من از مردن و مرگ خیلی میترسم لطفآ هرکی میتونه به من کمک کنه پاسخ بده
نمایش نسخه قابل چاپ
من از مردن و مرگ خیلی میترسم لطفآ هرکی میتونه به من کمک کنه پاسخ بده
یک سوال دیگه داشتم چرا ما باید بمیریم
چرا باید عزیزانمان را از دست بدیم و آیا ما دوباره آنها را خواهیم دید
اگر حقیقت مرگ را دریابی نه تنها نمی ترسی بلکه مشتاقانه آن را می جویی البته ترس تو دلیل وعلت داره اول باید آن را در خودت پیدا کنی گاهی انسان چون نمیدونه چی هست وبه دلیل عدم ناشناختگیش می ترسه که باید شناخت پیدا کنی
ببین اینجا جایی نیست که هدف وغایت ما باشه اینجا یک گذر هست برای رسیدن به مقصد نهایی جایی که تو متعلق بهش هستی مرگ به معنای مردن ونیست شدن، نیست یک احیای دوباره است یک ملاقات است این خیلی مهم است که تو چه تصوری از مرگ برای خودت درست کردی که حالا می ترسی .تازه زمانی که ببینی که کسی که دوسش داری داره می میره خوشحال تر هم می شی چون اون سوی معشوق حقیقی میره وگاهی هم به خاطر علاقه وحب ما به دنیا مرگ را دوست نداریم گاهی هم از گناه های فراوانمون .یک جمله زیبا میگه بهای تو چیزی جز بهشت نیست پس خودت را به بهای کمتر از آن نفروش.
من خودم مرگ رو خیلی دوست دارم ودوست دارم زودتر بمیرم اما دوست ندارم وقتی رفتم شرمنده از این باشم درست وزیبا زندگی نکردم یا بیهوده زندگی کرده باشم (بی هدف ) یا در جهل ونادانی بمیرم ندونم برای چی اومدم هدف از امدن من چی بود چون هیچ کدوم ما بیهوده خلق نشودیم .
تازه مرگ انتها نیست شروع است ، شروع ادامه تکامل روحی . تو
تو بامردن چیزهایی خواهی شنید وخواهی دید که قبل از آن تواناییش را نداشتی الان تو 5 حس داری بعد مرک 13 حس پیدا خواهی کرد اطلاعاتی که در این زمینه دارم تا این 13 حس رو می دونم
بهتر است در زمینه روح وعوالم روحی ومرگ بیشتر مطالعه کنی
در ديدگاه ابن سينا موجبات ترس از مرگ يكى از امور زير است:
1. با مرگ، حقيقت و زندگى [ظاهرى دنيايى] آدمى برچيده مىشود،
2. اينكه نمىدانيم چه وقت مىميريم؛
3. مرگ پديدهاى ناشناختهاست و از آن تجربهاى نداريم و برايمان امرى مبهم است؛
4. تجربه مرگ انفرادى و فردى است نه جمعى؛
5. مرگ موجب جدايى انسان از متعلقات و دوستان و خويشاوندان مىشود؛
6. با رسيدن مرگ، همه آرزوها و آمال بشرى بر باد مىرود.
ابن سينا، ابو على، رسائل، رسالةالشفاء من خوف الموت، صص 346 -340
به نقل از : http://rss.nahad.ir/QAForm.aspx?ID=1866
این وبلاگ هم مطالب جالبی داره، اسمش هست : "زندگی در مرگ است"
http://999999999.mihanblog.com
قصه ای هست از سیمون دوبوار، در مورد فرمانروایی به اسم فوسکا، که به عمر جاودان رسید:
...فوسکا شخصا" به اين حقيقت پي برد که فقط کساني که بايد بميرند قادر به دوست داشتن زندگي، به عهده گرفتن کارهاي بزرگ، تحمل خطرات و اميد به آينده مي باشند...
...وي از ادامه اين بازي بي معني خسته شده بود. فقط کساني که فاني هستند نقشه هاي دراز مدت مي کشند و طوري عمل مي کنند که گوئي هرگز نخواهند مرد.
http://www.adomide.com/archives/1385/09/post_830.html
سلام
پیشنهاد می دهم مطالبی که در مورد روانشناسی مرگ و داغ عزیزان قبلا تهیه شده است ، را به دقت مطالعه فرمائید. جهت مطالعه آن اینجا را کلیک فرمائید.
به نظر من هيچكس نميداند چه بلايي سرمان ميايد ولي تو سعي كن با رفتار شايسته ي خود نزد خدا و دوري از گناه اخرت خود را بسازي خيلي ها امدن و رفتن فقط تو و عزيزانت نيستيد كه ميرويد
ضمن عرض سلاتم خدمت جویندگان واقعیت های زندگی . اگر مرگ را خیلی ساده کنیم مثل روشن کردن کامپیوتر هست که دقیقا قبل از انکه ویندوز بالا بیاید یک دفعه صفحه مانیتور سیاه میشود و یکدفعه آدم می ترسد که نکند در نصب صحیح اشکال داشتیم و ویندوز بالا نیاید ولی اگر هنگام نصب درست عمل کرده باشیم بعد از چند ثانیه صدای زیبای ویندوز به ما نوید درست عمل کردنمان را می دهد ؟(( پس ای دوستان سعی کنید ویندوز زندگیتان رابا استفاده از یک ادم مجرب درست نصب کنید))