-
حس غریب
چه کنم دلم از سنگ نیست ! گریه در خلوت دل ننگ که نیست! دیرزمانی است که دنبال خودم هستم ولی افسوس که خود از خود نیز گریزان است ! چرا ! امریست که سخت مشوش و مضطربم کرده . ای دوست ای همدرد ای هم نفس مرا هم در آغوش گرم مهربانی پذیرا باش! سخت نیست این خواسته را جامه عمل پوشاندن بلکه منتی است که بر زیباترین خالق هستی می گذاری آخر او مهربان مهربانان است . زیباست و زیباسیرتان را دوست دارد ! عرضم تمام خواهشا هم درد و هم غم باش نه ناقوس صدا دار همدرد!!!!!
-
RE: حس غریب
http://www.hamdardi.net/imgup/6154/1...15089eba5d.JPG
باز کن پنجره را
زندگی جاریست
نور در آیینه می تابد و از شوق نگاهش باران
می دهد بوسه به پژواک حضوری ارام
بازکن پنجره را تا ببارد باران
روی احساس نگاهی تنها
بشکن این شیشه تنهایی را
و ببین از پس آن
ازدحام غزل و عرفان را
دست وصل دل و دریاها باش
جاری و سبز و صبور و عارف
بازکن پنجره را
""زندگی جاریست""
-
RE: حس غریب
تا كي عاشق باشم و از عشقم دور ؟ تا كي اسير تنهايي باشم و از دستهاي يارم دور ؟ تا كي بايد بخاطر دوري تو اشك بريزم و حسرت آن دستهاي گرمت را بكشم ؟ تا كي بايد از خداي خويش التماس كنم تا تو را « » به من برساند ، نزديك و نزديكتر كند تا بتوانم دامنت را در آغوش بگيرم ! تا كي بايد غروب غم پردرد عاشقي را ببينم و دلم بگيرد !تا كي بايد تنهايي به خورشيد آرام آرام به پشت كوهها ميرود ... نگاه كنم و تا كي بايد لحظه و ثانيه ها را يكي يكي بشمارم تا لحظه ديدار تو فرا رسد ؟ خسته ام ... يك خسته دلشكسته ، عاشق بي سرپناه ... عاشقم! يك عاشق ديوانه سر به هوا ... تا كي بيايد ؟