+بعد از 2 سال میگه نمیخامت، کمک

ازتون تمنا می کنم خودتونو جای من بذارین بعد راهنمایی کنید. من لیسانس زبان میخونم. اواخر دوران کاردانیم با یه خانم که تمام معیارهای منو داشت آشنا شدم. دختر پاک و معصومی بود. کارشناسی شهر خودم قبول شدم. همش ازم میخاست نمره هام عالی باشه و منم بهش قول میدادم. چون میخاستم خوشحال بشه میرفتم کار میکردم که براش کادو بگیرم یا نهار ببرمش بیرون. این کار کردن من باعث شد که کلی افت تحصیلی کنم در نتیجه پیشش چند بار به خاطر نمره هام بدقول شدم( اون خانم از شغلم خوشش نمیومد و میگفت که اون کارو نکنم ولی من مجبور میشدم برای خریدن کادو و خوشحال کردنش ادامش بدم). بماند، این خانم خیلی مذهبی بود با این وجود چند بار به اسرار من تن به س.ک.س باهام داد. و مدتی از این سکسها که میگذشت منو دعوا میکرد که چرا رو عقایدم پا گذاشتی. این رو هم بگم که خیلی قوربون صدقش میرفتم و هر دفعه که دعوامون میشد من سعی میکردم که از دلش درارم. خیلی همدیگرو میخاستیم. چند روز پیش بعد از یه دعوای کوچیک گفت که دیگه خسته شدم. نمیخامت. گفت تو بد قولی کردی و پا رو عقایدم گذاشتی. خیلی منتشو کشیدم که برگرده ولی به هیچ وجه راضی نمیشه. تا حدی ازش خواهش کردم که احساس میکنم که پیشش حقیر شدم. فقط بگید چه کار کنم؟ آیا بازم دنبالش برم؟ به نظر شما امکان داره کسی بعد از دو سال یه دفعه عشقشو فراموش کنه؟ آیا بازم برمیگرده؟ بهترین کاری که باید بکنم چیه؟
ممنون که به حرفام گوش دادین

نمی خوام سرزنشتون کنم اما شما توی رابطه زیادی پیش رفتید و چیزی رو زودتر از موقعش تجربه کردین اونم به بدترین شکل و توی شرایط بد،همین هم هست که کار رو براتون سخت کرده و باعث وابستگی شده.
با توجه به اینکه طرف مقابل شما مذهبی بودن دچار عذاب وژدان می شدند .و شما با اینکه اینو متوجه شدید باز هم درخواست کردید و این عمل تکرار شده.البته این عذاب وژدان ربطی به مذهبی بودن نداره بلکه هر کسی که شخصیته سالمی داشته باشه (مذهبی یا غیر مذهبی) بعد از این عمل دچار پشیمونی و عذاب وژدان می شه و اتفاقا اگر این عذاب وژدان نباشه و فرد اشتیاق نشون بده جای تعجبه .این پشیمونی مطمئنا هر دفعه بیش تر از قبل بوده ،در این شرایط معلومه روز به روز این رابطه براشون غیر قابل تحمل تر می شده .تا جایی که ایشون بریدن.
متاسفانه شما خودتون عامل اصلی رو برای قطع این رابطه به وجود آوردید و متاسفانه خودتون این عامل رو هر بار پر رنگ تر کردید.

ممنون ولی جواب سوالام چی میشن؟

سلام Blackman_a_n

به تالار همدردی خوش اومدی. :72:

لطفا این نکته رو روشن کن که هدف شما از رابطه تون چی بود؟

آیا هدفتون ازدواج بود؟ اگر اینطوره چه تلاشی برای فراهم کردن مقدمات کرده بودید؟

هدف دوستتون چی بود؟ فقط رابطه دوستی یا چیز دیگری؟

در مورد این مسائل با هم صحبت کرده بودید یا فقط حرفهای عاشقانه بود؟

هدفم ازدواج بود، حتی مادرم رو هم به خونشون فرستادم ولی مادر اون خانم گفتن بعد اتمام درس پسرتون بیاید و یه قول اساسی هم ندادند. من فعلا فقط یه خونه دارم و مونده تا مدرکمم بگیرم. در کل شرایط ازدواج فعلا ندارم. سوال من این بود آیا امکان داره دوباره عاشقم بشه؟ بعد از این همه بار که رفتم دنبالش و جواب رد شنیدم آیا بازم برم دنبالش؟

من بیشتر احتمال می دم که ایشون هنوز هم دوستتون دارن. اما این رابطه دوستی براشون قابل پذیرش نبوده.

پیشنهاد من به شما اینه که دیگه دنبالش نرید. در عوض بچسبید به درس. تا مدرکتون رو بگیرید.

در خواست امروز شما مبنی بر ادامه رابطه، برای دوستتون و خونواده ش پسری رو تداعی می کنه که عجولانه برخورد می کنه.

اما وقتی مدرکتون رو گرفتید، و اگر سربازی نرفتید، خدمتتون رو تموم کردید، و شغل مناسبی پیدا کردید، اون موقع دیگه شما یک "مرد" هستید که مسئولیت عشقش رو پذیرفته و شرایط زندگی رو برای ورودش آماده کرده. (هرچند که بعد از گرفتن مدرک می تونید دوباره خواستگاری کنید.)

در اون صورت اون خونواده و دخترشون می تونن بهتون اعتماد کنند چرا که شما توانایی هاتون رو "در عمل" بهشون اثبات کردید.

در ضمن طی این مراحل به شما و خونواده ت هم ثابت می شه که انتخابتون منطقی بوده.

در مورد اون خانم هم فقط به این اکتفا کنید که برنامه تون رو براش توضیح بدید. ازش هیچ قولی نگیرید که منتظرتون بمونه. اجازه بدید خودش انتخابتون کنه.

و اگر احیانا با شخص دیگری ازدواج کرد، بدونید که علاقه ش به شما از سر احساس بوده و نه منطق. و مطمئن باشید بهتره شده که همچین ازدواجی (که یکی از پایه هاش به انتخابش ایمان نداشته) سر نگرفته.

در هر صورت از تلاشی که برای زندگیتون کردید پشیمون نخواهید شد.

موفق باشید. :72:

ممنون از راهنماییهای دلسوزانتون

برخلاف نظر دوستان، من فکر می کنم، اینکه شما رابطه رو موکول کنید به بعد از سربازی و ... درست نیست
دوری آدمو سرد می کنه و ممکنه بعد از گذشت این زمان دیگه عشقش به شما کم بشه
همین الآن تا تنور داغه بازم برید دنبالش:

مي كنم هر شب دعايي كز دلم بيرون رود مهرت
وليكن زير لب آهسته مي گويم خدايا بي اثر گردد

اون منتظرتونه
ولی اگه برگشتید، بهش قول بدید که دیگه ازش نخواهید پا روی عقایدش بذاره و دیگه بدقولی نخواهید کرد
این قول رو بدید و پاش وایسید که ایشالله دیگه این مشکل تکرار نشه
براتون آرزوی خوشبختی دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عندلیب

برخلاف نظر دوستان، من فکر می کنم، اینکه شما رابطه رو موکول کنید به بعد از سربازی و ... درست نیست
دوری آدمو سرد می کنه و ممکنه بعد از گذشت این زمان دیگه عشقش به شما کم بشه
همین الآن تا تنور داغه بازم برید دنبالش:

مي كنم هر شب دعايي كز دلم بيرون رود مهرت
وليكن زير لب آهسته مي گويم خدايا بي اثر گردد

اون منتظرتونه
ولی اگه برگشتید، بهش قول بدید که دیگه ازش نخواهید پا روی عقایدش بذاره و دیگه بدقولی نخواهید کرد
این قول رو بدید و پاش وایسید که ایشالله دیگه این مشکل تکرار نشه
براتون آرزوی خوشبختی دارم

---

دوست عزیز
این تاپیک مال 2.5 سال پیش هست فکرکنم حالا دو ستمون بچه اش هم بدنیا امده.
لطفا به تاریخ پستها دقت کنید.

درسته که شما پا رو عقایدش گذاشتید ولی خودش نباید پا رو عقیدش میذاشت و میتونست در مقابل درخواست شما مقاومت کنه .
قربون صدقه های بیدلیل شما باعث شد اون کمی مغرور بشه . حالا که قید شما رو هم زده دیگه اصرار برای چیه
دنیا که به آخر نمی رسه . به این عشقهای دور روزه دل نبد این عشق نیست هوسهای زود گذره ........