-
راهنمایی (مهم)
یکی از اقوام نزدیک من با اینکه همه شرایط را دارد هنوز در ازدواج مردد است خواهش میکنم در این مورد کمک کنید البته شاید به نظر شما عجیب باشد :
تحصیلکرده آمریکا ،وضع مالی عالی ،ظاهر مناسب ،خانواده آبرو مند و اصیل ،سن 49 سال!!
با اینکه دختران زیادی در اوایل آمدن ایشان به ایران حتی به خواستگاری ایشان آمدند !(حدود 18 سال پیش)ولی ایشان هنوز مجردند !الان هم با اینکه میگوید میخواهم ازدواج کنم باز مشگل دارد اگر نمونه مشابه یا تجربه ای در این زمینه دارید لطفا"کمک کنید ممنون
-
RE: راهنمایی (مهم)
اومد عزيز
چه کمکي بايد بکنيم، ديگه يه مرد 49 ساله که نبايد برا ازدواج فقط اعلام آمادگي کنه ، ظاهرا بايد زحمت کشيده و بره خواستگاري ، تنها کمک من اينه که به ايشون بفرمائيد گذشته ها گذشته ، انتظاراتشون بايد با سن وسالشون منطبق باشه وانتظار پيدا کردن يه دختر 20 ساله رو نبايد داشته باشن.
اگه هم فکر کنن که الزاما بايد به ايده الاشون برسن ومثلا يکي از همون دخترائي که 18 سال پيش اومدن به خواستگاريشون دوباره ميان وبا همون سن وسال، بايد بگم من يه نمونه تو فاميل دارم که الان حدود 70 سالشونه ومجرد باقي موندن.
-
RE: راهنمایی (مهم)
با تشکر از baby:
نام کاربری من امید(omed) است نه اومد!
عرض کنم به خاطر وضع مالی حتی دختر 20 ساله و کمتر هم با ایشان ازدواج میکنند ولی خودش نمی خواهد بیشتر منظور من این است حرفش را باور کنیم و برایش کاری کنیم ؟ چون قبلا" بارها دخترهای خوب معرفی کردیم ولی او نپسندید . من میترسم باز هم نپسندد وبه هر حال بیشتر میخواهم بدانم از کجا باید مطمئن شوم چون میگوید پشیمانم و حتما"ازدواج میکنم .دختر سن بالا هم نمیخواهد سن پائین هم نه!و به خاطر تنهایی هم خیلی ناراحت است اگر مورد مشابه که حل شده بگویید ممنون میشوم
-
RE: راهنمایی (مهم)
سلام امید عزیز:
یکی از فامیلای دور ما تقریبا شرایطی رو که شما خواستین و داشت تحصیلات عالیه، وضع مالی خوب، وضع مالی خوب، البته سنش هم 50 سال بود و به این دلیل ازدواج نکرده بود که سرپرست خانواده بود پدر و مادرش فوت شده بودند و چند تا خواهر و برادر داشت البته اونا هم سنشون زیاد بودن و بعضی هاشون هم ازدواج کرده بودن اما میگفت نمیخواد ازدواج کنه که آخرش متقاعدش کردن اونم با یه دختر 40 ساله که تحصیل کرده و خوب مثل خودش بود ازدواج کرد الان هم خیلی خوشبختن و زندگی خوبی دارن البته مورد مشابه دیگه ای هم بود که طرف الان بیشتر از 50 سالشه و همچنان مجرده .
-
RE: راهنمایی (مهم)
ببخشيد اميد عزيز
اگه دختر خانمي 20 ساله بخواد با يه مردي که سه دهه ازش بزرگتره ازدواج کنه ،بدونين که برا خود اون شخص نيست بلکه همونطور که شما هم گفتيد برا مال و موقعيت واين چيزاست. که درستش هم همينه که دور اونا رو بهتره خط بکشين.
دخترائي هم که حدود 40 ساله باشن خيلي کم هستند، چون اگه سرشون به تنشون ميارزيده نممي موندن.(نه اينکه ناياب باشن )
من فکرميکنم ايشون نيازي به کمک شما ندارن، وبهتره شما وخانواده براشون کاري نکنين، ايشون اگه واقعا بخواد با 49 سال سن حتما مي تونه موردي که مناسب خودشون باشه پيدا کنه. (عمده موارد برا ايشون خانمهائي هستن که شوهر قبليشون رو از دست دادن)
مورد مشابه مردي با 6 فرزند که همسرشون رو 10 سال پيش از دست داده بودن، 4 سال پيش هم ازدواج مجدد وناموفقي داشتن که تا دوسال تونستن طلاق بگيرن و بالاخره سال گذشته با خانمي حدود 42 ساله آشنا شده وازدواج کردن والان هم يه بچه دارن.
-
RE: راهنمایی (مهم)
با سلام خدمت شما
در مورد این آقا چند موضوع ممکنه مطرح باشه:
یک عامل ممکن هست معیارهای غیرواقع بینانه در ازدواج باشه که باعث میشه ایشون رو از موارد واقعی که در زندگیشون پیش میاد دور بکنه
یک عامل دیگه ممکنه عادت کردن به این شیوه زندگی و انعاطف پذیری کم در تغییر شیوه زندگی باشه
و ممکنه شناخت ناکافی یا نادرست از زندگی زناشویی نیز باعث این موضوع بشه
بهتر هست دلیل این موضوع روشن بشه تا برای رفعش تلاش موفق تری صورت بگیره
شاد و موفق باشید
-
RE: راهنمایی (مهم)
با سلام
به نظر من مشکل اصلی ایشان دوگانگی فرهنگی و یا بعبارت دیگر اضمحلال هویت است. و بهترین راه حل کارگشا برگزاری جلسات حضوری متعدد با یک مشاور میباشد.
-
به: راهنمایی (مهم)
در مورد سوالتان ...داستانی یادم افتاد که بیان می کنم...فامیل شما مانند شاگرد قصه ماست..البته از نوع اولش..باید تلاش کند شبیه نوع دوم شود..
شاگردی از استادش پرسید:"عشق چیست؟"....استاد در جواب گفت:به گندمزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور.به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟"
شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت استاد پرسید"چه آوردی؟".....و شاگرد با حسرت گفت:"هیچ! هر چه جلو می رفتم خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین تا انتهای گندمزار رفتم"
استاد گفت.."عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید:"پس ازدواج چیست؟"
استاد به سخن آمد و گفت"به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور..اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!"
شاگرد رفت و پس از مدتی کوتاهی با درختی برگشت.استاد پرسید::که شاگرد چه شد ؟و او در جواب گفت""به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم...ترسیدم که اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم..
استاد باز گفت""ازدواج یعنی همین!!
-
به: راهنمایی (مهم)
با تشکر از همه دوستان :
این بنده خدا از اقوام نزدیک است و چون خیلی تنها است (پدر و مادرش فوت کرده )وبا اقوام هم به جز دو سه نفر با بقیه ارتباط ندارد (چون مجرد است همه نصیحت یا ملامت میکنند )و من هم قبلا"تلاش کردم ولی موفق به توجیه ایشان نشدم ولی الان خیلی ناراحت است که حتی میخواهد برگردد خارج.ولی از جواب شما دریافتم که علت شاید خلاصه ای از تمام آنهاست !خصوصآ جواب آخری !
باز هم ممنون .