♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
سلام. امیدوارم حاله همه خوب باشه.
من 3 ماهه که ازدواج کردم. با خانمم تو دانشگاه آشنا شدم, خیلی سریع همه چی پیش رفت. نامزدی و عقد و ....
خدا رو شکر با خانمم تا حالا مشکلی نداشتم, اگه مشکلی بوده مشکله اخلاقی بوده که به راحتی با هم حل کردیم. زندگی خیلی آرومی داریم. همدیگرو خیلی دوست داریم.
یه مشکلی دیشب واسمون به وجود اومد که واقعا نمیدونیم باید چیکار کنیم.
دیروز مادر خانمم به من زنگ زد و یه حرفایی رو زد که منو خیلی ناراحت کرد, کلا مادر خانمم عصبیه و هر چی خواست به من گفت. من اینا رو به خانوادم انتقال دادند و خانواده من خواستند خیلی منطقی برخورد کنند, قرار شد شب بریم خونشون و با هم حرف بزنیم تا همه چی حل شه, ولی مادر خانمم از همون اول بی احترامی میکرد.
دیشب خانواده هامون با هم دعوا کردند و فعلا با هم رابطه ای ندارند, البته خانواده من اولش خیلی با ملایمت شروع کردند ولی مادر خانمم خیلی تند و سریع حرف زد که به خانواده من و خوده من خیلی راحت بی احترامی میکرد.
خیلی چیزا شکسته شد ...
خانواده من تو زندگیمون دخالت نمیکنند اما خانواده خانمم ... !
به هر حال واقعا خانمم نمیدونه چیکار کنه از یه طرف منو خیلی دوست داره و میگه به خاطره تو حاضرم قیدشون رو بزنم ولی خوب همتون خوب میدونید که هر چی باشه پدر و مادرشن.
راستی اینو یادم رفت بگم ! حتی خانمم امروز صبح با خانوادش تماس گرفت اما اونا کاملا با تندی جوابش رو دادند, طوری که فکر کنم دیگه منتظرش نیستند. نمیدونم.
منتظر حرفاتون هستم.
ممنون.:72:
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
ميشه موضوعي كه باعث تماس مادر خانمتون با شما شد بگيد؟
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
ما قبلش با هم رفته بودیم مسافرت, وقتی داشتیم بر میگشتیم با هم بودیم که من و خانمم حالمون بد شد, سرگیجه و حالت تهوع و ...
بعد اونا میخواستن برن یه شهر دیگه ولی ما قرارمون این بود که برگردیم شهر خودمون, موقعی که میخواستیم از هم جدا شیم, من حالم خوب نبود از ماشین پیاده نشدم که خداحافظی کنم, از تو ماشین خدا حافظی کردم, مادر خانمم بهش برخورد. سر همین بود.
امروزم خانواده من به خانمم گفتن : درسته که اونا به ما بی احترامی کردن ولی شما دخترشونی پاشو بهشون زنگ بزن تا از طرف تو کوتاهی نباشه, خانمم زنگ زد. مادر خانمم پای تلفن دوباره هر چی که خواست به من و خانوادمو و خانمم گفت و شرایط گذاشت که یا ما یا شوهرت !
حالا تصمیم گیری واسه خانمم سخت شده, منم بهش حق میدم و مانع هیچ کاریشم نمیشم.
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
اصلا اين موضوع چه ربطي به خانواده شما داشته؟ اين موضوع بايد حداكثر بين شما و مادرخانم شما حل ميشده. شايد يك علت ناراحتي مادرخانم جنابعالي، دهن لقي شما باشه (ببخشيد ها . . .). فكر نمي كني خانوادت دارن توي زندگيت دخالت مي كنن، يا اينكه توي تصميم گيري ها به اونا وابسته اي؟ (ممكنه خانومت با اين چيزا مشكل نداشته باشه ولي براي مادر خانمت مهمه احتمالا!)
و اگه اينجور كه شما نوشتي باشه و اصولا با يك بحث و جدل بي منطق روبرو هستي، بهتره براش دنبال راه منطقي هم نباشي. به نظر من شما نبايد سعي كني كه خانواده خانمت رو متوجه اشتباهشون بكني چون اصلا هيچ فايده اي نداره و آب در هاون كوبيدنه.
راهي كه من پيشنهاد مي دم اينه: رسما از خانواده همسرت بابت اون موضوع "عذر خواهي كن". همين.
بذار يه خورده كوچيك بشي.
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
خوب اول ممنونم که وقت گذاشتی ولی فکر کنم من خیلی چیزا رو توضیح ندادم !
اصولا خانواده من اصلا دخالتی در زندگی من ندارند. دیروز پدرم به خانمم گفت که تماس بگیره و حتی بگه که اگه اونا دوست دارن و لازمه خانواده من برن معذرت خواهی کنن تا همه چی حل بشه ! حتی اونا حاضر به صحبت با خانواده من و دخترشون نشدند. مادر خانمم گفت دیگه من ارزشی واسش ندارم.
خانواده من و خود من و همسرم همه جوره خواستیم درست بشه اما همه چی به هم خورد و اونا دخترشون رو از خونه روندن. حالا همسرم با ما زندگی میکنه.
و البته در جواب اون حرف شما دوست عزیز که گفتید دهن لقم ! من هیچ کدوم از حرفای مادر خانمم رو به خانوادم انتقال ندادم چون ربطی به کسی نداره, اما اونا از ناراحتی من متوجه شدند که یه چیزی پیش اومده. من واسشون توضیح دادم که مادر خانمم مثه اینکه از من ناراحته اما نگفتم چی گفته ! اونا هم برا اینکه همه چی حل بشه و دوباره به روزای خوش برگردیم خواستند برند تا همه چی درست بشه اما اینطوری نشد. نمیدونم شاید کاره من درست نبوده.
به هر حال خانمم داره با ما زندگی میکنه و این جریان ختم به خیر نشد. جدا از اینکه به خانواده من و خوده من بی احترامی کردند به خانمه بنده هم بی احترامی کردند. که با وجود شرایط مطلوب و ختم به خیر شدن من خودم دیگه اونجا نمیرفتم ولی خانمم میتونست بره که اینطور هم نشد !
ممنون.
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
سلام دوست عزیز
ببخشید اما من فکر می کنم که شما کمی جانبدارانه و شاید با تساهل به خانوادتون و رفتارشون نگاه می کنین و در عوض بقیه رو زیر ذره بین می گذارین چرا؟ اگه شما به خانوادتون نگفتین موضوع چی بوده کارشون بدون توجیه تر می شه که پا شدن اومدن خونه مادرخانوم شما یعنی حتی نمی دونستن واسه چی دارن میان پا در میونی این کمی عجیب نیست؟؟؟؟ نباید پای خانوادتون رو به این مسائل باز می کردید و دو خانواده رو رو در روی هم قرار می دادین نپختگی کردین و مساله رو بزرگ کردین !!! مسلما مادر خانوم شما هم سر یه کار کوچیک اینطور به سیم آخر نمی زنه حرف و حدیث های قبل و بعد ماجرا رو از اول دوره کنین شاید این بار منصنفانه تر به قضیه نگاه کنین .... امیدوارم مشکلتون حل بشه
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
من با بهار جون موافقم نباید دو خانواده رو در مقابل هم قرار میدادید و خودتان مشکلتون رو حل می کردید . اما الان هم دیر نشده و می تونید قضیه رو برای پدر و مادرتون تمام شده نشون بدید تا اونها هم از نگرانی در بیان و بعد به خانواده همسرتون بپردازید.
راستشو بخواید مادر من هم فوق العاده زن حساسیه و از کاه کوه میسازه اوایل که شوهرم اونو نمی شناخت و فکر میکرد حرفاش از ته دلشه ،دردسرهای زیادی درست می شد و گاهی اوقات به دعوا و نارحتی می رسید اما الان وقتی مادرم ناراحته و یه حرفهایی می زنه شوهرم خونسردیه خودشو حفظ میکنه و مسئله رو با خنده و شوخی تموم میکنه و حتی روزهای بعد یه جورایی از دل مادرم در میاره و الان طوری شده که مادرم ،شوهرم رو از بچه هاش عزیزتر میدونه .راستی با خانواده همسرتون هرگز قطع ارتباط نکنید چون اثر فوق العاده منفی ای اول روی همسرتون میذاره و بعد هم روی زندگیتون .شاید همسرتون بدلیل عشق زیاد به شما متوجه احساساتش نباشه.
امیدوارم شما هم موفق باشید.
به: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
بهتره از يك بزرگتر، يه ريش سفيد براي پادرميوني دعوت كنيد. بالاخره همه توي خانواده مادرخانومتون كه داغ و آتيشي نيستن. ببينيد كي توي اون خانواده معتدل تره، دليل اصلي اين برخورد رو پيدا كنين.
RE: ♣♣♣ قطع رابطه با خانواده خانمم ♣♣♣
سلام آقای امیررضا مشکلتون رو خوندم ولی خیلی وقته از اون موضوع گذشته. مشکلتون حل شد الان در چه مرحله ای هستید.