RE: دوســـت واقــعــي !!!
http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...b548b336d5.jpg
آنگاه جوانی گفت با ما از دوستی سخن بگو.
و او در پاسخ گفت:
دوست تو نیازهای برآورده توست.
کشت زاری ست که در آن با مهر تخم می کاری و با سپاس از آن حاصل بر می داری.
سفره نان تو و آتش اجاق توست زیرا که گرسنه به سراغ او میروی و نزد او آرام و صفا می جویی.
هنگامی که او خیال خود را با تو در میان می گذارد از اندیشیدن (( نه )) در خیال خود مترس و ار آوردن (( آری )) بر زبان خود دریغ مکن.
و هنگامی که او خاموش است دل تو همچنان به دل او گوش می دهد.
زیرا که عالم دوستی همه اندیشه ها و خواهش ها و انتظارها بی سخنی به دنیا می آیند و بی آفرینی نصیب دوست می گردند.
هنگامی که از دوست خود جدا می شوی غمگین مشو زیرا آن چیزی که تو در او از هر چیزی دوست تر می داری جه بسا که در غیبت او روشن تر باشد چنان که کوهنورد از میان دشت کوه را روشن تر می بیند.
.
.
.
و زنهار که از هر آنچه داری بهترینش را به دوستت بدهی.
اگر او را باید که جزر روزی تو را ببیند بگذار که مد آن را هم بشناسد.
آن چگونه دوستی ست که برای سوزاندن وقت به سراغش می روی؟
به سراغ دوست مرو مگر برای خوش کردن وقت.
زیرا کار او این است که نیاز تو را یرآورد نه آنکه خالی درون تو را پر کند.
و شیرینی دوستی را با خنده شیرین تر کن و با بهره کردن خوشی ها.
زیرا در شبنم چیزهایی خرد است که دل انسان بامداد خود را می جوید و از آن تر و تازه می گردد...
پیامبر و دیوانه
جبران خلیل جبران