آيا طبيعيه؟

سلام دوستان
من يه مشکل ديگه دارم که اميدوارم منو راهنمايی کنيد

من و شوهرم کانادا زندگی می کنيم و شوهرم کار می کنه و من دانشجو هستم
شوهر من 2 هفته در سال رو مرخطی می گيره و می ره ايران و من هر چی بخش می گم که صبر کن منم بيام چون با خواهر و برادراش که اونا در فرانسه زندگی می کنن همامنگ می کنه هر تاريخی که اونا بخوان بران شوهر منم بليط می گيره ....امسال بهش گفتم که از سال بعد دلم می خواد که با هم بريم و اولش عصبانی شد که تو حسوديت می شه که من پيش مامانم اطنا می رم و بعد هم قبول کرد
می خوام بدونم راه درست چيه و آيا کاری که اون می کنه درسته
چون خانوادش با من ميونه خوبی ندارن و ما با هم مشکل داريم که من از اولم نمی دونم چرا؟ ولی اونا هم مخصوصا خواهر برادرش از فرانسه هميشه زنگ می زنن و همش می گن که دلمون تنگ شده برات و بيا اينجا
می خوام بدونم که من بايد چطور رفتار کنم و راه درست چيه
بعضی وقتا فکر می کنم که اونم حقداره که خانوادشو ببينه مخصوصا اينکهمادرش پيره
ولی بعضی مواقع فکر می کنم که پس من چی؟
در ضمن خانواده من 4 ماه در سال رو انجا هستن و همسرم می گه که من اگر مادرم رو ديگه نبينمو........ و تو مادر و پدرت پيشتن و برات زياد مهم نيست که کی بری
ولی متلا امسال اگر 4 ماه صبر می کرد ما با هم می رفتيم ولی انقدر ذوقرفتن داره که نگو
و وقتی بهش گفتم که خوب پس منم 4 ماه دطگه می رم گفت برو!!!!!!!

[align=justify]سلام سحر جان:72:

فکر می کنم کار همسرتون کاملا عاقلانه ست. چون شما و خونواده ش ، به هردلیلی با هم مشکل دارید. و این باعث می شه جو یک مقدار سنگین بشه و اون کاملا از ملاقات اونها لذت نبره. مادر من هم وقتی می بینه پدرم با یکی از اقوامش مشکل داره، تنهایی میره خونشون. همه هم راضین!:227:

تعجب می کنم که چرا شما با این موضوع مشکل دارید. موافقید این حستون رو یک مقدار ریشه یابی کنیم؟

:72:[/align]

مرسی از جوابتون

من نمی دونم حسود هستم يا نه شايدم باشم !!!!!!!!!!!!

من مشکلم اينه که اينجوری که من خودم برم و اونم خودش ما همه تعطيلاتمون رو با هم نيستيم و از هم جدا هستيم اينحا هم که هستيم خيلی درگير کار هستيم و وقتی رو با هم نمی گذرانيم منم برام زور داره که می بينم که شوهرم اهمطتی نمی ده

در مورد خانوادشم می دونم که اون راحتتره ولی خانوادش به من خيلی بدی کردن و شايد طکی از دلايلی که شايد خيلی رازی نباشم اينه که پرش می کنن و وقتی من نيستم می ترشم که پشتم بد بگن ....البته اونا خيلی با سياستن و جلوی خوبن ولی خيلی ازش حرف می کشن و چون با من ارتباط خوبی برقرار نکردن من دلچرکينم

تروخدا جواب منو بدين داهنمايی کنيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


من به کمکتون نياز دارم
الان اگ شوهرم بره تنها ايران مشکل داره !!!!!!!!!

من بايد چه سياستی داشته باشم

عزيزم با همسرت صحبت كن و به او بگو در تمام مدتي كه كار مي كنيم به اميد تعطيلات هستم تا بتوانيم در كنار هم و با هم پيش مامان و خواهر و برادر هاي ات به ايران برويم و حسابي خوش بگذرانيم و آماده فصل بعد كاري شويم آيا با اين نظر مخالفتي داري ؟!
اگر ديديد مخالفت مي كند دلائل ايشان را با بپرسيد و حتي اگر منطق در آن ديديد كوتاه بياييد و احساسات را كنار بگذاريد .

مطمئن باشيد شوهر شما هم اگر تنها به ايران بيايد مشگلي پيش نمي آيد . او دلتنگ مادرش است و مي خواهد فضاي قبل از ازدواج و كانادا را با خانواده اش تجربه كند . من مطمئن هستم همه چيز به مرور درست مي شود .

سحر عزیز
یه مقدار رو این مورد قطع ارتباط با خونواده همسرت فکر کن. دلایلش رو ارزیابیکن. ببین راهی برا ارتباط مجدد وجود داره؟ نمیشه انتظار داشته باشید که صرفا چون به خودش خوبی می کنید امااز خونوادش بریدید ، هیچ مشکلی وجود نداشته باشه. قطعا اون هم بعنوان یه مرد دوست داره با خوبی وخوشی بهمراه همسرش به دیدن خونوادش بره (این حداقل انتظاره) . اگه همسرتون مشکل خاصی نداشته باشه ، شما پا پیش بذارین(برا برقراری مجدد ارتباط با خونوادش) من بهتون قول میدم که حاضر میشه براتون جون بده.
گذشت صفت بزرگان است:72:

سلام
فكر مي كنم با توجه به علاقه اي كه همسرتان به مادر و خانواده اش دارد بد نيست كه شما هم كمي روابط را به گونه اي نه خيلي صميمي و نه خيلي سرد برقرار كنيد و گهگداري تلفني با آنها صحبت كنيد تا شما هم در جمع آنان باشيد.به اين صورت همسر شما هم با حضور شما در كنارش احساس راحتي بيشتري خواهد كرد و بهتر مي تواند در مورد اينكه تعطيلات را با شما چطور باشد و آيا شما را با خودش ببرد يا خير بهتر تصميم بگيرد.
خانواده شوهر شما از شوهر شما جداي ناپذيرند و با پذيرفتن شوهرتان بايد خانواده اش را هر چقدر كه در حق شما بدي كرده باشند بپذيريد. به قول معروف بايد كج دار و مريض با آنها رفتار كنيد. نيازي نيست براي برقراري ارتباط با آنها مشكلات گذشته را مجددا مطرح كنيد و اگر احيانا آنها مشكلات پيشين را بيان كردند جوابي ندهيد و اجازه دهيد گذشته به دست فراوشي سپرده شود. بهتر است مانع رفتن همسرتان در ميان خانواده اش نشويد كه عواقب بيسار منفي در زندگيتان خواهد داشت. بهتر است به جاي مانع شدن ايشان با او مشورت كنيد كه بهتر است چطور براي تعطيلات برنامه ريزي كنيد.

یه کم این حسادت رو بزار کنار عزیزم من تاپیک هاتو که میخونم قاطی میکنم
عجب گیری دادی به مامان این شوهر بیچارت

سلام
باید خواسته ات رو طوری مطرح کنی که همسرت ازش حسادت رو نتیجه گیری نکنه
یعنی باید طوری بهش بفهمونی که بزرگترین مشکلت دوری همسرته و دلت می خواد کنارش باشی
یا جوری رفتار کنی که بدونه تو نسبت به خانوادش احساس بدی نداری و از این که کنار اونا هستی ناراحت نمی شی
باید این اطمینان در همسرت ایجاد بشه که شما کینه ای از خانوادش در دلت نداری مطئن باش آرامش رو در رفتارش می بینی