RE: نظر دادن خانواده همسر
somi عزيز
سلام
چرا از بر خورد مادر شوهر محترم تان ناراحت مي شويد ؟!
چرا فكر نمي كنيد اين توجه خاص و ويژه از سر دوست داشتن زياد است ؟!
چرا فكر مي كنيد حتما بايد با ايشان مقابله كنيد ؟!
من اگر جاي شما باشم اتفاقا نظر مستقيم از ايشان مي گيرم حتي قبل از اينكه تصميم بگيرم لباسي را بپوشم از ايشان نظر خواهي مي كنم .
به مرور مي بينيد كه با اين روش هر دو شما به هم نزديك تر مي شويد و روابط شما با همسرتان هم بهتر خواهد شد .
من به شما قول مي دهم
امتحان كنيد
RE: نظر دادن خانواده همسر
شاید خواندن این مقاله به شما کمک کنه دوست عزیز
نقش استراتژیک مادر شوهر در زندگی
همه چیز با یک «بله» شروع می شود و دست زدن اطرافیان و صدای خنده و مبارک باد آن ها. شروع نقش های جدید دو نفر. نقش زن و شوهری و عروس و داماد خانواده ای دیگر شدن . در ابتدا همه تلاش می کنند که ارتباط شان با همسرشان خوب باشدو فراموش می کنند در چه جامعه ای ،با چه فرهنگ و باید و نباید هایی روبه رو هستند.
با ازدواج و پذیرفتن نقش جدید ، خانواده ی طرف مقابل از زندگی اش محو نمی شود و این هنر ما و شریک زندگی مان است که چگونه بین روابط قدیم و جدید ، تعادلی بر قرار کنیم که به هیچ کدام لطمه وارد نشود.
خیلی از خانم ها با مادر و خواهر خود هر روز مکالمه ی تلفنی نسبتا طولانی داشته و از مسائل زندگی شان تعریف می کنند و خیلی از پسرها بعد از ازدواج هنوز نسبت به خانوده ی خود احساس مسئولیت کرده و می خواهند نقش مرد خانواده ی خود (مخصوصا اگر پدر در قید حیات نباشد) را بازی کنند.و تمام این ها زمانی تبدیل به یک معضل می شود که
زن و شوهر در کنار تعهد به خانواده ی خود در قبال همسر خود بی توجه هستند و یا هر کدام ازآنها به قدری انحصار طلبند که نمی توانند کس دیگری را در قلب و ذهن همسر خود تحمل کنند حتی اگر مادری باشد که او را به دنیا آورده است.
در این مقاله روی صحبت ما با دختر خانم دیروز است که امروز تصمیم گرفته است همسر کسی که دوستش دارد ، باشد و در کنار آن عروس خانواده ای که با هزار امید پسرشان را به خانه ی بخت می فرستند.کار سختی است. بخصوص اگر فرهنگ ها و انتظارات در دو خانواده با هم متفاوت باشد.
روزهای اول که به تعارفات معمول می گذرد و هر دو طرف سعی می کنند بهترین رفتار را نشان دهند اما کم کم پرده های خجالت کنار می رود و با خودمانی تر شدن ، بعضی مشکلات پیش می آید.از یک طرف مادر شوهر نمی تواند تحمل کند پسری که تا دیروز بیشتر وقتش را با او می گذرانده و محبتش را نثار او می کرده ، از امروز توجهش به سمت شخص دیگری باشد. از یک طرف تازه عروس هم نمی خواهد عشق و علاقه ی همسرش را با کسی نصف کند.
تا حدی هر دوی این احساسات طبیعی است . اما باید بعد از مدت کوتاهی طرفین به یک تحلیل منطقی برسند و گرنه داماد بیچاره به جای لذت بردن از زندگی و لحظات عاشقانه ، باید مثل شورای حل اختلاف عمل کند.
از آن جا که در این مقاله ما با عروس خانم ها روبه رو هستیم نکاتی را برای آن ها بیان می کنیم و در مقاله ی بعد با عنوان « چگونه مادر شوهری نمونه باشیم » نکاتی هم برای مادر شوهرهای تبیانی داریم.
فنون عروسی نمونه بودن
اگر دوست دارید وقت بیشتری را با همسرتان بگذرانید ، این موضوع را به او بگویید اما حرفی راجع به زمانی كه او آزادانه با مادرش میگذراند ، نزنید. اگر از دست خانواده ی همسر و عیب جویی های آن ها عصبی هستید ، اصرار نداشته باشید كه شوهرتان طرف شما را بگیرد و بخاطر حرفی که به شما زده شده ، با آن ها برخورد کند.
آیا به خانواده همسرتان برمی خورد اگر از همراهی با برنامه ریزیهای آنها خودداری كنید؟ شاید ، اما این شما هستید كه با نحوه ی صحیح بیان می توانید این رنجش را بر طرف کنید.و فراموش نکنید اگر مدام خواسته های خود را نادیده بگیرید در ناخودآگاه تان همیشه آن ها را مقصر خواهید دانست و نمی توانید از صمیم قلب دوستشان داشته باشید.
شما باید با تدبیر خود و شناخت خانواده ی همسرتان به راه حلی درست برسید . نمی توان برای همه ی عروس ها ومادر شوهر ها یک نسخه پیچید اما اگر مهارت های ارتباطی تان را قوی کنید موفق خواهید شد.
شما با ازداوج نقش همسری را پذیرفته اید اما این نقش به همراه خود نقش های دیگری را به همراه دارد که برای موفقیت در نقش اول نمی توان آن ها را ندیده گرفت. مگر می شود پسری را دوست داشت اما نسبت به مادر او احساس مثبت نداشت.
به عنوان یک زن ایرانی از من بپذیرید که بهترین راه ورود به قلب آقا پسرها یی که در فرهنگ ما بزرگ شده اند،ارتباطی صمیمانه با خانواده ی آن هاست .
هر کسی رگ خوابی دارد. هوشمندی یک زن به پیدا کردن این رگ خواب در همسر وخانواده ی اوست . به عنوان یک زن ایرانی از من بپذیرید که بهترین راه ورود به قلب آقا پسرها یی که در فرهنگ ما بزرگ شده اند،ارتباطی صمیمانه با خانواده ی آن هاست . شما با شکایت های وقت و بی وقت خود از مهر مادری کم نمی کنید .آن چیزی که از دست می دهید ارج و منزلت تان در نگاه همسرتان است. پس مثل بچه ها وقت خود را به چقلی هدر ندهید بلکه اندیشه کنید و خودتان زمام امور را بدست بگیرید.
مادر شوهر شما ممکن است به دلیل تفاوت سن و خواسته هایش کمی بد خلقی کند اما با محبت و سیاست می توانید محبت مادرانه ی او را برای زندگی خود داشته باشید.نقش استراتژیک مادر شوهر در روابط تان را ندیده نگیرید . بگذارید احساس نکند در جبهه ی مقابل شماست بلکه حس کند شما هم به او ملحق شدید اگر در ابتدا این حس را به او بدهید خواهید دید که در زمانی که رابطه تان محکم و صمیمی شده است ،قادر خواهید بود چون دونفر انسان عاقل و بالغ مشکلاتتان را با هم حل کنید.
در ضمن فراموش نکنید در عین صمیمیت ،باید رابطه تان را به گونه ای بسازید که حریم ها بین شما باقی بماند . این بهترین راه برای جلوگیری از تنش است .
در عین صمیمیت ،باید رابطه تان را به گونه ای بسازید که حریم ها بین شما باقی بماند . این بهترین راه برای جلوگیری از تنش است .
گاهی اوقات ما جوان ها فراموش می کنیم ، زندگی مان را مدیون چه کسانی هستیم . پدر ومادر خود و پدر ومادر همسرمان . کسانی که ما دو نفر را بزرگ کردند و فوت و فن زندگی را آموختند واکنون ما و همسرمان فرصت عاشقانه دوست داشتن همدیگر را پیدا کردیم .این به معنی حذف بقیه نیست. بزرگوارانه برای سهیم کردن زنی دیگر در قلب شوهرتان پیش قدم شوید . از او بخواهید گاهی تنها به خانه ی مادرش برود. هدیه هایی تهیه کنید که به مادرش بدهد و بدین گونه محبت شوهر شما به مادرش در تقابل با شما نخواهد بود.
RE: نظر دادن خانواده همسر
somi عزیزم..
وقتی که ما وارد یک خانواده جدید می شیم، خیلی طبیعی هست که با فرهنگی متفاوت از فرهنگ خانواده خودمون مواجه بشیم. و هر دو خانواده سعی می کنن که اون عضو جدید رو شبیه به خودشون بکنن تا خانواده یکدستی خودش رو حفظ کنه..
بهتره به فرهنگ خانواده ای که واردش شدیم احترام بذاریم، ببین عزیزم شاید برای شما سخت باشه که به حرف مادر همسرتون گوش کنید، اما ایشون هم فقط میخواد شما رو با خودش یکدست کنه.
زیاد خودت رو حساس نشون نده عزیزم، طوری عمل کن که هم خودت راضی باشی و هم به فرهنگ خانواده همسرت احترام بذاری..
:72:
RE: نظر دادن خانواده همسر
[align=justify]سلام.:72:
(ani عزیز مثل همیشه تعصب به مادر و مادر شوهر از کلام شما می باره! قصد ندارم ازتون ایراد بگیرم. بلکه چون می دونم خیلی باهوش هستید، فکر کردم اگه به این نکته توجه داشته باشید این تعصب رو بتونید از بین ببرید و در این مورد هم مثل خیلی موارد دیگه 20 بشید.)
خوشبختانه این پست رو somi خیلی وقت پیش گذاشتند و از 26 خرداد به تالار سر نزدند، بنابراین می تونم خیالم راحت باشه که با طرح این سوالات باعث تحریک ایشون نمی شم.
در این رابطه دو نکته به ذهنم می رسه.
1:: اولین مشکل مادرها در رابطه با پسرهاشون از سیستم مردسالار سابق ناشی می شه. وقتی زنی می دید که در خانواده قدرت از آن مردهاست، دلش می خواست یک "مرد" برای خودش داشته باشه. برای همین معمولا مادرها خیلی مایل بودند که پسر داشته باشند. چون این پسر "مرد" او بود، قدرت او بود.
مادرهایی که از سیستم مردسالار میان، گاهی رابطه بیماری با پسرهاشون دارن. یعنی بهشون وابستگی دارن. و از طرفی از خردسالی رو مخ پسرشون کار می کنند که حامی اونها بشه، حتی معمولا به بدگویی از پدرها روی میارن (هم همسرشون و هم پدر خودشون). البته در اکثر موارد اونها دارن واقعیت درهایی که کشیدن رو بیان می کنند.
بعد که قراره این پسر "مرد" زن دیگه ای بشه، این مادر ناخودآگاه احساس خلا و ضعف می کنه. شاید خودش هم مطلع نباشه، اما ته قلبش دلش نمی خواد تکیه گاهش رو از دست بده، و همین باعث می شه که هرچند عروسش رو دوست داره، اما ناخودآگاه آزارش می ده.
مثلا مادربزرگ من می گفتند: بدترین شب زندگی من شب عروسی حمید بود. (آخرین پسرشون که ازدواج کرد) همینکه رفتن اون اتاق خوابیدند از ته دلم گریه کردم، حتی برای فوت همسرم هم اونطور گریه نکرده بودم، چون حس نکرده بودم که تنها و بی پشتیبان شدم.
من این مادرها رو درک می کنم. می دونم که یک جورایی این وسط قربانی شدند. اما در عین حال فکر می کنم این آسیب روانی اثر خودش رو روی رابطه مادرشوهر، پسر، و عروس می گذاره. نظر شما چیه؟
در این مورد راه حلی به نظرتون می رسه؟ خودم جدی بهش فکر نکردم، اما اگه چیزی به نظرم رسید در پست بعدی می نویسم.
لطفا موقع ارائه راه حل اینطور در نظر نگیرید که دخترها موجوداتی با ظرفیت روانی نامحدود هستند و قادرند مادر شوهرشون رو ازنظر روانی کاملا ساپورت کنند. جوان های امروز جامع ما معمولا خودشون هزار تا مشکل روانی دارن، و بیش از آنکه بتونن کمک کنند، نیازمند کمک هستند.
2:: در جامعه ما مردم خیلی عادت دارن در مورد همدیگه نظر بدن! مثلا ما خیلی همدیگه رو نگاه می کنیم. شاید شما هم شنیده یا دیده باشید که در جوامع دیگه وقتی تو خیابون راه می ری، مردم اصلا به همدیگه نگاه نمی کنند و هرکس داره راه خودش رو می ره، و این تفاوت از نظر کسانیکه مدتی خارج از ایران زندگی کردند، به چشم میاد.
حالا این خصوصیت ما ایرانی ها به نظرم در مادرها (یعنی زن های نسل قبل) در اوج قرار داره. اینها نه تنها با دقت ما رو برانداز می کنند، بلکه از نظرشون طبیعیه که نظر هم بدن! شاید گاهی خیلی هم انتظار برآورده شدن نظرشون رو ندارن، اما به هر حال "می گن"!
من اینجا یک شاهد هم می تونم بیارم: (ani جان من رو ببخشید که نقد و نقل قول می کنم، راستش رو بزرگواری و سعه صدر شما حساب کردم.)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
چرا از بر خورد مادر شوهر محترم تان ناراحت مي شويد ؟!
چرا فكر نمي كنيد اين توجه خاص و ويژه از سر دوست داشتن زياد است ؟!
ani کاملا اون خانم رو درک می کنه، و اصلا مشکل اخلاقی ای در ایشون نمی بینه، در حالیکه این نوع برخورد برای من جوان امروزی کلافه کننده ست! من حوصله ندارم یکی بیاد مدام زیر نظرم بگیره و در مورد جزئیات کارام نظر بده. این دقیقا راه رفتن رو اعصاب منه!
حتی اگه اون شخص مادرم باشه، و عمیقا عاشقش باشم، یکبار دو بار سه بار ده بار تحمل کنم، بالاخره جوش میارم!
از نظر من این کار نشونه محبت کسی نیست (مثل وقتی که وابستگی یک شخص به شخص دیگه ای رو عشق نمی دونم). فکر می کنم این رفتار نشونه ضعف شخصیتی اون آدمه.
نظر شما چیه؟
:72:[/align]
RE: نظر دادن خانواده همسر
philosara محترم و نازنين
شما بسيار هوشمندانه و صادقانه عنوان كرده ايد حتي حوصله مادر خودتان را به تكرار نداريد و من بسيار لذت بردم از اين همه صداقت و كاملا هم مي توانم بفهمم حرف شما چه معنايي مي دهد و جوان امروزي كجاي رابطه ايستاده و چه مي خواهد و ....من منشا صداقت در اين حرف را بسيار دوست دارم و كاملا شرايط جوان ديروز و امروز را به خوبي درك مي كنم .
من كاملا با وضعيت و جايگاه و تربيت مرد در جامعه ايراني با شماهم نظر و موافق هستم و قطعا نظرات تكميلي ديگري هم دارم كه در همين راستا است.
عزيزم، ياد آور مي شوم من به هيچ عنوان تعصبي بر سر هيچ موضوعي ندارم .اما آنچه كه زنان و خانواده هاي ايراني بنا بر سنت و فرهنگ و نياز و عادت و ... بر سر تربيت فرزندهاي ذكورشان مي آورند و .... بحثي است جدا .
توجه داشته باشيد كه اكثر دختران جوان ما در محيط خانواده و قبل از اينكه وارد زندگي زناشويي شوند شمشيرهايشان را از رو مي بنددند و ...
چرا كه موارد و پيش شرطهايي را در محيط خانواده و زندگي مادران و مادر بزرگهايشان شنيده و يا ديده اند كه آنها را ملزم به اين كار مي كند !
اگر دختر خانمي همان صبوري و احترامي كه در مقابل مادر خود دارد در مقابل مادر همسرش نشان دهد كه حرفي نيست و بنده هم دفاعي ندارم كه بكنم اما به تجربه اين مسئله را به كرات ديده ام كه دخترخانم هاي جوان و تازه عروس پيش شرطهاي زيادي به واسطه حرفها و حركات مادر شوهرها دارند و همان هم زير بناي زندگي هايشان را دچار اختلاف و سردي مي كند و اره بده و تيشه بگير ها با بحث شيرين مادرت و خواهرت و مادرم و خواهرم شروع مي شود و الي آخر
اما آنچه در جامعه ايراني بيش از ساير جوامع بشري وجود دارد حضور و نقش مادر شوهر و خواهر شوهر در زندگي زوجهاي جوان است .
به راستي چرا ؟!
آيا در اين ميان تنها اين مادران و خواهران گناهكاران اول و آخر زندگي زوجهاي جوان هستند . آن طرف قضيه چيز ديگري وجود ندارد ؟!
اگر در يك روزگاري عروس و مادر شوهر دشمن خوني هم بودند به دليل همزيستي در فضاي يك خانه و مجاورت آنها تا پايان عمر مادر شوهر با يكديگر بود و اين مسئله به حس استقلال زنان جوان آسيب مي زد و ....
اما به واقع امروزه اين گونه است ؟!
چند درصد زنان قديمي در بدو شروع زندگي هاي خود مستقل بودند و اين عدم استقلال تا چه زماني ادامه داشت ؟! يك عروس كار چند نفر را بايد انجام مي داد و از چند نفر بايد امرونهي مي شنيد و ....؟!
امروزه چند درصد دختران جوان حاضر هستند زير يك سقف با مادر شوهر و قوم شوهر تا پايان عمر زندگي كنند و ...؟!
در اين صورت و با اين شرايط قطعا ملاحظه مي كنيد كه وضعيت دخترا ن امروزي بسيار بهتر از وضعيت مادر ان خودشان است . پس نقش هاي پيش فرض رابطه از كجا مي آيد ؟!
عزيزم اگر مي بيني كه دست به آرام كردن دختر جواني مي زنم و تلنگري مي زنم بنا به دلائل بالاست . براي اينكه نقش هاي پيش فرض ذهني از افكار دختران جوان پاك شود كه به نحو قابل مشاهده اي مي بينيد كه با تغيير نوع زندگي ها ، جوانها كم طاقت و بي حوصله هستند اين مسئله را كاملا مي توانم بفهمم و صد البته دچار سو تفاهمات از پيش ترسيم شده .
اگرنه كه عزيزم ، من حداكثر تا ده سال آينده قطعا مادر زن بودن را تجربه مي كنم اما تا مادر شوهر شدنم حداقل يك 20-25 سالي زمان دارم :D
از باب داشتن مادر شوهر هم بايد بگويم كه در حال حاضر مادر شوهر ندارم و زماني هم كه داشتم نوع خاصي از زندگي را نسبت به زمان و مكان و شرايط تجربه كرده ام تجربه اي كه هيچ دخترجواني با توجه به شرايط و موقعيت خانوادگي من و زمان و شرايط به مدت 15 سال و ....حاضر به تجربه آن نبود . :72:
RE: نظر دادن خانواده همسر
[align=justify]سلام.:72:
پس یک سری پیش فرض در مورد somi در نظر گرفته بودید. شما اینکار رو در پست های دیگه ای هم انجام می دادید، و چون مثل اینجا مفصل توضیح نداده بودید، به نظر می رسید که متعصبانه نظر می دهید.:46::43::72:
البته هر پستی که می گذاریم حاصل در نظر گرفتن یک سری پیش فرضه. من هم از یک بعد دیگه، و با پیش فرض های دیگه ای به این مسئله بپردازم. فکر می کنم همه پست های این تاپیک مکمل همدیگه خواهند بود.
somi عزیز،
جمله ای در پست شما هست که نشون می ده شاید مشکلتون عدم حمایت از "حریم خصوصی" خودتون باشه:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط somi
اما من این طوری فکر نمی کنم ، چون فقط برا من نظر میده
حقیقت اینه که جامعه اطراف ما متشکل از انسان های متفاوتیه که هر کدوم ممکنه هر اخلاقی داشته باشند. و بعضی هاشون مایلند در مورد کارهای دیگران نظر بدن. اما اگه خوب دقت کنید، این اشخاص هم به خودشون اجازه نقد کردن افراطی هر شخصی رو نمی دن! بلکه اینکار رو در مورد اشخاص خاصی انجام می دن.
یک شخص موفق در روابط اجتماعی کسیه که در عین احترامی که برای دیگران قائله، حریم خصوصیش "مشخص"، و مرز های این حریم برای دیگران "تعریف شده" ست. و در هر رابطه ای فاصله مناسب رو حفظ می کنه. منظورم اینه:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sogand66
در عین صمیمیت ،باید رابطه تان را به گونه ای بسازید که حریم ها بین شما باقی بماند . این بهترین راه برای جلوگیری از تنش است .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
يا به طور مثال وقتي كسي مرا ناراحت كرده به واسطه شناسايي ريشه هاي رفتاري اش او را درك و نتيجتا مي بخشم ويا در حالتهاي خاص فاصله لازم را ايجاد مي كنم تا دست به اذيت و آزار هم نزنيم . اگر هم مشگلات مربوط به مسائل غير پايدار باشد همين غير پايداري و تغيير و باور به تغيير شرايط به نحوه قابل توجهي مرا آرام مي كند .
somi عزیز، هرچند خودم موفق شدم روابطم با مادرم رو بازسازی کنم، اما متاسفانه دانشش رو ندارم که در این مورد بهتون راهکار عملی ارائه بدم. فکر می کنم آموزش شیوه های عملی ایجاد و محافظت از حریم خصوصی فقط از عهده مدیر همدردی برمیاد.
:72:[/align]