درآمدي برتاريخ موسيقي ايران از عصر ماد و موسیقی فولکلور کردستان
موسيقي در عصر مادها
متأ سفانه ازموسيقي اين قوم اطلاع زيادي در دست نيست ، فقط بر اساس اسناد تدريجي مي توان چنين استنباط نمود كه موسيقي در زمان مادها مقام والا و شامخي داشته و در بسياري از مراسم اين دوره بكار مي رفته است. بطوريكه در كتب تاريخ آمده است : « هنگامي كه ديااكو نخستين شاه ماد بر تخت نشست شادي و سرور بر پا شد و نواهاي كوس و شاخ هاي شيپوري در فضاي ايران به صدا در آمد و زماني كه فره ورتيش در نبردي نا برابر ، در زير ارابه هاي داس دار آشوري ها از پاي در آمد ، ايران در سوگواري فرو رفت و به نواختن كوس و شاخ هاي شيپوري پرداختند » اين گفتة تاريخي نشان مي دهد كه رساترين زبان جشن و سوگواري در آن دوره موسيقي بوده است . از موسيقي دانان اين دوره نام « اوگارس » در كتب تاريخي ذكر گرديده كه از موسيقيدانان بزرگ دربار بوده است . همچنين در كتب تاريخي به خواب آستياك آخرين پادشاه ماد اشاره شده كه پس از تغيير آن به انقراض حكومت ماد توسط كوروش آگاه مي شود .
موسيقي مذهبي و نقش كتاب اوستا در آن
كتاب مقدس ايرانيان « اوستا » قديميترين و غني ترين گنجينه اي است كه بيانگر و نشانه انديشه و افكار نيكان ماست . عالي ترين نمونه شعر را مي توان در اين كتاب به خصوص در گاتها و شينها جستجو كرد كه قرنها پيش از اسلام و پس از آن توسط نياكان ما با آهنگي موزون سروده شده است . در آئين زرتشت نيايش به در گاه خدا عموماً با آواز معني مي دهد . در كل به معني سرودهاي ديني كه با آهنگ و لحن موزون خوانده مي شود و در آهنگهاي موسيقي قديم دوگاه ، سه گاه و چهار گاه ناميده شده است . اين سرودها حدود 3500 سال پيش ( 1500 سال قبل ازميلاد ) در ايران سروده شده است كه اكنون نيز موجود است و از اسناد بسيار با ارزش و مهم تاريخي بشر است كه حكايت از هماهنگي كامل شعر و موسيقي در آن عصر دارد و كهن ترين ميراث مدون ما در « شعر و موسيقي » به شمار مي رود . چنانكه ملاحظه مي كنيد مذهب زرتشت داراي عناصري بوده است كه به هنر و شعر سازگاري داشته است . در دين زرتشت بهترين و زيباترين ستايشها و نيايشها كه نثار اهورامزدا ، هفت امشاپسند ، ايزدان و فرشتگان مي شود ، با سرود همراه است . مهمتزين قسمت آن سينا ( آداب نيايش ) است كه مشتمل بر گات ها و بخش شينهاي آن نيز نغمه هاي ستايش است . در واقع زرتشت خود مبتكر و بنيانگذار سرود گويي براي خداوند نبوده است و در مذاهب اولية ايرانيان يا آرياييان كهن ، سرد خواني و سرود گويي رواج فراوان داشته است . در آيين زرتشت ، سروش (سروشه ) نام فرشته سرود و ستايش بوده و از مقام والايي بر خوردار بوده است ، به طوري كه روز هفدهم هر ماه را به او نسبت مي دادند و در پرستش گاهها به نيايش او مي پرداختند . از اين نوشته اوستا بر مي آيد كه نياكان ما شش قرن و نيم پيش از ميلاد چه مقام والاو مقدسي براي موسيقي قائل بودند .
زندواف ( زند باف ) و زند خوان
زند تفسير اوستا به زبان پهلوي مي باشد چنانكه دقيقي چنين سروده است :
يكي زرتشت وارم آرزوهاست كه پيشت زند را بر خوانم ازبر
فصل دوم :
هخامنشيان
بعد از شكست آستياك پادشاه ماد توسط كوروش سلسلة هخامنشي تأسيس گرديد و تاريخ شاهنشاهي ايران آغاز شد . نوشته هاي مورخين و تاريخ نويسان به خصوص هرودوت و گزُنفون مورخين يوناني حاكي است كه در اين دوره نيز موسيقي به سه شكل درباري ( بزمي ) ، مذهبي ، مردمي ، نظامي وجود داشته است .
موسيقي درباري
اين نوع موسيقي كه در دستگاه حكومت مقام والا و شامخي داشته است هنري غير پويا محسوب مي شده است به طوريكه هنرمندان را بصورت ابزاري در جهت بر گزاري مراسم گوناگون جشنها و سرودها و آيين هاي مذهبي و غيره به انحصار خود در مي آورده است ، هرودوت مورخ يوناني مي گويد : ايرا نبها هنگام غذاي شا ها نه مو سيقي نمي نواخته اند ولي عده زيادي موسيقيدان در بار مي زيسته اند. درروزهاي جشن خوا نندگان در در بار گرد مي آ مدند و در محا فل سرور و شا د ماني به خواندن ونواختن مي پرداختند . در اين دوره پادشاهان هنگام شكار به منظور گيج كردن شكار طبل مي زدند نعره مي كشيدند و بوق مي نوا ختند . چنانكه گز نفون در كوروش نامه (ص49) از قول كمبوجيه خطاب به كوروش نوشته است «خود تو كه پي شكار مي روي ،نعره مي كشيدي تا حيوان گيج شود وبدام افتد».
متا سفانه اين نوع موسيقي ( درباري ) مو سيقي مر دمي نيز جريان داشت چنانكه مري بويس علاوه بر خنيا گران حرفه اي (در باري ) اين دو ره به خنيا گران غيرحر فه اي نيز اشاره مي كند و مي نويسد : ( خنيا گرا ن در ز مينه هاي مدا حي ، ند به ،جشن و سرو ر ودر ترانه هاي عا شقا نه و مو سيقي شكار ، جنگها و نيز ( رزم با ستان ) به ثبو ت رسيده است . از آنجا مشخص مي شود كه خنياگري غير حرفه اي را در برمي گرفت .
موسيقي مذهبي و مردمي
موسيقي مردمي ، اين نوع موسيقي از عميقترين تأثرات مردم از زندگي و جريان هستي سر چشمه مي گيرد و از غمها ، شاديها ، شكستها ، پيروزي ها ، شادكاميها و ناكاميهاي آنها سخن مي گويد . موسيقي مذهبي آنچه در مورد سرودن گاتها در عصر مادها ذكر گرديد . در مورد هخامنشي نيز همواره با تغيراتي متداول بود زيرا دين اين دوره هم « زرتشت » بود و كيله مراسم و مناسك ديني به همان شيوه اجرا مي گرديد .
موسيقي اين دوره دنباله موسيقي مذهبي عصر مادها ست و با وجود اينكه از آهنگ هاي اين دوره نشاني باقي نمانده است ولي با در دست داشتن كتاب ديني اوستا و اشعار آن مي توان به عمق انديشه و بلندي افكار آنها پي برد .
موسيقي نظام
اين نوع موسيقي داراي ويژ گيهايي بود كه به منظور تهييج و بر انگيخته شدن روحيه سر بازان نواخته ميشد . در آن قواعد و اصول خا صي را به كار مي بردند وبيشتر از الحال رزمي استفاده مي كردند . از آنجا كه موسيقي از شرايط اجتماعي و اقتصا دي كشور بر مي خاست و شكل مي گرفت، به علت كشور گشاييها، رزمها و جنگهاي پي در پي پادشاهان.موسيقي به سازمانهاي حكو متي راه يافت و در اثر همين جنگها سرودهاي حماسي و جنگي ساخته شد.
سازهاي اين دوره
سازهاي دوره هخا منشي عبا رتند از : عود ، چنگ ، ني .، نوعي ار غنون ( ساز دهني ) چغانه (نوعي قا شقك) با دو دست .سازهاي مو سيقي نظام شامل :
شيپور ، نقاره، كوس ،خر مهره ، دكامه ، دوناي ، دهل ، گادم ، جام ، جلجل ، نو عي ، نوعي طبل ( تبير يا تبيره ) كرنا و سرنا .
فردوسي در حماسه هاي اين دوره كه به تاريخ نزديك است در توصيف پادشاهي چهارده ساله دارا سپر داراب آخرين پادشاه هخامنشي ، به سازهاي بزمي و زرمي اشاره مي كند .
سلوكيه
در دوره سلوكيه چون يونانيان بر ايران حكومت مي كردند موسيقي اين عصر در تاريخ موسيقي ايران جايگاهي ندارد از اين رو نگاهي گذرا به اين دوره داريم . پادشاهي يوناني نژاد سلوكي نيز به پيروي از اسكندر مقدوني به رواج موسيقي و ادبيات يونان در ايران پرداختند . در نتيجه تمدن يونان وارد ايران شد و اين دو تمدن در هم ادغام گرديد . در اين دوره يونان متمدنترين كشور غربي به شمار مي رفت ، در خصوص موسيقي و نت نگاري رشد بسياري يافته و در همين زمينه هم قوانين مهمي را تدوين كرده بودند ، و همين امر تاثير متقابل عميقي را بين موسيقي ايران و يونان ايجاد كرد .
سازه هاي اين دوره در شاهنامه
فردوسي در شاهنامه تحت عنوان (( پادشاهي اسكندر 14 سال بود . )) به سازهاي بزمي و رزمي اشاره مي كند :
در ((آزمودن اسكندر پزشك هندوستان را )) مي سرايد :
بفرمود تا خون بياراستند نوازنده رود و مي خواستند
در ديدن (( اسكندر شگفتي ها شهر هروم )) سروده :
بپرسيد كاندر جهان بانگ رود شنيدي و آواز مست و سرود
*********
نه من جنگ را آمدم با زنان بپيلان و كوس و تبيره زنان
فصل سوم :
رضا شاه از جمله كساني بود كه در تضعيف فرهنگ و موسيقي محلي و ملي ايران و جايگزيني فرهنگ غرب كوشا بود . رضا شاه پس از تغيراتي كه در ارتش ايجاد نمود ( اداره كل موزيك قشون ) را منحل و سازمان ( اداره كل موزيك ) به رياست سالار معزز جايگزين آن شد . اداره موزيك ارتش در سال 1300شمسي تشكيل شد و يكي از اقدامات مهم سالار معزز بود .
تحولات موسيقي در اين دوره :
سال 1300 تدريس سرود در استان هاي پايتخت آغاز گرديد . سال 1301 علي اكبر شهنازي ( تار) همراه آوز ميرزا حسين قلي تفرشي در گراند هتل به اجراي كنسرت مي پرداخت . اسفند 1302 علي نقي وزيري مدرسه موسيقي شخصي خود را با نظامت سليمان سپانلو داير نمود . سال 1303 كلوپ موزيكال و اركستر موسيقي توسط وزيري تشكيل گرديد . در اين برنامه ها بيشتر قطعات وزيري اجرا مي شد كه گاه با خواندن خود او نيز همراه بود . سال 1304 اولين كنسرت هاي عمومي مدرسه موسيقي آغاز شد . سال 1305 اولين كنسرت مدرسه در سالن عمومي گراند هتل به مرحله اجرا در آمد در يازدهم اسفند همين سال دو پانتوميم به نام رقص دختر من و دزدي بوسه در سالن گراند هتل اجرا گرديد . سال 1306 اركستر مدرسه رهسپار رشت گرديد و مدرسه موسيقي تحت سرپرستي ابوالحسن صبا در اين شهر تاسيس گرديد در همين سال دوره دوم ضبط صفحه در ايران آغاز شد . در سال 1306 دومين دوره ضبط صفحه در ايران توسط كمپاني هاي ضبط صفحه آغاز شد . فروردين 1307 ( اپرت گلوخ ) وزيري با صداي روح انگيز و اشعاري از حسين گل گلاب در رشت و سالن گراند هتل به اجرا در آمد . اواسط سال 1307 بر اساس پيشنهاد مسيو ميلسپو مستشار مالي وزارت ماليه قانوني مبني بر ممنوعيت دريافت حقوق كارمندان از دو صندوق دولت در مجلس شوراي ملي تصويب شد . طبق اين قانون سالار معزز و سايرين خدمت نظام را بر وزارت معارف ترجيح دادند و استعفاي خود را نوشتند .
در سال 1307 رياست مدرسه موزيك به علي نقي وزيري واگذار شد و نام آن به مدرسه موسيقي دولتي تبديل شد و با حدود چهل هنر جو كار خود را آغاز كرد . سال1309 به منظور تدريس هنرهاي ملي هنرستان تاسيس شد . 8 ارديبهشت 1310 آخرين كنسرت عمومي وزيري اپرت شوهر بد گمان با اشعار حسين گل گلاب در گراند هتل به مرحله اجرا در آمد . بعد از 1310 كلاس هاي ابو الحسن صبا ( ويلن، ستار ، سنتور ) و پرويز ايرانپور ( پيانو ) و چند كلاس ديگر گشايش يافت . سال 1311 مهدي قلي هدايت ( مخبر السلطنه ) از مدرسه موسيقي بازديد كرد و پيشرفت كار مدرسه مورد تحسين نخست وزير قرار گرفت و اعتباري به مدرسه بخشيد و نام مدرسه موسيقي دولتي به موسيقي موسيقا تغيير يافت . از اول سال 1313 بر اساس قانون تربيت معلم نام مدرسه موسيقي به هنرستان موسيقي تغيير يافت . اوايل سال 1313 غلام حسين مين باشيان كه تازه از اروپا برگشته بود سرپرست اركستر بلديه شد . سال 1315 تعليم آواز كلاسيك غربي به برنامه هاي دوره متوسطه هنرستان عالي افزوده شد . سال 1317 اولين دوره مجله موسيقي (1320ـ1317) با حضور صادق هدايت ، نيما يوشيج و عبد الحسين نوشين تاسيس گرديد و هر سه نفر آنها تا شهريور 1320 با اين مجله همكاري كردند . انتشار مجله موسيقي از اقدامات مثبت سال 1317 بود . در اين سال به تدريج كلاس هاي تعليم موسيقي سرود در تهران و ساير شهر ها داير گشت . سال 1319 دورسيتال توسط روبيك گريگوريان نوازنده ويلن و خانم
فصل چهارم : موسيقي محلي(فولكلور)
(( ترانه هاي عاميانه با احنتياج هنري ملت تطبيق مي كند حسن هنر و زيبايي انحصار طبقات عالي و تربيت شده نيست نابقه هاي ساده نيز وجود دارند كه در محيط هاي ابتدايي تولد يافته ، احساسات خود را بي تكلف با تشبيهات ساده به شكل آهنگ ها و ترانه هاي ساده و عاميانه بيان مي كنند گاهي به قدري ماهرانه از عهده اين كار بر مي آيند كه اثر آنها جاودانه مي شود اين نابغه هاي گمنام مؤلفين ترانه هاي عاميانه مي باشند …..)) صادق هدايت
ترانه هاي محلي اولين پايه تجربي موسيقي هر كشوري به شمار مي رود . غمها و شادي ها ، شكست ها و پيروزي ها ، قهرمانان و شخصيت هاي برجسته مردم به اين موسيقي راه مي يابد از اين رو از ارزش ويژه اي برخوردار است به عبارت ديگر سرمايه اصلي موسيقي يك كشور را مي توان نغمه هاي بومي و محلي آن كشور دانست همانطور كه هر گروه و جمعيتي از بشر براي بيان هدف و مقصود خود به ايجاد زبان و حرفه ويژه اي مبادرت ورزيده اند كه با يكديگر دسته هاي جامعه انساني فرق كلي دارد موسيقي هر قوم و ملتي به همين شيوه اختلاف يافته است متفاوت است . تراه و آواز مهمترين گونه موسيقي است كه معرف و بيانگر فرهنگ و خلق و خوور و حينه ويژه هر قوم و ملتي مي باشند و از نظر بين المللي در سطح پايين تري از موسيقي سازي قرار دارد .
كردستان :
از آنجا كه موسيقي از ريشه هاي سنتي و مسايل كه مردم بر آن تكيه دارند سرچشمه مي گيرد موسيقي كردستان به دليل تارخ آنجا حالتي رزمي و كوبنده دارد و مردم آنجا موسيقي را جزئي از خود مي دانند و در بيشتر مراسم و آيين ها ازآن استفاده مي كنند چنانكه موسيقي در زندگي آنها ريشه اي محكم و ناگسستني دارد .
موسيقي كردستان :
موسيقي اين منطقه به علت هم جواري با موسيقي كردستان عراق با آن هم ريشه مي باشد و به دو صورت است .
الف : موسيقي بدون ساز
ب : موسيقي با ساز
1- موسيقي بدون ساز : اين نوع موسيقي بدون همراهي آلات موسيقي تنها با كلام همراه است و به صورت مرثيه يا به شكل ريتمي خوانده مي شود و اشعار آن از مسائلي كه در ارنباط مسقيم با مردم است حكايت مي كند . به اين شيوة نمايش موسيقي هوره گفته ميشود از معروفترين اين نوع موسيقي مي توان « بيت » « دوحيران » و « هورا » را نام برد هوره به دو بخش است . الف : هوره اركوازي كه مسائل پيش گفته در آن بازگو مي گردد . ب : هورة مور . به اصطلاح ديگران « لاواندن » كه در توصيف شخص از دست رفته سروده مي شود ناگفته نماند كه در هر روستا و بخش بر پاية سنت و رسوم ويژة خويش هورة مخصوص به خود را دارد .
2- موسيقي با ساز : از نظر اشعار فرق زيادي با موسيقي بدون ساز ندارد تنها الف : هوره اركوازي كه مسائل پيش گفته در آن بازگو مي گردد ب : هورة مور كه به اصطلاح ديگران « لاواندن » كه در توصيف شخص از دست رفته سروده مي شود . در اين نوع موسيقي بيشتر از وسايل ساده استفاده مي كنند مانند ني يا زلع و يا چوب هايي كه درون آنها را مي تراشند و تهي ميكنند . موسيقي كرد را از نظر قدمت به دو گروه تقسيم كرده اند : 1- موسيقي باستاني 2- ترانه هاي ملوريك .
1- موسيقي باستاني : هوره ، مور ، لوره ، سياوچماند ، سياه چوبي و نغمه هاي سماعي – سنتي
2- ترانه هاي ملوريك :كه از اشعار هيجاني گاهي عروضي تشكيل يافته است
بيت خواني موسيقي ديگري است كه در كوهستان وجود دارد . در اين نوع موسيقي وزن و قافيه رعايت نشده است و متنشكل از يك نغمةساده است كه در وصف جنگ سرداران و شخصيت هاي ملي سروده مي شود و حدوداً دويست داستان ملي ، مذهبي حماسي و عاشقانه از بيت خواني وجود دارد .
ساز هاي كردستان : 1- سازهاي ضربي ( كوبه اي ) = دف ، د ايره ، دهل ، طاس و دوطبله . 2- سازهاي بادي : ني دوزله ، شمشال ، نرمه تاي ( بالابان ) .و سورنا ( تايه ) 3- سازهاي زهي : تنبور ، تار و كمانچه
اصيل ترين و قديمي ترين رقص هاي كردستان عبارتند از : گريان ، خان اميري ، چپي ، فنا پاشايي ( سه جار )و ژنانه ( رقص مخصوص زنان ) كه با دهل و دايره و تنبك اجرا مي شود . كردستان خوانندگان بزرگي چون سيد علي اصغر كردستاني ، حسن زيرك ، عزيز شاهرخ ، مظهر خالقي ، محمد مامله ، استاد بهزاد كرمانشاهي ، درويش نعمت ، علي خراباتي ، شيخ حسن داودي ، حاجي خان ناظري را در خود پرورش داده است .
برگرفته از سايت : http://www.zibaweb.com/ARTICLE9.HTM