+دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
من 2 سال پيش با يه دختر 15 ساله (اول دبيرستان) آشنا شدم خودم دانشجو هستم و 23 سالمه و اون موقع 21 22 بودم و اون الان 17 سالشه. تا 6 5 ماه خيلي با هم خوب بوديم منم خيلي دوسش داشتم و از همون اول بهش علاقمند شدم همون کسي بود که ميخواستم و تو روياهام بود. اونم منو دوست داشت . بعد از چند ماه بعضي از دوستاش شيطنت کردن و بين مارو ميخواستن بهم بزنن که با حرفاي من بخير گذشت البته همون موقع به خاطر حرف دوستاش بهم گفت هر چي بين ما بوده تمومه که با کلي حرف زرن بهش فهموندم که اشتباه ميکنه. 1 ماه بعدش بهم زنگ زدو گفت هر چي بين ما بوده تمومه گفتم چرا گفت مامانم فهميده و کتکشم زده و براي همين گفت ديگه نميشه با هم باشيم بعدشم بهم گفت اگه از خونمون بهت زنگ زدن گوشيتو بر ندار. بعد از 1 2 هفته بهم زنگ زدو گفت ديگه نميتونيم باهم باشم و خداحافظ منم کلي اسرار و ... ولي رفت . هر 1 ماهي من به نحوي باهاش صحبت ميکردم شايد برگرده ولي فايده نداشت تا انيکه يه روز زنگ زد و گفت مامانم ميخواد ببيندت منم رفتم با مامانش صحبت کردم بهم گفت دخترم در سني نيست که بخواد ازدواج يا .... انجام بده منم گفتم تا هر موقع باشه منتظر ميمونم که قبول نکردو گفت بيخيال دخترم شو. کلي با مامنش صحبت کردم ولي فايده نداشت. از اون موقع دچار افسردگي شدم زندگي برام معني نداشت آخه خيلي دوسش داشتم خيلي زياد. هيچ کسي رو نميتونستم جاي اون بزارم. بعد از 3 4 ماه يه زنگي همينجوري بهم زدو که منم دوباره بهش اسرار کردم که برگرده ولي ميگفت نه نميشه و .. نميدونم چرا اونم خيلي دوسم داشت خيلي .. نميدونم چش شده بود . رفت و ديگه ازش خبري نشد تا اينکه 1 2 ماه پيش مامانم بهم يکي از آشناهاي نزديکمونو که دختر خيلي خوبي هم هست رو معرفي کرد نميدونستم چکار کنم اصلا هيچ احساسي نسبت به اين دختر ندارم هرچند حرفش بود و فکر ميکردم به من جواب مثبت هم نده ولي فکر اون دختر نميزاشت کاري کنم تا اينکه 2 3 هفته پيش بهمون جواب بله رو دادن ولي من زياد خوشحال نيستم نميدونم بايد چکار کنم هر چند دختر خوبيه از نظر مدرک هم از من بالاتره من کاردانيمو گرفتم و اون کارشناسيشو تموم کرده در ضمن هم سن هم هستيم.
حالا از شما کمک ميخوام که چکار کنم هنوزم فکرم پيش اون دختره و نميتونم فراموشش کنم و فکر ميکنم شايد بهش برسم . کلافم . خيلي اعصابم بهم ريختس
از طرفي هم اين دختر فاميلمون هم جلوي منه واقعا سردرگمم ... چون احساس چنداني نسبت بهش ندارم و آيا اگه قبول کنم در آينده دچار مشکل نميشم؟
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
آنقدر عاقل هستید که درباره اش تامل میکنید و موضوع را با تمام علاقه تان به دختر مورد پسندتان بررسی میکنید .
به نظر من اگر مادر آن دختر گفته است که دیگر تمام است پس مطمئن باشید جواب اصلی نه است .این را بدانید که همه دخترها یکسان آماده برای ازدواج نمیشوند و تصمیمات خاص خودشان را برای زندگی دارند شاید یک دختر 17 ساله کاملا آماده ازدواج باشد و دختر 17 ساله دیگری تا 27 سالگی هم به فکر ازدواج نباشد وبفکر ادامه تحصیل پیداکردن شغل و بدست آوردن موقعیتهای بیشتری برای ازدواج باشد .
نظر من این است که با مورد دوم هم بیشتر آشنا شوید بهرحال تا شما سند عقدنامه را امضاء نکنید هیچ تعهدی به یکدیگر پیدا نمیکنید .پس نامزد یکدیگر شوید و یک فرصت دیگر به خودتان بدهید و محض تجربه کردن هم که شده با فرد دیگر صحبت کنید شاید پسندید یا اگر نپسندید به خانواده اعلام کنید.
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
سلام
دوست عزیز تنها پیشنهاد و توصیه من به شما صبر و گذشته زمانه همانطور که آرزو گفت تا تعهد ندادی خوب فکر کن
اصلا عجله نکن تا وقتی هنوز اولی را دوست داری و چشمت دنبالشه با کسه دیگه عقد نکن . پشیمانی بعد خیلی گران تموم میشه پس عجله نکن....
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
سلام دوست عزيز.من كاملاً موقعيتتو درك ميكنم اما يه نكته اي رو يادآور شم و اونم اينكه تو ازدواج انقدر رابطه ها نزديك و قشنگن كه مطمئن باش اون دختره تو ذهنت كم رنگ و كم رنگ ميشه تا اينكه هر وقت به يادش بيفتي هيچ حسي بهت دست نده واقعاً قديميا راست گفتند از دل برود هر آنكه از ديده برفت البته همه اينابستگي به خودت داره كه بخواي يا نه. اين حرفارو از خواهري قبول كن كه متاًهله و تجربه اش يه نمه بيشتر از شماست.خوشبخت باشيد.
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط samanins_62
سلام دوست عزيز.من كاملاً موقعيتتو درك ميكنم اما يه نكته اي رو يادآور شم و اونم اينكه تو ازدواج انقدر رابطه ها نزديك و قشنگن كه مطمئن باش اون دختره تو ذهنت كم رنگ و كم رنگ ميشه تا اينكه هر وقت به يادش بيفتي هيچ حسي بهت دست نده واقعاً قديميا راست گفتند از دل برود هر آنكه از ديده برفت البته همه اينابستگي به خودت داره كه بخواي يا نه. اين حرفارو از خواهري قبول كن كه متاًهله و تجربه اش يه نمه بيشتر از شماست.خوشبخت باشيد.
................................
سلام
مرسی از شما و دوستانی که منو راهنمایی کردن
حرفای شما کاملا درست و قشنگه منم میخام همینجوری فکرکنم ولی خیلی سخته. شاید چون باهاش خاطره های بسیار زیبایی داشتم حرفای قشنگ .. روزای خوب .. ایناست که منو عذاب میده و از طرفی میخوام با دختری ازدواج کنم که درسته از هر لحاظ میشناسمش و دختر بسیار خوبیه ولی چون رابطه ای باهاش نداشتم و احساس اونچنانی بین ما نیست فکر میکنم این احساس نابی که با اون داشتم دیگه با این بوجود نیاد و همیشه افسوس اونو بخورم ... و وقتی با این ازدواج کنم بازم فکر و خیال اون تو سرم باشه که خیلی عذاب آوره ...
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
گذر زمان همه چیو حل می کنه . اگه فکر می کنی با تلاش بیشتر مثلا با در میون گذاشتن با خانواده می تونی به دختر مورد علاقه ات برسی حتمی این کارو بکن چون اگه همین جوری وارد زندگی کس دیگه بشی هم خودت دچار مشکل می شی هم اون دختر بدبخت می شه بالاخره اونم ادمه آرزو داره خوشبخت باشه و شوهرش دوستش داشته باشه .پس اول با نظارت خانواده و کمک اونها وارد بازی سرنوشت شو شاید لازم باشه تلاش بیشتر و درستری بکنی تا به خواسته ات برسی . اگه هم که می دونی نمی تونی با اون دختر باشی صبر کن تا ذهنت کاملا ازش خالی بشه ( خاطراتش کمرنگ بشه نبودش قابل تحمل بشه و...) تو این مدت ممکنه سختی های زیادی تحمل کنی اما باید واقع بینانه عمل کنی قرار نیست ما به همه خواستهامون برسیم و اصلا قرار نیست هر خواسته ای که داریم به صلاحمون باشه شاید موقعیت بهتری انتظارمونو بکشه خدا که بد بندهاشو نمی خواد پس زندگیو به کامت تلخ نکن فکر کن اگه اون دختر بهت وفا دار بود حتمی منتظرت می موند . بگرد دنبال آدمی که تو رو واسه خودت بخواد با دختر فامیلتون صحبتی داشته باش ببین با معیار هایی که برای ازدواج داری هم خوانی داره بعد قدم بر دار اینو بدون عشق بعد ازدواج دوام بیشتری داره و حقیقتا آسمانی خواهد بود. منم به نوعی درگیر همچین مشکلی هستم البته نه برای خودم و متاسفانه شاهداز بین رفتن کسی هستم که مثل تو شده و داره روز به روز به نابودی کشیده میشه از این جور اتفاقات زیاد می افته تو هم یکی از اینها اما باید درس بگیری و جوانیتو فدای مسائل گذرا نکنی . موفق باشی.
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
من با نظر عزيزان موافقم كه عجله نكن و همه چي رو بررسي كن.
توي رابطه با جنس مخالف اگر دو طرف هدفشون دوستي باشه حالابه هر نوعي، هيچ مشكلي معمولا پيش نمياد ولي زماني كه هدف ازدواج باشه خيلي فاكتورها و معيارها رو بايد در نظر گرفت.
من ميگم بشين روي يك كاغذ تمام دلايل منطقي (نه احساسي) ازدواج با اون دختر 17 ساله رو بنويس (مثلا دختر صبوريه، مادي گرا نيست، چشم و هم چشمي نميكنه، خونگرمه) و بعد با معيارهايي كه براي همسر آيندت داري مقايسه كن. مطمئنا بهتر جواب ميگيري.
موفق باشي
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
mohammads عزيز سلام.راستش نوشتم كه موقيعتتو كاملاً درك ميكنم من و يه نفري 3 سال با هم دوست بوديم و اونقدر روزاي قشنگي داشتيم كه هيچوقت به جدايي فكر نميكرديم ولي پيش اومد الانم7 ماهه كه با كسي كه مثل تو فكر ميكردم حسي نسبت بهش ندارم ولي پسر خيلي خوبيه ازدواج كردم و الان بي اغراق بگم عاشقانه همسرم رو دوست دارم و حاضر نيستم با تمام دنيا عوضش كنم وحتي به اون روزا خنده ام ميگيره چون به نظر من همه دوست داشتنهاي دوران مجردي از روي احساسه ولي تو ازدواج نه،اون روزا حتي فكر خودكشي به سرم ميزد اما حالا روزي هزار مرتبه خدارو شكر ميكنم كه باهاش ازدواج نكردم.خلاصه پسر خوب به حرف بزرگترها گوش كن و مطمئن باش صلاحتو ميخوان در ضمن همين كه اين دختر رو قبول داري و ميگي دختر خوبيه احساس هم در عرض مدت خيلي كم بوجود مياد اگه تو بخواي.اينم يادت نره خوشبختي رو ما خودمون بايد بوجود بياريم.موفق و خوشبخت باشي.
RE: دارم ديوونه ميشم (شكست در عشق و سر دوراهي قرار گرفتن)
يه ايرادي توي حرفهاتون هست اينكه دختر دوم چي؟ موش آزمايشگاهي محمد باشه؟ اين غلط و بي انصافيه اين دختر با اين تصور كه محمد بهش نظر مثبت و تاحدي علاقه داره جواب مثبت داده
برم با اين دختره نامزد كنم شايد قبلي رو فراموش كنم غلطه قبلي رو فراموش كن و به اين اميد كه بعدي بتونه در وجودت يه عشق ماندگار و بي پايان بوجود بياره برو جلو با احساسات ديگري بازي نكن كه با احساساتت بازي نشده اين حالته حالا فكر كن با احساسات كسي بازي كرد چه حالي ميشه
اصلا شما كه تو ذهنت كس ديگري وجود داشته چرا خواستگاري كس ديگري رفتيد هم خودتون رو تو دردسر انداختيد هم اون دختر از ماجرا بي خبر رو
اول تكليف خودت رو با دختر اولي مشخص كن و موضوع خودت رو با دختر دومي در همين شكل نگه دار و هيچ اقدام ديگري نكن كه كار از اينكه هست بدتر نشه بعد وضعيتت رو با دختر دوم
امان از دست شما پسر هاي اهل دل كه عقل رو بعد از احساستون درميابد امان و فرياد و فغان