نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان
يه سوالي برام پيش اومده . شوهر من رابطه خيلي خوبي با خواهرم داره . اكثر اوقات حس ميكنم با اون بيشتر بهش خوش ميگذره . البته اختلاف سنيشون 10 ساله . مي ترسم از اينكه رابطه احساسي بينشون به وجود بياد.(ميدونم خيلي فكر زشتيه اما انقدر اينور اونور از اين ماجراها شنيدم كه ميترسم.).شوهرم هميشه از خواهرم تعريف ميكنه و ميگه هم اخلاقش خوبه هم خيلي چهره اش زيباست.
به نظر شما احساسم اشتباهه؟
والا چی بگم!!! به نظرم حساسیت نشون نده اما حواست جمع باشه آبجی
خواهر شما به ایشون چه حسی داره و چی میگه؟
شما با خواهرت چقدر صميمي هستي؟مي توني حرفهاتو بهش بگي؟
آيا خواهر شما يه همچين آدمي هست كه اگر زماني حس كنه شوهر شما بهش احساس داره ، باهاش جدي برخورد كنه؟
خواهر شما چند سالشه ؟شوهرتون چطور؟
هم خواهرم و هم بقيه خانواده شوهرم رو خيلي دوست دارند. گاهي اوقات تنهاشون ميگذارم ببينم عكس العمل شوهرم چيه و ميبينم فورا مياد پيش من . خواهرم 18 سالشه و خيلي خوب و مهربونه .
فکر می کنم برداشت شما اشتباه هست در اکثر خانواده هایی که من دیدم بین داماد و خواهر زن ارتباط صمیمی برقرار هست و این اصلا جای نگرانی نداره زمانی باید نگران بود که همچنین ارتباطی از حد تعادل و طبیعی خودش خارج بشه .نقل قول:
نوشته اصلی توسط karimi
خوب پس فعلا فکر منفی نکنید لطفا :D همونطور که خودتون میگید خواهر شما مهربونه خوب همه به سمتش جلب میشن. و اینکه شوهرتون حد و حدود خودش رو رعایت میکنه. نگران نباشید ... :46:نقل قول:
نوشته اصلی توسط karimi
نان زیر کباب معمولا خیلی لذیذه . فکر بد نکنید . استثنا ها نباید ما را از مسیر درست روابط دور کند .شما هم انشالله یک روزی نان زیر کباب می شوی و احساس خواهرت را نسبت به خودت و شوهرت بهتر درک می کنی . به شما هم تبریک می گویم معلوم است که خواهر خوبی هستی .موفق باشید
سلام دوست من.همون طور كه دوستان گفتن فكر منفي نكنيد.رابطه ي خواهر من و شوهرم هم خيلي صميميه و خيلي شوخي ها با هم ميكنن اما مطمئن باش اين رابطه ها يه حد و مرزي داره.شوهرت خوبه الكي نشستي بهش گير بديا.اما اگه يه وقت ديدي تو برخورداشون خيلي خيلي راحت شدن ميتوني به شوهرت بگي،فكر نميكنم غيرمنطقي باشه.
دختر دايي شوهرم خيلي باهاش صميمي بود و هميشه نوع برخورداشون منو اذيت ميكرد مخصوصا اوايل ازدواجمون و من خيلي راحت به شوهرم گفتن دوست ندارم خيلي با هلنا قاطي بشي و اونم رعايت كرد.اما الان بعد از 2 سال و اندي ميفهمم كه فكرم چه قدر اشتباه بوده.
اميدوارم موفق باشي.
سلام دوست عزيز
من هم با عقيده بقيه موافقم يعني شما نبايد نسبت به چيزي كه وجود نداره حساسيت زيادي از خودتون نشون بديد چون باعث برانگيخته شدن چيزي مي شيد كه در فكرتون هست به اين فكر كنيد كه اگر حساس باشيد روي رفتارتون بصورت ناخودآگاه اثر مي گذاره و اين باعث مي شه كه خواهرتون و يا بعضا شوهرتون از فكر شما اطلاع پيدا كنند البته نبايد هم بيش از اندازه چشمهاتونو ببنديد شما بايد سعي كنيد كه رفتار شما شوهرتون را به سمت شما بكشونه و اعتماد داشتن خيلي اهميت داره و باعث از بين رفتن شكها و ترديدهاتون مي شه دلتون پاك باشه و چشمهاتون باز و بينا موفق باشيد
من به شوهرم خيلي اطمينان دارم ، ارتباط ما با خانواده خودم به خاطر شرايط كاري خيلي كم هستش و زياد همديگرو نمي بينيم .