-
+کمک فوری خواهش میکنم
سلام به همه دوستان عزیز من شدیدآ به مشورت با شما نیازمندم واقعیتش اینه که من دانشجو هستم از ترم دوم دانشگاه یکی از هم دانشکده ایهام ازم خواستگاری کرد ولی من هر بار به یه صورتی ردش کردم حالا واسه بار چهارم اومد سراغم ولی من دیگه دلم نیومد دست به سرش کنم حقیقتش اینه که منم ازش خوشم میاد ولی با خانواده ام که مشورت کردم شدیدآ مخالفت کردن منم بهش گفتم ولی راضی نمی شد و می گفت حداقل یه روزنه امیدی به من بده راستیتش خیلی واسش ناراحت شدم نمی دونستم باید چه کار کنم و با این وجود بهش قول ندادم ولی بهش فرصت دادم بهم میگه که قول میده که من پشیمون نشم حالا ما چند روزیه که با تلفن با هم ارتباط داریم حالا میگید من چه کار کنم؟چه جوری با این اوضاع می تونم ردش کنم؟لطفا کمکم کنید یه راه حلی جلو پام بذارید ............
-
RE: کمک فوری خواهش میکنم
دوست عزیز دلیل مخالفت خانواده ات چیه
-
RE: کمک فوری خواهش میکنم
قضیه شما خیلی مبهمه لطفا بیشتر توضیح بدبد از اختلاف سنیتون بگید از اینکه آیا شرایطتون برای ازدواج آماده هست یا نه و اینکه دلیل مخالفت خانواده چیه و اینکه اون پسر آیا اومده خونتون خواستگاری یا اینکه فقط در حد حرف دو نفرست ؟
-
RE: کمک فوری خواهش میکنم
فراموش نكنيد كه همسر شما بايد حتما از دوفيلتر "احساس" و "عقل" عبور كند. به نظر من در اين مورد "دلسوزي" و ازدواج "احساسي" اشتباه است. دلايل خانواده تان را حتما بپرسيد. اگر دلايل "عقلاني" هم داريد مطرح كنيد.
به نظر من اصلا خودتان را درگير رابطه احساسي هم نكنيد فعلا (تماسها را قطع كنيد).
-
RE: کمک فوری خواهش میکنم
دوست محترم به نظرم من اگه قصد شما رد کردن ایشون هست،کار بشدت اشتباه هی کردید که با اشون ارتباط نزدیکتری برقرار کردین ،چون در این صورت دو حالت پیش میاد،
یا احساسات شما به شما غلبه کرده و بدون در نظر گرفتن کلیات و واقعات به ایشون وابستگی عاطفی پیدا میکنین و بقیه ماجرا.
یا این که شما به قدری واقع بین و پخته هستید که توان کنترل رابطه رو دارید،
اونوقت این طرف مقابل شما است که با اوصاف نسبیی که از ایشون کردید بشدت آسیب میبینه و ...
البته تا توضیحات اکمل رو ندید ،نمیشه نظری سازنده و روشنتری داد.
-
RE: کمک فوری خواهش میکنم
دلیل شما برای رد ایشون و دلیلتون برای ارتباطتون رو بیان کنین......
تا دوستان بتونن کمکتون کنند....:160:
-
RE: کمک فوری خواهش میکنم
angel عزیز،
اولا می گید که ازش خوشتون میاد. دلیل این خوش اومدن چیه؟ شناخت یا احساسات؟
دوما می گید که خونواده تون قبولش ندارن. خوب چرا قبولش ندارن؟ دلایلشون یا برای شما پذیرفته شده هست یا نه. اگه معقول باشه، پس شما دیگه چندان از ایشون خوشتون نمی یاد (بعلت همون دلایل). اگر هم معقول نیست، پس باید تلاش می کردید خونواده تون رو توجیح کنید.
به هرحال ظاهرا شما نظر خونواده تون رو پذیرفتید. (این سوما بود) خوب در این صورت دیگه فرصت دادن به اون چه معنایی داره؟ فرصت دادید که چیکار کنه؟
بره نقایص خاصی رو برطرف کنه، یا تلاش کنه شما رو به خودش وابسته کنه؟
angel ی که من می بینم تکلیفش با خودش معلوم نیست. شاید هم اشتباه می کنم. به هرحال با یک پست نمی شه یک شخصیت رو شناخت.
می خوای بیشتر توضیح بدی که این ابهامات برطرف بشه؟
:72: