+خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون ناراحت
سلام
باتشکر از همه دوستان وهمچنین تشکر فراوان از مدیر با ذوق وصبور سایت همدردی که نوشته های نامطلوب ما را تحمل می کنند
در زندگی مشترک مواردی هست که که آقایون به آن توجه ندارند یا نسبت به آن بی تفاوتند در حالیکه شدیدا همسرشون رو به فکر واداشته یا ناراحت کرده یعنی میدونن که همچین مشکلی هست ولی فکر نمی کنن اینقدر مهم باشه یا اینکه فکر میکنن دارن کار درستی میکنن خانم ها از این موارد حکایت کنید دلتون رو خالی کنید شاید.............
همچنین خانم کار هایی رو انجام میدن که سبب ناراحتی همسرشون میشه در حالیکه به انجام اون اصرار دارن به جهت اینکه فکر میکنن کاری درست انجام میدن یا به آن بی توجه اند. آقایون صحبت کنید دلتون رو خالی کنید این یه فرصت خوبیه برای شما شاید....
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
همسرم این را برای تو مینویسم ..برای تو که سالها ست دور از من هستی ..و این انتخابی بود از طرف تو ....نمیدانی در این سالها چه روزها و ساعتها و ثاینه ها ..و لحظه ها ...آغوش گرمت را آرزو کردم ... و از تنهایی شبها ...با اشک سر بر بالشی خیس شده از اشک و تنهایی سپری کردم ....روز که شد ...بلند شدم بدون اینکه ..سر خم کنم ...به بچه هایم رسیدم ....به خودم رسیم .. زنی خوب و سر به راه بودم ....هر جا رفتم زبان زد بودم ....بلحاظ ظاهر ...بلحاظ مادر بودن ...بلحاظ زن بودن ..بلحاظ همکار بودن ...تو تمام این سالها ی تنهایی من ...سالهای بدون تو بودن ...من .......سعی کردم خیلی رو خودم کار کنم ...خدا رو شکر موفق هم بودم ...ادامه ی تحصیل ....با وجود بچه ها ..و کار بیرون .....و بزرگ کردن بچه هایی بسیار موفق ....خدایا روزی هزار بار شکرت میکنم ...که این توانو بهم دادی .....اما فقط تو ..تو میدونی ...که گاهی چقدر خسته بودم ...چقدر خرد بودم .....چقدر آغوش گرمش را آرزو داشتم ...اما ...فقط بالشی خالی ..کنارم بود ..........و نامی در شناسنامه ام ... و مردی که چند روز ...فقط چند روز در ماه ...بود ...نبودنش چقدر برایم غیر قابل تحمل بود ....اما ..منه پوست کلفت ....تحمل کردم ....به امید روزهای بودنش .....روز شماری میکردم ......وقتی بود .....باز هم نبود .....
چه شبها که بغضهایم را در بالش ...کنارم ... شکستم ...و دم بر نیاوردم تا بچه ها متوجه نشوند و صدای شکستنم را نشنوند ....
وقتی قرار بود بیایی ..چه لحظه ها پشت پنجره ی خانه مان منظرت بودم با بچه ها ...زیبا و آراسته ....همه چیز منظم ...انگار نه انگار نبودی ..و مردی در خانه نیست ...تو در قلب من ...و بچه هامان ..همیشه با ما بودی ....
اما ..وقتی ..میامدی .. دریغ و صد دریغ ...تمام رویاهایم ....سرابی میشد .... و من باز هم در پیله ی تنهاییم فرو میرفتم .....................و با عشق فرزندانم .......زندگی میکردم .....من آن زمان عاشقانه دوستت داشتم ؟؟؟؟
آرری داشتم ....... تمام همکارانم شاهدند ...وقتی اسم شهری که تو در آنی میامد ..بی اختیار اشکم سرازیر میشد ......همه سعی میکردن حواسشون باشه ...که جلوی من حتی از اون شهر چیزی نگند ...تو هرگز ..از اینها آگاه نشدی .....فرصتی برای گفتن بهم ندادی .......فرصت گذشت و حرف دلم ..نا تمام ماند ......:54::54::47:
حالا که سالها از ان زمان میگذرد ..و ما اینقدر از هم دور شدیم ..ارام آرام ...مردن عشقم را نظاره کردم ......چیزی که هرگز بازگشتی برایش ...نیست ......من ...اکنون زنی تنها ...در آستانه ی فصلی سرد .........
....حالا دیگه حتی از دستت ناراحت نیستم ....اصلا .این مسیری بود که سرنوشت برایم رقم زده بود ....با یک سایه زندگی کردن ..................من تو تمام این سالها خودم را پشت بچه ها پنهان کردم ...و با عشق به اونا ...تمام نیازم به عشق رو سیراب کردم .......آه نمیدونی ..چقدر به شانه هات نیاز داشتم ...که سرمو بذارم روش ...گری کنم ...خودمو در تو رها کنم .........تو تمام این سالها ....زنانگیم رو گم کردم ....مرد بودم ..مادر بودم ....و در تنهایی خودم ...پشت هزار توی خیالم زن بودم ...اما تو هرگز نفهمیدی ....هرگز نخواستی بفهمی ...... همیشه از مشکلات فرار کردی ....وقتی نداشتی که برای من تلف کنی ......فرصت ...بودنت کوتاه بود ...نشد ...هر دفعه نشد .......که حرف بزنیم ..... تا آمدم به تو تکیه کنم ...رفتی ...جا خالی دادی ...و من با سر خوردم زمین ...اما
...پر رو تر از همیشه ....آرام بلند شدم ....شکسته های ..وجودمو جمع ...و جور کردم ..... خاکهای تنم را تکاندم ....و اشکهای خشک شده بر ..گونه هایم را پاک کردم ....و ...ادامه دادم زندگی را ......تا کسی ...نفهمد ....هنوز بسیاری بغضهای فرو خفته در گلو دارم .....اما دیگر زبان گفتنم نیست ...و توان گفتنم نیست .....................من اکنون ....دورتر از همیشه از تو ......فقط نامت را در شناسنامه ام یدک میکشم ....
باید بگویم ...و اعتراف کنم ..تو هم مرد بدی نیستی .....ایراد از من بود ....منی که قدرت بینهایت برای تحمل داشتم ....تحمل درد و شکست و شکنج و دوری ....و من اشکال داشتم ...شاید اگر همان بار اول فریاد میکشید ...چقدر بتو نیاز دارم ....تو فکر نمیکردی ..که من صبورم ....یادته یک زمانی بهم گفتی ..عاشق این صبوریتم ..اما نمیدانستی همین صبر من ...شد دشمن زندگیم ..... و من اکنون .........دیگر نه احساس نیازی به تو میکنم ....و نه حسی بهت دارم .......بی حسم ......بی حسم ..............و هنوز دیگران .....زندگی ما را یک زندگی /..........رویایی و خوب....به ظاهر همه چیز داریم .... میدانند .......
آه حالم از این جامعه که ما رو اون طوری بار اورده ...که برای خودمون زندگی نکنیم ....برای دیگران ... دیگرانی ..به اندازه ی یک ارزن هم بودن و یا نبودن ما براشون ارزش نداره ..........
رعایت ..اصول اخلاقی ..جامعه ...خانواده .....ووووووووووووووووووووو ...اره این شد که ما الان سالهاست که با وجود طلاق عاطفی .....هنوز در کنار هم هستیم .....به نظر شما اینطور زنگی ....ایده اله ........
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزان ها، اگر بهار تویی؟
دلم ز هرچه غیر تو بود، خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زود گذر، لحظه های بوالهوسی است
ستاره یی که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک ز آن همه دشمن؟ که دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
سیمین بهبهانی
:47::47:
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
زوجی را می شناسم که حدود سی سال است با هم ازدواج کرده اند . این زوج از اول زندگی با هم قرار گذاشتند که هر دوشنبه بعد از ظهر مسائلی را که باعث رنجش خودشان بود را به طرف مقابل بگویند .به نوعی گفتگو در مورد رفتار و اخلاقیات و اصلاح آن و یا تشکر و تقدیر در مورد آنچه که بسیار ارزشمند بوده است .
دوشنبه بودنش را نمی دانم به چه علت است ولی به نظرم کار بسیار درست و خوبی است چرا که کدورتهایشان هیچگاه کهنه نمی شد . انتظار دوشنبه را کشیدن صبرشان را زیاد کرد ، و امروز هم یک پختگی خاصی در روابط اجتماعی و خانوادگی شان دارند . فکر می کنم بد نیست یک روز در هفته را کاملا به خود اختصاص دهیم و به دور از دغدغه های زندگی به روابط خودمان بپردازیم .
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
نميدونم اين موضوع رو ميتونم اون جوري كه ميخوام مطرح كنم يا نه؟
به نظر من تاكيد بيش از حد يكي از طرفين براي تغيير عادت طرف ديگه نه تنها نتيجه نميده بلكه به نظر من برعكس ميشه و همه چي بدتر ميشه.....مثلا وقتي همسرم بيش از حد بهم تذكر ميده كه فلان كارو انجام بده كه بعدا گرفتار نشي با اينكه ميدونم درست ميگه اما وقتي احساس ميكنم يكي ديگه به جايي من استرس اون ارو داره ديگه سراغش نميرم تا اينكه بلاخره زمانش ميگذره و از دستش ميدم.....
نميدونم تونستم مطلبمو برسونم يا نه؟؟
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
آقايون محترم....شمارو به خدا.....فقط چشمتون به عيب و ايرادهاي خانمتون نباشه....يه گوشه چشمي هم به خوبي ها و خصوصيات مثبت اون بيچاره بندازيييييييييين گناه نيست باور كنيييييييين
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
[align=justify]اول سلام
یکی از رفتارهای همسرم ( هنوز در دوارن نامزدی هستیم ) که من رو ازار میده ترس و واهمه اش برای سرد شدن زندگی مشترکمونه . به عنوان مثال هزار بار در روز می شنوم " تو رو خدا همیشه همینطوری بمون و تحت تاثیر حرفهای دیگران قرار نگیر" . این حرفها باعث میشه حس کنم اعتماد کافی به من نداره. اینقدر این کلمات رو شنیدم که نسبت بهشون حساسیت پیدا کردم. [/align]
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
سلام
خانوها آقایون اگر می خواهید که پنجره زندگیتون به سوی روشنایی خوشبختی باز بشه
1- صادقانه با هم حرف بزنید
2-وقت و زمان گفتگو خیلی مهمه از نظر فضا و حال و هوای طرفین
3- در موقع عصبانیت اصلا اقدام به بیان واقعیت ها واشکالات نکنیم
4- در مورد روش بیان موضوع کاملا فکر کنیم
5- قصدمون تغییر شخصیت همسرمون نباشه
6-حتما فکر کنیم که ناراحتیمون و در خواستمون از همسرمون چقدر به حقه
7- سعی کنیم نسبت به اعمال و رفتارمون خود آگاهی پیدا کنیم خودمون رو نقد کنیم
8-زیاد تکرار نکنیم نتیجه بر عکس میده
9-آقایون یکم حوصله شون رو برای گوش دادن بیشتر کنند
10- خانومها مختصر تر حرف بزنن
11- از جذابیتهای کلامی استفاده کنن
12-به همسرمون نتیجه بعضی از جملات و حرفهایی را که میزنند صادقانه بیان کنید.... گرطبیبانه بیایی به سر بالینم....به دو عالم ندهم لذت بیماری را
متشکرم بدانید زبان و گفتگو نقش به سزایی در تفاهم طرفین دارد وبعضی با آن جادو می کنند چس هنر گفتگو را بیاموزید
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
سلام
خیلی خوبه که بعضی از اون حرفهایی که خطاب به همسرتان دارید را اینجا بیان می کنید ، اما چه بهتر که این انگیزه ای بشه که با خود او هم در میان بگذارید.
نکته دیگر این که ، خانمهایی که اینجا گله و نارحتیشونو بیان می کنند بد نیست بگویند اگر به جای شوهرشون بودند در اون زمینه چگونه رفتار می کردند ، یعنی چه کاری برای شما انجام میدادند ، تا آقایانی که این مطالب رو می خونن راه کاری پیدا کنن ، یا بهتر با احساس و ویژگیهای همسرانشون بنا به این تجربه های عملی ( نه صرفاً به کمک مقالات علمی و ذهنی ) آشنا شوند .
یعنی به واقع با طرح ناراحتی و گله هاو رفتار مورد انتظار ، هم یک آگاهی بخشی به همجنسان شوهرانتان می دهید ، هم یک راه کار یا به عبارتی تکنیک عملیاتی ارائه می دهید .
RE: خانم ها چرا از همسرتون ناراحتید؟ آقایان شما چرا از همسرتون نارا
فرشته مهربان ..مرسی از نوشته های قشنگت....اما بزرگترین آفت زندگی بی حسیه ..دیگه اونوقت نمیشه حتی حرف بزنی ...دیگه اصلا حرفت نمیاد ....سینه پر درد ...و اه ...و گفتنم نمیآید ....حتی اگر حرف بزنی اونقدر فاصله ها زیاده که صدات شنیده نمیشه ....نمیشه ....نمیشه /..........................:72: