-
+مسیر درست
:72::72::72::72:
با عرض سلام خدمت آقای دکتر:
1-من نسبت به خواب دیدن متاثر می شوم توی این یک ماه 2 بار خواب آن دختر را دیدم
2-آخرین باری که از نزدیک او را دیدم 19 سال داشتم در حال حاضر 31 ساله ام
3-فکر می کنم ازدواج کرده ، یک بار به طور تصادفی از زبان خواهرم شنیدم
4-هیچ گونه مشکل جنسی با همسر خود ندارم
5-هنگام غروب ، مخصوصا غروب در تابستونا بد جوری حالم گرفته می شه با احتساب امسال 8 ساله توی یک شهر دیگه دارم زندگی می کنم که این خود بر ناراحتیم اضافه می کنه.
آقای دکتر من در یک خانواده پر جمعیت فقیر و کم معاشرت بدنیا اومدم .کم رویی هم یکی از مشکلات اصلیم بود،
همان طور که گفتم از سن 18 تا 22 سالگی عاشق دختر محله ام بودم توی سال 1375 رفتم خدمت سربازی ، آبان 1377 خدمتم تموم شد و تا یک سال با برادرام در اهواز کار ساختمانی کار می کردم.
اسفند 1378 بورسیه هواشناسی اصفهان قبول شدم .
بدلیل همون مشکلم که گفتم و البته 3 تا برادر بزرگتر از خودم که تا آن موقع ازدواج نکرده بودند، هیچ وقت نتوانستم حرف دلم را بگویم جز به خواهرم و مادرم،
من هم که هر وقت که از جلوی خانه دختر همسایه مان به بهانه دیدن او رد می شدم هیچ کس را نمی یافتم و هر بار که اونو نمی دیدم مایوستر میشدم.
تا اینکه شهریور 80 برای شروع ترم آخر می خواستم با اتوبوس بروم دانشکده اصفهان که متاسفانه اتوبوس ساعت 1.5 شب رفت توی دره ، و کلیه چپم از بین رفت و دنده چپ ، ریه و طحالم آسیب دید.
مدت 20 روز بستری بودم بعد از بهبودی یکی از دانشجوهای پرستاری که تو بیمارستان دیدمش نظرم را به خودش جلب کرد درخواست ازدواج بهش دادم ولی نپذیرفت.[/color]
پیش خودم می گفتم اگه دختر همسایه به من علاقه داشت باید میومد عیادتم ولی اون هیچ همدردی با من انجام نداد.
به خاطر همین از اواخر سال 1380 دیگر نسبت به اون بی میل شدم .در اردیبهشت 81 پدرم توی سن 51 سالگی از دنیا رفت مرگ پدر بخاطر عفونت مثانه و مجاری ادراری و متعاقبا سکته قلبی،
2 هفته قبل از اون شوهر عمه ام فوت کرده بود ومن بخاطر احساس مسئولیت نسبت به خانواده عمه ام در خواست ازدواج به دختر عمه ام دادم
البته آقای دکتر، دختر عمم مورد تاییدم بود و از کوچکی می شناختمش،
دختر زحمت کش و کم توقعیه ولی زودرنجه اینو بعد از ازدواج فهمیدم الکی بهم گیر میده که مثلا منظورت از این حرف یا از این کار چیه و بعضی وقتا خیلی عصبانیم می کنه
اما زود مهربون میشه و میاد منو می بوسه
در هر حال از انتخاب دختر عمم پشیمون نیستم
آقای دکتر بعد از 8 سال فکر این دختر همسایه به سراغم اومده . تکلیف من با اون چیه . آیا بزنم به بی خیالی
یا برم ببینم اون واقعا راجع به من چه فکری داره ، منتظر راهنماهیهایتان هستم.
-
RE: مسیر درست
با سلام به جناب مهرابیان
البته من مشاور نیستم و فقط نظر خودمو براتون میگم.
به نظر من اگه ادم جولوی اغاز یک کار اشتباهو بگیره که خیلی وقتا خیلی اسونه باعث میشه در اینده دچار مشکلات بزرگتری نشه. به نظر من اگه دوباره به سراغ ایشون برین ممکنه احساسات قدیمتون دوباره بیدار بشه و کمک سعی به برقراری ارتباط بیشتر کنین که در این صورت کار به خیلی جاهای دیگه میکشه.
شما با همسرتون زندگی خوب و ارومی دارین چرا به همین راحتی می خواین متشنجش کنین.
به نظر من اکثر کسایی که به همسرشون خیانت میکنن از اول که قصد همچین کاریو ندارن کم کم پیش میاد. شما الان فقط می خوای نظر اونو بدونی ولی اگه بر فرض نظرش مثبت بود ممکنه رابطتون ادامه پیدا کنه که این باعث از هم پاشیدن زندگی خوبتون و بی اعتمادی همسر خوبتون میشه.
به نظرم اصلا بهش فکر نکنین و بزارین مثل این 12 سالی که ندیدینش دوباره فراموش شه.
-
RE: مسیر درست
ها . . .این خیلی خطریه عزیز جان.باید وقت بیشتری را برای فراغت و با همسرتان بودن قرار داده و مشاوره روانی هم بگیرید.آیا پیش از این هم در اوایل یا یکی دو سال بعد در فکر آن دختر بوده اید؟
این افکار شما در صورت ادامه لطمه بزرگی به زندگیتان و ستم بزرگتری به همسرتان می زند.بچه دارید؟
-
RE: مسیر درست
درود
فرنگی ها ضرب المثلی دارند که جالب توجه است .
آنها میگویند ایرانی ها از استعداد خوبی برخوردار هستند اما " همیشه کاری را که باید اول انجام دهند آخر انجام میدهند "
با بسط این موضوع میتوان گفت : کم رویی و یا خجالت که در پسران دیده میشود در بزرگ تر شدن ایجاد ناراحتی هایی برای فرد میکند .
دوستی دارم که برای خواستگاری از دختری بی تاب بود و در دانشگاه از فکر او دو ترم مشروط شد . نه خواب داشت نه خوراک در حالی که جرات یک کلمه سخن گفتن هم نداشت ....
بعد از قریب به یک سال با پادرمیانی من و... دخترک را راضی به هم صحبتی با دوست خود کردم و بعد از تقریب به دو ساعت ، هیچ به هیچ شد و به جای آنکه او سخن بگوید دخترک همانند رادیو پیام سخن می گفت ....
آخر هم باز همان آش و همان کاسه ....
منظور از تریف داستان فقط یک باب آشنایی با یک نمونه ی خجالتی و کم رویی و .... است .
دوست عزیز ، اگر گذشته را طی کردید و از حال راضی هستید افکاری که شما را به گذشته می برد حذف کنید .
برای حذف از همسر خود استفاده کنید . او بهترین گزینه است . بودن در کنار او بالاترین جهاد است .
بهتر است دقایقی که شما را دچار انحراف میکند با یک نفس عمیق به پا خواسته و ه پیشگاه همسر خود بروید و با او معاشقه کنیئ و او را در میان گرفته و ا او تبادل احساسات کنید .
زندگی خود را وابسته به هم کنید و هم را در خود در آمیزید .
با توکل به خداوند بزرگ و مهربان و داشتن یاری دلسوز تر از دیگران به نام همسر میتوانید از این مرحله گذر کنید .
موفق و پیروز باشید .
-
RE: مسیر درست
زندگی حقیقت است نه رویا
از رویای ان دختر بیرون امده و به همسر خود محبت و توجه کنید تا طعم واقعی عشق را بچشید نه رویای چیزی که معلوم نیست وجود داشته باشد
تو را به خدا قدر چیزهایی را که دراید بدانید
-
RE: مسیر درست
[size=medium]سلام وخسته نباشید
دوستان بسیار عزیز من ، از اینکه زحمت کشیدید و نظراتتان را برایم نوشتید بسیار متشکرم و دستان مهربونتون
رو به گرمی می فشارم. اما بنده بیشتر به کمک کارشناسانه نیاز دارم
به من بگوئید فارغ از هر گونه کلی گویی یا ایده ال گرایی و بحث های نظری که دلیل آنچه چطور بعد از 8 سال
دختری را که قبلا دوست داشتم حالا مرتب به خوابم می آید
در حالی که بنده 5 سال است که ازدواج کردم و یک دختر 3 ساله هم دارم. و این را هم در پایان اضافه کنم که تعصب و غیرتی که من نسبت به خانواده ام دارم کم نظیر است . به این خاطر این قضیه مرا می آزارد.[/72::72::72::72::72::72::72::72:
-
RE: مسیر درست
دوست گرامي
اشتباهات گذشته را نمي توان هر زماني جبران كرد. زماني كه بايد پا پيش مي گذاشيد خيلي وقت است كه گذشته الان وقتش نيست.
تاپيك سرگذشت زندگيم را برايتان مي نويسم. مردي كه روزي بايد مي آمد جلو و با من ازدواج مي كرد به هر دليلي با دختر فاميلش ازدواج كرد بعد از چند سال تازه يادش افتاد كه اشتباه كرده يا درست كرده امد سراغ من و گفت كه من را مي خواهد و از اول دوست داشته و غيره و غيره و غيره.
با مشكلات جدا شدن او از من و دوري اش و ... كم مشكل داشتم مشكلات اينكه بخواهم به او مجددا دل ببندم و بخواهم با او ازدواج كنم و ... واقعا مرا از پا در آورد.
لطف كنيد تاپيك من را بخوانيد و ببينيد كه يك قدم اشتباه با يك زندگي چه مي كند و با قدمهاي بعدي اشتباه زندگي ها را از هم مي پاشد
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1346
احساسات را از خود دور كنيد كه خانمان سوز است. زندگي آن چيزي نيست كه ما در دل خود حس مي كنيم.
-
RE: مسیر درست
زندگي آن چيزي نيست كه ما در دل خود حس مي كنيم.
واقعيتهاي زندگي را بپذيريد.
-
RE: مسیر درست
با تشکر از دانه_ کاترین_ گردآفرید_ پوروت و لرد حامد
از دیدگاههای شما استفاده کردم و موفقیت شما را از خدای بزرگ می خواهم .
در مورد تاپیک دانه همین را می توانم بگویم که قضیه شما با سرگذشت بنده ممکن است که در نگاه اول شباهتهایی داشته باشند ولی در تاپیک شما
مرد مورد نظرتان بسیار مصر است که از همسر قبلی خود جدا شود و به شما بپیوندد و شما وجود اینکه او را دوست دارید ولی به حرفهای آقای
مدیر گوش فرادادید و دست رد به سینه او زدید و او دست به خودکشی زده و گفتید که او در بیمارستان بستری است. ولی قضیه من فرق دارد من به
هیچ وجه حاضر به از دست دادن همسر خود نیستم فقط از دوستان یک کمک مشاوره ای خواستم در جهت رفع مشکلی که عرض کردم
مرد مورد نظر شما از همسر خود ناراضی است و برای بدست آوردن شما حاضر است قید اولی را بزند. و آنطور که از صحبتهای شما شنیدم اون
آمادگی روحی خوبی برای فراموش کردن شما نداره. ولی بنده همسر خود را دوست دارم و حاضر نیستم که هیچ سختی به او بدهم.
ولی آیا نمی شود مثلا ما به غیر از همسر خود ، خیرخواه افراد دیگر هم باشیم و آنها را به خاطر خودشان دوست داشته باشیم و نه بخاطر خودمان؟
ودر قلب خود یادشان را عزیز بداریم . ودر برخورد با مسائلی از این دست مقهورانه برخورد نکنیم .
آیا به نظر شما حس نوع دوستی بشر جزو نیازهای روحی او نیست ؟ آیا دوست داشتن یک نیاز نیست ؟ چگونه انسان می تواند احتیاجات خود را مطابق معیارهای عقل محور به پیش ببرد ؟
.قطعا مشکل من و شما با کمی صبر و تحمل و با گذشت زمان قابل حل می باشد.بنده سایت ایران سلامت_ روانشناسی_روابط بین افراد را هم جالب می دانم
به نظر شما اگر ما بتوانیم ظرفیت دوست داشتن و پذیرش افراد را در خود بالا ببریم به شرطی که یک چارچوبی را برای آن بگذاریم
تا تاثیر منفی در زندگی شخصیمان نگذارد یا اینکه تاثیر بدش خیلی کمرنگ باشد آیا اشکالی دارد؟ به نظر شما تعامل بهتر است یا تقابل؟
من باز هم منتظر پاسخهای شما هستم
-
RE: مسیر درست
1. در این مساله باید نظر همسرتونو هم بدونیم که ایا ایشونم با همچین دیدی به این روابط نگاه میکنن یا نه.
2. ایا شما در مورد همسرتون هم همینطور فکر میکنید یعنی اگه ایشون ظرفیت دوست داشتنشونو بالا ببرن و افراد مختلف مانند هم محله ای های سابقشون رو دوست بدارن برخورد شما باز هم اینگونه خواهد بود؟
3. این حس نوع دوستی که شما بیان میکنید اگه در مواجه با تمام افراد جامعه از بچه های کوچکی که تو پارک در حال بازی هستند تا همکاران و افراد سالخورده جامعه,همه وهمه را دربرگیرد هیچ ایرادی نداره. نه اینکه نسبت به یک فرد خواص اعمال بشه.
4. نیاز به دوست داشتن ودوست داشته شدن از نیازهای اساسی ـ روحی هر انسانی هست. ولی باید در به کار بردن و ابراز ان دقت فراوان کرد تا در اطرافیان سوء تعبیر پیش نیاید.
:72: