سلام
یکی به من بگه آخه این همه آدم چه جوری باهم ازدواج می کنند بدون هیچ ترسی به اعتماد می کنن و اصلا" چه جوری یه آدم! به این نتیجه می رسه که باید ازدواج بکنه؟(به خدا سئوالم جدیه!)
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
یکی به من بگه آخه این همه آدم چه جوری باهم ازدواج می کنند بدون هیچ ترسی به اعتماد می کنن و اصلا" چه جوری یه آدم! به این نتیجه می رسه که باید ازدواج بکنه؟(به خدا سئوالم جدیه!)
تنها نتیجه ای که باعث میشود کسی به فکر ازدواج بیافتد در شرایط منطقی نیاز به یک دوست است.
کسی که حوصله شما را داشته باشد. شما چطور با یک همجنس دوستی میکنید و با او همنشین و همدل می شوید و در کارها به هم یاری می کنید .
این دوست اگر از جنس مخالف باشد دارای شیفتگی بیشتری است و حوصله بیشتری دارد تا با شما همراه شود و یک عمر را با شما بگذراند. شما عقد نامه را در نظر نگیرید که یک تعهد نامه برای رعایت حق و حقوق طرفین است شما به نفس این حرکت توجه کنید که دو نفر میخواهند در کنار هم زندگی کنند و رسما اعلام میکنند که با یکدیگر در پیوند هستند و با نشان حلقه انگشتر و یک جشن شادمانی به گوش همه میرسانند که میخواهند برای همیشه در کنار هم زندگی کنند.
کسانی هم که از هم جدا میشوند در حقیقت فاتحه این دوستی را خوانده اند و دیگر نمیخواهند یکدیگر را ببینند .پس به نظر من اصل در دوستی است، دوستی مبتنی بر صداقت ، همدلی ، و همیاری .
پس منظورم آن دوستیهای که ما بین پسران و دخترانی برقرار میشود که جنبه تفریح و خوشگذرانی دارد و در خلالش اسانس عشق هم زده شده است نیست که معمولا آخر ناخوشایندی هم دارند و به شکست می انجامند .
من هم همانند شما،حبیب جان می اندیشم؛می دانید در بیشتر موارد ازدواج ها به دلیل عادت،اجبار،تنهایی،همرنگی با مردم و در همه این گونه ها بدون اندیشه و تدبیر انجام می شود.
باید به شما آفرین گفت که چنین نقادانه و موشکافانه به امر ازدواج می نگرید.
اتفاقا حبيب جون منم مثل توام
اصلا ذهنمو راحت نمي زاره اگه چيزي فهميدي به منم برسون
مي بوسمت
سلام به همه
خب اقا حبيب اگه قرار باشه كه ادمها همشون از ازدواج بترسن و به هم اعتماد نكنن كه ديگه هيچ ازدواجي صورت نمي گيره چرا اينقدر سخت مي گيريد ؟
چند سالته اقا حبيب ؟ اگه سن و سالت مثل اقا عارف باشه كه من تايپيك ايشون و خوندم و ايشون هم همين مشكل و داره بايد بگم ديگه داره مي ترشه
ولي اگه سنت كمتره مي شه يك كاري كرد و بهت يك اوانسي داد
ولي به نظر من ادم موقع ازواجش كه بشه خيلي راحت و بدون دردسر ازدواج مي كنه من خودم شوهرم مي گه هميشه از ازدواج مي ترسيدم اونم حرفهاي شمارو ميزده ولي مي گه نمي دونم چي جوري شد مي گه روز عقدمون اصلا تعجب كرده بودم كه دارم ازدواج مي كنم باورم نمي شده . به خاطر همين مي گم وقتش كه بشه هر چي قسمتتون باشه مي شه
در جواب اقاي گرد افريد هم بايد بگويم كه خيلي از ازدواجها به اين شكل كه مي گوييد نيستند اگر قرار باشه اونجوري باشه كه دير يا زود بايد به جدايي ختم بشه يا حداقل به جدايي عاطفي كه موارد زيادشو توي اين تالار داريم به نظر من ادم فقط بايد خوب سبك و سنگين كنه و نخواد كه فقط از سرش باز كنه كه اين اتفاق هم تو سن پايين تر بهتر انجام مي شه نه خيلي پايين همون حد نرمالش ولي سن كه از يك حدي مي گذره ادم ديگه الكي بهونه گير مي شه هي ايرادهاي الكي مي گيره طوري كه مي گن اگه همون مورد اولي بود الان قبول مي كردم يعني اينقدر ايراد مي گيرن اخرش هم مي رسن به اولي
از سخت گيري ها كم كنيد و فقط كمي عقلاني انتخاب كنيد اونوقت همه چي درست مي شه مهمترين چيز ذات شخصه بايد ذات درستي داشته باشه .
سلام دوستان
معمولا این ترسهایی که می گوئید یک نوع اضطراب است. که شاید ندانستن و عدم مهارت، آن را بیشتر کند.
تصور کنید که شما بخواهید در یک جلسه ناشناخته علمی در مورد هوا و فضا شرکت کنید و نظر دهید... ، بدیهی هست که اضطراب پیدا کنید، یا شرکت نمی کنید، یا اگر شرکت کردید، همه چیز از دستون خارج میشه و ممکن است خراب کنید...
اما اگر در مورد یک مسئله که آگاهی و مهارت کافی دارید، بخواهید اقدام کنید، مسئله فرق داره....
مثلا شما کاملا با رایانه آشنائید و می خواهید برای بچه های کلاس اول ابتدایی از اهمیت رایانه صحبت کنید...، اینجا مشخصا میدانید چه باید بگوئید و چه کار کنید...
ازدواج انتخابی هست که هم یک آگاهی هست.
هم یک مهارت
و همه اینها در لایه ای از احساست عمیق انسانی پیچیده می شود.
حالا اگر آگاهی نداریم؟
اگر مهارت زندگی و ارتباطی را تاکنون کسب نکرده ایم
و اگر در کنترل احساس و شناخت و مدیریت آن مشکل داریم، طبیعی است که بترسیم.
به عنوان مثال بنده مهمترین شاخصه های مورد نیاز را در ازدواج در یک مقاله به عنوان : «اگر چنین هستید، صبر، کنید ازدواج نکنید» ، آورده ام.... یعنی اگر شما این مسائل درون این مقاله را رعایت کنید، آن وقت ازدواج نه اینکه هولناک نیست، بلکه بسیار شیرین است...
همه آنها که در مورد ازدواج صحبت می کنند، به نوعی به نوع انتخاب برمی گردد.
اگر فرد صرفا بر اساس احساساسات انفجاری خود و نسنجیده دست به انتخاب نادرست می زند، حتما پس از اینکه در زندگی با واقعیات روبرو می شود ،به شما خواهد گفت، ازدواج یعنی بدبختی....
و کسی هم که انتخاب شایسته ای دارد، ازدواج را مفید می داند.
من خودم حدود 17 سال است که ازدواج کردم. و حاضر نیستم یک ثانیه متاهل بودن خودم را با همه عمر مجردی سودا کنم. و جالبتر اینکه همین الان که دارم این جواب را می نویسم عشقم به زندگی، به همسرم و خانواده ام بیشتر از روز قبل بوده است.... یعنی اینکه سیر عشقبازی صعودی....، این فرق داره با یک حرف خام دختر و پسری که برای هم می میرند، اما اگر یکیشون به اون بگه بالای چشمت ابروست، قهر میکنه یا بحث می کنه یا ترک میکنه...
در زندگی است که باید عشق را پرورش داد. با انجام وظایف، با انجام مسئولیت ، با کنترل احساس و هیجان، با خوش بینی ، با مثبت اندیشی، با تقسیم وظایف، با عدم قضاوت عجولانه و با...... و این همان چیزی هست که انرژی بخش، رشد دهنده و آرامساز است....
ولی با این وجود از دید مشاوره ای به بعضی ها می گویم دست نگه دارید ازدواج نکیند...
چرا چون می دانم که برای انتخاب باید یا متخصص بود ، یا نظر متخصصان را پذیرفت...
ما حتی برای خرید، یک لوازم خانگی ، بدون هیچ اطلاعی عملی نمی کنیم.... چه برسد به انتخاب همسر برای زندگی....
تمام این تالار و سایت همدردی ، به نوعی در راستای این هدف هست. حتی انجمن هایی که به ظاهر مستقیما به ازدواج مربوط نمی شوند.، مثل انجمن آرامش، تجربه های فردی ، افراد خوشبخت و ....، همه را طوری چیدمان کردیم، که اگر کسی چند وقتی را در این تالار تفرج کرد، اگر خوب دقت کرده باشد و به کار بگیرد می تواند مثل یک متخصص اقدام به ازدواج کند و مابقی را به خدا بسپارد....
سلام
به نظر بنده كافيه انسان به خودش اعتماد كنه ، بدين صورت كه ابتدا مشكلش رو با خودش حل كنه بدين ترتيب به خودي خود مشكلش با ساير انسانهاي پيرامون حل ميشه .
موفق باشيد .