RE: میخوام دوباره عصرا باشم
چرا کسی :305: چیزی نمیگه؟؟؟؟ :302::302::302::302::302:
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
سلام:72::
سلام عصرا عزیز به تالار همدردی خوش آمدید...
دوست من چقدر عجله دارید!! امروز جمعه است و حالا صبر کن ببین انقدر جواب می دهند دوستان که باید بگی بسه...:73:
دوست گرامی مطلبی که بیان فرمودید از نظر من خیلی حساس است و در شکل گیری احساس شما و آینده ارتباط از نظر من بسیار اهمیت دارد..
یک چیزی در ذهن من بود و اون اینکه شغل همسرتون چی هست و خود شما چی آیا شاغلید و سرگرمی به خصوصی دارید؟
و مورد دیگر چه مدت است که این رفتار را مشاهده می کنید و ایا ناگهانی رخ داده یا به تدریج ایجاد شده است...
آیا بعد از رخداد موضوعی ایشان این گونه شده است یا خیر؟
طریقه آشنایی تان چگونه بوده است؟
آیا تا کنون این حس خود را به او گفته اید یا خیر؟اگر گفته اید ایشان چه جواب داده اند؟
آیا تنها همین کم شدن ارتباط است یا خدای نکرده رفتارهای دیگری هم بوده است که شما در دل خودتان از ان ناراضی هستید..
کمی مسائل را باز کنید تا در حد توان هم من هم دوستان در خدمت باشیم...:16:
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
سلام:72:
به تالار همدردی خوش اومدی
به نظر من مشکل اصلی شما اینه که در یک دوره زمانی بیش از حد عواطف خرج همدیگه کردید . وقتی این اتفاق می افته بعد از یک مدت روابط عادی تر میشه . مطمئن باشید که اگر همه چیز (عشق و علاقه) همونطور که الان مد نظرتون هست باشه بعد از وارد شدن به زندگی همین حسی رو که الان دارید پیدا می کردید.
واقعیت اینه که عشق و علاقه همیشه باید تعادل خاصی داشته باشه و باید همیشه یک چیز جدیدی داشته باشیم برای ابراز کردن اگر از تمام عشق علاقه به یک باره استفاده بشه بعد از مدتی احساس درماندگی به و جود میاد .
اگر زمانی کسی عشق آتشینشو بیش از حد نشون بده بعد که براش این عشق عادی تر شد و ابرازش هم کمتر این تصور برای طرف مقابل پیش میاد که دیگه دوسم نداره .
این مشکلیه که اکثر خانوم ها بعد از ورود به زندگی مشترک احساس می کنند دلیلش هم اینه که در دوران عقد از سمت شوهرشون بیش تر محبت می دیدند . به خاطر همین هست که همیشه توصیه به تعادل میشه.
در دوران عقد به علت دوری و کمتر در کنار هم بودن این عواطف شدیدتره و طبیعیه که بعد ها عادی تر بشه .
این مسئله برای شما زودتر اتفاق افتاده اما این به این دلیل نیست که همسر شما دوستتون نداره ، شاید زیادی عواطف خرج کرده و الان کمی براش عادی تر شده . شما باید دیدگاهتون رو تغییر بدید و بدونید که بعضی مسائل عادی هستند .
البته شما خودتون میگید که به همسرتون وابسته هستید . وابستگی خوب نیست . شاید ایشون دارند از همین وابستگی شما فرار میکنند و ازش خسته شدند .
سعی کنید این وابستگی رو از بین ببرید چون هم باعث آزار خودتون هم همسرتون میشه .این که لحظه به لحظه باهاش در ارتباط یا تماس باشید ، یک لحظه ازش جدا نشید یا اینکه انتظار داشته باشید در همه حال توجهش به شما باشه ، باعث میشه که خسته بشن و سعی کنند از این وضعیت فرار کنند . بهشون فرصت بدید که دلتنگتون بشن و خودشون ازتون سراغ بگیرند و بیان پیشتون . خودتون رو از این شخصیت وابسته رها کنید.
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
نقل قول:
یک چیزی در ذهن من بود و اون اینکه شغل همسرتون چی هست و خود شما چی آیا شاغلید و سرگرمی به خصوصی دارید؟
و مورد دیگر چه مدت است که این رفتار را مشاهده می کنید و ایا ناگهانی رخ داده یا به تدریج ایجاد شده است...
آیا بعد از رخداد موضوعی ایشان این گونه شده است یا خیر؟
طریقه آشنایی تان چگونه بوده است؟
آیا تا کنون این حس خود را به او گفته اید یا خیر؟اگر گفته اید ایشان چه جواب داده اند؟
آیا تنها همین کم شدن ارتباط است یا خدای نکرده رفتارهای دیگری هم بوده است که شما در دل خودتان از ان ناراضی هستید..
سلام دوست من ممنون که جواب دادی
شغله همسره من جوریه که روابطش جدیدا با پسر ها و گاها دختر ها زیاد شده ، البته الحمدلله به پاکیش شک ندارم و به خدا سپردمش برای همین از بابته اون مسائل خیالم راحته اما چون کارش خیلی درگیر با روابط اجتماعیشه ، پس همیشه هیجانه خاصه خودشو داره و کلی سرگرمش میکنه. من تا قبل از ازدواجم دانشجو بودم :303:صبح تا شب میرفتم دانشگاه وقت نداشتم سرمو بخارونم :227: اما از وقتی ازدواج کردم :302: چشمتون روز بد نبینه شدم خونه نشین !! با کار کردنه من مخالفتی نداره ها اما بخاطره مشکلی که در محل سکونتمون داریم نمیتونم تا چند ماه دیگه برم سر کار ! و این وضعیت و یک ساله که دارم تحمل میکنم یککککککک ساله که همین طور تنها تو خونه میشینم و هیچ سرگرمیه دیگه ای ندارم تا بیاد و با هم بریم بیرون یا ...
دیگه ازین وضعیت خسته شدم ! احساس میکنم دیگه خودم نیستم ! الان سرگرمیم فقط اینترنته که میدونید چقدر ادم و افسرده تر میکنه!
یه مدت پیش بخاطره اشتباه هر دومون حرفه جدایی بینمون پیش اومد که خدا رو شکر ختم به خیر شد اما ازون به بعد یهو رابطه شو با من کم کرد بطوریکه بارها شک کردم که پشیمونه و میخواد یه جوری ازم فرار کنه چند بار با منطق باهاش حرف زدم و قسمش دادم اما منکر میشد.
بله باهاش صحبت کردم هر بار میگه این حرفا چیه و یه جوری بحث و تموم میکنه :160:
یه ذره با هم خوبیم و تا میره دوباره همون آش و همون کاسه
ازون به بعد خیلی به درس و کارش میرسه و توجهش به من کم شده بارها بهش گفتم دارم افسرده میشم اما منطقی حرفم رو رد میکنه ، در صورتی که من اون موقع منطق نمیخوام :47:
دیگه برای عروسی کردن جوش نمیزنه و فقط من میگم زود عروسی کنیم و ..............
قبلا وقتی ازش نارحت میشدم زمین و به زمان میدوخت تا راضیم کنه اما الان ....................
نمیدونم چی بگم من این مدلشو دوست ندارم
چرا مرد ها باید آدم و دوست داشته باشن اما تا ما دوسشون داریم اینجوری فرار میکنن؟؟؟؟
شما بگید چکار کنم؟ اگه زنگ نزنم اون خیلی کم میزنه
تقریبا تمامه روز بهش فکر میکنم
واقعا میخوام عوض شمممممممممممممممممممممم تا دوباره مثل قبل عاشقم باشه :203:
نقل قول:
البته شما خودتون میگید که به همسرتون وابسته هستید . وابستگی خوب نیست . شاید ایشون دارند از همین وابستگی شما فرار میکنند و ازش خسته شدند .
سعی کنید این وابستگی رو از بین ببرید چون هم باعث آزار خودتون هم همسرتون میشه .این که لحظه به لحظه باهاش در ارتباط یا تماس باشید ، یک لحظه ازش جدا نشید یا اینکه انتظار داشته باشید در همه حال توجهش به شما باشه ، باعث میشه که خسته بشن و سعی کنند از این وضعیت فرار کنند . بهشون فرصت بدید که دلتنگتون بشن و خودشون ازتون سراغ بگیرند و بیان پیشتون . خودتون رو از این شخصیت وابسته رها کنید.
میشه بگی دقیقا چکار کنم؟ مغز خودم کار نمیکنه
دیگه مثله قبل قربون صدقش نرم؟ سره خودم و گرم کنم؟ من یه مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که فوق العاده قانعم و اصلا پول هایی که بهم میداد رو خرج نمیکردم برای خودم هیچی نمیخریدم تا اون بخره حالا دیگه هیچ پولی بهم نمیده این موضوع خیلی اذیتم میکنه که چرا باید قانع بودنه من به ضررم باشه
چرا نباید بتونم یه چیزی برای خودم بخرم در صورتی که قبلا دختره مستقلی بودم که پول تو دست و بالم زیاد بود اما همون موقع هم قانع بودم !!! میخوام دوباره عصرا باشم :302: چکار کنم؟
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
سعی کن اون خصوصیاتی که تو پست 4 گفتم رو از خودت دور کنی .
باید تمام سعیتو بکنی که از وابستگی بیرون بیای ، باید هم به خودت هم به همسرت فرصت بدی .درسته که اگه تماس نگیری اون هم نمی گیره اما باید سعی کنی این کار رو نکنی ، سخته اما ممکنه . بزار دلتنگت بشه و باهات تماس بگیره.
این که میگی تمام روز به فکرشی این طبیعیه و خانوما برعکس آقایون چنین قدرتی رو دارند. اما آقایون وقتی که در حال کار هستند یا حتی موقع بیکاری که فکرشون درگیر مسائل دیگه است نمی تونن به مسائل احساسی و همسرشون فکر کنند ولی خانوما این قدرت رو دارند که حتی در حال انجام جدی ترین کارها هم به مسائل احساسی و همسرشون فکر کنند . این هم یکی از ویژگی های خلقت خداست که حکمت های زیادی داره . فکر کنید که اگر یک خانوم درگیر کار باشه اما یک دفعه فرزندش نیاز به توجه و محبتش داشته باشه اگر نتونه از احساسش همزمان استفاده کنه دچارمشکل می شه . زن ها نباید از مردی که سر کاره توقع محبت و توجه داشته باشند ، مردها باید یک مدت از مسائل کاری و فکری فاصله بگیرند تا بتونن به احساساتشون بپردازند
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
سلام مجدد به عصرا خانم:72::
خوب شد قضیه رو بازتر کردید چون کمی ابهام داشت و حالا من تقریبا فهمیدم مشکلتون چطور رخ داده..
ببین صدرا عزیزم باران گرامی تا حدودی درست می گن..شنیدی که چیزی که زیاده معمولا ارزون تره...متاسفم که گاهی مهربونی بیش از حد..ابراز محبت زیاد..دوست داشتن های افراطی ما از روی عشق توسط طرف مقابلمون درست برداشت نمی شه..
شما تا حدی درست می گید و. این موضوع نه تقصیر شماست نه همسرتون..ما خانم ها وقتی کسی رو دوستداریم آنقدر براش مایه می گذاریم.آنقدر از دوست داشتن می گیم و انتظار داریم که اون همه هوش و حواسش پیش ما باشه که وقتی بر اساس میزان تقاضامون بهمون محبت عرضه نمی کنند دچار یاس و ناراحتی و نهایتا احساس دوست داشتنی نبودن و افسردگی می کنیم ..
در پاره ای موارد این حس ما صحیح است ولی در مقابل همسر این حس به نظر من خطرناک است..
ایشان همسر شماست و مطمئنا شما را دوست دارد نه اینکه چون زن او هستید چونکه صدرا هستید ...نباید خودتون رو دست کم بگیرید..
دوست من از ابتدای اشنایی نباید انقدر خود را پرزنت کنید..منم روزگاری این کار را می کردم و متوجه شدم آقایون خیلی از خانم هایی که دوست داشتن را بیان می کنند خوششون نمی اید..البته همه این طور نیستند ولی وقتی شما پیش از ازدواج خود فرد مستقل ..محکم و جدی بودید و بعد ازدواج خود را وابسته به مردتان نشان می دهید این از اون استقلال شما کم می کند و یک ویزگی که در نظر مردتان قبلا برجسته بوده است از بین می رود ..نمونه اون هم برات می گم..
مثلا نامزد خود من از اول آبان قرار بود من از پایان نامه ام دفاع کنم.و خیلی جدی و محکم کاهامو می کردم..اون حتی کادوشم خریده بود...که روز دفاع بهم بده.خب؟ولی من آنقدر درگیر دوست داشتن اون شدم که یادم رفت قبلا چقدر محکم بودم و نشان به ان نشان که ما جدا شدیم و من تازه آخر فروردین دفاع کردم...یادمه هر روز می گفت چرا کاراتو نمی کنی؟کو اون خانم محکم و پیگیر ولی من همه فکرم به اون بود و غافل از اینکه یکی از ویژگی های جذابمو داشتم از دست می دادم..نمی دونم متوجه منظورم شدید..
دوست من ما خانم ها باید یاد بگیریم که مثل اقایون وقتی اونا عاشق می شوند بیشتر پی تلاش و موفقیت هستند ولی برخی از ما خانم ها تا عاشق می شویم تمام تلاش خود را صرف پیشرفت مردمان می کنیم غافل از اینکه انان زنی را دوست داشتند که متفاوت از سایرین بود..
در نهایت دوست من ..به نظر من برای خود یا سرگرمی مهمی فراهم کن یا سر کار برو..این بهترین کار است..نباید از ویژگی های خود دست بکشید..در خانه نشستن منجر می شود که مدام فکر کنید اوچه کرد و من چه کردم و همین منجر به دلخوری های بیشتر می شود..شاید او دارد زندگی عادی خودرا می کند و شما از فرط در خانه بودن این اندیشه ها را به خود راه می دهید..بپذیرید که زندگی همه اش ابراز عشق و علاقه نیست..اینکه شما در منزلید و وی خسته از کار بیاید شما را بیرون ببرد یا به شما پول بدهد..عزیزم سالهاست دوران این خانم ها تمام شده پس خود را تبدیل به چیزی نکن که نیستی ..چون ایشان آن صدرا متفاوت را دوست داشت نه صدرایی که کاری می کند که هر زنی بلد است..خیلی از خصوصیات زن ها مشابه است مهم ان وجهه متفاوتی است که شما داشتید و همسرتان شما را از بین همه انتخاب کرد..
پس خود را بزرگ و ارزشمند کن....بهترین ان سرگرمی است..
خود را بیش از حد پرزنت نکن..منظورم این نیست که نگو دوستش داری ..اصلا مگر می شود نگفت؟بگو ولی در حد اعتدال ..بگذار او دلش برایت تنگ شود و نگرانت شود بداند تو هم مشغولیاتی جز اوداری ولی همچنان دوستش بدار و مواظب زندگیت باش..
صدرا جان اگر محیط کاریش جذاب است ..بگذار تو جذاب تر باشی ..بعد یکسال عقد کم کم زندگی عادی بروز می کند ..خود را برایش جذاب کن..کارهای تعجب آور برایش ترتیب بده..نمی دونی چقدر لذت آور است..ولی همه زندگیت را خلاصه نکن در او..
تا خودت ..خودت را بالا نبری کسی تو را بالا نخواهد برد دوست من..
باید به هر طریقی که می شناسیش خودت را برایش آماده کنی ..هر مردی قلقی دارد و تو حتما بعد یکسال قلق همسرت را می دانی..چه یز تو را بیشتر دوست داشت..سراغ همان حسش برو و زنده اش کن..
زندگی کردن اصلا سخت نیست منتها به قول همه اعضا تالار مهارت می خواهد..اشتباهات ما نتیجه عدم مهارت ماست همین...
فعلا در این حد به ذهنم رسید..امیدوارم مفید بوده باشد..
موفق باشید..
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
خیلی حرفات خوبه بخدا کلی کمکم کرد اگه میتونی همین جوری ادامه بده :104:
البته من عصرا هستم نه صدرا صدرا که اسمه پسرونه است :D
[/quote]آنقدر از دوست داشتن می گیم و انتظار داریم که اون همه هوش و حواسش پیش ما باشه که وقتی بر اساس میزان تقاضامون بهمون محبت عرضه نمی کنند دچار یاس و ناراحتی و نهایتا احساس دوست داشتنی نبودن و افسردگی می کنیم ..
در پاره ای موارد این حس ما صحیح است ولی در مقابل همسر این حس به نظر من خطرناک است..
نقل قول:
اون خودش وقتی دلش بخواد محبت کنه این قدر میگه و میگه که من دوباره رام میشم و از عشقم میگم و دوباره همون آش و همون کاسه که براتون گفتم. و اینکه من تقریبا همیشه نگرانشم و این انتظار و نگرانی داره داغونم میکنه ازون جایی که پسره شیطونیه همیشه یا دیر میکنه یا نمیاد و ......... و من همیشه نگرانشم :47:و این باعث میشه وقتی میاد ناراحتم و بقوله خودش، خودم و براش میگیرم و کوفتش میکنم! ولی همه اینا از عشقه زیاده
تا دیر میکنه یهو به مغزم میرسه که اگه خدای نکرده نباشه چی به سره من میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
دوست من ما خانم ها باید یاد بگیریم که مثل اقایون وقتی اونا عاشق می شوند بیشتر پی تلاش و موفقیت هستند ولی برخی از ما خانم ها تا عاشق می شویم تمام تلاش خود را صرف پیشرفت مردمان می کنیم غافل از اینکه انان زنی را دوست داشتند که متفاوت از سایرین بود..[quote] این دقیقا چیزیه که بین ما رخ داده
قبل از ازدواج من از بعضی نظر ها پیشرفت بیشتری داشتم اما اینقدر عقب نشستم تا خودی نشون بده که دیگه دیده نمیشم !!!! انگار خیلی خراب کردم دوسته من................:(
خوب شما گفتید با اون چطور رفتار کنم که منو بیشتر دوست داشته باشه اما نگفتید با خودم چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چجوری تمامه روز بهش فکر نکنم>؟ چجوری همیشه نگرانش نباشم؟ فوق العاده وسواس شدم و هر چیزی رو باید چند بار چک کنم و بشمرم و نگاه کنم اما اون اصلا اینا رو نمیبینه و فکر میکنه طبیعیه!!!!!!!!!!!!!!!
همیشه منتظره زنگش هستم حتی اگه نذارم خودش بفهمه
و این خیلی عذاب آوره بگید چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ با خودم چکار کنم؟ :223:چطور خودم رو بیشتر از دیگران سورپرایز کنم؟ چطور خوشحال زندگی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میدونم تا خودم خودم رو دوست نداشته باشم دیگران دوسم نخواهند داشت ........ چطور دوباره عصرا باشم؟ اما قوی تر.............:123:
و اینکه شوهره من خیلی غیرتیه طوریکه هر جا بخوام برم باید اجازه بده و کلی تحقیق میکنه و خلاصه نمیذاره براش مرموز باشم همیشه از همه کارم اطلاع داره و نمیتونم خودم باشم احساس میکنم بهم اعتماد نداره شاید باور نکنید اما اگه یه قدم ازش دور شم اعتراض میکنه باور کنید حالا من چجوری این تفاوت رو پیشه خودم حل کنم که وقتی هست اینقدر بهم نزدیکه و وقتی خودش کار داره من دوباره باید عادت کنم که تنها باشم !!!!!!!!!!!
دوستان تک تک لحظه ها برای من مهمه!!! لطفا کمکم کنید
من برای هر برخوردی که با شوهرم دارم دچاره مشکل شدم
لطفا بگید چجوری مشکلمو حل کنم و اینکه چجوری خودمو سرگرم کنم؟؟؟
به خدا توکل کردم انشالله این بار موفق میشم رشته زندگیمو دستم بگیرم :73:
اگه شما بودید تو برخورد بعدی بعد از کلی درگیری چجوری رفتار میکردید که نه سیخ بسوزه نه کباب؟ :305:
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
اینکه چه جوری خودتو سرگرم کنی راه های زیادی هست .
اما در هر برخوردی با همسرتون از ابراز احساسات افراطی بپرهیزید.
الان شما باید صبر و تحمل داشته باشید و انقدر آشفته نباشید . باید هم به خودون هم همسرتون فرصت بدید تا عشقتون بازیابی بشه . به خودتون کمک کنید که از وابستگی رها شید چون با وابستگی خودتون رو اذیت می کنید و طرف مقابل رو هم خسته و فراری. به همسرتون هم باید فرصت بدید تا دوباره تشنه ی عشق شما بشه .
درسته بی خبری سخته اون هم در حالیکه شما تمام روز رو به اون فکر می کنید اما تماس نگیرید با خودتون مبارزه کنید . خودتون رو به هر کاری که میدونید فکرتون رو مشغول می کنه سرگرم کنید .
نمی دونم شنیدید که گاهی به زن و شوهرهایی که در روابطشون (از نظر احساسی) دچار مشکل شدند توصیه می کنند که یک مدت از هم دور باشید . گاهی انسان وقتی از چیزی دوره و دسترسی بهش نداره عطش بیشتری نسبت بهش پیدا می کنه . شما باید به همسرتون فرصت بدید که قدری تشنه ی عشق و محبت شما بشه.
این درگیری ها چی بوده ؟ بیش تر توضیح بدید ؟
RE: میخوام دوباره عصرا باشم
سلام عصرای عزیز
چند نکته دارم که امیدوارم در مسیر شناخت و تغییر روند کمکت کنه :
1 - مرد طالب آفریده شده و زن مطلوب ، همونطور که برای زن مطلوب بودن شیرین و لذت بخشه ، برای مرد طالب بودن چنینه ، وقتی زن از جایگاه خود خارج میشه و مرتب مردش رو طلب می کنه ، مرد به طور طبیعی سرد میشه ، چون همسرش مثل اون شده ، یعنی مرد شده در خالی که او زن می خواهد و حتی اگر در این وقت خلاء احساس کند و بی رغبت شود طبیعی است .( این اشتباه اکثر خانمها در دوران عقد است )
2 - زن بهتره همه عواطف و روشهای ابراز عواطفش رو در یک پروسه زمانی کوتاه هزینه نکنه ، همیشه برگهای سبز پنهان داشته باشه و به مرور خرجش کنه .
3 - هر انسانی از این که کسی سریشش شود خوشش نمی آید ، بند کردن بخصوص همراه با گله گذاری و غرولند مرد را از همسرش خسته و دور می کند .
4 - این یک واقعیته که اغلب ما به جای دوست داشتن طرفمون ، عاشق دوست داشته شدن توسط او هستیم ، یادمون باشه کسی که خالصانه به محبوبش عشق بورزه ، بیشتر محبت خودش را نشان می دهد و مهم برایش اینه که محبوبش را دوست دارد چنانکه در تصور بی مهری وی غرق نمی شود .
دقت کن که آیا واقعاً همسرت را دوست داری و یا دوست داشتن و عاشق بودن او را دوست داری ؟؟ در این صورته که ما حساس می شویم و اگر یک روز تعداد دوستت دارمهایش کم شود ، دلمان می گیرد و... اینقدر غرق نکته سنجی و اندازه گیری میزان علاقه وی می شویم که وسواس فکری نصیبمان می شود .
و اما آقایان محترم :
لطفاً در دوران نامزدی و عقد و کلاً پیش از ازدواج این همه هیجان زده ابراز عشق نکنید ، اگر نمی دانستید بدانید که طبیعت شما اینه که بعد از عروسی و با آرامش خیال از این که محبوب دیگر مال شماست و هر زمان بخواهید از موهبت وجودش در هر بعدی بهرمند هستید و محدودیتی نیست ، از اون ابراز عشقهای آتشین که به جرأت می گویم بیشترش تحت تأثیر کششهای جنسیست کاسته می شود و غافلید که مهربان همسرتان را عادت داده اید به آنچنان ابراز عشقهایی و او زن است و درک نمی کند شما حالا دارید متعادل و طبیعی برخورد می کنید و لذا تصور می کند که دیگر به او علاقه ندارید یا علاقه شما کم شده .
گذشتگانمان در مورد این ویژگی مردان خوب دختران را راهنمایی می کردند مثلاً می گفتند ..... هنوز خرش از پل نگذشته !
پس بهتر نیست کمی خود را کنترل کنید و به گونه ای ابراز علاقه و محبت کنید که مطمئن هستید بعد از عروسی همانگونه و همان حد خواهد بود ؟!!!!!!
حال یک سئوال از عصرای عزیز :
آیا با هم رابطه جنسی دارید ، محدودیت در رابطه دارید یا خیر ؟
اگر جواب مثبت است و محدودیت هم ندارید ، بررسی کنید که آیا از وقتی رابطه جنسی بدون محدودیت داشتید این ابراز عواطف کمتر شده ، یا خیر ؟
منتظر جوابتون هستم .