+اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
با سلام خدمت تمامی دوستان.
من سیاوش هستم عضو جدید این سایت.امیدوارم تو این وب سایت با دوستان جدید آشنا شم و این دوستان به من تو حل مشلی که برام پیش اومده کمکم کنن. خیلی خلاصه ماجرای خودم رو تعریف می کنم.
من الان 22 سالمه و ترم آخر دانشگام ، میگن مخ computer ام و معدلم 19.5 تا ترمه!
با توجه به اینکه مدیر برنامه نویسی یه شرکت هستم ، همیشه سرم شلوغه. تا همین ترم قبل هیچ دختری رو محل نمیذاشتم ، با توجه به این موضوع و اینکه از نظر درس تو دانشگاه مطرح بودم، تو دانشگاه هم خیلی موقعیتها داشتم ولی پا به تله نمی دادم ، آدم خیلی مغروری هستم و حتی بر این عقیده بودم که نیازی نیست برای داشتن ارتباط حتما پسرا پیش قدم شن، برای همین هم تا امروز که برام این مشکل پیش اومده هیچ وقت از دختری درخواست دوستی نکردم ! یکی از دوستام که خیلی با هم صمیمی هستیم 3 ترم تلاش کرد تا با یه خانومی دوست شه ، اون خانوم تو دانشگاه با هیچ کسی ارتباط برقرار نمیکرد و اونم مثه من درسش بد نبود ، من خواستم واسطه بشم تا این خانوم با این دوستمون رابطه برقرار کنه ، هر کار کردیم نشد، تو این مدت که یه 4 روزی طول کشید ، تا اومدم به خودم بجنبم دیدم رابطه این خانوم با من خیلی صمیمی شده و بعد یه هفته میشه گفت ما از ساعت 12 شب تا 6 صبح چت میکردیم، و بعد از مدتی همدیگرو تو دفتر کارم میدیدیم (محیط کاری من جوری که دفتر اختصاصی دارم و آزادی عمل زیاد و ...) من از آبان امسال (87) با این خانوم دوست شدم ، رابطمون خیلی صمیمی شده بود و همونطور که همه میدونید بدون پیغام های شب نمی خوابیدیم و ... تو این مدت من به ایشون علاقه مند شدم و نگاه من به ایشون از دید دوستی به ازدواج تغییر کرد و بجای واژه های دوستت دارم ، می کفتم (عاشقتم و ...) .
من تو این مدت براش خیلی کارا کردم و خیلی بهش علاقه نشون دادم ، برای ولنتاین هم براش 10 تا کادو خریدم ، به همراه اینکه یه نقاشی A3 هم خوم از صورتش کشیدم و بهش دادم و تو همون روز بهش یه حلقه طلا دادم ، اما هر روز که میگذشت کمتر میومد دفتر کارم و تماس های تلفنی و پیغام ها کمتر و کمتر و سرد تر شد (البته از جانب ایشون) ، من چون می دونستم احتمال داره من براش تکراری شده باشم و یا به هر دلیلی الان دیگه ایشون نخواد ادامه بده ازش می پرسیدم ، اما این خانوم همش میگفت اتفاقی نیافتاده و با توجه به شرایط خانوادش نمیتونه زیاد صحبت کنه و ...
تا همین روز دوم سال 88 (چه سالی شد امسال) با هم صحبت کردیم من به این خانوم گفتم که اگه احساسی نسبت به من نداره بهتره جدا شیم، این خانوم می کفت اینطور نیست و اگه قضیه جدا شدنه خود من راقب هستم نه اون !
در هر صورت منم به دلیله اینکه امسال کنکور داره و قبل عید هم چند نفر از فامیلاشون فوت کردن، احساس کردم شاید سرد بودنش از این بابت باشه و در هر صورت من ارتباطم رو حفظ می کردم و بهش زنگ مزدم و ...
سرتون رو درد آوردم ! تا این شد که روز 5 عید به همه بچه های دانشگاه (پسرا) پیغام زدم و عید رو تبریک گفتم ، همه جواب دادنو یکی از این پسرا بعد از جواب تبریک به من گفت:" می تونم براش یه لطفی کنم ؟" و بعد گفت به این خانوم دیگه پیغام نده !
من هم گفتم این کار و نمی کنم و ما با هم دوستیم و ایشون یه حلقه پیش من داره و این آقا هم برگشت گفت که این خانومه زنشه !
در هر صورت قرار شد فرداش همدیگرو ببینیم (دیدن که چه عرض کنم ، دعوا کنیم !!!) ساعت 3 شب این خانوم به من زنگ زده و گفته بهش همین حالا بزنگ (به پسره) بگو هیچ رابطه ای بین ما نبوده !!!
من قبلا هم به این خانوم گفتم اگه کس دیگه ای دوست داره ، یا حتی هر زمان احساس کرده نمی تونیم ادامه بدیم خیلی رک و راست بگه ، اما ایشون دروغ گفت و پنهون کاری کرده !!!
من میدونم که این دو نفر فقط با هم دوستن و بحث ازدواجی وسط نیست، برای همین وقتی دیدم این خانوم به من خیانت کرده، ارتبازط رو قطع کردیم.
الان یک هفته ای میگذره ، اما من هنوزم خاطرات شیرینی که باهاش داشتم رو تو ذهنم مرور می کنم ، ازش یه گالری عکس 500 تایی دارم که هر روز و هر ساعت بهشون خیره می شم ، متن تمام چت هایی که کردیم که حدودا 20.000 خز میشه رو میشینم میخونم ، من آدمی بودم که واسم دختر جماعت اصلا مهم نبود ، اما الان خیلی درگیر شدم.
حالا شما دوستان بگین با این خیانتی که ایشون کرده ، با توجه به علاقه ای که هنوز هم من بهش دارم ، من باید چیکار کنم ؟
اگه باید فراموش کنم ، چطور ؟ ( راهش چیه ؟)
اگه باید سماجت کنم ؟ و اگه و ...
منتظرم !!!
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
سلام دوست گرامی ,ورود شما را به کلبه همدردی تبریک میگوییم.
با توجه به آنچه شما نوشته اید ؛به نظر بنده از یاد بردن این خانوم و همینطور رابطه ای که داشته اید به نفع شما است
به این لینک مراجعه کنید.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5345&page=1
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
مشخصه که این خانوم فرد مناسبی برای شما نبوده . برایفراموش کردنش باید خیلی صبور باشین زمان می بره .از خدا هم کمک بخاین. خودتون رو مشغول کنید و.. توصیه های کاملش رو هم که تو لینک هست..
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
سلام دوست عزیز
به نظرم شما وقتی صادقانه رفتار کردید و انسانیت به خرج دادید پس می تونید این قدر بزرگوار باشید که برای اون خانوم آرزوی خوشبختی کنید.
اگر ایشون رفته اند و با شخص دیگری رابطه برقرار کرده اند لابد قسمت شما نبوده و به قولی لیاقت رفتار صادقانه شما را نداشته اند.
به نظرم فکرتونو برگردونید به کارتون و توجه داشته باشید که وقتی تو این دنیا این طوری گذشت می کنید و با انسانیت رفتار می کنید حتما خداوند موهبت های بزرگتری را برای شما در نظر می گیرند.
یا علی :72:
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
سلام آقا siya عزيز
من اصلا كار اين خانوم رو تاييد نمي كنم و به شما حق ميدم كه در مقابل شما كار درستي نكردن و از صداقت شما سو استفاده كردن...براتون متاسفم
و اما اينجا لازم ميدونم يكي از رفتارايي كه ديدم بعضي از خانوما(تاكيد ميكنم بعضي از خانوما كه شايد تعدادشون خيلي خيلي كم باشه) ميكنن رو بتون بگم.......چون تازگيها شكست هاي عشقي بين دخترا رواج پيدا كرده و اكثر خانوما اين دوره بحراني يعني رها شدن توسط پسر مورد علاقشون رو تجربه كردن ديگه اين ترس و هراس هميشه با اكثر دخترا هست كه نكنه مجددا شكست بخورن و از يه سوراخ دو بار گزيده بشن....اينه كه گاهي بعضي خانوما سعي ميكنن موقعيت هاي مختلفي رو كه به دست ميارنو از دست ندن (و به قول معروف چند نفرو تو آب نمك ميزارن براي روز مبادا) تا اگه يه روزي رابطه اشون با عشقشون (يعني همون آقا پسري كه بيشتر دوسش دارن) به هم خورد سرشون رو با بقيه بند كنن تا از اين بحران جان فرسا عبور كنن(البته من نميگم كار درستيه بلكه برعكس به نظرم كار خيلي زشتيه......همون طور كه آقاييونم نبايد اينكارو بكنن!!! كه البته بعضي آقاييون محترمم اين كار زشت رو ميكنن) ........چون اكثرا دختر خانوما بايد منتظر باشن تا يه نفر به اونا پيشنهاد دوستي .آشنايي و ازدواج بده و اين موقعيت براشون هر زمان كه اراده ميكنن وجود نداره( درست برعكس آقايييون) و ميخوان گاهي اين فرصتا رو از دست ندن................
از اونجايي كه شما و اون خانوم هنوز تعهد رسمي با هم نداشتين گويا اين ترس در اين خانومم وجود داشته و اين شده كه هم زمان با 2 نفر رابطه اش رو شروع كرده كه از قضا هر دو طرفم عاشقو شيفته ي اون شدن(عجب شانسي داشته ها)
حالا شما بايد بفهمين كه آيا شما عشق واقعيش بودين يا اون آقا؟؟؟؟ با كدوم يكي از شما رابطه اش رو زودتر شروع كرده و كدوم يكي از شما زودتر تو دلش جا گرفتين؟؟؟؟؟ و اگه تحمل اين مساله (تقسيم عشقش و دروغ گوييش) خيلي براتون سخته رهاش كنين .....خوب يه هفته زمان كميه و معلومه كه مرتبا خاطراتشو مرور ميكنين....يه كم به خودتون زمان بدين...زمان حلال اكثر مشكلاته....شما آقاييون اكثرا در اين كار مهارت دارين.....
ولي البته شما هم در حق اون دوستتون(دوست پسرتون كه شما رو واسطه كرده بودن) خيانت كردين..... مطمئن هستين اين ماجرا از جانب ايشون آب نميخوره؟؟؟!!!
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
متشکرم کیوان جان و باران خاونم ، فکر می کنم جدا بودن و فکر نکردن به ایشون بهترین راه باشه ، البته هنوز هم مرددم و دارم روش فکر می کنم.
آقا رامبد عزیز من هم ، همین کارو کردم و به ایشون گفتم امیدورام خوشبت شی ، اما چون خودمو میشناسم از آینده میترسم ، میترسم که دیگه هیچ کسی و تو زندگیم راه ندم و ...
mimi عزیز ، من با ایشون صحبت کردم تا بیام خاستگاریشون و مطمنش کردم تا رابطه ی مابین ما گذرا نیست ! پس این خانوم نباید برای ترس از شکست عشقیشون دست به چنین کاری میزدن !
در مورده اینکه اول با چه کسی آشنا شدن ، خب با این آقا پسر تازه یه ماهی هست ، اما خب دوستی ما بیشتر بوده و اینکه ایشون 6 ماه پیش زمانی که تدریس می کردم ، شاگرد من نیز بودن ، البته این جمله که گفتین عشق واقعی این خانوم من بودم یا اون پسره ، به نظرم یکم عجیب و غریب بوده.
من به این نتیجه رسیده ام که به هیچ وجه چیزی به نام عشق با مشخصاتی که ما میشناسیم وجود ندارد ، البته نه اینکه عشق وجود نداره تعاریف درستی براش نداریم !!!
به نظر من عشق = اجبار OR عادت OR نیاز
در مورده دوستمم باید بگم که خب هر آدمی برای اینکه مورد انتقاد قرار نگیره کارش رو توجیه می کنه و همه ما تو زندگیمون در هر ثانیه در حال خیانت هستیم ، اما به دور از ریا میتونم بگم که من و دوستم این مسله ر وحل کردیم و الان بهترین رابطه رو با هم داریم.
باز هم از نظراتی که دادید بسیار متشکرم
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط siya
متشکرم کیوان جان و باران خاونم ، فکر می کنم جدا بودن و فکر نکردن به ایشون بهترین راه باشه ، البته هنوز هم مرددم و دارم روش فکر می کنم.
آقا رامبد عزیز من هم ، همین کارو کردم و به ایشون گفتم امیدورام خوشبت شی ، اما چون خودمو میشناسم از آینده میترسم ، میترسم که دیگه هیچ کسی و تو زندگیم راه ندم و ...
mimi عزیز ، من با ایشون صحبت کردم تا بیام خاستگاریشون و مطمنش کردم تا رابطه ی مابین ما گذرا نیست ! پس این خانوم نباید برای ترس از شکست عشقیشون دست به چنین کاری میزدن !
در مورده اینکه اول با چه کسی آشنا شدن ، خب با این آقا پسر تازه یه ماهی هست ، اما خب دوستی ما بیشتر بوده و اینکه ایشون 6 ماه پیش زمانی که تدریس می کردم ، شاگرد من نیز بودن ، البته این جمله که گفتین عشق واقعی این خانوم من بودم یا اون پسره ، به نظرم یکم عجیب و غریب بوده.
من به این نتیجه رسیده ام که به هیچ وجه چیزی به نام عشق با مشخصاتی که ما میشناسیم وجود ندارد ، البته نه اینکه عشق وجود نداره تعاریف درستی براش نداریم !!!
به نظر من عشق = اجبار OR عادت OR نیاز
در مورده دوستمم باید بگم که خب هر آدمی برای اینکه مورد انتقاد قرار نگیره کارش رو توجیه می کنه و همه ما تو زندگیمون در هر ثانیه در حال خیانت هستیم ، اما به دور از ریا میتونم بگم که من و دوستم این مسله ر وحل کردیم و الان بهترین رابطه رو با هم داریم.
باز هم از نظراتی که دادید بسیار متشکرم
به نظر من اینطور نیست . درسته که خیانت و افراد خیانت کار زیاد شدن . ولی بیشتر انسانهایی که من میشناسم انسانهایی هستند که هنوز معنای تعهد رو میدونند .
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
mimi عزیز بسیار زیبا خیانت خانومها رو تا حد معراجی عاشفانه زیبا کردند. این هم یک شاهکار دیگر!
پس از این به بعد چون دوست من را کشتند من قاتل شوم، چون به من خیانت کردند خائن شوم ، چون منزل ما را دزد زد دزد شوم .و...
نه بالام جان، این توجیه مزخرف خود را برای خود نگه دارید!
این خانوم یک کثیف ریاکارند . دوست عزیزسیاوش. باید کسی در گوش شما این را فریاد بزند تا باور کنید با یک خیناتکار پلید احساسات خود را شریک کرده اید. من با دختری مانند ایشان بوده ام. مرتب سبک سنگین می کنند ببیند کدام یک بیشتر منفعت می رسانید. مانند میمونی که تا شاخه دیگر درخت را نگرفته باشد شاخه قبلی از دست نمی دهد. شما می توانید در جواب حرفهای من هر حرفی (ولو توهین به من) را انجام دهید. واقعا دوستت دارم و این حرفو می زنم. 3 سال زندگی من خون گریه کردم ازخیانت طرف عاطفی خودم.دلم برایت می سوزد. همین)
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
digital عزیز یه مطلبه که خانوم احتسابیان اینجا نوشتن یه نگاهی بنداز ، توصیف جالبی از خیانت کرده ، البته من برداشتم طور دیگه ای ولی با این خانوم هم عقیده ام:
http://noghtevis.blogspot.com/2007/10/blog-post_23.html
بازم هم این نظر شخثیه بندست ، فکر کنم فقط معصومین از خیانت مبّرا باشند (که این نیز خود جای تردید دارد !)
آقای سورنا عزیز در ابتدا بگ که من اهل توهین و ... نیستم ! همچنین بنظرم حرفای شما کاملا درسته ، از دلسوزیت هم بسیار متشکرم ! شاید ثبت نام کردن تو این سایت یه بهونه باشه و من اومدم تا همون فریادی که شما میگید رو بشنوم !!!
من مطالبی که آقا کیوان لینکشو دادن رو بررسی کردم و از اون مطالب چندیدن خط رو کپی گرفتم و از تمامی مکالکلت تلفنی (بعضی رو ظبط دارم)، چت ها و ...که مابین خودمون بوده ، جملاتی که با عث رنجش من می شد رو انتخاب کردم وطبق گفته دوستان سعی کردم تا اون هارو بزرگ جلوه بدم و تمامی این جملات رو توی فایل word نوشتم و با فونت بزرگ پرینت برداشتم و کنار میز کارم چسبوندمشون ، فکر کنم با این کار راحتر بتونم نبود ایشون رو تحمل کنم ، و البته تمامی آثارش رو از زندگیم پاک کردم.
دوستی مثل لیمو میمونه : اولش شیرینه ، اما تحش تلخ !
RE: اگه شما بودید چیکار میکرید ؟
آقاي sorena_arman عزيز و گل من همون طور كه قبلا هم ذكر كردم كار زشت اين خانوم رو توجيح نكردم!!!!!كمي با دقت مطالب رو مطالعه كنين بعد نظر بدين بد نيست و جاي دوري نميره اينو مطمئن باشين..... من فقط براي آگاهي كاري رو كه تعداد معدودي ""تاكيد ميكنم تعداد معدودي"" از خانوما و البته ""آقاييون"" از جمله اطرافيان خودم انجام ميدن رو بيان كردم و سعي در تاييد اين كار نداشتم فقط اطلاع رساني بود...........
در ضمن درسته كه در اين زمينه كار اين خانوم اصلا اصلا درست نبوده ولي شما به هيچ عنوان حق توهين به شخصيت ايشون رو ندارين و حق ندارين ايشون رو با بدترين الفاظي كه ميتونين خطاب كنين.....كثيف رياكار و خيانتكار پليد ديگه چيه آقا.......حرفايي ميزنين كه اصلا در شان يك انسان تحصيل كرده نيست.........