RE: بزرگترین دوراهی زندگی من
سلام آقا هادی
حقیقتش عاقبت دوستیهایی که از ابتدا هدف دقیق در آن مشخص نشده باشه اغلب ناکامی است .
دوست عزیز ، رابطه بین دوجنس هر چقدر هم خود دارانه باشه ، به ندرت پیش میاد که پای عواطف به میان کشیده نشه ، بخصوص در سنین جوانی ، از این جهت بهتره اگر روابط دوستانه مد نظر است آنهم در چهارچوب عرف و شرع ، به گونه ای باشه ( با محدودیت ) که منجر به در گیری عاطفی نشه و اگر موضوع ازدواج و رابطه برای کسب شناخت مطرحه که باز هم تا شناخت و انتخاب حتمی پیش نیامده نباید به عواطف میدان داد .
در رابطه با موضوع شما ، به نظر میرسه دختر خانم از همون ابتدای آشنایی با شما با توجه به محدودیتهایی که از نظر خانواده داشته ، خود را در شرایط یک رابطه دوستانه قرار داده ، اما شما به مرور عواطف خود را درگیر کردهع اید .
حدس می زنم که آشنائی شما هم اینترنتی بوده باشه ، که اگر چنین است باید خدمت شما بگم که حتی در روابط نزدیک و حضوری وقتی پای احساسات وسط میاد شناخت درستی حاصل نمیشه ، چه برسه به دنیای نت . از این رو مطمئن نباشید که حتماً آنچه می خواهید در ایشان هست .
به نظر میاد با اونچه از مخالفت خانواده دختر گفتید راهی نیست ، و شما هم خود را معطل نکنید و پیشنهاد دختر را برای ادامه یک دوستی رد کنید تا بتوانید خود را باز یابید و عنان زندگی را در نظر بگیرید .
این را هم بدانید شما نه تنها اعتماد به نفستان را از دست نداده اید بلکه شاید مهمترین درسی که از این جریان گرفته اید رشد اعتماد به نفس بوده ، چون بعد از سالها ادامه تحصیل دادید و برای به دست آوردنش همت و تلاش هم کردید و دنبال کار مناسب هم بودید ،.... این یعنی اراده و اعتماد به نفس . حال و هوای شما در حال حاضر غمزدگی و رنجیدگی است ، که این هم با اراده ای که داری و اهمیتی که به شرف و آبروی خود می دهید ، قابل حله .
کافیه به تحصیلتان و موفقیت تا حد اعلا فکر کنید و راهتان را در این زمینه ادامه دهید و بعد از خدا بخواهید شما را در یافتن همسر مناسبتان یاری کند ، که قطعاً با همتی که نشان داده اید ، می توانید یک همسر شایسته هم پیدا کنید .
شما فقط باید بخواهید تا این خانم را از ذهن دور دارید و زندگیتان را با درخشش هر چه بیشتر بسازید و پیش ببرید ، مطمئنم و نشان داده اید که می توانید .
پس یا علی ،
برخیزید و زانوی غم به بغل نگیرید که لبخند روشن زندگی به رویت شکوفاست . مطمئن باش
RE: بزرگترین دوراهی زندگی من
سلام بر آقا هادي محترم و تلاشگر و با انگيزه به تالار همدردي خوش آمديد.
اول اينكه برادر دراين تالار نيازي نيست تمام مشخصات واقعي خود را عنوان بفرمائيد و اشاره مستقيم دارم به يكي قوانين تالار همدردي .
چقدر از نوع تلاش هايتان لذت بردم و چه شخصيت خوب و درستي از خودتان به تصوير كشيده ايد . من براي افراد با انگيزه و ساعي احترام زيادي قائل هستم .
آقا هادي شما نيمه ي خالي ليوان را تعريف كرديد ولي آيا از آن سو به نقش اين خانم در زندگي خود فكر كرده ايد يعني كاملا ديدن و توجه به نيمه پر ليوان .
چه خوب كه اين خانم تلنگري به شما زد و شما هم در پي تحصيل رفتيد و يك مدال كوچولو به سينه تان وصل كرديد . شايد اگر حضور اين خانم نبود شما هيچگاه به فكر ادامه تحصيل نمي افتاديد . فكر نمي كنم ضرر كرده باشيد .
ايا اين خانم به شما دروغ گفته و يا چيزي را در مورد نوع تفكر خانوادهاش از شما پنهان كرده است ؟! به هر روي هر خانواده اي باوري براي خودش دارد . شما چرا به باورهاي اين خانواده ( چه درست و چه غلط ) احترام نمي گذاريد . جواب منفي اين خانواده ربطي به شخصيت و اعتبار اجتماعي و خانوادگي شما ندارد . آنها حق دارند بر مبناي باورهايشان براي دخترشان تصميم بگيرند و يا خود دختر خانم براي آينده اش تصميم بگيرد . پس توهيني به شما نشده كه شما پاي شرف و آبرو را به ميان مي كشيد .و برادر محترم شما هم به اين نكته توجه داشته باشيد كه حضور انسانها در مسير راه زندگي يكديگر بي حمكت نيست و قطعا هر انساني وقتي سر راه ما قرار مي گيرد بايد با خود دستاوردي به همراه بياورد براي تجربه اندوزي و بزرگ شدن ما . شما بايد احساسات خود را بعداز اين پاسخ صريح مهار كنيد البته بدون هيچ دلخوري . شما از اين رابطه به تحصيل رسيده ايد و رشد كرده ايد . حال براي به دست آوردن چيزهاي خوب ما بايد قيمت را هم پرداخت كنيم . شايد گاهي به دليل ناآگاهي ما جنسي را گران بخريم ولي قطعا نيازي باعث خريد ما شده است و وقتي مسئله اي گذشت ديگر گذشت و تمام شد . شما هم اگر بتوانيد اينگونه فكر كنيد در اين معادله خود را متضرر نمي بينيد .
به وجود جوانان ساعي و پرتلاش و با انگيزه اي چون شما افتخار مي كنم . اين دختر را رها كنيد با هر چه خوب و بد . به خود بينديشيد . شما عشق قشنگي را در مسير زندگي مي توانيد تجربه كنيد و از سكوي عشق اوج بگيريد . اين توانايي در شما وجود دارد . خوب شايد اساسا اين خانم كسي نيست كه قرار است همراه شما از سكوي عشق اوج بگيرد .
RE: بزرگترین دوراهی زندگی من
سلام ...به نظر من هم باید به دوستی خود خاتمه دهید ...چون این خانواده ومهم تر از آن خود دختر به شما پاسخ منفی داده اند ...درسته که شما امروز از نظر روحی به هم ریخته اید ولی اگر به دوستی تان ادامه دهید وروزی شاهد ازدواج دوستتان باشید ، مسلما حالتان بدتر خواهد شد ....تازه به نظر من اگر با اصرار شدیدشما این ازداج صورت میگرفت ممکن بود بعد ازمدتی که احساسات شدید اول ازدواج فروکش کند ، شما باز هم مشکلاتی از قبیل همین احساس حقارت مواجه شوید ...به دلیل سطح توقعات خانواده ی دخترکه گویا نسبت به شرایط شما کمی بالاست ...اگر به دوستی تان خاتمه دهید مطمئنا بعد ازمدت کوتاهی میتوانید همه چیز رو به دست فراموشی بسپارید وانشاءالله یه ازدواج موفق داشته باشید ...
در ضمن شما خانواده ای دارید که باشما همدل وهمراهند ...تحصیلات خو را هم که طی این تجربه بهبود بخشیدید ...پس دیگر احساس حقارت نباید بکنید
RE: بزرگترین دوراهی زندگی من
[align=justify]سلام:72:
با توجه به شخصیت مسئولیت پذیر و آگاهی که از خودتان نشان داده اید، تصورم اینه که خانمی که 6 سال برای رسیدن بهش تلاش کردید، ارزش این تلاش رو داشته.
پس شما در گذشته راه خطایی نرفته اید. و برای رسیدن به مقصودتون به بی راهه ها متوسل نشده اید. از طرفی اون خانم هم شخصیت فهمیده و عاقلی از خودشون نشون داده اند که اهمیت جلب نظر موافق خانواده شون رو نادیده نگرفته اند و اسیر احساساتشون نشده اند.
بنابراین من هر دو شما رو دارای تدبیر و بلوغ فکری لازم برای اتخاذ تصمیم درست و اداره یک زندگی موفق می بینم. پس اعتماد به نفس پایینتون جایگاهی نداره.
اما در مورد مسئله ای که پیش اومده، به نظر من بهترین اقدام از جانب شما اینه که یک گفتگوی منطقی با ایشون داشته باشید مبنی بر اینکه: از اونجائیکه ما همه تلاشمون رو برای ازدواج کردیم، ولی خانواده شما رضایت ندادند، و از طرفی بدون رضایت اونها ازدواج ما عاقلانه نیست، پس ظاهرا چاره ای نمونده غیر از اینکه قید ازدواج رو بزنیم. و علاوه بر این چون ما به همدیگه علاقه داریم، حفظ ارتباط نه تنها درد آوره بلکه انتخاب های آینده مون رو هم متاثر می کنه.
فکر می کنم با همچین گفتگویی از اونجائیکه هر دو اشخاص منطقی ای به نظر می رسید، به این نتیجه برسید که به نفعتونه با هم خداحافظی کنید.
دوست شما الان سر دو راهی قرار گرفته. از یک طرف در متقاعد کردن خانواده ش در مورد ازدواج با شما شکست خورده، و از طرف دیگه می بینه که به هرحال باید ازدواج کنه.
بنابراین ((احتمالا)) هم زمان با اینکه دل در گرو مهر شما داره منطقا خواستگارهای دیگه ش رو پردازش می کنه.
فکر نکنید که داره بازیتون می ده، با پروردن این افکار خودتون رو نشکنید و عذاب ندید.
خوب حالا قطع ارتباط با ایشون آخرین شانس شما برای بدست آوردنشونه. به این شکل که ایشون وقتی کاملا از شما جدا شد، اونوقته که تازه طعم از دست دادنتون رو خواهد چشید. بعد موقع فکر کردن به بقیه خواستگارهاش اونها رو با شما مقایسه می کنه، و فکر می کنه که آیا در کنار اونها خوشبخت تر خواهد بود؟؟
به این ترتیب احتمالا (شاید بعد از ماهها) به جایی می رسه که برای متقاعد کردن خانواده ش تلاش دوباره ای می کنه، و از درهای دیگه ای وارد می شه. و احتمال موفقیتش بیشتر می شه، چون خانواده ش هم دیگه می دونند که این انتخاب دختر خودشونه، و از طرف شما شارژ نمی شه.
دقت کنید که وقتی باهاشون خداحافظی کردید دیگه به بازگشتش فکر نکنید و برید دنبال زندگی خودتون. اگه برگشت که دوباره مسئله رو بررسی می کنید. اگر هم نه، به نیروی مثبتی که در این 6 سال بهتون داد قانع باشید و از این نیرو برای ساختن زندگی ای زیباتر استفاده کنید.
زندگی از این بالا پایین ها زیاد داره. دل کندن سخته، اما وقتی بر اساس منطق باشه قابل تحمل می شه. و کائنات " سر راه اونهایی که دست از تلاش برای زندگی شایسته تر برنمی دارند، "خیر" و زیبایی مضاعفی قرار می ده.
:72:[/align]