-
به من بگيد ...
[/align][/font]سلام
از اينكه اينجا رو پيدا كردم خوشحالم. ممنون كه به نوشته و سئوالم توجه مي كنيد.
من و همسرم شونزده ساله كه ازدواج كرديم و از سال چهارم ازدواج صاحب يك دختر شديم. از يكي دو سال بعد از تولد دخترمون به دلايل مختلفي بينمون اختلاف نظر پيش اومد و راهمون تقريبا از هم جدا شد ولي فقط بخاطر بچه هردو صلاح ديديم كه تا بزرگ شدنش از هم جدا نشيم.
در حال حاضر (حدود چهار ساله) فقط مثل همخونه با هم زندگي ميكنيم و مادر همسرم هم با ما زندگي مي كنند (از چهار سال پيش به شكل دائمي و قبل از اون در مقاطع زماني چند ماه).
من شاغلم و از اول زندگي در مخارج خونه سهيم بودم و هرگز نتونستم درآمدم رو پس انداز كنم. الان بيشتر از سه ساله كه همسرم تقريبا بيكاره و پراكنده كار ميكنه و اگه هم پول قابل توجهي به دست بياره براي خودش و مادرش خرج ميكنه. يعني در عمل من خرج كش خودم و دخترم هستم و اون خرج كش خودش و مادرش.
سئوال من اينه كه آيا چون ارتباط زناشويي بين ما نيست ايشون حق داره مخارج اون بچه رو هم به گردن من بيندازه و حتي اعتراض كنه كه چرا براي خونه و خودش و مادرش پولي خرج نمي كنم؟ ميخوام بدونم كساني كه شرايطي مثل ما دارند (و اگه اشتباه نكنم اصطلاحا" طلاق عاطفي بينشون بوجود اومده) حق و حقوقشون چه از نظر حقوقي و چه از نظر شرعي مشخص و تعريف شده هست يا خير؟
ممنون ميشم راهنمايي ام كنيد.
-
RE: به من بگيد ...
سلام خانوم بزرگ
اینجور که من حساب کردم شما ده ساله که طلاق عاطفی گرفتی !!!!
چون نگفتی که چند ساله ازدواج کردی حدس میزنم که مثلا 25 سالگی ازدواج کردین در 29 سالگی بچه دار شده و در31 سالگی بینتون اختلاف به وجود اومده .... حدودا ..... بعد شما که 31 سالتون بوده تا امروز که 41 سالتون شده برای بچه صبر کردین .
آیا همون 31 سالگی جدا میشدین بهتر نبود؟
آیا تو 31 سالگی شانس ازدواج نداشتین ؟ هم شما هم همسرتون؟
این شانس زندگی را کی و به چه دلیلی از شما گرفت؟
دید بد به طلاق؟
آیا این ده سال به اون بچه خوش گذشته ؟ یا همش اضطراب داشته؟ مرگ یه بار شیون یه بار بهتر نبوده؟
چرا وقتی اونقدر طلاق بد کردیم و بد نام کردیم که افرادی مثل شما ده سال زندگی در برزخ طی کنند؟؟
آیا امروز هم وقت تصمیم نرسیده؟ بازم ترس؟ 10 سال دیگه شما احتمالا 50 سالتونه بعد میخوای جدا بشی؟
امیدوارم جواب برای این سوالات من فقط ایثار نباشه چون تو این ایثار آنچنان نفعی به کسی نرسیده حتی به بچه شما.
-
RE: به من بگيد ...
حامد جان چرا اينقدر راحت از طلاق حرف ميزنيد كي ميدونه كه جدايي واقعا چيه و كسي كه توي متن ماجراست بعد از اين اتفاق شوم چه چيزهايي رو تجربه ميكنه 17 سالم بود كه پدر و مادرم به خاطر خيانت عاطفي پدرم از هم جدا شدن مامانم شاغل بود و مشكلات مالي چنداني نداشتيم ولي با اين وجود و بعد از گذشتن 16 سال از اين واقعه هنوز هم هر وقت اسم طلاق رو ميشنوم تنم ميلرزه بعضي وقتها ارزو ميكردم كه كاش پدر و مادرم كمي فداكارتر بودند نمي دونم شايد خودخواهيه ولي به نظر من ايشون تصميم عاقلانه اي گرفتن كه تا بزرگ شدن فرزندشون صبر كنند اينطوري شايد اون كمترين اسيب رو ببينه واقعا اين منصفانه نيست كه بچه ها تاوان اشتباهات ما رو پس بدن
-
RE: به من بگيد ...
خانوم بزرگ عزیز
سلام
به نظر من کلا مخارج زندگی به عهده مرد است چون مرد مسئولیت زندگی را به عهده می گیره چه بین اونها رابطه عاطفی باشه چه نباشه خزج فرزندان و همسر را باید برعهده داشته باشد و این وظیفه شما نیست که خرج خودش و مادرش را متقبل بشوید در کل شما نباید همسرتون را به این روند عادت می دادید که در حال حاضر تامین مخارج زندگی را جزو وظایف شما بداند
-
RE: به من بگيد ...
سلام
عزیزم این در صورتی بود که این دو طلاق عاطفی نداشتند. حد اقل فرزندشان نمیفهمید که چه اتفاقی افتاده اما با وجود این جدایی که ایشان تعریف کرده به نظر شما فرزندشان در آرامش بوده این 10 سال؟
-
RE: به من بگيد ...
اقا حامد سلام منم موافقم شما خيلي راحت در مورد طلاق صحبت مي كنيد شايد ما ها خيلي راحت نفهميم بايد اين مسئله را از بچه هاي طلاق بپرسيم . نمي شه اينقدر بي رحمانه قضاوت كرد اون موقع ديگه فقط خودشون نبودند بلكه دخترشون هم قرباني مي شد نه به نظر من صبر بهتر از طلاقه
-
RE: به من بگيد ...
خانوم بزرگ سلام به سايت خودت خوش امدي
بايد بگم به نظر منم كل مخارج خونه با مرده چه رابطه ايي باشه چه نباشه و شما ميتونيد ادعا كنيد كه ديگر نميتوانيد خرجي به عهده بگيريد حتي ايشان شما راهم نيز بايد از نظر مادي پوشش دهند
-
RE: به من بگيد ...
در جواب حامد بايد بگم كه درسته كه فرزند ايشان از طلاق عاطفي پدر و مادرشان پي برده اند ولي اينجوري فقط مي ره جز ادمهايي كه كمي استرس دارند و يا عصبي و خودخور هستند ولي اگر اين ده سال احساس مي كرد كه سايه پدر بالاي سرش نيست يا دست مهربان مادر نوازش گرش نيست سرخورده و افسرده و شايد سركش مي شد به نظرت كدومش بهتره ؟
-
RE: به من بگيد ...
سلام خانوم بزرگ عزيز
وقتي نوشته ات رو براي اولين بار خوندم من هم مثل " حامد"فكر مي كردم نا گفته نمونه كه شايديك قسمش بخاطر خلاصه نويسي تون بوده,ولي وقتي مجددا خوندم تازه روح بزرگ و قلب مهربونت رو تو نوشته هات احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه اسمت هم مثل قلبت بزرگ, قدر اين همه زيبا نگري به زندگي رو بدون.
شايد جزئ معدود افرادي باشي كه بعد از گذشت اين همه سال و با وجود طلاق عاطفي هنوز هم خودت رو جزئي از "ما " مي بيني :ازدواج كرديم,صاحب فرزند شديم,صلاح ديديم "چقدر اين واژه ات برام زيبا و دلنشين بود" برخلاف خيلي ها كه وقتي به اين مرحله ميرسن از واژه ي "مجبورم" استفاده ميكنن ,شما دوست عزيز داري از انتخابهايي كه تو زندگي داشتي ميگي.
با اين وجودفكر مي كنم هنوز خيلي از "اصل هاي زندگيت" براي هم تالاري هات بخصوص خود من مبهم و هر كدوم از دوستان هم بر اساس برداشت هاي شخصي خودشون جواب دادن, چه خوب ميشد يك مقدار بيشتر در اين مورد توضيح مي دادي!
دوست عزيز پيشنهاد ميكنم يك بار ديگه مروري به زندگيت داشته باش و سعي كن اصلهايي رو كه تا حالا به خاطرشون " ما " بودنتون رو حفظ كرديد بررسي كني اون موقع قضاوت كن كه چقدر اين با هم بودن مفيد بوده شايد همين باعث بشه براي "با هم بودني زيباتر",در غير اين صورت سعي كن دنبال دليل هاي زيباتر ديگري بگردي تا با هم بودنتون رو زيباتر ادامه بديد.
دوست عزيز ما تحت شرايطي از ديگرون كمك مي خواهيم كه اونها رو هم جزيي از زندگيمون بدونيم,شايد همين كمك مالي كه همسرتون ازتون تقاضا داره بخاطر اين كه هنوزم شما رو جزيي از وجودش مي دونه,نه كسي كه راهتون از همديگه جدا شده.
يادمونم باشه كه ما ادما هميشه دنبال بهانه هاي منطقي يا غير منطقي ميگرديم كه كساني رو كه دوست داريم از دست نديم و ممكن هر از گاهي هم ندونيم كه اين بهونه ها ممكن باعث اذيت شدن طرف مقابلمون بشه.