به: روزای سختیو میگذرونم...
سلام بر دوست عزیز و گرامی...به تالار همدردی خوش آمدید....بازهم موضوع جالب است و جالب تر از آن اینکه بازهم رابطه دانشجویست.....بسیار عالی....
دوست عزیز..."نرگس" جان قبل از اینکه بروم سر اصل مطلب ...بهتر است در مورد این دوستی ها چند نکته را متذکر شوم..
1::>>متاسفانه امروز اغلب افراد و جوانان ما با ورود به دانشگاه.....و با توجه به اینکه قبلا در چنین محیطی نبودند..بلافاصله شیفته زروق و برق فضای دانشگاه و مجذوبیت جنس مخالف می شوند(البته تقصیری ندارند ولی خوب ...).و به جایی اینکه فکر خود را به درس ها و واحدها اختصاص دهند و به فکر این باشند که آینده کشور را انان می سازنند و خود دانشجو بودن اخلاق و آدابی دارد .. در فکر ارضا خواسته های به حق خود هستند...چرا می گوییم به حق::چون>>واقعا ارضا این نیازها حق آنان است ولی محیط دانشگاه بدترین مکان برای رسیدن به رفع این نیازهاست....متاسفانه بعد از یکی دو سال که این رابطه ها با شکست روبه رو می شود و یا هر دو طرف از این نیازها سیر می شوند(نیازهای عاطفی و..) تازه به یاد گذراندن واحدها و جبران روحیه و آبروی آسیب دیده خود می افتند
2::>>>روابط دوستی میان دختر و پسر ...از نظر بنده اشکالی ندارد به شرطی که نحوی صحیحج رابطه را بدانیم.... در دانشگاه ها بدلیل وجود داشتن فضای دانشجوی و همچنین سوء گیری در رابطه ها(یعنی هیچ کس خود واقعی را نشان نمی دهد) نمی توان رابطه خوبی با جنس مخالف برقرار کرد......نحوی صحیح ارتباط بسیار مهم است....دختری یا پسری می تواند با چند جنس مخالف رابطه داشته باشد ولی با در نظر گرفتن پارامترهایی از جمله...>>>"""عدم وابستگی و دلبستگی.....صمیمیت بیش از حد... دادن وعده و وعید ازدواج به طرف مقابل....داشتن هدف اشتباه از برقراری چنین روابطی....و...
حال برویم سر اصل مطلب...دوست عزیز:
شما به مدت یک سال به پسری رابطه دوستی داشتید.....برای من جای سوال است چرا باید برای یافتن سوال های مربوط در ذهنتان به دوست ایشان مراجعه کنید؟؟؟ اولین اشتباه شما در این جاست....زیرا دوست ایشان طبعا بخاطر دوستی با او هرگز اطلاع درستی را در اختیارتان نمی گذارد......اصلا فکر نکردید جریان دوستی بین شما و ایشان...می توانست از پیش طراحی شده و هدفی داشته باشد..مثلا::دوست پسر قبلی شما می خواست با این کار ...........
شما نوشته اید::>>چون دوست پسر قبلیمو کاملا میشناخت و می دونست که آدم درستی نبوده (که من هم این قضیه را بعد از جدایی فهمیدم)نسبت به من و رابطه ی قبلیم بی اعتماد بود
پاسخ>>>>>:شما می گویید بعد از جدایی فهمیدم>>>این خود یکی از درست نبودن چنین روابطی هست زیرا در آن هیچ گونه شناختی وجود ندارد.....حال سوالی دارم از کجا می دانید ایشان هم مانند دوست پسر قبلیتان نیستند..از رفتارهای ایشان در دانشگاه که می توانند کاملا خودساخته باشد...
شما نوشته اید>>>::چند بار خواستم دوباره برم باهاش صحبت کنم ولی نتونستم .
به نظر شما بهتره برم باهاش صحبت کنم ؟
پاسخ>>>:: هرگز چنین توصیه ای را نمی کنم.....هیچگاه برای ایجاد رابطه نباید پافشاری کرد....به هیچ عنوان..
دوست عزیز در آخر اگر نوشته های مرا خواندید و اگر جواب سوال هایم را دادید که هیچ و اگر هم ندادید به هر حال به عنوان برادر کوچکتر به شما توصیه ای دارم:::
در محیط دانشگاه با همه رابطه داشته و بحث کنید اتفاقا بسیار هم در روابط اجتماعی و. بالا بردن آن نقش مهمی ایفا می کند ولی این رابطه را در چارچوب همکلاسی و به عنوان یک دوست(نه عاشق معشوق) ادامه دهید....
به: روزای سختیو میگذرونم...
سلام دوست عزيزم
اين رابطه از ريشه و بنياد دچار مشكل بوده براي همين هم زياد دوام نيوورده...........ببينين دوست عزيز روش ها و موقعيتي كه دختر در طي اون با يه آقا آشنا ميشه تاثير زيادي در ريشه دار شدن رابطه و دوام و عاقبت بخيري اون ميتونه داشته باشه............ هروقت مشكلي ايجاد ميشه معمولا آقا و حتي خانوم ياد چگونگيه اين ارتباط از اول ميوفته واينكه اصلا ما چه جوري با هم آشنا شديم؟!.............و هميشه هم معمولا بد گماني در ذهن آقا پسر ها و دختر خانوما بعد پي بردن به رابطه ي قبلي كه طرف مقابلشون با فرد ديگه اي داشته وجود داره...........اينكه تا چه حد با اون راحت بوده؟؟؟!! و اينكه همين حرفهايي كه به من ميزنه و همين كارايي كه با من ميكنه رو قبلا با اونم ميكرده؟؟!! نكنه حتي با اون صميمي تر از منم بوده؟؟!! .........در اين حينه كه با فرا گرفتن اين افكار در ذهنش شروع به كنجكاوي ميكنه و مرتب سوال ميكنه.........گاهي هم مرتب سرد و سرد تر ميشه تا كار به جدايي ميرسه............ مرتب تو فكرش ميگه من دوست دارم با كسي باشم كه از اول مال خودم بوده...........
*****ايشون حتي اگه در مورد ادامه ي دوستي هم با شما با ديدن اين مسائل ميتونستن كنار بيان اصلا اصلا نميتونستن در مورد ازدواج با شما فكر كنن.........چون اين بد گماني حتي بعد از ازدواج بيشتر هم اوج ميگرفت.............*****
حالا درسته كه دلبسته اش شدين و دوري ازش براتون سخته (خوب مسلمه كه آدم بعد از داشتن يك رابطه ي صميمي با فردي و قطع اون دچار بحران هاي روحي و رواني ميشه) ولي بازم جدايي الان برات بهتر از جدايي 1ماه ديگه....2ماه ديگه.......6 ماه ديگه...و1سال ديگه است............اون موقع شما 100 برابر بيشتر از الان شيفته اش بودين..........شما كه بايد بدونين كه قصد ايشون ازدواج نبوده و دير يا زود جدايي رو در پيش داشته و بايد اين غم رو تحمل ميكردين پس چه بهتر كه زودتر اين اتفاق براتون افتاد تا لااقل مورد هاي 100 برابر بهتر كه احساس شما هم بهش بيشتر و بهتر باشه رو از دست ندين............. كسي كه با تمام وجود دوستتون داشته باشه و اين هراس هميشگيه جدايي رو از دلتون پاك كنه..........
به: روزای سختیو میگذرونم...
هموطن عزيزم
احساسي عمل كردن پشيمانت مي كنه شك نكن
الان آتيشي دوسش داري و داري در تبش مي سوزي ولي شك نكن(حتي لحظه اي) كه بعد از ازدواج اين آتش به طور طبيعي فروكش مي كنه و اون موقع ايست كه تويي و اون و ازندگي واقعي زن بودنت غرور زنانت ...چقدر مي شناسيش ؟ از كجا مطمئني كه در زندگي عملي و واقعي چطور عمل مي كنه؟منت سرت نمي ذاره .به احتمال زياد اون تا حالا متوجه علاقه تو شده و با اين وجود مي گه بي خيال بشيم پس توهم بي خيال شو.يه فرصت به خودت بده كه بيشتر درباره اينجور روابط فكر كني اين موضوع برات مي تونه يه سكوي پرش باشه .زندگي زناشويي مثل پارو زدنه اگه يه پاش نباشه نمي شه.در ضمن پسري كه هنوز دانشجو هست و وابسته به خانواده ...من چيزي نمي گم خودت بگو .فقط به خودت فرصت بده و شتاب زده عمل نكن
اميدوارم شاد و آرام باشي
به: روزای سختیو میگذرونم...
سلام دوست عزیز:
منم کاملا با نظر دوستان موافقم....از ابتدا شروع این رابطه غلط بوده است و کاملا مشخص بود که دیر یا زود به این نقطه می رسید...
این کاملا صحیح است که شما در رابطه قبلی هیچ اشتباهی نکرده و پا را از حد خود فراتر نگذاشته اید ولی در این دنیا عجیب نمی توانید از او انتظار داشته باشید که باور کند. خود من هم با اینکه این تجربه را نداشتم ولی از اطرافیانم دیدم که گاهی این روابط جلو می ره و طرف مقابل هم به ظاهر می پذیره ولی در نهایت مدام این سوال را می پرسد و شما آشفته و آشفته تر می شوید که نمی توانید او را قانع کنید......
او را فراموش کنید و به او فرصت بدهید خوب فکر کند ....خود را از دسترس او دور کنید و برای خود مشغولیاتی فراهم کنید تا او گمان ببرد زندگی شما تنها بر محور او نمی گذرد....ازو خواهش نکنید بگذارید نبود شما را احساس کند....اگر او حقیقتا به شما علاقه داشته باشد و قصد ازدواج با شما را داشته باشد باز خواهد گشت و شما چه ازو بخواهید چه نخواهید کار خود را می کند....
هرچند من اگر جای شما بودم و او باز می گشت هم توجهی نمی کردم چون:
هیچ وقت به کسی که از یک سوراخ 2 بار گزیده شده جایزه نوبل نمی دن!!!!!
به هر حال خدا و یاد او را فراموش نکنید و بدونید اون همیشه برای بندگان خودش بهترین ها رو می خواد ........
بدونید زندگی بدون اون هم زیبا خواهد بود تنها اگر اراده کنید..
((دوست عزیز فقط یک توصیه خواهرانه :این بار جهت فراموش کردن اون کس دیگه ای رو جایگزین نکنید و بگذارید روح زخم خورده شما خوب التیام پیدا کند تا خدای نکرده دوباره ضربه نخورید...به هر دوی آنها نشان دهید چه گوهری را از دست داده اند و بگذارید افسوس نداشتنتان را بخورند))))))
منتظر خبرهای خوب شما هستیم.....