RE: باور نکن تنهایی ات را
....
من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی کند.
نه ابرو به هم می کشد و نه لبخندش ترفند تجاوز به حق و نان وسایبان دیگران است .
نه ایرانی را به انیرانی ترجیح می دهم و نه انیرانی را به ایرانی .
من یک لر بلوچ کرد فارسم، یک فارس زبان ترک.
یک آفریقایی اروپایی استرالیایی آمریکایی آسیایی ام.
یک سیاه پوست زرد پوست سرخ پوست سفید پوستم که نه تنها با خودم ودیگران کمترین مشکلی ندارم ،
بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم .
من انسانی هستم در جمع انسانهای دیگر بر سیاره مقدس زمین که بدون دیگران معنایی ندارم .
......
« احمد شاملو »
RE: باور نکن تنهایی ات را
دوست عزيز طاهره سلام:
طاعاتتان قبول.
اميدوارم زير سايه درخت ارامش زندگي راسپري كنيد و به قول اقاي سنگ تراشان قند توي دلتون اب بشه.
به طور كلي :
1-ذكروياد خدا
2-سياهي شب
3-زن(خدا نكند زني از اصل خلقت خود دور شودو به جاي اينكه ديازپام باشدسوهان روح شود)
راخداوند براي ارامش ما قرار داد.
صبر چيست ؟
صبر برخلاف تمايل دروني رفتاركردن وازشتاب بسوي مقصود خودداري كردن ولگدي براحساسات دروني نهادن وانگونه كه عقل مي گويد ازان پي مطلوب رفتن است ؛صبراز ادب است .وادب ازصبروهردو ازصفات انسانيت مي باشندوازحيوانيت بدور .
حيوان اگرچيزي بخواهد بزودي بران مي جهد ؛تا به دستش اورد حيوان نمي انديشد كه خواسته اش ازبهر وي سود دارد يا زيان؟ .حيوان اگر خشمگين شود خشم رابكار مي اندازد وفكر نمي كند كه اين خشم بجااست يانه؟ و بكار بردنش سودمند است يانه ؟.حيوان اگر ازچيزي بهراسد ازان مي گريزد وتامل نمي كند كه اين هراس صحيح است و گريختن سزاوار است يانه؟ .حيوان ضعيف تر ازان است كه بتواند برخواهش دل پاي نهد وروح سركش خودرا ؛افسار زند ؛پيوسته درپي خواسته هاي دل دوانست.
صبر ؛سكوي پرواز است و موجب تجلي خداوند برانسان .
سخني ازمولانا:
هركه ماند ازجاهلي بي شكر وصبر اوهمين داند كه گيرد پاي جبر
هركه جبراورد؛خود رنجور كرد تاهمان رنجوري اش درگور كرد
گرسخن خواهي كه گويي چون شكر صبر كن از حرص و؛اين حلوامخور
صبرباشد مشتهاي زيركان هست حلوا؛ ارزوي كودكان
هركه صبراورد ؛گردون بررود هركه حلواخورد؛واپس تر شود
RE: باور نکن تنهایی ات را
ميلادباسعادت امام حسن مجتبي(ع)را به همه دوستان تبريك مي گويم.
ارامش:
دراين زمانه وبا اين تكنولوژي روز ،تنهاچيزي كه ادم ها كم ازان بهره مي برند ارامش است .انها درپي اسايش هرچه بيشتر،ارامش هرچه كمتري دارند.
1-ذكروياد خدا :اينقدر دلمشغوليهايمان زياد شده كه« يادمان مي رود بايد دستمان راتوي دست خدابگذاريم» همه كاروهمه راه حل ها رابراي حل مشكل و مسئله مان انجام مي دهيم و مي رويم بعد كه نااميد شديم درخانه خدا مي رويم .
2- تاريكي شب :تاريكي شب وروشناي روز خود پديده عجيب خلقت است .درتاريكي ،موجودات به ارامش و سكوت دست مي يابند.اما حالا چي؟ازغروب خورشيد تا موقع خواب كه بايد تقريبا همه چيز ارامش وسكوت لازم رابه خود گرفته باشد چه كار مي كنيم ؟صبح موقع طلوع خورشيدكه بهترين موقع براي دريافت نيرو و حس وهيجان وحركت است چه كارمي كنيم؟ما وبچه هاي ما تاچه ساعتي از روز خوابيم ؟تازه كساني هم كه مجبورند و باصطلاح صبح زود سركار بروند خميازه كشان و كسل و عصبي.
3- زن:چرا جوانان ما اززير بار مسئوليت وازدواج كه خود رسيدن به ارامش است شانه خالي مي كنند واين امر مهم رابه تعويق مي اندازند ؟
ايا همين زن كه بايد مايه ارامش باشد دراين زمانه باعث سلب ارامش (خواسته هاي دختران وخانواده هاي شان)شده؟
خواسته ها و توقعات كه زياد شد ،جوانان عقب نشيني كردند،دخترها ي بي شوهر زيادشد،فسادو گناه زياد شد،اعتماد ها كم شد،خانواد ه ها نگران شدند ،بي وفايي و.........
اصلا عشق رنگ ديگري گرفت.
ايا درست است كه ازدواج رابه بهانه ها ي مختلف به عقب بياندازيم؟
پيامبر (ص)فرمودند: اگرقصد سيروسلوك پرواز به سوي اسمانها را داريد؛جنس مخالف شما بال ديگر شماست .براي پروازكردن براي خود همسرانتخاب كنيد .وهمسررادرسن جواني و نوجواني انتخاب كنيد كه اولا غرايزشما ارام بگيرد ؛ثانيا مسايل محبتي وروحي شما ارضاءشود وبال براي پرواز.
ايا مي توانيم براي رسيدن به ارامش الگوها و عاتهايمان كه به ان گرفتار شديم را تغيير دهيم؟
RE: باور نکن تنهایی ات را
اي توتنها خوب دنيا
بي تومن تنهاترينم
باتو مثل ستاره
بي توخاك زمينم
بي تومن تنهاترينم
******************
اي خداي اسمانها وزمين.اي خداي ذكريا،خدايي كه در پيري دعاي اورا استجابت كردي وفرزندش عطانمودي.
اي خداي مريم ،خدايي كه وقتي مريم نگران و مضطرب، فرزندش رادر اغوش داشت . ،وقتي دربيابان بود گفتي :هان مريم بخور ازدرخت خرماي بالاسرت واب زيرپايت و نگران نباش. تو امر كردي: (برگرد ميان
قومت )
اي خداي زليخا ،اي خدايي كه وقتي زليخا همسرش عزيز مصر راازدست داد واز عشق يوسف زاغه نشين و نابينا شد ويوسف به پادشاهي و مكنت رسيدوبعدازاينكه همديگرراديدند وزليخا از يوسف طلب برگشت دوباره بينايي وزيبايي و جواني رانمودويوسف دعا كرد واين بار يوسف دلداده زليخا شد .زليخا چه ديد ؟كه دست رد به سينه يوسف زد وگفت :از وقتي عشق رب ويار تو را ،رافت ومهرباني اورا ديدم ديگر عشق تو معنايي ندارد.
اي خداي مادر موسي ،خدايي كه امرنمودي مادر موسي برا ي حفاظت فرزندش اورادر سبد روي نهر نيل رهاكند وخود، اورامحافظت كردي.
اي خداي يعقوب ،خدايي كه يوسف راازچاه نجات دادي وحفظ كردي ورشدش دادي مقام و مكنت دادي و به يعقوب برگرداندي.
اي خداي محمد ،خدايي كه با فرستادن او نعمت راتمام كردي.
اي همه خوبي وزيبايي ،دلم تنگ ،دلم تنگ.
خدايا اگر اميدم به تونبود وعشق ولطف تورا دردل احساس نمي كردم لحظه اي دوام نمي اوردم و اين لطف راازتودارم كمكم كن .چون به توايمان دارم .
از تو طلب صبر جميل دارم.
اي تو بهانه براي زنده بودنم:
هرجامي ري بيادمن باش
اون ور دنيام كه ميري بيادمن باش
كنار عرش قايقي
هرجاديدي عاشقي
بيادمن باش
هرجا صدايي خسته بود
هرجادلي شكسته بود
هر جالب جاده اي كسي به انتظار نشسته بود
هرجا كسي نفس نداشت
هرجا ديدي پرنده اي لونه اي به جز قفس نداشت
بيادمن باش، بيادمن باش، بيادمن باش
RE: باور نکن تنهایی ات را
سلا ستاره جان
خیلی قشنگ بود خصوصا" یوسف و زلیخاش.دلم تنگ شد با خوندنش
RE: باور نکن تنهایی ات را
سلام
خيلي جالب بود والتيامي بر دردم گذاشت متشكرم موفق باشيد.
