RE: ارزش خود :ديگي كه كسي مراقب آن نيست
ارزش خود :ديگي كه كسي مراقب آن نيست :305:!
وجودمون را مانند ديگي در نظر مي گيريم . حالا از خود مي پرسيم . آيا ديگ من پراست ؟ پراز چيست ؟و تا كجا پراست؟اكنون احساس مي كنم اين ديگ پراست ؟خالي است ؟كثيف است ؟يا ترك خورده است ؟!محتواي ديگم , احساس ارزش است يا گناه ,شرم يا بي ثمري ؟!
در خانواده هريك از افراد چه قدر درمورد «ديگ »وجودشان با هم صحبت مي كنند؟:162:
مثلا پدري وارد منزل مي شود و مي گويد «ديگ من امروز پراس»و بقيه افراد خانواده مي فهمند كه او مسلط است و با نيروي كامل و روحيه خوب و احساس امنيت و وقوف بركارايي خود به رتق و فتق امور مشغول است .
يا پسري مي گويد : «من احساس ديگ خالي مي كنم »اين گفته براي ديگر اعضابيان كننده اين مطلب است كه او احساس بيكارگي مي كند , احساس خستگي و بي حوصلگي و بخصوص احساس اين كه نمي تواند جلب محبت كند حتي گاهي ممكن است اين عبارت به اين معني باشد كه او هميشه احساس بدي داشته و بايد به هرچه به او مي دهند قانع باشد و نمي تواند شكايت كند .
بله ! خانواده ها با استفاده از اصطلاح «ديگ »راحت تر مي توانند احساسات خود را بيان كنند و به احساسات ديگران پي ببرند .خود را راحت تر مي بينند و از اين فرهنگ كه نبايد از احساسات خود صحبت كرد رهايي مي يابند .زني كه ترديد دارد آيا به شوهرش بگويد كه احساس بي كفايتي ,افسردگي و بي ارزشي مي كند يا نه , مي تواند صادقانه به او بگويد «الان ديگ من وضع مناسبي ندارد »
لغت ديگ =«ارزش خود»يا «احترام به خود»
عامل قاطعي كه دردرون مردم و در بين مردم وجود دارد تصويري از ارزش خودي است كه هركس هميشه با خوددارد ,يعني «ديگ او».كمال ,درستي , مسئوليت ,شفقت, عشق همه از فردي تراوش مي كنند كه «ديگش»پراست .
او احساس مي كند كه براي خودش آدمي است و دنيا جاي بهتري است چون او درآن زندگي مي كند و به شايستگي خودش مومن است و قادراست از ديگران ياري بطلبد ,درعين حال معتقد است كه مي تواند خودش تصميم بگيرد و خود بهترين وسيله را در اختيار دارد .ضمن آن كه به ارزش خود ارج مي نهد ,آماده است ارزش ديگران را ببيند و به آن احترام بگذارد و نور اميد و اعتماد بيافشاند . او عليه آنچه احساس مي كند , قاعده خاصي ندارد و همه چيز خودرا طبق اصول مردمي مي پذيرد .
افراد سرحال بيشتر اوقات احساس «ديگ »پرمي كنند . حقيقت اين است كه براي هركس اوقاتي دست مي دهد كه احساس مي كند بايد دست ازهركاري بكشد , يعني زماني كه احساس خستگي زياد مي كند يا پشت سرهم بدمي آورد و احساس نااميدي مي كند :زماني كه مشكلات زندگي بيشتر از آن است كه قادر به تحمل آن باشد . اما افراد سرحال , اين گونه احساسات موقتي ديگ سرخالي را همانطوركه هستند مي پذيرند :دوره بحراني كه وي مي تواند ازآن به كلي بيرون آيد و چيزي كه درآن احساس ناراحتي مي كند , اما پنهان كردنش هم لازم نيست .
اما بسياري ازمردم بيشتر زندگي خود را درشرايط ديگ سرخالي مي گذرانند و چون احساس كم ارزشي مي كنند , انتظار دارند كه ديگران آنان را بفريبند ,زير پا بگذارند و مردود بشمارند .چون انتظار چيز بدتري دارند , خواهان آن مي شوند و معمولا به وصال آن مي رسند!براي دفاع از خود ,خودرا در پشت ديوار بي اعتمادي مخفي مي كنند يا درحالت وحشتناكي كه براي آدمي ممكن است , يعني تنهائي وگوشه گيري , غرق مي سازند .آن ها بخاطر گوشه گيري و انزوا,اشتهاي خورا ازدست مي دهند و نسبت به خود و اطرافيان احساس بي تفاوتي پيدا مي كنند .براي چنين افرادي ديدن , شنيدن , يا انديشيدن مشكل است و در نتيجه آمادگي دارند كه حق را زير پا بگذارند و ديگران را مردود شمارند .
وحشت ,پيامد طبيعي اين گونه بي اعتمادي و انزواست . ترس شمارا محدود مي سازد و كور مي كند و مانع ازآن مي شود كه براي يافتن راه هاي تازه براي حل مشكلتان سعي كنيد , در نتيجه موجب رفتاري مي شود كه بيشتر به شكست خود شما مي انجامد .
هروقت كسي كه بيشتر اوقات احساس «ديگ »سرخالي دارد با شكست روبرو شود – شكستي كه حتي باعث مي شود شخص سرزنده هم براي مدتي احساس «ديگ »سرخالي كند –دستخوش نوميدي مي گردد . از خود مي پرسد «چطور آدم بي ارزشي مثل من مي تواند چنين مشكلي را تحمل كند ؟»جاي تعجب نيست اگر گاهي آدمي با «ديگ سرخالي»تحت فشارهاي زياد موجود به مواد مخدر روي بياورد يا دست به خود كشي يا قتل نفس بزند .واقعا به اين مساله معتقدم كه بيشتر ناراحتي ها , درد و رنج ها ,زشتي هاي زندگي –حتي جنگ , نتيجه سرخالي بودن «ديگ»كسي است كه نمي تواند صريحا از آن حرف بزند .:47:
آيا مي توانيد در اين اواخر زماني را به ياد بياوريد كه روحيه شما عالي بود ؟شايد رئيستان به شما گفته بود كه ارتقاءمقام يافته ايد ,يا شايد لباس تازه و برازنده اي پوشيده بوديد و افراد بسياري به شما تبريك گفتند ,يا شايد به نحو احسن توانسته بوديد مشكلي را كه با يكي از بچه ها داشتيد حل كنيد ؟ سعي كنيد يك بار ديگر به آن زمان بينديشيد و همان احساس را كه درآن زمان داشتيد به خود ياد آوري كنيد .چنين احساسي به «ديگ»پر شباهت دارد .
آيا مي توانيد زمان ديگري را به ياد بياوريد كه لغزشي شديد , يا خطائي شديد برايتان گران تمام شد؟يا با عصبانيت و سرزنش خشمالود رئيس يا همسرتان مواجه شديد ؟آيا درحل مشكلي با فرزندان احساس سختي و ناتواني كرديد؟بارديگر با وجود دردناك بودن ,گذشته رابه يادآوريد و سعي كنيد احساسي را كه درآن وقت داشتيد زنده كنيد .چنين احساسي به احساس «ديگ»سرخالي شباهت دارد .
احساس زبوني و احساس «ديگ »سرخالي داشتن واقعا يكي نيستند . احساس «ديگ »سرخالي بدين معني است كه درحال حاضر شما احساس نامطلوبي راتحمل مي كنيد و سعي داريد طوري رفار كنيد كه گوئي چنين احساسي وجود ندارد . مقدار زيادي اعتماد لازم است تا شما بتوانيد احساس «كمبوداحترام به خود »را برطرف كنيد . ديگ سرخالي نوعي دروغ گفتن به خود وديگران است .
حالا براي يك لحظه آرام باشيد, بعد وضع «ديگ»خودتان را امروز احساس كنيد .«ديگ»پراست يا سرخالي؟آيا اتفاق بخصوصي باعث چنين احساسي شده , يا بيشتر اوقات شما چنين احساسي داريد ؟
مثال ديگري مي زنم :
سماور را ديده ايد.مرتب سماور را چك ميكنيد و آب سر آن مي كنيد .اگر آن را به حال خود رها كنيد چه مي شود ؟
بله!سماور مي سوزد !:47:
پس بهتر است تا جلز و ولزتان در نيامده آب سماور وجودتان را كنترل كنيد (لطفا!:203:).تا بتوانيدتحمل حرارت شعله ها را داشته باشيد .:227:
منبع :كتاب آدم سازي در روانشناسي خانواده
نوشته: ويرجينيا ستير
ترجمه:دكتر بهروز بيرشك