سلام :72:
هــمــيشه فكر مي كردم ...
خب ادامش با شما ..:D
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام :72:
هــمــيشه فكر مي كردم ...
خب ادامش با شما ..:D
همیشه فکر میکردم
همیشه فکر میکردم از همه چی و همه کس بهترینش و دارم اما.........
همیشه فکر میکردم خودم دارم از جایی به جای دیگر حرکت وپیشرفت میکنم اما نمی دونستم یکی دست منو گرفته و کمکم میکنه که راهم و گم نکنم وبه بی راهه نرم.
همیشه فکر می کردم و فکر می کنم که خوشبخت ترین انسان روی زمین خودم هستم و تنها خودم .
به نوعی خودم را راه بلد راه خوشبختی می دانم به دور از همه ی داشتن ها و نداشتن ها ، امید و آرزوها ، من انسان واقعا خوشبختی هستم ، شاید یک جورهایی از زمین کنده شده ام . روی زمین زندگی می کنم زمین خدا هم زیر پاها ی من است ولی همین زمین هم به راحتی می تواند زیر پایم نباشد ولی من معلق نخواهم شد و باز هم زیر پایم خیلی محکم و استوار خواهد بود . فهمیدنش خیلی راحت است . به همی سادگی . ( راستی این حس را تجربه کرده اید ؟!!!!)
همیشه فکر می کردم و می کنم که امیدوار هستم و امیدم را حتی در بدترین و سخت ترین شرایط از دست نخواهم داد.
همیشه فکر می کردم نمیشه عاشق باقی موند اما چه خوب که اشتباه فکر می کردم:46:
میشه فکر می کردم:
کاش دستی برای کمک داشتم و اکنون آن کاش مال من است.......
همیشه فکر میکردم که:
همیشه فکر میکردم بالا تر از سیاهی دیگه رنگی نیست............
اما بعد فهمیدم بالاتر وسیاه تر از سیاهی هم وجود داره.............
گر چه همیشه فکر میکنم ومیدونم که بعد ازاون ظلماتی که بالا تر از سیاهیه بالاخره یه روزی یه نوری رو میشه دید.........
فقط نباید بزاریم چشممون به سیاهی عادت کنه......
همیشه فکر می کردم اگه آرزوم برآورده بشه، عالی میشه. اما حالا دیگه می دونم اگه اصرار زیادی بکنم آرزوم برآورده می شه، اما ممکنه انوقت دیگه تو رو نداشته باشم. پس چه بهتر که همه چی رو به خودت واگذارم آخه من جز تو که کسی را ندارم.
همیشه فکر می کردم خدا من رو خیلی دوست داره
ولی الآن مطمئنم که واقعا خیلی دوستم داره