نمیخواهم دوستم اینطور عذاب بکشد ...
سلام
من چند وقتی است که با یکی از دوستانم درگیرم و در حالی که خیلی نگران او هستم ، دیگر راهی برای راهنمایی او نمیبینم . هردو دبیرستانی هستیم و سال پیش هم با هم همکلاس بودیم . اما امسال او به هنرستان رفته و رشته ی من ریاضی است . به همین دلیل دیگر با هم نیستیم و فقط از راه تلفن و کلاسهای مشترک با هم ارتباط داریم . هردو همدیگر را خیلی دوست داریم ولی او مرتب من را با کارهایش می آزارد . جدیدا به قرص کدیین معتاد شده و مرتب میخورد . از زمانی که او را میشناسم خود زنی میکرده و سابقه خودکشی هم دارد . تا الان چندین دوست پسر داشته و اصولا برعکس من ، مبادی آداب خاصی نیست . همیشه من مانع بسیاری از خطاهایش بوده ام . مانع بسیاری از خودزنی ها ، خودکشی و حتی فراری که در فکرش بود . همیشه هم سعی میکنم با یادآوری خدا از رابطه ی بیش از حد با دوست پسرش جلوگیری کنم و تا حدودی هم موفق میشوم . متاسفانه خانواده ی سالمی ندارد . مادرش با چندیدن مرد ارتباط دارد و خیلی وقت است که متوجه این جریان شده ، ولی من او را وادار به سکوت کرده ام . چند وقت پیش هم پدرش را در حالی پیدا کرده بودند که با دوستانش چند خانم را به خانه ای برده بودند ... این است که از لحاظ خانواده هم دچار مشکل شده و نزدیک بود چند وقت پیش که موضوع پدرش را مادرش فهمید ، طلاق هم بگیرند ولی او با راهنمایی من مانع این جریان شد و مادر و پدرش آشتی کردند . حالا پدرش دیگر درست شده ، ولی مادرش همچنان به کارش ادامه میدهد و من به زور او را نگه میدارم که حرفی نزند و فقط عذاب این مسایل مال اوست . حالا هم مرتب کارهای مادرش را میفهمد و گریه میکند . دوست پسر جدیدش هم از نظر من جز سو استفاده ، دنبال چیز دیگری نیست . او هم سن و سال خودمان است و از هیچ لحاظ لیاقت دوست من را ندارد .
به من بگویید با او چه کنم ؟ با یک خانم روانشناس که صحبت کردم گفت برای تو جز دردسر چیزی ندارد . اصلا به او کاری نداشته باش ولی او دوست من است و خیلی دوستش دارم . نمیتوانم نسبت به گریه ها و عذابهایش بی توجه و خونسرد باشم . خیلی اوقات خودم هم با او گریه میکنم و نمیدانم چطور او را کمک کنم تا درست تر تصمیم بگیرد و با مسیله کنار بیاید
RE: نمیخواهم دوستم اینطور عذاب بکشد ...
با سلام
ابتدا بگذاريد ورود شما را به تالار همدردي خودش آمد بگويم.
دوست عزيز خانم سايه ، واقعا از سرنوشت وزندگي كه دوستتون داره متاسفم شدم تو اين دنيايي كه ما زندگي مي كنيم اگه مسأله تعهد رو از زندگي خودمون كنار بگذاريم مشكلاتي از اين دست بسيار تو زندگيمون نمود پيدا مي كنه، مسلما در اين خانواده موضوع تعهد و تقيد رعايت نشده و زن وشوهر نسبت به هم اين مساله رو رعايت نمي كنند ، ونتيجه و اثرات نامطلوبش هم به فرزندان اين خانواده سرايت كرده كه يك امر طبيعي است وقتي فرزندي در يك خانواده كه از لحاظ بنيانهاي اجتماعي سست بناشده است داره زندگي مي كنه با چنين وضعيت روحي و تعارضاتي دچار مي شه كه اثرات بدي مي تونه در اخلاق و روحيه ورفتار فرزندان داشته باشه ، دوستان در نظر بگيرند در چنين خانوادگي آيا آرامشي و جود خواهد داشت؟ فشار روحي ،تعارض بين خوبي ها وبديها ،درك نكردن محيط پيرامون، نا اميدي ،پوچي ، بدبيني و ..... همه اين موضوعات اثراتي هستند كه عدم تعهد ورعايت شرع و اصول اخلاقي باعث بوجود آوردن اين مشكلات در روحيه فرزندانشون مي شه ، خانم سايه شما واقعا كار سختي داريد انجام مي ديد چون هر چي شما مي گيد ونصيحت مي كنند از اون ور با تكرار رفتار ناشايست والدين پنبه مي شه و نتيجه اي حاصل نميشه ، رفتار دوستتون تا زماني كه در محيط نا سالم اون خانواده داره زندگي مي كنه ادامه خواهد داشت من به شما توصيه مي كنم راههاي ديگه اي رو پيشنهاد كنيد به دوستتون اولا ايشون رو به يه مركز مشاوره راهنمايي كنيد، و ضمن بيان مشكلاتشون راهي رو پيدا كنند تا پدر ومادر ايشون به اين فكر بيوفتند كه فرزندشون داره از اين عملكرد اونا رنج مي بره ، انشاءالله دوستان ديگه هم راهنمايي مي كنند و جناب مدير هم نظرات خودشون رو بيان خواهند كرد بعدا انشاءالله اگه فرصتي دست داد من هم بيشتر در اين مورد صحبت مي كنم .
موفق باشيد
RE: نمیخواهم دوستم اینطور عذاب بکشد ...
سرکار خانم سایه،مؤکداً سفارش می کنم که دوستتان را پیش یک مشاور و سپس روانشناس مجرب و خوب ببرید.همینجا برای آن مشاور . . . بسیار متأسفم که به شما گفته به کار دوستتان کاری نداشته باشید.
RE: نمیخواهم دوستم اینطور عذاب بکشد ...
من هم همینطور ولی خوب ... او میگفت کل خانواده مشکل دارند و فقط تو خودت را درگیر ماجرایی میکنی که هیچ راهی ندارد جز مراجعه به یک مشاوره ولی دوست من نمیتواند همه ی خانواده را مجبور کند تا به یک مرکز مشاوره بروند . حتی خودش هم نمیتواند برود و بهانه ای هم ندارد . امیدوارم از همین جا بتوانم کمکش کنم . افکار آزادانه و زیادی روشن مادرش در او تاثیر زبادی گذاشته و خیلی مسایل را راجع به دوست پسرش رعایت نمیکند . من به او چه بگویم وقتی میگوید چه کسی برای من ارزش قایل شده که خودم بشوم ؟
نه مادرش حامی اوست و نه پدرش و این باعث شده به یک پسر بچه ! روی بیاورد و به او دل ببندد . کمکم کنید !
RE: نمیخواهم دوستم اینطور عذاب بکشد ...
سلام سایه خانم.واقعا متاسف شدم که چرا باید جوانای ما جوانی خود را درگیر هوا و هوس میکنند.
میدونی به نظر من آدمایی که همه جارو بن بست و همه کس رو دشمن وهمه چیز را بی معنی تلقی میکنند به این قبیل مواد رو میارن.چون همیشه احساس تنهایی میکنند هیچکس رو محرم خودشون نمیدونند.وزندگی رو بی معنی میدونند.
منظورم اینه که باید شما اونو بفهمونید که زندگی شیرین تر از این حرفاست.باید کاری کنی که تمام مشکلاتشو بهت بگه و بپرسی خوب با این حال در مقابل این مشکلات برای آرامش چه میکنی؟حتما مصرف قرص یا ؟؟میگه
شما باید جو صحبت رو جوری کنید که حس کنه چیزی که شما میگید درسته .باید یه سری چیزا رو جایگزین این قرصا کنید میتونید برید به مراکز ترک اعتیاد و ببینید چگونه و چه چیز را جایگزین کنید و بهشون بگید ارزشش بیشتر از اینهاست.هر پسر لاابالی ارزش رفاقت رو نداره.بهش نشون بده که راست میگی.بگیر رفیقشو ( دوست پسرشو ) جلوی خودش تست بزن.ببین چی میگه؟بهش بگو هر کس جوابگوی اعمال خودشه و مادرتون میدونه و عاقبتش اما هر گرد گردو و هر ...نمیشه.
بگو تو زندگیه خودت رو بساز .مادرت وقتی خودش به فکر خودش نیست چه جور میخوای تو زندگیشو عوض کنی؟وقتی آدم خودش نمیخواد ما اجبار نمیتوانیم.
و البته یه پیشنهاد به خودتون میکنم.حالا که داری دوستت رو کمک میکنی مواظب خودت باش که به خاطر دوستت برای شما حرف در نیارن.خودتون بهتر میدونید در جامعه امروزی فقط حرف و حدیث بد به یادگار میمونه و خوبیا خیلی زود فراموش میشن.
تو این دور و زمونه باید احتیاط کنی بعضیا اگه براشون کار خوب کنی و خوب به نتیجه برسه اون کارو از خودشون و اگه خدای ناکرده تو نتیجه به مشکلی بر بخوری همه رو از چشم شما میبینند.
با آرزوی موفقیت برای شما و دوست خوبتون.دعا میکنم که هر چه زود تر هم شما و هم دوستتون به تمام آرزوهاتون برسید.:203:
در امان خدا.:72: