نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام.
روزای آخر ساله.دلم برای پدرم میسوزه.آدم زحمت کشیه .الان اومد گفت که این همه با دوستات پای کامیوتر صحبت میکنی
پس بیا یک مقدار با من هم صحبت کن.:305:
بهش بی اعتنایی کردم.به پدر 60 ساله ام.:302:
چه کنم.
شهر خالیست ز عشاق، بود کز طرفی مردی از خویش برون آیدو کاری بکند.
سلام iman-tanboor -
ببين دوست من سعي كن بيش از اينكه با افراد و محيطهاي مجازي ارتباط داشته باشي با دنياي واقعي در ارتباط باشي.
اين به نفع شماست.
من اگر جاي شما بودم سعي مي كردم با پدرم دوست و رفيق بشم!من كه خودم با پدرم اينطوريم
پاي تلفن مثل دوستانم باهاش شوخي مي كنم و حرف ميزنم.(مثلا ميگم ارادت داريم،خوبي؟خوش ميگذره؟) بعضي وقتا باهم ميريم بيرون و خوش ميگذرونيم
همين طور با مادرت و اعضاي ديگر خونوادت
ببوسشون:228:
اندیشه جان من هم با پدرم دوست هستم.
ولی گاهی از دینو دنیا سیر میشم.
نمیدونم چرا.
تنبورم هم دیگه چاره ساز نیست.اون هم دلش از من خون شده.
حال خونین دلان در کنج اتاق با آوای تنبور خوش است.
بلند شو الان هم دیر نیست . برو و ببوسش . چه چیزی قشنگ تر از اینکه دراین لحظه بی هیچ دلیلی خاصی پدرت را بغل کنی و ببوسی . مطمئن باش فوری دلش پر از محبت از تو نازنین خواهد شد
روم نمیشه آنی جون.
کم رویی در مقابل پدری که یک عمر زحمت کشیده و خودت هم به آن واقفی . تابوهای خیالی رابشکن . پدرت را ببوس تا فرصت هست . از لحظه استفاده کن شاید که فردا دیر باشد . تو تابوها را توانسته باشی بشکنی ولی پدر نباشد ( زبانم لال )
سلام دوست عزیز
برای دوست داشتن نیازی نیست که در کلامت به پدرت بگید دوستش دارید میشه کنارش نشست به صحبت های حکیمانه اش گوش داد و خیلی استفاده برد و خیلی حرفهای خوب زد و سرگرم شد چرا پای کامپیوتر که هم خودتون خسته بشید و هم پدرتون. آنی جان درست می گن از لحظه لحظه بودنش استفاده کنید شاید فردایی نباشد. :72::72:
هممون گاهی اوقات احساس تنهایی می کنیم زمان زود گذریه ، می گذره زیاد خودتون رو ناراحت نکنید سعی کنید از این حس خارج بشید نه اینکه خودتون به تشدید این حس کمک کنید.:72::73: