RE: سردرگم موندم چی کار کنم
با سلام خدمت شما
موضوعي كه مطرح كرديد داراي ابهامات زيادي است و شما فقط مختصرا به موضوع مسئوليت پذيري ايشان اشاره كرديد. من ابتدا از شما چند سوال جهت شناخت بيشتر مشكل ميپرسم و بعد هم يك پاسخ مختصر بر اساس آنچه الان نوشتهايد به شما ميدهم:
سوال هاي من از شما :
1- لطفا در مورد سن خوتان و همسرتان و سطح تحصيلاتتان و سطح اقتصادي تان توضيحاتي بنويسد.
2- منظور شما از مسئوليت پذير نبودن همسرتان چيست؟ لطفا چند مورد را مثال بزنيد
3- اگر بنا به گفته شما همسرتان مسئوليت پذير نيستند وظيفه اداره زندگي در اين 5 سال با چه كسي است؟
4-لطفا توضيح دهيد علت اينكه از هم جدا زندگي ميكنيد چيست؟
5- شما در مطالب خود اشاره كرديد كه شوهرم مرد خوبي است آيا ميتوانيد چندمورد از خوبيهاي ايشان را برايم بنويسيد؟
و اما پاسخي كه فعلا براي شما دارم:
اكثر ما انسان ها به روانشناسي كنترل بيروني عادت كرديم. اين روانشناسي كه مبتني بر كنترل كردن ديگران است از ابتداي كودكي با ما همراه ميشود. كودك بشر با اولين عكس العملهاي والدين به گريههايش در مي يابد كه مي تواند با گريه كردن والدين خود را كنترل كند. البته اين كنترل اوليه براي بقاي كودك لازم است و اگر چنين نبود كودكان بسياري بر اثر عدم توجه والدين از بين ميرفتند. اما نكته اينجاست كه اكثر انسانها اين موضوع را به صورت يك الگوي رفتاري براي خويش قرار مي دهند و سعي در كنترل ديگران دارند. انسانها دائما مي خواهند والدين، دوستان، فرزندان، همسر ،همكاران و ....... را كنترل كنند. آنها ميخواهند ديگران مطابق ميل و خواسته انها رفتار كنند و حتي ميخواهند ديگران مثل آنها فكر كنند. من اين روانشناسي كنترل بيروني را در شما هم ميبينم. باور نداريد؟ يكبار ديگر متن ارسالي خود را مطالعه كنيد.! "چی کار کنم مسوللیت پذیر شود" اين عين جمله شماست. و اين همان تفكري است كه برايتان توضيح دادم.
انسانها معمولا بعد از ازدواج پي مي برند كه روانشناسي كنترل بيروني آنها ديگر موثر نيست و لذا احساس عجز و ناتواني، خشم و گاهي نفرت ميكنند و دائما به دنبال راهي هستند تا مجددا كنترل را بدست بگيرند. اما اكثرا از يك نكته غافل هستند و آن اينكه هر انساني فقط مي تواند رفتارها و افكار خودش را كنترل كند و اين تلاش براي كنترل ديگران نهايتا منجر به رضايت زناشويي نمي شود.
و اما راه حل كوتاهي كه الان مي توانم براي برطرف كردن اين مشكل به شما پيشنهاد كنم اين است: دوست گرامي شما بهتر است فقط بر روي رفتار هاي خودتان تمركز كنيد زيرا شما هرگز با كنترل مستقيم و غر زدن و امر و نهي كردن نميتوانيد رفتارهاي شوهرتان و يا هركس ديگري را دچار تغييرات دائمي كنيد.رسالت شما در اين زندگي تغيير دادن همسرتان و مسئوليت پذير كردن ايشان نيست. شما فقط مي توانيد با تغيير دادن برخياز رفتارهاي خودتان باعث شويد كه ايشان عكس العملهاي متفاوتي داشته باشند. :72:
اگر به مطالبي كه عرض كردم علاقه مند بوديد من در فرصتي ديگر نكات ريز تر و عملي تري را به شما مي گويم
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
سلام دست عزیزمff-noshi
ممنونم از پاسخ سریع به مشکلم و از این تحلیل دقیق
1-من و همسرم 30 سال داریم من تحصیلات دانشگاهی دارم اما ایشان دیپلم دارند اما مدرک همطراز دانشگاهی هنر در زمینه موسیقی دارند
2-ایشان به دلیل الگو پذیری از خانواد (البته به نظر من) که یک خانواده سهل گیر در تربیت بوده اند شخص مسولیت پذیری نیستند تا الان یک شغل ثابت ندارند در مسایل غیر پولی مثل تعمیر وسیله ای در خانه و ... بد قول هستند (امروز و فردا میکنند) خرج خورد خوراک و الان هم قسط خانه با من است اگرچه همش میگه من شرمندهام وظیفه تو نیست و.. اما کار خاصی نمیکنه و همش میگه وقتی یکی از معاملات جور شه از خجالتت در میام
3- بطور مقطعی ایشان و خیلی وقت من زندگی را چرخانده ایم . راستش را بخواهید من و او با هم تفاهم کامل در مورد خیلی چیزها داریم اما در مورد مسیل مالی و عدم اشتغال اون عدم مسولیت پذیریش وقتی بحث میشه (خصوصا اگه من پرخاشگری کنم)طلبکارانه وارد بحث میشه ومیگه من همه زورمو برای زندگی بهتر میزنم امام نمیشه همه زندگی هم به نام تو کردم پس چی میخوای (نمیگه به خاطر نداشتن سربازیه)
4-من خانه مشترکمان و اون خانه پدر مادرش به طور توافقی 3 ماه هست که زندگی میکنیم. این به پیشنهادمن و به توصیه یک مشاور بود اولش مخالفت کرد اما و قتی من هدهفو از این دوری اعلام کردم و گفتم ما نه به هم قهریم و نه میخوایم از هم دور شیم این یه فرصته که به هم بدیم خصوصا تو تا یا یه کار تابث پیدا کنی و یا یکی از معا ملاتی که در موردش حرف میزنی سرانجام پیدا کنه اما با این وضعیت اگه در کنار هم باشیم شاید جر و بحثمون بشه.اونم قبول کرد (اوا با اکراه اما به پذیرفت و گاهی که من از این دوری ابراز دلتنگی میکردم میگفت عریزم این مثل یه ماموریت میمونه )ما الن تازه رابطه مان به حالت عادی برگشته و عشق و احترام اولیه او نسبت به من کمک کم داره برمیگرده شاید چون بهش گیر نمیدم و فقط ابراز دلتنگی میکنم. اما دارم کم کم کم میارم چی کا ر کنم....:54:
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
اریو عزیز
خیلی خوبه که با مشاور صحبت کردید، خب اقدام بعدی (بعد ازاینکه یه مدت جدا زندگی کنید)که مشاور میگه چیه؟
راستی عروسی نکردید وتو مرحله عقدید؟:72:
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
نه عزیزم ما 5 ساله ازدواج کردیم اما..... دوست خوبم درد نامه مو بخون و کمکم کن
دوستای خوبم چرا منو در نمییابید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به خدا حالم بده چییییییییییی کار کنم اخه هم دوسش دارم تازه شوخی که نیست 5 ساله زندگی کردن و هم این جوری که نمیشه . هی رو خودم کار می کنم و ذکر جملات مثبت میگم تا بتونم صبوری کنم اما تا کی؟؟؟؟:47:
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
خيلي خوب حالا مساله كمي روشن تر شد
من همچنان راجع به مسئلهاي كه قبلا برايتان گفتم اعتقاد دارم و الان ميبينم خود شما هم از واژه گير دادن كه در واقع نوعي كنترل بيروني است براي توصيف رفتارهايتان استفاده كرديد. پس حالا كه متوجه اين قضيه شديد من از شما ميخواهم تا از اين به بعد فقط به خودتان گير بدهيد. مسائلي را كه مطرح كرديد مسائلي هستند كه شما هيچ گونه كنترل مستقيمي نميتوانيد روي انها داشته باشيد شما نه مي توانيد الگوهاي موجود در خانواده همسرتان را تغيير دهيد و نه ميتوانيد وضعيت اشتغال و يا حتي مسئوليت پذيري ايشان را تغيير دهيد. در حال حاضر در كشور ما بسياري از جوانان مشكلاتي در زمينه اشتغال دارند و باز جاي اميدواري دارد كه شما خودتان داراي شغل هستيد و براي مخارج زندگي نيازمند اطرافيان نيستيد. درمطالبي كه نوشتيد توجه من به دو نكته جلب شد كه خدمتتان عرض مي كنم اول اين كه من فكر ميكنم شما هنوز خيلي به زندگي مشترك و ما شدن عادت نكرده ايد. ببينيد در زمان هاي گذشته كه زنان در كشور ما از محروميتهاي بسياري رنج ميكشيدند ،از اشتغال و تحصيلات، حضور در اجتماع و .... محروم بودند و قوانين داخلي خانوادهها آنها را مجبور به اطاعت و عدم دخالت در امور داخلي خانواده ميكرد، وظيفه بسياري از امور به سبب همين اختلافها به عهده مردان بود. ولي اگر شما به عنوان يك زن امروزي حاضر به استفاده از الگوهاي قبلي نباشيد(كه شواهد نشان مي دهد نيستيد: درس و كار كردن) و خواهان وجود حداكثر تفاهم و همكاري و مساوات در فضاي خانه باشيد آنگاه به نظر من شما بايد با درك بيشتر موقعيت همسرتان و حمايت از وي و دادن اعتماد به نفس به ايشان تمامي نيروهاي مادي و معنوي خود را بكار بگيريد تا فضايي بدون استرس، بدون سرزنش و .... فراهم آوريد. فضايي كه ايشان با اعتماد به نفس بيشتري بتواند به دنبال كسب اشتغال موفقيت آميز باشد و بهتر است شما اندكي از الگوهاي سنتي فاصله بگيريد.(بعدا بيشتر حد و مرزهاي اين كار را برايتان توضيح خواهم داد)
و نكته دوم اينكه من از شما 5 سوال پرسيدم ولي شما فقط به 4 سوال پاسخ داديد؟!! لطفا يكبار ديگر سوال 5 را ببينيد!!!! من فكر ميكنم اين يك فرار ناخودآگاه از واقعيتي است كه شما فعلا نميخواهيد به آن توجه كنيد. منظورم توجه و شناسايي محسنات همسرتان است.(البته عرض كردم ناخودآگاه)
پس دوباره از شما ميخواهم تا به سوال 5 پاسخ دهيد ولي براي جريمه كردن شما،مي خواهم حداقل به 10 ويژگي مثبت همسرتان به ترتيب اولويت اشاره كنيد:305:
منتظرم موفق باشيد:72:
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
اریو عزیز
این مشکل متاسفانه برا خانمهای شاغل و البته مسئولیت پذیر گاهی پیش میاد وناخواسته مرد رو در موضع ضعف (حتی اگر خانم به روش نیاره) وکم تحرکی قرار میده. پیشنهاد میدم شما به شغلتون ادامه بدید اما پولتون رو برا خرجی منزل مصرف نکنید واونو برا خودتون پس انداز کنید به شوهرتون هم بگید ... خب باید برم
RE: سردرگم موندم چی کار کنم
سلام بر خواهر بزرگوارم.
ابتدا پوزش بنده را بپذیرید که دیرهنگام پاسخگو هستم..
خواهر بزرگوارم تمام ماجرا را خواندم.به دقت و با آرامش تمام ....تا بتوانم از توضیحات شما مطالبی را بیرون کشم.
1>>شما از یک رابطه دوستی به رابطه زناشویی رسیده اید و در تمام این مراحل قطعا سختی های را متحمل شده اید و جای تحسین است که بسیار مقاوم هستید ولی دوست گرامی شما چندین اشتباه را در اوایل رابطه انجام دادید که به اقتصاد خانواده شوهرتان و خود ایشان ضربه ای وارد نمود. اولین اشتباه گرفتن جشن عروسی در آن شرایط بحرانی بود و دومین اشتباه اصرار بر فروختن خانه.
شما فرض بفرمایید خرج عروسی را می توانستید بر زندگی مشترک خود سرازیر نمایید.
خواهرم شاید می گویید برای آن جشن عروسی هم هزاران منت بر سرم می گذارد... چرا منت می گذارد؟؟؟ببینید شوهر آدم یک تعصبی دارد...ایشان خود شاید مایل به گرفتن عروسی و فروختن خانه نبودند اما بخاطر اینکه ""دوست داشتنشان"" را ثابت نمایند دست به این اقدامات زدند.
2>>ببینید خانوم ها در اقتصاد خانواده و اداره خانه نقش بسیار اساسی و تاثیر گذار دارند. اگر دقت کرده باشید همیشه خانوم های و مادران ماها در پستوهای خود قدری مبلغ اضافه پنهان می نمایند که شوهرشان از آن بی اطلاع است.
ولی شما درست برعکس اقدام نمودید .....یعنی مبلغ و پسندازی که دارید پیش شوهرتان رو نمودید و ایشان هم با اتکا بر آن مبلغ موجود ......دیگر حاضر نمی شوند زحمتی بر خود داده و کاری انجام دهند.
3>>شما بر خونسردی شوهرتان و خانواده ایشان تاکید کرده و از این خونسردی نگران و ناراحت هستید....در صورتی که بنده یکی از عوامل موفقیت در زندگی را همین خونسردی می دانم.البته با بی خیالی اشتباه نگیرید. انسان همواره در حالت بدون اظطراب و خونسرد تصمیماتی که گرفته است که ستودنی است.
توصیه>>>خواهر گرامی متاسفانه قدری از ابتدا گام های اشتباه (هردوی شما) برداشته اید ولی اصلا جای نگرانی نیست ...مشکلات اقتصادی حل شدنی هستند.
بنده توصیه می نمایم ....مانند شوهرتان برخورد نمایید ..یعنی کاملا خونسرد ولی پیگیر.
این را هم بگویم شوهرتان از جانب خانواده هدایت می شود....بنابراین بهتر است خانوداه ایشان قدری بر روی تعصب شوهرتان دست گذارده و او را تحریک کنند.
به نظرم شما باید طوری وانمود کنید که دیگر علاقه ای به کار کردن و همچنین پرداخت مبالغ زندگی ندارید و کم کم با تصور این موضوع که دیگر سرکار نمی روید.... جرقه اولیه را برای تحریک شوهرتان ایجاد نمایید.
بازهم منتظر توضیحات بعدی شما هستیم تا بهتر راهنمایی نمایم..(فقط خواهشا در هنگام تایپ در میان سطرها فاصله بگذارید با تشکر).