آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
با سلام خدمت همگی شما عزیزان
من در ازدواج اولم که با عشق کامل و در سن بسیار پائینی بود به علت اعتیاد همسرم با شکست مواجه شدم و حاصل ازدواجم دختر گلی است که الان 10 سالش است.
پس از چند سال همسرم فوت کرد و من نیز ازدواج کردم.با وجود انتخابی باز و با فکر و مشورت.ولی پس از طی 3 سال که تازه کم کم از شر مشکلات خارجی نظیر حضانت دختر 8 ساله اهمسرم دومم و مشکلات دادگاهههای پی دی پی و اختلافات مالی او با همسر سابقش و...............خلاص می شویم اختلاف بین همسرم و دخترم آرامش ما را مختل کرده.البته همسرم مرا مقصر می داند و من تبعیض غیر ارادی او را در بین دخترانم.
حال نمیدانم باید جدا شوم برای آرامش دخترم که به خاطر نیاز او به محبت با این فرد ازدواج کردم و یا ادامه دهم و به خدا بسپارم.
ایا کسی موردی مشابه داشته که الان فرزندش را خوشبخت ببیند؟
لازم به توضیح است که او مردی بسیار با خدا و مهربان است و هر رفتاری می کند از روی نادانی است و کله شقی .او منتظر است که در صورت دیدن محبت از خود مهربانی بروز دهد و به خاطر سابقه بد ازدواج قبلی ذهنش کاملا مسموم و منفی شده و کوچکترین کار ما را با تعبیرات منفی خودش قضاوت کرده و فتوا می دهد.
ولی اگر مطمئن شوم دخترم بدبخت خواهد شد حتما جدا می شوم.
لطفا اگر موردی مشابه سراغ داشتید مرا کمک کنید.از خدا خواستم جوابهای شما پیام الهی برای من باشد.
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
سلام ....به تالار خوش آمدید..
کمی آرام باشید....طلاق آخرین راه حل است آنهم اگر راه حل محسوب شود.
ببینید اختلاف بین دختر شما و همسرتان در این شرایط طبیعی است چون دخترتان هنوز آمادگی پذیرش پدر جدید را پیدا نکرده است و با وضعیت سازگار نشده و از طرفی دوست ندارد کسی به او دستور دهد آن هم کسی که او را قبول ندارد...واین باعث آزار او می شود....
من در این مورد اطلاعات زیادی ندارم اما بهتر است با همسر خود صحبت کرده و او را آگاه سازید که رفتارهای دختر شما نه از روی خودآگاهی و به قصد اذیت بلکه از روی ناسازگاری است..
و با دختر خود نیز صحبت کنید و او را متقاعد کنید تا همسرتان را به عنوان پدر بپذیرد.
اگر شرایطی فراهم سازید که شوهر شما در کمال آرامش با دختران صحبت کند بنظرم رفتار دختران تغییر خواهد کرد
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
سلام عزیزم
به تالار خوش آمدی
شما به هیچ عنوان در روابط و گفتگو های همسر و دخترتان مستقیما وارد نشوید ودخالت نکنید . بگذارید با هم کنار بیایند و خودشان راه در کنار هم بودن و صحبت کردن و دوست داشتن همدیگر را پیدا کنند . گاهی در خلوت به هر یک تذکری از اشتباهات رفتاری شان بدهید و در زمانی که هم شوهرتان و هم فرزندتان حضور دارند با هوشیاری به نوعی رفتار کنید که دو طرف رازی و خرسند باشند و رفتارتان یک طرفه نباشد . یعنی یا توجه بیشتر به همسرتان و یا دخترتان طرف مقابل را حساس کنید .
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
سلام دوست عزيز.اول ذره اي به طلاق فكر نكن و به اين فكر كن كه طلاق آخرين راه حل هست و سخت ترين انتخاب.
به نظر من با هر دوتاشون جداگانه صحبت كن،اول با شوهرت و خوب متقاعدش كن اول تو واسم مهمي و بعد دخترم و تو رو خيلي بيشتر از دخترم دوست دارم و تموم سعي وتلاشم اينه كه بين دو تا دخترهامون تعادل ايجاد كنم و دوتاشون رو به يه چشم نگاه كنم و خيلي راحت باهاش حرف بزن و هدفتون رو از ازدواج مجدد بگيد و باز به متذكر بشيد كه اول هدفتون به دست آوردن آرامش بوده و بعد گذران زندگي و بهش بگو دلم نميخواد با اختلافاتت با دخترم آرامش و تو رو از دست بدم و كاري كن كه مطمئن بشه واقعا اول عاشق او هستي و هيچ وقت صريح بهش نگو اول خوشبختي دخترم واسم مهمه چون اونو حساس ميكني و بعد با دخترت صحبت كن و خيلي مادرانه بهش اطمينان خاطر رو بده كه باباي جديدت خيلي دوست داره و دوست نداره اصلا تو رو اذيت كنه و ميتوني از روشهايي استفاده كني كه مهرشون تو دل هم بره،مثلا با همسرت برو بيرون و براي 2 تا دختراتون هديه بخرين و شوهرت به دختر تو هديه بده و تو به دختر اون و يا مثلا گردش 4 نفره بريد و از اين جور كارا...مطمئن باش گذر زمان مسائل رو حل ميكنه و تو هم يكم كمك كن چون تا الان كه سنشون كمه سازش پذيرترن تا بعد...
اميدوارم خوشبخت و موفق باشي.
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
[/color][/size]
با سلام به تمامی دوستان و با تشکر فراوان به پاسختان
لازم است چند نکته را متذکر شوم:
1- ما حدود 4 سال است ازدواج کرده ایم و تمامی این کارهائی که شما عزیزان ذکر کردید را انجام داده ام ولی فقط برای چند ساعت و چند روز نتیجه داده و دوباره روز از نو و من همش در حال جنگ و صلحم.
2- هر دوی آنها به ظاهر یکدیگر را دوست د ارند و همدیگر را قبول کرده اند ولی تا یک موضوعی اتفاق می افتد تمامی این رشته ها پنبه می شود.
3-من با دختر همسرم مشکلی نداریم ولی عقاید منفی همسرم دیواری دور او کشیده که نمی تواند هیچ عشق و علاقه ای را دیده و یا باور کند و تلاشهای من و یا دختر بیچاره هام بی نتیجه می ماند و او فقط دختر خودش را می بیند
4- همسرم اوایل اینگونه نبود و من با دید باز او را انتخاب کردم و حدود 1.5 زندگی کردیم (موقت) بعد عقد کردیم.
5- او بسیار کینه ایست و اگه نا خواسته حرفی از دهان من و دخترم بیرون آید تا آخر عمر حساب ما پاک می شود و فقط بعنوان یک همخانه با ما زندگی می کند.
امیدوارم توضیحاتم کامل باشد.البته او در کل مرد بدی نیست ولی من نگران آینده و بلوغ دخترم هستم.
اگر کسی از شما با مشکل من دست و پنجه نرم کرده خوشحال میشم کمکم کنه.
در این سال جدید سر سفره هفت سین برای دختر کوچک منم دعا کنید[size=medium][color=#800000]
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
دوست عزیز پدر و فرزند واقعی با هم جنجال دارن چه برسه به دختر شما...اون مرد این استرس رو حتما در خودش داره که شاید دختر شما اون رو به عنوان پدر قبول نکنه......اون یه مرده و دختر شما یه دختر بچه که میخواد کنار این مرد باشه شما هم یک طرفه قضاوت نکنید.......مشاور بهترین کمک برای شماست پیش یهمشاور کودک برید بعد از اون راهنمایی بخواید که اگر لازم دونست مشاور خانواده هم برید
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
او حرف کسی را قبولنمی کند و حاضر به مراجعه به مشاور هم نمی شود.حال چه می گوئید؟باز ادامه دهم؟
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
به نظر من ادامه دهید..........................من نگفتم با همسرتون برید من گفتمبه مشاور کودک مراجعه کنید به تنهایی اگراون لازم دونست خودش به شما میگه چه طور همسرتون رو ببرید......
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
عزیزم این طبیعی است که شما تمایلات و توجهاتتان بیشتر به سمت دختر خودتان معطوف باشد و این آقا هم توجه و تمایلاتش معطوف فرزند خودش باشد . شما چرا فکر می کنید دخترتان بیچاره است ؟! اگر منظور شما مظلومیت و بی گناهی دخترتان است که می پذیرم به همان اندازه فرزند همسرتان مظلوم و بی گناه است . شما در روابط طولانی مدت با فرزند همسرتان دچار اشکال هستید محال است که شما از کل توانایی ها و مثبت اندیشی و رفتار مناسب در مورد فرزند دختر همسرتان استفاده کنید و ایشان دیوار و حصار دور خودشان بکشند . شما عملکردتان اشکال دارد و یک دست نیست . شما بین دو دختر فرق می گذارید و مطمئن باشید که آنچنان محسوس است که همسرتان و دخترش این را متوجه می شوند و بعد باور درونی خودتان و همسرتان . شما و همسرتان هر دو حالت حس مالکیت در مورد فرزندان خود دارید در حالی که باید در این حس تملک یکدیگر را شریک می کردید . آیا امتحان کرده اید که از واژه ی دخترانمان استفاده کنید ؟!
عزیزم من ، همسرم یک دختر دارد و من هم دو فرزند که خودم به دنیا آوردمشان و دختری که در 13 سالگی اش به فرزندی قبول کرده ام . شاید سه سال اول زندگی ما به این شکل گذشت که من همه جا عنوان می کردم چهار فرزند دارم و ... به طور کلی از واژه ی بچه هایمان استفاده می کردم ولی همسرم به دلیل اینکه همین یک فرزند را داشت یک حس مالکیت غریب داشت و دائم از واژه دخترم و دخترت و پسرت و ... استفاده می کردو یا وقتی کسی از وی سئوال می کرد چند فرزند داری ؟ تفکیک می کرد و توضیح می داد و ....
ولی من در طی سه سال اول زندگی ام کوتاه نیامدم اگر گفت دخترت توضیح دادم که دختر وی دختر من است و دخترهای من هم دخترهای وی می باشد و اگر برای خرید بیرون می رفتم و می خواستم لباس برایشان کادو بخریم به فروشنده توضیح می دادم که سه دختر سه قلو داریم و تنها رنگ لباسهایشان با هم متفاوت بود . من با این کار به همسرم نشان می دادم همان که برای فرزند ان خود می پسندم برای فرزند وی هم همان را می پسندم و تا امروز که به باورهای لازم رسیده و مقاومت نمی کند و اجناس خریداری شده برای هر یک از آنها جداگانه و بر اساس نوع سلایق بچه ها می باشد . سه سال اول سخت بود ولی پشتکار من و یک دست بودن رفتارم شوهرم را به باورهای لازم رساند و امروز من امین تر ین فرد برای تصمیم گیری در مورد هر چهار فرزندمان هستم و بچه های من هم به وی بابا می گویند من به همسرم توضیح داده ام زمانی که من می توانم دختری را که نه پدرش را دوست دارم و نه مادرش را می شناسم تا این اندازه دوست دارم که همه ی قلبم در اثر فکر کردن به وی فشرده می شود و غرق شادی می شوم زمانی که هیکل نازنینش را در بر انداز می کنم و بچه ها ی وی ( نوه هایم از دختر خوانده ام که دو قلو هستند) را بی نهایت دوست دارم چطور می توانم دختری را که پدرش تو هستی که عاشقانه ستایش می کنم دوست نداشته باشم و....
عزیزم این پروژه دراز مدت است ولی موفقیت آمیز خواهد بود کافی است دقتهای لازم را داشته باشی . محال است که همسرم به عنوان مردو پدر در خانواده حرفی بزند و من نظر وی را نادیده بگیرم و در مقابل بچه ها را تائید کنم حتی اگر واقعا حق با بچه ها باشد اینکار را نخواهم کرد در اختلافاتشان حتی اگر لب و لوچه ی بچه ها آویزان بشود دخالت نمی کنم . آنها خودشان اختلافاتشان را حل می کنند و لحظه های خوش خوبی را با هم در خلوتهای دو و سه و چهار و... نفره می گذرانند . در اوائل مجبور بودم گاهی تذکراتی به هر یک در خلوت بدهم ولی امروز همه چیز روی تین است و اگر در یک محفل شرکت کنیم هیچ کس متوجه نمی شود که داستان بچه ها چگونه است و همه ما را خانواده پر جمعیتی می دانند حتی با اینکه من جوانتر از آن هستم که نوه داشته باشم کسی کنجکاوی نمی کند
RE: آیا من باید برای بار دوم هم طلاق بگیرم؟؟؟
دوست عزیز یه سئوال ازتون دارم
تا به حال به خودتون و نتیجه این زندگی در مورد خودتون فک کردید؟؟؟؟! ده سال دیگه دختر شما ازدواج می کنه و میره سراغ زندگی خودش و دختر همسرتون هم بهمین شکل فقط شما می مانید که باید با همسرتون این زندگی رو ادامه بدید
پیشنهاد من اینکه اول به خودتون فک کنید ببینید این مرد چقدر برای شما ارزش داره آیا می تونید از ایشون همسفر و همراهی برای روزهای سخت و ایام پیری خود یاد کنید؟
اول جواب این سئوال رو بدید تا بقیه موضوع رو با هم دنبال کنیم
ممنون