از تنهایی در بیایید و یه همسر خوب پیدا کنید . :72:

دوستای عزیزم سلام.بعد از گذشت حدود 2 ماه اون آقا پویا همچنان به رابطه دوستیش اصرار میکنه.اما یه اتفاقات جدید افتاده.همونطوری که قبلا گفته بودم ایشون فقط میخواستن باهم مثل دو دوست خوب باشیم و چون از هم دوریم میگفت میتونیم بهم کمک کنیم.حدود 20 روز رابطمو باهاش خیلی سرد کردم اما پروژه رو خودم ادامه دادم .راستش دوسش دارم چون میشه باهاش راحت حرف زد وخیلی کمکم میکنه.دو روز پیش ازم خواست یه بلیط واسش بگیرم که از محل پروژه بیاد شهرما و از شهر ما برگرده شهرخودش.بهونه اومدنشم جلسه با مدیرعاملمون بود.من واسش بلیط گرفتم و وقتی اومد شهرما یه جا قرار گذاشتیم بلیطو بهش بدم.اون شب خیلی باهم صحبت کردیم.بازم تکرار کرد که زنمو زندگیمو دوست دارم ولی رابطه دوستی معمولی باتو مشکلی رو پیش نمیاره.راستش من باهاش برخورد بدی کردمو بهش گفتم اهل دوستی مخصوصا با مرد متاهل نیستم ولی ته دلم خیلی بهش علاقمند بودم.به زور هدیه ای که واسم گرفته بودو قبول کردم ولی بدجور باهاش برخورد کردم.آخه بهم گفت اگه برم توی چاه واست بی اهمیته؟ منم گفتم زندگی شخصی خودت به خودت مربوط میشه اونم خیلی ناراحت شد.کلا مرد جالبیه .صریح حرفشو میزنه .بهش وابسته نیستم اما وقتی در لحظات تنهایی باهاش حرف میزنم حتی در مورد مسائل شرکت بازم روحیم عوض میشه.مثل یه داداش واسم میمونه و میدونه من روی اعتقادام ایستادمو حاضر نیستم جز یه رابطه معمولی تلفنی بیشتر باهاش باشم.نمیدونم آیا من دارم اشتباه میکنم با اینکه حواسم جمعه.؟؟ دیشب ازم پرسید اگر مجرد بودم و میومدم خواستگاری چه جوابی میدادی.بله یا خیر؟؟؟ نمیدونم چی بگم ...با اینکه بحثو عوض کردم میگه فقط بگو بله یا نه.........آقایون لطفا کمکم کنینن.. من حواسم هست باهاش محترمانه حرف میزنم ولی نمیخام تمومش کنم چون بدی ازش ندیدم و وابستگی شدیدم ندارم مثل یه داداش خوبه..

اين تاپيك سرانجام خانمي هست كه مقاومت نكرده و حالا به اينجا رسيده...بخون و عبرت بگير...

درمانده در يك رابطه نادرست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط gh.sana

اين تاپيك سرانجام خانمي سهت كه مقاومت نكرده و حالا به اينجا رسيده...بخون و عبرت بگير...

درمانده در يك رابطه نادرست

---

:104::104::104::104:

احسنت gh.sana گرامي
10 روز شارژ رايگان هديه به شما به خاطر اين چراغ پرنوري كه پيش پاي پريماه محترم نصب كرديد.

پريماه اگه روزي بعد از ازدواجت بفهمي شوهرت يه دوست دختر البته در حد معمـــــــــــــــــــــو لي داره چي كار ميكردي؟به زندگي عادي ات ميرسيدي و برات مهم نبود؟

چرا چيزي رو كه براي خودمون نمي پسنديم براي ديگران مي پسنديم؟؟؟

تو حتي نبايد رابطه تلفني دوستانه هم خارج از حد كاري باهاش داشته باشي ...

نكن اين كارو...




ای دریــده پوستیــن یوسـفــان ‏
گرگ بر خیزی از این خواب گران‏
گشتـه گرگان یك به یك خوهای تو
مـی‏درانند از غضب اعضــای تـو
زانچـه می‏بافی همـــه روزه بپـوش
‏زانچه می‏كاری همه سالـه بپــوش‏
گـر زخاری خستـه‏ای ،خود كشته ای
‏ور حـریر و قز دری ،خود رشته ای‏
چـون ز دستت زخم بر مظلوم رست
آن درختی گشت وزآن زقوم رست
این سخن های چــو مار و كژدمت
مـار و كـژدم گردد و گیـرد دمت

سرگذشت همزبان رو خوندم..ممنون.خوب بگین چیکار کنم.؟ چجوری؟ چی بهش بگم؟ نمیخام یدفه از دستش بدم.....

نگو نميخوام بگو نميتونم...سعي كن...تلاش كن...خواهش ميكنم ازت نذار زندگي يه خانواده هم مثل اون تاپيك از هم بپاشه...پريماه تو شرايط خوبي براي ازدواج با يه پسر مجرد داري...موقعيت هاي خوب زندگي تو با دست خودت سانسور نكن...خط موبايلتو عوض كن...به هيچ تماسي جواب نده سر هيچ قراري نرو...بذار برگرده به زندگي اش و همه چي رو فراموش كنه...تو اين قدرت رو داري كه خودتو از خطر بزرگي كه در انتظارته نجات بدي...

دختر گلم باید بهت بگم ...اینجور مردها حقه بازهای ماهری هستند که میخوان خودشونو خوب جلوه بدهند ...نقش برادر و دوست ..رو اول بازی میکنن بعدش ...که به دامشون افتادی ...خود بخود خودت ....با عذر فراوان میپری ..تو بغلشون ...مراقب خودت باش .....من نمیفهمم این مردها چطور بخودشون اجازه میدن ..در عین اینکه ادعای دوست داشتن زن و بچهشونو دارن با یکی دیگه ..وارد رابطه بشن ...برای ارضائ تنوع طلبی ...و سر گرمی...خیلی هاشون هم که دستشون به دهنشون میرسه ///////.......که اغلب هم از این قماش مردها هستند ....زندگی خوب و راحتی برای زن و بچه شون فراهم میکنن ..که اینطوری وجدان بی وجدانشون از اون بابت راحت باشه ...بعد دیگه اینگونه روابط رو حق خودشون میدونن ...10 درصد از 100 درصد خودشونو می خوان اون کاری رو بکنن که براشون هیجان داره و لذت ...بدون هر گونه تعهد ...............مراقب خودت باش ...اینگونه دامها جدیدا زیاد شده ...اون مرتیکه ی عوضی غلط کرده زنشو و بچشو دوست داره میاد با یکی دیگه وارد رابطه میشه ....اون هم یک دختر جوون ..با هزار آرزو و رویا ...شکننده و حساس........
....اینا حقه بازانی ماهر هستند ...که خود را نجیب زادگانی معرفی میکنن که بر میزان جذابیت خود اضافه کنن .....اگر از اول بیاد بگه میخوام برای .........؟؟؟؟.....باهات ارتباط داشته باشم ...چکارش میکردی ؟؟..یک سیلی تو گوشش نمیزدی ....و تف تو صورتش نمی انداختی ؟......
پس ...دختر گل بدون ..اینطور ادمها کارشونو خوب از بهر هستن............حواست به خودت باشه ....باهاش قطع ارتباط کن ...............

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه

نمیخام یدفه از دستش بدم.....

---

با سلام

در موارد مشابه اتفاقا بايد بخواهي كه يكدفعه از دستش بدهي.

قطع همه كانونهاي اتصال و ارتباط اولين گام هست.(فروش سيم كارت، تغيير محل كار، عدم پاسخدهي به تلفن، عدم توضيح دليل كارت ، عدم خداحافظي، تغيير ID , ايميل و استفاده نكردن آن حداقل براي يكسال و .....)
اينها همه جزء‌تكنيك هاي بسترزدايي هست.

ممنون.اما دلیلی واسه فروش سیم کارتم نمیبینم..من اگه باهاش سرد برخورد کنم کم کم خودش کنار میکشه.جالب اینجاست که فقط میخوام ببینم اون منو واسه سوء استفاده کاری میخواد( منظورم یه جاسوس در شرکت ما) یا واقعا میگه به من علاقه داره.البته چندبار تیکه های نامربوط پرونده اما من بهش گفتم خوشم نمیادو اونم عذرخواهی کرد. خلاصه من امروز ممنونم از شما که راهنماییم کردین..من میخوام تمومش کنم اما به شیوه خودم نه با فروش سیم کارتو تغییرمحل کار چون اون محل کارش یه شهر دیگه هست............ من حواسم جمعه و تمومش میکنم...اما قبلش باید یه تلنگور بهش بزنم .

خوشحالم كه داري تصميم درست رو ميگيري...برات دعا ميكنم كه خدا هم كمكت كنه و وسوسه نشي براي شروع دوباره رابطه...:46:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه

ممنون.اما دلیلی واسه فروش سیم کارتم نمیبینم..من اگه باهاش سرد برخورد کنم کم کم خودش کنار میکشه.جالب اینجاست که فقط میخوام ببینم اون منو واسه سوء استفاده کاری میخواد( منظورم یه جاسوس در شرکت ما) یا واقعا میگه به من علاقه داره.البته چندبار تیکه های نامربوط پرونده اما من بهش گفتم خوشم نمیادو اونم عذرخواهی کرد. خلاصه من امروز ممنونم از شما که راهنماییم کردین..من میخوام تمومش کنم اما به شیوه خودم نه با فروش سیم کارتو تغییرمحل کار چون اون محل کارش یه شهر دیگه هست............ من حواسم جمعه و تمومش میکنم...اما قبلش باید یه تلنگور بهش بزنم .

---

من براي اين پستت تشويقت نمي كنم.:305: (چون آن « اگه » كه قيد كرده اي و من به رنگ قرمزش در آوردم محقق نميشه. چون شما در ناهوشيار به دنبال بهانه هاي ارتباط مي گردي.)
شما ناهوشيار داري خودت را فريب مي دهي.:305:
فردا نيايي پست بزني كه نمي تونم و نميشه و ....:316:

اگر به روش خودت خودت را بفريبي و وابستگي ات از كنترلت خارج شد سروكارت با غزاله هست. و من اصلا پستهايش را خطاب به تو ويرايش نخواهم كرد.:101:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پریماه

ممنون.اما دلیلی واسه فروش سیم کارتم نمیبینم..من اگه باهاش سرد برخورد کنم کم کم خودش کنار میکشه.جالب اینجاست که فقط میخوام ببینم اون منو واسه سوء استفاده کاری میخواد( منظورم یه جاسوس در شرکت ما) یا واقعا میگه به من علاقه داره.البته چندبار تیکه های نامربوط پرونده اما من بهش گفتم خوشم نمیادو اونم عذرخواهی کرد. خلاصه من امروز ممنونم از شما که راهنماییم کردین..من میخوام تمومش کنم اما به شیوه خودم نه با فروش سیم کارتو تغییرمحل کار چون اون محل کارش یه شهر دیگه هست............ من حواسم جمعه و تمومش میکنم...اما قبلش باید یه تلنگور بهش بزنم .

---

من براي اين پستت تشويقت نمي كنم.:305: (چون آن « اگه » كه قيد كرده اي و من به رنگ قرمزش در آوردم محقق نميشه. چون شما در ناهوشيار به دنبال بهانه هاي ارتباط مي گردي.)
شما ناهوشيار داري خودت را فريب مي دهي.:305:
فردا نيايي پست بزني كه نمي تونم و نميشه و ....:316:

اگر به روش خودت خودت را بفريبي و وابستگي ات از كنترلت خارج شد سروكارت با غزاله هست. و من اصلا پستهايش را خطاب به تو ويرايش نخواهم كرد.:101:

---

زنده باد...دقيقا همينه...شما نميتوني بدون بستن راه هاي ارتباطي اين كارو بكني...اگه قطع رابطه برات راحته چرا اين تاپيكو نوشتي؟اين استمداد و كمك خواستن براي اين بود كه شما عاجز از قطع رابطه بودي غير ااينه؟؟

يه كم فكر كن دختر...

اگر به اعماق ذهن این جور مردا بریم،این حرفا رو می شنویم،من تنوع طلبم یا زنم سرد مزاجه می خوام لذت جنسی رو

با تو هم تجربه کنم.ولی وقتی میاد بیرون تبدیل به دوستی خواهر برادی دوستی معمولی درد و دل و ... می شه.

اگر درد و دله،چرا با بزرگ تر از خودش دوست نمی شه؟تا از تجربه ش استفاده کنه.

گفتی ازش بدی ندیدم.داری خیانتشو به زنش می بینی بدی از این بدتر می خوای؟

تا زمانیکه در تماس باشی هر چقدرم سرد برخود کنی نمی تونی از دستش خلاص بشی چون به حساب نازکردن

می ذاره.

ببین دوست من ، تو الان داری میگی یه رابطه دوستی معمولی ،خب این درست اشکالی نداشت ولی اگه طرف مجرد بود،به نظر من خیلی کار کثیفیه یه اقای متاهل با یه دختر دوست صمیمی بشه ،در حقیقت شروع خیانته به خانمش،تو چطور میتونی از همچین ادم خیانتکاری خوشت بیاد،من جای تو بودم از همچین ادمی چندشم میشد ، اگه بگی مثل برادرمه ،بازم همچین برادر خیانتکاری رو دوست داری؟!!!
حالا بر فرض که دوستی معمولی داشته باشین ،به نظرت اوضاع همینطوری میمونه؟!! ؛مسلمأ نه ،چون خودتم داری میگی ازت سوال کرده ،اگه مجرد بود میومد خواستگاریت قبول میکردی یا نه .این سوال چیرو نشون میده به نظرت؟!! جز اینه که داره گسترش میده دامنه ارتباطو ؟ - مطمعن باش اگه بخوای ادامه بدی در این سطح نمیمونه حتی اگه جفتتونم همین سطحو قبول داشته باشین ، با رو دادنهای تو اون جری تر میشه و میخواد بیشتر باهاش بمونی،اونوقت روزی میرسه که اختیارتو از دست میدی و تسلیمش میشی،اینو مطمعن باش ؛تابحال سرگذشت دخترایی رو نشنیدی که اصلا نمیخواستن تسلیم شخص بشن ولی لحظه ای اختیارشونو از دست دادن ؟! ؛نکن اینکارو ،با خودت بازی نکن خواهر من ؛حالا اگه به این حد کشیده نشه ، ولی وابستگی که واست میاره،نمیاره ؟!اینو چطور میتونی در اینده فراموش کنی؟.
چرا بعضی دخترا نمیخوان بفهمن خیلی از مردای متاهل خیلی منحرف تر و نامرد تر از پسران ،چون طعم همون موضوعو چشیدن و هوسشون بیشتره ،از دست این ادما فرار کنین ،چه برسه دوسشون داشته باشین.

اینکه میگه رابطه دوستیتون مشکلی پیش نمیاره فقط یه حرفه واسه اروم و متقاعد کردن تو ،که البته رفتارش داره به هوس نزدیک میشه،عزیز من تو اون کسی نباش که باعث میشه اون هوسباز بشه و به ارتباطش با دخترا ادامه بده ویه روز یکی از همونا باعث شه به همسرش خیانت کنه،اگه واسش احترام قائلی به خاطر اون تمومش کن :160:

در نهایت دوست من واسه خودت بیشتر ارزش قائل باش ،مگه ادم قحطه که با یه مرد زن دار دوست باشی!!!

وابستگی ، وابستگی ، وابستگی ، وابستگی !!! وابسته شدی و رفتارهات
مشابه رفتار من در مشکلات گذشته ام هست ، این لینکش
http://www.hamdardi.net/thread-10364-page-1.html
از پست سوم بخون و اگر نیاز بود تاپیک های قبل رو هم که مال این موضوع بود ببین.

طرف من مجرد بود. اما چون استادم بود و یه دوست مشترک داشتیم من اعتماد داشتم بهش.
برای همین رفتارهاش مرددم کرده بود. کاملاً می فهمیدم که یه طناب نامرئی افتاده دور گردنم و
داره منو می کشه (وابستگی) ولی دلیل قاطع و روحیه مناسب رو می خواستم تا بتونم یه دفعه ارتباط رو تموم
کنم و بالاخره این کارو کردم ، به افتخار خودم :104: :104: :311:

اما در مورد شخصیت این قبیل افراد:
بذار رک بهت بگم، این افراد فوق العاده زبون باز (چرب زبان)،
فوق العاده دروغ گو و خائن، فوق العاده بی حد و مرز و ولنگار ، فوق العاده بی مسئولیت ،
فوق العاده سیاست مدار و فوق العاده هنر پیشه هستن . و از همه خطرناکتر سیاست باز و هنرپیشه
بودنشونه ، چون هیچ وقت نمی ذارن بفهمی تو ذهنشون چی می گذره. اونقدر ماهرن که مثلاً اگر امروز بزنن
تو گوشت، فرداش چنان با سیاست دوباره باهات ارتباط برقرار می کنن که به جای اون تو می ری عذر خواهی می کنی :163: :163: :163: و تازه با احساسی عاشقانه این کارو می کنی!!! البته من کارم به اینجاها نرسید خدا رو شکر :311:

اون آقا به نظر من اگه می رفت هنرپیشه می شد 10 تا اسکار می برد!!!! من به عمرم همچین موجودی
ندیده بودم . بدون هیچ حرف مستقیمی ،تفکراتش رو به خوردت می داد و تو روحت نفوذ می کرد و
من مثلاً :311: چون مقاومتم بالا بود تا 4 ماه بعد از اتمام موضوع احساس می کردم 2 شخصیتی شدم و خودمو نمی شناختم ولی تا حدودی می فهمیدم داره چه بلایی رو به سرم میاره و من تا زمانی که آماده شدم صبر کردم و بدون اینکه بگذارم جلوتر بیاد
(در مورد من اون واقعاً به زور داشت راهو باز می کرد) یه دفعه تمومش کردم . البته
می دونم که فقط کمک خدا بود چون حضورش رو به عینه دیدم.

برات خرج می کنن حتی بیش از تصورت که فکر کنی دوستت دارن ولی همش برای رد گم کردنه.

این آدم شما رو رها نمی کنه همون طور که اون من رو رها نکرده ، من فراموشش کردم اما کاملاً می فهمم که دورادور داره آمار می گیره ولی همچین پست فطرتی جایی توی زندگیه من نداره،
اگر سر راهم بیاد چنان یادگاری ای براش درست می کنم که تا آخرین روز زندگیش اسم من یادش بمونه :101:

اگر مثل مورد من باشه که اینطور به نظر میاد :
با یه شستشوگر ذهنی طرف هستی (کسی که به قول گردآفرید داره جلبت می کنه!) مراقب خودت باش!!! دشمن
دومت هم احساس خودت هست.


بی هیچ تردید و قاطعانه اینو بهت می گم که : <<<<<<<<< قطعش کن >>>>>>>>>>>>>

حرفای بعضی دوستان برام خیلی جالب بود.اینکه گفتن چجوری یه دختر حاضرمیشه با یه مرد متاهل دوست بشه.یه چیزی بگم شاید جالب باشه البته قبلا هم گفته بودم.من توی محیط کاری چه از لحاظ پوشش و چه از لحاظ برخورد و شخصیت حواسم خیلی جمعه.اینو گفتم فکر نکنین دختر بی قیدوبندیم که بخوام با برخورد سبک و شوخی های بیمورد مردارو جذب کنم.نه .اصلا اینطور نیست.و اما یه نکته دیگه خطاب به اون دوستایی که گفتن چطور وجدانت میذاره با یه مرد متاهل رابطه داشته باشی.دوستای عزیزم مخصوصا خامهایی که ازدواج کردین و همسراتونو دوست دارین.جواب این سوالتونو باید در این چنین مردها جستجو کنین .مردهای تنوع طلبی که من نمیدونم چرا با وجود یه زندگی آروم اینقدر به یه دختر واسه یه دوستی معمولی اصرار میکنن.بخدا من خودم هنوز باورم نمیشه اینجور مردایی هستن که..............
تازه جالبتر اینکه اون هفته که اومده بود شهرما واسه جلسه و من در یه هتل سنتی قرار گذاشتم که بلیطشو بهش بدم نشسته بودیمو حرف میزدیم .یدفه گفت میدونی الان خانمم کجاست؟ گفتم کجاست؟ گفت رفته دبی واسه تفریح با خواهرش.گفتم دوسش داری؟ گفت آره..گفتم چرا پس اینجوری روی دوستی با من اصرار داری؟ گفت طبیعت مردا تنوع طلبیه و خیلی صریح گفت بعد از ازدواج وقتی چندسالی گذشت رابطت با همسرت میشه عادت نه عشق... خیلی باهاش بحث کردم.جالب تر اینکه من با یه تیپ سنگین و با چادر رفته بودم .و بعد از حرفاش متوجه شدم اون اصلا با چادر موافق نیست و خانمشم تیپ مانتویی مثل جوونای امروزی میزنه.واسم جالب بود خیلی .چرا من .چرا باوجود مخالفت من بازهم اصرار میکنه.هزینه شامو اون هدیه گرون قیمت واسه چی بود.من که خودمو کنار کشیدم اما واسش متاسفم و واسه همه مردهای تنوع طلب......

دقیقا همینه ..مر دها اصولا به طرف زنهایی کشیده میشن .که به نظرشون غیر قابل دسترسند ...براشون یه جورایی جذابه ..و این حسو بهشون میده که چقدر قدرت دارن و جاذبه که حتی غیر قابل دسترسترین رو هم بدست بیارن ....اینه که حسه خوب قدرت و مرد بودنو در اونا تشدید و ارضا میکنه ...خودتو علاف این نکن ...و فکر نکن که اگر با تو نباشه ..با کسی دیگری نمره ..مطمئن باش این حس تنوع طلبی سیری ناپذیره ...تو اگر دست رد به سینه اش بزنی ..یه مدتی میاد دنبالت اگر به هدفش رسید که هیچ ...در غیر اینصورت میره سراغ یکی دیگه ..من بهت قول میدم اون چند تا دیگه تو آب نمک داره .....اینو از من قبول کن ..بلاخره ما یک چند تا مانتو بیشتر از شما پاره کردیم ....:305:......

مثل اينکه خيانت به همسر اسمش شده يه رابطه دوستي معمولي :163::316: