قرباني خدمت صادقانه ام شدم
با سلام به همه شما دوستان عزيزم
نمي دونستم اين موضوع رو کجا بايد مطرحش مي کردم ، اما ترجيح دادم اينجا بگم تا دوستان عزيزم مثل هميشه راهنماييم کنن .
بي مقدمه ميرم سر اصل مطلب ، من حدود 6 ساله که تويه يه شرکت کار مي کنم ، بعد از 3 سال از کارم ، به دليل اينکه کارم رو خيلي خوب و بدون حتي کوچکترين اشتباهي انجام ميدادم ، باعث شد که از سوي هيئت مديره اون شرکت ، همون سال يعني سال 74 به عنوان مدير اون قسمت انتخاب بشم !!! افزايش حقوق و خيلي از مزايايه ديگه و هم چنين موقعيت بسيار خوب من در اون شرکت رفته رفته باعث شد تا هر روز بر تعداد دشمنان و زيره آب زنهاي من افزوده بشه ، به هر شکلي سعي کردن تو اين مدت دو سال منو خورد کنن و از اين موقعيت کنار بزنن که موفق نشدن ! اما متاسفاه بعد 2 سال زور اونها از من بيشتر شد ، چرا که اونها 12 نفر بودن و من تنهايه تنها ، فقط خدايه بالاي سرم ميدونه که من چقدر به تک تکشون لطف کردم و اونهام از پشت بهم خنجر زدن ، تا 2 روز پيش که رئيس هيئت مديرمون که تا به حال چنين خشمگين و عصباني نديده بودمش منو به اتاقشون فرا خوندن و من هم در کمال ناباوري با کلماتي چنين مواجه شدم : ببينيد خانوم .... ما ديگه تو اين قسمت به مدير احتياج نداريم و بايد به شما يه پست معمولي مثل بقيه کارمندهامون بديم !!! دنيا رويه سرم خراب شد ، اين بود مزد اونهمه تلاش صادقانه !!!:54: اصلا نمي تونستم بفهمم چرا بي مقدمه ، من که کاري نکرده بودم ، اما چيز عجيبي نبود ، اونها کار خودشونو کردن
از فردايه اون روز تابلويه مديريت من هم از جايه خودش در اومد و به عنوان يک کارمند ساده به حساب اومدم !!! و من فقط مات و مبهوت نظاره گر اين رفتارشون بودم ، تصميم گرفتم برايه هميشه از اون شرکت بيام بيرون ، اما با پادرميوني هاي همسرم برگشتم ، ( متاسفانه در حال حاضر به شدت به پول احتياج داريم ) !! نمي دونم چيکار کنم ، به چند نفر هم سپردم که کاري برام دست و پا کنن ، اما اونها در حقيقت دوستان ظاهر الصلاح من هستند و نتونستن که کاري برام پيدا کنن ، خودمم چند جا سر زدم ، اما متاسفانه چيزي دستگيرم نشد . اينجا هم ديگه نمي تونم کار کنم ، تحمل اين نگاهها رو ندارم ، ازتون مي خوام هم برام دعا کنيد که زودتر برم سر يه کار ديگه و هم بگيد چيکار کنم ؟؟:203: شديدا به دعاتون احتياج دارم :47:
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
سلام عزیزم
تو با سابقه کاری که داری حتما کار خوب پیدا می کنی. امیدت رو از دست نده وتوکلت به خدا باشه. همین جا باش و در عین حال دنبال کار بهتری باش.جوینده یابنده هست.ولی حسن نیت خودت رو نشون بده .من مطوئنم از پسش بر میای. یا علی
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
ممنونم شادزي عزيز
چه طور حسن نيتم رو به کسايي نشون بدم که بويي از انسانيت نبردن ، نمي فهمن اينطور با غرور و شخصيت يکنفر بازي کردن يعني چي ؟؟؟
من هنوز اميدم رو از دست ندادم ؛ هميشه وقتي که يه شکستي تو زندگيم مي خوردم به طعم شيرين موفقيت بعدش که فکر ميکردم راحتتر ميتونستم باهاش کنار بيام ، اما ايندفعه بد جور شکست خوردم
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
من کاملا درکت می کنم و می دونم الان چه حسی داری. ولی نزار اونایی که باعث به وجود اوردن این مشکل شدن از اینکه به هدفشون رسیدن خوشحالتر بشن و اونها می خواستن حالتو بگیرن وبا دیدن چهره غمگین تو خوشحال میشن. بهشون اجازه نده بیشتر از این خوشحالی کنن.شکستها در زندگی سختتر و سختتر می شن چون تحمل ادمها بیشتر و بیشتر می شه.شکست آدمها رو محکمتر می کنه .پس نگو اما ايندفعه بد جور شکست خوردم . مطمئنم می تونی باهاش بجنگی. زندگی میدان جنگی هست که شکستها سپاه مقابل و امید و توکل سلاح جنگ تو هستند. منتها اگر مهارت استفاده از این سلاحها رو نداشته باشی حتما کشته میشی.پس سپاه مقابلت رو شکست بده و خوب از شمشیر و نیزت استفاده کن
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
دوست خوبم از شنیدن این موضوع متاسفم میدونم حس بدی داری منم دوسال قبل توی محل کار قبلیم مشکلی مشابه تو برام پیش اومد اگر بتونی راحت با این مشکل برخوردکنی بهتره سعی کن نشون بدی نسبت به این موضوع بی تفاوتی و پست و مقام برات اهمیت نداره در ضمن به دنبال یک شغل مناسب هم باش فکر میکنم اونطرف سال راحتتر بتونی مشکلت رو حل کنی راستی سعی کن ثابت کنی نبودت توی اون بخش چه مشکلاتی ایجاد میکنه ولی روحیه تو حفظ کن و نذار دشمنان از دیدن چهره غمگینت شاد بشن موفق باشی
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
ماندگار عزیزم سلام
باید خیلی عادی برخورد کنی که فکر نکنن شما عشق مدریت داشتید باید ثابت کنی بدون اسم مدیریت هم می تونی کارت رو درست انجام بدی مهم کار خوبه نه اسم وسمتی که تو اون شرکت داری
تو که احتیاجی به پست و اسم و رسم نداری
همیشه یادت باه به موقعیتی که درش هستی عادت نکنی چون هر موقعیتی چه خوب و چه بد موقتیه
این روزاهای بدهم تموم می شه
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
واقعا ازت تک تک تون ممنونم
درسته ، من کوچکترين ضعفي در اين مورد از خودم نشون ندادم ، اما بد جور جلويه همسرم ضربه خوردم !
مي دونم دنيا همين طور نمي مونه و به هيشکي وفا نکرده ، اما از يه طرف وقتي فکر ميکنم من بر خلاف همه کارکنان اين شرکت که قريب به 50 نفر هستن ، از همه بهتر و صادقانه تر کار کردم ، رضايت مشتري من 95% بوده در سالي که در اون هستيم در حالي که بقيه کارکنان همه زير 60% رضايت مشتري داشتن ، اينجاس که عليرغم همه تلاشي که در جهت موفقيت اين شرکت انجام دادم ، حالا گفتن بيا اينم جزايه تو
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
سلام
ابتدا از آقای سنگتراشان خواهش می کنم که اگر امکانش وجود دارد، یک قسمتی از تالار را هم به مشکلات شغلی افراد اختصاص دهند، فکر می کنم که برای همگی ما مفید باشد.
اما ماندگار عزیز
زندگی کاری همین است، شما اولین کسی نیستید که در یک برهه از زمان با چنین بی عدالتی از منظر خودتان مواجه شده اید. در وهله اول بهتان توصیه می کنم که خونسرد باشید تا بتوانید به خودتان مسلط شوید.
در شرکتی که من مشغول به کار هستم، بالغ بر هزار پرسنل وجود دارد و سلسله مراتب اداری چنان است که تعداد رئیس و مدیر و ... بسیار است. از این دسته مسائل هم به کرات دیده شده است. من بعنوان یک ناظر سوم که مدتهاست در این شرکت مشغول بکارم، شاهد عملکرد افرادی که سرنوشت کاری مشابه شما داشته اند، بوده ام.
گروهی از شرکت بیرون رفته و در جایی دیگر مشغول به کار شده اند.
گروهی در شرکت باقی مانده و به کار خود در سمت پایین تر ادامه دادند و بعضی از آنها با تغییر مدیریت عالی مجدد ترفیع گرفتند.
شما نیز باید با توجه به روحیاتتان راه را انتخاب کنید. اما به نظر من قدری آرام بگیرید و با جدیت و بدون ابراز ناراحتی به کارتان در همین پست کنونی مشغول شوید. بعد که آرام شدید، با رئیس هیئت مدیره تان ازاین حیث که می خواهید، از عیوب کارتان آگاه شوید و کاستی هایش را اصلاح کنید به گفتگو بنشید. در یک گفتگوی دوستانه بسیاری از نکات مبهم هم برای خودتان روشن می شود و هم می توانید برای مافوقتان روشن کنید. سعی کنید احساسی تصمیم نگیرید و احساسی برخورد نکنید. اول ببینید دلیل این تصمیم چه بوده است و بعد نسبت به تجدید نظر آن اقدام کنید.
نکته آخر؛
ماندگار عزیز یک مدیر خوب، نباید هیچگاه تنها بمونه، چرا شما جوری کار نکردی که اگه احیانا خواستی بری، کارمندای بخشت مانع بشن؟ بنظر من یه مدیر خوب صرفا اونی نیست که از همه بهتر کار می کنه بلکه اونی که روابط عمومی اش از همه بهتره!
موفق باشی و سعی کن به دنیا دل نبندی.
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
حرف تو کاملا متين ! مي دوني mohat عزيز ، زماني که من به سمت مديريت اون بخش معرفي شدم ، خوب يکي بودم از جنس خودشون ، نمي تونستن ببينن يکي که هم سابقه اش از اونها کمتره و هم خانومه ، بياد و مديرشون بشه ، من خيلي تو اين مدت سعي کردم ، محيطي رو بوجود بيارم که همه در کنار احساس آرامش و دوستي و محبت بکنيم ، عليرغم موقعيتي که در شرکت داشتم ، و فراتر از شرح وظايفم ، هرزچندگاهي تشويقهاي بسياري رو براشون در نظر مي گرفتم ، باهاشون دلجويي مي کردم ، سعي در حل مشکلشون داشتم ، با اينکه مي دونستم دشمن خوني و جوني من بودن ، اما هميشه از يه در ديگه وارد ميشدم ، تا خدايي نکرده اين ااحساسات خصمانه به کارمون لطمه نزنه ، که متاسفانه دقيقا چنين شد ، حالا تو ميگي من چرا جوري کار نکردم که وقتي چنين اتفاقي برام مي افتاد کسي باشه که مانع بشه ، عزيزم خيلي سخته جايي کار کني که همه به ظاهر همکار و دوستتن ، بهت لبخندهاي تصنعي ميزنن ولي تا يه قدم ازشون فاصله ميگيري ،توطئه اي برايه نابودي زندگيت و خودت ميکنن ، فقط اگه يه راه برام مونده بود ، ديگه تن به موندن نمي دادم
RE: قرباني خدمت صادقانه ام شدم
ماندگار عزيز خيلي بايد مقاوم باشي . اين اتفاق براي روساي شركتهاي بسيار بزرگ هم افتاده و چيزي نيست كه فقط براي شما اتفاق افتاده باشه . به نظر من اگه فعلا" موقعيت كاري مناسب برات پيدا نشده سعي كن با همين وضعيت كنار بيا و آرامش خودت رو هم حفظ كن . شما بايد باز هم تلاش كني تا بتوني دوباره توانمندي هاي خودت رو ثابت بكني سعي كن ايرادهاي كه احتمالا" از كارت گرفته شده هر چه قدر هم كوچك و بي اهميت بوده رو شناسايي بكني و در صدد رفع آنها باشي .به هر حال بعضي همكارنت براي خراب كردن موقعيت كاريت هميشه دنبال ايرادگيري بوده اند .از اين جور آدمها همه جا پيدا مي شه كه نبايد جلوي آنها ضعف نشان بدي .