RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
سلام مهرناز جان
يك نظر
شما بايد از دانشگاه مرخصي تحصيلي بگيريد و بخاطر زندگيتان نزد شوهرتان بياييد حتي دو ترم اشكال ندارد كه عقب بمانيد ولي بايد زندگي خود را بسازيد.
مشكل دوم كه شوهرتان انسان حساسي است و به نظر من شما آدم يكدندهاي هستيد چون از نظرتان دفاع ميكنيد تا جايي كه زندگيتان از هم خدايي نكرده بپاشد.
شما با مرخصي گرفتن و امدنتان نزد شوهرتان ميتوانيد يك زندگي محكم بسازيد من با حساسيتهاي شوهرتان آشنا هستم هر مردي حساس است يكي به پول يكي به شهرت يكي به محبت و ... اين فكري كه شما ميكنيد اشتباه است
دعواهاي شما همهاش تقصير كسي نيست بلكه تقصير دوتاييتان است بايد همديگر را قبول كنيد او هنوز شما را قبول نكرده چون شما از او دوريد شما هم او را قبول نكردهايد چون فقط به دانشگاهتان فكر ميكنيد اعصابتان خورد است
در گام نخست مرخصي
در گام دوم نزديك كردن افكار
در گام سوم ريشه دار كردن زندگي
شما بايد از اين بحران بگذريد بايد كوتاه بياييد و با منطق كارهايتان را حل كنيد.
با تشكر
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
سلام
من 2ماهه كه با پسري آشنا شدم و قراره فروردين ماه نامزد كنيم اين مشكل نامزد بودن با كسي قبل از ايشون رو هم ندارم ولي ايشون هم شك دارن و بعضي مواقع كلماتي رو به زبون مي يارن كه بي نهايت ناراحت مي شم به حدي كه فكر مي كنم تصميم اشتباهي گرفتم و ايشون اون فرد دلخواه من نيستن ولي اين مطلب براي چند وقت پيش بوده و الان ديگه ناراحت نمي شم چون ياد گرفتم با اين مسئله چه جوري برخورد كنم
اولين قدم به اون نشون بديد كه دوستش داريد مثلا احساسات قشنگتون رو بدون هيچگون محافظه كاري به زبون بياريد فكر نكنيد كه پر رو ميشه يا به قول خاله خانباجي ها دور بر ميداره
قدم دوم عشقتونو به رخش نكشيد نگيد كه به خاطره علاقه ام به تو فلان كارو كردم منت سرش نذاريد و به او بگيد كه براي علاقه خودم اين كارو كردم و اگر تو هم خواهان اين علاقه فلان كار رو هم مي كنم برات كادو خريدم چون دوست دارم حالا مي خواي با اين كادو هر كاري بكن من بابات دل خودم اين كارو كردمنه منت گذاشتن سرت
قدم سوم پيش كساني كه نظراتشون براي شوهرت مهم ابرازه علاقه كن نشون بده كه دوستش داري تا ديگران هم به او بگن كه تو دوستش داري بعضي مواقع حرفهاي كساني كه بيرون از ماجرا هستن خيلي تاثير گذاره
قدم چهارم سورپرايزش كن با يه دسته گل برو به محل كارش و بخواه از او كه باهم بريد به سينما پارك رستوران و يا هر جايه ديگه اي كه شوهرت مي پسنده ولي جايي كه دو نفري باشيد از اقوام كسي نباشه
قدم پنجم وقتي كه بحث مي كنه سكوت كن هيچ چيز نگو فكر نكن كه شخصيتت زير سئوال مي ره غرورت لكه دار ميشه اين حرف خاله خانباجي هاست باور كن بعد از اينكه آروم شدهم در مورد اين مطلب صحبت نكن كه فكر ميكنه خب شايد چيزي هست كه داري حساسيت نشون ميدي
اينها همه اش پيشنهاده اول در موردشون فكر كن اگه به نظرت خوب امد انجام بده فراموش نكن كه بهتره در مورد اين مسايل با خانوادت صحبت نكني چون كمك اونها دوستيه خاله خرس است
سعي كن تا اونجا كه مي توني براي خوب شدن روابطتون انرژي بذاري كه عمر كوتاهه و ما فقط يكبار قراره زندگي كنيم پس زندگي كنيم نه اداي زندگي رو در بياريم
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
سلام دوست عزیز
می خواستم تجربه خودم رو برات بگم من هم در یک مقطع از زندگیم دچار این مشکل بودم اما دیدم اصرار و مقاومت هیچ فایده ای نداره بهتره اولا اگر این بد بینی ریشه در بعضی رفتارهای نسنجیده ما داره که اون رفتارها رو ترک کنیم ثانیا اگر ریشه در تجربیات قبلی همسرمون از دوست و آشنا داره تنها راهش جلب اعتماد ه از این طریق که با عدم مقاومت در برابر رفتارهای خودمون نگرانی اون را برطرف کنیم و بهش ثابت کنیم که آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
ضمنا پیشنهاد دوستمون رو به عنوان راه حل نهایی قبول دارم و معتقدم توی زندگی برای هیچ کاری مثل تحکیم بنیان خانواده وقت کم نیست چون من خودم برای حل مشکلم از ادامه تحصیل در شهر دیگه در مقطع کارشناسی ارشد صرف نظر کردم و فقط دو سال بعد توی شهر خودم تونستم با بهترین شرایط ادامه تحصیل بدم و با وجود اون سابقه ای که گفتم الان هم شاغل هستم و همسرم هیچ حساسیتی نسبت به من نداره با وجود اینکه همکاران مرد زیادی دارم
مهم اینه که اون مطمئنه هیچ چیزی با ارزش تر از خانواده توی زندگی من نیست
سعی کن به خودت و اون ثابت کنی که آرامش خانواده حرف اول زندگی توست
موفق باشی
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
سلام دوستان...از اینکه راهنماییم کردین ممنونم...ولی همه این چیزایی رو که گفتین من انجام دادم.اینقدر خودمو کوچیک کردم پیشش که به همین کاره من عادت کرده...همه اش فکر می کنه من باید کوتاه بیام.انگار حرف تو سرش نمی ره.الان که ازش جدام راحت ترم..بهم میگه آرایش نکن..برای حجابم هم خیلی سختگیره.میگه ابروهاتو چونه اتو بپوشون..حالا جالب اینه خودش اصلا آدم مذهبی نیست..ارایش نکردنو قبول کردم ولی مورد دومشو قبول نکردم..ولی چادر سرمه...خسته شدم..انگار برده اش هستم...بعضی وقتا فکر میکنم شاید خودش آدم بدیه فکر می کنه همه اینطورین..حتی اجازه نمیده جلو داداشم بلوز شلوار بپوشم...اوایل خیلی با هم خوب بودیم.در کل خیلی خیلی رمانتیکه. حاضر هر کاری برام بکنه ولی فقط ببینه با یکی بخندم یا حرف بزنم(فامیلا)خیلی عادی.فاتحه ام خوانده اس..5 ساله که ازدواج کردیم...
تازگیا خیلی حرفای رکیکی می زنه...خیلی منو میرنجونه...خسته شدم طاقت حرفاشوندارم...فعلا با هم قطع رابطه کردیم.به هم زنگ نمی زنیم..منم هر چه عقده داشتم خالی کردم.وشستمش گذاشتمش کنار...با حرفایی که بم زده دیگه نمی خوام ببینمش....
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
مهرناز جان
اگر رومانتيك است اين يك نقطه قوت بسيار بزرگي است.
من هم مانند شوهر شما هستم. بسيار به كارهاي خانمم حساس هستم. درباره حجاب درباره فاميلاش درباره داداشش
درباره دوستاش درباره اس ام اساش اين حساسيتها در آقايان ديده ميشود هر آقايي اين حساسيت را دارد.
من هم با خانم عشق رومانتيك داريم
بايد با آقات دوستي كني تو با هر مرد ديگري ازدواج كني همينطور است شايد هر مسائلشان با يكديگر فرق كند.
ما و خانمم در روزهاي نامزدي مانند آب و آتش با همديگر جنگ و دعوا داشتيم
در روزهاي اول زندگي هم با هم دعوا داشتيم
او به خانوادهاش بسيار وابسته بود حتي اسم من را اسم دخترا و پسراي فاميلش صدا ميكرد هي مي گفت خانهمان و ...
اصلا كليت كه خانمها بايد ملاحظه كنند اسمي از يك پسر يا دختري نبرند كه بوي محبت و ابراز محبت به او داشته باشند.
يا بايد اول شوهر را در جايگاه اول محبت خود خطاب كنند و بعد نام آنها را ببرند اين يك مهارت زندگي است. من بيطرف صحبت ميكنم.
من تعجب ميكنم شما دانشگاه ميرويد و از اصل زن بودن خود دور ميشويد.
خانم من بعد از مدتي جنگ و دعوا با من رفتارش را عوض كرد او هم به دانشگاه ميرود
شما بر هر مرد ديگري ازدواج ميكرديد اينگونه رفتارها را داشت ولي بعضيها منهاي عشق رمانتيك و به فكر خود بودند واقعا ميگوييم اين خصيصه منحصر به فرد است.
خودتان را جاي او بگذاريد اگر حاضريد كه هر كاري براي كسي انجام دهيد و او را عاشق خود كنيد اگر نشود چه خودخوري نميكنيد فكرهاي ناجور ديگر به ذهنتان خطور نميكند آيا فكر نميكنيد او شما را دوست ندارد.
زندگي شما در لبه خود جفت و جور نشده است.
اكثرا زندگيهايي كه جدا از هم است اينگونه ميشود من به عنوان مرد اگر زنم در خانه نباشد نگرانش ميشوم و اين نگراني هم وقتي ماكزيمم ميشود كه او به من زنگ بزند و بيخيال بگويد من اينجام يا من اين كار را داشتم اين نگراني به صورت داد و هوار از من تخليه ميشود. حالا اگر خانم خانه كوتاه نيايد به مسيرهاي ديگر كشيده ميشود.
ولي اگر خانم خانه آنرا هدايت كند به خنده و شوخي تبديل ميشود. و پتانسيل نگراني كه بايد به جنجال كشيده ميشد به خنده و شوخي طرفين منتهي گشت.
لازم به ذكر است كه شما بايد در خانه باشيد تا اين عشق رمانتيكي كه او دارد را هدايت كنيد و معتدلش كنيد. به نظر من شما اشتباه ميكنيد. نميگويم شوهرتان هيچ گناهي ندارد ولي زندگي را زن حفظ ميكند نه مرد
خوب فكر كنيد شما خيالتان از زندگي راحت شده در دانشگاه و با دوستان
ولي شوهرتان تنها با اينهمه مشكل زندگي
ببخشيد كه من صريح صحبت كردم
من طرفدار زنان هستم كه دستي دستي زندگي را از هم نپاشانند
مهدي حيدري
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
آقای حیدری ممنونم که اینقدر خوب راهنمایی میکنید...بعضی وقتها فکر میکنم شاید مقصر منم...شاید منم اگه مرد بودم اینقدر حساس بودم...واقعا نمیدونم چیکار کنم...ایا هر چی میگه گوش کنم؟اگه هر چی بخواد رو انجام بدم به قول خودش وقتی خیالش راحت می شه و فکرای جورواجور نمی یاد تو سرش که منو تو خونه قفل کنه...هیچکی نباید منو ببینه...میگه از اینکه با مردای فامیلم صحبت کنم بدش می یاد..خوب پیش می یاد وقتی می یان خونمون یا می ریم مهمونی حرف زدنا پیش می یاد..تو مهمونی یا خونه مون همه اش حواسش به منه که یه خورده آستینم بالا نره..یه خورده موهام پیدا نشه..من همه اینا رو رعایت می کنم.هی جلو همه بم اشاره می کنه که بپوشون..آدمم خوب شاید حواسم نبوده...می گم که بی نهایت حساسه...اصلا راحت نیستم.به جای اینکه بم خوش بگذره تمام حواسمو به خودم می کنم که مبادا پا از پا خطا کنم...وگر موقع برگشتن از خونه دادو حوار راه میندازه....بهش گفتم اگه تو نخوای من نمی رم دانشگاه و انصراف می دم..میگه نه نمی خوام جلو پیشرفتتو بگیرم...نمی دونم چیکار کنم...به نظر شما انصراف بدم؟؟اصلا تحمل ندارم..منم دوستش دارم.نمی خوام من باعث ناراحتی اش بشم.ولی اونم باید رعایت کنه و دست از این حساسیتای بی جاش بر داره.چیکار کنم که حساسیتاش کمتر شه؟
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
مهرناز جان سلام
چقدر خسته به نظر مي رسي سعي كن يك مقدار خودتو ريلكس كني . اگه واقعا دوسش داري ميتوني . من مثل بقيه دوستان فكر مي كنم . البته بايد خيلي زود تمام انرژي خودتو بزاري كه اين رفتار شوهرتو عوض كني چون اگه نتوني اين شكاك بودن يك رفتار عادي مي شه و ترك كردن عادت هم سخته . پس سعي كن توي يك فرصت كم تمام سختي هارو تحمل كني و تمام راهكارها رو بري تا ببيني چي مي شه . شما مي تونيد وقتي داريد به يك مهموني مي ريد قبل از اينكه شوهرتان به شما گوشزد كنه كه چي بپوشيد خودتون ازش بپرسيد كه به نظرت اگه اين لباسو بپوشم خوبه ؟ يا بگو اگه مي شه رفتيم مهموني يك وقتي من حواسم نبود و گوشه دامنم اينجوري اونجوري شد بهم بگو يعني خودت ازش بخواه يا موقع خريد لباس ازش بپرس خلاصه يك جوري خيالشو جمع كن كه بالاتر از اون كسي وجود نداره واز همه برات مهم تره و بيشتراز همه دوسش داري و خيلي به حرفش احترام مي زاري و اگه اون نخواد كاري رو انجام نميدي سعي كن يك جوري اعتمادشو جلب كني هر جور كه ميتوني فقط بايد اعتمادشو جلب كني وگرنه شكاكي براش يك عادت مي شه و درست كردنش كار سختيه
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
سلام مهرناز جان
یه نکته که به نظر من مهمه اینه که پذیرش حرف های همسرتون اگه از روی درایت و دور اندیشی باشه نه شما احساس کوچکی می کنید و نه ایشان احساس تصنعی بودن وقتی شما نظرات ایشون رو از روی منطق و تدبیر نپذیرفتید و فقط به خاطر کوتاه اومدن ایشون و یا تموم شدن بحث و جدل این کار رو کردید این احساس به همسرتون هم منتقل شده که این کار شما ازروی خواست قلبی نبوده شاید هم احساس پیروزی کنه اون وقت رفتارش تقویت میشه
اما شما باید با اراده و محکم و با یقین به اثر بخشی انجام بدید نه از روی انفعال اون وقت همسرتون هم علاقه شما رو به زندگی می فهمه و مطمئنا در رفتارش تجدید نظر می کنه
یادمون باشه زندگی صحنه همراهی و موانست و همدلی زن شوهر برای رسیدن به رشد و تعالیه نه صحنه جنگ و نبرد و غنیمت گرفتن
RE: شوهرم بی نهایت شکاک است
مهرناز خانم من به عنوان مردی که به زنش شک داره باید بگم یک مرد وقتی به زنش شک می کنه که بی محبتی و یا کم محلی عدم انجام وظایف عادی و یا این قبیل مسائل رو میبینه مطمئن باش شک زمانی به وجود می یاد که مرد احساس می کنه یه چیزی از روال عادی خارج شده و زندگی داره یه تغییراتی می کنه دقت کن ببین چی در مورد تو عوض شده و خودتو بذار جای اون و مسئله رو پیدا کن.