+دوستی یا ازدواج ...!؟

.
من اصولا خیلی اهل همدردی ..همفکری...درد دل و...نیستم...و بیشتر اوقات حس میکنم مطرح کردن این مسائل کمک خاصی نمیکنه جز اینکه یه حس بد از گفتنش بهم دس میده که نمیدونم چرا...شاید به این دلیل که فکر میکنم جوابا همیشه تو همون کلیشه خودشه..مثبت باش..صبر کن..خویشتنداری کن...مطرح کن..توکل کن...صحبت کن..و.. خب جز این هم از یه مشاوره ساده نمیشه انتظار داشت...چبیدونم والااا...
به همین دلیله که همیشه حرفامو تو دلم میریزم و یه ادم فوق العاده درونگراو ساکتم و دوس دارم خودم با مطالعه کتاب ، مقالات یا...به اون نتیجه و هدفم برسم تا مطرح کردن موضوع برای دیگران..ولی....
گاها هم مثه الان پیش میاد که واقعا گیر میکنم...
مسئله من نه علاقه به دختریه...نه عشق..نه ازدواج...
دقیق نمیدونم چجوری مطرحش کنم...
متولده شهریور 65ام...یه دونه بچه...
2 تا سابقه دوسی تو پروندمه...یکی با دختر همسایه تو سن 12،13 سالگی... : d که خب انقدر جفتمون خجالتی ترسو بودیم که هر وقت همدیگرو میدیدم از دوتا ادم غریبه هم با غریبه تر بودیم و فقط تلفنی باهم حرف میزدیم...و بگذریم که چی شد که تموم شد...
دومیشم تو سن 18 سالگی بود با یه دختر تو اینترنت که هیچ وقت همدیگرو ندیدیم و مثه رابطه قبلی یه دستاویزی بود برای مسخره کردن دوستان نسبت به سبک رفاقتایی که من دارم...و بگذریم که چی شد که اینم تموم شد... ( اگه لازم شد هر جفتشو میگم..! )
همیشه از رفاقتایی که دوسام و دیگران داشتن میترسیدم...تو این چند سالم غلو نیس اگه بگم بیش از 40،50 تا دختر به سبکو سیاق مختلف ( برای رابطه خاص (!! )...عشق..ازدواج ...دوستی و... )...تو جاهای مختلف ( دانشگاه...محل..نت و.. )... بهم نزدیک شدن و ابراز علاقه کردن...ولی از همشون فراریم...
شاید به این دلیل که هیچ وقت از رابطه معمول و بدون هدف پسر و دختر خوشم نمیومده و برام تعریف نشده بوده...
شاید به این دلیل که رابطه رو فقط بخاطر کشش احساسی و با هدف (ازدواج ) دوس داشتم و دارم ...
شاید به این دلیل که ادم حساسی هستم و با توجه به یه سری از قوانین طبیعی که تو دنیا هس برای اینکه دختره بی گذشته ای (!!) همسرم باشه سعی میکنم سالم باقی بمونم...
شاید به این دلیل که میدونم کمی متزلزل و بی ارادم و اگه رابطه ی خاصی رو شروع کنم و استارت بزنم دیگه اخریش نیس و با شرایط و موقعیتای مختلفی که اطرافم هس بدجوری تو گل فرو میرم...
شاید به این خاطر که ادم بی جنبه ای هم هستم و اگه رابطه احساسی رو هم شروع کنم اول دردسرو خون دل خوردناامه ...
ولی خب با شرایط خاص جامعه تهران امروز...و با دیدن اطرافیان که هر کدوم به نحوی یه جورائی سرشون گرمه (!!) و...
بعضی اوقات صبرم لبریز میشه که چرا من همرو از خودم فراری میدم...شاید من خلم و اشتباه از منه..؟!؟!
ضمن اینکه از سمت خانواده به شدت تحت فشارم برای ازدواج ( نه شدتی که معنی زور بده...شدت به معنی زیاد مطرح شدن مسئله ..! )
خودمم دوس دارم ازدواج کنم...چون ادم کارای دیگه نیسم و یجورائی تنها ازدواجه که کلید مشکله...
اما وقتی به اینجاهم میرسم چندتا علامت سوال دیگه میاد تو ذهنم..!؟!؟
از طرفی به عشق بعد از ازدواج معتقدم...ولی انصافا اگه قبلشم هیچیه هیچی نباشه یجورائی خیلی یخو بی روح و سنتی میشه...
معیارهای زیادی دارم که نمیدونم چجوری باید اینارو تو کیس پیشنهادی جستجو کنم..!؟!
اگه هم قرار باشه خودم دختریو پیدا کنم که...حقیقتش کیس خاصیو پیدا نکردم...
و دلم نمیخواد شرایطی باشه که هی کیس معرفی شه و من هی دختر برنداز کنم..!!!..که ایا فلانی خوبه یا نه...
به شدت سردرگمم...
چند بار زده به سرم که با یکدوم از دخترائی که اطرافم هس و میدونم هر کدوم چه سبک رابطه ای رو ازم میخوان...یه رابطرو استارت بزنم و..مثه بقیه پسرا برم برای 27،8 سالگی ازدواج کردن...
ولی دلم نمیاد...
به خودم میگم 22،3 سال که هیچ اشی نخوردیم...دیگه این دمه اخری حیفه که بندو اب بدیم...ولی...
.
..
....
..
.
نمیدونم..شاید من خیلی سختش کردم...به قول بچه ها حالا هر رابطه ای هم ok بشه...ادم میتونه به عنوان تجربه برای اینده ازش استفاده کنهو انقد cd خام نباشه..!!!!
.

سلام دوست عزيز

نمي دونم چه چيز تازه تر از اون چيزي كه خودت گفتي مي تونيم بهت بگيم ... بجز يه آفرين و مرحبا بخاطر نحوه نگرشت كه لااقل براي خودت اين مزيت راداشته كه پيش وجدان خودت و كسي كه در آينده قراره بعنوان همسر انتخاب كني شرمنده نيستي و نمره ات هم بيست .. چرا بقيه فكر مي كنند كه شما زيادي خامي اگر پختگي به اينه كه آدم خودش را و ديگري رادستمايه يكسري احساسات زودگذر و بازي بكنه و در زندگي فقط دنبال لذت يك لحظه اي اون باشه به نظر من بهتره همان خام باشي تا بعد نخواي بيايي و بگي كه حالا كه اينكار را كردم چكار كنم و به جاي پخته شدن خداي نكرده بسوزي ...

حالا مشكل اصلي شما چي هست اينكه مي خواي دوست بگيري براي خودت كه خودتون جواب خودتون را داديد و اگر ميخوايد ازدواج كنيد خوب در اينصورت شرايط خودتون را بسنجيد .. كار مناسب ... شناخت كامل خودتون و مواردي كه ميخواهيد همسر آينده شما داشته باشه توقعاتي كه از طرفتون داريد همه را گرد هم جمع كنيد و از بزرگترها بخواهيد كمكتون كنند و در زمينه سرچ كردن يه دختر ناب براتون باشند و اونوقت اونها را با معيارهايي كه داريد بسنجيد كه ماشاالله همه اينها را هم خودتون فوت آبيد ...

نمیدونم موقعیتت چیه و چطوره و.......اگر موقعیتش رو داری و احساسی نمیشی و از نظر جنسی خاطرت جمع هست.... میتونی با یه دختر یه طور ساده دوست بشی و......اما اگه مثل بعضی ها موقعیتش رو نداری!.....حالا بنا به دلایلی!........این کار رو نکن.....ازدواج هم کار درستی نیست با این اوضاع.......ببین شهیاد ...اگه دوست دختر گرفتن برات توی چاله افتادن باشه......ازدواج توی چاه افتادنه....فراموش نکن.......کاملا درکت میکنم....فکر نکن همینجوری میگم........خام حرف این و اون نشو.....کلا اگه بیخیال بشی یه مدت ...میدونم خیلی سخته.....اما میشه!........

.
ممنون از نظرتون...
..
اوهوم..درسته...همونظور که گفتم..گاهی میزنه به سرم که رفاقتائی رو شروع کنم و یا به شکل جو گیرانه ای بسطش (!!) بدم...اما خوشبختانه..در حده یه جو میادو میره...ولی خب خدائیش میترسم که نکنه یه بار بیاد و دیگه نره..!!!..چون گاهی شیطون زیاد قلقلکم میده...
..
در مورد ازدواجم...حقیقتش من از خیلی وقت پیشترا همه ملاکایی که تو ذهنم داشتمو جمع کردم و اگه قرار باشه تو جائی عنوان کنم تو گوشه ذهنم امادس و چون همیشه بهش فکر کردم میدونم که چی میخوام..!..مسئله اینه که نمیتونم مشخصات دختر ایده آلمو به اطرافیان بگم و یجورائی خجالت میکشم و یه ذهنیت بد نسبت به اطرافیان دارم که فک میکنم اگه هم حرفمو بزنم کاری نمیتونن برام بکنن و دختره درس درمونی پیدا نمیکنن...ضمن اینکه اون قضیه بی روح بودن ازدواجای این شکلی که تو پست قبل هم گفتم یکم ازارم میده...
اگه قرار باشه هم خودم پیدا کنم...دختری که من میخوام خیلی تو دانشگاهو کوچه خیابون به چشم نیومده که بگم این همونیه که میخوام..!..شاید زیادی بلند پروازم...
..
کامران جان اون یه مدت بیخیال شدنی که ازش صحبت میکنی خیلی وقته استارتش خورده و دیگه اخرای لبریز شدن اون بیخیالیه..!!..متوجه ای که..!؟ ; )
در مورد نوع دوستی هم...بی رودربایستی بگم که از دوستی ساده خوشم نمیاد...
انگیزه ای برای یه همچین رفاقتی ندارم...و به نظرم پوچو مسخرس...
اگه رابطه احساسی و...نباشه برام بی مزس...در مورد مسائل جنسیشم نمیگم تو نخش نیستم ولی کاره من نیس...
.

نه .......شهیاد اصلا نباید کاری انجام بدی!:81:...........چرا؟؟.........واسه اینکه تو هنوز تکلیف خودت رو با خودت مشخص نکردی!.........اول باید خودت رو بشناسی.......الان فقط باید بیشتر فکر کنی تا خودت و چیزایی رو که میخای بشناسی...بیشتر و بهتر.............

.
فک کنم درس میگی کامران جان...
گاهی خودم هنوز نمیدونم که رومیه رومیم...یا زنگیه زنگی...
در واقعا دوس دارم که رومیه رومی باشم..ولی خب...زنگیه زنگی هم بدجوری ابورنگ داره...
در هر صورت ممنونم از پیگریت... :72:
ضمن اینکه همچنان به 3 خط اول پست اولم معتقدم..!..شدید..!!
.

ببخشید
می تونم بپرسم دختر ایده ال شما چه خصوصیاتی
داره که پیداش نمیکنید ؟
:162:

.
چی بگم والا... فعلا زبونم بسس.. 8->
.

من نميدونم چرا بعضيها فكر ميكنن دوست شدن با جنس مخالف بده !

و هر كسي كه دوست دختر يا پسر نداره تحسين ميكنن!

درسته كه جامعه ايران براي دوست شدن با جنس مخالف زياد جالب نيست ... و خيليها بي هدف دوست ميشن يا سر كاري يا هزارتا دليل بي منطق ديگه ... ولي ما هر كدوم براي خودمون شخصيتي هستيم با افكار و اعتقادات متفاوت ... كه پيدا كردن كسي كه مثل خودمون فكر كنه و اعتقاداتش به ما نزديك باشه غير ممكن نيست !

چه اشكالي داره كه با جنس مخالف ارتباط برقرار كرد تا بفهميم ايا با شخصيت من سازگاري داره يا نه؟! در اين صورت هم راحت ميتونيم همون كسي كه ميخواهيم رو پيدا كنيم ... و هم قبل از ازدواج عاشق بشيم و هم بعد از اون...

من فكر ميكنم مشكل شما اينه كه تجربه كمت در اين رابطه ها باعث شده تو خيلي احساساتي بشي در برخورد با دخترها و وابسته بشي ... اين تجربه ها اگه منفعت طلبانه نباشه و سركاري نباشه و در عين حال كه شديدا احساساتي هم نباشه و باعث وابستگي نشه به نظر من الزاميه ..

به نظر من دوستي اين دو جنس اصلا بد نيست اما چون دختر ها و پسر ها تفاوتهاشونو با هم در نظر نميگيرن به مشكلات روحي و ... بر ميخورن و بعدا ميگن وااااااااي ما از دوستي ضربه خورديم و به بقيه هم نصيحت ميكنن كه مبادا با كسي دوست بشي مبادا ....هر چيزي يه راهي داره يه روشي داره اگه از راهش وارد بشي هيچ وقت ضرر نميكني
البته من با روابط كوچه بازاري دختر هاي (.....) و پسر هاي (.....)كاملا مخالفا
منظورم دوستي بود نهبچه بازي ها و اين تريپ هاي مسخره ي امروزي.....امروز همه چي به سه كلمه ختم ميشه ...... س ك س:203: