RE: يكم با عطر و بوي سياست
یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد... اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد .
تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود.
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد. همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد .
بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه .
دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت .
میدانید چرا؟
اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود. یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی .
ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود
RE: يكم با عطر و بوي سياست
شعري از يك رييس مردمي
به کسی بر نخوره، برنخوره
من یکی پنجره مو می بندم، این همه پنجره باز بسه
من به قاب آینه می خندم.
به کسی بر نخوره، برنخوره
من یکی پیش خودم می مونم
در شب بی کسی و بی حرفی ، برای دل خودم می خونم!
خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم.
خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم.
به کسی چه! این صدا، این حنجره ماله منه!
کی مثه من لحظه هاشو، زیر آواز میزنه
کی به جز من می تونه خاطره هاشو بشمره؟
جز خود من، کی به فکر موندنو و سر رفتنه؟!
به کسی بر نخوره، برنخوره
اگه تنهایی خوبی دارم!
اگه از خلوت خود سرمستم!
اگه چون پروانه بی آزارم!
خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم.
خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم.
به کسی بر نخوره، برنخوره
اگه دستم پر عطره یاسه!
اگه در پیله خود خوشبختم!
کسی جز من، منو نمیشناسه!
به کسی بر نخوره، برنخوره
اگه من اهله خراب آبادم!
شجره نامه من، ماله منه
به کسی چه؟! من یکی آزادم
خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم.
خواب بودم، بیدار شدم، آشتی کردم با خودم.