سلام
مشکلاتی برای من پیش اومده که اگه راهنماییم کنید ممنون میشم
حدود یک سال پیش نامزد کردم،یعنی بعد از 3-4 ماه آشنایی نامزدیمونو به طور رسمی اعلام کردیم و از اونجایی که نامزدم اصرار داشت که بعد از 7-8 ماه آشنایی عقد کنیم منم قبول کردم و فکر کردم اگر مخالفت کنم فکر میکنه عجله دارم...
قبل از مراسم بله برون از طرف خانواده ایشون پیشنهاد شد که ما تا زمان عقد یه صیغه محرمیت بخونیم
من به خانوادم نگفتم که نامزدم میخواد که عقد دائم با این فاصله انجام بشه،گفتم با هم تصمیم گرفتیم.
خانوادم هم که تقریبا مذهبی هستند به خاطر اعتمادی که به این آقا پیدا کردند(فرزند شهید هم هست) بعد از چند روز فکر کردن، قبول کردند که این مدت ما با هم محرم بشیم،یعنی وقتی که فهمیدند ما تصمیمونو گرفتیم بهمون اعتماد کردند و قبول کردند
خلاصه یکی از بزرگترها صیغه رو بین ما خوند و ما هم بعد از چند ماه بررسی همدیگر که با عقل و منطق میخواستیم تصمیم بگیریم به جای عقد دائم به مدت چند ماه صیغه خوندیم(اشتباه بزرگ)
خلاصه اینکه تو این مدت رابطه ما زیاد شد ودر کنار رفت و آمد زیاد و ابراز علاقه ها و... رابطه جنسی هم پیدا کردیم!!!
میدونم اشتباه کردم،دفعه اول من نباید اجازه میدادم ولی پیش اومد و دفعه های بعدی هم اگر من مخالفت میکردم ایشون با رگ خوابی که از من بدست آورده بود راضیم میکرد
خب منم از همه جا بی خبر باور شده بود که شوهرمه دیگه
تقریبا آخرای مدت صیغه بود که ایشون به خاطر مشکل نه چندان بزرگی خیلی آسون وبدور از انسانیت همه چیز رو به هم زد
اون روزا دنیا رو سرم خراب شد،فکر نمیکردم که اینقدر راحت منو بذاره کنار
مشکلات زیادی برام پیش اومد،بماند...
یکی از مشکلاتی که اسیرم میکنه تفکرات و یادآوری تجربه های جنسیمونه،ازنوازش های کوچک گرفته تا...
من خیلی اذیت میشم ،قبل از اینکه تجربش کنم خیلی بهش فکر نمیکردم و برای ازدواجم دلایل ارزشمندتری داشتم ولی الان بعد از اون دواران، شبی نیست که بهش و رابطمون فکر نکنم ،بعضی وقتا نمیتونم روی مسائلی مثل درس خوندن تمرکز کنم و این تصورات اذیتم میکنه و احساس نیاز میکنم
هیچ وقت باور نمیکردم که این مساله اینقدر برام مهم بشه...
شما بگید ،چه کنم؟
با تشکر