-
از کی آدرس بپرسیم.
از کی آدرس بپرسیم.
رفتهای توی يك محل غريب. پی يك كوچهای میگردی. كوچهی دلبخواه. غريب ای. بلد نيستی. میرسی در يك نانوايی. مردم ايستاده اند منتظر كه نان دربيايد بگيرند بروند. میپرسی از يكی «آقا ببخشيد، كوچهی دلبخواه كجا است؟» میگويد «آن طرف.» آن يكی میگويد «پايينتر.» يكی میگويد «بالاتر.» يكی میگويد «همآن كوچه است كه مسجد دارد.» هر كسی يك چيزی می گويد. همه هم درست می گويند. هيچ كدام هم به درد تو نمی خورد. نه بالا را بلدی، نه پايين را، نه اين طرف و آن طرف را، نه مسجد را، نه اگر داشته باشد محلهشان، ساقیخانه را. جايی را بلد نيستی. آدرسی كه تو بفهمی نمیدهند. میدانی چرا؟ حواسشان به تنور است. كی نان دربيايد بگيرند بروند. حواسشان به تو نيست.
حالا هم، آنجا نان كه درآمد يك بچه نان گرفته دارد میرود. می پرسی «آقا پسر، كوچهی دلبخواه كجا است؟» اول يك آدرس حسابی بهتت میدهد، بعد هم میگويد «بيا با هم برويم اصلا. من هم همآنجا میروم.»
آدرس هم اگر میخواهی بپرسی، از كسی بپرس كه نانش را گرفته و دارد میرود. از آدم دست خالی نپرس. از آنی بپرس كه دستش پر نان گرم است
از سخنان نغز مرحوم حاج اسماعیل دولابی
-
RE: از کی آدرس بپرسیم.
سلام
خیلی ممنون
چه با معنی بود !!!!
من که دو باربه گفته شما پای صحبت های مرحوم دولابی نشستم چشمم به تلوزیون بود ولی حواسم به خوردن. اصلا درک نکردم چی می گه:303::303:
آخی حیفش انگار خیلی خوب صحبت می کرده !!!
راستی من خیلی دیر می گیرم معنیش اینه که از کسی که تجربه داره یا کسی که به هدفش رسیده کمک بخوایم؟؟؟
-
RE: از کی آدرس بپرسیم.
آقاي مدير |تشكر|
شيلا جان شما كه متوجه معني اش نشدي پس چطور گفتي چه با معني بود!!!؟؟؟؟
هر كه از ظن خود شد يار من
هموني كه فكر مي كني معني اش هست همان درست است.
-
RE: از کی آدرس بپرسیم.
دانه جان آبجی ضایع مون نکن یه چیزایی فهمیدم ولی فکر کردم معنیش خیلی بیشتره می خواستم برام بازش کنند .
-
RE: از کی آدرس بپرسیم.
سلام عرض کردیم
این سخنان معمولاً دارای چند معنی میباشند و هر کس میتونه یه برداشتی ازش بکنه.
چه خوبه که همه ما برداشتهامون را بنویسیم تا دیگران هم استفاده کنند.
یکی از اونها میتونه این باشه:
اگر برای رسیدن به هدفی کمک میخواهی از کسی کمک بخواه که خودش به هدفش رسیده باشد و یا برعکس وقتی به هدفت رسیدی به دیگران هم کمک کن تا به هدفشان برسند.
آمیرزا (ح.ق)
-
RE: از کی آدرس بپرسیم.
و وقتی تمرکز خود را روی داستان بیشتر می کنیم و کمی با دقت بیشتر آن را می خوانیم معانی بیشتری به ذهن آدم هجوم می آورند که یکی از اونها می تونه این باشه که:
وقتی می خواهیم کسی را برای رسیدن به هدف و یا مقصد راهنمایی کنیم سعی نکنیم که ذهن او را پر از کلمه هایی کنیم که او از معانی آن بی اطلاع است و شاید او را گیج تر کند،بلکه دست او را صمیمانه بگیریم و او را با خود به سمت هدف ببریم.